وقتی پزشکی از دست سریانی ها به دست مسلمین افتاد تحقیق و مطالعه در آن جنبه ی جدی تر و دقیقتر گرفت. بجای رساله های کوتاه علمی که معمول سریانیها بود، دائرة المعارفهای جامع پزشکی بوسیله ی مسلمین تألیف شد. تحقیقات تجربی و مطالعات بالینی هم البته از نظر دور نماند. مخصوصاً در بیماریهای منطقه یی و محملی تحقیقات مسلمین - و علماء قلمرو اسلام - اهمیت یافت. در واقع، تحقیقات علماء یهود و نصاری و حتی صابئین هم که دارالاسلام انجام می یافت به تشویق و هدایت مسلمین بود. قدیمترین رساله یی که در باب چشم پزشکی هم اکنون در دست است رساله یی است از آن حنین بن اسحاق. کثرت و شیوع انواع بیماریهای چشم در مناطق واقع در قلمرو اسلام البته سبب عمده بود در جلب توجه اطباء اسلام به چشم پزشکی و علوم وابسته بدان. در باب تاریخ چشم پزشکی مسلمین هیرشبرگ آلمانی (1) رساله ی جامعی دارد که حاکی است از اهمیت کارهای مسلمین درین باب. یک چشم پزشک جراح در عهد ملکشاه سلجوقی شهرت یافت به نام ابوروح محمد بن منصور که «زرین دست» خوانده می شد و کتاب فارسی او نورالعیون کتابی جامع و قابل توجه بود درین رشته از پزشکی. (2) چشم پزشکان اسلام در جراحی چشم پیشرفتهایی قابل توجه پیدا کردند. در بین آنها کسانی بودند که آب آوردگی چشم مردی را هم که یک چشم بیشتر نداشت با اطمینان تمام عمل می کردند. در سایر رشته های پزشکی هم مسلمین کارهای ابتکاری انجام داده اند. قدیمترین ملاحظات بالینی برای تشخیص و بیان تفاوت بین آبله و سرخک (= الجدری والحصبه) رساله یی است که محمد بن زکریای رازی درین باب نوشته است. پیش از وی هیچ پزشکی - یونانی یا اسلامی - به این نکته ها برنخورده بود. رازی - که نزد اروپائیها Rhazes خوانده می شود - پزشک و حکیم ایرانی است که در پزشکی و کیمیا هر دو دست داشته است و اخبار و آثار او حاکی است از علاقه ی به معرفت تجربی. می گویند وقتی خواست در بغداد بیمارستان بسازد قطعه های گوشت در محله های مختلف شهر آویخت و جایی که کمتر در گوشت عفونت پدید آمده بود آنجا بیمارستان ساخت. (3) کتاب حاوی او بزرگترین و جامعترین کتابی است که در قدیم یک پزشک توانسته است بوجود بیاورد و در واقع یک دائرة المعارف بزرگ پزشکی است شامل اقوال و تحقیقات اطباء یونانی، سریانی، ایرانی، هندی و عرب، بعلاوه تجارب شخصی در باب بیماریهای مختلف. ترجمه لاتین آن جزو کتب درسی پزشکی بوده است و کثرت چاپهای آن حاکی است از تداول و نفوذ کتاب. یک دائرة المعارف پزشکی دیگر که بوسیله ی مسلمین تألیف شد عبارت بود از کامل الصناعه مجوسی - علی بن عباس اهوازی - که پزشکی ملکی هم خوانده می شود - به نام ملک دیلمی عضد الدوله. اثر مجوسی که در قرون وسطی وی را Haly Abbas می خوانده اند در اروپا. تأثیر مجوسی در پیشرفت پزشکی قابل ملاحظه بود و توضیحی که از سیستم عروق شعریه کرده بود از جهت تاریخ علم، اهمیت بسیار دارد. اما عظیم ترین اثر علمی در پزشکی اسلامی قانون ابن سینا بود که نیز دائرة المعارف پزشکی است و نویسنده در آن اقوال اطباء یونانی، هندی، و ایرانی را در انواع معالجات و در مسائل مربوط به تدبیر المأکول بیان می دارد چنانکه از تجارب شخصی هم مواد بسیار به آن مجموعه می افزاید و بسا که اقوال یونانیها را نقد می کند و مخصوصاً از خود بعضی معالجات خاص درباره ی امراض بیان می کند که حتی امروز نیز جالب است (4) ترجمه ی لاتینی آن نیز در اروپا مکرر چاپ شده و آنجا در مدتی مدیدتر و طولانی تر از هر کتاب دیگر بمنزله ی انجیل مقدسی برای اطباء تلقی شد - چنانکه در قرن شانزدهم بیش از بیست چاپ از آن وجود داشت. اطبای اسلامی اندلس هم در پیشرفت پزشکی سهم بزرگی داشته اند. ابن رشد حکیم معروف بود که نشان داد یک تن دوبار آبله نمی گیرد. چنانکه ابن الخطیب اندلسی (متوفی 776) مشهور به لسان الدین که مخصوصاً نزد مسلمین به عنوان ادیب و شاعر و مورخ شهرت دارد و در تاریخ غرناطه و احوال امراء و ادباء اندلس تألیفاتش مشهورست و در پزشکی نیز تبحر داشت، در دوره ی طاعونی که اروپا و آسیا معروض این مرگ سیاه (Black Death) موحش شده بود در رساله ی طاعون خویش نشان داد (5) که این بیماری واگیرست و در اثبات سرایت آن برای اقناع مخالفان نوشت ساری بودن این بیماری ازینجا معلوم می شود که هر کس درین ماجرا با بیمار ارتباط می یابد بدان دچار می شود و هر کس با او تماس ندارد مصون می ماند چنانکه نیز او راه لباس، ظرف، گوشواره هم بیماری از یکی به دیگری منتقل می شود. ابن النفیس دمشقی (متوفی 687) که او را ابن ابی الحزم نیز می خوانند حرکت خون را در ریه بیان کرد و بدینگونه قرنها قبل از سروتیوس اسپانیائی که او را کاشف واقعی دوران دم می دانند وی به این نکته پی برد. در جراحی نیز کارهای مسلمین جالب بود و تا حدی ابتکاری. ابوالقاسم الزهراوی که در قرن وسطی نزد اروپائیها Albucacis خوانده می شد چندین اسباب مهم در جراحی توصیف یا اختراع کرد که شرح آنها در کتاب التصریف وی آمده است. در قرن دوازدهم میلادی، طرز جراحی مسلمین بقدری نسبت به شیوه ی کار رایج در نزد فرنگی ها کامل بوده است که اطباء عرب چنانکه اسامة بن منقذ یک جا از قول یک پزشک مسیحی عرب نقل می کند (6) شیوه ی جراحی آنها را نوعی قصابی وحشیانه تلقی می کردند.
مسلمین در بعضی رشته های پزشکی تحقیقاتی کردند که بی سابقه بود چنانکه درباره ی جذام ظاهراً اولین تحقیقات بوسیله ی آنها شد، فرق بین آبله و سرخک را اول بار آنها ملتفت شدند، درباره ی مامائی و قابلگی خیلی بیش از یونانیها مطالعه کردند. همچنین در استعمال بعضی ادویه، و پاره یی وسائل معالجه سابقه ی آنها محقق است. پزشکان اسلامی در معالجه ی بسیاری بیماریها بر لزوم استفاده از طبیعت مریض، مخصوصاً تأکید می کردند. در ترکیب ادویه، درست کردن شربتها، مرهمها، مشمعها و معجونها مهارت کم نظیر نشان داده اند. بعضی معالجات آنها در امراض جسمانی یا روحی ابتکاری بود. این سینا در معالجه ی یک بیمار که به نوعی شخصیت مضاعف مبتلا بود و خود را گاو می پنداشت طریقه یی جالب بکار برد که در چهار مقاله آمده است. ابوالبر کات بغدادی مالیخولیای بیماری را که تصور می کرد خمره یی بر روی سر دارد، بالطف و ظرافت طوری علاج نمود که بیمار یقین کرد خمره یی را که روی سر داشت پزشک شکست. ابن زهر اندلسی یبوست مزاج را به وسیله انگوری معالجه می کرد که تاک آن را با آبی که دارای دوای مسهل بود آبیاری کرده بود. در باب خرد کردن سنگ مثانه ابوالقاسم الزهراوی شیوه ی خاصی داشت. در جراحی نیز پزشکان اسلامی از اهمیت دوای بی حسی واقف بودند و در عملهای دردناک اول بیمار را با بذرالبنج بی حس می نمودند و بعد از آن به عمل کردن وی مبادرت می کردند. بسیاری از اطباء اسلامی به تجارب شخصی اهمیت بسیار می دادند. علاقه ی رازی به ضبط مشاهدات بالینی حاجت بتذکار ندارد. وی به استناد همین تجارب شخصی مکرر با متقدمان به مخالفت برخاسته است. تجارب شخصی ابن سینا هم در قانون مکرر ذکر شده است. یوحنا بن ماسویه وهبة الله بن سعید که تربیت یافتگان پزشکی اسامی بوده اند بارها تأکید کرده اند که آنچه با تجربه منطبق نباشد معقول نیست. پزشکی اروپا، دین زیادی به پزشکی اسلامی دارد. حتی مدتها بعد از شروع رنساس هم اروپا از پزشکی اسلامی استفاده می کرد. در سال 1588 در شهر فرانکفورت Frankfurt am Oder قانون ابن سینا و قمست از کتاب المنصوری رازی جزو برنامه ی رسمی مدارس پزشکی بود. در قرن هفدهم در فرانسه و آلمان هنوز اطبائی بودند که کارشان بر اساس پزشکی عربی بود - یعنی اسلامی. در چشم پزشکی ترجمه ی تذکرة الکحالین علی بن عیسی بغدادی و بعضی دیگر از کحالان اسلامی هنوز تا اواسط قرن هجدهم در انگلستان مقبول بشمار می آمد. بعضی انواع آب آوردگی چشم را در انگلستان تا 1780 و در آلمان حتی تا 1820 هنوز از روی شیوه جراحان اسلامی عمل می کردند (7) شاید امروز بعضی چنان پندارند که نظریه ی «بهداشت به وسیله ی ورزش» یک تئوری جدیدست در صورتیکه ابن سینا در کلیات قانون درین باب با دقت و تفصیل تمام سخن گفته است. به عقیده ی وی ورزش چنانچه مطابق دستور و در موقع خود انجام شود ممکن است جای علاج را بگیرد. ابن سینا انواع ورزشها را از شدید و خفیف شرح می دهد و توصیه می کند که ورزش گونه گون باشد و در آن نباید دایم به یک نوع خاص اکتفا کرد. بعلاوه هر نوع مزاج و هر درجه ی از صحت نیز مقتضی ورزش خاصی است که برای نوع و درجه ی دیگر مناسب نیست.
درست است که احترام شخص میت - در اسلام و همچنین در آئین مسیح - تشریح و قطع عضووی را تجویز نمی کنند اما گهگاه بعضی امکانات اتفاقی و غیر مترقبه مطالعه در اندامها و استخوانها را برای آنها تسهیل می کرده. فی المثل یک جا توده های کثیر استخوان که در محلی در بیرون یک شهر پیدا می شده است برای یک پزشک فرصتی پیش می آورده است برای بررسی در استخوان بندیها. بهمین سبب، با وجود موانع، آشنایی مسلمین با دقایق تشریح - در حدود امکانات آنها - بهرحال از حدود معلومات جالینوس و یونانیان بالاتر بود و از جمله آنچه در پزشکی منصوری رازی، قانون ابن سینا، و کتاب الملکی علی بن عباس آمده است دارای تفصیل و تحلیل قابل ملاحظه یی است. تشریح مسلمین، تا حدی مثل قدما، جنبه ی غائیت دارد.
با این همه، مشکلی را که منع تشریح انسانی برای پیشرفت پزشکی اسلامی پیش می آورد مطالعات بالینی بیمارستانها تا حدی جبران می کرد. بیمارستان را مسلمین با حذف جزو اول نام فارسی آن به شکل مارستان ظاهراً از ایران عهد ساسانی اخذ کردند - از بیمارستان جندیشاپور. بیش از سی بیمارستان مشهور را در قلمرو اسلام ذکر کرده اند که در واقع مراکز علمی بوده اند و بهداشتی. اولین بیمارستانی هم که مسلمین تأسیس کردند ظاهراً در دوره ی هارون الرشید بود (8) و بسبک بیمارستانهای ایران. در طی یک قرن تعداد بیمارستانها به پنج رسید. حتی بعدها بیمارستان سیار هم تأسیس شد که شامل ادویه و اشربه جهت بیماران دور افتاده بود، و درین مورد نیز به غیر مسلمین هم مثل مسلمین توجه می شد. مورخین اسلامی اطلاعات مفیدی درباره ی این بیمارستانها، تعداد اعضاء، مستمریهای اطباء و کارکنان، و بودجه ی آنها بدست می دهند. بیمارستان ری که رازی قبل از عزیمت به بغداد متصدی آن بود از مدتی پیش وجود داشت و مؤسسه ی وسیعی بود. بیمارستان رازی ترتیبی داشت مبتنی بر سلسله مراتب اطباء؛ در مواردی که اطباء تازه کار می توانستند بیمار را علاج کنند به استاد رجوع نمی شد اما بهر حال ملاحظات بالینی را استاد با نهایت دقت جمع می کرد. بیمارستان عضدی در هنگام تأسیس بیست و چهار پزشک داشت و شامل کحالان، جراحان، و مجبران، (=شکسته بندان) هم می شد. درین بیمارستان دروس پزشکی و اقراباذین (=وصف ترکیب ادویه) القاء می شد و اطباء کشیک شبانه هم داشتند. حتی بموجب اطلاعات موجود، مقرری یک پزشک آنجا - نامش جبرئیل بن عبیدالله - برای هفته یی دو شبانه روز که کشیک داشت ماهانه سیصد درهم بود. بیمارستانهای اسلامی غالباً مبتنی بر اوقاف اهل خیر بود و با این وجود چنانکه یک جا ابن ابی اصیبعه وصف می کند گهگاه نیز در طرز خرج و مصرف، شکایتهایی وجود داشت. برای تیمار دیوانگان هم دارالمجانین وجود داشت و ابوالعباس مبرد یک تیمارستان را در دیر حزقل بین واسط و بغداد نقل می کند که در عهد متوکل دید. بعلاوه، در امر زندانها مراقبت می شد و علی بن عیسی وزیر معروف در تفتیش و نظارت زندانیها بوسیله اطباء اصرار و تأکید می کرد حتی پرستاران زن هم در موقع لزوم مراقبت می نمودند. در بیمارستان عضدی که هنگام مسافرت ابن جبیر هنوز مثل یک قصر سر برافراشته بود به تمام بیماران دارو و غذای رایگان می دادند. نورالدین زنگی (69 - 541) از محل فدیه ی یک شاهزاده صلیبی بیمارستان مجهزی در دمشق بنا کرد. در مصر - که احمد بن طولون در قدیم بیمارستان محدودی ساخته بود - صلاح الدین ایوبی بیمارستانی ساخت به نام ناصری. در بیمارستان منصوری که سلطان قلاوون احداث کرد غیر از وسائل و اسبابی که برای تفریح یا استفاده ی بیماران مختلف در بخشهای گونه گون حاضر بود به بیمارانی که مبتلا به بی خوابی بودند، هم موسیقی ملایم عرضه می شد هم قصه های قصه گویان. بعلاوه، به بیماران بهبود یافته، در هنگام خروج مبلغی هم داده می شد تا بیمار بعد از خروج بلافاصله بزحمت نیفتد.
حتی در باب اداره و ترتیب بیمارستانها و اوصاف و شروط آن نیز مسلمین کتابهایی تألیف کردند. در واقع، ترتیب همین بیمارستانها بود که بوسیله اطباء و علماء فرانسه و ایتالیا تقلید شد و بیمارستانهای امروزی اروپا از آن بیرون آمد.
پینوشت ها:
1. Hirschberg, Gescbichte der Augenbeilkunde bei den Arabern, Leipzig 1905
2. Hirschberg, op. cit. / 57
3. این واقعه را درباره ی بنای بیمارستان عضدی نقل کرده اند اما آن بیمارستان مدتها بعد از وفات رازی درست شده است. ظاهراً بیمارستان معتضدی که مربوط به عهد رازی است بسبب شباهت نام بعدها درین مورد با بیمارستان عضدی خلط شده است.
4. دکتر محمود نجم آبادی، «قانون»، مجله ی معارف اسلامی، 1 / 4.
5. Hitti, Ph. K., History of the Arabs, 7th ed. New York 1960 / 5 - 6
6. Hitti' Ph. K., An Arab - Syran Gentleman, New York 1929 / 162
7. Meierhof, M., «Science and Medicine» in Legacy of Islam, 8th ed. / 353
8. اقدامات ولید اموی در مورد جذامیها که به روایت طبری آنها را از گدائی و ولگردی و بین مردم باز داشت تا حدی نوعی احتیاط بهداشتی هم بود اما منتهی با تأسیس بیمارستان نشد.
/م