دوره ی عباسی و هنرهای زیبا

که گفت که در اسلام دین را با هنر سازگاری نیست؟ بر عکس، این هر دو با یکدیگر ملاقات می کنند و آن هم در مسجد. خدای اسلام - الله تعالی - نه فقط رحیم و حکیم است بلکه جمیل هم هست، و از همین رو چنانکه صوفیه می گویند،
يکشنبه، 6 بهمن 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دوره ی عباسی و هنرهای زیبا
دوره ی عباسی و هنرهای زیبا

 

نویسنده: عبدالحسین زرین کوب




 

که گفت که در اسلام دین را با هنر سازگاری نیست؟ بر عکس، این هر دو با یکدیگر ملاقات می کنند و آن هم در مسجد. خدای اسلام - الله تعالی - نه فقط رحیم و حکیم است بلکه جمیل هم هست، و از همین رو چنانکه صوفیه می گویند، دوستدار جمال. یک نظر به معنی مساجد کهن نشان می دهد که این بناهای با شکوه والا که به پیشگاه خداوند اهداء شده اند صرف نظر از قدس و نزهت معنوی که دارند از لحاظ یک مورخ نیز در خور آنند که گالریهای هنر اسلامی تلقی شوند. هنرمندان بی نام ناشناس این مساجد که تمام هستی خویش را وقف خدمت خداوند کرده بودند از همان شوق مقدسی گرم بوده اند که استادان عهد رنسانس را مشتعل می داشته است و ازین رو مثل آنها با شوقی تمام می کوشیده اند تا بهترین تصوری را که از زیبائی می داشته اند در طی این آثار مقدس جلوه و تحقق بخشند. حقیقت آنست که معمار مسلمان در روزگاران گذشته هر زیبائی را که در اطراف خویش می دید اگر آن را در خور عظمت و جلال خدا می یافت سعی می کرد تا به هنگام فرصت برای آن در مسجد جائی باز کند. بدینگونه، ستون را از آنچه در معابد بابل بود گرفت، مناره و محراب را از کلیسا اقتباس نمود و ایوان و طاق آن را از قصرهای سلطنتی ساسانیان تقلید نمود.
مسجد در عهد خلفا برای مسلمانان خیلی بیش از امروز اهمیت داشت زیرا تنها جای عبادت مسلمین بشمار نمی آمد. هم فوروم (Forum = میدان خطا به در روم) بود هم محکمه ی عدالت آنها، هم محل درس و تعلیم آنها بود هم حتی آکادمی آنها. در عهد پیغمبر مسجد جائی بود که مسلمانان آنجا جمع می شدند، پیغمبر در همانجا کارهای امت را حل و فصل می کرد. قدیم ترین مسجد که فاتحان مسلمان در محل بصره، کوفه و فسطاط بنا کردند نزدیک بود به دارالاماره. زیرا که مسجد تنها عبادتگاه قوم نبود محلی بود برای اجتماع عام. چنانکه نام آن - جامع - نیز بدرستی ازین امر حکایت دارد. در دوره های بعد اهل حدیث حلقه های خود را در مسجد برپا می کردند، احکام شریعت در مسجد مسلمین تبیین می شد، مجالس تفسیر قرآن در مسجد برپا می شد، متکلمان در مسجد حوزه بحث در عقاید منعقد می کردند، زهاد و صوفیه هم برای اعتکاف در مسجد خلوت می گزیدند. در مساجد حوزه هایی بود برای مقابله و تلاوت قرآن که در آنها تجوید و قرائت نیز تعلیم می شد چنانکه حلقه های اذکار - ذکر نام خدا - هم در مساجد تشکیل می یافت. در بعضی مساجد مجموعه های حدیث - مخصوصاً صحیح بخاری و صحیح مسلم - قرائت و تعلیم می شد. در واقع، هم مکتب کلامی معتزله از مسجد بیرون آمد و هم مذهب اشاعره. بعلاوه، مسجد به اصطلاح امروز هم پارلمان شهر بود و هم تا حدی کلوب عالی آن. همچنین در موارد بسیاری غریبان و تازه واردان آنجا را مثل مهمانخانه ی شهر تلقی می کردند. این فواید گونه گون که از مسجد مورد انتظار بود سبب می شد که بنای مسجد، هم راحت باشد و هم سودمند. بدینگونه درین ابنیه ی عالی که اولین منزل پرواز روحانی انسان بشمار می آمد هنر معماری اسلامی مفهوم انتزاعی را با هدف انتفاعی در هم می آمیخت.
البته تنوع و اختلاف نژاد اقوامی که سرزمین آنها بوسیله ی اسلام فتح شد از اسباب تنوع شیوه ی معماری در بین مسلمین بود. اولین معماران قدیم اسلامی برای آنکه تصوری را که از زیبائی داشته اند تحقق بخشند وسیله ی دیگری نداشته اند جز آنکه شیوه ی هنر قوم و کشور خود - ایران، بیزانس، شام، مصر و هند - را مورد استفاده قرار دهند اما البته اینگونه عناصر و اجزاء که از معماری قدیم اخذ می شد رفته رفته با هدف های دین جدید تطبیق می گشت و در تحول معماری اسلامی تأثیر می بخشید. بدینگونه، سبک معماری بیزانس که در مساجد دوره ی اموی رواج و نفوذ عمده داشت از همان وقتی که معماران سامرا - در عهد معتصم خلیفه - سبک روزگار ساسانیان را احیاء کردند جای خود را به شیوه ی معماری ساسانی داد و این شیوه چنانکه هر تسفلد نشان داده است بزودی در همه جا - فی المثل در خراسان، بحرین و حتی مصر - انتشار و رواج تمام یافت.
در آغاز کار بسیاری از مساجد کهن بر جای معابد کهنه تر یا حتی بر بقایای قصرهای دیرینه ساخته می شد. در مدائن قسمتی از ایوان کسری را سعد بن ابی وقاص تبدیل به مسجد کرد. مسعودی می گوید بسیاری از آتشکده های ایران هم تبدیل به مسجد شد. در شام و فلسطین نیز مکرر کلیساها را مسجد کردند و حتی در مصر تا زمان مأمون خلیفه کلیساهای قبطی تبدیل به مسجد می شد. کلیسای یوحنا که در دمشق تبدیل به مسجد اموی شد در ادوار قدیم تر معبدی بود که برای ژوپیتر بنا شده بود. مساجد کهنسال اصطخر و قزوین بر روی بقایای آپادانه های ساسانی بنا شد. در حمص، حماة، اورشلیم، استنبول و آناطولی بسیاری کلیساها را مسجد کردند، در کابل و سند و دهلی هم مکرر معابد بت پرستان تبدیل به مسجد شد. وقتی کلیسای ایاصوفیه تبدیل به مسجد یافت بعضی تغییرات در آن ضرورت داشت تا آن را با احتیاجات جدید منطبق کنند اما جامع سلطان محمد فاتح بنائی بود تازه، منطبق با نیازهای جدید که در ساختن آن هم ذوق فطری و مکتسب فاتحان ترک جلوه داشت هم بقایائی از سنتهای معماری بیزانس. مسجدهای عظیم دیگری هم این فاتحان عثمانی در بیزانس پدید آوردند که شیوه ی معماری ترکی و عثمانی رفته رفته از آن نشأت گرفت. مسجد جمعه ی اصفهان در عهد منصور عباسی بوجود آمد آن هم ظاهراً در جای یک آتشکده ی قدیم. اما تغییرات متوالی و مستمری که پادشاهان ایران از ملکشاه سلجوقی تا شاه طهماسب اول و شاه عباس اول صفوی در آن پدید آوردند تدریجاً از آن بنای کهن، تیپ مسجد ایرانی را بوجود آورد. این تیپ خاص در بنای مسجد شاه اصفهان به کمال رسید که آن را بی شک باید شاهکار معماری مذهبی در تمام تاریخ ایران خواند.
تحولاتی که در خلافت اسلامی و احوال امم و اقوام مسلمان پدید آمد در بنای مسجد البته تأثیر بارز داشت. سنتهای محلی هم بی شک در تحول اسلوب معماری اسلامی مؤثر بود. در یک دوره ی خاص نفوذ سبک ایران تقریباً در تمام خاور نزدیک منتشر شد. بعد از سقوط خلافت بغداد، در قسمت عمده یی از دنیای اسلام شیوه ی گنبددار ایرانی جای اسلوب معماری سابق را گرفت. با آنکه شیوه ی هنر تزیینی ایرانی، نفوذ عمده یی در تمام اقطار اسلامی داشت ذوق و شیوه ی هر یک از اقوام و امم بازخاصیت خود را حفظ کرد. این اوصاف و خواص که اسلوب مسجد سازی هر قومی را مشخص می کند غالباً مزایائی است که این اقوام در سراسر تاریخ و تمدن خود نیز آن را نشان داده اند. می توان گفت خاصیت معماری شام ثروت و غنای آنست، خاصیت معماری شبه قاره هند و پاکستان وفور و کثرت، خاصیت شیوه ی ترک و عثمانی قوت آنست و خاصیت شیوه ی ایرانی لطف و ظرافت آن.
از اینها گذشته، در بنای بسیاری از مساجد هنرهای مختلف بهم در آمیخته است: معماری در توازن اجزاء کوشیده است، نقاشی به نقوش و الوان کاشیها توجه کرده است، خوشنویسی الواح و کتیبه ها را جلوه بخشیده است، شعر موعظه ها و ماده تاریخها عرضه داشته است و موسیقی هم برای آنکه از دیگر هنرها باز نماند در صدای مؤذن و بانگ قاری و واعظ مجال جلوه گری یافته است. حتی صنعتهای دستی هم برای تکمیل و تزیین این مجموعه ی الهی به میدان آمده اند: فرشهای عالی، پرده های گرانبها، قندیلهای عظیم و درخشان، منبت کاریها و ملیله دوزیها نیز در تکمیل زیبائی و عظمت مسجد نقش خود را ادا کرده اند. بدینگونه، مظاهر گونه گون فرهنگ و هنر اسلامی در طی قرنهای دراز چنان در بنای مسجد مجال ظهور یافته است که امروز یک مورخ دقیق روشن بین می تواند تنها از مطالعه ی در مساجد تصویر روشنی از تمدن و تاریخ اقوام مسلمان عالم را پیش چشم خویش مجسم کند. در طول نسلها و قرون در فاصله ی آفاق مختلف، هنر اسلامی ملجأی پاک تر و نمایشگاهی امن تر از مسجد نداشته است و اشتراک مساعی اقوام و امم مختلف اسلامی در تکمیل و تزیین مساجد با وجود حفظ خاصیت های ملی و محلی نوعی جهان وطنی (Comopolitisme) را در معماری اسلامی سبب شده است که البته با تمدن و فرهنگ پر تسامح اسلامی مناسبت تمام دارد و بهرحال از مفاخر معنوی مسلمین بشمارست. (1) البته غیر از مساجد، ابنیه و آثار بسیار از تمدن اسلامی مانده است. نکته اینجاست که مسلمین این بناهای شگرف عالی را که طول زمانها - و عرض مکانها - بین آنها فاصله ی بسیار افکنده با وجود تفاوت و اختلاف که در مصالح و مواد و سبکها و امکانات آنها هست روح و حیات واحد بخشیده اند. در حقیقت هم تفاوت مواد و مصالح در نقاط گونه گون، هم اختلاف ذوق و ثروت حامیان و بانیان این ابنیه ی هنری، و هم مدارج تربیت و ذوق معمار و کارفرما دست بهم می داد، تاسبک و شیوه ی معماری را در بلاد و قرون مختلف تعیین نماید. البته وحدت کلی این اسالیب مختلف را انکار نمی توان کرد و منشأ این وحدت تا حد زیادی حکومت اسلام است که گوئی همه جا ذوق و نبوغ نژادهای گونه گون کشورهای فتح شده را طی قرنهای دراز در خدمت خویش گرفته و هر یک را مکمل دیگری ساخته است و این وضعی است که پیش از فتح اسلامی کمتر در عالم نظیری داشته. تحت تأثیر همین عامل بود که صنعت اسلامی توانست از شکوه رؤیاانگیز قصر الحمراء در اسپانیا تا ظرافت بی مانند تاج محل دراگره اختلاف نژادها را نادیده گیرد و زمان و مکان را درنوردد و نوعی جلوه ی ابدی و انسانی بیابد.
بدینگونه در معماری نیز - مثل علوم و فنون - مسلمین از ایرانیها و رومیها اقتباس کردند. اما وجود ابنیه ی بسیار عظیم در سراسر قلمرو پهناور اسلام حاکی است از قدرت و ذوق تلفیق در بین مسلمین. درین بناهای عظیم خیال انگیز ستونهای پر هیبت، طاقهای هلالی، مناره ها، گنبدها و مقرنس کاریها هر چند هیچ یک کاملاً ابداع مسلمین نیست اما ترکیب و تلفیق آنها در ابنیه ی اسلامی حاکی از هماهنگی، عظمت و کمالی است که در تمدن و فرهنگ اسلامی تقریباً همه جا جلوه دارد. ترکیب مجموعه ی همین عناصرست که ابنیه ی اسلامی را در شام، در مصر، در هند، در اندلس، در عراق و در ایران همه جا قدرت و جلالی افسانه آمیز، می بخشد. همین مایه تناسب و هماهنگی است که قصر الحمراء را غرناطه از ورای غبار قرنها هنوز چنان جلوه و شکوه داده است که گوئی به قول ویکتورهوگو شاعر فرانسوی آن را «جنی ها مثل یک رؤیا زراندود، و آکنده از آهنگ»‌ ساخته اند. (2) و یا بنای تاج محل را دراگره با چنان تناسبی از زیبائی و ظرافت سرشار کرد که هنوز یک مورخ امروز می تواند درباره ی این رؤیای مرمرین که به یاد مرگ و زندگی یک ملکه مسلمان هند بنا شده است بگوید اگر زمانه عقل و هوش داشت شاید هرچه جز تاج محل بود منهدم می کرد و برای تیمار دل آدمی این نشان گرانمایه ی شرافت انسانی را بر جای می نهاد. (3)
در اسپانیا سبک معماری متداول در شام و ایران به نام سبک مراکشی آوازه یافت. بعدها فاتحان نصارا قسمتی از مساجد اندلس را کلیسا کردند، قلعه الکازار - شکل فرنگی شده القصر - که در اشبیلیه بوسیله ی ابویوسف بعقوب بنا شد، مورد توجه و استفاده شارل پنجم و ایزابلا گشت. قصر الحمراء که مجموعه یی است زیبا از باغ ها، قصرها، حیاط ها و استخرها و ایوانهای رفیع و با شکوه کهن در غرناطه نمونه یی از افراط در تزیین و تجمل بعضی مسلمین را عرضه می داشت که عاقبت آن در همه جا همان کلام معروف است که شارل پنجم وقتی از ایوان یک عمارت الحمراء آن همه جلال و عظمت از دست رفته را به دیده ی عبرت دیده بود گفته بود بیچاره آنکه این همه را از دست داده است، (4) در هند، این معماری بازچنان وحدت و اصالت خود را حفظ کرد که به گفته بعضی مورخان انسان وقتی بنای تاج محل را در هند می بیند، نه در ایران یا اندلس، دچار حیرت می شود، اما در واقع از حیرت وقتی بیرون می آید که متوجه می شود دیار اسلام است نه هند دارد نه اندلس، همه جای آن وحدت است - وحدت اسلامی. چنانکه قطب مناردهلی با دویست و پنجاه پا ارتفاع، هنوز بعد از هفت قرن مقابله با طبیعت حکایت دارد از قدرت و عظمتی که اسلام در گذشته در سرزمین هندوان یافت - و گرچه گهگاه با خشونت و قساوت امثال قطب الدین ایبک همراه می شد.
هنر اسلامی نیر مثل فرهنگ آن، هم از حیث مواد تنوع داشت هم از جهت تکنیک. حتی نقاشی، مجسمه سازی، و موسیقی هم با آنکه با کراهت اگر نه با حرمت، تلقی می شدند در محیط تسامح آمیز اسلامی فرصتی برای نشو و نمای خویش پیدا کردند. در واقع نه در نقاشی صورت، مسلمین فرصت قریحه نمائی داشتند، نه در نقاشی تفریحی. با این همه، بعضی هنرمندان که به این کارها پرداختند استعدادهای کم نظیر نشان دادند. در مینیاتور، غیر از یک عده هنرمند بی نام که آثارشان بی امضاست، از کمال الدین بهزاد می توان یاد کرد که میراث مکتب هرات را به دوره ی صفویه منتقل کرد. خوشنویسی که در قدیم مخصوصاً با خط کوفی در معماری و سفال کاری یک هنر تزیینی بود بعدها با خط نستعلیق لطف و ظرافتی دیگر یافت و کتاب شعر یا نثر مصنوعی که با خط نستعلیق و مینیاتور و تذهیب و تجلید هنرمندانه آراسته می شد در صورتی که در همه این رشته ها کمالی را عرضه می کرد یک مجموعه ارزنده از هنرهای ظریف می شد. در کتابت، تذهیب، و تجلید قرآن مخصوصاً گهگاه چنان ذوق و حوصله یی بکار می رفت که زیبائی بعضی از آنها قدس و عظمت مساجد اسلامی را مجسم می کرد. قالی های ظریف - که نوعی از آن هنوز نام ایران را بلند آوازه می دارد - در گذشته بقدری به لطف رنگ و نقش ممتاز بود که زیباترین آثار امروز در برابر آنها ناقص و بی اندام می نماید. تنوع بارزی که از حیث مواد، و از حیث تکنیک در آثار هنر اسلامی هست جالب است. انواع مواد از گچ، کاشی، مرمر، جواهر، خزف، بلور، و عاج در ابنیه و آثار گونه گون از برج، قصر، مسجد، مناره، و ایوان هست و رشته های مختلف هنر از معماری، خط، مینیاتور، تذهیب، و صنایع دستی زندگی طبقات ثروتمند را از ذوق و زیبائی می آگند. ظرافت و حوصله یی که در بعضی صنایع دستی مسلمین بکار می رفت لطف و کمال خاصی به آنها می داد. بعضی اسلحه و آلات جنگ، کارهای جواهر سازی و مرصع کاری، ظروف سفالی و فلزی آنها که در موزه های مختلف هنوز باقی است مهارت صنعتی آنها را در این کارها نشان می دهد. کنده کاری بر روی عاج، ساختن انواع کاشی و آبگینه، بافتن انواع فرش و سجاده وسیله یی بوده است برای تجلی یافتن ذوق و ظرافت قوم در صنایع دستی و خانگی.
حتی در موسیقی که زهد متعبدان سماع آن را بر نمی تافت و طبایع جدی گهگاه آن را عبارت از لغو ناپسند می شمرد نیز تشویق خلفاء و امیران همراه با ذوق و علاقه عامه، توسعه قابل ملاحظه یی پدید آورد.
کتاب الاغانی تألیف ابوالفرج اصفهانی (356 - 284) که ذکر و ضبط اغانی مشهور آن زمانها برای او بهانه یی شده است جهت ایجاد یک دائرة المعارف بیست جلدی از شعر و ادب و تاریخ عرب، حاکی است از رواج و قبولی که موسیقی و غنا در مجالس خلفاء و امراء و حتی بازرگانان و عامه داشت - مخصوصاً در دمشق، بغداد، و حتی مدینه. وجود ابراهیم بن مهدی، عمو و تا حدی رقیب و معارض مأمون (5) در بین چند موسیقیدان مشهور شهر هزار و یک شب نشان می دهد که بغداد هارون و مأمون تا چه حد با موسیقی و آواز سرو کار داشته. غیر از وی نام ابراهیم موصلی، پسرش اسحق، و شاگرد او زریاب در موسیقی اوایل عهد عباسیان آوازه ی بلند داشت. همین زریاب بود که موسیقی عربی را در اسپانیا به دربار خلیفه عبدالرحمن ثانی برد و قرطبه را غرق و شور و آهنگ عراق کرد. سماع صوفیه و وجد و رقص آنها - با وجود نهی و کراهیت بعضی مشایخ - موسیقی و غنا را مخصوصاً در بین عامه انتشاری بیشتر داد. جنبه ی نظری موسیقی مخصوصاً نزد کندی، فارابی، اخوان الصفا، و ابن سینا مورد توجه شد که درین باب میراث علمی یونان را کمال و غنائی سرشار بخشیدند. مدخل فارابی در موسیقی معروفترین تصنیفات قرون وسطی در موسیقی نظری است و اگر از تمام کتابهای موسیقی یونانی که باقی مانده است برتر نباشد فروتر نیست (6) غیر از فارابی کسانی امثال ابن هیثم و عبدالمؤمن ارموی نیز در موسیقی نظری مطالعات مهم کرده اند. اما جالب است که آثار فارابی درین باب در نزد علماء موسیقی اروپا تا اواسط قرن هفدهم میلادی هنوز مورد رجوع بود (7) در ایجاد بعضی آلات موسیقی و در استعمال علائم برای ضبط، تقدم موسیقیدانان اسلامی قابل ملاحظه است و هنوز در زبانهای اروپائی بعضی الفاظ هست که حاکی است از اخذ و اقتباس از موسیقی عهد اسلامی.

پی‌نوشت‌ها:

1. دکتر زرین کوب، «مسجد، گالری هنرهای اسلامی»، مجله ی هنر و مردم فروردین 1344.
2. Victor Hugo, les Orientales
3. ویل دورانت، مشرق زمین گاهواره ی تمدن 2 / 853.
4. Lane - Poole, Moors / 225
5. ابراهیم بن مهدی را عباسیان در بغداد بر ضد مأمون علم کردند و او در مدتی که مأمون در خراسان بود (203 - 202) در بغداد خلافت کرد اما وقتی مأمون به حوالی بغداد رسید وی متواری شد و بعدها مشمول عفو برادرزاده ی خویش گشت. در اغالی ابوالفرج اطلاعات بسیار راجع به موسیقی او هست.
6. Farmer, «Music» in Legacy of Islam / 367.
7. ibid / 371

منبع مقاله: زرین کوب، عبدالحسین؛ (1362)، کارنامه ی اسلام، تهران: امیرکبیر، چاپ نوزدهم.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط