تمدن در میان رودان

با به کار گرفتن زمین های حاصلخیز جنگلی دامنه های کوهستان در خاورمیانه و انبوهی مردم، فشار جمعیت موجب مهاجرت به بخش های پیرامون شد. دره های رود های بزرگ که به سوی جنوب از کوهستان ها و از چراگاه ها و
دوشنبه، 7 بهمن 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تمدن در میان رودان
تمدن در میان رودان

 

نویسنده: ویلیام هاردی مک نیل
مترجم: مسعود رجب نیا




 

با به کار گرفتن زمین های حاصلخیز جنگلی دامنه های کوهستان در خاورمیانه و انبوهی مردم، فشار جمعیت موجب مهاجرت به بخش های پیرامون شد. دره های رود های بزرگ که به سوی جنوب از کوهستان ها و از چراگاه ها و بیابانها به دریا روان بودند، این گونه مهاجرت را هم به سوی خویش می خواندند و هم از خویش می راندند. ماهی و مرغان آبزی در آبها فراوان بود، زمین از آب برآمده حاصلخیز بود و کشت آن آسان، و خرما بن خوراکی نیرو بخش می داد که به همراه غلات مصرف می شد. اما، با حرکت به سوی ارتفاعات کمتر و مدارات پایین تر، رفته رفته از میزان باران حیات بخش کاسته می شد تا آنجا که کاملاً منقطع می گشت. تخم به آسانی بر خاک نرم که به هنگام طغیان بهار از آب بر آمده بود کاشته می شد؛ اما تا هنگامی که راهی برای سوار کرن آب بر زمین های بلندتر یافته نشد، جوانه های غلات کاشته شده از گزند آفتاب و گرمای تابستان جان به در نمی بردند.
با این همه اندکی پس از 4000 پ م، آبادی های کشاورزی در دره های سفلای دجله و فرات که از نظر اندازه و میزان کار و کشت و با آبادی های مشروب با آب باران برابر بودند، پدیدار شدند. سبب این امر آشکار است که پیشگامان مهاجران، راه سوار کردن آب را بر کشتزارهای خود فرا گرفته بودند. بی گمان، نخست چنین کوشش هایی چندان گسترش نیافته بود. فن آبیاری گویا نخست در کرانه های پست و کم ارتفاع، در آن جاها که نهرها از رودها جدا می شدند و راه بیابان در پیش می گرفتند، آزموده شد.(1) اما هنگامی که امکان پذیری رشد محصول از طریق آبیاری ثابت شد، زمین های کشاورزی در کرانه های دشت بزرگ بخش سفلای رودهای دجله و فرات، چشم انداز تازه ای از امکانات بر روی جامعه های پیشتاز گشود.
احتمالاً آبادی های بخش سفلای «میان رودان»، نخست در باریکه ی کنار رود ها متمرکز شدند. آبیاری در این جا کار ساده ای بود. عبارت بود از کندن نهرهایی در کناره های تازه از زیر آب در آمده و جاری ساختن آب در زمین های پست پیرامون فقط هنگامی که کشاورزان از رودها دورتر شدند، شیوه های بغرنج آبراهه، آب گذر و آب بند سازی ضروری شد.
محیط زیست جدید سخت با سرزمینی که نخست کشاورزی در آن آغاز شد، متفاوت بود. رودها با مرداب ها و آب گیرهای پیرامون خود جایگاه مهمی برای ماهیگیری و تله گذاری برای مرغان آبزی فراهم می ساختند. دام داری هم کاری بس مهم بود.(2) با فراهم آمدن کارهای ماهی گیری و دام داری و کشاورزی در کنار هم و پیدایش انبوهی مردم در باریکه ی پیرامون رودها، چنان که همگان ناگزیر بودند تنگ در کنار هم زندگی کنند، دیگر دوری آبادی ها از هم میسر نبود.
چنین اوضاعی ضرورت پیدایش آبادی هایی، بزرگ تر از روستاهای نو سنگی را ایجاب می کرد و برخورد پیوسته میان مردم شاغل به حرفه های گوناگون گرد آمده در اجتماعی نسبتاً انبوه، مستلزم پیدایش طبقه ی مدیران مقتدر برای رفع اختلافات مردم شد. دو صفت بارز فنی در کشاورزی بدوی میان رودان در حل مشکلات سیاسی مؤثر افتاد. همواری سرزمین پیرامون دجله و فرات و عاری بودن از سنگ، کار دروگری و برداشت محصول را آسان می ساخت (3)؛ و حاصلخیزی سرزمین رسوبی پر آب هم اجازه ی پیدایش محصول اضافی و فراوانی کافی برای نگهداری طبقه مدیران را میسر می ساخت. دیگر آن که طغیان سالانه ی رودها و پوشاندن زمین با طبقه ی رسوبی جدید و بدین گونه تجدید قوای زمین (4)، کشت آیشی را لازم نمی ساخت. محصول اضافی مردم آبادی نشین موجب پیدایش اجتماعات محدود به مرزهای مشخص که کاهنان آن را اداره می کردند، شد. خویشی و بستگی خانوادگی که کهن ترین اساس جامعه ی بشری است، با اصل جدید هم بستگی اجتماعی «نزدیکی مکانی» جایگزین شد.(5)
مشخصات بومی کرانه های بیابانی رودها کمابیش آشکارا مرز تکامل اجتماعی را در میان جامعه های کشاورزی پیشگام به بخش های سفلای رودهای دجله و فرات در حدود 4000 پ م در آمده بودند، به دست می داد. صحنه ی جغرافیایی نسبتاً پهناور و باز این آبادی ها نیز افق فکری مردم را برانگیخت تا خواه ناخواه راهی سفرهای دور و دراز و پدیداری روابط به میزان گسترده ای بشوند. این مطلب نمودار آن است که انگیزه ی پیوند با بیگانگان هرگز چندان از افق اندیشه ی نخستین ساکنان این حدود پنهان نبوده است. قایق ها و کلک ها می توانستند به آسانی به رودها و آب گیرها و مرداب های آن پیرامون در کرانه های خلیج فارس (و آن سوتر) بی برخورد با هر گونه مشکلی مگر باد و امواج، حرکت کنند. در خشکی نیز هیچ مانع جغرافیایی راه قطارهای چارپایان بارکش را به سوی کوهستان های پیرامون دشت میان رودان در شمال و مشرق و مغرب سد نمی کرد. نبودن سنگ و الوار و فلزات در نواحی رسوبی میان رودان سفلا خود انگیزه ی فراوانی برای سفر فراهم می ساخت. به نسبتی که ساکنان دره ی رودها احساس نیاز به اقلام نام برده می کردند، ناگزیر بودند کاروان هایی ترتیب دهند تا آن ها را پیدا و فراهم کنند و بیاورند یا مردم پیرامون را به عرضه کردن سنگ الوار و فلز در برابر اضافه محصول دشت بر انگیزاند. با گسترش و رشد تخصص در ساختار جامعه ی ساکنان دره های «میان رودان»، داد و ستد میان مردم کوهستان و دشت روز افزون تر و برجسته تر شد و شهرهای کرانه ی رودها کانون های ارتباط و جاذبه ای شدند برای همه ی آن پیرامون.
بدین گونه، امکان ادامه ی زندگی در دره های میان رودان برای انبوهی از مردم فراهم شد و امکان بهره گیری از کار دسته جمعی آنان در ساختمان بناهای بزرگ و گسترش آب بندها و آبروها پیش آمد و دستیابی به زمین های جدید سال به سال بیشتر شد. زمینه برای سفرهای دور و دراز که اینک با پیچیدگی و بغرنجی نحوه ی زندگی آن مردم ضروری شده بود فراهم گشت.
البته گسترش این گونه جامعه ها محدود به حدودی بود. آب سربالا نمی رود؛ بنابراین بر فراز تپه ها امکان آبیاری نبود و نیز زمین های پست هم از آب های گند و متعفن تخلیه نمی شد. به جز کرانه های مرتفع رودها، کرانه های پست تر دره ی دجله و فرات مشتمل بود بر دشت های کمابیش هموار، آبراهه های ساختگی و دستی آب را تا مسافتی از کرانه ی رود می بردند و زمین های بسیاری را سیراب می ساختند. با این همه، آب راه های بزرگ خالی از عیب نبودند؛ زیرا سال های کم آبی، آب برای آبیاری کشتزارهای دور دست کافی نبود. از این بدتر، سال های طغیان بود که اب سدها و آبراهه ها را می برد و نیز گاهی هم فرات مسیر خود را تغییر می داد و مردم وابسته به آب خود را ناتوان و شور بخت بر جای می گذاشت و دستخوش خشکسالی می کرد. مگر این که تأسیسات آبیاری را مردم به هنگام نوسازی می کردند. کلاً هر چه بر میزان مهارت مهندسان در ساختن آب بندی های بزرگ افزوده می شد، دشواری برپا نگهداری آب بندها و امکان ویرانی ناگهانی آنها بیشتر می شد. مردم وابسته بدین گونه ساختمان های آب رسانی، هر چند گاه دچار شوربختی می شدند. هر چه بر میزان مهارت خویش می افزودند، بر میزان فشار آب و امکان ویرانی و قهر و شوخی طبیعت افزوده میشد و چاره گریها و شیوه های فنی اندیشیده شده در کوشش برای رفع نقایص به حد پایانی توان و امکان فنی می رسید.
اوضاع جامعه های پیرامون نیز در نظام آبیاری میان رودان ایجاد مشکل می کرد. جامعه ای که وابسته به آبی بود که می بایست از آب بندی چند کیلومتری می رسید، از جنگل ها و دشمن در بیم و گزند بود. اگر کسی سر چشمه را می بست، در امر سیاست «میان رودان» مداخله کرده بود و نواحی زیر مسیر آب را در اختیار و تصرف داشت. بنابراین طبیعت و آدمیان متساویاً در محدودیت کشاورزی ابی در دره ی دجله و فرات سفلا دست داشتند. اما پیش از فرا رسیدن محدودیت، گونه ای تازه از شیوه ی زندگی برای بشر پدیدار شده بود. این شیوه ی متضمن ترکیبی از مشخصات توانگری و تأثیر گسترده بود که با نام شایسته ی «متمدن» شناخته می شد. در 3900- 3500 پ م امکانات کشاورزی آبی در میان رودان کشف و بررسی شد و آبادی ها در دشت سومر در انتهای جنوبی پدیدار گشت و مرحله ی پیشگامی کشاورزی و سازگاری آدمیان با محیط نو با کامیابی به کمال رسید. سپس در حدود 3500 پ م با سرعت نهادها، اندیشه ها، آداب، آیین ها و فنون رو به پیدایی گذاشت و تا 3000 پ م یا زمانی در آن حدود تا آنجا که از بازگشایی راز سندها بر می آید، پدیده ای که مدت مدیدی از آغاز آن می گذشت توجه را به خود جلب کرد و آن همانا تمدن سومریان است.
پاسخ این پرسش ها که سومریان چه کسانی بودند و از کجا آمدند میسر نیست. زبان ایشان گویا هیچ بستگی با زبان های شناخته شده ی جهان نداشته و استخوان بندی آنان هم نشانه ی آشکاری به دست نمی دهد که بتوان آنان را به نژاد ویژه ای بستگی داد. دین و هنر سومری گویا برتری خاصی برای حیوانات قائل بوده که نموداری است از این که این مردم زمانی شبان بوده اند. بعضی از روایات ثبت شده ی ایشان نشان از آن دارد که ایشان از راه دریا و از جنوب آمده باشند. اما این اشارت ها به ما اجازه نمی دهد که خاستگاه آنان را تعیین کنیم.(6)
از آغاز تاریخ نوشتاری یا نگاشته شده، آمیخته ای از آدمیان، دره ی میان رودان را متصرف شدند. می توان چنین انگاشت که با دستیابی به کشاورزی، بسیاری از هر کران بدان پیرامون روان شدند؛ هم چنان که در دوران تاریخی هم چنین بوده است. کهن ترین اسناد یافته شده نشان می دهد که سومریان در کنار سامی زبانان می زیسته اند.(7) سومریان در جنوب برتری داشتند و سامی زبانان در حدودی نسبتاً شمالی تر؛ اما در بسیاری از جاها در آمیختگی فراوانی روی داده بود.(8) با وجود این در آمیختگی ها، می توان کهن ترین تمدن را «سومری» خواند زیرا کهن ترین اسناد نوشته به زبان سومری است و نخستین شهرهای شکوفا، گسترده در جنوب دشت پر طغیان میان رودان و بیشتر ساکنان آنها، از سومری زبانان بودند.
تمدن سومری تمدن شهری بود. از یک نگاه، یک شهر سومری اندکی بیش از یک روستای پهناور بود چون بیشتر ساکنانش کشاورز بودند. ولی از نظر پهناوری و از آن مهم تر از لحاظ ساختمان، با جامعه های روستایی نوسنگی متفاوت بود. بدین دلیل که مهندسی آبیاری که از پایه های برجسته ی این جامعه بود، وابسته بود به کوشش منظم گروهی. به جای کشت کشتزارهای خرد خانوادگی که در جامعه های دوران نوسنگی معمول بود، سومریان زمین های آبی را به قطعات بزرگ «متعلق» به یکی از خدایان و تحت سرپرستی و اداره ی کاهنان وابسته بدان خدا بخش کردند. از یکی یا چند تا از این گونه جامعه های نیایشگاهی شهر پدید می آمد.
اثر عملی این گونه نظام ارضی عبارت بود از فراهم آوردن گروه های سومری به نیروی کار مشتمل بر چند صد یا حتی چند هزار تن. با ابزارهای ساده ی دستی گروه هایی می توانستند کارهای شگرف آبیاری ضروری برای بهره گیری از آب رود را در پیش گیرند و آن ها را برپا نگاه دارند. تعیین جزئیات این که چگونه کار را تنظیم می کردند، از آثار ناچیزی که بر جای مانده میسر نیست. چه بسا که در هر شهری شیوه ی کار متفاوت بوده باشد. الواح گلی یپدا شده در لاگاش نشان می دهد که زمین این شهر (و بنابراین محصول آن به سه نوع تقسیم می شد: 1) کشتزارهای متعلق به خدایان که کاهنان اداره می کردند؛ 2) کشتزارهای اجاره ای که سالانه به افراد واگذار می شد؛ و 3) کشتزارهای اعطایی به افراد برای همیشه و بدون دریافت مال الاجاره و به مساحت های مختلف.(9) از دیگر شهرها خبر روشنی نداریم.
با این همه، آشکار است که کاهنان مرتباً هم چون گردانندگان، برنامه ریزان و تنظیم کنندگان نیروی انسانی عمل می کردند که بی وجود آنان تمدن سومری نمی توانست پدیدار شود و بر پا بماند. ایشان بر سهمیه ی زمین و نشانه های حدود آن ها و ذخیره کردن محصول در انبار نیایشگاه نظارت می کردند و گروه های کاراگران را سالانه به کار لایروبی آبراهه ها و تقویت آب بندها می گماردند. قدرت کاهنان بدین گونه بسیار شگرف بود، ولی خدمات ایشان به جامعه بسیار اساسی. کاهنان گاه شماری فصل ها و نحوه ی کندن آبراهه ها و حسابداری را در انحصار داشتند؛ بی این خدمات نظم فعالیت های اجتماعی میسر نمی شد. از این مهم تر از دید پایگاه مقدس ایشان، وظیفه ی واسطه گری میان مردم و خدایان را داشتند و دارای نیروی خارق العاده و ماوراء الطبیعه پنداشته می شدند. اینان که بدین قدرت مجهز بودند می توانستند بر استعداد سازماندهی، چه از دید عملی و چه در محافل دینی، بیفزایند تا آنجا که جامعه ی سومری تا حد تمدن بدوی پیشرفت کند.
پا بر جایی جامعه های نیایشگاهی در سومر از دیدِ کشاورزان، تولید خوراک اضافی برای گذران گروهی کارشناس را که برای ایشان کار در کشت زارها ضروری نبود، امری بدیهی و عادی ساخت. این انشعاب طبقاتی که پایه ای شد برای همه ی تمدن ها، نه پدیده ای عادی بود نه ذاتی. در جوامع بدوی، انسان به ندرت در اندیشه ی تولید بیش از نیاز آنی است، ولی در میان رودان باستان ده ها هزار کشاورز حداکثر کوشش را مبذول می داشتند تا خوراک برای دیگران هم فراهم کنند. این رفتار به ظاهر نابخردانه ناشی از هراسی بود که از دیرباز بشر را ناچار ساخته بود تا سهمی از خوراک خویش را برای خشنودی ارواح رشکمند که در صورت برانیگیخته شدن خشم آنان راه روزی بر مردم گرسنه بسته می شد، تقدیم کنند. از لحاظ الاهیات سومری، چنان که بعدها به کتابت سپرده شد آدمیان برای آن آفریده شده اند تا خدایان را از ضرورت کار برای تدارک روزی خویش بی نیاز سازند. بدین گونه آدمی بنده ای شد برای خدایان و ناگزیر از خدمت پیوسته تا حد توان، تا بلکه از کیفر گوشمال سیل، توفان، طغیان، خشکسالی و قحط و غلا برهد. این گونه اندیشه ها بی گمان پیش از آن که به کتابت سپرده شوند، سابقه ای بس طولانی داشته اند و شاید توجیهی باشند بر آن که از دیرباز و آغاز کشاوری، غلات و دیگر خوراکی ها را در انبارهای نیایشگاه گرد می آوردند تا کاهنان به مصرف ضروریات خدایان برسانند.
هر پرستشگاه سومری گویا خانه ی یکی از خدایان انگاشته می شد. کاهنان و خادمان دیگر، از کسان خانواده ی آن خدا به شمار می آمدند.(10) تکلیف اساسی کاهنان عبارت بود از پرداختن به نیازهای سرور الاهی خویش با اجرای تشریفات و قربانی. یک تکلیف درجه ی دوم آنان همانا واسطگی بود میان خدای سرور ایشان و بندگان آدمی او: دریافت چگونگی اراده ی او و کوشش برای فرو نشاندن خشم وی و نیز تعیین زمان مناسب الهی و با شگون برای در پیش گرفتن و آغاز کارهای برجسته و مهم. با افزایش ثروت پرستشگاه، بر شکوه و تکلف آیین ها و آداب مقدس نیز افزوده می شد تا آنجا که خدمت مناسب نسبت به خدای خاص، خود پیدایش دستگاه شگرف اقتصادی ویژه ای را اقتضا می کرد که در آن همکاری خاص کارشناسانه ی نه تنها کاهنان بلکه انواع پیشه وران و صاحبان حرفه نیز ضروری بود.
چنین رفتاری بر این پایه از تخیل استوار بود که هر خدایی را باید خشنود کرد و موجبات خرسندی او را فراهم ساخت تا مبادا خشم گیرد و خشکسالی یا بیماری بفرستد یا دشمن جنگ آور بر انگیزد. تکرار فراوان شوربختی ها که پی در پی می رسید، در واقع موجب نگرانی مردم شهرهای میان رودان می شد که دچار نگرانی از خشم و عشوه فروشی خدایان بودند؛ بی آن که به منطق و علت موجهی پی برند. پرهیز از تجاوز غیرعمد نسبت به خدایان و بر انگیختن خشم آن ها و نیز کوشش برای خشنود ساختن آن ها و تعبیر علامت ها و نشانی های ظاهر شده در طبیعت که نمودار پشتیبانی آنها باشد، از امور بسیار مهم شد. تنها کاهنان دانشمند و کارشناس می توانستند چنین خدمت هایی را برای مردم عادی از پیش ببرند.
به سبب تزلزل و بی اعتباری امر معیشت و کسب روزی در قهر طبیعت، قدرت و نفوذ کاهنان در نخستین شهرهای سومری استوار و پا بر چا شد. وانگهی، نظارت کاهنان موجب پدیداری گوناگونی درسازمان ها و مشاغل پیشه وران گشت. ایشان با پرداختن کامل به امور غیر کشاورزی باعث پیشرفت همه گونه استادی، مهارت و گسترش فکری شدند. با این همه، گسترش گوناگونی در مشاغل اجتماعی در محدوده ی یک شبکه ی مرتبط با هم در جامعه ی پرستشگاهی روی نمود.
روشن نیست این گوناگونی پیشه ها تا چه میزان به سود روستاییان تمام شد. شاید تا مدتهای مدید کاهنان و اندکی بعد سربازان مشتری عمده ی تولیدات کارگاه های پیشه وران بودند. بعضی داد و ستدها میان روستاییان و پیشه وران شاید در همان روزگاران نخستین روی نموده باشد. در سال های فراوانی، روستاییان پس از ادای دین خود به خدایان، شاید مقدار خوراکی بیش از نیاز خویش نگه می داشتند تا آنها را با ابزار و ظروف عوض کنند. چنین داد و ستدی بی گمان نسبت به اقتصاد انحصاری پرستشگاه که بر کوشش های اجتماعی سومریان بود امری بود فرعی و در حواشی.
نکته ی برجسته این است: نخستین بار در تاریخ آدمیان، جامعه ی نیایشگاهی سومری از لحاظ فنی موجبات و حتی الزامی پیش آورد برای اضافه تولید کشاورزی و آن اضافه تولید را صرف زندگی کارشناسان کرد که ایشان هم، چنان که همه ی شهریان تاکنون چنین هستند، در راه آفرینش و نگهداری و سازماندهی زندگی تمدنی صرف کردند.

***

سرعتی که با آن خطوط عمده ی تمدن سومری در دوران نزدیک به پیدایش خط (یعنی پیش از 3000 پ م) به واقعیت مقرون شد و شکل گرفت، در هنر آن دوران آشکارا دیده می شود. زیرا در این هنگام، پیش از پیدایش خط، اشکال عمده و نقش های آشکار و شگفت «گل پخته ی» سومری به چشم می خوردند. شاید اعتقاد به الهیاتی که بر اثر آن سومریان و جانشینان ایشان را در میان رودان در دوران تاریخی پایدار داشت، در این زمان شکل پذیرفت و پایدار شد. همین گونه پیشرفت در زمینه ی امور فنی در این هنگام دیده می شود. رشته ای از اختراعات بزرگ مانند شیوه های گوناگون آبیاری و وسایل حمل و نقل چرخ دار و کشتی های بادبانی و فلزکاری و سفال گری با چرخ و پختن سفال در کوره، چنان که از شواهد باستان شناسی بر می آید، اندکی پیش از پیدایش خط ناگهان پدیدار شد و پس از آن، پیشرفت اختراعات کندتر شد. از سویی در اداره ی امور سازمان های دیوانی و لشکری، روال زندگی «میان رودان» در دوران تاریخی هم دامنه یافت؛ زیرا در این هنگام حکومت با گرایش به سپاه و دیوان، شیوه ی اقتصادی متمرکز را در پیرامون پرستشگاه تعدیل کرد.
با این همه، دورنمای ثابت فرهنگ میان رودان نمودار دگرگونی های جزئی در طی قرون است. بهترین مصداق این امر همانا بررسی دقیق مهره های استوانه ای است که عبارت است از وسیله ای بسیار خرد و هنری برای زدن نشانه ی مالکیت بر خمره ها. هزاران مهر از دوره های مختلف پیدا شده است که خود گواهان بی مانندی اند برای پژوهش در تاریخ هنر میان رودان. کهن ترین مهرها از روزگار پیش از پیدایش خط «به درجه ای شگفت از کمال رسیده بودند» (11) و دارای نقش هایی بودند که تا پایان دوران تولید این مهرها ادامه یافت. از آن پس، یک دوران تنزل و ابتذال هنری روی نمود. شاید این امر حاصل تولید انبوه بود یا پس از آن که مشکلات اصلی نقش بندی و هنرمندی حل شد، کشیده شدن ابتکارهای هنری بود به راه های گوناگون. در نتیجه، یک رشته نوسان ها و فراز و نشیب در شیوه های هنری پدید آمد که ناشی از نفوذ تعدیل های جزئی در فن تولید و تا حدودی گوناگونی توسعه ی مجموعه ی نقش ها بوده است. اما، هنر همواره در محدوده ای یکنواخت و یکسان نسبت به شیوه های ثابتی که در آغاز پیدا شده و پیش گرفته شده بود، وفادر ماند.
تاریخ هنرهای دیگر سومری که از آنها نسبت به مهرهای استوانه ای شواهدی کمتر در دسترس است، گویا به همین شیوه نشو و نمو یافته باشد. در تندیس نگاری و جواهر سازی شیوه های ثابت کهن همچنان با اندک نوسان هایی ادامه یافتند. معماری گوناگونی های فراوان نمودار ساخت. مساحت و دقت و تکلف در ساختمان پرستشگاه تا آنجا ادامه یافت که زیگورات شکل ثابت خاص خود را در دوران دودمان سوم اور(حدود 2050- 1950 پ م) باز گرفت. در نخستین روزهای زندگی شهری سومری، پرستشگاه خانه ای بود چهار گوش و ساده برای خدا، بر سکویی که گویا از آن رو ساخته می شد که از طغیان آب بر کنار ماند. در زمان های بعدی، نیایشگاه بلندتر ساخته شد و بر آن فضاهای گوناگونی افزوده گشت و بر صحن زیرین آن بسیاری ساختمان ها افزوده شد. با این همه، نقشه ی اصلی نیایشگاه همچنان ثابت ماند.(12)
در زمینه ی پیشرفت و تکامل دین در میان رودان، رشته سندها و مدارک ممتد و پیوسته ای مانند مهره های استوانه ای برای روشن گری امور مربوط بدان مطلب وجود ندارد. زمان های تاریخی (و در نتیجه از آغاز پیدایش فرهنگ سومری) خدایانِ بلند پایگاه آن سرزمین به صورت آدمیان مجسم می شدند که هر یک تجسم یکی از نیروهای طبیعی مانند آسمان، خورشید، زمین، آب، توفان و مانند این ها بودند. فصل ها را با بیان اساطیریِ مرگ خدای سرسبزی که موجب پژمردگی گیاهان و سپس جان گرفتن و به درآمدنش از جهان زیرین که باعث رونق طبیعت و سرسبزی می شود، تعبیر می کردند. اساطیر دیگر مربوط بود به آفرینش جهان و کشف هنر تمدن و شجره ی نسب خدایان و رابطه ی انسان با الوهیت (13)
جشن های بزرگ پیوندی داشتند با تحولات کشاورزی سالانه و با شکوه و آیین های بسیار که توسط کاهنان متخصص اجرا می شد. پرستشگاها دارای ساختمان های چشم گیری شدند. بسیار پر ابهت و عظیم بر فراز شهر و آراسته به تندیس ها و اشیای پربها. مردم عادی در آیینهای همگانی فقط تماشاگر بودند؛ ولی در اقامتگاه هر خانواده گوشه ای برای جای دادن شمایل خدایان کم اهمیت تری که طرف گرایش و پیوند فوری مردم عادی بودند، اختصاص داشت. فقط در موارد استثنایی شخص خاص مستقیماً به خدای بزرگ پرستشگاه نزدیک می شد.(14)
هم مراسم پرستش و هم اصول اعتقادی شاید از همان آغاز ساختمان شهر در سومر دست در دست و در کنار هم همراه ثبات شیوه ی اداره یا مور پرستشگاه توسط کاهنان، پیش می رفتند؛ زیرا امور با هم پیوند داشتند. هر شهری هم چون ملک متعلق به خدای خاصی تلقی می شد و ساکناش هم مانند بندگان آن خدا بودند. اما، هر خدای بومی پیرو اراده ی همگانی خدایان بود که در هر سال نو گرد می آمدند تا سرنوشت دوازده ماه آینده و آن خدایی را که از میان ایشان فرمانروای همگان باشد، تعیین کنند. بنابراین، حتی اگر بندگان یک خدای معین سرور خود را از هر لحاظ خشنود می ساختند، اراده ی خدایان رقیب چه بسا که موجب صدور یک حکم الهی شور بختی بر ایشان می شد. در چنین مواردی، سومریان بر آن بودند که رأی انلیل، خدای توفان بر همه ی آرای دیگر برتری دارد و هر شهری را اتفاق آرای خدایان گرفتار بلا و بدبختی می سازد.(15) بدین گونه، الاهیات سومری با بیانی منطقی نوسان های امور کشاورزی آبی را در دره ی دجله و فرات، با اعتقاد به این که آدمیان بندگان خدایان هستند، توجیه کردند و به نحوی مؤثر مردم را فرمانبردار کاهنان ساختند.
محافظه کاری در دین و حتی در هنر، احساسی است که به قدر کافی با آن آشنا هستیم؛ ولی امور فنی در روزگار ما هرگز از پویایی و ابتکار دمی باز نایستاده است. در سومر چنین نبود. در آغاز آبادی نشینی هنگامی که کارشناسان سرگرم پدیدار ساختن پیشه ها و مهارت ها بودند، فن آبیاری و فنون اداره ی امور اضافه تولید کشاورزی، و به هنگامی که داد و ستد میان آبادی های دوردست به سرعت پدیدار شد، گروهی از نوآوریهای مهم یا پرداخت شدند یا نخستین بار به اجرا در آمدند. در این قرن های پیش از پیدایش خط بود که ابزارهای فنی اساسی میان رودان باستان پدید آمد. از آن پس تنها اصلاحات اندکی در آن ها به عمل آمد.
این ایستایی فنی بی گمان، بازتابی است از متوقف ماندن دیگر جنبه های زندگی. چون جامعه های پرستشگاهی استوار و پا بر جا شدند و توانستند نیازهای تولید و تمرکز و توزیع ثروت را با اختراع خط، اسباب درو، وسایل نقلیه چرخ دار، کشتی های بادبانی، ابزار و سلاح مفرغی برآورند و مایحتاج عمده ی زندگی را به نحو کفایت تأمین کنند، دیگر نیازی به پویایی و تحرک نبود. زندگی گرایشی به ثبات و یکسانی و انجام دادن یکنواخت آداب مقدس همیشگی یافت و نیازی به کوشش برای برتری یافتن بر نیروی سکون اجتماعی نبود.
با این هم، اگر گفته شود که هیچ تغییر فنی روی ننمود، سخنی است خلاف. در بعضی از رشته ها- برای مثال در کشتی سازی که اندکیِ اطلاعات رسیده اجازه ی داوری نمی دهد- که شواهد عملی فراوان است، بعضی دگرگونی های اندک در قالب کلی ثابت به نظر رسیده است. بدین گونه در تاریخی کهن در میان رودان، اندیشه ی به کار بردن قالب برای خشت زنی به اندازه و شکل ثابت برای بناهای یادبود رواج یافت و این شیوه در سراسر تاریخ ایشان ادامه یافت. اما ابعاد و شکل ساختمان ها متفاوت بود و ابعاد دقیق آجرهای آن ها هم تغییر کرد. چنان که یک روش مهم در تعیین تاریخ ساختمان ها از روی اندازه ی دقیق آجرهای آن است.
در فلزکاری نیز، نمونه های کافی در دست است تا نشان دهد که سومریان با مفرغ در آغاز دوران پیدایش خط کاملاً آشنایی داشتند. باز هم در دوران های اخیر، ابزار و سلاح تقریباً خالص ساخته می شد. این به ظاهر واپس گرایی- چون مس نرم تر از مفرغ است- شاید معلول کم یابی قلع باشد؛ زیرا می توان گفت چون مفرغ بار دیگر پس از دوران سارگن (حدود 2350 پ م) رواج گرفت، برای یافتن قلع ناگزیر بودند تا میانه های اروپا به دنبال آن بگردند.(16) با وجود همه ی دشواری ها برای تهیه ی فلزات، ابزارهای فلزی و به ویژه اسلحه با گذشت زمان فراوان تر شد. این امر حاصل بروز جنگ های پی در پی میان شهرهای سومری است. جنگ، نیاز ضروری تدارک فلزات را برانگیخت، زیرا، کلاه خود و سرنیزه و سپر یک سپاهی از نیازهای مبرم و پرهیز ناپذیر است. ولی از لحاظ مقدار سلاح نظامی و طراحی آن چندان دگرگونی حاصل نشد. بار دیگر، بر می خوریم به دگرگونی جزئی در درون محدوده ی سنت کمابیش ثابت.

***

افزایش بهره گیری از فلزات برای جنگ نمودار آن است که دولت- شهرهای مستقل سومری، یا از حفظ نظم در درون جامعه های شهری ناتوان بودند یا از دفاع در برابر تاخت و تاز بیابان گردان. رشد تمدن میان رودان تا حدود 1700 پ م بیشتر حاصل گسترش نقایص سیاسی شدید در شیوه ی زندگی خاصی بود که از 3000پ م در سومر آغاز شده بود.
نااستواری وضع سیاسی در جامعه های بدوی سومر تا حدود زیادی معلول موقعیت جغرافیایی آن بود. میان رودان بر خلاف مصر، دارای مواضع دفاعی طبیعی نیست و از هر سو راه آن به روی مهاجمان باز است. همین که شهرهای دشت میان رودان شکوفایی آغاز کردند، لقمه ی چربی شدند برای مردم بیابان گرد سرزمین های پیرامون. جامعه های پرستشگاهی نخستین، که انضباط اجتماعی ایشان به خشنودسازی خدایان توجه بسیار داشت تا به پیکار و جنگ آوری، در وضع مناسبی از لحاظ دفاع در برابر مردم شبانی چپاولگر نبودند؛ مردمی که مقتضیات زندگی بیابانی، ایشان را جنگی (یا دست کم نیمه جنگی) بار آورده بود.
روابط درون شهری نیز دشواری فراوان داشت. تا هنگامی که جامعه ها از هم جدا و دور از هم بودند و میان آن ها باتلاق ها، مرداب ها و بیابانها حایل بود، چندان مشکلی در میان نبود. در واقع، همکاری و دوستی شگفتی در روزگار پیش از تاریخ در سومر آشکارا به چشم می خورد و این زاده ی داد و ستد و برخورد های آزادنه ی کاهنان شهرهای نوبنیاد بود. شئون دینی شهر نیپور و اهمیت و مرکزیت الاهیات سومری که اعتباری برای خدای آن شهر یعنی انلیل کسب کرده بود، گویا در زمانی موجب شده بود که زیارت گاه های آن شهر در زمان های خاصی از سال کانون فراهم آمدن کاهنان از نیایشگاه های مختلف سومر شود.(17) اما، گویا چنین روابط هماهنگی، به مجرد آن که بیشتر زمین های آبی و آسان کشت که در سفلای دره ی میان رودان به زیر کشت آمد و جامعه ها در کنار هم قرار گرفتند، مبدل به دشمنی شد؛ زیرا قدرتی که مرزهای شهرها را تعیین کند و قوانینی که در تقسیم آب به هنگام کم آبی نظارت داشته باشد، وجود نداشت و این امر باعث زد و خوردها و پیکارهای مستمر می شد.
در 3000 پ م زدوخوردهای درون شهری بسیار فراوان شد. جامعه ی پرستشگاهی که بسیار کوچک و نیز تخصصی صرف شده بود، برای حل منازعات و مشکلات جامعه هایی سرزمین پهناور بخش سفلای میان رودان ناکافی بود. نخستین حاصل این نارسایی در دستگاه پرستشگاهی، پدیدار شدن دستگاه نیمه دنیوی و دیوانی پادشاهی بود در کنار پرستشگاه. این که چنین امری چگونه روی نمود، روشن نیست. روایات اخیرتر بر آنند که خدایان پس از توفان [نوح]، پادشاهی را به فرمانروایان کیش اعطا کردند؛ و چند فرمانروای تاریخی گویا خویشتن را با لقب قدیمی، «پادشاه کیش» حتی پس از آن که اهمیت سیاسی این شهر به کلی نابود شده بود، برکشیدند و بدان سر افرازی جستند.(18) کیش در مرزهای شمالی سومر کهن واقع بود و در دوران های اخیر، بیشتر ساکنان آن از اکدی زبانان بودند. شاید اندیشه ی «پادشاهی»- جدا از دستگاه پرستشگاهی که گویا اصلاً از سومر برخاسته باشد- توسط فرزندان سران قبایل شبانی سامی در میان رودان که در پیرامون دشت های آبی پیشوایی و رهبری سنتی قبیله ای خود را مبدل به پادشاهی بر حدود معین کرده بودند، پا گرفت.(19)
خاستگاه پادشاهی از هر کجا که باشد، این نهاد در سومر با برتری دادن سپاه بر فراز نظام کهن استوار بر دستگاه دینی- سیاسی تثبیت شد. همان گونه که فرمانده ی سپاه بر لشکریان خویش فرمان می راند، همان طور هم پادشاه بر شهریان چیره شد و برخاستن پادشاهی، شاید مرحله ای باشد که با آن قدرت خارق العاده ای را که در زمان پیکار به ضرورت فراهم آمده بود، در زمان صلح هم اعمال کردند.(20) پادشاهان قدرت نظامی و قضایی را به خود اختصاص دادند و آن ها را غصب کردند و خانواده های سلطنتی برابر با خاندان الهی دستگاه پرستشگاهی بر پا ساختند. با دست زدن بدین کار، بر قدرت دیوانی روحانیان چنگ انداختند و بی گمان رابطه ی میان شاهان و روحانیان غالباً به ناآرامی می کشید. شاید غالباً این نا آرامی ها به برخوردهای دراز مدت یا پیکار آشکار پایان می پذیرفت؛ اما چنان که به ما رسیده است، اوروکاگینا (21)، پادشاه لاگاش (حدود 2400 پ م) آشکارا با کاهنان به مخالفت برخاست با این دست آویز که دوران آسایش کهن را با حفظ حقوق تنگدستان و ناتوانان در برابر درازدستی روحانیان باز آورد. اما به هنگام مقتضی، حق غصبی سلطنت با روایات اساطیری و رسوم و تشریفات دینی جنبه ی تقدس گرفت که نشانه ی آشکار آن همانا آیینی بود که سالانه اجرا می شد و در آن پادشاه با الهه ی شهر پیوند زناشویی می بست.
با استمرار جنگ پادشاهی هم ضرورت یافت. تمرکز قدرت سیاسی در دست یک تن، گویا در سومر در 3000 پ م امری شد عادی. شک نیست که این شیوه مایه ی بهبود وضع دفاعی شهرها در برابر تهاجم نیمه متمدنان شد و در همان حال باروهای استوار به گرد شهرها بر آورد؛ اما پیکارهای میان شهرها نیز رو به شدت گذاشت و شاید هم بسیاری از نیروی سومریان مصروف آن می شد.
چنین می نماید که تکامل روابط درون کشوری در هزاره ی سوم پ م کمابیش با رشد دستگاه های کشورهای آینده که از آن ها اسناد نوشته ی بیشتری باز مانده، هماهنگ بوده است. می توان به حدس گفت که آنچه همچون پیکارهای محلی در میان جامعه های همسایه در زمان آشفتگی پیش می آمد، سراسر شهرها را فرا می گرفت و شهرها با هم علیه شهرهای دیگر متحد می شدند. از اسناد پیدا شده چنین بر می آید که از 2500 پ م لاگاش و اومه (22) با هم رقابت و دشمنی داشتند و شهرهای دیگر با یکی یا دیگری هم دست می شدند. اندک اندک دست کم از استقلال شهرها یا شهرهای ضعیف تر کاسته شد. به ویژه فرمانروایان نیرومند با درآوردن چند جامعه در زیر فرمان خویش، «امپراتوری های» کوچکی بر پا داشتند. ولی، این چنین سازمان هایی سخت نا استوار بودند و با هر فرصتی پاشیده می شدند. دولت- شهرهای یونان باستان و ایتالیای رنسانس نیز چنین حالی داشتند. از شواهد اندک بر جای مانده هم چنین بر می آید که شهرهای سومر نیز چنین بودند.

پی‌نوشت‌ها:

1. Robert M. Adams, (Agriculture and Urban Life in early Southwestern Iran,) Science, CXXXVI (1962) ,PP. 112- 13.
2. سرزمین سفلای میان رودان اندکی دور از اب های جان بخش به سرعت رو خشکی می رفت و بیشتر ایام سال آن پیرامون مبدل می شد به بیابانهای آفتاب سوخته. ولی چون زمستان فرا می رسید و باران ها سرازیر می شد، بیابانها شکوفا و در اندک زمانی پر سبزه می شدند. در دیگر ایام سال، چراگاه های محدود در باریکه های مرداب ها، رو به خشکی می گذاشتند و بیابانها پدیدار می شدند. گوسفند و بز و خر به هنگام خشک شدن چراگاه ها، از علف های خشک بر جای مانده خود را سیر می کردند.
3. دشواری شخم زنی بر زمین های ناهموار یا پر ریشه و تنه ی درختان، خیش را از نظر کشاورزان جنگل بر انداز که با سوختن درختان کشت می کردند، بی ارزش می ساخت. بنابراین، چه بسا که اختراع شخم تا هنگامی که آدمیان شروع کردند به کشت در زمین های نرم کرانه های رودها، روی ننمود. اگر این نظر درست باشد، ترویج دروگری چنان که بحث شد، از نخستین نتایج پا گرفتن تمدن و رواج آن در جهان است. اما شواهد لازم برای مسلم ساختن این نکته فراهم نیست. نک:
Robert M. Adams, (Agriculture and Urban Life in Early Southwestern Iran,) 112- 13.
4. قرن ها تبخیر آب مصرف شده توسط کشاورزان رسوبی از نمک بر جای می گذارد. بالمآل، این امر یک مشکل لاینحل در «میان رودان» پدید آورد. اما، با مقیاس زمان عمر افراد، این امر نخست چندان دشواری برجسته ای نبود. نک:
Thorkild Jacobsen and Robert M. Adams, (Salt and Silt in Ancient Mesopotamian Agriculture,) Science, CXXVIII (1958) , PP. 2251- 58.
5. چگونگی این رویداد امری است وابسته به حدس و گمان. واقعیت ملموس این است: هم چنان که کسان ساکن در یک مکان پیرو خدایان سیل و توفان یکسانی بودند، همان گونه هم بر حسب همین منطق همه ی ساکنان بخش خاصی از کرانه ی رود نسبت به خادمان وابسته به خدایان یعنی کاهنان فرمان بردار شدند. اما چون مرکزهای جغرافیایی نسبت به حدود خویشی و بستگی خانوادگی آسان تر دگرگونی پذیر بود، پایه ی جدید هم بستگی اجتماعی شبکه ی بسیار انعطاف پذیری برای فعالیت های آدمیان فراهم ساخت. چنان که حتی بستگی جغرافیایی تاب آور پیچیدگی ها و جهش های فوری و کوتاه مدت یک جامعه ی شکوفا متمدن شد و احتمالاً زمینه ای فراهم ساخت برای کسانی که دهها کیلومتر از آبادی هم دور بودند و هرگز همدیگر را ندیده بودند، به صرف این که در مرزهای یک حکومت می زیستند، با هم مانند دوست رفتار می کردند.
6. خلاصه ای از نظریه های گوناگون به شیوه ای نسبتاً پسندیده در اثر زیر آمده است:
A. Parrot, Archeology mesopotamienne: technique et problems (Paris: Albin Michel, 1953). Pp. 308- 31.
7. رواج دو زبانی در «میان رودان» گویا مایه ی پیشرفت های فکری مردم آنجا شده باشد. برای مثال، در مقایسه با مصریان، در نوشته های «میان رودان»ی کمتر گرایشی به خاصیت جادویی واژه ها رایج بوده است. بازشناسی واژه و مفهوم آن و رابطه ی میان واژه و اشیا امری بود که بر دانشمندان «میان رودان» عارض شده بود که دست کم با دو زبان کاملاً جداگانه آشنا بودند و در نتیجه، به دقایق و باریکی های مفاهیم مطلق راه یافته بودند و ذهنشان با ریاضیات که پیچیدگی و دقت خاصی داشت شناسایی یافته بود.
8. Thorkild Jacobsen, (The Assumed Conflict between Sumerians and Semites in Early Mesopotamian History,) Journal of the American Oriental Society , LIX (1939) , PP. 485- 95.
9. Anna Schneider, Die Anfange der Kulturwirtschaft: Die sumerische Tempelstadt , Staat swissenschafiliche Beitrage, Heft IV (Essen, 1920) ; A. Falkenstein, (La Cite- temple sumerienne, ) Cahiers d'histoire mondiale , I (1954). 791.
جامعه های کشاورزی در سومر باستان جدا از وابستگی به پرستشگاه گویا هم چنان می توانستند بر پا بمانند. این مطلبی است که دراثر زیر آمده است:
A.L. Oppenheim, (A Bird's -Eye View of Mesopotamian Economic History,) in Karl Polanyi et al., Trade and Market in the Early Empires (Glencoe, III: Free Press, 1957) , pp. 27- 37.
این امر تأثیری در واقعیت نمی کند. آن چه برای گردش کار تمدن سومری جدید و اساسی بود، همانا جامعه ی نیایشگاهی با ویژگی های فعالیت های اجتماعی -اقتصادی خاص این نظام اجتماعی بود.
جالب توجه است که دریابیم، کهن ترین اسناد سومری موجود هیچ نشانه ای از وجود سازمان قبیله ای یا گروه های خویشاوندی نمی دهد. چنین می نماید که اساس بر گروه های درون یک مرزبندی و واحدهای خانوادگی کوچک قرار داشت. این بدان مفهوم است که سومریان تا رسیدن به درون خط و نگارش، چندین قرن از زندگی کشاورزی را پشت سر گذاشته بودند و در این میانه همه ی پیوندهای قبیله ای ناپدید شده بود و جامعه هایی روستایی بر جای گذاشته بود مرکب از واحدهای خرد خانوادگی، هم چون پایه ی اجتماعی که خود مواد خام و مصالحی شدند برای بنای شهرهای گسترده.
10. F. R. Kraus, (Le Role des temples depuis la troisieme dynasties d'Ur jusqu'a la premiere dynastie de Babylon, ) Cahiers d'histoire Mondi ale, I (1954) , PP.519- 21.
11. Henri Frankfort, Cylinder Seals (London: Macmillan & Co., 1939) , p. 15.
12. Heinrich J. Lenzen, Die Entwicklung der Zikurrat von ihren Anfangen bis zur Zeit der III Dynastie von Ur (Leipzig: Otto Harrassowitz, 1942) ; Andre Parrot, Ziggurats et Tour de Babel (Paris: Albin Michel, 1949) ; Charles Leonard Woolley , The Development of Sumerian Art (New York: Scribner's Sons, 1935) ; A. Parrot, Sumer (Paris: Librairie Gallimard, 1960).
13. s. N. Kramer, Sumerian Mythology: A Study of Spiritual and Literary Achievements in the Third Millennium B. C (Philadelphia: American Philosophical Society, 1944) ; and Thorkild Jacobsen's chapter in Henri Frankfort et al., Before Philosophy (Harmondsworth ; Penguin Books, 1941) ,pp. 137- 99.
14. Edouard Dhorme, Les Religions de Babylonie et d'Assyrie (Paris: Presses Universitaires, 1945) , pp. 174- 282.
15. Henri Frankhfort et al., Before Philosophy, pp. 229- 31.
در روایات اخیر اساطیری، مردوک خدای بابل به امور اجرایی گماشته شد. ولی، این روایت بی گمان وابسته است به دوران اخیر یعنی هنگام برتری بابل.
جالب توجه است که در این روابط میان خدایان بازتابی از مرحله ی اتبدایی گسترش سیاسی سومر را به هنگامی که تصمیمات مهمی که احتمالاً توسط مجامع گرفته می شد، ملاحظه کنیم. اگر مطلب چنین باشد این اساطیر باید مربوط باشد به زمانی پیش از این که نهادهای سیاسی سومری شکل ثابتی به خود بگیرند.نک:
Thorkild Jacobsen ,(Primitive Democracy in Ancient Mesopotamia,) Journal of Near Eastern Studies, II (1943) , PP. 159- 72.
پژوهش گر نام برده هم چنین آثار باز مانده ی «دموکراسی ابتدایی» را در زمان حمورابی یافته است که اگر متن ها را درست خوانده باشد، نظر او را بسیار تأیید می کند. با این همه، حتی اگر نظر او کاملاً درست باشد، «اولیگارشی ابتدایی» عنوان بهتری است برای توصیفی که او از حکومت آن روزگار کرده است.
تعبیر پژوهش گر نام برده از اساطیر «میان رودان»، مورد پذیرش همگان نیست. دانشمندان دیگر برآنند که مجموعه ی خدایان زمانی رواج یافت که پادشاهی در «میان رودان» برقرار شد. نک:
Anton Moortgat, (Grundlagen und Entfaltung der sumerisch -akkadischen Kultur) , in Fritz Valjavec (ed.) , Historia Mundi, II (Bern, 1953) , p. 239.
16. R. J. Forbes, Metallurgy in Antiquity (Leiden: E. J.Brill, 1950, 1950). P. 251.
17. Thorkild Jacobsen, (Early Political Development in Mesopotamia,) Zeitschrift fur Assyriologie, N. F., XVIII (1957) , PP. 104- 10; Bruno Meissner , Babylonien und Assyrien (2 vols; Heidelberg: Carl Winter, 1920- 25) , II, PP. 6- 8; Henri Frankfort, Kingship and the Gods (Chicago: University of Chicago Press, 1948). Pp. 216- 17.
قس: با نقش دلفی در تاریخ یونان باستان.
18. A. Falkenstein, (La Cite- temple sumerienne, ) p. 805.
19. بعضی از کارشناسان بر آنند که آثاری در هنر و معماری، نمودار وجود تأثیر اکدیان است بر شیوه های هنری سومری کهن و گرایش دارند که برای پادشاه کیش امپراتوری پهناری قابل شوند که مرزهای آن از خلیج فارس تا میانه ی فرات ادامه داشته است. نک:
Anton Moortgat, (Grundlagen und Entfaltung der sumerisch -akkadischen Kultur pp. 235- 39.
اما دیگران که در تیزبینی چندان کمتر از پژوهنده ی پیشین نیستند، هیچ دلیلی نمی بینند که در این ماجرا در آمدن گروه انبوهی از سامیان به دره ی دجله و فرات ضرورت داشته باشد تا این دگرگونی ها روی نماید. نک:
T. Jacobsen, (The Assumed Conflict between Sumerians and Semites,) pp. 285- 95.
20. بر جای ماندن دو اصطلاح جدا و مشخص از نام «پادشاه» در روایت ادبی سومر، دلیل بر آن است که پادشاهی گویا دارای دو سرچشمه بوده است.نک:
Thorkild Jacobsen, (Appraisal of Breasted and Childe on Mesopotamia,) in Human Origins, a general introductory course in anthropology, selected readings, series 2 (mimeographed; Chicago: University of Chicago Press, 1946) ,p. 252.
21. Urukagina
22. Umma

منبع مقاله: هاردی مک نیل، ویلیام؛ (1388)، بیداری غرب، ترجمه ی مسعود رجب نیا، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.