انتقال تمدن به سرزمین های بارانی

در آغاز هزاره ی سوم پ م، سازمان اجتماعی و ابزار فنی موجود در دست کشاورزان خاورمیانه چنان بدوی مانده بود که پیدایش جامعه های متمدن تنها در سرزمین های آبیاری ممکن می شد. در پایان این هزاره دیگر وضع چنین نبود.
دوشنبه، 7 بهمن 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
انتقال تمدن به سرزمین های بارانی
انتقال تمدن به سرزمین های بارانی

 

نویسنده: ویلیام هاردی مک نیل
مترجم: مسعود رجب نیا




 

در آغاز هزاره ی سوم پ م، سازمان اجتماعی و ابزار فنی موجود در دست کشاورزان خاورمیانه چنان بدوی مانده بود که پیدایش جامعه های متمدن تنها در سرزمین های آبیاری ممکن می شد. در پایان این هزاره دیگر وضع چنین نبود. زیرا اندکی پیش از 2000 پ م تمدن های بسیاری که از نظر شیوه ی زندگی با هم متفاوت بودند ولی از نظر تمدنی با هم پیوند داشتند، در بیرون باریکه ی دشت های کرانه ی رودهای طغیانی پدیدار شدند. این گسترش تمدن مایه ی پیشرفتی شگرف گشت. هر قطعه زمینی که از نظر کشاورزی مطلوب بود، اینک امکان سکونت یافت و گسترش بیشتر جامعه ی متمدن رو به اوج رفت و به جای آن که مانند گذشته تمدن، وزغ مانند از دره ی رودی به دره ی رود دیگری جهش کند، فراگیر، پیوسته و گسترده شد.
این انتقال از سرزمین های آبیاری شده به زمین های آبیاری نشده چگونه روی نمود؟
تنها با رها ساختن دامنه ی تصورات می توان از نظر کلیات بدین راز پی برد و پاسخ کلی به پرسش بالا داد. باید برای آغاز پیدایش زندگی متمدن، فرض کرد که گونه ای جامعه ی کشاورزی کمابیش برابر و همانند در روستاهای چندی که هر یک دارای استقلال بودند، پدیدار شده باشد. با گسترش کشت و برداشت محصول، کشاورزان روستا توانستند بیش از نیاز خویش خوراک حتی در کشتزارهای دیم فراهم کنند. با شخم زدن مکرر زمین های آیش و وجین کردن گیاهان هرزه و انگل از کشتزارها، بهره گیری مستمر ممکن شد و شیوه ی کشاروزی نیمه بیابان گردی و کوچ گذشته بر افتاد. بدین گونه، کشاورزان خود را یک جانشین یافتند. روستاییان ساده دل چون به حال خود واگذشته شدند، به سرعت هر گونه گشایشی که از شیوه ی پیشرفته ی کشاورزی شان حاصل می شد، با افزایش تولید نسل و جمعیت بیشتر به استقبال مصرف آن می شتافتند و افزایش جمعیت هم به نوبه ی خویش مایه ی فزونی عرضه ی محصول می شد.(1) با چنین روشی، روستاهای متراکمی پدیدار می شد بی آن که طبقات اجتماعی تفاوت و مجزا پیدا شود یا دگرگونی ژرفی در شیوه ی زندگی رخ دهد.(2)
ولی جامعه های روستایی واقع در دره ی رودها به حال خود فرو گذاشته نشدند. جنگ و داد و ستندها با هم درآمیختند و روستاییان را با شیوه ی دشت های طغیانی آشنا ساختند و ضمناً مردم حشم دار از پیرامون جهان کشاورزی پیوسته در پی تاخت و تاز بر آن آبادیها بودند و گاهی هم بر ابادی نشینان دست می یافتند و به کشتار و غارت دست می گشودند. بدین گونه، جامعه های روستایی خاورمیانه ی باستان خویشتن را در فشار می دیدند و شیوه ی زندگی ساده و یکنواخت ایشان دستخوش پریشانی می شد. ولی، در هزاره ی سوم پ م، روستاییان خویشتن را سخت در بند و رنجیز سران بیگانه گرفتار دیدند. این امر مایه ی پراکندگی و گسترش تمدن به سرزمین های بارانی شد. تفاوت شگرف و شدید میان مالک و زارع، موجب شد که مالکان مال های گران فراهم آورند چنان که توانستند به هنگام مقتضی، گروهی کارشناس توانای تولید یا حفظ یک روش مستقل زندگی متمدن را پدیدار کنند.
آسان می توان دریافت که پیروزی های شبانان چگونه بدین نتیجه منجر می شود. نظم و انضباط جنگی سرشته در زندگی شبانی، به حشم داران نیروی نظامی شگرفی در برابر کشاورزان پراکنده و آرامش خواه بخشید. جنگ آوران خوکرده به زندگی انگل وار وابسته به احشام و مواشی، آسان دیدند و سخت به سود خود یافتند که به جای بهره کشی از چارپایان، خویشتن را انگل مردم کنند و هر جا در تکاپوی یافتن جامعه هایی ثروتمند برآیند که پاسخگوی انتظارات و توقعات ایشان باشند و بی دفاع تسلیم ایشان شوند. چنین جامعه هایی در بیرون محدوده های سرزمین های آبی کنار رودها و تنها پس از پیدایش کشاورزی شخم زنی ثابت و فراگیر در زمینهای بارانی پدیدار شدند. پیدایش حکومت های متحرک و غیر ثابت و نامستقر در یک محل در فرمان اشراف و ملاک جنگ آور، با گسترش شیوه ی کشاورزی شخم زنی دست در دست هم پیشرفت کردند.(3)
از آنجا که مهاجمان متمدن گرایش کمتری از شبانان به جای گزیدن در میان مردم کشاورز دوردست داشتند، پس تاخت و تاز ایشان هم تأثیر کمتری در چهره، قیافه و شیوه زندگی روستانشینان داشت. با این همه، یک طبقه ی برتر که مدعی پاره ای از دسترنج روستاییان بود، پدیدار یا برقرار شد. تاخت و تاز سپاهی از دشت های طغیانی پیش از سارگن (حدود 2350 پ م) روی نداده است. گویا سپاهیان سارگن به مدیترانه و شاید هم به دریای سیاه رسیده و از کوه های زاگروس به شرق و در دره ی دجله تا دوردست به سوی شمال راه جسته باشند.(4) هر جا که سارگن پای گذاشت، خراج جنسی خواست و کسانی را به گردآوری هر گونه کالایی که در بخشهای گوناگون پیدا می شد، فرستاد. هر کس که گروه کافی برای اجرای دستورهای سارگن فراهم می ساخت، خویشتن را در پایگاهی می یافت که توان گسترش و استقرار گونه ای انشعاب در حرفه ها و «صنایع بدوی» در میان روستاییان بهره ی او می شد. از این مهم تر، روستاییان کشاورزانی می شدند که شناخت کران جهانی ایشان گسترده تر می شد و در امور جهان متمدن سهمی اگر چه ناقص می یافتند.(5)
تأثیر داد و ستد و بازرگانی در جامعه های روستایی بغرنج تر بود و باید در جاهای گوناگون بسیار متفاوت بوده باشد. بازرگانانی که پشتیبان نظامی نداشتند، تنها می توانستند با عرضه ی کالای دلخواه خریدار را جلب کنند. اعضای یک روستای خود مختار محدود، نخست از خرید پارچه های لطیف و وسایل غیر نیاز فوری و ضروری خودداری می کردند و زندگی ساده را بر خدمت بیگانگان برتری می نهادند. ولی، در روستاهای دیگر که زمین حاصلخیز رو به کاهش گذاشته بود، گویا مردم با خشنودی برای انداختن درخت و استخراج معدن در برابر دریافت کالاهای بازرگانان می رفتند. با گسترش روابط بازرگانی محلی، سوداگران دور- سفر، خرد خرد برای روستاییان در بخش های کوهستانی ناکافی از نظر خواروبار ولی پر حاصل از لحاظ الوار و مواد معدنی و پوست گوسفند و پشم، امکان زندگی فراهم ساختند. بدین گونه، دگرگونی در میان کوهستان و دشت پدیدار شد و روستاهایی پیدا شدند با خواروبار ناکافی و روستاهایی که خوراک اضافی تولید می کردند. این تفاوت در خاورمیانه و سرزمین های مدیترانه ای تاکنون بر جای مانده است.
با نیازمند شدن مردم کوهستان به دشت نشینان از نظر خواروبار، گونه ای نیروی توزیع در کرانه های بخش های کشاورزی پیدا شد. حتی آشفتگی های سیاسی دوردست چه بسا که در وضع گردش کالاهایی که زندگی کوهستانیان وابسته بدان بود، تأثیر گذاشت و آن را بی رونق و زندگی ایشان را تهدید می کرد. هر جا که داد و ستد متوقف می ماند، مردم کوهستان ناگزیر از به کار بردن زور می شدند و آنچه را که با داد و ستد و تعویض کالا دست نمی یافتند، با فشار می گرفتند و مصادره می کردند. اگر مردم دشت نشین نیروی پس راندن و جبران زور را نداشتند و نمی توانستند به گونه ای با داد وستد سود دو طرف را برقرار سازند، کار به تاخت و تاز و هجوم می کشید. بدین گونه در سراسر دوران اخیر، کوهستانیان هم با شبانان بیابان گرد به چشم هم چشمی در تهاجم پرداختند و هم همداستان شدند و دست به غارت و چپاول دشت نشینان زدند.
جامعه هایی که زیر فرمان کشورگشایان درآمده بودند، از گسترش و فزونی داد و ستد و بازرگانی حاصلی نداشتند جز افزایش فشار و کوشش. روستاییان زیر فرمان چون بر سرنوشت خویش اختیاری نداشتند، ناچار بودند مردم خامی را که بازرگانان بیگانه می خواستند و به دلخواه مشتریان اشرافی پیرو سلیقه ی تجملی شهرنشینی بود، مبادله کنند. به سخن دیگر، بازرگانی مایه ی افزایش گوناگونی خدماتی شد که اشراف نظامی می توانستند از فرمانبرداران خویش درخواست کنند. ضمناً به جنگ آوران نیمه متمدن، سلیقه ای در برگزینی کالاهای شهری داد. چون یکبار ثروت و شگفتی های شهری زیر دندان پیکارگران غارتگر و غنیمت گیر بیابانی مزه کرد، دیگر پیوسته میل تاختن به قلب آبادی ها و در دورن ایشان موج می زد. اندکی پس از 2000 پ م، متمدنان خاورمیانه خویشتن را در میدان تاخت سوزان دشت های دوردستی یافتند که فرمان بردار سران نیمه متمدن ساکن حواشی جهان کشاورزی بودند.
بدین گونه، کوشش های بازرگانان متمدن و کشورستانان که نخست روستاییان کشاورز پیرامون جهان متمدن را در هزاره ی سوم پ م فرا گرفته بود، منجر به گرفتاری سراسر جامعه های متمدن گشت. تا هزاره ی دوم پ م کشاورزان آبادی نشین و متمدن و نیز روستاییان بدوی سرزمین های پیرامون خود را در فشار بیابان گردان و کوهستانیان دیدند. از اینان هراسناک تر، بیابان گردان و کوهستانیان سابقی بودند که با بهره کشی از جامعه های روستایی توانستند همه ی کوشش و نیروی خویش را در تمرین های جنگی و فراگیری مهارت های پیکارگری به کار اندازند. بدین گونه، اوضاع خاورمیانه فوق العاده بغرنج و در هم شد. بیابان گردان و کوهستانیان و اشراف جنگ آور رودروی روستاییان و پیشه وران و روحانیان و بازرگانان و کاتبان در محیطی سخت و دشوار و آشفته و گریزناپذیر قرار گرفتند.
تسلط گروه های اشراف نظامی بر فضای اجتماعی روز افزون بود. با این همه، وضع هر گروه به خودی خود متزلزل بود. در مراحل اول پیروزی، چون چنین گروهی با کامیابی نظامی فوق العاده برخورد می کرد و در استوار سازی نیروی خویش بر بخش کشاورزی توفیق می یافت، اعضای نیمه متمدن آن فرمان برداری بی چون و چرا و انجام دادن کارهای دشوار را نسبت به سران خویش می پذیرفتند. ولی، سران این گروه های نیمه متمدن (یا وارثان ایشان) معمولاً از ز یر بار محدودیت های قدرت شخصی خویش با اعمال اصول فرمانروایی مطلق و کامل و شکستن مقررات دیوانی رایج در جامعه های متمدن شانه خالی کردند و به فرمانروایی کامل و بی حدود پرداختند. بنابراین، برخورد میان شاهان و اشراف امری شد عادی و چون در نتیجه ی این برخوردها رشته ی انضباط گروه های جنگی نیمه متمدن می گسیخت، راه برای سر برداشتن و تاختن یک دستگاه پادشاهی جدید با اشراف جدید باز می شد و پیکار و برخوردی میان دستگاه فرمانروایی متمرکز و پیرامون نافرمان او پدیدار می شد.
با وجود همه ی آشفتگی های ظاهری، این گونه دوران های زودگذر پیروزی سیاسی، تثبیت موقع فاتحان و به انحطاط گراییدنشان که الگووار تکرار می شد، مایه ی دگرگونی های کندتر و دیرپاتر شد. قدرت و ثروت فرمانروایان سرزمین های مرزی وابسته بود به وصول مال الاجاره های ارضی و خراج ها و بیگاری های روستاییان. این در آمدها وابسته بود به میزان گوناگون درآمد حاصل از داد و ستد. زیرا، فرمانروایان گذشته از سازمان دادن تدارک محصول مواد خام و صادرات مواد مزبور به سوی خویش، می بایست عوارضی هم برای تأمین و حفظ کاروان های بازرگانی که از قلمرو ایشان می گذشتند، وصول کنند. ضمناً، جامعه های پیشه وران در سایه ی دربارهای سلطنتی بالیدند و محصولاتی برای صدور و برای عرضه به مشتریانی که خاندان های سلطنتی ایجاد کرده بودند، تولید کردند. کوتاه سخن این که، ساختار اجتماعی سرزمین های مرزی خرد خرد مجذوب گوناگونی دشت های طغیانی بین النهرین شد و پیشه ها و مهارت های تمدن به سرزمین های تازه ای راه یافت.
شیوه ی دیگری برای بیان این مطلب آن است که در 2000 پ م، «جامعه ی بزرگ» بین النهرین آغاز کرد به پدیدار ساختن جامعه های نیمه شهر نشین در پیرامون خویش که کمابیش و ناقص وابسته به سیاست بودند. این تحول، شهر و روستا، شبان و جنگ آور، بازرگان و پیشه ور و کاهن و روستایی را بیشتر و در پهنه های وسیع تری از گذشته، با هم نزدیک ساخت. جامعه های روستایی خود بسنده ای مانند آن چه در هزاری پنجم و چهارم پ م در بین النهرین وجود داشت، دیگر جز در سرزمین های دور دست خاورمیانه امکان تداوم نداشتند.
ولی وابستگی های اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی آبادی ها نسبت به هم از مرزهای تثبیت سیاسی گذشت. این امر جامعه ی خاورمیانه را با مسئله ای روبه رو کرد که در گذشته دامن گیر دولت- شهرهای سومری شده بود و با گذشت زمان به همان راه گذشته رفت. زیرا، هم چنان که در هزاره ی سوم پ م هنگامی که پیکارهای خانگی میان شهرهای سومری تنها با پا گرفتن و استوار شدن حکومت امپراتوری در سراسر دشت طغیانی بین النهرین پایان گرفت، در هزاره های دوم و اول پ م نیز پیکارهای میان قلمروهای مختلف خاورمیانه در اوج خویش، مایه ی پیدایش امپراتوری بسیار پهناوری شد که همانا شاهنشاهی پارس است که سراسر سرزمین های متمدن شرق را زیر درفش یک دستگاه دیوانی در آورد.

پی‌نوشت‌ها:

1. یعنی تا زمانی که تنگی عرصه ی زمین جای محدودیت فنی سابق را در تولید محصول بگیرد و بر میزان تدارک خوراک اثر گذارد.
2. در لاتیوم (Latium) در آغاز تمدن، با زمین های حاصلخیز آتشفشانی وضع چنین بود. نک :
Tunney Frank, an Economic History of Rome (2nd rev. ed., Baltimore Md. : Johns Hopkins Press, 1927) , pp. 1- 12.
3. می توان دریافت که رواج شخم به دست عوامل اشرافی صورت گرفت. زیرا، کشاورزان با دسترسی بدان ابزار برای اربابان خود ارزشمند تر می شدند. نگارنده هیچ شاهدی دال بر این امر ندارد.
4. در باره ی حدود واقعی پیش روی سارگن تردید بسیار است. نک :
Sidney Smith, Early History of Assyria to 1000 B. C.(London : Chat to & Wind us, 1928) , pp. 80-- 94.
5. در زمینه ی اندیشه و احساس روستاییان آن روزگار، نک :
Robert Redfield, Peasant Society and Culture : An Anthropological Approach to Civilization (Chicago : University of Chicago Press, 1956) ; Robert Redfield, the Primitive World Its Transformation (Ithaca : Cornell University Press, 1953).l University Press, 1953).

منبع مقاله: هاردی مک نیل، ویلیام؛ (1388)، بیداری غرب، ترجمه ی مسعود رجب نیا، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.