مترجم: مسعود رجب نیا
در واقع مسیحیت با موعظه های و مرگ عیسای ناصری در حدود 27- 30م آغاز شد. با این وجود، بیشتر انجیل عیسی چیزی نبود جز تأکید بر اندیشه هایی که تا آن هنگام در آیین یهود بیان شده بود. از زمان آنتیوخوس چهارم اپیفانس (175- 163 پ م) که با کوشش برای هلنیستی ساختن آیین نیایش یهود به برافروختن آتش شورش دامن زده بود و نیز مکابیون که در فلسطین (168-42پ م) حکومت یهودی مستقل برپا داشتند، انتظار ظهور مسیحی که ملکوت خدا را بر زمین روان سازد، در میان یهود برانیگخته شده بود. بعضی چشم به راه پادشاه پیروزمندی بودند که پادشاه داود را باز آورد و برخی دیگر منتظر موجودی خارق العاده بودند که در پایان زمان بر بال هایی از آتش می اید و آسمان ها گشوده می شود تا شکوه توصیف ناشدنی خدا را نمودار سازد.(1) شرایط سخت زندگی در فلسطین (که پس از 63 پ م غیر مستقیم از حکومت رومیان دامن گیر مردم شد)، یهود را بیشتر قانع ساخت که خدا اجازه ی دوام این چنین وضعی را در دراز مدت نمی دهد. جامعه های خاصی برخاستند مانند آن چه از طومارهای قمران دریای مرده نمودار شده است که اعضای آن ها همواره خویشتن را در آمادگی برای پایان کار جهان نگاه می داشتند و می کوشیدند از هر گونه پلیدی پرهیز کنند تا مبادا خدا آنان را در بازپسین روز، شایسته ی راه یافتن به ملکوت خویشتن نداند.
در پیوند نزدیک با این نظریات رهایی بخش مسیحایی، همانا اندیشه ای بود که نخستین بار توسط فریسیان عرضه شده بود که مرد عادل باید به زندگی جاودانی فردی خویش یا به قیام جسمانی از گورستان در روز رستاخیز توجه داشته باشد. این نظریه که ریشه می رساند به اندیشه های ایرانی و هلنیستی؛ توسط دیگر یهودیان که برای آن در قانون انبیای خویش پایه ای نمی دیدند، رد شد. ولی این فقدان پیشینه ی موافق، از رواج این اندیشه ی جالب توجه مردم به روزگار آشفتگی پیش گیری نمی کرد، اندیشه ای که ریشه اش در جامعه ی یهود بود.
یهود ساکن خارج فلسطین، مسیحیت را به گونه ای کاملاً متفاوت از آن چه گفته شد، پایه گذاری کردند. چون از بیت المقدس دور بودند، دیگر امکان شرکت در نمازهای هیکل را نداشتند. در ازای آن کوشیدند تا اعمال دینی را که نخست در دوران اسارت بابل پی افکنده شده بود و در محیط ایشان امکان اجرا داشت، به عمل آورند. گذشته از مراعات اعمال دسته جمعی خانوادگی که بسیار مهم تلقی می شد، یهود دوران پراکندگی از میهن اصلی به آیین گرد آمدن هفتگی و خواندن کتاب مقدس در حضور همگان با بیان و تفسیر مفهوم متن سخت پای فشردند. ساختمان های خاصی با نام کنیسه که مکان این گردهماییها بود، خود کانون فعالیت های جامعه ی یهود شد. این کنیسه ها هسته هایی شدند برای بالیدن کلیساهای مسیحیان.
گذشته از این گهواره ی اساسی، یهودی روزگار پراکندگی راه پیدایش مسیحیت را با پایه گذاری یک دوران آمیزش و پیوند میان یهودیان و یونانیان میسر ساخت. یهودیان روزگار پراکندگی سخت پای بند اندیشه ها و خوی های زندگی شهری هلنیستی شده بودند. بسیاری از این گونه یهودیان، به زبان یونانی مانند زبان مادری خویش سخن می گفتند و بسیاری از مشرکان در آمده به آیین یهود را به جامعه پذیرفته بودند. ولی، این نوآیینان پس از پذیرش دین یهود، هم چنان به بعضی خوی های پیشین وفادار ماندند. این حال و فشار نیرومند پیرامون موجب شد که بسیاری از جامعه های یهود دارای صفتی نیمه هلنی شوند و چه بسا کسانی بودند مانند فیلون اسکندرانی (20 پ م-50م) که می کوشیدند تا باورهای دینی یهودی را با شیوه های یونانی توجیه کنند. این گونه نزدیکی میان یهود و یونانیان، راه را رای انتقال مسیحیت از یک فرقه ی یهودی به دینی که بیشترِ پیروان خویش را از مشرکان جذب کرده بود هموار ساخت.
با این همه، به هنگامی که این تدارکات و آمادگی ها برای الهام مسیحیت فراهم گشته بود تنها یک جرقه لازم بود که اخگر را برافروزد. این جرقه را مشتی مردم نازل مرتبت جلیلی که خود عیسی نخستین و پیشروترین ایشان بود، به همراه پطرس و دیگر شاگردان یا حواریان فراهم کردند. شخصیت عیسی می بایستی سخت چشم گیر و نافذ بوده باشد. آموزش های او و رفتار برجسته اش پیروان از خود گذشته اش را بر آن داشته بود که از اندیشه های اخلاقی قاطع او که «گونه ی دیگر را بگردان» و «همسایه ی خود را چون نفس خود دوست بدار» و «همان را به دیگران کنید که می خواهید به شما کنند» پیروی کنند و ضمناً با احساسی سخت هیجان انگیز پایان جهان را پیش بینی کرده بود. پیام عیسی که «توبه کنید که ملکوت خدا نزدیک است»، بی گمان هیجان های نیرومندی در میان پیرامونیان او برانگیخت و امیدهای رهایی مسیحایی را در میان گروهی افزون تر از شنوندگان او برافروخت. با توجه به اوضاع حاد و جوشان مردم در فلسطین آن روزگار، شگفت نیست که اموزش های عیسی موجب سرکشی و شورش در بیت المقدس شد و سرانجام منجر به دستگیری و به صلیب کشیده شدن او به اتهام کفر و گمراه ساختن مردم گشت.
اما رویداد شگفت انگیز راستین همانا برجای ماندن آموزش های اوست پس از مرگش. شرحی در اعمال رسولان برجای مانده است که چگونه گروهی از پیروان بسیار نزدیک عیسی در بالاخانه ای گرد آمدند و ناگهان روح القدس را دریافتند که بر ایشان فرود آمد تا آن جا که بر ایشان کاملاً آشکار گشت که استادشان که اندک زمانی پیش بر صلیب مرده بود، در میان ایشان است و هنوز هم دارای نشانه های اصالت و درستی است. باری، این به هر حال رویدادی بود که هیچ آرایشی در بازگفتن لازم نداشت. پس از این تصور هیجان انگیز که باز هم تکرار شد، دیگر چه کسی می توانست تردید کند که عیسای ناصری پسر درودگر به راستی مسیح نبود و به زودی و با شکوه باز نمی گردد؟ و چه کسی با چنین تصورات پیشینه ای می توانست از بازگویی آن ها خودداری کند و ایشان را از بازآمدن او آگاه نسازد و بدیشان در آماده شدن برای آن روز یاری ندهد و به توضیح نشانه های مسیحایی عیسی و ثابت و مستدل ساختن آن نپردازد؟ جمع اندک مؤمنان که نخستین بار پس از مصلوب شدن عیسی گرد آمده بودند، با موعظه و آموزش و فراخواندن روح نزد خویش و به یاد آوردن صحنه های شگفت انگیز از نخستین ظهور مسیحایی عیسی، به سرعت افزون گشت و در درک همه ی تجربه های تکان دهنده و شگفت انگیزی که به اتفاق آزموده بودند، یقینی تازه یافتند.(2)
رویداد بر جسته ی دیگری در تاریخ مسیحیت، همانا ماجرای پولس رسول است. وی در آسیای صغیر، در شهر هلنیستی طرسوس زاده شد. پولس مردی بود اهل حشر و نشر نه مانند دوازده جلیلی ساده دل حواری عیسی. او از یهود بود و مؤمن، دانش آموخته، کوشنده و فعال. از نخستین کسانی بود که بر گروه نادانان و کافرانی که در گذرگاه های بیت المقدس دست به موعظه از مسیح از مرگ برخاسته زده بودند، تاخت. با این وجود، چون به دمشق روی آورد تا جامعه ی یهود بومی را برانگیزد تا از رواج این بدعت در میان خویش جلوگیری کنند، عیسای ناصری را در عالم تصور دید و به آیینی که با آن به دشمنی برخاسته بود گروید. پولس که مسیح را دیده بود، از عیسای از مرگ برخاسته سخن می گفت آن هم به یونانی؛ برای شنوندگانی خوی گرفته با شیوه ی فکری یونانی و بیان و توجیه زبان یونانیان، طبیعتاً، بسیاری از عوامل و عناصر هلنیستی را در اموزش ها و سخنان خود آورد. هسته ی مرکزی پیام مسیحیت همانا پایان گریزناپذیر جهان بود که باز بسته به باز آمدن مسیح بود، ولی آن چه تأثیری استوارتر و نیرومندتر در اندیشه ی شنوندگان غیر یهودی مژده ی انجیل داشت، آن بود که پولس از آن چه بر وی گذشته بود، گواهی می داد که عیسای مسیح به راستی از گور برخاسته بود. پس رهایی بخشی این چنین می تواند به راستی نیرویی برای برخیزاندن دیگران از گور داشته باشد. بدین اندیشه، ایشان ایمانی استوار یافتند و بدل و جان به راه او کوشیدند.
پرسشی که بی درنگ در جامعه های مسیحی بیرونی از فلسطین مطرح شد؛ آن بود که باز هم قانون موسی را باید پیروی کرد. پاسخ پولس آن بود که مسیح قانون های پیشین را با گشودن راهی نو برای رهایی منسوخ ساخت. دیگر پیروان مسیح بر آن بودند که هنوز هم آیین های سنتی یهود برپا و جاری است. این مسئله نخستین نزاع مهم احکامی را در جامعه ی مسیحی برپا کرد و مانند هر اختلافی میان کسانی که سخت به درستی نظر خویش اعتقاد دارند، موجب شد که نه پطرس و یعقوب که پیشوایان بیت المقدس بودند و نه پولس و برنابا که از انطاکیه برای بحث (در 40م؟)آمده بودند، نتوانند طرف دیگر را قانع سازند. ظاهراً قرار بر این شد که هر طرف آزاد باشد نظر پیشوایان خویش را به کار بندد. یعنی آن که، پولس و همراهانش راه همواری یافتند برای موعظه در میان غیر یهودیان و مسیحیان فلسطین هم یک فرقه ی کوچک یهودی ماندند؛ زیرا در میان یهود اختلاف میان انتظارات بسیار بزرگ مسیحایی ایشان و آن چه در «زندگی مسیحی روی نمود چنان شگرف بود که نمی توانست انتظارات آنان را برآورد و قانعشان سازد» که این همان بود که از دیرباز بدان دیده دوخته بودند؛ جز برای گروه ناچیزی که در گذشته به روح القدس گراییده بودند، پذیرش این امر میسر نمی شد.
با به سالخوردگی گراییدن و پای به آستانه ی مرگ نهادن، بر حواریون آشکار شد که باید ایشان خاطرات خویشتن را از عیسی و کارها و سخنان او بنویسند. انجیل ها از این خاطرات پیدا شد. با افزودن مطالبی مقدس و تخیلی برای نمودار ساختن ان که جزئیات زندگی عیسی چه نیکو با پیامبری مسیحیایی و انتظارات مردم از ان سازگار است. جامعه های مسیحی نیز در رسالات پولس به کلیساهای مختلفی که پایه نهاده بود، شرح احکام سودمند و اصیل به دست آوردند. نوشته های دیگری هم بر این ها افزوده شد که برجسته ترین آنها همانا تصورات رستاخیزی فرارسیدن پایان جهان بود به نام کتاب مکاشفه ی یوحنا. تا حدود 200م، بیشتر جامعه های مسیحی مجموعه ی آثار مقدس را همچون مطالب الهام شده از سوی خدا پذیرفته بودند. این مجموعه به نام عهد جدید خوانده شد و خواندن آن بخش مهمی از نیایش مسیحیان به شمار آمد. آثار مقدس یهود نیز مانند میراثی مسیحی نگهداری شد؛ گو این که بعضی از گروندگان آزاد اندیش و نکته سنج آن مطالب عهد عتیق را خداشناسی مبتنی بر قیاس با انسان و ناپختگی اخلاقی تلقی می کردند و بدان می تاختند.
در 66 م، شورشی گسترده در فلسطین برپا شد. این شورش ناشی بود از امیدواری های مسیحایی همانند آن چه به دست عیسی برانگیخته شده بود. روم سپاهیانی برای سرکوبی فرستاد و در پیکاری بسیار سرسختانه و ناگوار که درگرفت، بیت المقدس تسخیر گشت شد و هیکل (در 70م) ویران شد. این رویداد مایه ی پراکندگی یا تباهی جامعه ی مسیحی در فلسطین شد و بازماندگان ایشان یا به جامعه ی بزرگ تر خارج کوچیدند یا به دامن آیین یهود بازگشتند. بدین گونه، پیوند میان مسیحیت و آیین یهود گسست و دین نو به جهان یونانی- رومی پای نهاد و به چشم و هم چشمی نه تنها با دینهای مشرک، بلکه با آیین یهود نیز پرداخت.
از آن جا که گرایندگان به مسیحیت شیوه ی فکری مشرکانه خود را نیز به کلیساهای نخستین در آوردند. مسیحیت رفته رفته همانند دین های هلنیستی شد. با این همه، آثار برجسته ای که از گهواره ی یهودی مسیحیت ریشه گرفته بود، هرگز ناپدید نشد. از جمله ی این آثار همانا نابردباری شدیدی بود از دین ها و آیین های رقیب و نیز پالوده نگاه داشتن جامعه از گزند دین های دیگر. بیشتر کامیابی نخستین مسیحیان وابسته بود به یاری رساندن های پی گیر افراد دین به یکدیگر و از نظر آداب همانا برپا داشتن مجلسی برای خواندن متنهای مقدس و موعظه و هشدار به مؤمنان؛ و نیز (در آغاز امر) برگزاری یک پذیرایی همگانی به یادگار باز پسین شام عیسی با شاگردانش که عشای ربانی خوانده شد. این امور همانا ریشه می رساند به رسوم جاری در کنیسه ها با بعضی تعدیلات مناسب با پیام نو مسیحیت. هدف، پدید آوردن جامعه ای بود به هم پیوسته از مؤمنان که جهان بیرون را بی گانه و شرارت بار می دانستند و در میان همگنان از همراهی و دوستی و نظم پیوسته ی اجتماعی برخوردار بودند و امیدی استوار به آینده ای داشتند؛ آن چنان که در میان یهود و آیین یهود از دیر باز رایج شده بود.
مسیحیت این صفات را با احکامی ملایم طبع یونانیان در هم آمیخت و با آداب و آیین های رها از مقررات و منهیاتی که با اندیشه ی یونانیان سازگار نبود، پیوند داد. هیچ یک از آیین های رازگونه ی امپراتوری روم، این همه برخورداری عرضه نمی کرد. اصول اخلاقی والا با نوشته های مقدس به زبان عامیانه، همراه با پیش گویی های گذشتگان به سود پیدایش این دین و رواج برادری پرهیجان و همدلی در میان مؤمنان و وعده ی زندگی کامروایی جاودانی و انتظار پرشادمانی سرآمدن نزدیک بیدادگری ها بر زمین، همه از نکاتی بود که بر دل تنگدستان و به تهیدستی افتادگان شهرهای پهناور جهان رومی نیک می نشست و نیز در ان سوی این جهان هم تأثیری ژرف داشت.(3)
پدیدار شدن مسیحیت، خود یکی از رویداد های اساسی تاریخ بشریت است. تأثیر شگرف عیسی و مشتی مردم روستایی نازل مرتبت جلیلی بر نسل های آینده ی آدمیان فوق تصور است. کامیابی های حواریون در پیروز شدن بر شسکت ظاهری که پس از به صلیب کشیدن عیسی گریبان گیر ایشان شد و همه ی امیدها را از دست دادند و بار دیگر تجربیات خود را تحلیل کردند، همه اموری هستند خارق العاده. ولی، نتایج کارهای ایشان و تأکیدی که گفتارهای پولس رسول در نشر مسیحیت داشت، در آینده ی این ایین تأثیری شگفت انگیز داشت. کارها و اندیشه ها و احساسات این چند تن اثری ژرف بر کارها و اندیشه ها و احساسات صد ها میلیون تن از جهانیان بخشید. هنوز هم آنان تأثیر دارند و در آینده نیز خواهند داشت؛ زیرا نیروی زنده ی ایمن، امید و محبت مسیحی همراه با تعصب و خرافات همچنان رواج داشته و ادامه خواهد یافت.
پینوشتها:
1. شعارهای ایرانیان و به ویژه زرتشتیان که در تصویرها نمودار می شد، پایان جهان را توصیف می کرد. یهود بابل شاید عامل انتقال این رشته فکر به دین یهود بوده باشند؛ زیرا آنان به اندیشه های ایرانی بسیار نزدیک بودند.
2. در تاریخ آینده ی مسیحیت، گروه های فرقه ای کراراً بیشتر همه ی مظاهر روانی خارق العاده ی عارض شده را بر نخستین جامعه ی مسیحیات با قوت و شدت نخستین روزگار تجربه کردند. مردمی که زندگی عادی ایشان متضمن سرخوردگی های پیوسته و همیشگی است، آسان به هیجانات گروهی می افتند. در چنین حالاتی دین جاذب و برانگیزنده، جایگزین شدت عمل و سرکشی و شورش مردم می شود و ضمناً، آن را در آستانه ی این حالت نگاه می دارد. آزار همگانی نخستین مسیحیان و بعدها تاختن مسیحیان بر مشرکانی مانند هیپاتی (415- 37م، زنی اسکندرانی که با زیبایی چهره، دانش بسیار اندوخت و به آموزش فلسفه پرداخت، به تحریک کلیسا عوام بر او تاختند و او را کشتند.- م)به قدر کافی پیوند نزدیک میان هیجانات دینی و بر انگیختنی و شورش انبوه مردم را در امپراتوری روم نمودار می سازد. تاریخ فرقه های مسیحی اخیر- چه در قرون وسطی و چه در روزگار معاصر- از این گونه رویدادها بسیار عرضه می کند.
3. کوشش های پرکامیابی مبلغان مذهبی در بین النهرین، ارمنستان، حبشه و هند، از همان نخستین روزگار آغاز شد. البته بعضی از دانشمندان نسبت به افسانه های پرداخته توسط کلیساها و تاریخ هایی که برای شروع کارها گفته اند، تردید دارند. نک:
Johann Peter Kirsch, Die Kirche in der antiken griechisch-romischen Kulturwelt (Freiburg: Herder & Co., 1930), I, PP. 135-138; Kenneth Scott LaTourette, a History of the Expansion of Christianity. vol, I: the First Five Centuries (New York and London: Harper & Bros., 1937), pp. 100-108.
/م