بهانه گرفتن از قانون اساسی

از آن جا که در متمم قانون اساسی سخن از «نظارت هیئت مجتهدین عظام» به میان آمده و به آن ها عنوان «طراز اول» داده شده بود، به این شبهه متمسک می شدند که «تعیین مصداقش محلِّ تنازع و تشاجر و مایه مخاصمه
يکشنبه، 13 بهمن 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بهانه گرفتن از قانون اساسی
 بهانه گرفتن از قانون اساسی

 

نویسنده: آیت الله دکتر احمد بهشتی




 

1. از آن جا که در متمم قانون اساسی سخن از «نظارت هیئت مجتهدین عظام» (1) به میان آمده و به آن ها عنوان «طراز اول» (2) داده شده بود، به این شبهه متمسک می شدند که «تعیین مصداقش محلِّ تنازع و تشاجر و مایه مخاصمه و اختلاف است» (3) و بنابراین، هرگز نمی شود نظارت آن ها را تحقق بخشید.
غافل از این که اگر مانع تراشی ها اصل نظارت را خنثی نمی کردند و سد راه اجرای آن نمی شدند، روحانیت آگاه و در رأس آن، مرجعیت بیدار، در تشخیص مجتهدان طراز اول که آگاه به زمان باشند، هیچ گونه قصور و مشکلی نداشت.
2. «برای اخراج مجلس شورای ملی از تمامیت و ابطال رسمیتش، داستان عدم عضویت و خارج المجلس بودن هیئت نُظّار» (4) را مطرح می کردند. غافل از این که هیئت نُظّار، در حقیقت، اعضای مجلس نبودند و در کار قانون گذاری و سایر وظایف مجلس شرکت نمی کردند، بلکه تنها بر مصوبات مجلس نظارت می کردند، تا قانونی را که بر خلاف شرع مقدس باشد، وتو کنند.
3. «به طمع فریب دادن و هم دست نمودن ساده لوحان با خود، شبهه ی واهیه ی آن که با عضویت هیئت مجتهدین، تصدیقشان در مخالفت و عدم مخالفت با شرعیات، مغلوب اکثریت خواهد شدن را القا» (5) کردند.
این هم حیله عمر و عاصی دیگری بود برای از پای درآوردن نهضتی که مرجعیت آگاه شیعه، رهبری آن را به حکم مسئولیت شرعی بر عهده گرفته بود.
معاویه و عمر و عاص در صفین یک بار قرآن ها را بر سر نیزه کردند و نهضت مقدس علوی را به زانو درآوردند؛ چرا که ناپختگی و ناآگاهی مردم، بیش از این ایجاب نمی کرد، ولی حامیان استبداد ناگزیر بودند که هر زمانی قرآنی بر سر نیزه کنند؛ چرا که با مردمی بیدار و حاضر در صحنه و گوش به فرمان رهبری روبه رو بودند.
آن روز هم اگر مردم، بیدار و حاضر در صحنه و گوش به فرمان رهبر معصوم خود بودند، قرآن های بسیاری بر سر نیزه می رفت و تا مردم، حضور خود را حفظ می کردند، حیله ها به شکست می انجامید. در نهضت مشروطیت، شکست هنگامی چهره کریه خود را ظاهر کرد که مردم از صحنه خارج شدند و میان ان ها و رهبران دینی جدایی افتاد.
بسیار واضح بود که مقصود نویسندگان و تصویب کنندگان قانون اساسی مشروطیت از مجتهدان طراز اول، مجتهدان شجاعی بود که در برابر غوغای اکثریت مجلس سپر نیندازند و جبهه مبارزه با اسلام زدایی را رها نکنند.
4. مشروطه ای که زیربنایش آرا و نظریات مراجع نجف بود، مشروطه مشروعه بود. شبهه تراشان می گفتند: چرا کلمه «مشروعه» در کنار کلمه «مشروطه» نوشته نشود قانون اساسی مشروطه هدفش پیاده کردن کامل حکومت اسلامی نبود.
برای این کار، خلع شاه از سلطنت و بستن دربار و تعطیل نهادهای کثیف سلطنتی ضرورت داشت. مرجعیت آن روز، این کار را به مصلحت نمی دید. یا مقتضی موجود نبود، یا مانع موجود بود، ولی مشروطیتی که برای تأمین آزادی و مساوات مردم و محدود کردن غاصبان، ممکن بود و مقدمات آن به لحاظ تدوین قانون اساسی و تشکیل مجلس فراهم شد، شرعیت داشت. نبودن کلمه مشروعیت یا بودن آن، چیزی کم یا زیاد نمی کرد. مبارزات شیخ فضل الله نوری بر سر این کلمه نبود؛ بلکه با اسلام زداییِ روشن فکرانی که زیر لوای مشروطیت جمع شده بودند، مبارزه کرد و در این راه جان باخت؛ ولی از آن جا که شبهه تراشی ها «به خرج کسی نرفت و... مغرضانه بودنش بر هر ذی شعوری مکشوف بود، حیله رفع مصحفیه دیگری به غرض ابطال مشروطیت رسمیه ابداء شد و... به امید همراهی ساده لوحان در این مقصد و هدم اساس مشروطیت رسمیه به این وسیله، پای نوشتن لفظ مشروعه به میان آمد... و به حسب واقع، غرض هدم اساس تحدید و الغای لجام ازدهان ظالمین بود». (6)

آخرین ترفند

حیله های عمر و عاصی کارگر نیفتاد، بازار شبهه تراشان زنجیره ای از رونق افتاد. متاع نیرنگ در بازار زندگی مردم کساد شد.
برای دشمنان واقعی مردم و طاغوت پرستان، یک راه بیش تر نمانده بود. «بعد از یأس هر دو شعبه استبداد از وصول به مقصد... آنان به هدم دماء و اعراض و اموال مسلمین و احیای سیره ملعونه چنگیزیه، اقدام» (7) کردند و به منظور ارعاب مردم- که گناهی جز بیداری و حق طلبی و اطاعت از دستورهای ظلم ستیزانه دینی و رهبران مذهبی نداشتند- به هر جنایتی دست زدند و در عین حال، ظالم پرستان هم «برای تصحیح این شنایع، به منافی اسلامیت، بلکه موجب خروج از ربقه مسلمانی شمردنِ سلب صفات خاصه احدیت- تعالی شأنه- از جبابره و طاغیان و حکم دینی جلوه دادن بدعت استبدادیه مأخوذه از معاویة بن ابی سفیان قیام» کردند. (8)
این ها دین و مذهب را ملعبه اغراض شیطانی خود کردند. ساحت مقدس دین و مذهب از تأیید و حمایت ظالمان پاک است؛ ولی این مغرضان طمّاع «ساحت مقدسه دین قویم اسلام را به این اتهام خلاف ضروری (یعنی طرفداری ظلم و استبداد) در نزد سایر ملل، لکه دار و مذهب جعفری- عَلی مُشَّیّدِه أَفضَلُ الصّلواتِ وَ السَّلام- را هم به واسطه این اِفک و بهتان عظیم، نزد سایر ملل اسلام، سر به زیر و شرمسار» (9) کردند.
جالب این است که این کار را کسانی کردند که جامه دین بر تن داشتند. همیشه وعّاظ السلاطین، در خدمت دشمنان دین، خیانت های بسیاری مرتکب شده اند. بلعم باعورها و ابوهریره ها و ابوموسی اشعری ها و شریح قاضی ها کم نبوده اند. اینان در لباس دین، جبهه دین زدایان را تقویت و شمشیر آن ها را بر گلوی ابوذرها و میثم تمارها و حجر بن عدی ها و شیخ فضل الله نوری ها و نواب صفوی ها، مطهری ها، بهشتی ها و... تیز کرده اند.
«آری آری، دخول در وادی تحصیل علم به غرض دنیاطلبی و بذر مال مردم خوری کاشتن و چراغ سرقت مصحوب خود داشتن و عَلَم چپاول و تطاول افراشتن، چگونه جز این قبیل شنایع، نتیجه دیگری تواند بخشید؟!» (10)
تیغ دادن در کف زنگیّ مست
به که آید علم را ناکس به دست
روحانیت، منصبی والاست، روحانیت اصیل، همواره پرچم دار و حافظ دین بوده است. اگر نبودند عالمان متعهد دینی که دنیا را به هیچ می انگاشتند و جامه تقوا را به حکم (وَ لِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِکَ خَیرٌ) (11) شعار و دثار خود قرار می دادند و زبان و قلم آن ها همواره در خدمت دین بود و جز خدا، هیچ کس و هیچ چیز در مدّ نظر نداشتند، عوامل شرک و استبداد سیاسی و دینی حقیقت دین را محو می کردند و از آن، جز نامی باقی نمی گذاشتند. جلوه این خدمات، هنگامی برجسته تر و برازنده تر و در حرکت آفرینی خجسته تر و زبده تر و زیبنده تر می شود که در راه هدف، خون داده شود و حماسه شهادت به میدان آید. این جاست که خون بر شمشیر و تفنگ و بمب افکن غالب می شود. خون پاک امام حسین علیه السلام و باران فداکارش اسلام را بیمه کرد. در مبارزات ضد استبداد و ستم و طغیان، خون شهدای مظلوم مشروطیت و مشروعیت همواره جوشید، تا نوبت به مدرس شهید رسید و از آن پس شهدای 15 خرداد و 17 شهریور و جنگ تحمیلی در میدان حماسه آفرینی صف کشیدند. این پرچم حماسه ساز هم چنان برافراشته است و اکنون حماسه آفرینی ملت مسلمان فلسطین در قالب قیام انتفاضه چشم جهانیان را خیره و آمرکیا و صهیونیزم را مات و سرگردان کرده است.
آری، چراغ مبارزه با ظلم و جور خاموش شدنی نیست. استبداد سیاسی و دینی بسیار تلاش کرده است که این چراغ پرفروغ را خاموش کند، ولی این چراغ را خدای مردم به دست مردم برافروخته و همگان باید بدانند که:
چراغی را که ایزد برفروزد
هر آن کس پف کند ریشش بسوز
تا ظلم هست، مبارزه هم هست. تا عدالت واقعی به دست آن پرچمدار عدل جهانی تحقق نیابد، مبارزه و جهاد و شهادت فروکش نمی کند. تا استبداد دینی- خواه به نام پاپ و خواه به نام خاخام و خواه به نام آخوند- با استبداد سیاسی هم دست باشد، نیروهای ضد استبدادی از پای نمی نشینند.
صد سال پیش اینان مشروطیت را طلب کردند. هنگامی که استبداد دینی و سیاسی مشروطیت را بلعید، جمهوری اسلامی را خواستار شدند و اگر خدای نکرده روزی و روزگاری روشن فکر مآب ها به تقلید از غرب، اسلامیت را از جمهوریت بزدایند، باز هم فرزندان رشید اسلام و وارثان به حق خون شهیدان قیام می کنند و آن ها را به زانو در می آورند. بهتر است که از تاریخ درس عبرت بگیرند و از چنین خیانتی خودداری کنند وگرنه تاریخ، نه یک بار و صد بار، بلکه همیشه تکرار می شود.

پی نوشت ها :
 

1. همان.
2. همان.
3. همان.
4. همان.
5. همان، ص 119 و 120.
6. همان، ص 120.
7. همان.
8. همان، ص 120 و 121.
9. همان، ص 121.
10. همان.
11. اعراف (7) آیه 26.

منبع مقاله :
بهشتی، احمد؛ (1382)، اندیشه سیاسی نائینی، قم: مؤسسه بوستان کتاب، مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط