سقراط حقیقی کیست؟

نخستین نظریه سیاسی کاملاً ساخته و پرداخته که به دست ما رسیده است نظریه سیاسی افلاطون است که بی شک یکی از بزرگترین و تاثیرگذارترین نظریه پردازان سیاسی در سنت غربی است. آثار افلاطون در زمینه فلسفه سیاسی، مثل
چهارشنبه، 16 بهمن 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سقراط حقیقی کیست؟
 سقراط حقیقی کیست؟

 

نویسنده: جورج کلوسکو
مترجم: خشایار دیهیمی



 

نخستین نظریه سیاسی کاملاً ساخته و پرداخته که به دست ما رسیده است نظریه سیاسی افلاطون است که بی شک یکی از بزرگترین و تاثیرگذارترین نظریه پردازان سیاسی در سنت غربی است. آثار افلاطون در زمینه فلسفه سیاسی، مثل زمینه های دیگر، سخت متأثر از معلم مورداحترام او، سقراط، است که متفکر سیاسی و اخلاقی بزرگی هم بود، اگرچه هر آنچه راجع به او می دانیم از منابع دست دوم است. سقراط منحصراً تعلیم شفاهی می داد. او هرگز چیزی ننوشت و لذا گواهی مکتوب مستقلی از خود بر جای نگذاشت. بهترین گواهی ها را می توان در محاورات افلاطون یافت که عمدتاً محاوراتی میان سقراط و مخاطبان گوناگون هستند و در آنها افلاطون غالباً نظر خودش را از زبان سقراط بیان می کند. گروه کور در تلاش برای جداکردن سقراط از افلاطون را معمولاً تحت عنوان « مسئله سقراطی» مطرح می کنند.
از سقراط تاریخی- در تقابل با سقراطی که شخصیتی است در محاورات افلاطون، فقط چند نکته مهم دانسته و به اثبات رسیده است. سقراط در 470 یا 469 قبل از میلاد در آتن به دنیا آمد و تقریباً همه عمرش را در همین شهر سپری کرد. بنا به روایات باستانی، پدرش، سوفرونیکوس، حجّار بود. مادرش، فرانیارته، در محاوره تئایتتوس افلاطون ( 149a) ، ماما معرفی می شود، هرچند احتمالاً این از جعلیّات افلاطون است. سقراط در جنگ پلوپونزی در خدمت نظام بود و به ترتیب در پوتیدایا، دلیوم، و آمفیپولیس ( 432، 424، 422 ق.م.) در کسوت پیاده نظام سنگین سلاح خدمت کرد.شجاعت و قدرت تحمل جسمانی فوق العاده او زبانزد بود. این واقعیت که او پیاده نظام سنگین سلاح بود حائز اهمیت است، زیرا سربازان یونانی می بایست خودشان سازو برگشان را فراهم کنند، و خدمت در کسوت پیاده نظام سنگین سلاح محدود به افرادی بود که استطاعتی داشته باشند و لذا می توان حدس زد که سقراط همواره هم به اندازه سال های پایانی عمرش فقیر نبوده است ( Apology 23b) . در حوالی سال 430 قبل از میلاد، سقراط زندگی اش را وقف سخن گفتن و مباحثه با همشهریان آتنی اش بر سر مسائل مربوط به فضیلت کرد. به ماهیت دقیق این فعالیت او در همین فصل پرداخته خواهد شد. در حوالی سال 423 ق.م. او دیگر آنقدر در آتن رسوای خاص و عام شده بود که آریستوفانس او را شخصیت اصلی نمایشنامه اش، ابرها، قرار داد و او را نماینده همه سوفسطاییان کرد ( آن هم از نگاهی محافظه کارانه و خصمانه نسبت به این طبقه از افراد) . آریستوفانس به شکل هجوآمیزی سقراط را شخص بی آبرویی می نمایاند که دل مشغول پدیده های علمی بسیار سبک و مبتذلی نظیر اندازه گیری طول پرش شپش و منشآ وزوز پشه هاست و در ضمن هنر فریب کاری در بحث و استدلال را تعلیم می دهد.
سقراط، پس از پایان جنگ پلوپونزی، متهم به ناپرهیزگاری و به فساد کشاندن جوانان شد. عین جملات حکم محکومیت محفوظ مانده است: « سقراط این گناه را به گردن دارد که خدایانی را که دولت به رسمیت می شناسد به رسمیت نمی شناسد و خدایگان های تازه ای را مطرح می کند. در ضمن گناه به فساد کشاندن جوانان را نیز به گردن دارد مجازات درخواستی مرگ است» ( Diognese Laertitus II,40) . اگرچه این اتهامات رسمی بودند، به احتمال زیاد انگیزه پیگرد سقراط انگیزه ای سیاسی بود. و در میان همنشینان او جوانان زیادی بودند که بعدها به آتن خیانت کردند، و از مهمترین افراد در میانشان یکی آلکیبیادس بود که رهبر نظامی با استعدادی بود که البته در مقاطع مختلف به اسپارت ها و ایرانی ها پناه برد، و نیز کریتیاس، که رهبر « سی جبّار» شد. اگرچه مجازات درخواستی برای سقراط مرگ بود، اما احتمالاً مدعیان پیگرد سقراط فقط به دنبال بیرون راندن او از آتن و با حکم تبعید بودند. به هر حال، سقراط را به محاکمه کشیدند، محکوم کردند، و در نهایت به مرگ کشاندند. گزارشی احساس برانگیز از این وقایع در محاورات افلاطون، دفاعیه سقراط، کریتون، و فایدون، عرضه شده است. عمدتاً از خلال تصاویری که افلاطون از رفتار سقراط در این شرایط داده است و می تواند سرمشق قرارگیرد، سقراط نُماد روح فلسفه در عالی ترین صورتش شده است. نقش محوری سقراط در تاریخ فلسفه را این واقعیت آشکار می سازد که همه پیشینیان او « پیشاسقراطیان» نامیده می شوند.
علاوه بر آثار آریستوفانس و افلاطون، نویسندگان دیگری هم تصاویری از سقراط به دست داده اند. اگرچه سقراط منحصراً تعلیم شفاهی می داد، اما به نظر می رسد شاگردانش و دیگر افراد علاقه مند به تعالیم او شروع به مکتوب کردن گفتگوهای عملی او با افارد مختلف کردند. طبق روایت باستانی، محرّری به نام سیمون نخستین کسی بود که مبادرت به این کار کرد ( II,122 Diogenes Laertius ) . اما بعداً آن قدر به تعداد نویسندگان « محاورات سقراطی» افزوده شد که ارسطو در کتاب بوطیقا این محاوره نگاری را یک ژانر ادبی ممتاز معرفی می کند ( poethics 144b9) . از محاورات سقراطی دیگر نویسندگان، جز افلاطون، شماری از کسنوفانس و قطعات مفصّلی از دیگر شاگرد سقراط، آیسخینس، بر جای مانده است. علاوه بر این، گواهی های مهمّی درباره تعالیم سقراط را ارسطو عرضه کرده است که به نوعی مورّخ فلسفه بود.
با توجه به تعداد معتنابه گواهی ها، شاید به نظر بیاید که محققان کار چندان دشواری در تثبیت شخصیت و تعالیم سقراط نداشته باشند. اما محققان با یک مسئله و دشواری مهم روبه رو شده اند: مراجع مختلف درباره مسائل بسیار مهم با هم تطبیق و همخوانی ندارند. سقراط آریستوفانس یک آدم رذل و نیرنگ باز است؛ سقراط کسنوفانس یک اخلاق پرداز متعارف درازگوی لال آور است؛ سقراط افلاطون روح و جان دارد و فیلسوفی است اصیل و با استعدادی شگفت، یکی از جاندارترین شخصیت ها در کلّ ادبیات غرب. وقتی با این گواهی های ضد و نقیض مواجه می شویم کدام یک را باید باور کنیم؟
محققان در طول صدها سال گواهی ها را غربال کرده اند و درباره اعتبار و اهمیت نسبی قطعات مختلف به اظهارنظر پرداخته اند. از نخستین سال های قرن بیستم، اجماعی عمومی، و البته نه مطلق و همگانی، شکل گرفته است. بسیاری از محققان اکنون بر این باورند که گواهی های ارسطو کلاّ دقیق هستند. علاوه بر این، محاورات افلاطون را می توان به سه دسته تقسیم کرد که در مراحل مختلف زندگی او نوشته شده اند و به ترتیب محاورات « اولیه» ، « میانی» ، و « متأخر» نامیده می شوند. به نظر می رسد که در محاورات اولیه- اما نه در محاورات میانی و متأخر- افلاطون عمیقاً دغدغه ارائه شخصیت و تعالیم سقراط را داشته است. محققان این فرضیه را پیش می نهند که هرچه افلاطون در حرفه ادبی اش پیشتر می رفته است علاقه اش به گرامی داشتن خاطره سقراطی که می شناخت کمتر می شده است و بیشتر می خواسته است دیدگاه های خودش را عرضه کند، اگرچه در بسیاری موارد همین دیدگاه ها را از زبان سقراط بیان می کند که هنوز هم می شود سقراط را در آنها به جا آورد. در محاورات متأخر نقش سقراط رنگ می بازد؛ او در بسیاری از این محاورات دیگر سخن گوی اصلی نیست، و در قوانین، آخرین اثر افلاطون، اصلاً دیگر خبری از او نیست. ربط میان آنچه ارسطو درباره سقراط و دیدگاه های عرضه شده در محاورات اولیه می گوید و آنچه به افلاطون نسبت می دهد و آنچه ما درمحاورات میانی و متاخر می یابیم ربط وثیقی است. من فرض را بر صحت همین نظر خواهم گذاشت.(1)
آن سقراطی که در محاورات اولیه افلاطون نمایانده شده است. برای فلیسوفان و نظریه پردازان سیاسی بیشترین جذابیت را دارد. دیدگاه های عرضه شده در جمهوری و سایر محاورات میانی و متاخر را من به افلاطون نسبت خواهم داد، اگرچه آنها هم از زبان سقراط بیان می شوند. در میان محاورات اولیه، آنهایی که اهمیت بیشتری از نظر فلسفه اخلاق و فلسفه سیاسی سقراط دارند به ترتیب عبارتند از: دفاعیه، کریتون، لاخس، خارمیدس، پروتاگوراس، و گورگیاس. (2)

پی نوشت ها :

1. برای بحث جامعی در این مورد رجوع کنید به:
W.K.C. Gutherie,A History of Greek Philosophy,6 vols. Cambridge,1962-81) ,III,325-77 ) .
2. برای بحث بیش تر درباره ی مجموعه آثار افلاطون و جایگاه سقراط در آن رجوع کنید به:
G.klosko,The Development of Plato's Political Theory
New York,1986) ,Chap.2 ) .

منبع مقاله :
کلوسکو، جورج، (1389) ، تاریخ فلسفه سیاسی، خشایار دیهیمی، تهران، نشر نی، چاپ دوم 1391



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.