ادارک انسان

وقتی نوری به چشم ما می رسد، دریافت نور را احساس می نامیم، اما تشخیص این که نور رسیده ناشی از یک شمع یا یک چراغ است، ادراک نامیده می شود.
پنجشنبه، 1 اسفند 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ادارک انسان
ادارک انسان

 

نویسنده: تقی ژاله فر




 

احساس عبارت از ورود اطلاعات و محرکات حسی به دستگاه عصبی مرکزی می باشد، اما:
« ادراک عبارت از شناخت احساس و معنی و مفهوم یافتن آن است».
وقتی نوری به چشم ما می رسد، دریافت نور را احساس می نامیم، اما تشخیص این که نور رسیده ناشی از یک شمع یا یک چراغ است، ادراک نامیده می شود.
برای درک بهتر احساس و ادراک مثالی می زنیم:
تصور کنید که کودکی از همان ابتدای تولد از مادر، نابینا متولد شده باشد. این کودک به موجب اینکه یکی از اعضای احساس، یعنی اندام بینایی او دارای اختلال است، نمی تواند محرکات نوری را دریافت کند و به دلیل عدم وجود چنین احساسی، ادراک او نیز دچار اختلال می باشد.
به عبارتی دیگر، به دلیل اختلال در احساس بینایی، ادراک بینایی او نیز دچار اختلال است و به همین دلیل ادراک بینایی او نمی تواند عمل بکند.
کودک با همین موقعیت، رشد می کند و به سن بلوغ می رسد.
تصور کنید که در این زمان پزشک جراح ماهری ادعا می کند که می تواند بینایی این کودک را به او برگرداند و کودک پس از این عمل جرای بینایی خود را باز می یابد.
خوب دقت کنید!
اگر اکنون درمقابل دیدگان این کودک یک صفحه آبی رنگ ( یا هر رنگ دیگر) قار دهیم و از او بخواهیم مفهوم آن رنگ را برای ما بگوید، آیا خواهد توانست؟
بطور مسلم او نخواهد توانست به سؤال ماجواب درست بگوید؟ می دانید چرا؟
زیرا احساس او تا مرحله بلوغ معیوب بود و بدین لحاظ هیچگونه ادراکی نسبت به هیچ رنگی در ذهن او وجود نداشت و به همین جهت نمی توانست رنگها را مورد شناخت و تفسیر قرار دهد.
به عبارت دیگر، او اکنون احساس ( بینایی) دارد، ولی ادراک ( بینایی) ندارد.
اگر در این مرحله به او بگوئیم؛ این رنگی که مشاهده می کنی، رنگ آبی است.
با شنیدن این کلمه، در ذهن او مفهوم رنگ آبی به ادراک می رسد بطوری که بعدها هر رنگ مشابهی مانند رنگ آبی آسمان را مشاهده کند، خواهد گفت به رنگ آبی است.
ذهن او اکنون دارای ادراک رنگ آبی است و بتدریج، دیگر مفاهیم پس از دریافت به وسیله احساس در ذهن او به ادراک منجر خواهند گردید.
این مثال ثابت می کند که احساس غیر از ادراک است و اگر احساس فردی ناقص باشد ادراک او نیز به تبع آن ناقص خواهد بود.
ادراک انسان منحصر به بینایی نیست بلکه در مقابل هر احساسی، ادراکی وجود دارد یعنی در مقابل هر احساس شنوایی، لامسه، بویایی و چشایی؛ ادراک شنوایی، لامسه، بویایی و چشایی وجود دارد که اگر هر کدام از این حواس ناقص باشند، ادراک همان حس ناقص خواهد بود.
نکته مهم این است که روانشناسی غربی، مرکز ادراک را مغز انسان معرفی کرده اما روانشناسی اسلامی جایگاه ادراک را روح یا روان معرفی نموده است.
برای اثبات این که مرکز ادراک انسان، روان وی می باشد، استدلالهای زیادی وجود دارد که به برخی از آنها اشاره خواهد شد.
استدلال اول مربوط به شرح مناظره ای می باشد که بین مولای بزرگوار، امام رضا(ع) با دو نفر از دانشمندان آن زمان صورت گرفته است.
شرح این مناظره می تواند ثابت کند که ادراک در روان انسان صورت می پذیرد.
روزی دو نفر از دانشمندان مادی به نامهای صباغ هندی و عمران صابی از مولای بزرگوار، امام رضا(ع) سؤالاتی در مورد روح داشتند.
عمران صابی پرسید:
آیا چشم به وسیله سلول های متراکم و شفاف و نورانی خود می بیند و یا اینکه این روح است که به وسیله چشم اشیاء را مشاهده می نماید؟
امام بزرگوار(ع) فرمودند:
« چشم جز ماده ای که دارای سفیدی و سیاهی می باشد، چیز دیگری نیست. بنابراین روح است که از روز نه چشم، اشیاء را مشاهده می کند به دلیل اینکه تو در آن می نگری و چهره ات را در آن می بینی. همچنان که انسان چهره اش را در آب و یا آینه و نظیر آنها می بیند.(1)
صباغ هندی پرسید:
اگر این روح است که می بیند، پس چرا وقتی چشم انسان کور می شود، دیدن آن از بین می رود؟
امام بزرگوار(ع) فرمودند:
( روح) مانند خورشید است، وقتی پرده ای در مقابل او می اندازند، آن پرده مانع از تابش نور می شود.(2)
صباغ هندی و عمران صابی گفتند:
روح در این موقع به کجا می رود؟
امام بزرگوار(ع) فرمودند:
نوری که از پنجره به داخل اتاق تابیده بود با آویزان نمودن پرده کجا رفت؟(3)
صباغ هندی گفت:
تقاضا می کنم از نظر علمی این مطلب را برایم شرح دهید.
امام بزرگوار (ع) فرمودند:
مرکز روح مغز انسان است ولی درتمام بدن شعاع خود را پراکنده می سازد. همچنانکه خورشید در آسمان است ولی شعاع و نور او تمام زمین را روشن می کند. اگر خورشید از بین رفت، نور نیز از بین می رود. همچنین اگر سر انسان قطع شد، روح نیز دامنه فعالیتش را از بدن قطع می کند.»(4)
با توجه به مناظره فوق می توان دریافت که ادراک در روان یا روح انسان ایجاد می شود و اگر اندامهای حسی فرد دچار اختلال باشند، روح او سالم است و تنها به دلیل ناقص بودن احساس، روان او نمی تواند محرکات را به ادارک تبدیل نماید.
به مثالی که در آغاز بحث ادراک ارائه گرد دوباره توجه فرمایید:
تا زمانی که این کودک نابینا بود، همانند فردی بود که بین اندام بینایی او و روانش فاصله و حائلی وجود داشت و مانع می گردید که محرکات با روان او در ارتباط باشد. زمانی که فرد بینایی خود را باز یافت، بین اندام بینایی و روان او ارتباط برقرار گردید، ادراک در روان او وجود نداشت که بتواند محرکات محیط را با آن تفسیر کند.
پس از ایجاد ادراک ( یادگیری رنگ آبی) فرد توانست آن را با روان خود ادراک نماید. بنابراین می توان نتیجه گرفت که بین اندام های حسی انسان و روان او رابطه مستقیم وجود دارد و هر محرکی را که اندام حسی به مغز منتقل می کند، توسط روان فرد ادراک می شود.
اثر محرکات تمام اندامهای حسی که به ادراک منجر می کردند تحت شرایط خاصی، در روان فرد ثابت می ماند و تا زمانی که انسان زنده است (چه در دنیا و چه در عالم برزخ) این ادراک همچنان در روان او باقی می باشد.
نکته قابل توجه در این مناظره آن است که امام بزرگوار(ع) مرکز روح را مغز انسان بیان فرمودند.
با توجه به اینکه مرکز روح، مغز انسان می باشد اما دامنه فعالیت او درتمام بدن گسترده است. بنابراین بین مغز انسان و روح او همبستگی کاملی وجود دارد و اگر مغز انسان دچار اختلال گردد، روح نیز از دامنه فعالیتش کاسته خواهد گردید. اما اگر مغز سالم باشد، دامنه فعالیت روح نیز در تمام بدن گسترش خواهد یافت.
درست بودن این موضوع را که روان انسان جایگاه ادراک او می باشد، از طریق روایاتی که به وسیله ائمه معصومین(ع) در مورد زندگی در عالم برزخ ارائه گردیده است، می توان به خوبی اثبات نمود.
مولای بزرگوار، امام صادق(ع) می فرمایند:
« مؤمن به دیدار خانواده خود می آید، آنچه را که دوست دارد به او نشان می دهند و آنچه را که از احوال خانواده خود ناپسند است از او پنهان می دارند.
و کافر به دیدار خانواده خود می آید آنچه را که ناپسند است به او نشان می دهند و آنچه را که دوست دارد از او پنهان می دارند.
سپس فرمودند: بعضی از آنان هر روز جمعه به دیدار خانواده خود می آیند و بعضی ازآنان به اندازه عملش به دیدار آنها می آیند.»(5)
بر اساس این روایت، فردی که در عالم برزخ زندگی می کند، روزهای جمعه به دیدار خانواده خود می آید.
سؤال این است که این دیدار چگونه صورت می پذیرد، زیرا که او اکنون فاقد حواس پنجگانه می باشد؟
در جواب باید گفت؛ فردی که در عالم برزخ زندگی می کند، دیگر از طریق حواس پنجگانه ای که در زمان زنده بودن به وسیله آنها محرکات را به احساس و ادراک تبدیل می کرد، نمی تواند اثر محرکات را دریافت کند؛ زیرا او فاقد حواس پنجگانه مادّی می باشد. در عالم برزخ دریافت ادراکات توسط روان یا روح صورت می پذیرد و فرد به وسیله روح یا روان به مشاهده افراد خانواده خود می پردازد.
باید توجه داشته باشیم که در زمان زنده بودن نیز، ادراک توسط روان صورت می پذیرد، همانگونه که در کلام مولای بزرگوار، امام رضا(ع) مورد مطالعه قرار گرفت.
بنابراین می توان نتیجه گرفت که محرکات تمام اندامهای حسی انسان مانند شنوایی، بینایی، لامسه، چشایی و بویایی به شرط سالم بودن، به وسیله احساس به مغز منتقل می گردند و به وسیله روان به ادراک منجر می شوند.
ادراکات انسان تحت شرایط خاصی در حافظه قرار می گیرند و به یادگیری منجر می گردند.
در مبحث حافظه و یادگیری، متوجه خواهیم شد که یادگیری انسان در قلب و عقل فرد به طور دائم ثبت می شود و حتی بعد از مرگ نیز این اطلاعات و یادگیری از بین نمی روند و در قلب و عقل فرد حضور دارند.
مطالعه فرایند احساس و ادراک از دیدگاه روانشناسی و از دیدگاه اسلام این حقیقت را ثابت می کند که محرکات، همواره به وسیله اندام های حسی و به وسیله اعصاب حسی به مغز که مهم ترین و حساس ترین عضو بدن انسان است، منتقل می شود و فرایند احساس را بوجود می آورد.
در تبیین فرایند احساس، بین روانشناسی غربی و روایات اسلامی هیچگونه تضاد و دوگانگی وجود ندارد؛ زیرا روایات اسلامی نیز فرایند احساس را به همان صورتی بیان می نمایند که روانشناسان غربی از آن سخن گفته اند.
اما در زمینه ادراک، تفاوت عمده ای بین دیدگاه اسلام و روانشناسی غربی وجود دارد و آن اینکه بر اساس مطالعات روانشناسان غربی، ادراک در مغز انسان ایجاد می گردد در حالی که بر اساس روایات اسلامی، ادراک فرایندی است که در دوران انسان بوجود می آید.
اطلاعات بدست آمده از سوی روانشناسان و زیست شناسان این موضوع مورد تأیید قرار می دهد.
به مطلب کوتاهی که در نشریه همشهری به چاپ رسیده است، توجه فرمایید:
« یک دانشمند انگلیسی روز گذشته با اعلام این مطلب افزود:
با توجه به پیشرفت های صورت گرفته درحوزه کامپیوتر، پیش بینی می شود تا سال 2050 بتوان کلیه اطلاعات موجود در مغز را روی یک سوپر کامپیوتر دانلود کرد تا اینکه پس از مرگ افراد، اطلاعات مغز آنها نیز همراه با جسد به خاک سپرده نشود!!....»(6)
روانشناسی اسلامی با این دیدگاه که اطلاعات انسان درمغز انسان نیز می تواند وجود داشته باشد، مخالفتی ندارند بلکه معتقد است که هر گونه اطلاعاتی که در مغز انسان وجود دارند، ابتدا در قلب به وجود می آیند و بر اساس فرایندی به مغز منتقل می شوند.
اما دانشمندان باید توجه داشته باشند که با مرگ انسان اطلاعات او هرگز از بین نمی رود. در روایات اسلامی در مورد وجود ادراکات و یادگیری ها در قلب و روان انسان اطلاعات بسیاری وجود دارد که با بررسی آنها به این نکات پی می بریم.
اثبات این موضوع از دیدگاه روانشناسی اسلامی بسیار آسان است؛ زیرا انسان پس از مرگ و انتقال به عالم برزخ، ادراکاتش از بین نمی رود در حالی که مغز او در زیر خاک پوسیده شده و از بین رفته است. اگر به گفته روانشناسان غربی، ادراک در مغز انسان تشکیل یافته بود، باید پس از مرگ او، ادراکاتش نیز از بین می رفت در حالی که می دانیم که این اطلاعات و ادراکات همواره در روان فرد ثابت می مانند و با انهدام جسم او خللی به ادراکات وی نمی رسد.
بنابراین، بر اساس روانشناسی اسلامی، ادراک عاملی است که در روان انسان تشکیل می گردد.

پی‌نوشت‌ها:

1- اَلعَینُ شَمحَةُ وَ هُوَ البَیاضُ وَ السَّوادُ، وَ النَّظَرُ لِلرّوح، دَلیلُهُ اَّنَّک تَنظُرُ فیهِ فَتری صُورتَکَ فی وَسَطِهِ فَتری صُورتَکَ فی وَسَطِهِ وَ الانسانُ لایُری صورتهُ الاّ فی ماءِ اَومِرآةِ و ما اشبَهِ ذلکَ.
2- کالشَّمس طالِعَةً یَغشاهَا الظُّلامُ؟
3- اَینَ یَذهَبُ الضّوءُ الطّالِعُ مِنَ الکُوَّةِ فِی البَیتِ اِذا سُدَّتِ الکُوَّةِ؟
4- الرُّوحُ مَسکَنُها فِی الدَّماغِ وَ شُعاعُها مُنبَتُّ فِی الجَسَدِ بَمَنزِلَةِ الشَّمسِ دارتُها فِی السَّماءِ وَ شُعاعُها مِنبَسِطّ عَلَی الاَرضِ، فَاِذا غَابَتِ الدّارَةُ فَلاشَمسَ وَ اِذا قُطِعَتِ الرَّأسُ فَلا رُوحَ ( بحار الانوار، ج6، ص 112- 111).
5- اِنَّ المؤمِنَ لَیَزورُ اَهلَهُ فَیَری ما یُحِبُّ و یَستَرُعنهُ ما یَکرَهُ، و اِنَّ الکافِرَ لَیَزُورُ اَهلَهُ فَیَری ما یَکرَهُ و یُستَرُ عَنهُ ما یُحِبُّ قالَ(ع) و مِنهُم مَن یَزورُ کُلَّ جُمُعَةٍ وَ مِنهُم مَن یَزورُ عَلی قَدرِ عَمَلهِ ( اصول وافی، ج1، ص 282).
6- روزنامه همشهری، دوشنبه 2 خرداد 1384 ص 5.

منبع مقاله: ژاله فر، تقی، (1386)، روانشناسی از دیدگاه مکتب اسلام، زنجان: نیکان کتاب، چاپ دوم.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط