نویسنده: الهام لطفی (1)
منبع: راسخون
منبع: راسخون
چکیده:
کشیده شدن دامنه ی جنگ جهانی دوم به ایران و ورود قوای متفقین به کشور در سحرگاه سوم شهریور1320، پیامدهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی بیشماری همراه داشت. این جنگ نتایج سویی در ایران باقی گذاشت و مردم ایران با مشکلات و سختی های بسیاری همچون ناامنی، قحطی، بیماری و... روبه رو شدند.جنگ بر زندگی اکثر مردم ایران تاثیر گذاشت؛ اما بیشترین ضربه و فشار را اقشار فرودست و طبقات پایین جامعه وارد کرد و فرصت مناسبی در اختیار نیروهای اشغالگر و افراد سودجو ایرانی قرار داد تا با استثمار این گروه از مردم، به خواسته های خود دست یابند و روند رشد خود را تسریع نمایند.
این پژوهش می کوشد با استفاده از روش توصیفیتحلیلی، درپی پاسخ گویی به این سوال باشد که وضعیت زندگی کشاورزان و کارگران جامعه ی ایران در جنگ جهانی دوم چگونه بود؟
کلید واژه:
جنگ جهانی دوم، متفقین، کارگران، کشاورزان.جنگ و شکاف طبقاتی ایران
یکی از مهمترین پیامدهای اجتماعی جنگ جهانی دوم، گسترش شکاف طبقاتی موجود بین تودههای فقیر و محروم جامعه و اقشار ممتاز و ثروتمند بود.در واقع جنگ فرصت مناسبی، در اختیار افراد طبقات بالا و متوسط جامعه قرار داد که با کالا و اعتبار سرو کار داشتند. آنان از وضعیت موجود، به نحو مطلوب سود ببرند؛ اما در مقابل این وضعیت، به افراد طبقات پایین و کسانی که درآمد ثابت داشتند، لطمه زد (مقصودی،1380: 32).
از ویژگی های جنگ و به دنبال آن تورم این است، افرادی که کالایی برای فروش تولید می کنند، کمتر از دیگران دچار ناراحتی می شوند. کسانی که کالایی در انبارها دارند که تولید و وارد کردن آن امکان پذیر نیست، ناگهان به ثروتی میرسند که هرگز تصور آن را نمی کردند. اما گروهی با حقوق و دستمزد خود روزگار می گذرانند، در تامین نیازهای زندگی خود فرو می مانند. در دوران جنگ جهانی دوم نیز وضعیت اینگونه بود. مثلاً افرادی که در انبارهای خود صدها یا هزارها حلقه لاستیک داشتند، به سود بسیاری رسیدند؛ زیرا لاستیکی که قبل از جنگ ۵۰ یا ۶۰ تومان قیمت داشت، در زمان جنگ ۲ یا ۳ هزار تومان فروخته می شد. گروهی که کالایی را تولید و به بازار عرضه می داشتند، اگر کالا از نوعی بود که محصول داخلی کفاف مصرف را می داد، کم و بیش و منطبق با افزایش نرخ تورم قیمت آن ترقی می کرد و فعالیت همچنان دوام مییافت. اما اگر کالا از نوعی بود که تولید آن کفاف مصرف داخلی را نمی داد، قیمت آن چندین برابر نرخ تورم افزایش می یافت و بازار سیاه آن سودهای کلان به جیب سودجویان واریز می کرد. در همین زمان که صاحبان انبار کالاهای وارداتی به ثروتی بادآورده رسیدند و کسبه نیز از تورم و آثار آن سود بردند، حقوق بگیران و اقشار پایین جامعه به شدت گرفتار سختی معیشت شدند و در کار خود درماندند (صدریه،1360: 191 و ۱۹۲).
در این زمان جنگ باعث وسیعتر شدن شکاف موجود بین تودههای فقر مردم و افزایش ثروت معدودی از افراد ممتاز جامعه شد (کدی،1367: 183). در جامعه ایران، اختلاف طبقاتی وجود داشت؛ اما بروز عواملی مانند جنگ این روند را تشدید می کرد و فرصت و بستر مناسب را در اختیار افراد طبقات بالا قرار می داد تا با استثمار مردم فقیر فاصله خود را با آنها افزایش دهند.
بنابراین جامعه ایران طی سال های جنگ جهانی دوم، دچار افراط و تفریط شده بود. ثروت و به دنبال آن قدرت سیاسی، در دست عدﮤ معدودی متمرکز شده بود؛ درحالیکه تودﮤ مردم در باتلاق فقر دست و پا می زدند (میلسپو،1370: 110).
در این سال ها، هرچند زحمت کشان ایران وارد جنگ نشدند؛ اما از مشکلات اقتصادی ناشی از جنگ در امان نماندند. در این دوران در اثر وضعیت ناشی از جنگ، مواد اولیه زندگی به شکل تصنعی کمیاب بود و قیمت ها به چند برابر پیش از شهریور ترقی یافته بود. به این ترتیب خوراک و پوشاک طبقات مزدبگیر و زحمتکش به کیسه سوداگران بی وجدان و ماموران فاسد ریخته میشد و به این شکل اندوه، نگرانی و گرسنگی مردم کمتوان و زحمتکش را فراهم و در مقابل عیش و نوش زندگی پر تجمل، نصیب دزدان بازاری و اداری میکرد (جاوید، بی تا: 10).
کارگران
طبقه کارگر به معنا و مفهوم جدید آن، در تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران قدمت بسیار اندکی دارد و با تاخیر بسیار به سایر طبقات و اقشار جامعه ایران پیوسته است. حضور کارگران نیمه ماهر و فنی در عرصه تولید از سال های آخر سلطنت ناصرالدین شاه شروع شد و در عصر پهلوی با تغییراتی در لایهبندی اجتماعی ایران، از جنبه کمی و کیفی به اوج رسید (ازغندی،1379،ج۱ : 142).بعد از روی کار آمدن رضاخان، به خصوص در دهه دوم 1300ش، بر تعداد کارخانه ها و صنایع ایران افزوده شد. علت آن نیز آمادهکردن مواد خام صادراتی و کمک به صادرات، کمک به تولید داخلی کالاهای مصرفی و نیز جایگزینی کالاهای وارداتی بود. به دنبال ایجاد کارخانه ها، بر تعداد کارگران افزوده شد و بسیاری از افراد جامعه به عنوان کارگر در این مراکز استخدام شدند (رزاقی،1367: 18).
اما در سالهای 1320 تا 1324ش، برابر با 1941 تا 1945م، باز هم بر حجم طبقه کارگر افزوده شد؛ زیرا راه های آهن جدید، عملیات ساختمانی و توسعه مناطق نفتخیز، همگی نیاز به کارگر را افزایش می داد (کدی،11367: 180). البته شاید بتوان گفت که این نوعی بیکاری پنهان بود؛ چون با فروکشکردن تب جنگ و کاهش نیاز متفقین به کارگران ایرانی، این افراد بیکار شدند.
در این دوران، مانند گذشته، وضعیت کار و زندگی کارگران تحملناپذیر بود. ساعت کار روزاﻧﺔ آنان از10تا 15 ساعت و مزدشان از 5 تا 15 ریال بود؛ علاوه براین، بهصورت قانونی یا سنتی، برای حمایت از کارگران مقرراتی نبود. در کارخانهها و کارگاهها، کارفرمایان با آنان مانند حیوان رفتار میکردند، دشنام میدادند، کتک میزدند و شکنجه میکردند(خامهای، 1372: 278). در کنار این دستمزدهای ناچیز و آزار و اذیتها، مکان زندگی کارگران نیز از هرگونه بهداشتی به دور بود و برای کارگر ایرانی، نه بهداشتی بود و نه تامینی برای آتیه (ساعد مراغه ای، 1373: 232).
در برابر قحطی و مرگی که جامعه ایران را تهدید میکرد، کارگران بیش از همه دچار گرسنگی و فلاکت بودند. دهقانان و کارمندان دولت نیز در رنج و بدبختی شدیدی بهسر میبردند؛ اما کارگران مزدور محرومتر از همه بودند که جز چند ریال مزد بیارزش، درآمد دیگری نداشتند. کارگران ایرانی در کلبه خرابهای بهسر میبردند، لباس پارهای میپوشیدند، نان خالی میخوردند و در معرض بیماریهای گوناگون بودند. در همین زمان، درکشورهای دیگر کارگران را بیمه میکردند، در موقع بیماری مخارج معالجه آنان را پرداخت میدادند و در صورت مرگ، مخارج بازماندگانش را تامین میکردند. در ایران، نه تنها کارگران از این مزایا محروم بودند، بلکه دستمزد ناچیزی که برایشان در نظر گرفته بودند، غالباً پرداخت نمیکردند (بیات و تفرشی،1370: 204 و 205).
سفارت آمریکا در اوت1942 برابر با شهریور1321، دربارﺓ وضع زندگی کارگران ایرانی چنین گزارش داد: «دستمزدها بیگمان برای امرار معاشی که از زندگی خشک و خالی والاتر باشد بسنده نیست و برای کارگر معمولی روزانه چهار تا ده ریال است. میتوان گفت که با این دستمزد یک لقمه نان سفید خریده میشود یا هر کارگر روزانه 3تا 7 ریال باید برای خوراک خودش بپردازد. بدینسان دیده میشود که دستمزد برای حتی غذای یک خانواده بسنده نیست و بیشتر کارگران با خوراکی مرکب از چای(غیرسفید) نان، پنیر و پیاز و گاه سبزی و انگور و هر یک چندی برنج و گوشت ارزان نیمه گرسنه به سر میبرند. خرید جامه و حتی داشتن رویائی تجملاتی مانند به مدرسه رفتن کودکان کارگران میسر نیست. گاه تنها زن یا زنان متعدد مرد کارگر با کودکانشان برای تحصیل درآمد اضافی و فراهم آوردن امکان زندگانی اندکی مطلوبتر به کار میپردازند » (فلور، 1371: 143 و 144).
در تهران کارگران عموماً در گودالهای در جنوب شهر زندگی میکردند. از خاک این گودالها برای تهیه آجر استفاده میکردند؛ اما به مرور زمان، مردم فقیر که عمدتاً از قشر کارگر بودند، در آنجا خانههای احداث کردند. بهعلت گرانی زمینهای شهر، در این گودالها زمین را متری 8 تا 10 ریال میخریدند و زاغههایی احداث و در آنجا سکونت میکردند. یا اینکه اشخاص دیگری این زاغهها را ساخته و به متقاضیان اجاره میدادند، در طول جنگ، حدود 20هزار نفر از کارگران بیبضاعت تهرانی در این گودالها به وضع رقتآوری زندگی میکردند (اطلاعات، 1322، ش5155: 1).
متفقین نیز کارگران ایرانی را استثمار و از آنان برای تدارک جنگ استفاده میکردند. نزدیک به 125هزار کارگر ایرانی، در بخشهای حملونقل و کارخانههای مختلف مونتاژ و مکانهای دیگر با دستمزد بسیار ناچیز به خدمت متفقین درآمدند که این مبلغ را از بودجه دولتی ایران پرداخت میکردند. بدون تلاش این کارگران و سوءاستفاده از این نیروی عظیم، کمکرسانی به شوروی از طریق ایران غیرممکن بود (زهیری، 1379: 131). عنوان پل پیروزی متفقین، ساده بهدست نیامد و این در کنار سایر اجحافاتی که در حق ایران اعمال کردند، بهایی بود که مردم ایران بابت این عنوان باید میپرداختند!
ایران قورخاﻧه (کارخانه اسلحهسازی) متفقین نیز بود. در اینجا بهترین تفنگها، مسلسلها، فشنگها، گلولهها و... را آماده و پرداخته میکردند و تمام این ابزار را طبق قرارداد به متفقین تحویل میدادند. در این قسمت حدود ششهزار کارگر ایرانی، شب و روز در سختترین وضعیت مشغول کار بودند و این مهمات را تهیه میکردند که در زمان جنگ جز نیازهای حیاتی بود. علاوه بر این حدود سیهزار کارگر و کارمند ایرانی برای حفظ و حراست و ادارﺓ راهآهن کار میکردند که مایحتاج زندگی و تمام مواد جنگی را از بنادر خلیجفارس به کشور شوروی میبرد. حدود شصتهزار کارگر ایرانی نیز در صنعت نفت مشغول بودند و در تهیه نفت، این مادﺓ حیاتی برای متفقین تلاش میکردند (مرد امروز، 1323، ش19: 6)؛ پس نیروهای اشغالگر نه تنها امکانات زندگی و ثروت مردم ایران را غارت کردند، بلکه افراد بسیاری را به بیگاری گرفتند و از آنان بهسختی و در وضع بسیار بد کار میکشیدند.
با نزدیکشدن پایان جنگ و رکودی که در جبههها بهوجود آمد، نیاز متفقین به کارگران ایرانی کاهش یافت و در واقع بعد از بیگاریهای که از کارگران ایرانی کشیدند، آنان را بدون هیچ پشتوانهای مرخص و رها کردند؛ برای مثال در قزوین، حدود سههزار نفر از این کارگران، در زمستان 1323ش، از کار بیکار شدند که عدهای از آنان هر روز دسته جمعی، به فرمانداری شهر میرفتند و تقاضای کار میکردند (تبرائیان،1371: 581).
گذشته از کارگرانی که در داخل کشور در خدمت متفقین بودند، ماموران شوروی از منطقه تحت اشغال خود، در شمال و شمالغرب ایران، عدﺓ زیادی از کارگران جوان را برای عملگی اجیر میکردند و به خاک شوروی میفرستادند (تبرائیان، 1371: 296).
کارگران در برابر وضعیت کار و زندگی تحملناپذیری که داشتند، در پارهای از مواقع، دست به شورش و اعتصاب میزدند؛ برای مثال در آبان و آذر 1320 برابر با نوامبر و دسامبر1941، کارگران کارخاﻧﺔ نساجی بهشهر، کارخانه و شهر مزبور را به تصرف خود، درآوردند و شورش کردند؛ پس از وقایع شهریور1320، رئیس کارخاﻧﺔ بهشهر و مسئولان آن از ترس فرار کرده بودند. کارگران که کارخانه را بیسرپرست و در خطر انهدام دیدند، درصدد جبران برآمدند و اتحادیهای تشکیل دادند و ادارﺓ کارخانه را در دست گرفتند (خامه ای، 1381: 260). بعد از مدتی، روسای کارخانه که متوجه شدند خطری در میان نیست به کارخانه بازگشتند. کارگران که به پشتیبانی مردم شهر دلگرم بودند و گمان میکردند وجود ارتش شوروی مانع از زورگویی نیروهای شهربانی و امنیتی است، در برابر روسای قبلی مقاومت کردند. روسا با کمک شهربانی و امنیه، راه آذوقه را به روی کارگران بستند؛ در نتیجه کارگران در 30 آذر ماه برابر با 21دسامبر، کامیون حاملِ برنج نیروهای گرگان را مصادره و میان خود پخش کردند. روز بعد ماموران، برای بازداشت عاملان، اقدام کردند و دو نفر از آنان را دستگیر کردند و به شهربانی بهشهر بردند؛ در همین حین دیگر کارگران، بهوسیله سوت خطر کارخانه، اجتماع و هر کدام با وسایلی مانند داس، تبر و چوب به طرف شهربانی و ماموران حمله کردند که تیراندازی ماموران دو نفر از کارگران کشت (خامهای، 1381: 260).
به دنبال این وقایع، در 24 تیر 1321 برابر با 15 ژوئیه1942، محاکمه 24 نفر از کارگران کارخاﻧﺔ نساجی بهشهر را در دادگاه جنایی آغاز کردند. در این دادگاه، 14 نفر از متهمان را تبرئه و 10 نفر دیگر را به سه ماه حبس محکوم کردند و چون بیش از 7 ماه در زندان بهسر برده بودند،آنان را بلافاصله آزاد کردند (خامهای، 1372: 279).
اذیت و آزار کارگران و اجحاف در حق آنان تا آخرین روزهای جنگ ادامه داشت؛ چنانکه در روز 28 فروردین ماه سال1324، تعداد زیادی از عملهها و کارگران کورههای آجرپزی جنوب تهران، بهعلت کمی دستمزد و تخلف صاحبان کوره از پرداخت مزد معَین آنان، به تحریک چند نفر از سردستههای خود اعتصاب کردند.درپی این اعتصاب، زدوخوردی رخ داد که عدهای از صاحبان کورهها با کمک ماموران شهربانی از منازعه جلوگیری و چند کارگر را دستگیر کردند(تفرشی و احمدی، 1371، ج 1: 3).
باید توجه کرد که اذیت و آزار و رضایتنداشتن کارگران، آنان را به طرف حزب توده ممیکشید و تبلیغات حزب تاثیر فراوانی بر کارگران ناراضی میگذاشت.
کشاورزان
کشاورزان و رعایای ایرانی از دیگر اقشار زحمتکش و فقیر جامعه بودند که از جنگ آسیب بسیار دیدند. از جمعیت 16میلیون نفری ایران 85 درصد، در روستاها زندگی و عموماً کشاورزی میکردند. سیستم اربابرعیتی پیشین، همچنان بر کشاورزی ایران حاکم بود. ابزار کشاورزی قرون وسطایی و سهم زارع بین یک تا دوپنجم محصول و بازدهی زمین اندک بود (رزاقی، 1367: 24).با افزایش قیمتها و گرانی فوقالعاده مایحتاج زندگی، دستمزد اندک رعایا تکافوی هزینههای زندگی آنان را نمیکرد. مجموع درآمد روزاﻧﺔ رعایا پنج تا شش ریال بود؛ البته بهشرطی که محصول کشاورزی دچار خشکسالی و آفت نمیشد. این در حالی بود که در دهات قیمت قند سیری سه ریال و چای سیری 14 ریال بود و کشاورزان، با این درآمد اندک ، قادر به تامین هزینههای زندگی خود نبودند و بیشترِ آنان از کار زراعت دست میکشیدند و به شغل عملگی روی میآوردند،که خودشان روزی 16 ریال و فرزندانشان که بیشتر از ده سال داشتند، روزی ده ریال اجرت میگرفتند (اطلاعات، 1321، ش4919: 1).ترک زراعت و تخلیه روستاها ضرﺑﺔ جبرانناپذیری به اقتصاد کشور وارد میآورد و به گسترش قحطی و گرانی کمک میکرد.
نیاز متفقین به عملههای ایرانی در جادهسازی و حملونقل بار، باعث می شد که بسیاری از رعایا با رها کردن کار کشاورزی و روستاها، به خدمت متفقین، خصوصاً انگلیسی ها، درآیند و در جهت رفع نیازهای آنان تلاش کنند. کشاورزان، بابت کار برای متفقین، روزانه سه تومان و دو قران مزد میگرفتند و بسیار راضی بودند (فرخ، بیتا: 501).
باید توجه کرد که انجام این کارهای کاذب مشکلی از رعایا حل نمیکرد؛ چون بعد از مدتی و بهخصوص با نزدیکشدن به پایان جنگ، بیکار میشدند و از آنجایی که رفتن کشاورزان، روستاها و دهات را ویران کرده بود، بر مشکل آنان میافزوده با بدبختی عظیمی روبهرو میکرد.
از طرف دیگر، با افزایش قیمت بعضی از محصولهای کشاورزی، مخصوصاً برنج و خرید آن توسط دلالان و محتکران، دهقانان نسبتاً مرفه و متمول روستاهای خود را رها میکردند و به شهرها میآمدند. آنان از پسانداز خود، در کسب و کار و تجارت استفاده میکردند و خانه و زمین میخریدند(کتابی، 1362: 132).
مهاجرت این روستاییان، که بیشتر از نواحی شمالی به سمت تهران بود، افزایش جمعیت در تهران را بهدنبال میآورد (فرمانفرمایئان، 1994: 507)؛ بنابراین جنگ رکود کشاورزی و در افزایش سیر شهرنشینی را بههمراه آورد.
روستاییانی نیز بودند که بهامید زندگی بهتر و شغل مناسبتر به شهرها مهاجرت میکردند؛ اما به دلیل جذبنشدن در کارخانهها و نداشتنتجرﺑﺔ کاری، بهاجبار تن به گدایی، طفیلیگری، دستفروشی، دورهگردی و نوکری میدادند. این روستاییان به زندگی محدود، درآمد ناچیز و موقتی و توهینآمیز رضایت میدادند و روزگار را در حلبیآبادهای حوﻣﺔ شهرها سپری میکردند(ازغندی، 1379: 150).
بسیاری از رعایا هم حاضر به ترک روستا و محل زندگی خود نبودند. آنان همچنان در روستاها باقی میماندند و با فقر و بدبختی دستوپنجه نرم میکردند. بیشترِ آنان محتاج تکه نانی برای سیر نمودن شکم فرزندان خود بودند و در مواقعی از روی ناچاری دزدی و راهزنی میکردند؛ مثلاً در تنگه دختر، بین راه بوشهر به شیراز، عدهای از رعایای گرسنه مانع از عبور کامیون حامل گندم شده و آن را غارت کردند (اطلاعات، 1323، ش5544: 4). پس بعضی از رعایا، برای تهیه مواد غذایی و جلوگیری از تلفشدن فرزندانشان، ناچار به دزدی و راهزنی روی میآوردند و با رواج این کار، ناامنی را تشدید میکردند.
نتیجه
در طول جنگ جهانی دوم، کشاورزان و کارگران ایرانی، در وضعیت سختی به سر میبردند. گرانی و افزایش هزینه زندگی، آنها را با مشکلات بسیاری روبه رو کرد. در این بین، متفقین که برای تدارک عملیات جنگی خود، نیاز وافری به نیروی انسانی داشتند، از کارگران و حتی کشاورزان ایرانی که برای سیرکردن فرزندان خود، نیاز به پشیزی پول داشتند، سوءاستفاده کردند و با ایجاد مشاغل کاذب، آنها را به بیگاری گرفتند. این امر باعث شد که بسیاری از کارگران و کشاورزان، به خدمت متفقین درآیند. این افراد در جاده سازی، حملونقل کالا و صنعت نفت برای تامین نیازهای متفقین مشغول فعالیت بودند.کشاورزان با رهاکردن روستاهای خود و هجوم به شهرها، باعث رکود کشاورزی و به دنبال آن کمبود محصولات و تشدید قحطی شدند. همچنین با پایان جنگ و رفع این نیاز اشغالگران، بر شمار بیکاران جامعه ایران افزوده شد که این امر به معضلی بزرگ تبدیل شد.
پینوشت:
1- کارشناس ارشد تاریخ ایران اسلامی
کتابنامه:. ازغندی،علی رضا(1379): تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران57-1320، انتشارات سمت، جلد اول، چاپ اول، تهران.
. بیات، کاوه و مجید تفرشی (1370)، خاطرات دوران سپری شده؛ خاطرات و اسناد یوسف افتخاری، فردوس، تهران.
. تبرائیان، ضیاءالدین(1371): ایران در اشغال متفقین، انتشارات رسا، چاپ اول، تهران.
. تفرشی، مجید و محمود طاهر احمدی(1371): گزارش های محرمانه شهربانی26-1324، انتشارات سازمان ملی اسناد،جلد اول، چاپ اول، تهران.
. جاوید(بی تا): دموکراسی ناقص32-1320، بی نا، بی جا.
. خامه ای،انور (1372): خاطرات سیاسی دکتر انور خامه ای، نشر گفتار، چاپ اول، تهران.
. خامه ای،انور (1381):سال های پرآشوب، انتشارات فرزان روز، چاپ اول، تهران.
. رزاقی، ابراهیم(1367): اقتصاد ایران، نشر نی،چاپ اول، تهران.
. زهیری، علی رضا(1379):عصر پهلوی به روایت اسناد، دفتر نشر و پخش معارف، چاپ اول، قم.
. ساعدمراغه ای ،محمد(1373): خاطرات سیاسی محمد ساعد مراغه ای، نشر نامک، چاپ اول، تهران.
. صدریه، میرعبدالرحمن(1360): قریه ی ما، نشر خامه، چاپ اول، تهران.
. فرخ، معتصم السلطنه(بی تا): خاطرات سیاسی فرخ، انتشارات جاویدان، بی جا.
. فلور، ویلم(1371)، جستارهای از تاریخ اجتماعی ران؛ اتحادیه های کارگری و قانون کار در یران 190 تا 1947، ترجمه ابوالقاسم سری، توس، تهران.
. کتابی، احمد(1362): سرزمین میرزا کوچک خان، انتشارات معصومی، چاپ اول، تهران.
. کدی، نیکی آر(1367): ریشه های انقلاب ایران، ترجمه عبدالرحیم گواهی، انتشارات قلم، چاپ اول، تهران.
. مقصودی، مجتبی(1380): تحولات سیاسی- اجتماعی ایران57-1320، انتشارات روزنه، چاپ اول، تهران.
. میلسپو، آرتور(1370):آمریکایی ها در ایران(خاطرات دوران جنگ جهانی دوم)، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، نشر البرز، چاپ اول، تهران.
. روزنامه اطلاعات:1321 ، 1322، 1323.
. روزنامه مرد امروز: 1323.
/م