انتقاد کتاب

انتقاد از یک کتاب، یعنی بررسی دقیق آن کتاب و ذکر محاسن و معایب آن. در ضمن این مقاله نگارنده به اختصار شرایطی را که «منتقدین» کتاب باید دارا باشند و اصولی را که در انتقاد کتاب باید در نظر داشت، ذکر می نماید.
دوشنبه، 5 اسفند 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
انتقاد کتاب
 انتقاد کتاب

 

نویسنده: علی اکبر شریعتمداری




 
انتقاد از یک کتاب، یعنی بررسی دقیق آن کتاب و ذکر محاسن و معایب آن. در ضمن این مقاله نگارنده به اختصار شرایطی را که «منتقدین» کتاب باید دارا باشند و اصولی را که در انتقاد کتاب باید در نظر داشت، ذکر می نماید.
شرایط و خصوصیاتی که باید در انتقاد کننده وجود داشته باشد:

1. تخصص در رشته مربوط به کتاب:

کسی که می خواهد کتابی را در مورد بررسی و انتقاد قرار دهد، باید از رشته ای که این کتاب بدان مربوط است اطلاعات کافی داشته باشد. منظور از اطلاعات کافی این است که انتقاد کننده به اصول و مبانی رشته مربوط آشنا باشد، از مسائل آن رشته آگاه باشد، نظریات و مباحث مربوط به آن مسائل را مطالعه کرده باشد و آشنایی کامل به تئوریها و فرضیه های اساسی موجود در آن رشته داشته باشد. مثلاً اگر کسی بخواهد درباره کتابی تربیتی اظهار نظر نماید بدون تردید باید با اصول و مبانی تعلیم و تربیت آشنا باشد، این اصول و مبانی را از لحاظ مکتبهای مختلف تربیتی و مربیان بزرگ این رشته مطالعه کرده باشد، و با مسائل مختلف تربیتی در زمینه رفتار، ارزش سنجی پیشرفت شاگرد، تهیه برنامه های تعلیماتی، هدفهای تربیتی و رابطه معلم و شاگرد آشنا باشد.
لازمه تخصص در رشته مربوط آشنایی به منابع عمده آن رشته است، اگر شخص انتقاد کننده متخصص در رشته مورد بحث باشد، قهراً از کتاب و مقالاتی که درباره مسائل و موارد مورد بحث کتاب منتشر شده است با اطلاع می باشد. و با مقایسه کتاب مورد بررسی با کتب نظیر آن بهتر می تواند ارزش آن کار را تعیین کند.

2. داشتن روح علمی:

روح علمی یا آشنایی به روش علمی نیز قابل بحث و توضیح است. بسیاری از «منتقدان» در بررسی و انتقاد از کتاب، مؤلف آن را به واسطه عدم استفاده از روش علمی یا دارا نبودن روح علمی مورد انتقاد قرار می دهند، ولی وقتی انتقاد ایشان یا محک علمی به معرض آزمایش در می آید معلوم می شود که خود انتقاد کننده نیز از روش علمی آگاه نیست و بیهوده عرض خود برده و باعث زحمت دیگران شده است.
کسی دارای روح علمی است که در اظهارنظر و قضاوت روش علمی را به کار برد. قضاوت و اظهارنظر وقتی با روش علمی سازگار و موافق است که مبنی بر دلایل و مدارک موجود و مربوط به امر مورد قضاوت باشد. بنابراین اگر نظریات شخص انتقاد کننده مبتنی بر دلیل و مدرک باشد، در این صورت رعایت روش علمی را کرده است.
با اینکه به نظر نگارنده روش علمی در کلیه رشته های معلومات بشری واحد و یکسان است، مع ذلک بررسی فرضیه های علمی در رشته های مختلف فرق می کند. مثلاً بررسی یک فرضیه تاریخی از روی آثار و مدارک تاریخی با توجّه به اعتبار و سندیت آنها صورت می گیرد، در صورتی که بررسی یک فرضیه فیزیکی یا شیمیایی تا حد زیادی به کار آزمایشگاهی ارتباط دارد، همین طور بررسی یک فرضیه روانی یا یک فرضیه مربوط به جامعه شناسی مستلزم آزمایش افراد و گروه های انسانی است. بنابراین شخص انتقادکننده نه تنها باید اظهار و قضاوت خود را مبتنی بر مدارک موجود و در عین حال مربوط به امر بحث قرار دهد، بلکه به تناسب رشته ای که کتاب در آن رشته نوشته شده است، باید به طرز بررسی فرضیه های آن رشته نیز آشنا باشد. مثلاً کسی که می خواهد یک کتاب مربوط به جامعه شناسی را مورد انتقاد قرار دهد، باید آشنا به روشهایی که در بررسی فرضیه های جامعه شناسی معمول است باشد.
اگر انتقاد کننده روح علمی داشته باشد، یعنی روش علمی را در اظهارنظر به کار برد قهراً تعصبات شخصی را در مواقع انتقاد و بررسی کتاب کنار می گذارد و علاقه یا نفرت خود را نسبت به کتاب یا مؤلف آن در اظهارنظر مؤثر قرار نمی دهد. علاوه بر این تخصص در رشته و دارا بودن روح علمی مانع از اظهارنظرهای سطحی و بی پایه می باشد.

3. آشنایی به اصولی که در انتقاد کتاب باید در نظر داشت: اصولی که در انتقاد کتاب باید در نظر گرفت:

1. مسأله مورد بحث در کتاب: معمولاً کتاب تحقیقی مشتمل بر یک یا چند مسأله است که مؤلف یا مؤلفان درصدد پیدا کردن فرضیه ها یا راه حلهای مناسب جهت آن مسائل می باشد. کتبی که مؤلفان آنها به نقل مطالب یا جمع آوری حقایق و مدارک و ذکر آنها پرداخته اند جنبه تحقیقی ندارد. درباره مسائل مورد بحث باید دید تا چه اندازه این مسأله واضح بیان شده و قابل تحقیق است و اینکه حل این مسأله چه منافعی در بر دارد.
2. هدف و اهمیّت کتاب: باید دید هدف مؤلف از طرح و بررسی این مسأله چه بوده است و اهمیّت این کتاب در چیست.
3. مطالعه فرضیه ها و راه حلهایی که مؤلف درصدد اثبات و تأیید آنهاست: منظور این است که مؤلف از ابتدا چه راه حل یا فرضیه ای در خاطر داشته و تا چه اندازه توانسته به وسیله مدارک موجود این فرضیه را موجه جلوه دهد.
4. حدود تحقیق و مطالعه: باید دید مسأله مورد بحث از چه جهت تحت تحقیق و بررسی قرار دارد و از این راه حدود مطالعه را معین نمود.
5. روشی را که مؤلف به کار برده است: همان طور که گفته شد باید دید که مؤلف نیز در تحقیق خود روش علمی را به کار برده است و علاوه بر این متناسب با رشته مورد بحث فرضیه های خود یا دیگران را مورد بررسی و آزمایش قرار داده است یا نه.
6. منابع مورد استفاده: در ارزش سنجی یک کتاب توجّه به منابع آن نیز مهم است. در این باره باید به چند نکته توجه نمود:
اول: اینکه مؤلف باید کلیه منابع و مأخذی را که مورد استفاده قرار داده است ذکر کند.
دوم: باید دید که آیا این منابع جزء منابع دست اول هستند و مؤلف مستقیماً از آنها استفاده کرده است یا اینکه مؤلف به طور غیرمستقیم و با استفاده از آنچه دیگران نقل کرده اند، منبعی را مورد مطالعه قرار داده است.
سوم: آیا مؤلف از منابع معتبر و مربوط به مسأله مورد بحث استفاده کرده است یا نه.
چهارم: در مواقعی که مؤلف به نقل نظریات دیگران اقدام نموده است آیا منبع نقل را به طور واضح بیان نموده تا دیگران بتوانند مراجعه کنند و ارتباط مطلب نقل شده را با امر مورد بحث تأیید یا انکار نمایند.
7. درک و تفسیر مؤلف از حقایق و مدارک. همان طور که قبلاً گفته شد: جمع آوری مدارک و حقایق مربوط به یک مسأله یا موضوع کار با ارزشی است، ولی وقتی این اقدام جنبه تحقیقی به خود می گیرد که مؤلف با استفاده از مدارک موجود نظریات منطقی و مستدل بیان دارد. همین نظریات و قضاوتهاست که قدرت فکری و ارزش کار مؤلف را روشن می سازد، بسیاری از افراد، چه دانشمندان و چه مردم عادی، دائماً با حقایق طبیعی یا اجتماعی سرو کار دارند و هر یک به تناسب سطح معلومات و فهم خود درصدد توضیح و تفسیر این حقایق برمی آیند، همین تفسیر و اظهارنظرهاست که اصالت فکری محققان بزرگ را ظاهر می سازد.

8. تدوین مطالب کتاب:

ربط منطقی مطالب و مقدم یا مؤخر داشتن آنها از لحاظ سهولت بیان یا فهم در سازمان کتاب باید در نظر گرفته شود.
گنجانیدن مقدمه لازم جهت آشناکردن خواننده به رؤوس مطالب مورد بحث و قرار دادن فصول کافی، و در مواقع لزوم نتیجه گیری در سازمان کتاب باید مورد باشد.
9. سبک نگارش: کتاب باید به زبان مصطلح و معمول نوشته شود. اگر کلمات اصطلاحی به کار رفته است، معانی آنها باید روشن گردد. از تکرار بیهوده باید خودداری کرد و در انتخاب الفاظ و بیان معانی باید رعایت اصول فصاحت و بلاغت را کرد. علاوه بر این در نگارش کتاب باید اصول و قواعد دستور را نیز مرعی دانست.
با توجّه به نکات بالا این حقیقت مسلم می گردد که بررسی و انتقاد کتاب کار هر کسی نیست. آنهایی که در اثر تمرین و کثرت نگارش می توانند جملاتی را به هم مربوط سازند و یکی دو صفحه از مجله ای را سیاه کنند، بدون اینکه در رشته یا رشته های معینی تخصص داشته باشند، نباید به بررسی یا انتقاد کتاب اقدام نمایند.(1)

پی نوشت :

1. سیّد فرید قاسمی، جُنگ کتاب (چاپ اوّل، تهران، خانه کتاب، 1382).

منبع مقاله :
به اهتمام مؤسسه خانه کتاب، کتاب نقد و نقد کتاب، تهران: خانه کتاب، چاپ اوّل، آبان 1386



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط