نویسنده: ناصر ایرانی
در همین روزهای اخیر آگهی هایی در چند روزنامه و مجله معتبر خبر از انتشار کتابی می داد که موضوع آن مشکل بزرگی در جامعه کنونی ماست و سرنوشت ایران و ایرانی تا اندازه زیادی در گرو نقد و رفع آن مشکل، نویسنده کتاب متفکری است درد شناس و درمان اندیش و در عین حال راست گفتار، و ناشر کتاب هم ناشری است معتبر.
به محض آنکه از انتشار چنان کتابی آگاهی یافتم به کتابفروشی محله مان رفتم و نسخه ای از آن را خریدم. یقین داشتم، چنانکه از کتابی به قلم صاحبنظری تیزبین انتظار می رود، به تحقیق جامعی دست یافته ام که در باب آن مشکل بزرگ سخنی نو می گوید و نور جدیدی بر آن می افکند. ولی وقتی به خانه رسیدم و کتاب را با اشتیاق گشودم و نگاهی به سر تا سر آن انداختم و در کمال تأسف دیدم مجموعه ای است از سخنرانی هایی که نویسنده پیشتر در اینجا و آنجا ایراد کرده و مقاله ها و مصاحبه هایی که در این یا آن نشریه درج نموده.
بدیهی است که گردآوری سخنرانی ها و مقاله ها و مصاحبه های نویسنده ای و چاپ و انتشار آنها به صورت کتاب بنفسه هیچ عیبی ندارد. حتّی برخی از مقاله ها و سخنرانی ها و مصاحبه ها هست که اگر به صورت کتاب چاپ نشوند، اهل مطالعه و تحقیق از دستیابی به منبع ارزشمندی محروم می شوند. اینها مقاله ها و سخنرانی ها و مصاحبه هایی اند که حاوی اندیشه های نویی درباره موضوع مورد بحث هستند، یا دست کم، اندیشه های قدیمی هنوز زنده ای را به صورت جدیدی عرضه می دارند، یا مهمتر از این، خود سندهایی اند که محققان امروز و فردا به آن نیاز دارند.
علاوه بر این شرطی که عرض کردم، گردآورنده مقاله ها و سخنرانی ها و مصاحبه های هر نویسنده ای لازم است گزینشگر باشد، زیرا نویسنده و متفکر اگر مثل بلبل نباشد که از هفت بچه ای که به دنیا می آورد شش تای آن سِسک است، خیلی که دست بالا را بگیریم از هر هفت مقاله و سخنرانی و مصاحبه اش یکی دو تای آن ارزش باز خواندن ندارد. و از این رو چاپ مجدد آنها به صورت کتاب کاری است بیهوده، آن هم در عصری که یکی از نامهایش عصر انفجار اطلاعات است و کمتر محققی فرصت پیدا می کند که حتّی در حوزه تخصصی اش تمام کتابها و مقاله های ارزشمند را بخواند.
یک شرط لازم دیگر: اخلاق حرفه ای حکم می کند که ناشر زیرعنوان کتاب، و نیز در آگهی هایی که انتشار کتاب را اعلام می دارند، به روشنی بنویسد که این کتاب «مجموعه مقاله ها و سخنرانی ها و مصاحبه ها» ست تا خریدار پیشاپیش بداند چه کالایی را دارد می خرد. لابد توجّه فرموده اید که حتّی تولیدکنندگان پفک روی پاکت آن به دقت می نویسند که محصولشان حاوی چه مواد غذایی یا غیر غذایی ای است. پس پسندیده نیست که ناشران کتاب اطلاعات لازم درباره چه بودن محصولاتشان را درجایی درج کنند که خریدار در همان نگاه اول نتواند به آنها دست یابد-در واقع هنگامی به آنها دست یابد که کتاب را خریده و به خانه برده و کار از کار گذشته.
در گردآوری و عرضه کتابی که در ابتدای مقاله به آن اشاره کردم هیچیک از شرطهایی که معروض داشتم رعایت نشده بود. با این همه، آن کتاب در نوع خود یکی از بهترین و مفیدترین نمونه هاست. در سالهای اخیر این رویه به تجارت پر رونقی مبدل شده که هرچه را نویسنده ای یا گوینده ای در جایی نوشته یا گفته، بدون هرگونه گزینشگری روشمندی، به صورت کتاب درآورند و انتشار دهند. در میان نوشتارها و گفتارهایی که به صورت این قبیل کتابها انتشار یافته اند کم نیست مقاله ها و مصاحبه ها و سخنرانی های که در جای اصلی خودشان، یعنی در نشریه ای که به چاپ رسیده اند یا در محفلی که ایراد شده اند، خواندنی و شنیدنی بوده اند اما حالا که اجزای سازنده کتاب ناسازی گشته اند محصول صنعت کم ارزشی شده اند که «کتاب سازی» نام دارد. و این صنعت کتاب سازی، که شیوه های تولید مختلفی دارد (از رایجترینش دستی در اثری کلاسیک بردن و آن را، به دستاویز تصحیح جدید یا بازنویسی، به مالکیت پرسود خود درآوردن)، اگر خیانتی در حق فرهنگ ایرانی نباشد، گل آلود کردن برکه صنعت نشر کتاب در ایران و در آمیختن دوغ و دوشاب در آن است و چه بسا مدعیان کتابساز را مرفه تر و مشهورتر از آفرینندگان راستین فرهنگ مکتوب ساختن.
انصاف حکم می کند که بگوییم «کتابهای چسباندنی» (این تعبیر را به قیاس «نقاشی چسباندنی» ساخته ام که برابر نهاده collage فرانسوی است) فعلاً در بازار کتاب ایران پرخریدار و پرسود است و از این رو اگر ناشران آنها همچون برخی از کارگردانان بزرگ سینما عمل می کردند که یک یا دو فیلم تجاری می سازند تا سرمایه و امکانات لازم را برای آفرینش یک فیلم هنری ارزشمند را فراهم آورند، می شد فعالیت آنها را مفید و حتّی لازم دانست. اما متأسفانه چنین می نماید که در صنعت نشر ایران کتاب سازی دارد بر کتاب آفرینی چیره می شود و به طور روزافزونی جای آن را تنگ و تنگتر می کند.
لازم است گفته شود که این نگرانی مبتنی بر معلومات کلی است و لذا نمی توان و نباید آن را حقیقت مسلم انگاشت. حقیقت و وضع نشر کتاب در ایران تنها در صورتی آشکار می گردد که ارزیابی نقادانه ای منتشر شده در سالهای اخیر صورت گیرد. مسؤولان فرهنگی کشور بارها با افتخار اعلام کرده اند که تعداد عنوانهای انتشار یافته در هر سال بیش از بیست هزار و در سال گذشته نزدیک به بیست و پنج هزار بوده است و این را نشانه توسعه صنعت نشر کتاب در کشور دانسته اند، ولی توسعه حقیقی و افتخارآمیز صنعت نشر کتاب به افزایش کمّی عنوانهای منتشر شده نیست.
باید تحقیق کرد و دید وضع کیفی آن کتابها از چه قرار است: چند عنوان آنها در ردیف کتابهایی اند نظیر کتابهای کمک درسی، کتابهای چسباندنی، ترجمه های مغلوط یا بال و دُم و اشکم حذف شده کتابهای مشهور، و حتّی نوعی بازتولید آثار کلاسیک فارسی یا تصحیحات عالمانه آنها، و نیز تجدید چاپ کتابهای مترجمی که محصول فرهنگی سالهای پیشین بوده اند (دو دسته اخیر میراث متقدمان و متأخران فرهنگ ساز ما هستند و ربطی به زایندگی فرهنگی در سالهای اخیر ندارند)؛ و چند عنوان به راستی جدیدند و در همین سالهای اخیر نوشته یا ترجمه شده اند و فرهنگ مکتوب ایرانی را غنی تر کرده اند؛ به مثل آفرینش رمان جدیدی است همشأن بوف کور صادق هدایت، یا تصحیح جدید دیوان شاعر بزرگی است همپایه تصحیحی که محمد قزوینی و قاسم غنی یا پرویز ناتل خانلری از دیوان حافظ عرضه داشته اند، یا تألیف فرهنگ دیگری است هم ارز فرهنگ فارسی عامیانه ابوالحسن نجفی، یا ترجمه اثر هنری دیگری است هم سنگ ترجمه ای که نجف دریابندری از نمایشنامه های ساموئل بکت کرده است. زایندگی هر فرهنگی را با زایش چنین کتابهایی باید سنجید و گرنه کتاب سازی و کتاب چسبانی و تولید کتابهای حل المسائل که افتخاری ندارد.(1)
به اهتمام مؤسسه خانه کتاب، کتاب نقد و نقد کتاب، تهران: خانه کتاب، چاپ اوّل، آبان 1386
به محض آنکه از انتشار چنان کتابی آگاهی یافتم به کتابفروشی محله مان رفتم و نسخه ای از آن را خریدم. یقین داشتم، چنانکه از کتابی به قلم صاحبنظری تیزبین انتظار می رود، به تحقیق جامعی دست یافته ام که در باب آن مشکل بزرگ سخنی نو می گوید و نور جدیدی بر آن می افکند. ولی وقتی به خانه رسیدم و کتاب را با اشتیاق گشودم و نگاهی به سر تا سر آن انداختم و در کمال تأسف دیدم مجموعه ای است از سخنرانی هایی که نویسنده پیشتر در اینجا و آنجا ایراد کرده و مقاله ها و مصاحبه هایی که در این یا آن نشریه درج نموده.
بدیهی است که گردآوری سخنرانی ها و مقاله ها و مصاحبه های نویسنده ای و چاپ و انتشار آنها به صورت کتاب بنفسه هیچ عیبی ندارد. حتّی برخی از مقاله ها و سخنرانی ها و مصاحبه ها هست که اگر به صورت کتاب چاپ نشوند، اهل مطالعه و تحقیق از دستیابی به منبع ارزشمندی محروم می شوند. اینها مقاله ها و سخنرانی ها و مصاحبه هایی اند که حاوی اندیشه های نویی درباره موضوع مورد بحث هستند، یا دست کم، اندیشه های قدیمی هنوز زنده ای را به صورت جدیدی عرضه می دارند، یا مهمتر از این، خود سندهایی اند که محققان امروز و فردا به آن نیاز دارند.
علاوه بر این شرطی که عرض کردم، گردآورنده مقاله ها و سخنرانی ها و مصاحبه های هر نویسنده ای لازم است گزینشگر باشد، زیرا نویسنده و متفکر اگر مثل بلبل نباشد که از هفت بچه ای که به دنیا می آورد شش تای آن سِسک است، خیلی که دست بالا را بگیریم از هر هفت مقاله و سخنرانی و مصاحبه اش یکی دو تای آن ارزش باز خواندن ندارد. و از این رو چاپ مجدد آنها به صورت کتاب کاری است بیهوده، آن هم در عصری که یکی از نامهایش عصر انفجار اطلاعات است و کمتر محققی فرصت پیدا می کند که حتّی در حوزه تخصصی اش تمام کتابها و مقاله های ارزشمند را بخواند.
یک شرط لازم دیگر: اخلاق حرفه ای حکم می کند که ناشر زیرعنوان کتاب، و نیز در آگهی هایی که انتشار کتاب را اعلام می دارند، به روشنی بنویسد که این کتاب «مجموعه مقاله ها و سخنرانی ها و مصاحبه ها» ست تا خریدار پیشاپیش بداند چه کالایی را دارد می خرد. لابد توجّه فرموده اید که حتّی تولیدکنندگان پفک روی پاکت آن به دقت می نویسند که محصولشان حاوی چه مواد غذایی یا غیر غذایی ای است. پس پسندیده نیست که ناشران کتاب اطلاعات لازم درباره چه بودن محصولاتشان را درجایی درج کنند که خریدار در همان نگاه اول نتواند به آنها دست یابد-در واقع هنگامی به آنها دست یابد که کتاب را خریده و به خانه برده و کار از کار گذشته.
در گردآوری و عرضه کتابی که در ابتدای مقاله به آن اشاره کردم هیچیک از شرطهایی که معروض داشتم رعایت نشده بود. با این همه، آن کتاب در نوع خود یکی از بهترین و مفیدترین نمونه هاست. در سالهای اخیر این رویه به تجارت پر رونقی مبدل شده که هرچه را نویسنده ای یا گوینده ای در جایی نوشته یا گفته، بدون هرگونه گزینشگری روشمندی، به صورت کتاب درآورند و انتشار دهند. در میان نوشتارها و گفتارهایی که به صورت این قبیل کتابها انتشار یافته اند کم نیست مقاله ها و مصاحبه ها و سخنرانی های که در جای اصلی خودشان، یعنی در نشریه ای که به چاپ رسیده اند یا در محفلی که ایراد شده اند، خواندنی و شنیدنی بوده اند اما حالا که اجزای سازنده کتاب ناسازی گشته اند محصول صنعت کم ارزشی شده اند که «کتاب سازی» نام دارد. و این صنعت کتاب سازی، که شیوه های تولید مختلفی دارد (از رایجترینش دستی در اثری کلاسیک بردن و آن را، به دستاویز تصحیح جدید یا بازنویسی، به مالکیت پرسود خود درآوردن)، اگر خیانتی در حق فرهنگ ایرانی نباشد، گل آلود کردن برکه صنعت نشر کتاب در ایران و در آمیختن دوغ و دوشاب در آن است و چه بسا مدعیان کتابساز را مرفه تر و مشهورتر از آفرینندگان راستین فرهنگ مکتوب ساختن.
انصاف حکم می کند که بگوییم «کتابهای چسباندنی» (این تعبیر را به قیاس «نقاشی چسباندنی» ساخته ام که برابر نهاده collage فرانسوی است) فعلاً در بازار کتاب ایران پرخریدار و پرسود است و از این رو اگر ناشران آنها همچون برخی از کارگردانان بزرگ سینما عمل می کردند که یک یا دو فیلم تجاری می سازند تا سرمایه و امکانات لازم را برای آفرینش یک فیلم هنری ارزشمند را فراهم آورند، می شد فعالیت آنها را مفید و حتّی لازم دانست. اما متأسفانه چنین می نماید که در صنعت نشر ایران کتاب سازی دارد بر کتاب آفرینی چیره می شود و به طور روزافزونی جای آن را تنگ و تنگتر می کند.
لازم است گفته شود که این نگرانی مبتنی بر معلومات کلی است و لذا نمی توان و نباید آن را حقیقت مسلم انگاشت. حقیقت و وضع نشر کتاب در ایران تنها در صورتی آشکار می گردد که ارزیابی نقادانه ای منتشر شده در سالهای اخیر صورت گیرد. مسؤولان فرهنگی کشور بارها با افتخار اعلام کرده اند که تعداد عنوانهای انتشار یافته در هر سال بیش از بیست هزار و در سال گذشته نزدیک به بیست و پنج هزار بوده است و این را نشانه توسعه صنعت نشر کتاب در کشور دانسته اند، ولی توسعه حقیقی و افتخارآمیز صنعت نشر کتاب به افزایش کمّی عنوانهای منتشر شده نیست.
باید تحقیق کرد و دید وضع کیفی آن کتابها از چه قرار است: چند عنوان آنها در ردیف کتابهایی اند نظیر کتابهای کمک درسی، کتابهای چسباندنی، ترجمه های مغلوط یا بال و دُم و اشکم حذف شده کتابهای مشهور، و حتّی نوعی بازتولید آثار کلاسیک فارسی یا تصحیحات عالمانه آنها، و نیز تجدید چاپ کتابهای مترجمی که محصول فرهنگی سالهای پیشین بوده اند (دو دسته اخیر میراث متقدمان و متأخران فرهنگ ساز ما هستند و ربطی به زایندگی فرهنگی در سالهای اخیر ندارند)؛ و چند عنوان به راستی جدیدند و در همین سالهای اخیر نوشته یا ترجمه شده اند و فرهنگ مکتوب ایرانی را غنی تر کرده اند؛ به مثل آفرینش رمان جدیدی است همشأن بوف کور صادق هدایت، یا تصحیح جدید دیوان شاعر بزرگی است همپایه تصحیحی که محمد قزوینی و قاسم غنی یا پرویز ناتل خانلری از دیوان حافظ عرضه داشته اند، یا تألیف فرهنگ دیگری است هم ارز فرهنگ فارسی عامیانه ابوالحسن نجفی، یا ترجمه اثر هنری دیگری است هم سنگ ترجمه ای که نجف دریابندری از نمایشنامه های ساموئل بکت کرده است. زایندگی هر فرهنگی را با زایش چنین کتابهایی باید سنجید و گرنه کتاب سازی و کتاب چسبانی و تولید کتابهای حل المسائل که افتخاری ندارد.(1)
پی نوشت :
1. درباره نشر کتاب و حقّ مؤلف (چاپ اوّل: تهران، انتشارات مرکز نشر دانشگاهی، 1381).
منبع مقاله :به اهتمام مؤسسه خانه کتاب، کتاب نقد و نقد کتاب، تهران: خانه کتاب، چاپ اوّل، آبان 1386