شیوه ی حور و پری گرچه لطیف است ولی *** خوبی آن است و لطافت که فلانی دارد
چشمه ی چشم مرا ای گل خندان دریاب *** که به امید تو خوش آب روانی دارد
گوی خوبی که برد از تو که خورشید آنجا *** نه سواری است که در دست عنانی دارد
دلنشان شد سخنم تا تو قبولش کردی *** آری آری سخن عشق نشانی دارد
خم ابروی تو در صنعت تیر اندازی *** برده از دست هر آن کس که کمانی دارد
در ره عشق نشد کس به یقین محرم راز *** هر کسی بر حسب فکر گمانی دارد
با خرابات نشینان ز کرامات ملاف *** هر سخن وقتی و هر نکته مکانی دارد
مرغ زیرک نزند در چمنش پرده سرای *** هر بهاری که به دنباله خزانی دارد
مدّعی گو لُغز و نکته به حافظ مفروش *** کِلک ما نیز زبانی و بیانی دارد
تفسیر عرفانی
1. معشوق، آن کسی نیست که کمری باریک و گیسوانی زیبا دارد؛ زیبایی ظاهری فایده ای ندارد؛ بنده ی چهره ی زیبای آن معشوقی باش که جاذبه های معنوی و روحانی دارد که غیر قابل توصیف است.
2. زیبارویان بهشتی اگر چه لطیف و دلپذیرند و راه و روششان نیز این گونه است، ولی لطافت و زیبایی حقیقی را آن معشوق من دارد.
3. ای معشوق زیبا و خندان! اشک مرا که مانند چشمه ای می جوشد، دریاب؛ زیرا در آرزوی رسیدن به تو جاری است.
4. آنجا که خورشید،در مقابل چهره ی زیبای تو، اختیار خود را از دست داده، دیگر چه کسی می تواند گوی حُسن و زیبایی را از تو ببرد؟
5. ای یار! از زمانی که تو شعر مرا پسندیدی، سخن من دلنشین و مورد قبول همگان شد. آری نشان صحت و صدق سخن عشق این است که تو بپذیری و بپسندی.
6. ای معشوق! ابروی کمانی تو در انداختن تیر غمزه چندان هنرمند است که همه ی کمانداران و سلحشوران را خلع سلاح کرده است.
7. در راه عشق، کسی محرم و آشنای اسرار نشد و پس به رازهای معشوق نبرد و هر کسی مطابق اندیشه ی خود از تو تصوری دارد.
8. ای صوفی نمای مدعی کرامات که اهل دروغ و عوام فریبی هستی! با عاشقان خرابات نشین، دم از کرامات مزن و بدان که حرفت بیجاست و ادعایت خریدار و خواهان ندارد.
9. هم چنان که مرغ زیرک در چمن هر بهاری که دنباله اش خزان باشد، آشیانه نمی سازد، انسان دانا نیز دل به آنچه ناپایدار و فانی است، نمی بندد.
10. به مدعی لاف زن بگو که بیهوده تکبّر و تفاخر نداشته باشد که قلم حافظ نیز هنرها و زیبایی های بسیاری دارد.
/م