بر حسب تفاوت موضوع حکمت اولی در اقسام متعدد حکمت، مسائل آن نیز تفاوت می یابد؛ چنانکه در باب برهان منطق گفته اند مسائل هر علم، عوارض ذاتی موضوع آن علم است. مراد از «عوارض ذاتی» در اینجا اموری است که برای عروض به موضوع خود، نیازمند به امری اَعم یا اَخص از آن موضوع نیستند. توضیح این امر، آن است که «ذاتی» در منطق به دو معنی استعمال می گردد:
1. ذاتی باب کلیات خمس
هر آنچه داخل در ماهیت امری باشد، به نحوی که قوام ماهیت به آن باشد و سلب آن از ذات، موجب انقلاب ذات گردد، ذاتی نامیده می شود. به عنوان مثال حیات برای درخت، ذاتی است، چرا که قوام ماهیت درخت، متقوم به حیات است. بدیهی است که چیزی که دارای حیات نباشد، یقیناً درخت یا گیاه نیز نمی تواند بود.ذاتی به این معنی مستعمل در باب کلیات خمس است و دو خصیصه دارد. نخست آنکه اتصاف ذات به ذاتی، محتاج به علت نیست، برای مثال درخت برای اتصاف به حیات و یا جسمیت، نیازمند به جهت و علتی ورای ماهیت خود نیست و همان علتی که ذات را ایجاد نموده است، از آنجا که قوام درخت به حیات است، در ضمن ایجاد درخت، حیات را نیز ایجاد کرده است. به همین جهت در بحث «جعل» گفته اند که اتصاف ذات به ذاتی، جعل، مرکب نیست و جعل مرکب، محض اتصاف ذات به امری عرضی است.
دوم اینکه تعقل ذات بدون تعقل ذاتی، محال است؛ پیداست که هر کس ماهیتی را به نحو اکتناهی تعقل کند، ذاتیات آن یعنی اجزاء تحلیلی آن ماهیت را تعقل می کند و چنانچه هر کس ماهیت درخت را به نحو اکتناهی تعقل کند، بی گمان اجزاء تحلیلی آن از قبیل حیات و جسمیت و جوهریت را نیز تعقل می کند.
2. ذاتی باب بُرهان
در مقابل ذاتی باب کلیات خمس، ذاتی باب برهان قرار دارد. در باب برهان هر آنچه لحوق و انضمامش به چیزی، محتاج امری، ورای ذات آن چیز نباشد، ذاتی نامیده می شود. به عنوان مثال عروض حرکت به جسم، متوقف بر چیزی ورای ذات جسم نیست و حال آنکه عروض حرکت ارادی و حسی به جسم محتاج به امری زائد بر حقیقت جسم است که آن حیات است.در اصطلاح، حرکت، «عرض ذاتی» و حس و حرکت ارادی، «عرض غریب» جسم نامیده می شود. بدین قرار، مسائل علوم، عوارض ذاتی موضوع آن علم اند و علوم از عوارض غریب موضوع خود بحث نمی کنند.
در ضمن، تذکر این نکته ضروری است که در دوره ی جدید، بین «موضوع» و «مسائلِ» علم، خلط و اشتباه شده است و مسائل علم به جای موضوع آن اَخذ گردیده است. توضیح این امر آن است که در دوره ی جدید به عوارض ذاتی از آن جهت که عارض ذاتند و غیر از ذات و ماهیت اشیاء، پدیدار یا «فنومن» گفته می شود. در فلسفه ی علوم غرب، اعتقاد متداول این است که علوم در ذات اشیاء (نومن) بحث نمی کنند؛ بلکه موضوع تحقیق آنها ظهورات و پدیدارها (فنومن) است و حال آنکه عوارض ذاتی و پدیدارها، مسائل علم اند، نه موضوع آن؛ و موضوع هر علم چیزی جز ذات یا نومن نیست. یعنی موضوع هر علم، آن ذاتی است که مسائل آن علم، بالذات بر آن عارض می گردد.
حال پس از تمهید مقدمات مذکور، به بیان مسائل حکمت اولی در هر یک از اقسام چهارگانه ی حکمت پرداخته می گردد.
چنانکه گفته آمد، مسائل هر علم عبارت است از عوارض ذاتی موضوع آن علم. بدین قرار، مسائل مابعدالطبیعه - حکمت الهی در حیطه ی حکمت اشراق و مشاء - عبارت است از عوارض ذاتی موجود از آن جهت که موجود است؛ و آن به دو قسم تقسیم می گردد:
1. هستی شناسی عام یا «امور عامه» که الهیات به معنای اَعم نیز گفته می شود.
2. بحث از وجود خداوند که به الهیات به معنای اَخص (1) نیز موسوم است.
مسائل الهیات به معنای اعم به قرار زیر است:
بداهت وجود، اشتراک لفظی یا معنوی وجود، اصالت وجود یا ماهیت، وحدت و کثرت وجود و موجود، وجوب و امکان و امتناع، ماهیت (2) و اقسام کلی و کل، بحث وحدت و کثرت، علیت، قوه و فعل، حرکت (3) سبق و لحوق، حدوق و قِدم، علم و عالم و معلوم.
نکته ای که باید متذکر آن گردید این است که هیچ کدام از علوم از موضوع خود بحث نمی کنند. (4) به همین جهت بحث در وجود و نحو تحقق موضوعات علوم طبیعت و ریاضی و منطق از مسائل حکمت اولی به شمار می روند.
بحث در نحو وجود و حقیقت جهان ماده و عالم اجسام - (تجوهر) اجسام - و نیز بحث در نحو وجود و ماهیتِ کمیّت ها و مقادیر، همواره یکی از مسائل اساسی مابعدالطبیعه محسوب شده است.
در گذشته، بحث از موضوعاتِ علوم طبیعت و ریاضی، تحت عنوان جواهر و اعراض، در ضمنِ الهیات به معنای اَعم انجام می پذیرفته است. لیکن در قرون اخیر این مباحث مستقلاً تحت عنوان فلسفه ی فیزیک و فلسفه ی ریاضی مورد بحث قرار می گیرد.
از آنجا که بحث در اثبات واجب الوجود، و ثبوت یگانگی و بحث از صفات او یکی از مسائل مهم در متافیزیک به شمار می آید، برای آن بابی خاص در نظر گرفته اند که به «الهیات به معنای اَخص» موسوم است. (5)
حکمای اُنسی برخلاف فیلسوفان، مسائل حکمت اولی و هستی شناسی را به دو بخش الهیات به معنای عام و خاص تقسیم نمی کنند. زیرا در نظر آنان مرتبت لابِشرط مقسمی وجود یا عین هویت غیب است یا تجلی اعظم آن؛ و در حقیقت بحث از تعینات وجود، چیزی نیست جز بحث از اسماء و صفات حق و مظاهر آنها.
پی نوشت ها :
1. حکمت الهی و مابعدالطبیعه را به اسمائی چون الهیات، علم اعلی و ماقبل الطبیعه نیز یاد کرده اند.
2. در فصل مربوط به ماهیت از کلیت و جزئیت، جنس و نوع و فصل، اقسام کلی طبیعی، عقلی و منطقی، اقسام کل، افرادی و مجموعی و نیز اقسام ترکیب اتحادی و انضمامی سخن به میان آمده است.
3. بعضی از فلاسفه چون صدرالدین شیرازی، حرکت را از عوارض ذاتی موجود بماهو موجود دانسته، آن را از امور عامه شمرده اند. صدرالدین شیرازی در کتاب اسفار بحث حرکت را در ضمن امور عامه بیان نموده است.
4. هر چند علوم از موضوع خود تفصیلاً بحث نمی نمایند، ولی بحث در مسائل علم، مستلزم تحقیق اجمالی در موضوع علم است به همین جهت بحث در علوم، همواره متضمن نحوی از حکمت است.
5. موضع الهیات به معنای اَخص در متون فلسفی یکسان نیست و در کتابهای مختلف در مواضع گوناگون مورد بحث قرار گرفته است. برای مثال در "شفا"ی بوعلی سینا، این بحث در مقاله ی هشتم و در نتیجه بعد از طبیعیات و مباحث نفس طرح گردیده است و حال آنکه، در شرح منظومه ی سبزواری این بحث قبل از طبیعیات و مباحث نفس مورد تحقیق قرار گرفته است. صدرالدین شیرازی الهیات به معنای اخص را در کتاب «اسفار» در بین بحث از جواهر و اعراض - که متضمن مباحث مهمی از طبیعیات، چون اثبات ماده و صورت نوعی و اتحاد ماده و صورت است - و سفر نفس «جلد 8 و 9» طرح نموده است. این امر به جهت مناسبت این بحث با سفرهایی است که در ابتدای کتاب طرح شده است. در هر حال الهیات به معنای اَخص، همواره مسبوق به الهیات به معنای اَعم یعنی مباحث وجود و ماهیت و امور عامه بوده است.
معارف، عباس؛ (1390)، نگاهی دوباره به مبادی حکمت اُنسی، آبادان: پرسش، چاپ اول