ارکان انسان از نگاه ابن سینا

فیلسوفان و اندیشه وران باستان به مسئله ی نفس توجه داشته اند. بعضی از حکیمان و فیلسوفان معتقدند که نفس انسان موجودی برآمده از جسم است،‌ نه موجودی افزوده شده بر آن. اما گروه های دیگر، به ویژه معتقدان به خدای یگانه،
جمعه، 29 فروردين 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ارکان انسان از نگاه ابن سینا
 ارکان انسان از نگاه ابن سینا

 

نویسنده: دکتر محمد پارسا




 

ای کاش بدانمی که من کیستمی *** سرگشته به عالم ز پی چیستمی
گر مُقبلم آسوده و خوش زیستمی *** ورنه به هزار دیده بگریستمی
ابن سینا
حسین بن عبدالله بن حسن بن علی بن سینا ملقب به حُجّت الحقّ، شرف الملک و امام الحکما معروف به شیخ الرئیس ابوعلی سینا در سوم صفر سال 370 ه‍/ 980 م، در افشنه که دِهی در دیار بخارا بود پای به عرصه ی هستی گذاشت. پدرش عبدالله و مادرش ستاره به تربیت او توجه خاص نشان دادند. وی از 22 سالگی تا پایان عمر یک زندگی پرتلاطم و کشش و کوششی را در شهرهای بخارا، گرگان، شهر ری، همدان و اصفهان گذرانید.
ابن سینا در ایام نوجوانی در اکثر علوم زمان خود مانند ریاضیات، طبیعیات، الهیات، طب، فلسفه، منطق، حکمت، روان شناسی یا علم النّفس تبحّر یافت و سرآمد همگان گردید.

نفس و کمال از دیدگاه ابن سینا

فیلسوفان و اندیشه وران باستان به مسئله ی نفس توجه داشته اند. بعضی از حکیمان و فیلسوفان معتقدند که نفس انسان موجودی برآمده از جسم است،‌ نه موجودی افزوده شده بر آن. اما گروه های دیگر، به ویژه معتقدان به خدای یگانه، مانند یهودیان، مسیحیان و مسلمانان نفس را مجرد از ماده دانسته اند و آن را قوه ای الهی می شمارند که از سوی خداوند به انسان عطا گردیده است.
ابن سینا در میان دانشمندان اسلامی در مبحث نفس یکی از برجسته ترین آنان است که چندین رساله ی مهم مانند اختلاف الناس فی امر النّفس، بقاءالنفس الناطقه، تعلق النفس بالبدن و رسالة فی علم النفس و جز آن نگاشته است. وی نفس را هم از نظر فیزیولوژیکی و هم از لحاظ متافیزیکی مورد بررسی قرار می دهد و نفس و بدن را با هم مقایسه می کند و میان آن دو تفاوتی شگرف می بیند، به این معنا که بدن در معرض دگرگونی، تحوّل و افزایش و کاهش قرار می گیرد و مرکّب از اجزائی است که خودشان دستخوش عوامل دگرگون ساز واقع می شوند، در صورتی که نفس همواره بر یک حال باقی است. به عقیده ی ابن سینا انسان از نظر بدنی موجود نو آفریده و نو پیداست، اما از نظر نفسانی ماندگار و قدیم است! چون نفس یکی است، اگر اختلافی میان آدمیان وجود دارد در نتیجه ی ترکیب مواد تشکیل دهنده ی جسمی است و نفس مانند بدن دوره های متغیر کودکی، نوجوانی، جوانی، پیری و مرگ را نمی گذراند. بلکه پدیده ای ابدی و سرمدی است. این امر با گفته ی قرآن مجید نیز توافق دارد که نفخه ی الهی در او دمیده شده است و این نفخه یا دم همان نفس یا روح است که جوهری نامتغیر، پایدار و زوال ناپذیر است.
با وجود آنکه نفس دارای وظایف مختلفی است، اما همچنان واحد است و قوای شهوانیه، غضبیه و مُدرکه را به هم پیوند می دهد. ابن سینا معتقد است که «من» همان نفس است که موجب وحدت عمل قوای بدنی می گردد. (1) زیرا به وسیله این قواست که نبات و حیوان و انسان بالفعل می گردند و نفس در حقیقت کمال همه ی قوّه هاست.
نفس نباتی به وسیله ی قوه های غاذیه، نامیه و مولّده و نفس حیوانی و انسانی افزون بر اینها به یاری قوه های محرکه، مُدرکه و ناطقه اعمال و افعالی را انجام می دهند که بیانگر کمال هر نوع است. چنانکه فعاّلیّت نفس نباتی، حیوانی و انسانی در فعالیت و کارآیی قوای مربوط به آنهاست. در واقع به وسیله ی این قوّه هاست که نبات، حیوان و انسان بالفعل نبات و حیوان و انسان می شوند.
کمال دوگونه است: کمال اول و کمال ثانی. کمال اول عبارت از وضع و شکل یا حالت خاصی است که هر شیء یا اندامی پیدا می کند تا به آن سبب مقصود معیّنی را انجام دهد، مانند شکل و صورتی که به کارد یا ارّه می دهند. اما کمال ثانی نتیجه یا نوع کار و عملی است که اجرا می شود. یعنی، بریدن و ارّه کردن اعمالی هستند که از کارد و ارّه برمی آید. است. ارسطو صورت را کمال هر قوه و نفس را کمال جسم می داند. اما ابن سینا تأکید می کند، با آنکه هر صورتی کمال است، ولی هر کمالی صورت نیست. چنانکه به گفته ی او ملاح کمال سفینه است، اما صورت سفینه نیست. در این مورد اگر هم معتقد به کمال بودن ملاح باشیم باید آن را کمال مفارق بخوانیم، زیرا در مادّه نیست و کمال مادی صورتی است قائم به آن. (2)
به عقیده ی ابن سینا وقتی بدن آمادگی و شایستگی لازم را پیدا کند جوهر نفس در آن پدید می آید. بنابراین، نفس یک واحد جدا، مستقل و قائم به ذاتی نیست که پیش از بدن موجود باشد و پس از تشکیل بدن در آن حلول کند. نفوس از جهت ماهیت و صورت متغیر نیستند. زیرا صورت آنها یکی است. ابن سینا تأکید می کند محال است که نفس واحد باشد و قبل از بدن وجود داشته باشد، سپس آن نفس واحد در جسمهای کثیر منقسم گردد. زیرا بسیط قابل تجزیه و تقسیم نیست. نفسها وقتی حادث می شوند که ترکیبات مواد بدنی شایستگی لازم را برای پذیرفتن آنها به دست آورده باشند.
چون به اعتقاد ابن سینا هر نفسی با حدوث بدن حاصل می شود، پس هر بدنی را نفسی است و نفوس در بدنها از حیث نوع واحد و از نظر عدد کثیرند و چون نفسها از بدنها مفارقت کنند، باز مانند زمانی که در بدنها بودند متعددند و هر نفسی برحسب اختلاف موادش و از نظر اختلاف زمان حدوثش و به سبب اختلاف هیئت آن، یعنی اختلاف بدنها ذات منفردی است. (3) نفس که با بدن حادث می شود با فساد آن از میان نمی رود. نفس جاویدان است، زیرا ذاتی روحانی و نامرکب است.
ارکان انسان از نگاه ابن سینا

قوای نفس ناطقه

به طوری که پیش از این بیان شد، ابن سینا مانند فارابی و ارسطو معتقد است که انسان و حیوان و نبات در سه قوه ی غاذیه، نامیه، مولّده شریکند و انسان و حیوان علاوه بر اینها در دو قوه ی محرکه و مُدرکه، یعنی در پنج قوه مشارکت دارند. قوه ی نفس ناطقه فقط مخصوص انسان است که نفسهای نباتی و حیوانی از آن محرومند. بر اثر قوه ی ناطقه است که انسان مدارج رشد فکری و عقلی را می پیماید و به نیروهای شگرفی دست می یابد که برای نفس نباتی و حیوانی امکان پذیر نیست.
ابن سینا قوه ی نفس ناطقه را شامل دو قوه ی عامله و عالمه می داند و هر یک از این دو قوه را عقل می نامد که به عقل عملی و نظری مشهورند. به نظر او عقل عملی خاستگاه محرکهای بدنی است، اما عقل نظری چشم انداز بنیادهای اساسی عقل عملی را فراهم می آورد و عقل برای آنکه بالفعل گردد به آن نیاز دارد. به عقیده ی ابن سینا عقل به طور کلی بر چهارگونه است:
1- عقل هیولائی یا قوه ی مطلقه بیانگر امکانات و زمینه های لازم بدنی فرد برای قبول صورتها و محرکهاست که به آن عقل مادی نیز گفته می شود. این عقل ذاتاً دارای هیچ گونه صورتی نیست، اما آماده ی پذیرش هر صورتی است. کودک 4 ساله زمینه ی لازم را برای سوادآموزی ندارد، اما در 6 سالگی به عقل هیولائی دست می یابد.
2- عقل بالملکه یا قوه ی ممکنه عقل یا قوه ای است که فرد ابزار و وسایل انجام کار را می شناسد؛ مانند کودکی که با حروف الفبا آشنایی کافی پیدا کرده است و این شناخت آمادگی سوادآموزی را برای او فراهم می آورد.
3- عقل بالفعل یا قوه ی کامله فرد را قادر می سازد تا امور را از قوه به فعل درآورد و کارها را به خوبی انجام دهد، مانند زمانی که کودک بتواند واژه ها را به درستی تلفظ کند و بنویسد.
4- عقل مستفاد عقلی است که فرد اندیشه های مجرد را ادراک می کند و با ماده سروکار ندارد و فرد به طور مستقیم معقولات را از عقل فعال که مخصوص پروردگار است، دریافت می کند. عقل فعال را روح القدس، روح الامین و عقل فیاض نیز نامیده اند که حاکم بر عقلهای دیگر است و مدیر و مدبر جریانهای زیستی جهان است.
جدول قوای نفس برحسب تقسیم بندی ابن سنا
نقل از: تاریخ فلسفه در جهان اسلامی، ترجمه عبدالحمد آیتی صفحه 481

پی نوشت ها :

1. رسالهٌ فی معرفة النفس الناطقه و احوالها، ص 7.
2. شفا، ص 11.
3. شفا، صفحه های 23-222.

منبع مقاله :
پارسا، محمد؛ (1382)، بنیادهای روان شناسی، تهران: انتشارات سخن، چاپ دوم



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.