هنگامی که نظام اجتماعی سالم و منطبق با اصول نظام آفرینش و تعالیم الهی باشد، روابط انسانی بر اساس معیارهای صحیح استوار می گردد و امکان رشد افراد فراهم می شود. با نگاهی گذرا به آموزه های دین اسلام می توان نشانه های جامعه سالم را در پنج بخش بر شمرد که به آنها نظری می افکنیم:
1. تأمین امنیت جانی
در تمامی جوامع بشری، بدیهی ترین حق هر فرد برخورداری از امنیت جانی است. شرط نخست در هر جامعه این است که افراد آن بتواند بی هیچ اضطراب و دغدغه به زندگی خود ادامه دهند، بی آنکه زندگی و سلامتی آنان تهدید شود. بنابراین در جامعه ای که مردم آن امنیت جانی نداشته باشند، بی شک باید آن را جامعه ای ناسالم دانست. از این رو، نخستین و مهم ترین اصلی که افراد جامعه باید برای آن بکوشند، حفظ جان یکدیگر است.اسلام نیز به شدت بر این موضوع تأکید ورزیده و دگرکشی و تعرض به جان افراد و آسیب رسانی به آنان را گناه کبیره شمرده؛ تا جایی که حتی کشتن یک فرد را برابر با کشتن تمامی افراد دانسته است:
به جهت قتل هابیل توسط قابیل بر بنی اسرائیل مقرر داشتیم که هر کس شخصی را ـ به جز قصاص قتل یا [به کیفر] فسادی در زمین ـ بکشد، پس گویا همه مردم را کشته است و هر کس شخصی را زنده بدارد، پس گویا همه مردم را زنده داشته است.(1)
از سوی دیگر، اسلام برای تحقق «حفظ حیات انسانی» راهکارهای مناسبی اندیشیده است که به برخی از آنها اشاره می گردد:
1. وضع قوانین مناسب مانند قصاص و دیه برای جلوگیری از قتل و کشتار؛ چنان که در این راستا قرآن کریم، قانون قصاص را موج حفظ حیات اجتماعی می داند.(2)
2. ضرورت دفاع از جان دیگران؛
3. لزوم پرهیز از فراهم سازی زمینه آسیب به جان دیگران مانند کلام آسیب زا، گواهی نادرست و کتمان گواهی؛
4. ضرورت نجات جان دیگران به هنگام خطر؛
5. لزوم جلوگیری از پایمال شدن خون دیگران.
2. تأمین امنیت مالی.
یکی از شرایط نخستین جامعه سالم، تأمین امنیت اقتصادی مردم است؛ بدین معنا که افراد جامعه از رفاه اولیه برخوردار باشند و سرمایه های آنان نیز مورد دستبرد اشخاص حقیقی و حقوقی قرار نگیرد. بنابراین هر گونه اضطراب و نگرانی از جهت عدم تأمین امنیت مالی و اقتصادی میان افراد، نوعی تهدید سلامت جامعه به شمار می رود.از سوی دیگر، چون روابط اجتماعی به طور طبیعی به تضاد منافع افراد در جامعه می انجامد، باید حدود آزادی و فعالیت های اقتصادی افراد روشن گردد تا از هر گونه زیان مالی به آنان جلوگیری شود.
دین اسلام با طراحی نظام جامع اقتصادی در صدد بر آمده تا امنیت اقتصادی تمام افراد جامعه را تأمین کند. در این نظام ـ که مطابق با فطرت بشری است ـ معیارهایی قرار داده شده تا کلیه فعالیت های اقتصادی در چار چوب آنها انجام پذیرد و از سویی منافع تمام انسان ها تأمین و از ظلم و نابرابری ها نیز ممانعت گردد. اساس این نظام بر توزیع عادلانه ثروت و تأمین رفاه اولیه استوار است. نظام اقتصادی اسلام را می توان در سه بخش عمده تقسیم بندی کرد:
1. بخش روابط اقتصادی:
تشویق افراد به اشتغال و پرهیز از بیکاری و سرباری،(3) به رسمیت شناختن حق مالکیت خصوصی افراد،(4) ضرورت عدم تعرض به اموال دیگران(5)، پرهیز از خیانت دراموال،(6) ممنوعیت زراندوزی و افزون خواهی،(7) ممنوعیت استفاده از شیوه های کاذب در آمدزا، تحریم ربا و قمار و رشوه و احتکار، تشویق به داد و ستد مناسب، ضرورت کسب حلال، پرهیز از حرام خواری، تقلب و کلاهبرداری، کم فروشی و خوردن مال یتیم، رعایت حقوق شریک، پرهیز از اسراف و تبذیر،(8) جلوگیری از تبعیض در بهره برداری از منابع طبیعی و عمومی و نیز در اختیار گرفتن منابع طبیعی به نفع عموم مردم (انفال).2. بخش رفاه اولیه:
ایجاد روحیه مشارکت عمومی درتأمین نیازمندان و لزوم توجه به نیاز دیگران،(9) کمک مالی به نزدیکان نیازمند و تشویق به آن، تدوین روش های مناسب برای تأمین نیازمندان،(10) پرداختن حکم های اقتصادی واجب چون خمس، زکات، زکات فطریه و کفارات و حکم های اقتصادی مستحب چون صدقه، حق معلوم و قرض الحسنه، واگذاری ثروت های اضافی شخصی به دیگران به صورت هبه، نذر، وقف و حُبُس(11) و نیز تحت پوشش قرار دادن طبقات پایین جامعه و تأمین آنان از بیت المال.(12)3. مجازات:
جبران خسارات توسط فرد آسیب رسان، تعیین مجازات حقوقی برای متجاوزان به اموال دیگران (مانند بریدن دست سارق بر طبق شرایطی) و نیز درنظر گرفتن مجازات شدید در آخرت.3. تأمین امنیت عاطفی
در جامعه صالح باید میان مردم و گروه ها روابط صحیح عاطفی برقرار باشد؛ چرا که روابط عاطفی در پیوستگی اعضای جامعه نقش به سزایی دارد. بی شک اگر در جامعه ای، گروه ها و قشرهای اجتماعی به جان هم افتند، چنین جامعه ای ناسالم است و نمی توان در آن به راحتی زندگی نمود.از نظر اسلام، به رفتارهایی مانند سخن چینی و اختلاف افکنی که روابط عاطفی میان افراد جامعه را تیره می گرداند،مفاسد اجتماعی می گویند؛ زیرا افراد را بر ضد یکدیگر بر می انگیزاند. از سوی دیگر، هر نوع رفتاری که موجب محبت و دوستی میان افراد گردد و زمینه روابط عاطفی را فراهم سازد، مصلحت اجتماعی خوانده می شود:
بنده ای که خداوند متعال رحم و مهربانی نسبت به مردم را در دل وی قرار نداده،ناکام و زیانکار است.(13)
مؤمن کسی است که هم با دیگران اُنس می گیرد وهم دیگران به او گرایش و الفت دارند. آن کس که چنین نباشد، خیری در او نیست.(14).
به هر روی، هر اندازه روابط اعضای جامعه با هم دوستانه تر و صمیمی تر باشد و انس و الفت بیشتری باهم داشته باشند، به هم نزدیک تر خواهند شد و اهداف زندگی اجتماعی آنان نیز بهتر تحقق می یابد. از همین روست که اسلام بر رفتارهای عاطفی در اجتماع تأکید ورزیده است:
مهربانی و محبت ورزی به مردم نیمی از خردورزی است.(15)
فردی از قبیله «بنی تمیم» نزد پیامبر(صلی اله علیه و آله) آمدو به حضرت گفت: مرا پند و اندرزی بده. ازمیان پند و اندرزهای پیامبر(صلی الله علیه و آله) به آن فرد است که نسبت به مردم محبت بورز تا آنان نیز نسبت به تو محبت بورزند.(16)
هر گاه یکی از برادرانت را دوست داری، آن را به وی اعلام کن و هر گاه فردی را دوست داری، آن را به اطلاع وی برسان؛ زیرا این کار، دوستی و محبت میان شما دو نفر را پایدارتر می سازد.(17)
امام مجتبی (علیه السلام) نیز معیار نزدیکی میان افراد را نه فقط رابطه نسبی و خویشاوندی، بلکه محبت و دوستی میان افراد می داند. حضرت می فرماید:
فرد نزدیک [به شما] کسی است که محبت و دوستی، او را به شما نزدیک نموده ا ست، اگر چه از نظر نسبت خانوادگی با شما فاصله داشته باشد. فرد دور [از شما] کسی است که [عدم] محبت و دوستی، او را از شما دور ساخته است، اگر چه از نظر نسبت خانوادگی به شما نزدیک و منسوب باشد.(18)
4. تأمین امنیت معنوی
امنیت معنوی دارای مفهوم وسیعی است که می تواند طیف گسترده ای از باورها و اعتقادات تا موضوعات مرتبط با اندیشه و روان آدمی را شامل گردد. جامعه ای که اعضای آن باورهای درستی نیابند و آموزش و پرورش و فرهنگ آن نیز زمینه دستیابی به عقاید صحیح را فراهم نسازند، چنین جامعه ای ناسالم و فاسد خواهد بود.امروزه در جوامع بشری می کوشند تا موضوع عقاید و معنویت بشر فقط در بخش فردی خلاصه گردد، بی آنکه از بخش اجتماعی آن سخنی به میان آید؛ درحالی که آنچه فرد و اجتماع را به سعادت واقعی می رساند و تضمین کننده سلامت مسیر آنان است، وجود عقاید صحیح در دو حوزه فردی و اجتماعی است.
خداوند در قرآن می فرماید:
و کذلک جعلنا کم امة و سطاً لتکونوا شهدا علی الناس و یکون الرسول علیکم شهیداً(19)
و بدین گونه شما را امتی میانه[معتدل] قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید و پیامبر(صلی الله علیه و آله] نیز بر شما گواه باشد.
در تفاسیر آمده است که امت اسلامی، امتی معتدل درتمام زمینه هاست. یکی از نشانه های اعتدال این امت، از حیث عقیده و ارزش های مادی و معنوی است که نه کاملاً مانند برخی ملت ها در جهان مادی فرود می روند و نه چنان درعالم به ظاهر معنوی غرق می شوند که از جها مادی بی خبر گردن. جامعه سالم، تعادل کامل درهر دو ساحت مادی و معنوی انسان را فراهم می سازد. بی گمان مسیر سیاست گذاری و برنامه ریزی درتمام بخش های جامعه نیز باید در جهت تحقق این تعادل باشد. از سویی ناگفته نماند هر گونه افراط و تفریط، یعنی خروج از مسیر تعادل نیز آسیب های جدی فردی و اجتماعی به دنبال دارد.
5. تأمین امنیت شخصیتی
انسان تنها موجودی است که دونوع حیات دارد: حیات مادی که از این حیث شبیه سایر موجودات زنده است و حیات معنوی که خود بر دو گونه است:یک. حیات معنوی مروبط به زندگی ابدی که تنها با ایمان و عمل صالح به دست می آید:
هر زن و مردی در حالی که مؤمن است کار نیک و شایسته ای انجام دهد، او را با زندگانی پاکیزه ای زنده می داریم.(20)
دو. حیات معنوی مربوط به زندگی دنیایی که مراد از آن، شخصیت اجتماعی فرد است. آدمی افزون بر کرامت ذاتی و انسان خود، در اجتماع نیز از حیث آبرو، احترام و اعتبار دارای موقعیت خاصی است که شخصیت فردی وی به آن بستگی دارد. این شخصیت، نوعی حیات برای فرد است، از این رو حفظ آن، هم برای خود فرد ضروری است و هم برای دیگران.
بنابراین هیچ فردی حق ندارد حیثیت و آبروی خود را در معرض اتهام قرار دهد. امیر مؤمنان(علیه السلام) می فرماید:
هر کس خود را در معرض اتهام قرار دهد، نباید کسی را که به او بدگمان می شود، سرزنش نماید.(21)
دیگران نیز حق ندارند به حیات معنوی کسی دست اندازی کنند، بلکه باید بدان احترام گزارند. بی گمان افراد مختلف در جامعه با عقاید و سلیقه های گوناگونی وجود دارند که این تنوع خود موجب پیشرفت جامعه است، ولی گاه به عاملی بر سر راه رشد و ترقی جامعه بدل می گردند.
در جامعه، همه ی افراد در یک رتبه شخصیتی نیستند؛ امری که بی گمان از مسائل ضروری برای بقای جامعه به شمار می رود. اگر فردی، به درست یا نادرست، خود را برتر از دیگران بداند، بی آنکه متوجه نقش حیاتی سایر گروه های جامعه باشد، دچار نوعی غرور کاذب می گردد و به خود اجازه می دهد به حیات معنوی دیگران تجاوز کند و شخصیت آنان را خدشه دار نماید.
از سوی دیگر، اسلام برای تأمین امنیت شخصیتی افراد نه تنها ورود به حرم شخصیتی دیگران رامجاز ندانسته، بلکه «حق پوشاندن عیوب» را نیز مطرح کرده است. همه مردم از عیوب بیزارند وهمواره به دنبال آن اند که نقایص خود را بپوشانند تا دیگران متوجه آنها نشوند، ولی آیا همین مردم حاضرند عیوب دیگران را نیز بپوشانند یا اینکه پیش از عیب جویی درباره دیگران، عیوب خود را نیز بر طرف سازند؟
به هر روی، یکی از نشانه های جامعه صالح، حفظ آبروی دیگران است که بی گمان بر همگان امری ضروری است.
پینوشتها:
1. مائده(5): 32.
2. بقره(2): 179.
3. پیامبر خدا(ص) فرمود: «از رحمت خدا دور است کسی که بار زندگی خودش را بر دوش دیگران می گذارد.» (کلینی، فروع کافی، ج 4، ص 12، ح 9)
4. هر انسانی حق دارد کار و کسب مشروع داشته و از حق مالکیت خصوصی برخوردار باشد. اسلام برای مالکیت فرد شرایطی درنظر گرفته است؛ مانند:
یک. دستیابی به سرمایه باید از راه های صحیح و حلال صورت گیرد و نه از راه باطل؛ چنان که قرآن کریم می گوید: «اموال یکدیگر را از راه باطل مخورید.» (بقره (2): 188)
دو. هر نوع فعالیت اقتصادی نباید سبب زیان دیگران شود.
سه. فعالیت اقتصادی نباید موجب از بین رفتن حق دیگران یا ترویج و استقرار امر باطلی گردد.
5. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: «مال مسلمان همچون خون او محترم است.» (حر عاملی، وسایل الشیعه، ج 12، ص 280، ح 16308).
6. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) «خیانت [به مال دیگران] فقر را به دنبال می آورد.» (کلینی، فروع کافی، ج 5، ص 133، ح7).
از نظر شرعی نیز مال به دست آمده از خیانت دراموال، حکم مال دزدی را دارد که خرید و روش آن جایز نیست. از سوی دیگر، موضع «غصب» نیز مطرح گردیده؛ بدین بیان که فردی از روی ظلم به مال و یا حق دیگری مسلط شود که به او غاصب می گویند.
7. دردومورد قرآن افزون خواهی در اموال را نکوهیده دانسته است. در این باره بنگرید به : حدید (57): 20؛ تکاثر(102):1.
8. اسراف یعنی زیاده روی در مصرف به گونه ای که خارج از حد متعارف باشد که در قرآن از آن نهی شده است. (بنگرید به: اعراف (7): 31).
تبذیر یعنی بیهوده مصرف کردن و مصرف نابجای دارایی و ثروت که قرآن آن را مذموم شمرده است.(اسراء(17):27).
9. امیر مؤمنان(علیه السلام) در وصیت خویش می فرماید: «خدا را! خدا را! درمورد افراد فقیر و تهیدست [به یاد داشته باشید]؛ پس آنان را در زندگی خودتان شریک سازید.» (کلینی ، فروع کافی، ج7، ص5، ح7).
10. در آموزه های دینی در باره فقر و آثار آن سخنان بسیاری آمده است. برای مثال امیر مؤمنان (علیه السلام) به فرزندش محمد بن حنفیه می فرماید: «فرزندم! از فقر بر تو می ترسم. از آن به خدا پناه ببر! چرا که فقر دین انسان را ناقص، عقل و اندیشه او را سرگردان و مردم را نسبت به فقیر و وی را نسبت به مردم بدبین می سازد.(نهج البلاغه، حکمت 319).
11. حبس یعنی وقف منافع؛ بدین معنا که شخص می تواند منافع ملک خود را برای نیازمندان قرار دهد
12. امیر مؤمنان(علیه السلام) درنامه به مالک اشتر می فرماید: «خدا را! خدا را! در مورد طبقه پائین [در نظر داشته باش]؛ آنان که راه چاره ای ندارند؛ یعنی تهیدستان و نیازمندان و مستمندان و از کار افتادگان. در این طبه، هم کسانی هستندکه روحیه طلب و درخواست دارند وهم افرادی هستند که باید بدون درخواست به آنان بخشش شود. بنابراین به آنچه خداوند در مورد آنان به تو فرمان داده، عمل نما [و] بخشی از بیت المال و قسمتی از غلات زمین های خالص اسلامی را در هر محل به آنان اختصاص بده.» (نهج البلاغه، نامه 53).
13. ابوالقاسم پاینده، نهج الفصاحه، ح 1434، از رسول خدا (صلی الله علیه و آله).
14. کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 102، ح 17، از امام علی (علیه السلام).
15. همان، ص 643، ح 4، از رسول خدا(صلی الله علیه و آله).
16. همان، ص 642، ح 1، از امام باقر (علیه السلام) .
17ـ همان، ص 644، ص 644، ح 2، از امام صادق(علیه السلام).
18. همان، ص 643، ح 7.
19. بقره(2):143.
20. نحل(16): 97.
21. نهج البلاغه، حکمت 159.
/م