نویسنده: دکتر محمد پارسا
زبان یکی از مهمترین ابزارهای بیان اندیشه است و از روزگاران باستان هویت اصلی نوع بشر شناخته شده است که آدمیان به صورت گفتاری و نوشتاری در ارتباط با یکدیگر به کار برده اند. به یاری زبان است که دانش تجربه ها، اخبار و اطلاعات روزگار گذشته به دست ما رسیده است و ما هم به نوبه ی خود دانش و تجربه هایمان را به آیندگان منتقل می کنیم. باید گفت که اهمیت زبان آنقدر فراگیر است که نه تنها پیشرفت دستگاههای آموزشی، علمی، تحقیقی، بلکه امور اقتصادی، دینی، روابط بین المللی و جز آن همه در گرو وجود زبان است. در واقع، به یاری زبان است که تمدن از نسلی به نسل دیگر انتقال می یابد.
موجود آدمی به دلیل دستگاه صوتی بسیار پیشرفته ای که سازوکار (1) سخنگویی او را تشکیل می دهد، با همنوعان خود از راه زبان رابطه برقرار می کند. این وسیله را ارتباط کلامی می نامند. اما جانوران به سبب نقص دستگاه صوتی و نداشتن مرکز سخنگویی در مغز دارای ارتباط غیر کلامی هستند. در میان آدمیان نیز افراد کر و لال از طریق نشانه ها و نمادهای قراردادی ارتباط غیر کلامی برقرار می سازند. همان گونه که چراغ راهنما، نشانه های رانندگی، اشاره با سر و گردن، دستها و انگشتها، لبها، چشمها و ابروها و حتی حالت قیافه اندیشه و منظوری را به دیگران می فهمانند. البته، در این گونه ارتباطها معنا و مفهوم نشانه ها و نمادها باید برای هر دو طرف آشکار و مشخص شده باشد. در این مبحث درباره ی ارتباط غیر کلامی که دارای جایگاه خاصی است بیش از این سخنی نمی گوئیم و سهم بیشتری را به چگونگی رشد و ساخت زبان، که با رفتار آدمی ارتباط دارد اختصاص می دهیم.
چگونگی رشد زبان
بنا به پژوهشهای میلر (2) کودکان پس از یکسالگی به طور متوسط سالیانه حدود 5000 واژه می آموزند و پس از پایان دوره ی دبیرستانی این میزان به حدود 80000 واژه می رسد و هرچه بزرگتر شوند و به تجربه های علمی و تحقیقی آنها افزوده شوند با واژگان و مفاهیم بیشتری آشنایی پیدا می کنند.کودکان در دوره های سنی پایین آمادگی آموختن هر زبانی را دارند، ولی در بزرگسالی این آمادگی کاهش چشمگیری پیدا می کند. به این جهت باید از 6 ماهگی به بعد کم کم سخنگویی را به آنان آموخت؛ به ویژه از 18 ماهگی با شدت بیشتری دنبال شود. زیرا اگر کودکان در این دوران با واژه ها و الفاظ معنادار آشنایی پیدا نکنند، بعدها سخنگویی آنان با دشواریهایی روبه رو خواهد شد.
زبان آموزی کودکان باید با اشیاء و واژه های متحرک و عینی و کاملاً محسوس و مشهود آغاز گردد و در نوجوانی است که می توانند پی به معنای مفاهیم ذهنی یا مجرد ببرند.
ساخت زبان
یکی از وظیفه های مهم زبان ارتباط دادن صوتهای گفتاری با معنای آنهاست. یعنی، گوینده تجربه های معنادار خود را به یک رشته لفظهای صوتی تبدیل می کند و شنونده نیز به نوبه ی خود از آن لفظها معناهایی برداشت می کند. به طور کلی ساخت (3) هر زبانی از صوتهایی به صورت واجها (4)، تکواژها (5)، واژه ها(6)، مفهومها (7)، جمله ها و قاعده های مربوط به آنها تشکیل می شود. در زیر به اختصار به شرح هر یک از آنها می پردازیم.واجها
هنگامی که برای بیان مقصود و نظر خود صداهای مشخصی را از دهان خارج می کنیم آنها را صدا یا آوا (8) می نامند. هر لفظی از یک دسته واج یا واحد صوتی تشکیل یافته است و هر زبانی واجهای مربوط به خود دارد. چنانکه در زبان فارسی رویهمرفته بالغ بر 30 واج همخوان (9) (صامت) و واکه (10) (صدادار) وجود دارد. این تعداد در زبان انگلیسی به حدود 45 واج می رسد. در زبان عربی واجهای J،P،V و g (گ) وجود ندارند، همچنانکه در زبان فارسی واجهای w و th به کار نمی روند.تکواژها
تکواژها کوچکترین واحد معناداری هستند که در ساخت هر زبانی دیده می شود. در فارسی واژه ی «کارمند» دارای دو تکواژ است: یکی «کار» و دیگری «مند» و «همسالان» از سه تکواژ تشکیل یافته است: «هم - سال - ان» به طور کلی در فارسی پیشوندهای: بی، با، هم، پیش، پس... و پسوندهای مند، ها، ان، ور، گر، گیر، گیرنده، شاد... و واژه های ساده مانند: خانه، لانه، مداد، اره، برّه، مرغ و خروس همه تکواژهایی هستند که بر یک معنای معین دلالت می کنند. در واقع هر تکواژی از ترکیب دو یا چند واج به وجود می آید که به صورت یک واژه، یک مفهوم (11) یا یک پیشوند و پسوند نمایان می گردد. مفهوم واژه ای است که به یک دسته یا رده از موجودها دلالت می کند، مانند پرنده، درخت، پستاندار و جز آن. ترکیب واژه ها و مفهومها در جمله ها نقش اصلی را به عهده دارند.در هر زبانی دستورهایی وجود دارند که ترکیب واجها را مشخص می کنند، مانند اینکه در زبان فارسی هیچ واژه ای با دو همخوان (صامت) پیاپی آغاز نمی شود. در صورتی که در زبان انگلیسی و فرانسه بعضی از واژه ها با سه همخوان یا خوشه ی spl. و str. آغاز می شوند.
دستور زبان
دستور زبان مجموعه ی قواعد و اصولی است که شیوه ی درست به کار بردن واژه ها را در جمله به ما می آموزد و از دو جُزء معناشناسی (12) و نحو (13) تشکیل یافته است.معناشناسی عبارت از بررسی معنای واژه هایی است که در عبارتها و جمله ها به کار می روند و به طور کلی از قواعد مربوط به تکواژها، واژه ها و حتی جمله ها و زبان شناسی (14) ناشی می شود. در واقع، این قواعد بازتابی از تجربه های زیستی و محیطی مردمی است که با زبان معینی پرورش یافته اند، برای مثال می دانند که «عوعو» با سگ و «بغبغو» با کبوتر ارتباط دارد و «دن و تن» در آخر هر واژه ای در زبان فارسی با چه شرایطی مصدر می شود.
اما نحو یا علم نحو که به معنای ترکیب کلام است از چگونگی به هم پیوستن تکواژها و الفاظ معنادار بحث می کند و یکی از مراحل مهم تحلیل زبان به شمار می آید. در نحو نه تنها از ترکیب تکواژها و واژه ها بحث می شود، بلکه معلوم می گردد که مطالب را چگونه در جمله ها بیان کنیم تا مقصود ادراک شود و بدفهمی پدید نیاید. برای مثال، در فارسی قاعده بر این است که صفت بعد از موصوف بیاید، مانند خانه ی بزرگ، در صورتی که در انگلیسی صفت پیش از موصوف می آید، مانند: a large house همچنین در فارسی اگر بخواهیم جمله ای بسازیم که هم دارای فعل، فاعل، مفعول، مستقیم، مفعول غیر مستقیم و قید زمان باشد، نخست قید زمان، سپس فاعل، بعد مفعول مستقیم، آنگاه مفعول غیر مستقیم و در پایان فعل را می آوریم مانند: دیروز پرویز کتاب را به بهمن داد. در صورتی که در انگلیسی نخست فاعل، بعد فعل، سپس مفعول مستقیم، آنگاه مفعول غیر مستقیم و در پایان قید زمان آورده می شود مانند:
Parviz gave the book to khosrow yesterday.
طرح نو در نحو
زبان شناسان در آغاز نیمه ی دوم قرن بیستم طرح تازه ای در تحلیل و نحو زبان پیشنهاد نمودند که یکی از مهمترین آنها نواَم چامسکی (15) (1965) است. به عقیده ی این زبان شناس آموختن زبان بر استعداد طبیعی و سازمان روانی افراد آدمی استوار است که ساخت اصلی را برای فرایندهای شناختی از قبیل ادراک، یادگیری، اندیشیدن فراهم می آورد. این اصول تنها به یک زبان خاص تعلق ندارد، بلکه همانندی آنها در بیشتر زبانهای جهان دیده می شود. منظور از استعداد طبیعی و ذاتی این است که تا کودک به مرحله ی معینی از رشد سنی نرسد نمی تواند الگوهای زبان آموزی را بیاموزد. این استعداد معمولاً از 18 ماهگی در کودکان پدیدار می شود و از همین هنگام باید به طور جدی به آموزش و پیشرفت زبان آنان یاری داد.نظریه ی زبان شناسی چامسکی دستور تبدیلی (16) نامیده می شود. بنا به این نظریه جمله ی اصلی یا هسته را می توان به جمله های دیگری تغییر داد، مانند تغییر زمان، یعنی تغییر حال به آینده یا گذشته، تبدیل معلوم به مجهول، منفی کردن و مانند اینها. برای ایجاد این دگرگونیها لازم است که جمله ی اصلی یا هسته وجود داشته باشد و همان طور که یک هسته به درخت تبدیل می شود و از آن ریشه، تنه و شاخ و برگ به وجود می آید، جمله ی اصلی نیز می تواند به شکلهای مختلف درآید.
چامسکی ترتیب قرار گرفتن واژه های گفتاری و نوشتاری را در جمله روساخت (17) می نامد، مانند جمله ی: «جمشید توپ را پرتاب کرد.» اما همین جمله را می توان با حفظ معنای اصلیش به گونه ای دیگر بیان داشت، مانند: توپ به وسیله ی جمشید پرتاب شد. به طوری که ملاحظه می شود روساخت این دو جمله مختلف است، اما هر دو جمله یک منظور و یک معنا را بیان می کنند که چامسکی آن را ژرف ساخت (18) می نامد. در این مورد می گویند گرچه روساخت آنها متفاوت است، اما ژرف ساخت یکی است. دو جمله ی زیر نیز: «او دعوت حق را لبیک گفت» یا «وی به سرای دیگر شتافت» روساختها کاملاً متفاوتند، ولی ژرف ساخت آنها یکی است.
اما اگر این جمله را نیز در نظر بگیریم: «شیر در بادیه است.»
از آن دو معنای نابرابر استنباط می شود: شیر در یکی، بنا به محتوای سخن مایع سفیدرنگ خوراکی است که از گاو یا گوسفند می دوشند در بادیه (کاسه) قرار دارد و دیگری جانوری درنده است که در بادیه (صحرا یا بیابان) زندگی می کند و بسیاری از جانوران، از جمله انسان را، می خورد.
جمله ی «شیر در بادیه است» با آنکه دارای دو ژرف ساخت کاملاً متفاوت است، اما روساخت آنها یکی است.
چامسکی (1957) استاد مؤسسه ی تکنولوژی در ماساچوست نخستین کسی بود که تمایز میان روساخت و ژرف ساخت را بیان داشت و نظریه ی دستور تبدیلی خود را براساس آن استوار نمود. به اعتقاد او ژرف ساخت در زبان انگلیسی به یاری هسته ای در روساخت که به صورت یک جمله اخباری اصلی است، مانند جمله زیر نمایانده می شود: پرویز کتاب می خواند.
این ساخت اصلی را می توان به هفت روساخت دیگر تبدیل کرد که همه آنها نمایانگر یک هسته (19) می باشند.
1- مجهول: کتاب به وسیله ی پرویز خوانده می شود.
2- منفی: پرویز کتاب نمی خواند.
3- استفهامی: آیا پرویز کتاب می خواند؟
4- منفی مجهول: کتاب به وسیله ی پرویز خوانده نمی شود.
5- استفهامی منفی: آیا پرویز کتاب نمی خواند؟
6- استفهامی مجهول: آیا کتاب به وسیله ی پرویز خوانده می شود؟
7- استفهامی منفی مجهول: آیا کتاب به وسیله ی پرویز خوانده نمی شود؟
این هفت صورت یا دگرگونی، همراه با الگوی اصلی، هشت رو ساخت به وجود می آورد. البته جمله هایی که دارای فعل متعدی هستند از این اصل پیروی می کنند.
نظریه ی دیگر زبان شناسی نظریه ی همخوانی (20) استاد معروف دانشگاه هاروارد اسکینر است. به عقیده ی او سخنگویی پاسخی است که در نتیجه ی تقویت ایجاد می شود و به راههای مختلف انجام می گیرد. بزرگسالان با توجه، تأیید و ارضای نیازهای زیستی کودک گنجینه ی لغوی و سخنگویی او را تقویت می کنند. به اعتقاد او رشد سخنگویی کودک به رفتارهای تقویتی پدر و مادر بستگی دارد. به طور کلی محیط و اطرافیان کودک در رشد و پیشرفت زبان او نقش بسیار مهمی را به عهده دارند. بنابراین، در نظریه ی اسکینر از یک سو با واژه هایی سروکار داریم که با محیط و نیازها ارتباط دارند و از سوی دیگر با واژه هایی که در قالب و جمله بندی زبان به کار می روند. بر این اساس جمله عبارت است از تأثیر متقابل یا میان کنش کلی در بین اجزاء تشکیل دهنده ی کلام. به همین مناسبت نظریه ی اسکینر را در مورد زبان آموزی نظریه ی همخوانی نامیده اند که همان یادگیری از طریق شرطی شدن کنشگر (21) یا عامل است که بر پایه ی پاسخ و تقویت استوار است.
زبان آموزی کودکان
صدای کودکان که برای بسیاری از پدران و مادران غالباً همچون یک موسیقی گوشنواز است، از حدود 3 ماهگی به بعد به صورت وِر وِر یا غان و غون، بدون داشتن هیچ گونه معنایی آغاز می شود. کودک بر اثر تماس بیشتر با بزرگسالان کم کم واژه های موجود در زبان مادری خود را به گونه ای سر و پا شکسته یاد می گیرد. این الفاظ یا واژه ها بیشتر آنهایی هستند که با حرفهای ب، پ، ت، د، م آغاز می شوند. مانند بابا، پاپی، تاتی، دام دام و مانند اینها. در این دوره از زبان آموزی ادراک مطالب زودتر از بیان یا تلفظ آنها حاصل می شود.پس از 1 سالگی کودکان واژه های پیچیده تری را می آموزند. در 2 سالگی کودکان بهنجار به طور متوسط حدود 50 واژه را یاد می گیرند و 6 ماه بعد این میزان به حدود چند صد واژه افزایش می یابد. در این زمان کودکان می توانند جمله های کوتاه و به اصطلاح تلگرافی، بسازند. در این گونه جمله ها زمان گذشته و آینده به کار نمی روند و اگر فعلی به کار رود سر و پا شکسته خواهد بود، چنانکه برای «نمی خواهم» می گوید «ناخام» و مانند این. اما کودک هرچه بزرگتر شود جمله های تلگرافی رو به کاهش می گذارند و به صورت کاملتر ادا می شوند.
کودکان در 3 سالگی می توانند تا حدودی علامت جمع یا فعل ماضی را به کار برند. در زبان فارسی که جمع مکسّر وجود ندارد این اشکال کمتر است، اما در زبان انگلیسی کودکان این دوره ی سنی man را به mans جمع می بندند. یعنی همان گونه که girl یا boy را با s جمع می بندند. جمله سازی آنان از یک واژه ای در آغاز به دو واژه ای تکامل می یابد و رفته رفته به چند واژه ای، مرکب از اسم، صفت، فعل، قید، ضمیر و حرف اضافه، تبدیل می شود. یعنی، سخن گویی آنان در جهت طولی پیشرفت می کند. جمله های چند واژه ای کودک نخست مبهم و نارساست و کم کم به جمله های گویا و روشن تبدیل می شود.
در حدود 4 سالگی کودکان می توانند گفت و گو کنند و در پایان 5 سالگی در نیروی سخن گویی آنان اختلاف فراوانی مشاهده می گردد. بعضیها هنوز واژه ها و جمله های بسیار ساده به کار می برند، اما گروهی دیگر مانند بزرگسالان با عبارتها و اصطلاحهای درست و کامل صحبت می کنند. رشد و پیشرفت سخن گویی دختران اندکی بر پسران برتری دارد و معلومات لغوی آنان بیشتر و بهتر از پسران است.
تقریباً تا پایان 5 سالگی بیشتر کودکان به شیوه ی سخن گویی بزرگسالان نزدیک می شوند و برای مقصودهای مختلف خود از زبان حداکثر بهره را می برند. اما هرچه به رشد طبیعی یا رسش بیشتر و به تحصیلات بالاتری دست یابند توانایی سخن گویی آنان افزایش بیشتری پیدا می کند.
پی نوشت ها :
1. mechanism
2. Miller, G. A. & Gilder, P. M., 1987
3. structure
4. phonemes
5. morphemes
6. words
7. concepts
8. phones
9. consonant
10. vowel
11. concept
12. semantics
13. syntax
14. linguistics
15. Chomsky, Noam, 1965
16. transformational grammar
17. surface structure
18. deep structure
19. kernel
20. associational theory
21. operant conditioning
پارسا، محمد؛ (1382)، بنیادهای روان شناسی، تهران: انتشارات سخن، چاپ دوم