مزن بر دل ز نوک غمزه تیرم

ای محبوب من!با مژگانت بر دل عاشق من، تیر عشوه و غمزه مزن که من در برابر چشم خمار و مست تو می میرم.
يکشنبه، 14 ارديبهشت 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مزن بر دل ز نوک غمزه تیرم
 مزن بر دل ز نوک غمزه تیرم

 

به کوشش: رضا باقریان موحد




 

مزن بر دل ز نوک غمزه تیرم *** که پیش چشم بیمارت بمیرم
نصاب حُسن در حدّ کمال است *** زکاتم ده که مسکین و فقیرم
چو طفلان تا کی ای زاهد فریبی *** به سیب بوستان و شهد و شیرم
چنان پر شد فضای سینه از دوست *** که فکر خویش گم شد از ضمیرم
قدح پر کن که من در دولت عشق *** جوانبخت جهانم گر چه پیرم
قراری بسته ام با می فروشان *** که روز غم به جز ساغر نگیرم
مبادا جز حساب مطرب و می *** اگر نقشی کشد کِلکِ دبیرم
درین غوغا که کس کس را نپرسد *** من از پیر مغان منّت پذیرم
خوشا آن دم کز استغنای مستی *** فراغت باشد از شاه و وزیرم
من آن مرغم که هر شام و سحرگاه *** ز بام عرش می آید صفیرم
چو حافظ گنج او در سینه دارم *** اگرچه مدّعی بیند حقیرم

تفسیر عرفانی
1.ای محبوب من!با مژگانت بر دل عاشق من، تیر عشوه و غمزه مزن که من در برابر چشم خمار و مست تو می میرم.
2.ای یار!زیبایی ات به نهایت کمال رسیده است؛ پس زکات آن را بده که من مسکین و فقیرم؛ این زکات حتماً قابل ملاحظه و ارزشمند است، چون از جانب معشوق است.
3.ای زاهد ریاکار!تا کی می خواهی مرا مانند کودکان با سیب و شهد و شیر بهشتی سرگرم کنی و فریب دهی؟ من کودک نیستم که با این صحبت ها مرا سرگرم کنند.
4.سینه ام چنان از یاد معشوق پر شده است که دیگر به خودم نیز نمی اندیشم و خودم را از یاد برده ام.
5.ای ساقی!جام شراب را پر کن تا از آن بنوشم و مست شوم که اگر چه پیر و فرتوتم، ولی به برکت و سعادت عشق، جوان بخت و سعادتمند روزگار هستم.
6.من با باده فروشان، عهد و پیمانی بسته ام که به هنگام غم و درد به جز جام شراب در دست نگیرم.
7.مبادا که قلم دبیری که احکام را می نویسد، نقشی به جز حساب می و مطرب برایم بنگارد و بنویسد.هر چه به من بدهند، خرج شراب و مطرب می کنم.
8.در این دوران پر آشوب و فتنه که کسی از حال کسی با خبر نیست، من سپاس گزار و مدیون پیر مغان هستم که مرا از یاد نبرده است.
9.خوشا آن مستی ای که مرا از دنیا و دنیاداران بی نیاز کند و محتاج شاه و وزیر نسازد.
10.من آن مرغ بلند آشیانی هستم که دل به این دنیای خاکی نبستم و هر صبح و شام بانگ و آوازم از عرش به گوش می رسد.
11.اگر چه مدعی بدخواه، مرا حقیر و فقیر می پندارد، ولی من مانند حافظ گنج عشق دوست را در سینه دارم.این گنج، عبارت است از مفاهیم قرآن و اسرار و حقایق عالم معنی.

منبع مقاله :
باقریان موحد، رضا؛ (1390)، شرح عرفانی دیوان حافظ بر اساس نسخه دکتر قاسم غنی و محمد قزوینی، قم: کومه، چاپ اول



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط