سحرگه رهروی در سرزمینی

سحرگاه که لحظه ی گشایش روزنه ای به عالم معناست، انسان صاحبدلی در سرزمینی این نکته ی سربسته را با دوستی گفت:
پنجشنبه، 25 ارديبهشت 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سحرگه رهروی در سرزمینی
 سحرگه رهروی در سرزمینی

 

به کوشش: رضا باقریان موحد




 


سحرگه رهروی در سرزمینی *** همی گفت این معما با قرینی
که ای صوفی، شراب آنگه شود صاف *** که در شیشه برآرد اربعینی
خدا زان خرقه بیزار است صد بار *** که صد بُت باشدش در آستینی
مروّت گر چه نامی بی نشان است *** نیازی عرضه کن بر نازنینی
ثوابت باشد ای دارای خرمن *** اگر رحمی کنی بر خوشه چینی
نمی بینم نشاط عیش در کس *** نه درمان دلی نه درد دینی
درون ها تیره شد باشد که از غیب *** چراغی بر کُند خلوت نشینی
گر انگشت سلیمانی نباشد *** چه خاصیت دهد نقش نگینی
اگر چه رسم خوبان تندخویی است *** چه باشد گر بسازد با غمینی
ره میخانه بنما تا بپرسم *** مآل خویش را از پیش بینی
نه حافظ را حضور درس خلوت *** نه دانشمند را علم الیقینی

تفسیر عرفانی
1. سحرگاه که لحظه ی گشایش روزنه ای به عالم معناست، انسان صاحبدلی در سرزمینی این نکته ی سربسته را با دوستی گفت:
2. ای صوفی! شراب آنگاه صاف و روشن می شود که در شیشه چهل روز بماند؛ یعنی اگر کسی می خواهد مانند شراب، صاف و پاک و روشن شود، باید چهل روز ریاضت نفس بکشد و خود را از آلودگی ها به دور دارد.
3. خدا از آن خرقه ای که در هر آستینش صد بت پنهان است، صد بار بیزار و متنفر است؛ خداوند از زاهدان ریاکار و مردم فریب بیزار است.
4. اگر چه جوانمردی بی نام و نشان است و یافت نمی شود، ولی تو نیز وقت را غنیمت بدان و حاجت و تمنای خود را به دلبر زیبا و نازنینی بازگو کن.
5. ای صاحب خرمن! اگر بر خوشه چین و گدای سر خرمن رحمی کنی، پاداش خواهی یافت؛ به درویشان توجهی کنید.
6. نه در کس نشان و اثری از شادی و شوق می بینم و نه درمانی برای دل عاشقی و نه عشق و علاقه ای به دین و مذهبی.
7. دل ها تیره و تاز شد؛ امید است که از عالم غیب، عارف خلوت نشینی چراغی را روشن کند.
8. نقش نگین بدون انگشت سلیمان چه ارزش و اعتباری می تواند داشته باشد؟ زهد ریاکارانه خاصیت و ارزش ندارد.
9. اگر چه شیوه زیبارویان پرخاشگری است، ولی چه می شد اگر با عاشق و دل افسرده ای سر سازش داشته باشند.
10. راه میکده و خرابات را به من نشان بده تا عاقبت کار خود را از پیشگوی میخانه که همان پیر مغان است، بپرسم.
11. نه برای حافظ، حضور قلبی است تا در کنج خلوت، درس عشق و معرفت بیاموزد و نه برای دانشمند، مجلس علم الیقینی باقی مانده است.

منبع مقاله :
باقریان موحد، رضا؛ (1390)، شرح عرفانی دیوان حافظ بر اساس نسخه دکتر قاسم غنی و محمد قزوینی، قم: کومه، چاپ اول



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.