• ابوعبدالله زبیر بن بکّار(ف 256)، کاتب موفق عباسی و قاضی مکه در عصر متوکل
• تصحیح: دکتر سامی مکی العانی (استاد تاریخ دانشگاه بغداد)
• بیروت، دارالطباعه للنشر، 1410ق.
قُلْ لا تَعتَذِرُوا لَن نُؤمِن لَک قَد بَنائَاالله مِن اَخبارِکُم
اخبار(روایات) پیشینیان و گذشتگان، به ویژه بر آن اساس که حضرت حق در قرآن کریم، مؤمنان را به مطالعه در آن، به هدف پندپذیری و عبرت گرفتن امر فرموده است، همواره مورد عنایت مسلمانان قرار داشته است. ثبت اخبار و روایات، نخستین مرحله ی شکل گیری تاریخ نگاری بوده است؛ لذا اخبار پایه ی اصلی تاریخ نگاری را شکل می دهد. طبقه ای از راویان و به عبارتی اخباریین، اخبار و حوادث را سینه به سینه نقل و سپس مکتوب ساخته اند. نخستین منابع مکتوب تاریخی ما، تک نگاشته هایی است که عمدتاً با عنوان اخبار تدوین شده اند. این قبیل از زمانی بوده است که آثاری با عنوان تاریخ تدوین نشوند، مثل اخبار اوس و خزرج، اخبار بکر و تغلب، اخبار مکه، اخبار قریش و ... در حیقت حرفه ی تاریخ نگاری در اسلام با جست و جو و گردآوری و نقل اخبار و احادیث درباره ی رویدادهای خاص آغاز شد. اخبار معمولاً به صورت تک نگاری در خصوص یک فرد، یک قبیله و یا یک واقعه خاص نگاشته می شد و گاهی نیز به صورت روایات پراکنده و مستقل در موضوعات متنوع با ذکر دقیق راویان تدوین می گشت. این در حقیقت کهن ترین شیوه ی تدوین تاریخی است و از این رو برخی از محققان، تاریخ نگاری از نوع خبر را نشأت گرفته از شکل خبر قصص ایام در عصر جاهلیت دانسته اند.
کتابی که با عنوان «الاخبار الموفقیات» معرفی و توصیف می شود از نوع دوم تدوین اخبار است. بدین گونه که 439 خبر مستقل، که البته برخی نیز با یکدیگر پیوند و هم خوانی دارند، برحسب شماره و ترتیب با ذکر دقیق راویان آن تدوین شده است. این خبرها گاهی بسیار کوتاه، در چند سطر و گاهی نیز بسیار طولانی است که حتی چند صفحه را به خود اختصاص می دهد اخبار ثبت شده عمدتاً دارای مضامین و محتوای ادبی، اخلاقی، تاریخی و اجتماعی است و مشحون از اشعار، لطایف، ظرایف، حکایات و پند و اندرزهای اخلاقی، نثر نگارنده بسیار متکلف، بلیغ و ادیبانه است. پیچیدگی ها و تصنع متن و بلاغت نثر، در کنار اشعار مسجع از شعرای عصر جاهلیت و اسلام از ویژگی های منحصر به فرد این تألیف است. در بسیاری از موارد نظم به کمک نثر آمده است و شاهد مثال های اخبار با اشعار زیبایی تکمیل شده اند.
نویسنده ی کتاب ابوعبدالله زبیر بن بکار، کاتب ولیعهد خلیفه المعتمد، یعنی الموفق بالله عباسی است و در قرن سوم می زیسته و به سال 256 ق از دنیا رفته است. از همین رو، تألیفش را به وی تقدیم داشته و آن را «الاخبار الموفقیات» نامیده است. داشتن منصب کتابت و دیوانی در دستگاه موفق عباسی، از یک سو او را که همواره با منشأت و ترسلات و انشاء و ممارست داشته، به لحاظ ادب عرب و نثر قوی، از همگنان خود ممتاز ساخته و از دیگر سو، سترسی به اسناد، نامه ها و اخبار رسمی دولتی، تألیف او را نسبت به سایر تألیفات هم عصر و یا حتی اعصار بعدی برجسته ساخته است؛ و چون در کار حدیث و خبر و نقل آن خبره بوده و علاوه بر آن منصب قضاوت مکه را هم در آن عصر برعهده داشته است، از این حیث نیز تألیف او برجستگی خاصی یافته است. اما از همه ی این ها مهم تر قدمت عصر مؤلف و تألیف اوست که شاید بتوان گفت از نخستین تألیفات تاریخ نگاری و خبر در اسلام به حساب می آید و نیز این که او برادرزاده ی نسب شناس مشهور عرب، مصعب زبیری صاحب کتاب النسب قریش است و نهایتاً با پنج واسطه نسبش به زبیر از صحابه ی رسول خدا می رسد.
زبیربن بکار، بر اساس نظر بسیاری از رجال شناسان و مورخان، ثقه و مورد اعتماد بوده است و نه تنها بسیاری بر وثاقت او صحه گذاشته اند؛ بلکه خود به اخبار و روایات او اعتماد و آن ها را در متون خود نقل کرده اند. بسیاری از اخبار و روایات او، که به سایر متون قرون بعدی راه یافته است، با تلاش و پشتکار فراوان مصحح محترم، سامی ملکی العانی روشن و مستند گشته است و این کار بس عظیم این مصحح اندیشمند، علاوه بر تصحیح و مقابله ی نسخه ها که از وظایف اصلی یک مصحح است، جایگاه بسیار مهم الاخبار الموفقیات را در میان مورخان و نسب شناسان و محدثان، بیش از پیش روشن می کند.
نکته ی شایان ذکر این که اگرچه وی اهل سنت است، اما به سبب آن که از بازماندگان زبیر و زبیریان است و این خاندان گرایش های ضد اموی داشته اند، می توان به بسیاری از حقایق تاریخی عصر بنی امیه دست یافت که در تواریخ نگاشته شده توسط بستگان آن ها تحریف شده است. نیز ارادت وی به اهل بیت و ائمه ی شیعه سلام الله علیهما و ذکر اخبار و روایات آنان و احترامی که نگارنده برای آنان قائل است و در متن دیده می شود، از دیگر ویژگی های اعتقادی مؤلف است. او اخبار فراوانی از سفارش های رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به جانشینی امام علی(علیه السّلام)، موضوع نص و وصایت آن حضرت به ویژه در اشعار و خطبه ها، ماجرای سقیقه ی بنی ساعده و حمایت ها و هواداری های انصار و مهاجران از جانشینی امام علی(علیه السّلام) به هنگام جریان سقیفه، مخالفت های قبایل، بزرگان و مناطق مختلف با آنچه در سقیفه ی بنی ساعده در موضوع خلافت رقم خورده است؛ بدون هیچ ملاحظه ای ارائه می کند که در سایر متون تاریخی آن عصر و حتی اعصار بعدی دیده نمی شود. این امر نشان از تمایلات اعتقادی و سیاسی او دارد.
شرح حال و ویژگی های علمی مؤلف
ابوعبدالله زبیر بن بکار بن عبدالله بن مصعب بن ثابت بن عبدالله بن زبیر بن عوام، در حجاز، شهر مدینه (در نیمه ی دوم قرن دوم هجری) دیده به جهان گشود او همراه بنی زبیر در مدینه می زیست و نزد عمویش مصعب زبیری، نسب شناس مشهور اسلامی تلمذ می کرد. وی از همان دوران به فضل و علم شناخته شده بود. عموی وی مصعب زبیری می گفت: به زودی یکی از ما به مقامات عالیه ای خواهد رسید و اشاره به برادرزاده اش می کرد. عنفوان جوانی او آغاز دوران عباسی بود و خاندان زبیر، به سبب مخالفت ها و نیز قیام ابن زبیر علیه بنی امیه، مورد اعتنا و توجه عباسیان قرارگرفتتند. آنان با دادن هدایا و صله به اهالی مدینه و نیز خاندان زبیر، کوشیدند تا علمای آنان را به خود جذب کنند. بر این اساس، پس از چندی در عصر متوکل، زبیربن عبدالله که در علم نسب شناسی، اخبار عرب و فقه و رجال شناسی شهره شده بود، مورد توجه این خلیفه قرار گرفت و به بغداد فراخوانده شد و با حکم منصب قضاوت راهی شهر مکه گردید. در شهر مکه در این منصب درخشید و با احاطه ی علمی و فقهی خود مرجع حل اختلاف شد. زبیر دوباره به بغداد فراخوانده شد. جایگاه علمی و اعتبار زبیر روز به روز نزد خلیفه افزایش می یافت و خلیفه او را بسیار محترم می داشت. برای او ده هزار درهم و ده لباس خلعت که ده استر آن را حمل می کرد، به بغداد فرستاد و تربیت علمی فرزندش الموفق را به او سپرد و او با تشکر و سپاس آن را پذیرفت.(2)پس از مدتی، متوکل او را به منصب کتابت دستگاه خلافت منصوب کرد و این بالاترین منصب وی بود. در همین دوران بود که تألیف خود را آغاز کرد و به نام فرزند و ولیعهد خلیفه آن را به موفق تقدیم داشت. او نزد بزرگ ترین عالمان عصر خود، که تعداد آن ها را چهل نفر ذکر کرده اند، (3) کسب علم کرد و از برترین علمای عصر خود شد. زبیر در زمان حیاتش، مرجع مهمی برای طالبان علم، ادب و اخبار بود و همه ی آنان برای کسب علم در جست و جوی او بودند. وی تألیفات با ارزشی به یادگار گذاشت که بیشتر آن ها در علم اخبار و ادب بود. ابن ندیم آثار او را فهرست کرده است، که البته جز دو کتاب جمهره ی نسب قریش و اخبارها و نیز الاخبار الموفقیات هیچ یک از آثار او بر جای نمانده است. از جمله اخبارالعرب و ایامها، نوادر اخبار النسب، مزاج النسبی، وفود النعمان علی کسری، اخبار الاوس و الخزرج، نوادر المذنیین، الاختلاف العتیق و اخبارها، اخبار الاثلث، اخبار ابن میاده، اخبار ابن الوفیه، اخبار قیس الرقعیات، اخبار ابی السائب، اخبار راقیه بن صلت، اخبار حسان، اخبار عبدالرحمن بن حسان، المفاخرات، اخبار المدینه و ده ها تألیف دیگر. او از نویسندگان پرکار حجازی و عراقی است، اگر چه بیشتر این آثار از بین رفته اند؛ اما بخش عمده ای از اخبار آن ها در کتب مورخان و ادبای اعصار بعدی مورد استفاده شده است.
زبیر بن بکار را بسیاری از مورخان، ادبا و محدثان و نسب شناسان اعصار بعدی ستوده اند، یاقوت او را یکی از راویان و نسب شناسان راستگو و شاعری بسیار بزرگ دانسته است.(4) خطیب بغدادی او را در ثبت روایات مورد اعتماد و به علم نسب شناسی و اخبار پیشینیان آگاه دانسته است،(5) دارقطنی، بغوی، ذهبی، همگی وثاقت او را در روایات و اخبار و احاطه ی او را بر علم انساب ستوده اند.
زبیربن بکار در شب یکشنبه بیست و یک ذی القعده در سن 84 سالگی در مکه وفات یافت و در قبرستان ابوطالب مدفون شد. فرزندش مصعب بر او نمازگزارد و محمد بن عیسی، نواده ی منصور عباسی، بر جنازه ی او حاضر شد.
ویژگی های و ارزش و روش کتاب
الاخبار الموفقیات، مجموعه روایت هایی است که در زمینه های تاریخی، سیاسی، اداری، اجتماعی تدوین شده و بخش هایی از آن نیز اشعار شعرای به نام عصر جاهلیت و اسلامی است. برخی از این اخبار به ایام العرب و یا عصر جاهلیت اختصاص دارد که در آن تفاخرات قبیله ای، حسب، نسب، نژاد، عرق و خون مطرح شده و یا به شرح جنگ های ایام العرب عصر جاهلی، شجاعت، و دلاوری های جنگ جویان، اشعار و رجزهای آنان، پرداخته شده است. بخشی از این اخبار به اعصار پس از اسلام، به ویژه دوران بنی عباس، حکایات، نوادر، اخبار و سرگذشت خلفا، درباریان و رجال اختصاص دارد. مؤلف اخبار صحیح را برگزیده و آن ها را با ذکر سلسله ی راویان آن نقل کرده است. بیشتر روایات وی مسموعات راویانی است که یکی دو نسل بیشتر از او فاصله نداشته اند و بسیاری از روایت های او نیز از طریق عمویش مصعب زبیری نقل شده است. می توان گفت از 439 روایت و خبر وی، 0/040 به موضوعات ادبی، شعر و بلاغت و سخنوری، 20% به مباحث و نکات و پندهای اخلاقی، 0/020 به مسائل اجتماعی و 0/020 نیز به مسائل سیاسی اختصاص یافته است.اما روایات او را می توان به سه بخش تقسیم کرد:
1-اخبار و روایاتی که منحصر به فرد است و قبلاً در منبعی ذکر نشده است.
2-اخبار و روایاتی که در متون مورخان هم عصر و یا یکی دو قرن پس از او آمده است، مثل تاریخ طبری، عیون الاخبار ابن قتیبه، المحاسن و المساوی، بیهقی، الأغانی ابوالفرج اصفهانی که بیشتر آن ها از روایات الاخبار الموفقیات بهره برده و آن ها را نقل کرده اند.
3-اخباری که در کتب دیگر به طور خلاصه آمده و متن کامل آن در الاخبار الموفقیات وجود دارد.
4-اشعار شعرای عصر جاهلیت و عصر اسلامی که برخی از آن ها در دیوان های آنان موجود است و برخی که پراکنده بوده است. منحصراً در الاخبار الموفقیات وجود دارد و منحصر به فرد است.
این اخبار به تمامی سرزمین های اسلامی از عراق و حجاز و الجزیره و افریقیه و شام و ایران اختصاص دارد؛ اما اخبار منطقه ی عراق، به ویژه بغداد بیشتر از سایر اخبارات است. هم چنین در میان خلفا، بیشترین اخبار به منصور، مأمون و متوکل اختصاص یافته است. این امر نشان می دهد که مؤلف به راویان عراقی که تمایلاتی آشکار به علویان دارند، بیشتر اعتماد دارد و این تمایل آشکار او به علویان، به ویژه در قسمت پایانی کتاب که عمدتاً اخبار سقیفه را دنبال می کند، بیشتر نمایان می شود.
قسمت بیشتر کتاب الموفقیات از بین رفته و فقط بخش هایی از دو نسخه ی خطی آن باقی مانده است که اولین آن طولانی تر و قسمت دیگر، که با عنوان ذیل الاخبار الموفقیات آمده، کوتاه تر است. همه آن ها در هجده جزء جمع آوری شده است.
اعتبار متن کتاب
بسیاری از فهرست نویسان و کتاب شناسان به کتاب الاخبار الموفقیات زبیربن بکار اشاره کرده اند از جمله ابن ندیم، ابن خیر اشبیلی، عبدالجبار صیرفی معروف به ابن طیوری و نیز مورخانی چون مسعودی در مروج الذهب، ابن عبدالبر اندلسی در الاستیعاب، فی معرفة الاصحاب؛ سهیلی در الروض الانف، ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه، ابن حجر عسقلانی در الاصابة فی تمیز الصحابة، سیوطی در شرح شواهد المغنی، بغدادی در خزانة الادب از این کتاب روایت کرده اند که خود نشان از اعتبار این متن دارد.نسخه های خطی کتاب
مصحح کتاب دکتر مکی سامی العانی از محققان اندیشمند و برجسته ی دانشگاه بغداد است که این کتاب را از روی سه نسخه تصحیح و آن را به چاپ رسانیده است.1-نسخه ی خطی کتاب خانه ی گوتینگن آلمان، که عکس آن در کتاب خانه ی مجمع علمی عراق موجود بوده است. این نسخه از بخش شانزدهم تا نوزدهم اصل کتاب است که احمد بن سعید دمشقی (د-306) آن را روایت کرده است. این نسخه در 15 برگ به خط نسخ بی نقطه نگاشته شده است. تاریخ استنساخ آن 547 ق است.
2- نسخه ی متعلق به «آل باش»، که در کتابخانه ی عباسی متعلق به یکی از اعیان بصره نگهداری می شود و چهار برابر نسخه ی گوتینگن و در 379 صفحه تنظیم شده است. این نسخه از بخش پانزدهم تا نوزدهم است. نام راوی آن ذکر نشده و بیشتر اخبار آن با این عبارات شروع می شود: زبیر برای من روایت کرد و گفت. در این نسخه نام ناسخ و تاریخ کتابت ذکر نشده است. این نسخه از 214 ق در بغداد نگهداری می شده است و خط نسخ آن زیبا ولی مغشوش است.
3-قسمتی از آن نیز در مجله ی شمار 23 انجمن علوم گوتینگن در 1878 م توسط ف.وستفیلد به چاپ رسیده است.
سامی العانی این مقابله ها را در 1392 ق(1972م) به پایان رسانیده و کتاب در 1410 ق در 520 صفحه در بیروت به چاپ رسیده است.
در فرهنگ و تمدن امت ها
سطور آتی مقدمه ی دکتر صالح احمدالعلی(6) بر کتاب است. در فرهنگ و تمدن امت های مختلف، اخبار(روایات) از اهمیت بسیاری برخوردار است؛ زیرا علاقه ی فطری نسل های آینده به دانستن، گسترش شناخت و پرورش ذهن را به دنبال دارد و آن را به نسل های آینده و جامعه ای که میراث خوار پیشنیان و کارهای آنان هستند، منتقل می سازد و نسل امروز را به نیاکانشان پیوند می دهد. اگر روایت ها و اخبار بر اساس فلسفه ی معینی انتخاب شوند، می توانند نمونه ها و الگوهای عالی برای جوامع و امت ها باشند.نوع روایات و اخبار بیانگر فرهنگ، گرایش ها و الگوهای عالی آن جامعه است. روایات با قصص شباهت دارند؛ زیرا روایات جنبه ی خاصی را بررسی می کنند و در درجه ی اول پیرامون شخص معینی متمرکز می شوند. به عبارتی روایت مانند قصه ای کوتاه است؛ اما از جهاتی با قصه متفاوت است و آن این که روایت بر واقعیت مبتنی است و بر یک رخداد و رویداد تکیه دارد و احساسات در آن کمتر دخیل است. در حالی که قصص الزاماً نباید بر واقعیت مبتنی باشند. در قصه چند حادثه مرتبط با یک شخصیت جمع می آید و معمولاً با احساسات و عواطف همراه می شود.
روایات(اخبار) پایه ی اصلی تاریخ و نخستین مرحله از مراحل شکل گیری و پیشرفت آن محسوب می شود و البته عنصر زمان در آن جایگاهی ندارد. اگرچه تحولات در بستر زمان پایه و اساس تاریخ است، به ویژه آن که آن ها و نیز رخدادهای مربوط به شخصیت های برجسته و مشهور در جوامع بزرگ، مبتنی بر واقعیت باشد، زمان نیز در آن اهمیت می یابد.
بین تاریخ و اخبار، رابطه ی محکمی برقرار است و از این رو بیشتر کسانی که تاریخ نوشته اند، «اخباری» نامیده می شود. ابن ندیم(7) نیز هرگز لفظ «مورخون» را (در تألیف خود) به کار نبرده، بلکه فصولی را به اخبار نحویین و لغویین، اخبار پادشاهان، کاتبان و خطیبان، برید (نامه رسانان)، خراج ستانان، مسؤولان دیوان ها، ندیمان، ادیبان، آوازخوانان و اخبار متکلمان در فرق مختلف اختصاص داده است و عنوان آن مقاله را «فی اخبار الاخباریین...»[اخبار راویان و نسب شناسان، اصحاب سیره و حدیث، و کتاب های آنان] انتخاب کرده است که مقصود او، همان مورخان اند.
به همین نحو، کتاب هایی که با عنوان «تاریخ» تألیف شده اند، در برابر آثار زیادی که با عنوان «اخبار» تألیف و در آن شرح حال شخصیت های زیادی بیان شده است، اندک و متأخر هستند. اعراب، از زمان های بسیار دور، به بررسی و نوشتن اخبار و روایات خود توجه خاصی داشته اند؛ چون آنان به امور و مسائل انسانی اهتمام می ورزیده اند و از این رو اخبار و روایات، بر حیات سیاسی، فرهنگی، و نیز احساسات آنان تأثیر داشته است.
جایگاه و مکانت اخبار و روایات در اسلام نیز هم چنان محفوظ ماند. در بیش از چهل آیه از قرآن کریم آمده است «اِنَّ الله(تعالی) هو الخبیر العلیم، الخبیر الحکیم و الخبیر اللطیف»؛ که در بیشتر آن ها کلمه ای خبر و اخبار دیده می شود. علاوه بر آن، در آیات زیادی، مسلمانان به خواندن قصص و سرگذشت امت های پیشین و عبرت گرفتن از آنان تشویق شده اند. از این رو، اسلام انگیزه های نویی برای توجه به اخبار و روایات به میان آورد و صداقت را پایه و اساس آن قرار داد. اسلام برای نقل روایات، اهداف انسانی و هدف اصلی دیگری را که همان پندآموزی بود، طرح کرد.
رسول مکرم اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) نیز، در بحث و بررسی وضع مسلمانان، به اخبار و روایات توجه خاصی داشت. افزون بر آن، آگاهی از اهداف و مقاصد مشرکان و اتخاذ راهبردهای مناسب در برابر خطرهایی که از جانب آن ها اسلام را تهدید می کرد، به اخبار آنان نیز توجه ویژه ای نشان داد.
خلفای راشدین نیز به امور مسلمانان و اخبار مربوط به آنان توجه خاصی مبذول می کردند. معاویه از این هم فراتر رفت و علاقه ی فراوانی به اخبار پیشینیان نشان داد. مسعودی نقل می کند که معاویه بعد از نماز عشا، افراد خاصی از جمله وزیران و مشاوران را فرامی خواند تا شب را با او به صبح رسانند. آنان تا یک سوم از شب، اخبار اعراب و حوادث زندگی آنان، پادشاهان عجم و سیاست آن ها در برابر رعایا و نیز پادشاهان دیگر سرزمین ها جنگ ها، سیاست ها و اصول آن و نیز اخبار پیشینیان را به بحث درمی آوردند. او سپس یک سوم دیگر شب را می خوابید و دوباره برمی خواست و به غلامان امر می داد دفاتری را که در آن ها اخبار پادشاهان، جنگ ها و سیاست های آنان ثبت شده است، به دقت بخوانند. او بدین گونه تا پایان شب به شنیدن اخبار، سرگذشت، آثار و سیاست های پیشنیان مشغول بود و سپس نماز صبح را می خواند. معاویه هر شب این کار را ادامه می داد. خلفا، امرا و مسئولان دیوان ها همواره به اخبار اهمیت زیادی می دادند؛ زیرا در ایجاد امنیت و اداره ی جامعه و پیشرفت آن نقش به سزایی داشت. همین امر علت اصلی ارسال نامه و گزارش مسئولان دیوان برید،(8) به ویژه در دوران اموی ها، برای خلفا بود. بسیاری از آنان مثل معاویه توجه مخصوص به اخبار گذشتگان داشتند؛ نزدیکی و تقرب راویان به خلیفه و نیز رسیدگی آنان به وضع راویان و دادن صله برای تشویق به تدوین اخبار، حکایت از این امر دارد.
توجه به اخبار و روایات به خلفا و والیان منحصر نبود؛ بلکه در میان بیشتر اعراب نیز دامنه یافت و آنان را به سوی ارضای غریزه ی طبیعی، که همان میل به شنیدن اخبار و روایات و کسب آگاهی بود، سوق می داد که در نتیجه گسترش شناخت، استفاده و بهره وری از تجارب و پندپذیری و نیز افزایش اعتماد به نفس را به دنبال داشت. روشن است که اعراب نسبت به امور انسانی و آن چه به عواطف، ادب و تاریخ مربوط می شد، اهتمام داشتند؛ به ویژه هنگامی که فتوح اسلام رو به کاهش نهاد و صله ها و مالیات ها به سوی سرزمین های اسلامی جاری شد، فرصت های زیادی برای آنان فراهم ساخت تا بتوانند به شعر و ادب و تاریخ توجه ویژه ای نشان دهند و به دنبال آن، افکار و اندیشه ها را در زمینه های مختلف به جنبش و شکوفایی درآورند. بدیهی است که اخبار و روایات در این شکوفایی نقش مهمی داشت و بخش های عمده ای از زندگی اعراب، سرشار از رویدادها و تجارب بود که این امر به طبقه یا گروه معینی اختصاص نداشت؛ بلکه همه ی مردمی را که با خواندن این روایات تجارب بی شماری کسب می کردند، دربرمی گرفت.
مدینه ی منوره در تاریخ صدر اسلام جایگاه ویژه ای دارد. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در پایگاهی که همراه گروهی از مهاجران به آن جا مهاجرت و اهالی آن از او استقبال و یاری کردند، به برپایی و تثبیت پایه های اسلام پرداخت و آن جا را پایتخت دولت اسلام و دژی محکم و محلی برای نشر اسلام و گسترش دولت اسلامی قرار داد که دست مشرکان از آن کوتاه بود. به این ترتیب، مدینه در زمان حیات پیامبراسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) مرکز دولت اسلامی و جایگاه خلفای راشدین و به تبع آن، اقامت گاه مهاجران شد. این شهر یک منبع روشنایی بود که مسلمانان در سراسر دولت اسلامی برای شناخت سیرت رسول و سنت خلفا و شیوه ی زندگی اصحاب به آن رو می آوردند. این شهر جایگاه ممتاز و ستودنی خود را حتی بعد از انتقال حکومت به شام حفظ کرد. شهر مدینه با اتکا به عطایایی که بین ساکنان آن توزیع می شد و بخشش های خلفای اموی به بزرگان آن، به مرکزی برای حیات اقتصادی-اجتماعی نیز تبدیل شد. همین امر در شکوفایی و رونق تجارت، کشاورزی و معماری، که عامل رشد زندگی اجتماعی بود، و نیز در رشد شعر و موسیقی مؤثر بود.
مهم تر از آن، مدینه ی منوره به مرکز فعالیت های فکری و معنوی اسلام تبدیل شد؛ زیرا تعداد زیادی از صحابه، که تعالیم اسلام را از رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) شنیده و آموخته بودند، در این شهر زندگی می کردند و از چشمه های زلال اسلام سیراب و با سیرت و سنن آن پیامبر شریف آشنا شده بودند و فرزندانشان یعنی تابعان نیز در آن زندگی می کردند. در واقع انتقال مرکز خلافت از مدینه سبب شد که این شهر به امویان پیوند نخورد و از مسائلی که اموی ها را فرا گرفت، از جمله دشمنی و کینه توزی، دور بماند و به این ترتیب، مدینه حقیقتاً اسلامی شود و به گروه و جناح خاصی وابسته نباشد، بلکه بزرگان خاندان های مختلف اسلامی اعم از اموی ها، علوی ها و عباسی ها در آن ساکن شوند و پیوند مطمئنی با اسلام و رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)برقرار کنند. بر این اساس، مدینه به منطقه ای «فراحزبی» تبدیل شد که بسیاری از تحقیقات نخستین اسلامی و نیز اولین مؤلفان سیره ی نبوی و تعداد زیادی از فقها و مفسران و قاریان قرآن در آن رشد یافتند.
خاندان زبیر در شهر مدینه از جایگاه ویژه ای برخوردار بودند. نسب آنان به زبیر بن عوام، پسرعمه و عدیله ی(9) رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) می رسد. همسر زبیر، اسما، دختر ابوبکر، خواهر عایشه بود. زبیر در بسیاری از غزوات حضور یافت و در فتوح صدر اسلام ثروت بی شماری به دست آورده بود؛ با سه خلیفه ی اول رابطه ی خوبی داشت و سپس همراه عایشه و تعدادی از بنی امیه بر ضد امام علی(علیه السّلام) در جنگ جمل حاضر و در آن جنگ کشته شد.(10) فرزندانش در مکه و مدینه موقعیت ممتاز خود را حفظ کردند، ولی در اواخر خلافت یزید، عبدالله بن زبیر اعلان خلافت کرد و برادرش، مصعب، به حمایت از او برخاست؛ البته چند تن از برادرانش، او را یاری نکردند و به اموی ها پیوستند و برخی نیز بی طرف ماندند. هنگامی که عبدالملک بن مروان قیام عبدالله بن زبیر را سرکوب کرد، به دنبال برقراری روابط حسنه با خاندان آل زبیر برآمد. هدایا و صله های فراوانی به آنان بخشید و کوشید هر چه بیشتر به آنان نزدیک شود و آنان را به آرامش رساند و به فعالیت های فکری مشغول سازد. لذا برخی از آنان از بزرگ ترین علمای مسلمانان در علم سیره، حدیث و فقه شدند.
وقتی عباسیان خلافت را به دست گرفتند و از جایگاه ویژه و ممتاز مردم مدینه آگاه شدند، کوشیدند به ساکنان آن نزدیک شوند و حتی قیام مشهور محمد نفس زکیه(11) نیز در این تصمیم تأثیری نداشت. خلفای عباسی در ابتدا به دادن هدایا و صله به اهالی مدینه و تقرب جستن به علمای شهر پرداختند. مهدی عباسی تعدادی از علای مدینه را به بغداد فراخواند و بخشی از زمین های مجاور دروازه ی بصره را، که نزدیک محل سکونت خاندان خود بود، به آنان بخشید و آنان را انصار نامید.
برخی از خلفای عباسی تعدادی از علمای مدینه را به سمت قاضی در بغداد انتخاب کردند؛ از جمله ابن سحاق و واقدی، که از بزرگ ترین سیره نویسان اسلام بودند. بدون شک اندیشمندان، فرهیختگان و رجال معنوی بغداد، در زمان عباسیان علمای مدینه بودند. جایگاه آنان نزد خلفای عباسی سبب شد که برخی از خلفا فرقه ی معتزله را تأیید کنند؛ به جز متوکل، که حمایت از معتزله را رها کرد و این امر موجب شد علمای مدینه به جایگاه صرفاً فرهنگی خود در بغداد بازگردند. لذا جای تعجب نیست که بسیاری از قاضیان بغداد در زمان متوکل و بعد از آن، مالکی مذهب بودند، که مذهب فقهی مردم مدینه بود.
از برجسته ترین علمای مدینه در نیمه ی اول قرن سوم هجری، زبیر بن بکار از نوادگان عبدالله بن زبیر بود. او در حجاز متولد شد و نزد علمای آن جا به ویژه عمویش، مصعب بن عبدالله(12) تحصیل کرد و در اخبار عرب، نسب شناسی و شرح حال شاعران آثار متعددی نوشت که بیشتر آن ها از بین رفته است؛ همین مقدار باقی مانده ی اندک نشان دهنده ی وسعت علم، دقت نظر و حسن تعبیر اوست. بسیاری از راویان از وی روایت کرده اند و برخی از مورخان و نقادان نیز او را ستوده اند.
پی نوشت ها :
1. عضو هیأت علمی دانشگاه امام حسین.
2. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد؛ جلد8، صفحه ی 467.
3. ر.ک: مقدمه ی جمهره ی نسب قریش و اخبارها، مقدمه ی مصحح، محمود محمد شاکر.
4. یاقوت حموی؛ معجم الادبا؛ جلد4، صفحه ی 218.
5. خطیب بغدادی؛ همان.
6. اسناد تاریخ در دانشکده ی ادبیات بغداد و رئیس انجمن علوم عراق.
7. مؤلف کتاب مشهور الفهرست.
8. دیوان پست و خبررسانی.
9. باجناق.
10. زبیر که درجنگ با امام علی(علیه السّلام) حاضر شده بود؛ وقتی امام او را نصیحت کرد و حدیثی از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) معروف به «خاصف النعل؛ وصل کننده ی کفش» را به یادآورد، او از جنگ سرباز زد و از منطقه خارج شد و در مسیر راه، در منزلی به قتل رسید که در این جا مصحح محترم، به اشتباه کشته شدن او را در حین جنگ ذکر کرده است. اما یار و همراه او طلحه در همان جنگ، با تیری که مروان بن حکم از پشت به او زد، کشته شد-م.
11. محمدبن عبدالله بن حسن بن حسن(علیه السّلام) مشهور به نفس زکیه، در 145 هجری در دوران خلافت منصور دست به قیام زد، او که در دعوت عباسیان و پیروزی آنان نقش به سزایی داشت و بر اساس بیعت آنان با وی در منطقه ی حمیمیه ی شام، قبل آغاز دعوت، حق خلافت خود را پایمال شده می دید، بر عباسیان در مدینه خروج کرد و سرانجام در طی این قیام به شهادت رسید. برادر او ابراهیم، معروف به یاخمری نیز در همان دوران شهید شد.-م.
12. مصعب بن عبدالله از نسب شناسان معروف قرن دوم هجری بود که یکی از تألیفات مشهور او به نام کتاب النسب قریش، که از مراجع و منابع مهم نسب شناسی است، بارها در مصر و سایر کشورهای عربی به چاپ رسیده است.-م.
کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، شماره 123، صص 95-90