نویسنده: سیدمسعود رضوی فقیه
• سازمان مجاهدین خلق، از پیدایی تا فرجام
• مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی
• گروه نویسندگان
• 1385، 3 جلد
اگر زمانی بخواهیم داستان غریب و سرگذشت شگفت انگیز جوانان نخبه و زبده وطن خویش را برای فرزندانمان بازگو نماییم، از کجا باید آغاز کنیم؟ چگونه می توان به این نسل، از روش و منش و خوی آرمان و ایمان و عقاید و آموزه ها و دل سوختگی های ایشان گفت و خشونت، بوی باروت، جزمیت ایدئولوژیکی، چهره عبوس، خانه های قلندرانه، درویشانه تیمی، امساک ها، ریاضت، مرگ و خودکشی، شکنجه و زندان، غرور و کبر، روابط پیچیده امنیتی و تشکیلاتی و ... را توجیه و توصیف کرد؟
نگارنده شخصاً در این زمینه درمانده و بی پیشنهاد هستم. گاهی که می کوشم تبیینی از آن عصر به جوانان و نوجوانان و فرزندانم ارائه دهم، با چشم های سرد و عدم ارتباطی غریب روبه رو می شوم. لاجرم به ادبیات پناه می برم و شاید ادبیات مفیدتر و دقیق تر است. این گونه، تلاش می کنم آتش بسی میان انگاره های نامتقارن فراهم و تعادلی ناپایدار ایجاد کنم. شاید یک دلیل موجه برای عدم ارتباط و عدم توجیه رخدادها، فقر منابع و متون عقل پسند و موزون و مستند بوده باشد. خاصه که در باب افراد، جریانات و مسائل و تحولات معاصر ایران حتی در برهه انقلاب اسلامی، اظهارنظرهای تبلیغی و رسمی، به صورتی تحکمی و تجویزی عمل نموده و میل به آزادی و انتخاب در پژوهش و استفهام منطقی را از مخاطب دریغ کرده است و با شادی بیان های ناموجه و فاقد ادله و ریشه این مسأله، هر چه باشد، باید به حال آن فکری کرد و از گسست معرفتی پیش آمده که در نوع خود بی سابقه است، جلوگیری نمود نه اینکه نسل تازه حق انتخاب ندارد و باید مطیع آداب و افکار پدران خویش باشد، بلکه باید زمینه ای برای تعمیق ادراکش از تاریخ معاصر، چنان فراهم آید که تجارب آنان را دوباره نیازماید و از شکست ها و شکستن ها اجتناب کند تا هزینه ی جاری و آتی برای او، ما و وطن کهنسال و پرحادثه ما کاهش یابد. چنین بادا.
در صدر انقلاب و نخستین سال های جمهوری، به جز گروهی اندک از زندانیان سیاسی و مطلعان خبره، کسی از وجود تضادها و تعارضات درون سازمانی و سرنوشت شگفت انگیز و عبرت آموز ایشان خبر چندانی نداشت. جوانان آن دوران عجالتاً و اجمالاً می دانستند که توسط محمد حنیف نژاد، سعید محسن و اصغر بدیع زادگان (و نیز عبدالرضا نیک بین رودسری معروف به عبدی) در سال 1344 بنیانگذاری شده است.
سپس سیری رزم آورانه و خونین در مبارزه با ساواک و رژیم شاه را طی کرده و در سال 1353 الی 1354 گروهی منحرف و مارکسیست با رخنه در ارکان رهبری سازمان، آن را به نفع خود مصادره و ایده های ناجوانمردانه خود را با قتل مخالفین و ارعاب اعضا پیش برده اند. در این راه، قتل مجید شریف واقفی و مرتضی صمدیه لباف، نماد مظلومیت جریان مذهبی محسوب می شد و تا پیروزی انقلاب نیز اکثر اعضا گرفتار بند اوین و سلول قصر و دیوار قزل حصار و سایر زندان های رژیم بوده اند.
این ماجرای عجیب که حتی در همین روایت تحریف شده و بدوی نیز عجیب است و پس از انقلاب تا خرداد 1360 و از آن پس تا پایان جنگ ایران و عراق و نهایتاً از آن زمان تا حمله امریکا به عراق و بالاخره تاکنون، همچون یک نژادی بسیار دردناک و اندوه بار طی شده و تعداد پرشماری از جوانان و مردان و زنان وطن ما را در کام کشیده و درون و برون مرزها به کینه و آتش و بمب و عصر تشکیلاتی و شست وشوی مغزی و حتی شکنجه و ارعاب اتلاف کرده است.
چنین جریانی را نمی توان و نباید با ادعای «انحراف 40 ساله» یا «گوهرهای تاریکی» و امثالهم تذلیل یا تقدیس کرد و گذشت، بلکه باید زمانی بس طولانی به توصیف واقعیت ایشان بگذرد و بی هیچ عداوت و شایبه ای ریشه یابی شود که علت ظهور چنین فرقه ای با این همه بدعت های ناهنجار، چه بوده و علل اساسی آن همه تلاش ها و دشوارخوئی های مردانه و مبارزات سرسختانه چه بوده است؟ در اینجاست که به رغم همه ابهامات، اسناد، کتب و خاطره ها به کار می آید و مورخ که الزاماً باید سال های مزبور را در دوره حیات مجاهدین، ولو به اختصار و ابهام، درک کرده باشد، می تواند با احتیاطی زایدالوصف به بازسازی فضای آن زمان و زمینه سازی برای شناخت این پدیده عجیب و عبرت آموز اقدام کند.
نخستین منابعی که در اختیار مورخان و علاقه مندان تاریخ معاصر، درباره مجاهدین در اختیار قرار می گرفت، مقاله ها و خطابه های ایشان و وابستگانشان بود که عمدتاً در نشریات و روزنامه های صدر انقلاب منتشر شد. در زمان انقلاب جزوه ها، زندگینامه ها، دفاعیات و تصاویر بنیانگذاران و اعضا منتشر شد و صورتی اساطیری و تحریف شده در آنها به مردم عرضه گردید. همین تصویر، موجب جذب جوانان خام فکر به تشکیلات پسین سازمان در اواخر دهه 50 تا سال 60 گردید. سپس جزوه موسوم به «اعلامیه تغییر مواضع ایدئولوژیک» از سوی بخش مارکسیستی سازمان (موسوم به پیکار) و سپس بیانیه تحلیلی این اعلامیه با عنوان «آموزش و تشریح اطلاعیه تعیین مواضع مجاهدین در برابر جریان اپورتونیستی چپ نما» در یک و سپس دو جلد مفصل از سوی گروه رجوی منتشر و در سطح وسیعی توزیع گردید. در کنار این آثار، جزوه منتقدانه بنی صدر به نام «منافقان از دیدگاه ما» و سپس «مواضع گروه ها در زندان» از نویسنده ای ناشناس اما بسیار مطلع، به تدریج پیچیدگی موضوع فوق را به ما گوشزد کرد. در تمام این سال ها، زندگینامه های اسطوره وار، دفاعیات جانانه، بزرگداشت های اغراق آمیز و ... نیز توسط سازمان منتشر و برگزار می شد، اما کمتر خبر از اثری مستند و علمی و عقل پسند بود، البته مخالفان نیز که ترجیح می دادند از عنوان منافقین برای سازمان استفاده کنند، اثری در خور فکر و تحقیق نداشتند و هدف غایی جملگی، از موافق و مخالف، پیشبرد اهداف کوتاه مدت سیاسی در ابقا یا حذف رقیب بود و بس.
نخستین اثری که با رویکرد استنادی در ایران منتشر شد و البته شائبه تجلی از بنیانگذاران و اعضای اولیه را داشت، از سوی انتشارات و «مرکز خدمات فرهنگی رسا» منتشر گردید. با عنوان «گوهرهایی که در تاریکی درخشیدند.» در این اثر که با عباراتی مجلل از مرحوم آیت الله سیدمحمود طالقانی در وصف بنیانگذاران آغاز شده بود، برخی اسناد بازجویی ها و وصایای مجاهدین، همراه با مختصری از بیوگرافی ایشان درج گردیده بود. پس از آن، آثار مستقیم و منحصر به مجاهدین، ناظر به نقد ایشان بود که دفتر سیاسی و انتشارات سپاه چندین عنوان از آنها را منتشر کرد و عمدتاً به عملکرد مجاهدین پس از انقلاب و سپس خیانت های آنان در زمان جنگ توجه داشت.
در اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد، به تدریج مراکز، سازمان ها و افرادی با رویکرد توجه به اسناد و توصیف دقیق تر تاریخ، وارد ماجرا شدند. بحث انگیزترین اثر در این زمان که از حیث تفصیلی، منابع و موضوعات تا آن زمان نظیر نداشت، یکی از مجلدات کتاب «نهضت امام خمینی»(ره) اثر سیدحمید روحانی بود که یکسره در نقد و افشای انحراف، بدعت و فساد اعضای مجاهدین و اثبات نفاق سیاسی، انحراف فکری و فقدان اعتقاد دینی ایشان نگاشته شده بود. برخی بازجویی ها و روابط درونی اعضای سازمان در این اثر منتشر شد که واکنش های زیاد و اثرات فراوانی در میان خوانندگان دهه هفتاد برجای نهاد. اما این تازه آغاز ماجرا بود. از این پس سیل آثار، خاطرات، تک نگاری ها و تحلیل ها به صورت مقاله و کتاب منتشر شد و زاویه ای تازه ای را به روی موضوع گشود. زاویه هایی که بازترین و مهمترین آنها بی شک کتاب سه جلدی اخیر مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی با عنوان «سازمان مجاهدین خلق، از پیدایی تا فرجام-1344 تا 1384) است و سیر 40 ساله این جریان را به دقتی شایسته تر مورد توجه قرار داده و کاویده است.
پیش از این بررسی این کتاب، منبع شناسی مختصری در باب مجاهدین را ارائه می دهیم که اجمالاً نزدیک ترین و ممکن ترین منابع برای علاقه مندان خواهد بود. هر چند تعداد کثیری مقاله هم وجود دارد که در نشریات مختلفی همچون «چشم انداز ایران» یا «راه مجاهد»، که نشریه فعلی و قبلی آقای لطف الله میثمی است یا مطالب منتشره از سوی مرکز مطالعات روزنامه کیهان یا بسیاری نشریات خارجی و داخلی نباید نادیده گرفته شود، اما این اجمال برای خواننده فارسی قابل دسترس تر و مطمئن تر خواهد بود.
آثار موجود درباره مجاهدین چند دسته اند: خاطره ها، تک نگاری ها، تحلیل ها و کتب اسناد. مورد توجه ترین بخش از این آثار، خاطرات اند. ابتدا خاطرات برخی از زندانیان نادم سازمان منتشر شده از جمله کتاب قدرت و دیگر هیچ از فاطمه باقرزاده و چند اثر مشابه: اما نخستین اثر مهم خاطره مانند و مفصل که به شیوایی تحریر شده بود، اثری از محسن نجات حسینی با عنوان بر فراز خلیج فارس بود. نجات حسینی از اعضای قدیمی سازمان بود که در جریان سفر به فلسطین در کشورهای حاشیه خلیج گیر افتاده و در جریان هواپیماربایی، همراه با جمعی از یارانش به عراق و سپس لبنان، فلسطین، سوریه، سپس پاریس و بالاخره به اسکاندیناوی رفته بود. او پس از تغییر مواضع ایدئولوژیک سازمان، از آن کناره گرفته و مشغول فعالیت عادی و علمی شده است. پس از آن، خاطرات لطف الله میثمی با عنوان «از نهضت آزادی تا مجاهدین» و جلد دوم آن «آنها که رفته اند» یکی از مفصل ترین آثار در این عرصه است. این اثر که به طور ضمنی حاوی تجلیل و تأیید جریان اولیه مجاهدین و تداوم آن در انگاره ای خاص است، البته متضمن نقدهای درونی به رفتارها و برنامه ها و عقاید مجاهدین نیز هست. اما در مجموع نیازمند نقدی جداگانه و منصفانه است. میثمی البته ادعای مورخ بودن ندارد و به همین دلیل از سوژه فاصله نگرفته تا آن را گزارش و تحلیل کند. او همچنان بخشی از سوژه در این کتاب خود سوژه است، لذا نقدی جامع و دقیق بر آن لازم می آید. البته نقد مفصلی توسط آقای مسعود رضائی در سایت آقای سلیمی نمین بر این کتاب وجود دارد و چند معرفی تمجیدآمیز در روزنامه ها و چند تقریظ تحسین آمیز در جوف کتاب منتشر شده، ولی هیچ یک وافی به مقصود نیست و ان شاء الله در آینده باید این کار با حوصله انجام شود.
اثر دیگر که با همین رویکرد، یعنی رویکرد نجات حسینی و میثمی نوشته شده اما از احتیاط بیشتری برخوردار است، کتاب خاطرات دکتر محمدمهدی جعفری است وی گفت و گوهایی با عنوان «سازمان مجاهدین خلق از درون» به جزئیاتی عمدتاً فکری و فرهنگی، در حول و حوش دهه چهل و پنجاه اشاره می کند که بسیار مفید و قابل اعتناست. اما بیشتر به کار تحلیل زمینه های فکری پیدایش و علل تحولات ایدئولوژیکی در سال های بعد می خورد.
نوع دیگر خاطراتی که منتشر شده خاطرات اعضای متأخر سازمان است که تحولاتی آتی در دوره مابعد بنیانگذاران تا تغییر ایدئولوژی و سپس شرایط زندان را روشن می کند. مهم ترین این آثار که اتفاقاً مثل رمان های پلیسی جذاب و خواندنی هم هست، خاطرات احمد احمد و عزت شاهی (مطهری) است.
این دو کتاب واجد نکات و ریزه کاری های بسیاری هستند و اتفاقاً جانب انصاف را نیز نگه داشته اند. شاید بر برخی رفتارهای خود سکوت کرده یا به اغراق از نقش خود گفته باشند اما نکته متناقض یا کذب در آنها نیست و هر دو اثر، پروسه تحولات درونی سازمان از سال 1352 به بعد را به دقت و تا حدی که خود ناظر آن بوده اند، از درون نشان داده اند. اتفاقاً برای درک بینش منصف و جالب احمد احمد بد نیست متن سخنرانی وی در مراسم رونمایی کتاب «مجاهدین از پیدایی تا فرجام» در مرکز پژوهش های سیاسی (مندرج در ویژه نامه کتاب شرق-ص 3-مورخ 20 شهریور 1385) مورد مطالعه قرار گیرد.
البته کتب خاطره به همین آثار محدود نیست. برخی از هواداران و اعضای رده پایین سازمان و نیز افراد مؤثر و مطلعی همچون سعید شاهسوندی و رضا رئیس طوسی و محمد محمدی گرکانی به صورت پراکنده آثاری منتشر کرده بودند که این وجه در آنها هست و ضمناً می تواند از اسناد منتشره محسوب شود. خصوصاً جزوه «روند جدایی» که سه نفر از اعضای مطلع و منتقد در زمان حساس منتشر کردند.
آخرین نوع خاطره نگاشت ها، آثاری هستند که اخیراً منتشر شده اند و ماهیتی خاص دارند. ماهیتی که به دلیل نگارش در زندان، ممکن است حکم بازجویی در حصر داشته باشد، اما به هیچ وجه از اعتبارشان نمی کاهد و می تواند محل اعتنا باشد به شرطی که در مقارنه و تطبیق دچار تناقض نباشد. از این نوع آثار کتاب «احمدرضا کریمی» و تک نگاری بسیار جالب «حسین احمدی روحانی» که اولی از نظر اعضای قبلی و بعدی منفور و خائن محسوب شده و دومی از قدیمی ترین اعضای مسلمان و از مارکسیست های بعدی در دوره های مختلف تا پس از انقلاب بوده است. این دو اثر، توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است.
آثار دیگر، تحلیل ها و تک نگاری های مورخانه درباره مجاهدین است و قبل از ورود به معرفی برخی از آنها بد نیست اشاره کنیم که خیل آثار و خاطرات رجال سیاسی دهه 40 و 50 از وابستگان به دربار تا ملی گرایان و مارکسیست ها و اعضای نهضت آزادی و روحانیون مبارز و حتی برخی محافظه کاران در مبارزه، واجد نکته های زیادی درباره مجاهدین است. مثلاً خاطرات مهندس بازرگان یا آیت الله هاشمی رفسنجانی، آیت الله منتظری، مهندس سحابی، مهندس طاهری، جواد منصوری، خاطرات پراکنده حجت الاسلام سیدمحمود دعایی، هادی غفاری و ... هر یک نکاتی در خور تحقیق و متضمن موضوع مذکور را دارا هستند که نباید به سادگی و بی اعتنا از کنار آن گذشت.
اثر تحلیلی مهم در خارج کشور که در داخل نیز در دسترس است، «اسلام رادیکال، نمونه مجاهدین» اثر یرواند آبراهامیان است که تحقیقی از سنخ جامعه شناسی تاریخی درباره مجاهدین خلق و ماهیت این گروه در تاریخ عصر ماست. قبل از وی، مرحوم سرهنگ نجاتی در جوف اثر معروف خود به نام «تاریخ سیاسی 25 ساله ایران» به صورت مختصر و خام تر همین کار را کرده بود، اما کار آبراهامیان دقیق تر است. کتابی نیز درباره روند تغییر ایدئولوژی سازمان که دربردارنده سیر تکوینی آن نیز هست توسط آقای مظفر مهرآبادی در مرکز اسناد انقلاب اسلامی چاپ شده که نتکه های تازه ای ندارد، اما از حیث انسجام درباره موضوع خود جالب و خواندنی است.
مورخ معاصر آقای رسول جعفریان در ضمن کتاب مفصل خودبه نام «تشکل ها و سازمان های مذهبی-سیاسی در ایران» فصل مفصل، همراه با برخی ضمائم مهم درباره سازمان و ماهیت و سرنوشت آن نگاشته که رساله ای مستقل هم تواند بود سوای هر نقد و ایرادی به این نوشته، نویسنده اطلاعاتی داشته و در جایگاهی است که نوشته هایش را نمی توان نخواند و ندید و حتماً باید مورد بررسی قرار گیرد.
یک اثر جالب دیگر که در خارج کشور چاپ شده و ابتدا از طریق اینترنت در اختیار ما قرار گرفته و اخیراً مرکز اسناد انقلاب اسلامی متن مفصل و کامل آن را چاپ کرده است، کتاب علی اکبر راستگو در تاریخ و سرگذشت مجاهدین است. راستگو در سال 1358 به شاخه دانشجویی مجاهدین در آلمان پیوست و از سال 60 مسئول حقوقی پناهندگان و فراریان سازمان بود، وی در سال 1365 به عراق منتقل شد و در آنجا از نزدیک با وضع واقعی سازمان و منش و تفکر رهبران آن آشنا شد. وی در بازگشت به آلمان کتابی نوشت به نام «صدای تیک و تیک بمب می آید» و سخت به نقد و افشای ماهیت سازمان پرداخت. سازمان او را طبق معمول منکر شد و بی اهمیت جلوه داد ولی او رابط همه پناهندگان و اعضای اروپا بود، لذا در این زمینه کارشان آسان نبود، خاصه که راستگو در اروپا به اسناد و افراد زیادی دسترسی یافته و بر اساس آنها کتاب مجاهدین خلق در آینه تاریخ را نوشت. این اثر مفصل، گرچه با سکته های اسنادی و برخی قضاوت های قابل نقد همراه است، اما جامعیت و اعتباری دارد که عمدتاً مربوط به فعالیت های دوره اخیر سازمان است و آنچه که در سال های اخیر در اروپا و عراق انجام داده است.
البته کسان دیگری نظیر پرویز یعقوبی هم برخی نکات را درباره سازمان در خارج کشور منتشر کرده اند، از جمله رساله ای به نام «اپورتونیست های راست منحط» و یا گروهی از اعضای قدیمی و منشعب با عنوان «راه موسی»(یعنی خیابانی) کتاب «اپورتونیسم تا مغز استخوان» را در افشای گروه رجوی چاپ کرده اند. پوران بازرگان هم همراه تراب حق شناس، پس از انقلاب ایدئولوژیک و وصال و ازدواج مریم قجر عضدانلو (ابریشمچی) با مسعود رجوی، اعلامیه فصل و رساله مانند به نام «از بن بست رجوی تا فداکاری ابریشمچی» منتشر کردند. دکتر پیمان نیز اثری به نام «بحران در خط مشی» درباره همین انقلاب به اصطلاح ایدئولوژیک در سال 1364 نوشت که به صورت زیراکس منتشر شد و در دسترس است. البته گفت و گوها و آثار دیگر مطلعان، از جمله محمد محمدی گرگانی، حجت الاسلام معادیخواه، دکتر کریم رستگار، محمد مهرآیین و مطلعان منصف دیگر نیز پراکنده و منتشر است که منابع موثقی برای این تحقیق است. با این مقدمات، در ادامه، بحثی در باب اهمیت کتاب «سازمان مجاهدین خلق، از پیدایی تا فرجام» از آثار مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی خواهیم داشت. این اثر جامعیت و اهمیتی خاص دارد و دوره تازه ای را در مطالعات مربوط به این موضوع و موضوعات کلی تری نظیر جنگ مسلحانه در ایران، تحولات ایدئولوژیکی و تاریخ بدایع و بدعت های اعتقادی معاصر تاریخ سیاسی ایران از دهه چهل به بعد، پیدایش صف بندی های سیاسی در دهه 50 و 60، ریشه های آنها و ... را آشکار کرده است.
پژوهشگران مؤلف کتاب، مباحث و پرسش هایی را در زمینه وضعیت سازمان و کادرهای اصلی آن، پس از تغییر ایدئولوژی تا پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357، مقدمه ای واجب برای عملکرد و تشکیلات این گروه در نخستین سال های انقلاب قلمداد کرده اند. عملکردی که در دو سال اول جمهوری خط مشی بهانه جویی و تعارض طلبانه ای داشت، اما علی الظاهر دست به خصومت مسلحانه و براندازی نمی زد، اما در سال 1360، علناً دست به اسلحه برد و با بمب و آتش و خشونت گسترده، حذف فیزیکی مخالفان را در هر سطحی آغاز کرد. سال 60 سال سرنوشت و سنه تعیین قدر واقعی نیروهای متفاوت سیاسی بود. در این سال، مجاهدین با عملکردی نابخردانه و تحلیلی ذهنی، «وضع» یا به عبارتی بهتر «تقدیر» سیاسی خود و نظام را رقم زدند. اما فصول جالب تر کتاب، از همین دوره، یعنی دوران مابعد خرداد 1360 آغاز می شود. جایی که داستان گروهی سیاسی که تا این زمان به اغماض بدین عنوان نامیده شده و مقبول افتاده بود، کی سره به تروریسم، دشمنی کور، فرقه گرایی و حتی سرکوب و شکنجه و ارعاب در درون و بیرون مبدل می شود. البته استحاله ای در کار نیست؛ همه آن رخدادهایی که در بیش از دو دهه خروج و افراد و تشکیلات اصلی سازمان از ایران و سکونت در کشورهای غربی و عراق تا این زمان بر سازمان رفته است. بخشی مهم از این ماجراست. رویدادها و مقاطعی که تقدیر و فرجام سیاسی و ایدئولوژیک غم انگیزی برای آنان رقم زد و به تدریج همه دوستان و حامیان و ضد انقلابیون و سلطنت طلبان را نیز از حاشیه ایشان راند و حتی بدل به نفرینگر و دشمن آنان کرد.
در اثر سه جلدی حاضر، انبوهی از اطلاعات و آمار و اسناد و شواهد گفته و ناگفته در این باره وجود دارد که مسأله مهم این است که مجاهدین، غالباً با تحلیل هایی خود و نه جبر شرایط و فشار حکومت انقلابی، از کشور خارج شدند. آنان اخراج نشدند هر چند تعارضی چشمگیر با نظام داشتند؛ بلکه خروج کردند و بدعت های ناهنجار نهادند. این معصیت هم نابخشودنی است، هم اندوهبار و غم انگیز. وهمی در فضای تیره این بیچارگان هست که حس همدلی را بدل به کینه می کند اما با این حال، آنان فرزندان این آب و خاک بوده اند و لازم است به درستی و بر اساس مدارک و منابع صحیح، مورد تحقیق قرار گیرند. کتاب مورد بحث ما، ما کوششی برای همین درک منصفانه است و یا شاید مقدمه ای بر این کوشش.
در پایان کتاب، مرور سرنوشت سازمان یا تبیین وضع فرجامین کنونی و شرایط تشکیلاتی و درونی و بیرونی مرتبط با آن، خاتمه می یابد و امکان ترسیم چشم انداز آینده برای مخاطب فراهم می شود. این درک مسلماً لازم و از هر حیث ضروری است. خاصه برای مقامات سیاسی و تصمیم گیرندگان امنیتی، زیرا وظیفه آنان قبل از هلاک و استهلاک خصم و حذف مسأله ای به نام سازمان مجاهدین خلق(منافقین)، نجات اسرای ایشان، جوانان خام دل و کم فرهنگ و گرفتار و سودازده و لغزیده ای است که در کابوس خطای خویش، گناه و جاه طلبی، کین توزی و انحراف رهبران سازمان گرفتار آمده اند. نامرادی آن جوانان و نامردی رهبران سازمان نباید یکسان پنداشته شود و درک این شرایط، البته با خوانش مسیر دشوار لغزش های سازمان در مرحله اول و سپس سقوط در میانه دهه پنجاه و تباهی سیاسی و معنوی اش در سال های پس از 1360، دقیق تر و بهتر فهمیده می شود.
منبع مقاله :
کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، شماره 106-104، صص 67-62
• مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی
• گروه نویسندگان
• 1385، 3 جلد
اگر زمانی بخواهیم داستان غریب و سرگذشت شگفت انگیز جوانان نخبه و زبده وطن خویش را برای فرزندانمان بازگو نماییم، از کجا باید آغاز کنیم؟ چگونه می توان به این نسل، از روش و منش و خوی آرمان و ایمان و عقاید و آموزه ها و دل سوختگی های ایشان گفت و خشونت، بوی باروت، جزمیت ایدئولوژیکی، چهره عبوس، خانه های قلندرانه، درویشانه تیمی، امساک ها، ریاضت، مرگ و خودکشی، شکنجه و زندان، غرور و کبر، روابط پیچیده امنیتی و تشکیلاتی و ... را توجیه و توصیف کرد؟
نگارنده شخصاً در این زمینه درمانده و بی پیشنهاد هستم. گاهی که می کوشم تبیینی از آن عصر به جوانان و نوجوانان و فرزندانم ارائه دهم، با چشم های سرد و عدم ارتباطی غریب روبه رو می شوم. لاجرم به ادبیات پناه می برم و شاید ادبیات مفیدتر و دقیق تر است. این گونه، تلاش می کنم آتش بسی میان انگاره های نامتقارن فراهم و تعادلی ناپایدار ایجاد کنم. شاید یک دلیل موجه برای عدم ارتباط و عدم توجیه رخدادها، فقر منابع و متون عقل پسند و موزون و مستند بوده باشد. خاصه که در باب افراد، جریانات و مسائل و تحولات معاصر ایران حتی در برهه انقلاب اسلامی، اظهارنظرهای تبلیغی و رسمی، به صورتی تحکمی و تجویزی عمل نموده و میل به آزادی و انتخاب در پژوهش و استفهام منطقی را از مخاطب دریغ کرده است و با شادی بیان های ناموجه و فاقد ادله و ریشه این مسأله، هر چه باشد، باید به حال آن فکری کرد و از گسست معرفتی پیش آمده که در نوع خود بی سابقه است، جلوگیری نمود نه اینکه نسل تازه حق انتخاب ندارد و باید مطیع آداب و افکار پدران خویش باشد، بلکه باید زمینه ای برای تعمیق ادراکش از تاریخ معاصر، چنان فراهم آید که تجارب آنان را دوباره نیازماید و از شکست ها و شکستن ها اجتناب کند تا هزینه ی جاری و آتی برای او، ما و وطن کهنسال و پرحادثه ما کاهش یابد. چنین بادا.
مقدمه
مطلب ذیل، فشرده ای کوتاه در باب مآخذشناسی موضوعی مهم در تاریخ معاصر ایران است. موضوعی که در مجموع، از دشواری ها و شگفتی ها و نیز انحرافات و تجارب و عبرت های تاریخ معاصر حکایت می کند. در این نوشته، ابتدا مقدمه ای بیان می شود که هدف از آن، معرفی کتاب مفصل جدیدی است که مرکز پژوهش های سیاسی با عنوان سازمان مجاهدین، از پیدایی تا فرجام، 1344 تا 1384 منتشر کرده است. علت این که چنین مقدمه ای بر آن معرفی لازم آمده است، شناخت تلاش های پیشینیان و ارائه حداقل منابع جهت محققان و پژوهندگان جوان معاصر است تا گرد فراموشی از زوایای تاریخ معاصر وطن بزدایند و راه لغزنده مبارزه را برای درس آموزی معاصران هموار سازند.اشباح و سایه ها
سازمان مجاهدین خلق [منافقین] اهمیت موضوع جذابی برای تحقق و بررسی بوده است نه فقط جذابیت، بلکه اهمیت معرفی بسیاری نیز برای درک سوانح و پیچیدگی های تاریخ معاصر ایران داشته و دارد. به طور طبیعی، ساختار تشکیلات، کیفیت ایده ها و ماهیت رخدادهای درونی این سازمان همراه با بازخوردهای رسانه ای و مطبوعاتی آن، هیچگاه به یک مورخ اجازه نمی دهد که قضاوتی کامل و نهایی را در باب آن مطرح کند و دیدگاه بی خدشه ای را بپذیرد و به خوانندگان خود پیشنهاد نماید. زیرا، مخفی و منزوی بودن افراد و حصر ایشان در خانه های اعتزال و شرایط خوف و خفا، همراه با تقلیل آموزش ها و کنترل روابط، رفتارها و مناسبات و بالاخره سیطره نظام امنیت و تشکیلات آهنین، وضعی ویژه و بسیار دشوار را رویارویی مورخ یا تحلیلگر سیاسی قرار می داده است. به نحوی که حتی انبوه اسناد و بازجویی های بازمانده از ساواک یا اعترافات و نوشته های مفصل اعضا در زندان و دادگاه های پس از انقلاب با تک نگاری ها و خاطرات طولانی نیز، آن رضایت خاطر نهایی را ایجاد نمی تواند کرد. مگر آن که زمانی طولانی با برخی از ایشان زیسته شود، شرایط خفقان و ظرایف دهه های 40 و 50 تجربه شده باشد و سرانجام متون و منابع فکری مبنای کار و به اصطلاح ایدئولوژی آنان مطالعه و هضم گردد تا شرایط نزدیکی و قرابت با چنین جریانی حاصل آید، البته نظر ما بیشتر ناظر به جریان اولیه تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی سال 1357 است و جریانات پسین و کنونی به رغم حفظ برخی ویژگی های پیشین، تفاوت های رفتاری و نهایتاً ماهوی بسیاری را از سر گذرانده و اساساً ذیل نام تشکل سیاسی یا سازمان چریکی قابل طرح نیستند، بلکه فرقه ای با مشی تروریستی اند و باز هم البته خوانندگان بصیر نباید هیچ یک از این نام ها را به مثابه حد نظری یا تعریف دقیق پذیرا شوند، بلکه اینها امکانات زبانی ما برای تحلیل یک موضوع لغزنده، مبهم و دشوار معاصر است.در صدر انقلاب و نخستین سال های جمهوری، به جز گروهی اندک از زندانیان سیاسی و مطلعان خبره، کسی از وجود تضادها و تعارضات درون سازمانی و سرنوشت شگفت انگیز و عبرت آموز ایشان خبر چندانی نداشت. جوانان آن دوران عجالتاً و اجمالاً می دانستند که توسط محمد حنیف نژاد، سعید محسن و اصغر بدیع زادگان (و نیز عبدالرضا نیک بین رودسری معروف به عبدی) در سال 1344 بنیانگذاری شده است.
سپس سیری رزم آورانه و خونین در مبارزه با ساواک و رژیم شاه را طی کرده و در سال 1353 الی 1354 گروهی منحرف و مارکسیست با رخنه در ارکان رهبری سازمان، آن را به نفع خود مصادره و ایده های ناجوانمردانه خود را با قتل مخالفین و ارعاب اعضا پیش برده اند. در این راه، قتل مجید شریف واقفی و مرتضی صمدیه لباف، نماد مظلومیت جریان مذهبی محسوب می شد و تا پیروزی انقلاب نیز اکثر اعضا گرفتار بند اوین و سلول قصر و دیوار قزل حصار و سایر زندان های رژیم بوده اند.
این ماجرای عجیب که حتی در همین روایت تحریف شده و بدوی نیز عجیب است و پس از انقلاب تا خرداد 1360 و از آن پس تا پایان جنگ ایران و عراق و نهایتاً از آن زمان تا حمله امریکا به عراق و بالاخره تاکنون، همچون یک نژادی بسیار دردناک و اندوه بار طی شده و تعداد پرشماری از جوانان و مردان و زنان وطن ما را در کام کشیده و درون و برون مرزها به کینه و آتش و بمب و عصر تشکیلاتی و شست وشوی مغزی و حتی شکنجه و ارعاب اتلاف کرده است.
چنین جریانی را نمی توان و نباید با ادعای «انحراف 40 ساله» یا «گوهرهای تاریکی» و امثالهم تذلیل یا تقدیس کرد و گذشت، بلکه باید زمانی بس طولانی به توصیف واقعیت ایشان بگذرد و بی هیچ عداوت و شایبه ای ریشه یابی شود که علت ظهور چنین فرقه ای با این همه بدعت های ناهنجار، چه بوده و علل اساسی آن همه تلاش ها و دشوارخوئی های مردانه و مبارزات سرسختانه چه بوده است؟ در اینجاست که به رغم همه ابهامات، اسناد، کتب و خاطره ها به کار می آید و مورخ که الزاماً باید سال های مزبور را در دوره حیات مجاهدین، ولو به اختصار و ابهام، درک کرده باشد، می تواند با احتیاطی زایدالوصف به بازسازی فضای آن زمان و زمینه سازی برای شناخت این پدیده عجیب و عبرت آموز اقدام کند.
نخستین منابعی که در اختیار مورخان و علاقه مندان تاریخ معاصر، درباره مجاهدین در اختیار قرار می گرفت، مقاله ها و خطابه های ایشان و وابستگانشان بود که عمدتاً در نشریات و روزنامه های صدر انقلاب منتشر شد. در زمان انقلاب جزوه ها، زندگینامه ها، دفاعیات و تصاویر بنیانگذاران و اعضا منتشر شد و صورتی اساطیری و تحریف شده در آنها به مردم عرضه گردید. همین تصویر، موجب جذب جوانان خام فکر به تشکیلات پسین سازمان در اواخر دهه 50 تا سال 60 گردید. سپس جزوه موسوم به «اعلامیه تغییر مواضع ایدئولوژیک» از سوی بخش مارکسیستی سازمان (موسوم به پیکار) و سپس بیانیه تحلیلی این اعلامیه با عنوان «آموزش و تشریح اطلاعیه تعیین مواضع مجاهدین در برابر جریان اپورتونیستی چپ نما» در یک و سپس دو جلد مفصل از سوی گروه رجوی منتشر و در سطح وسیعی توزیع گردید. در کنار این آثار، جزوه منتقدانه بنی صدر به نام «منافقان از دیدگاه ما» و سپس «مواضع گروه ها در زندان» از نویسنده ای ناشناس اما بسیار مطلع، به تدریج پیچیدگی موضوع فوق را به ما گوشزد کرد. در تمام این سال ها، زندگینامه های اسطوره وار، دفاعیات جانانه، بزرگداشت های اغراق آمیز و ... نیز توسط سازمان منتشر و برگزار می شد، اما کمتر خبر از اثری مستند و علمی و عقل پسند بود، البته مخالفان نیز که ترجیح می دادند از عنوان منافقین برای سازمان استفاده کنند، اثری در خور فکر و تحقیق نداشتند و هدف غایی جملگی، از موافق و مخالف، پیشبرد اهداف کوتاه مدت سیاسی در ابقا یا حذف رقیب بود و بس.
نخستین اثری که با رویکرد استنادی در ایران منتشر شد و البته شائبه تجلی از بنیانگذاران و اعضای اولیه را داشت، از سوی انتشارات و «مرکز خدمات فرهنگی رسا» منتشر گردید. با عنوان «گوهرهایی که در تاریکی درخشیدند.» در این اثر که با عباراتی مجلل از مرحوم آیت الله سیدمحمود طالقانی در وصف بنیانگذاران آغاز شده بود، برخی اسناد بازجویی ها و وصایای مجاهدین، همراه با مختصری از بیوگرافی ایشان درج گردیده بود. پس از آن، آثار مستقیم و منحصر به مجاهدین، ناظر به نقد ایشان بود که دفتر سیاسی و انتشارات سپاه چندین عنوان از آنها را منتشر کرد و عمدتاً به عملکرد مجاهدین پس از انقلاب و سپس خیانت های آنان در زمان جنگ توجه داشت.
در اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد، به تدریج مراکز، سازمان ها و افرادی با رویکرد توجه به اسناد و توصیف دقیق تر تاریخ، وارد ماجرا شدند. بحث انگیزترین اثر در این زمان که از حیث تفصیلی، منابع و موضوعات تا آن زمان نظیر نداشت، یکی از مجلدات کتاب «نهضت امام خمینی»(ره) اثر سیدحمید روحانی بود که یکسره در نقد و افشای انحراف، بدعت و فساد اعضای مجاهدین و اثبات نفاق سیاسی، انحراف فکری و فقدان اعتقاد دینی ایشان نگاشته شده بود. برخی بازجویی ها و روابط درونی اعضای سازمان در این اثر منتشر شد که واکنش های زیاد و اثرات فراوانی در میان خوانندگان دهه هفتاد برجای نهاد. اما این تازه آغاز ماجرا بود. از این پس سیل آثار، خاطرات، تک نگاری ها و تحلیل ها به صورت مقاله و کتاب منتشر شد و زاویه ای تازه ای را به روی موضوع گشود. زاویه هایی که بازترین و مهمترین آنها بی شک کتاب سه جلدی اخیر مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی با عنوان «سازمان مجاهدین خلق، از پیدایی تا فرجام-1344 تا 1384) است و سیر 40 ساله این جریان را به دقتی شایسته تر مورد توجه قرار داده و کاویده است.
پیش از این بررسی این کتاب، منبع شناسی مختصری در باب مجاهدین را ارائه می دهیم که اجمالاً نزدیک ترین و ممکن ترین منابع برای علاقه مندان خواهد بود. هر چند تعداد کثیری مقاله هم وجود دارد که در نشریات مختلفی همچون «چشم انداز ایران» یا «راه مجاهد»، که نشریه فعلی و قبلی آقای لطف الله میثمی است یا مطالب منتشره از سوی مرکز مطالعات روزنامه کیهان یا بسیاری نشریات خارجی و داخلی نباید نادیده گرفته شود، اما این اجمال برای خواننده فارسی قابل دسترس تر و مطمئن تر خواهد بود.
آثار موجود درباره مجاهدین چند دسته اند: خاطره ها، تک نگاری ها، تحلیل ها و کتب اسناد. مورد توجه ترین بخش از این آثار، خاطرات اند. ابتدا خاطرات برخی از زندانیان نادم سازمان منتشر شده از جمله کتاب قدرت و دیگر هیچ از فاطمه باقرزاده و چند اثر مشابه: اما نخستین اثر مهم خاطره مانند و مفصل که به شیوایی تحریر شده بود، اثری از محسن نجات حسینی با عنوان بر فراز خلیج فارس بود. نجات حسینی از اعضای قدیمی سازمان بود که در جریان سفر به فلسطین در کشورهای حاشیه خلیج گیر افتاده و در جریان هواپیماربایی، همراه با جمعی از یارانش به عراق و سپس لبنان، فلسطین، سوریه، سپس پاریس و بالاخره به اسکاندیناوی رفته بود. او پس از تغییر مواضع ایدئولوژیک سازمان، از آن کناره گرفته و مشغول فعالیت عادی و علمی شده است. پس از آن، خاطرات لطف الله میثمی با عنوان «از نهضت آزادی تا مجاهدین» و جلد دوم آن «آنها که رفته اند» یکی از مفصل ترین آثار در این عرصه است. این اثر که به طور ضمنی حاوی تجلیل و تأیید جریان اولیه مجاهدین و تداوم آن در انگاره ای خاص است، البته متضمن نقدهای درونی به رفتارها و برنامه ها و عقاید مجاهدین نیز هست. اما در مجموع نیازمند نقدی جداگانه و منصفانه است. میثمی البته ادعای مورخ بودن ندارد و به همین دلیل از سوژه فاصله نگرفته تا آن را گزارش و تحلیل کند. او همچنان بخشی از سوژه در این کتاب خود سوژه است، لذا نقدی جامع و دقیق بر آن لازم می آید. البته نقد مفصلی توسط آقای مسعود رضائی در سایت آقای سلیمی نمین بر این کتاب وجود دارد و چند معرفی تمجیدآمیز در روزنامه ها و چند تقریظ تحسین آمیز در جوف کتاب منتشر شده، ولی هیچ یک وافی به مقصود نیست و ان شاء الله در آینده باید این کار با حوصله انجام شود.
اثر دیگر که با همین رویکرد، یعنی رویکرد نجات حسینی و میثمی نوشته شده اما از احتیاط بیشتری برخوردار است، کتاب خاطرات دکتر محمدمهدی جعفری است وی گفت و گوهایی با عنوان «سازمان مجاهدین خلق از درون» به جزئیاتی عمدتاً فکری و فرهنگی، در حول و حوش دهه چهل و پنجاه اشاره می کند که بسیار مفید و قابل اعتناست. اما بیشتر به کار تحلیل زمینه های فکری پیدایش و علل تحولات ایدئولوژیکی در سال های بعد می خورد.
نوع دیگر خاطراتی که منتشر شده خاطرات اعضای متأخر سازمان است که تحولاتی آتی در دوره مابعد بنیانگذاران تا تغییر ایدئولوژی و سپس شرایط زندان را روشن می کند. مهم ترین این آثار که اتفاقاً مثل رمان های پلیسی جذاب و خواندنی هم هست، خاطرات احمد احمد و عزت شاهی (مطهری) است.
این دو کتاب واجد نکات و ریزه کاری های بسیاری هستند و اتفاقاً جانب انصاف را نیز نگه داشته اند. شاید بر برخی رفتارهای خود سکوت کرده یا به اغراق از نقش خود گفته باشند اما نکته متناقض یا کذب در آنها نیست و هر دو اثر، پروسه تحولات درونی سازمان از سال 1352 به بعد را به دقت و تا حدی که خود ناظر آن بوده اند، از درون نشان داده اند. اتفاقاً برای درک بینش منصف و جالب احمد احمد بد نیست متن سخنرانی وی در مراسم رونمایی کتاب «مجاهدین از پیدایی تا فرجام» در مرکز پژوهش های سیاسی (مندرج در ویژه نامه کتاب شرق-ص 3-مورخ 20 شهریور 1385) مورد مطالعه قرار گیرد.
البته کتب خاطره به همین آثار محدود نیست. برخی از هواداران و اعضای رده پایین سازمان و نیز افراد مؤثر و مطلعی همچون سعید شاهسوندی و رضا رئیس طوسی و محمد محمدی گرکانی به صورت پراکنده آثاری منتشر کرده بودند که این وجه در آنها هست و ضمناً می تواند از اسناد منتشره محسوب شود. خصوصاً جزوه «روند جدایی» که سه نفر از اعضای مطلع و منتقد در زمان حساس منتشر کردند.
آخرین نوع خاطره نگاشت ها، آثاری هستند که اخیراً منتشر شده اند و ماهیتی خاص دارند. ماهیتی که به دلیل نگارش در زندان، ممکن است حکم بازجویی در حصر داشته باشد، اما به هیچ وجه از اعتبارشان نمی کاهد و می تواند محل اعتنا باشد به شرطی که در مقارنه و تطبیق دچار تناقض نباشد. از این نوع آثار کتاب «احمدرضا کریمی» و تک نگاری بسیار جالب «حسین احمدی روحانی» که اولی از نظر اعضای قبلی و بعدی منفور و خائن محسوب شده و دومی از قدیمی ترین اعضای مسلمان و از مارکسیست های بعدی در دوره های مختلف تا پس از انقلاب بوده است. این دو اثر، توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است.
آثار دیگر، تحلیل ها و تک نگاری های مورخانه درباره مجاهدین است و قبل از ورود به معرفی برخی از آنها بد نیست اشاره کنیم که خیل آثار و خاطرات رجال سیاسی دهه 40 و 50 از وابستگان به دربار تا ملی گرایان و مارکسیست ها و اعضای نهضت آزادی و روحانیون مبارز و حتی برخی محافظه کاران در مبارزه، واجد نکته های زیادی درباره مجاهدین است. مثلاً خاطرات مهندس بازرگان یا آیت الله هاشمی رفسنجانی، آیت الله منتظری، مهندس سحابی، مهندس طاهری، جواد منصوری، خاطرات پراکنده حجت الاسلام سیدمحمود دعایی، هادی غفاری و ... هر یک نکاتی در خور تحقیق و متضمن موضوع مذکور را دارا هستند که نباید به سادگی و بی اعتنا از کنار آن گذشت.
اثر تحلیلی مهم در خارج کشور که در داخل نیز در دسترس است، «اسلام رادیکال، نمونه مجاهدین» اثر یرواند آبراهامیان است که تحقیقی از سنخ جامعه شناسی تاریخی درباره مجاهدین خلق و ماهیت این گروه در تاریخ عصر ماست. قبل از وی، مرحوم سرهنگ نجاتی در جوف اثر معروف خود به نام «تاریخ سیاسی 25 ساله ایران» به صورت مختصر و خام تر همین کار را کرده بود، اما کار آبراهامیان دقیق تر است. کتابی نیز درباره روند تغییر ایدئولوژی سازمان که دربردارنده سیر تکوینی آن نیز هست توسط آقای مظفر مهرآبادی در مرکز اسناد انقلاب اسلامی چاپ شده که نتکه های تازه ای ندارد، اما از حیث انسجام درباره موضوع خود جالب و خواندنی است.
مورخ معاصر آقای رسول جعفریان در ضمن کتاب مفصل خودبه نام «تشکل ها و سازمان های مذهبی-سیاسی در ایران» فصل مفصل، همراه با برخی ضمائم مهم درباره سازمان و ماهیت و سرنوشت آن نگاشته که رساله ای مستقل هم تواند بود سوای هر نقد و ایرادی به این نوشته، نویسنده اطلاعاتی داشته و در جایگاهی است که نوشته هایش را نمی توان نخواند و ندید و حتماً باید مورد بررسی قرار گیرد.
یک اثر جالب دیگر که در خارج کشور چاپ شده و ابتدا از طریق اینترنت در اختیار ما قرار گرفته و اخیراً مرکز اسناد انقلاب اسلامی متن مفصل و کامل آن را چاپ کرده است، کتاب علی اکبر راستگو در تاریخ و سرگذشت مجاهدین است. راستگو در سال 1358 به شاخه دانشجویی مجاهدین در آلمان پیوست و از سال 60 مسئول حقوقی پناهندگان و فراریان سازمان بود، وی در سال 1365 به عراق منتقل شد و در آنجا از نزدیک با وضع واقعی سازمان و منش و تفکر رهبران آن آشنا شد. وی در بازگشت به آلمان کتابی نوشت به نام «صدای تیک و تیک بمب می آید» و سخت به نقد و افشای ماهیت سازمان پرداخت. سازمان او را طبق معمول منکر شد و بی اهمیت جلوه داد ولی او رابط همه پناهندگان و اعضای اروپا بود، لذا در این زمینه کارشان آسان نبود، خاصه که راستگو در اروپا به اسناد و افراد زیادی دسترسی یافته و بر اساس آنها کتاب مجاهدین خلق در آینه تاریخ را نوشت. این اثر مفصل، گرچه با سکته های اسنادی و برخی قضاوت های قابل نقد همراه است، اما جامعیت و اعتباری دارد که عمدتاً مربوط به فعالیت های دوره اخیر سازمان است و آنچه که در سال های اخیر در اروپا و عراق انجام داده است.
البته کسان دیگری نظیر پرویز یعقوبی هم برخی نکات را درباره سازمان در خارج کشور منتشر کرده اند، از جمله رساله ای به نام «اپورتونیست های راست منحط» و یا گروهی از اعضای قدیمی و منشعب با عنوان «راه موسی»(یعنی خیابانی) کتاب «اپورتونیسم تا مغز استخوان» را در افشای گروه رجوی چاپ کرده اند. پوران بازرگان هم همراه تراب حق شناس، پس از انقلاب ایدئولوژیک و وصال و ازدواج مریم قجر عضدانلو (ابریشمچی) با مسعود رجوی، اعلامیه فصل و رساله مانند به نام «از بن بست رجوی تا فداکاری ابریشمچی» منتشر کردند. دکتر پیمان نیز اثری به نام «بحران در خط مشی» درباره همین انقلاب به اصطلاح ایدئولوژیک در سال 1364 نوشت که به صورت زیراکس منتشر شد و در دسترس است. البته گفت و گوها و آثار دیگر مطلعان، از جمله محمد محمدی گرگانی، حجت الاسلام معادیخواه، دکتر کریم رستگار، محمد مهرآیین و مطلعان منصف دیگر نیز پراکنده و منتشر است که منابع موثقی برای این تحقیق است. با این مقدمات، در ادامه، بحثی در باب اهمیت کتاب «سازمان مجاهدین خلق، از پیدایی تا فرجام» از آثار مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی خواهیم داشت. این اثر جامعیت و اهمیتی خاص دارد و دوره تازه ای را در مطالعات مربوط به این موضوع و موضوعات کلی تری نظیر جنگ مسلحانه در ایران، تحولات ایدئولوژیکی و تاریخ بدایع و بدعت های اعتقادی معاصر تاریخ سیاسی ایران از دهه چهل به بعد، پیدایش صف بندی های سیاسی در دهه 50 و 60، ریشه های آنها و ... را آشکار کرده است.
تراکم و طغیان
به تحقیق می توان اثر سه جلدی و مفصل منتشره از سوی مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی با عنوان «سازمان مجاهدین خلق-پیدایی تا فرجام-1344 تا 1384» را بهترین و مهم ترین منبع این زمان، برای درک ظهور و تداوم این سازمان قلمداد کرد. اثری با ارزش های آکادمیک، منابع قابل توجه و استنادات به جا و به قاعده. این کتاب که بیش از دو هزار صفحه را در برگرفته است، ضمن دارا بودن مقدمه ای تاریخی، بدین ترتیب در سه جلد تدوین شده است: جلد اول مشتمل بر مقدمه مذکور و تاریخچه سازمان از سال 44 تا 54، جلد دوم از سال 54 تا 64، و جلد سوم از 64 تا 84، این پژوهش که به صورت گروهی انجام گرفته است، جوانب متعددی دارد که تنها با خواندن کتاب می توان دقیقاً از آن آگاهی یافت. معهذا ما در اینجا نیم نگاهی بدان می افکنیم و سپس به طرح چند مسأله متفاوت می پردازیم. نویسندگان کوشیده اند وضعیت درون سازمان را به لحاظ تشکیلاتی و شیوه ارتباط اعضا و حدود اختیارات هر یک و کیفیت آموزش های متداوله و تعامل های ایدئولوژیک، تا حد ممکن روشن سازند. آنان روابط و مناسبات ایدئولوژیک، سیاسی و تشکیلاتی سازمان با دیگر گروه ها و جریان های تأثیرپذیری از هر یک را در سر فصل های مجزا و جداگانه ارائه و بررسی کرده اند. این سرفصل ها، مقدمه ای برای درک پیدایش و گسترش اولیه سازمان تواند بود، اما پاسخ گوی ضربه وسیع در سال 1350 نیست. برای درک ضربه سال 50 می باید علل و عوامل و نحوه ضربه امنیتی ساواک و شیوه و امکانات این نهاد پلیسی-امنیتی مورد توجه قرار داده شود. با این مفروضات، دستگیری های گسترده اعضای سازمان در سال 1350، تأثیرات آن بر موجودیت سازمان، تغییر و تحولات داخل تشکیلات، ایجاد تشکیلاتی استبدادی و نسبتاً پیچیده درون زندان، روابط تشکل زندان با بازماندگان سازمان، تسویه ها و تصفیه های خون بار و بایکوت های استبدادی و جزمیت غریب و شگفت انگیز ایشان را به صورتی دقیق تر از سایرمنابع و کتبی-کم و بیش معتبر-وجود داشته، از آن پس، کمتر کتاب و شرح احوالی از این جریان، به صورت منسجم در دست ماست، خاصه در سال های پس از انقلاب که وسعت رخدادها، مجال پژوهش ها را کاهش داده و کثرت موضوعات، موجب از یاد رفتن بسیاری از مهمات و امهات امور شده بود.پژوهشگران مؤلف کتاب، مباحث و پرسش هایی را در زمینه وضعیت سازمان و کادرهای اصلی آن، پس از تغییر ایدئولوژی تا پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357، مقدمه ای واجب برای عملکرد و تشکیلات این گروه در نخستین سال های انقلاب قلمداد کرده اند. عملکردی که در دو سال اول جمهوری خط مشی بهانه جویی و تعارض طلبانه ای داشت، اما علی الظاهر دست به خصومت مسلحانه و براندازی نمی زد، اما در سال 1360، علناً دست به اسلحه برد و با بمب و آتش و خشونت گسترده، حذف فیزیکی مخالفان را در هر سطحی آغاز کرد. سال 60 سال سرنوشت و سنه تعیین قدر واقعی نیروهای متفاوت سیاسی بود. در این سال، مجاهدین با عملکردی نابخردانه و تحلیلی ذهنی، «وضع» یا به عبارتی بهتر «تقدیر» سیاسی خود و نظام را رقم زدند. اما فصول جالب تر کتاب، از همین دوره، یعنی دوران مابعد خرداد 1360 آغاز می شود. جایی که داستان گروهی سیاسی که تا این زمان به اغماض بدین عنوان نامیده شده و مقبول افتاده بود، کی سره به تروریسم، دشمنی کور، فرقه گرایی و حتی سرکوب و شکنجه و ارعاب در درون و بیرون مبدل می شود. البته استحاله ای در کار نیست؛ همه آن رخدادهایی که در بیش از دو دهه خروج و افراد و تشکیلات اصلی سازمان از ایران و سکونت در کشورهای غربی و عراق تا این زمان بر سازمان رفته است. بخشی مهم از این ماجراست. رویدادها و مقاطعی که تقدیر و فرجام سیاسی و ایدئولوژیک غم انگیزی برای آنان رقم زد و به تدریج همه دوستان و حامیان و ضد انقلابیون و سلطنت طلبان را نیز از حاشیه ایشان راند و حتی بدل به نفرینگر و دشمن آنان کرد.
در اثر سه جلدی حاضر، انبوهی از اطلاعات و آمار و اسناد و شواهد گفته و ناگفته در این باره وجود دارد که مسأله مهم این است که مجاهدین، غالباً با تحلیل هایی خود و نه جبر شرایط و فشار حکومت انقلابی، از کشور خارج شدند. آنان اخراج نشدند هر چند تعارضی چشمگیر با نظام داشتند؛ بلکه خروج کردند و بدعت های ناهنجار نهادند. این معصیت هم نابخشودنی است، هم اندوهبار و غم انگیز. وهمی در فضای تیره این بیچارگان هست که حس همدلی را بدل به کینه می کند اما با این حال، آنان فرزندان این آب و خاک بوده اند و لازم است به درستی و بر اساس مدارک و منابع صحیح، مورد تحقیق قرار گیرند. کتاب مورد بحث ما، ما کوششی برای همین درک منصفانه است و یا شاید مقدمه ای بر این کوشش.
در پایان کتاب، مرور سرنوشت سازمان یا تبیین وضع فرجامین کنونی و شرایط تشکیلاتی و درونی و بیرونی مرتبط با آن، خاتمه می یابد و امکان ترسیم چشم انداز آینده برای مخاطب فراهم می شود. این درک مسلماً لازم و از هر حیث ضروری است. خاصه برای مقامات سیاسی و تصمیم گیرندگان امنیتی، زیرا وظیفه آنان قبل از هلاک و استهلاک خصم و حذف مسأله ای به نام سازمان مجاهدین خلق(منافقین)، نجات اسرای ایشان، جوانان خام دل و کم فرهنگ و گرفتار و سودازده و لغزیده ای است که در کابوس خطای خویش، گناه و جاه طلبی، کین توزی و انحراف رهبران سازمان گرفتار آمده اند. نامرادی آن جوانان و نامردی رهبران سازمان نباید یکسان پنداشته شود و درک این شرایط، البته با خوانش مسیر دشوار لغزش های سازمان در مرحله اول و سپس سقوط در میانه دهه پنجاه و تباهی سیاسی و معنوی اش در سال های پس از 1360، دقیق تر و بهتر فهمیده می شود.
منبع مقاله :
کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، شماره 106-104، صص 67-62