نویسنده: مارتین گریفیتس
مترجم: علیرضا طیب
مترجم: علیرضا طیب
پایان جنگ سرد و «معجزه» اقتصادی آسیا به بسیاری از دولت های آسیایی فرصت های تازه ای در عرصه سیاست بین الملل بخشید. برخی از این دولت ها (به ویژه مالزی، سنگاپور، چین، برمه، اندونزی و ژاپن) از این فرصت برای پیشبرد منافع خودشان از طریق انتشار و ترویج نوعی ایدئولوژی موسوم به «ارزش های آسیایی» بهره بردند. این ایدئولوژی در سطح فرهنگ، اقتصاد سیاسی، و روابط بین الملل ترویج می شد.
هواداران ارزش های آسیایی مدعی بودند جوامع آسیایی فرهنگی متفاوت با غرب دارند. ارزش های آسیایی با توجه به پس زمینه افت و انحطاط ادعایی غرب تعریف می شد. وجه مشخصه این افت و انحطاط خرده گیری از مذهب و دیگر ارزش های سنتی در اندیشه روشنگری، سربرآوردن فردباوری؛ گرامیداشت آزادی، استقلال عمل و انتخاب شخصی؛ بی هنجاری ناشی از عواقب اقتصادی و اجتماعی جهانی شدن نابسامان؛ و کاربست کنترل نشده فناوری نو بدون توجه به قیود اخلاقی است. واکنش هواداران «ارزش های آسیایی» به این چالش ها تقلایی نومیدانه باری حفظ جوامع خودشان از دچار شدن به سرنوشتی مشابه است. یکی از جنبه های جدایی ناپذیر دستور کار فرهنگی«ارزش های آسیایی» پدرسالارانه بودن چنین واکنشی است.
ولی این ادعا که آسیا نظام فرهنگی یکپارچه ای را تشکیل می دهد که از انسجام درونی و مقبولیت منطقه ای برخوردار است ادعایی نابجاست. برعکس، فرهنگ ها پویا هستند، با یکدیگر همپوشی دارند و در درون خودشان هم تعارضاتی وجود دارد. وانگهی، فرهنگ تنها مبنای شکل گیری هویت و همبستگی نیست بلکه می تواند نوعی ایدئولوژی یا ابزار اعمال قدرت هم باشد. ادعاهایی که درباره ترویج فرهنگی خاص مطرح می شود می تواند گوناگونی درونی آن را از نظر بپوشاند. افزون بر این، ادعاهای مطرح درباره اصالت فرهنگی ادعاهایی عمیقاً سیاسی هستند زیرا فرهنگ ها صرفاً دریافت و تجربه نمی شوند بلکه ساخته، نوشته، بسط داده و بازنموده می شوند. بسیاری از منتقدان به درستی می گویند که هواداران ارزش های مشخص آسیایی، کلیشه های شرق باوری/غرب باوری و ساخت و پرداخت های یکپارچه هم از شرق و هم از غرب را دوام می بخشند. با وجود این، آسیایی های رها شده از «ارزش های آسیا» به شکل خودکار تبدیل به لیبرال های غربی نمی شوند.
یکی از جنبه های بسیار موذیانه تلاش برای ترویج «ارزش های آسیایی» دفاع از سوء رفتار در زمینه حقوق بشر و سیاست گذاری های ضد مردم سالارانه به نام ضرورت اقتصادی است. این جا همان بحث قدیمی درباره اولویت دادن به حقوق مدنی/سیاسی یا حقوق اجتماعی/اقتصادی و رابطه آن ها با هم به میان می آید. هواداران «ارزش های آسیایی» غالباً می گویند توسعه اقتصادی تنها در شرایط حاکمیت نظم و قانون پایدار خواهد بود و برقراری چنین جوّی نیازمند وجود حکومتی پدرسالارانه است. آزادی دادن به مردم، توانایی دولت را برای ترویج رشد اقتصادی و شکوفایی کلی جامعه محدود می سازد. بر این اساس، غرب باید به جای خرده گیری از عدم استیفای حقوق مدنی و سیاسی مردم آسیا، از توجه حکومت های آسیایی به شرایط و سیاست های اقتصادی حمایت کند. گفته می شود توجه دربست غرب به حقوق یادشده بر خلاف آموزه تفکیک ناپذیری حقوق است که بر اساس آن حقوق اقتصادی اهمیتی هم پایه حقوق مدنی و سیاسی دارند و از آن تفکیک ناپذیرند.
اما همین جاست که پای استدلال هواداران «ارزش های آسیایی» می لنگد زیرا اگر به راستی حقوق از هم تفکیک ناپذیرند پس ادعایی خطاست اگر بگوییم که بیش از اعطای حقوق اساسی مدنی و سیاسی باید سطح معینی از توسعه اقتصادی به دست آید. آموزه تفکیک ناپذیری حقوق به لحاظ منطقی ایجاب می کند که به هر دو دسته مسائل اقتصادی را به زیان اولویت های سیاسی پیش بکشیم. کوتاه سخن این که ادعای وجود رابطه ای ضروری میان سرکوب سیاسی و کامیابی اقتصادی استدلالی بی اعتبار است که نه پژوهش های تجربی آن را تأیید می کند و نه از مبنای اخلاقی یا فلسفی محکمی برخوردار است.
یکی از طنزهای اساسی بحث ارزش های آسیایی جایگاه ممتازی است که هواداران این ارزش ها برای دولت ها قائل اند. در گفتمانی (-گفتمان) که بین هر چیز غربی و هر چیز آسیایی تباینی چشمگیر قائل است دولت به ابزار اصلی عملی ساختن ایدئولوژی ارزش های آسیایی تبدیل می شود. ولی تردیدی نیست که دولت هم از لحاظ منشأ تاریخی و هم در نظریه پردازی متفکران، ابزاری غربی برای سازماندهی و اداره جمعیت های انسانی است.
هدف از در هم آمیختن ارزش های آسیایی با اصول دولت سالارانه حاکمیت و عدم مداخله، جلوگیری از هرگونه خرده گیری خارجی است. استدلالی که در مقابل می توان اقامه کرد این است که حاکمیت و عدم مداخله جزو مجموعه گسترده تری از ارزش ها هستند و اتخاذ خودخواهانه برخی از اصول نظام بین المللی دولت ها توسط حکومت های آسیایی نه تنها به رفتار آن ها بر حسب معیارهای غربی حقانیتی نمی بخشد. بلکه آن ها را در معرض انتقادات کوبنده تری قرار می دهد. هرچه باشد مشروعیت در جامعه بین الملل تنها به معنی محترم شمردن حاکمیت دولت نیست بلکه از آن گذشته (هرچه بیش تر) مستلزم احترام گذاشتن به اصول حکومت قانون و حقوق بشر است.
از زمان بروز بحران مالی سال 98-1997 در آسیا، سخن سرایی درباره ارزش های آسیایی کم تر شده است. در واقع، از دید برخی مفسّران، خود این بحران هم تا حدودی معلول ارزش های آسیایی بود. اما اگر بخواهیم سنجیده تر داوری کنیم باید بگوییم اعتقاد به اصالت فرهنگ که در تبیین رشد اقتصادی روی ارزش های مجزای آسیایی انگشت می گذارد یا آن ها را چون نقاط ضعف معرفی می کند («سرمایه داری خویشاوندپرور») گمراه کننده است. ارزش ها و روش های آسیایی که در فروپاشی مالی اخیر نقش داشتند ترجمان آسیایی و محلی ویژگی های جهان شمول تری چون اختلاس، فساد و سوء مدیریت بودند.
اما اگر این ها را به معنی نبود ارزش های مجزای آسیایی بگیریم به وجود جهان روایی بنیادی ارزش های انسانی قائل شده ایم که گویا سخن سرایی های عاملان سیاسی آن را به طر موقت از دیده ها پنهان ساخته است. این تلقی به معنی نادیده گرفتن فریادهای بسیاری از آسیاییان است که نه ادعاهای نخبگان حاکم خودشان را درباره یکتایی ارزش های آسیایی قبول دارند و نه ادعاهایی لیبرال های غربی در خصوص جهان شمول بودن حقوق مشخصی بشر یا نقش مذهب در جامعه را درست می دانند. ارزش های آسیایی را باید از نو در قالب ارزش های آسیاییان-ارزش های مورد باور مردم آسیا-مطرح ساخت. در این قالب، ارزش های آسیایی رنگارنگ، گوناگون، عارضی و غیرماهوی و غیرشالوده باورانه (-شالوده باوری/شالوده ستیزی) هستند. این ارزش ها کل طیف سیاسی را در بر می گیرند، به شکل پیچیده و باریک بینانه وابسته به مذهب، سنت، فرهنگ و فلسفه اند، و تلاش برای بیان قطعی آن ها به هیچ وجه کامیاب نمی شود. و از این جهت، با غرب و ارزش های غربی نقاط اشتراک فراوانی دارند.
ـــ اتحادیه کشورهای جنوب شرقی آسیا؛ جماعت باوری؛ حقوق بشر
-2000 Jacobson,M.and Bruun,o.(eds) Human Rights and Asian Values:Contested National Identities and cultural Representation in Asia Surrey:Curzon Press.
-2001 Langlois,A.J.The politics of Justice and Human Rights:Southeast Asia and Universalist Theory,Cambridge:Cambridge University press.
-1999 Sung-Joo,H.(ed) Changing Values in Asia: There Impact on Governance and Development,Tokyo:Japan Center for International Exchange.
-2002 Svensson,M.Debating Human Rights in China:A Conceptual and Political History,Lanham:Rowman and Littlefield.
-1999 Van Ness,p(ed),Debating Human Rights:Critical Essays from the United States and Asia,London:Routledge.
آنتونی لانگلوئا
منبع مقاله :
گریفیتس، مارتین؛ (1388)، دانشنامه روابط بین الملل و سیاست جهان، ترجمه ی علیرضا طیب، تهران: نشر نی، چاپ دوم1390
هواداران ارزش های آسیایی مدعی بودند جوامع آسیایی فرهنگی متفاوت با غرب دارند. ارزش های آسیایی با توجه به پس زمینه افت و انحطاط ادعایی غرب تعریف می شد. وجه مشخصه این افت و انحطاط خرده گیری از مذهب و دیگر ارزش های سنتی در اندیشه روشنگری، سربرآوردن فردباوری؛ گرامیداشت آزادی، استقلال عمل و انتخاب شخصی؛ بی هنجاری ناشی از عواقب اقتصادی و اجتماعی جهانی شدن نابسامان؛ و کاربست کنترل نشده فناوری نو بدون توجه به قیود اخلاقی است. واکنش هواداران «ارزش های آسیایی» به این چالش ها تقلایی نومیدانه باری حفظ جوامع خودشان از دچار شدن به سرنوشتی مشابه است. یکی از جنبه های جدایی ناپذیر دستور کار فرهنگی«ارزش های آسیایی» پدرسالارانه بودن چنین واکنشی است.
ولی این ادعا که آسیا نظام فرهنگی یکپارچه ای را تشکیل می دهد که از انسجام درونی و مقبولیت منطقه ای برخوردار است ادعایی نابجاست. برعکس، فرهنگ ها پویا هستند، با یکدیگر همپوشی دارند و در درون خودشان هم تعارضاتی وجود دارد. وانگهی، فرهنگ تنها مبنای شکل گیری هویت و همبستگی نیست بلکه می تواند نوعی ایدئولوژی یا ابزار اعمال قدرت هم باشد. ادعاهایی که درباره ترویج فرهنگی خاص مطرح می شود می تواند گوناگونی درونی آن را از نظر بپوشاند. افزون بر این، ادعاهای مطرح درباره اصالت فرهنگی ادعاهایی عمیقاً سیاسی هستند زیرا فرهنگ ها صرفاً دریافت و تجربه نمی شوند بلکه ساخته، نوشته، بسط داده و بازنموده می شوند. بسیاری از منتقدان به درستی می گویند که هواداران ارزش های مشخص آسیایی، کلیشه های شرق باوری/غرب باوری و ساخت و پرداخت های یکپارچه هم از شرق و هم از غرب را دوام می بخشند. با وجود این، آسیایی های رها شده از «ارزش های آسیا» به شکل خودکار تبدیل به لیبرال های غربی نمی شوند.
یکی از جنبه های بسیار موذیانه تلاش برای ترویج «ارزش های آسیایی» دفاع از سوء رفتار در زمینه حقوق بشر و سیاست گذاری های ضد مردم سالارانه به نام ضرورت اقتصادی است. این جا همان بحث قدیمی درباره اولویت دادن به حقوق مدنی/سیاسی یا حقوق اجتماعی/اقتصادی و رابطه آن ها با هم به میان می آید. هواداران «ارزش های آسیایی» غالباً می گویند توسعه اقتصادی تنها در شرایط حاکمیت نظم و قانون پایدار خواهد بود و برقراری چنین جوّی نیازمند وجود حکومتی پدرسالارانه است. آزادی دادن به مردم، توانایی دولت را برای ترویج رشد اقتصادی و شکوفایی کلی جامعه محدود می سازد. بر این اساس، غرب باید به جای خرده گیری از عدم استیفای حقوق مدنی و سیاسی مردم آسیا، از توجه حکومت های آسیایی به شرایط و سیاست های اقتصادی حمایت کند. گفته می شود توجه دربست غرب به حقوق یادشده بر خلاف آموزه تفکیک ناپذیری حقوق است که بر اساس آن حقوق اقتصادی اهمیتی هم پایه حقوق مدنی و سیاسی دارند و از آن تفکیک ناپذیرند.
اما همین جاست که پای استدلال هواداران «ارزش های آسیایی» می لنگد زیرا اگر به راستی حقوق از هم تفکیک ناپذیرند پس ادعایی خطاست اگر بگوییم که بیش از اعطای حقوق اساسی مدنی و سیاسی باید سطح معینی از توسعه اقتصادی به دست آید. آموزه تفکیک ناپذیری حقوق به لحاظ منطقی ایجاب می کند که به هر دو دسته مسائل اقتصادی را به زیان اولویت های سیاسی پیش بکشیم. کوتاه سخن این که ادعای وجود رابطه ای ضروری میان سرکوب سیاسی و کامیابی اقتصادی استدلالی بی اعتبار است که نه پژوهش های تجربی آن را تأیید می کند و نه از مبنای اخلاقی یا فلسفی محکمی برخوردار است.
یکی از طنزهای اساسی بحث ارزش های آسیایی جایگاه ممتازی است که هواداران این ارزش ها برای دولت ها قائل اند. در گفتمانی (-گفتمان) که بین هر چیز غربی و هر چیز آسیایی تباینی چشمگیر قائل است دولت به ابزار اصلی عملی ساختن ایدئولوژی ارزش های آسیایی تبدیل می شود. ولی تردیدی نیست که دولت هم از لحاظ منشأ تاریخی و هم در نظریه پردازی متفکران، ابزاری غربی برای سازماندهی و اداره جمعیت های انسانی است.
هدف از در هم آمیختن ارزش های آسیایی با اصول دولت سالارانه حاکمیت و عدم مداخله، جلوگیری از هرگونه خرده گیری خارجی است. استدلالی که در مقابل می توان اقامه کرد این است که حاکمیت و عدم مداخله جزو مجموعه گسترده تری از ارزش ها هستند و اتخاذ خودخواهانه برخی از اصول نظام بین المللی دولت ها توسط حکومت های آسیایی نه تنها به رفتار آن ها بر حسب معیارهای غربی حقانیتی نمی بخشد. بلکه آن ها را در معرض انتقادات کوبنده تری قرار می دهد. هرچه باشد مشروعیت در جامعه بین الملل تنها به معنی محترم شمردن حاکمیت دولت نیست بلکه از آن گذشته (هرچه بیش تر) مستلزم احترام گذاشتن به اصول حکومت قانون و حقوق بشر است.
از زمان بروز بحران مالی سال 98-1997 در آسیا، سخن سرایی درباره ارزش های آسیایی کم تر شده است. در واقع، از دید برخی مفسّران، خود این بحران هم تا حدودی معلول ارزش های آسیایی بود. اما اگر بخواهیم سنجیده تر داوری کنیم باید بگوییم اعتقاد به اصالت فرهنگ که در تبیین رشد اقتصادی روی ارزش های مجزای آسیایی انگشت می گذارد یا آن ها را چون نقاط ضعف معرفی می کند («سرمایه داری خویشاوندپرور») گمراه کننده است. ارزش ها و روش های آسیایی که در فروپاشی مالی اخیر نقش داشتند ترجمان آسیایی و محلی ویژگی های جهان شمول تری چون اختلاس، فساد و سوء مدیریت بودند.
اما اگر این ها را به معنی نبود ارزش های مجزای آسیایی بگیریم به وجود جهان روایی بنیادی ارزش های انسانی قائل شده ایم که گویا سخن سرایی های عاملان سیاسی آن را به طر موقت از دیده ها پنهان ساخته است. این تلقی به معنی نادیده گرفتن فریادهای بسیاری از آسیاییان است که نه ادعاهای نخبگان حاکم خودشان را درباره یکتایی ارزش های آسیایی قبول دارند و نه ادعاهایی لیبرال های غربی در خصوص جهان شمول بودن حقوق مشخصی بشر یا نقش مذهب در جامعه را درست می دانند. ارزش های آسیایی را باید از نو در قالب ارزش های آسیاییان-ارزش های مورد باور مردم آسیا-مطرح ساخت. در این قالب، ارزش های آسیایی رنگارنگ، گوناگون، عارضی و غیرماهوی و غیرشالوده باورانه (-شالوده باوری/شالوده ستیزی) هستند. این ارزش ها کل طیف سیاسی را در بر می گیرند، به شکل پیچیده و باریک بینانه وابسته به مذهب، سنت، فرهنگ و فلسفه اند، و تلاش برای بیان قطعی آن ها به هیچ وجه کامیاب نمی شود. و از این جهت، با غرب و ارزش های غربی نقاط اشتراک فراوانی دارند.
ـــ اتحادیه کشورهای جنوب شرقی آسیا؛ جماعت باوری؛ حقوق بشر
خواندنی های پیشنهادی
-1999 Bauer,J.and Bell,D.(eds) The East Asian challenge for Human Rights,Cambridge:Cambridge University Press.-2000 Jacobson,M.and Bruun,o.(eds) Human Rights and Asian Values:Contested National Identities and cultural Representation in Asia Surrey:Curzon Press.
-2001 Langlois,A.J.The politics of Justice and Human Rights:Southeast Asia and Universalist Theory,Cambridge:Cambridge University press.
-1999 Sung-Joo,H.(ed) Changing Values in Asia: There Impact on Governance and Development,Tokyo:Japan Center for International Exchange.
-2002 Svensson,M.Debating Human Rights in China:A Conceptual and Political History,Lanham:Rowman and Littlefield.
-1999 Van Ness,p(ed),Debating Human Rights:Critical Essays from the United States and Asia,London:Routledge.
آنتونی لانگلوئا
منبع مقاله :
گریفیتس، مارتین؛ (1388)، دانشنامه روابط بین الملل و سیاست جهان، ترجمه ی علیرضا طیب، تهران: نشر نی، چاپ دوم1390