نویسنده: مارتین گریفیتس
مترجم: علیرضا طیب
مترجم: علیرضا طیب
روش تشکیل ائتلاف های مقاومت ناپذیر در برابر دولت های تجاوزگر، به موجب تعهدات رسمی از پیش موجود. غالباً این اصطلاح را در مورد هر اتحاد یا رژیم امنیتی (-امنیت) به کار می برند ولی بهتر از همه این است که آن را جایگزین اتحادهای رقیب بشناسیم. طرح های امنیت دستجمعی تاریخ بلندبالایی دارند ولی نخستین تلاش های مهم برای عملی ساختن آن ها در سده های نوزدهم و بیستم صورت گرفت که مشهورترین شان جامعه ملل بود. پس از ناکامی جامعه ملل و نهاد جانشین آن، سازمان ملل متحد، از جلوگیری از تجاوز امنیت دستجمعی از سکه افتاد تا این که بار دیگر در دهه 1990اندیشه آن جان تازه ای گرفت.
امنیت دستجمعی نوید جایگزینی را برای اتحادهای سنتی می دهد. اعضای نظام امنیت دستجمعی به جای آن که پیشاپیش به میدان بیایند منتظر می شوند تا سرو کله یک تجاوزگر پیدا شود و آن گاه اتحاد مقاومت ناپذیری در برابر آن تشکیل می دهند. حق صدور جواز جنگ عموماً به نهادهای جمعی داده می شود: در سده نوزدهم به کنفرانس های بین المللی، و در سده بیستم به جامعه و سازمان ملل، برداشت سنتی از امنیت دستجمعی ایجاب می کرد که سازمانی بین المللی با تعهد الزامی به مقاومت در برابر تجاوز موجود داشته باشد ولی برخی از تحلیلگران معتقدند که لازم نیست امنیت دستجمعی خودکار و فراگیر باشد. اینان اتفاق اروپا در آغاز سده نوزدهم را مد نظر دارند که به منزله نوعی نظام امنیت دستجمعی محدود به قدرت های بزرگ بود و مستلزم هیچگونه تعهد الزامی به حفظ صلح نبود (-اتفاق قدرت ها).
امنیت دستجمعی ایجاب نمی کند که دولت ها توازن قدرت را نادیده بگیرند بلکه آن ها نباید پیش از بروز درگیری، اتحادهای مخالف تشکیل دهند. برعکس، آن ها منتظر می شوند تا یکی از دولت ها تهدیدی پیش بیاورد و سپس برای محدودساختن آن یکپارچه می شوند. چون امنیت دستجمعی نوید جایگزینی برای ائتلاف های متوازن کننده را می دهد شاید انتظار داشته باشیم که بتواند جلوی یک ناپلئون یا هیلتر را بگیرد. ولی در واقع برخی از هواداران امنیت دستجمعی معتقدند که این نظام بهتر از همه در نبود قدرت های بزرگ تجدیدنظر طلب عمل می کند. تنظیم کنندگان منشور ملل متحد با برقراری حق وتو در شورای امنیت تصدیق کردند که امنیت دستجمعی نباید بر ضد دولت های برجسته به کار رود. بدین ترتیب می توان این اتهام را به امنیت دستجمعی زد که زمانی بهترین کارایی را دارد که نیازی به آن نیست. ولی ممکن است رژیم امنیت دستجمعی نقش های سودمند دیگری هم داشته باشد: هماهنگ سازی سیاست ها در قبال خرده تجاوزگران و جنگ های داخلی؛ و کاهش درگیری میان قدرت های هوادار وضع موجود از طریق کاستن از شدت معمای امنیت.
بحث بر سر امنیت دستجمعی حول دو پرسش مرتبط به هم دور می زند. نخست، آیا امنیت دستجمعی می تواند به منزله ابزار جلوگیری از تجاوزگران جای اتحادهای سنتی را بگیرد؟ دوم، آیا دولت ها می توانند آن اندازه بر منافع و دیدگاه های تنگ اندیشانه خود فایق آیند که به ویژه در نبود تهدیدی یکپارچه کننده مشترکاً دست به کار شوند؟ هوداران امنیت دستجمعی مدعی اند که در نبود اتحادهای رقیب، همکاری آسان تر است. امنیت دستجمعی تجاوزگرا را با نیرویی مقاومت ناپذیر روبه رو می سازد. دولت ها با آگاهی از این که دیگران به کمک شان خواهند آمد انگیزه کم تری برای دست زدن به حملات پیشدستی جویانه یا نگرانی از بابت دستاوردهای نسبی خواهند داشت. در واقع آن ها برای اطمینان یافتن از این که دیگران هم در آینده به یاری شان خواهند شتافت و نیز این که در موقعیت حاصل از اقدام دستجمعی نظرشان مورد عنایت قرار خواهد گرفت باید همکاری پیشه کنند. دولت ها با متعهد ساختن خود به مقاومت در برابر تجاوز، احتمال بیش تری دارد که در سر بزنگاه به مقاومت برخیزند.
منتقدان در پاسخ می گویند دولت هایی که مستقیماً در معرض تهدید قرار نداشته باشند از انگیزه کافی برای عمل برخوردار نخواهند بود. برخی دولت ها نسبت به دیگران نفع کم تری در پس زدن تجاوز دارند؛ ممکن است در هرگونه تلاشی که بدین منظور صورت می گیرد سایر دولت ها هزینه های بیشتری بپردازند. چنین دولت هایی ترجیح خواهند داد که با تجاوز سهل گیرانه برخورد کنند و بدون تحمل هزینه ای، از تلاش های سایر دولت ها در جهت دفع تجاوز بهره مند شوند. ممکن است دولت های تجدیدنظر طلب بپندارند که می توانند از مجازات تجاوزگری شان قسر در روند، و دولت های طرفدار وضع موجود هم ممکن است از روی خوش خیالی در برقراری فوری توازن در برابر تجاوزگران کوتاهی کنند. به همین ترتیب بود که قدرت های غربی در دهه 1930 از مقاومت در برابر توسعه طلبی ایتالیا و آلمان کوتاهی کردند. از این ها گذشته ممکن است این شرط قانون باورانه که قطع نظر از این که چه کسی دست به تجاوز زده است باید در برابر تجاوز مقاومت کرد موجب تضعیف احتمال تشکیل ائتلاف در برابر سایر دولت هایی شود که تهدیدکننده تر هستند.
منتقدان به دشواری ناشی از تفاوت منافع، ارزش ها و برداشت های دولت ها نیز اشاره می کنند. دولت ها حتی اگر میل به مقاومت در برابر تجاوز داشته باشند باز ممکن است بر سر این که تقصیر جنگ به گردن کیست یا درباره آن چه باید کرد دچار اختلاف باشند. ممکن است دولت ها اقدام بر ضد متحدان شان یا سایر کشورهایی را که احساس همدردی یا قرابت خاصی نسبت به آن ها دارند نپذیرند. آن ها از نجات دادن دشمنان سنتی خویش یا همکاری با آنها مضایقه خواهند داشت. و اگر اقدام دستجمعی مستلزم مداخله رقیب شان در منطقه ای حساس باشد ممکن است درمان درد برای شان بدتر از خود درد باشد. از این گذشته ممکن است دولت ها در این مورد هم که آیا مداخله اهدافی را که در آن انتظار می رود برآورده می سازد یا نه دچار اختلاف نظر باشند. بر همین اساس روسیه به واسطه پیوندهای تاریخی دیرپا، این اعتقاد که گناه فروپاشی یوگسلاوی به شکلی غیرمنصفانه تنها به گردن صرب ها گذاشته شده است، نگرانی از مداخله ناتو در جنوب شرقی اروپا، و تردید درباره نتیجه بخش بودن بمباران ها در دهه 1990 مخالف کاربرد زور بر ضد صرب ها در بوسنی بود (-سازمان پیمان آتلانتیک شمالی).
در عمل، امنیت دست جمعی سابقه ای همگون و یکدست نداشته است. پیشنهادهایی که برای تشکیل یک ارتش بین المللی مطرح شده هیچ گاه گوش شنوایی پیدا نکرده است. ولی در دوره هایی که قدرت های بزرگ با هم روابط خوب و اهداف مشترکی داشته اند گاهی بر دولت های متخاصم فشارهای دستجمعی وارد کرده اند. قدرت های بزرگ در دهه 1830 در مواجهه با شورش بلژیکی ها بر ضد هلند، طی بخش اعظم این درگیری سیاست های خود را هماهنگ ساختند زیرا همه آنها دلایل خوبی برای تمایل به پرهیز از بروز جنگ میان خودشان داشتند. در دهه 1990 سازمان ملل متحد بر ضد لیبی، عراق و ته مانده یوگسلاوی مجازات های اقتصادی وضع کرد. در حالی که به طور کلی دولت ها بیش تر تمایل به توافق درباره فشارهای اقتصادی دارند تا توسل به زور نظامی، در سال 1950 غیبت موقت نماینده شوروی به شورای امنیت ملل متحد امکان داد تا اجازه توسل به زور بر ضد کره شمالی را صادر کند. در سال 1991 بهبود بارز روابط شرق و غرب شورای امنیت را قادر ساخت تا درباره بیرون راندن عراق از کویت به توافق رسد و در 1994 هم اجازه مداخله بر ضد رهبران نظامی هائیتی را صادر کرد.
ولی حتی در موفق ترین دوره ها هم هرگز امنیت دستجمعی از حد صدور جواز مشترک برای مداخله فراتر نرفته است. هم در کره و هم در عراق، تعداد اندکی از قدرت ها تحت رهبری ایالات متحده عملاً وارد جنگ شدند. دولت ها غالباً از توافق درباره اقدام جمعی سرباز زده اند. جامعه ملل نتوانست در دهه 1930 تجاوز ژاپن به منچوری یا حمله ایتالیا به حبشه را دفع کند. رقابت های شرق و غرب در طول جنگ سرد شورای امنیت را فلج کرد و در 1994 سازمان ملل به شکل فضاحت باری نتوانست جلوی نسل کشی در رواندا را بگیرد. حتی زمانی که اتفاق اروپا و پس از جنگ سرد هم ناتو دست به مداخلات چند جانبه زدند گاهی هدف انتقادات یک یا چند قدرت بزرگ قرار گرفتند. در 1999 اتحاد دولت های غربی به رغم اعتراضات چین و روسیه یوگسلاوی را بمباران کردند و در هنگام حمله انگلستان و ایالات متحده به عراق در سال 2003 هم ظاهراً امنیت دستجمعی رؤیایی بود که به سرعت رنگ باخت.
ـــ اتفاق قدرت ها؛ امنیت مشترک؛ تنفیذ صلح؛ جامعه ملل؛ سازمان ملل متحد؛ مجازات ها؛ مداخله بشر دوستانه
-1992 Betts,R.k.Systems for peace or causes of war? Collective Security,Arms Control,and the New Europe international Security 17,1:5-43.
-1962 Calude,I.L.Jr,power and International Relations,New York:Random House.
-1994 Downs,G.w.(ed) Collective Security Beyond the Cold War,Ann Arbor:University of Michigan press
-1962 Wolfers,Arnold Collective Defense Versus Collective Security in A.Wolfers,Discord and Collaboration,Baltimore:John Hopkins Universtiy,181-204
مَتیو رِندال
منبع مقاله :
گریفیتس، مارتین؛ (1388)، دانشنامه روابط بین الملل و سیاست جهان، ترجمه ی علیرضا طیب، تهران: نشر نی، چاپ دوم1390
امنیت دستجمعی نوید جایگزینی را برای اتحادهای سنتی می دهد. اعضای نظام امنیت دستجمعی به جای آن که پیشاپیش به میدان بیایند منتظر می شوند تا سرو کله یک تجاوزگر پیدا شود و آن گاه اتحاد مقاومت ناپذیری در برابر آن تشکیل می دهند. حق صدور جواز جنگ عموماً به نهادهای جمعی داده می شود: در سده نوزدهم به کنفرانس های بین المللی، و در سده بیستم به جامعه و سازمان ملل، برداشت سنتی از امنیت دستجمعی ایجاب می کرد که سازمانی بین المللی با تعهد الزامی به مقاومت در برابر تجاوز موجود داشته باشد ولی برخی از تحلیلگران معتقدند که لازم نیست امنیت دستجمعی خودکار و فراگیر باشد. اینان اتفاق اروپا در آغاز سده نوزدهم را مد نظر دارند که به منزله نوعی نظام امنیت دستجمعی محدود به قدرت های بزرگ بود و مستلزم هیچگونه تعهد الزامی به حفظ صلح نبود (-اتفاق قدرت ها).
امنیت دستجمعی ایجاب نمی کند که دولت ها توازن قدرت را نادیده بگیرند بلکه آن ها نباید پیش از بروز درگیری، اتحادهای مخالف تشکیل دهند. برعکس، آن ها منتظر می شوند تا یکی از دولت ها تهدیدی پیش بیاورد و سپس برای محدودساختن آن یکپارچه می شوند. چون امنیت دستجمعی نوید جایگزینی برای ائتلاف های متوازن کننده را می دهد شاید انتظار داشته باشیم که بتواند جلوی یک ناپلئون یا هیلتر را بگیرد. ولی در واقع برخی از هواداران امنیت دستجمعی معتقدند که این نظام بهتر از همه در نبود قدرت های بزرگ تجدیدنظر طلب عمل می کند. تنظیم کنندگان منشور ملل متحد با برقراری حق وتو در شورای امنیت تصدیق کردند که امنیت دستجمعی نباید بر ضد دولت های برجسته به کار رود. بدین ترتیب می توان این اتهام را به امنیت دستجمعی زد که زمانی بهترین کارایی را دارد که نیازی به آن نیست. ولی ممکن است رژیم امنیت دستجمعی نقش های سودمند دیگری هم داشته باشد: هماهنگ سازی سیاست ها در قبال خرده تجاوزگران و جنگ های داخلی؛ و کاهش درگیری میان قدرت های هوادار وضع موجود از طریق کاستن از شدت معمای امنیت.
بحث بر سر امنیت دستجمعی حول دو پرسش مرتبط به هم دور می زند. نخست، آیا امنیت دستجمعی می تواند به منزله ابزار جلوگیری از تجاوزگران جای اتحادهای سنتی را بگیرد؟ دوم، آیا دولت ها می توانند آن اندازه بر منافع و دیدگاه های تنگ اندیشانه خود فایق آیند که به ویژه در نبود تهدیدی یکپارچه کننده مشترکاً دست به کار شوند؟ هوداران امنیت دستجمعی مدعی اند که در نبود اتحادهای رقیب، همکاری آسان تر است. امنیت دستجمعی تجاوزگرا را با نیرویی مقاومت ناپذیر روبه رو می سازد. دولت ها با آگاهی از این که دیگران به کمک شان خواهند آمد انگیزه کم تری برای دست زدن به حملات پیشدستی جویانه یا نگرانی از بابت دستاوردهای نسبی خواهند داشت. در واقع آن ها برای اطمینان یافتن از این که دیگران هم در آینده به یاری شان خواهند شتافت و نیز این که در موقعیت حاصل از اقدام دستجمعی نظرشان مورد عنایت قرار خواهد گرفت باید همکاری پیشه کنند. دولت ها با متعهد ساختن خود به مقاومت در برابر تجاوز، احتمال بیش تری دارد که در سر بزنگاه به مقاومت برخیزند.
منتقدان در پاسخ می گویند دولت هایی که مستقیماً در معرض تهدید قرار نداشته باشند از انگیزه کافی برای عمل برخوردار نخواهند بود. برخی دولت ها نسبت به دیگران نفع کم تری در پس زدن تجاوز دارند؛ ممکن است در هرگونه تلاشی که بدین منظور صورت می گیرد سایر دولت ها هزینه های بیشتری بپردازند. چنین دولت هایی ترجیح خواهند داد که با تجاوز سهل گیرانه برخورد کنند و بدون تحمل هزینه ای، از تلاش های سایر دولت ها در جهت دفع تجاوز بهره مند شوند. ممکن است دولت های تجدیدنظر طلب بپندارند که می توانند از مجازات تجاوزگری شان قسر در روند، و دولت های طرفدار وضع موجود هم ممکن است از روی خوش خیالی در برقراری فوری توازن در برابر تجاوزگران کوتاهی کنند. به همین ترتیب بود که قدرت های غربی در دهه 1930 از مقاومت در برابر توسعه طلبی ایتالیا و آلمان کوتاهی کردند. از این ها گذشته ممکن است این شرط قانون باورانه که قطع نظر از این که چه کسی دست به تجاوز زده است باید در برابر تجاوز مقاومت کرد موجب تضعیف احتمال تشکیل ائتلاف در برابر سایر دولت هایی شود که تهدیدکننده تر هستند.
منتقدان به دشواری ناشی از تفاوت منافع، ارزش ها و برداشت های دولت ها نیز اشاره می کنند. دولت ها حتی اگر میل به مقاومت در برابر تجاوز داشته باشند باز ممکن است بر سر این که تقصیر جنگ به گردن کیست یا درباره آن چه باید کرد دچار اختلاف باشند. ممکن است دولت ها اقدام بر ضد متحدان شان یا سایر کشورهایی را که احساس همدردی یا قرابت خاصی نسبت به آن ها دارند نپذیرند. آن ها از نجات دادن دشمنان سنتی خویش یا همکاری با آنها مضایقه خواهند داشت. و اگر اقدام دستجمعی مستلزم مداخله رقیب شان در منطقه ای حساس باشد ممکن است درمان درد برای شان بدتر از خود درد باشد. از این گذشته ممکن است دولت ها در این مورد هم که آیا مداخله اهدافی را که در آن انتظار می رود برآورده می سازد یا نه دچار اختلاف نظر باشند. بر همین اساس روسیه به واسطه پیوندهای تاریخی دیرپا، این اعتقاد که گناه فروپاشی یوگسلاوی به شکلی غیرمنصفانه تنها به گردن صرب ها گذاشته شده است، نگرانی از مداخله ناتو در جنوب شرقی اروپا، و تردید درباره نتیجه بخش بودن بمباران ها در دهه 1990 مخالف کاربرد زور بر ضد صرب ها در بوسنی بود (-سازمان پیمان آتلانتیک شمالی).
در عمل، امنیت دست جمعی سابقه ای همگون و یکدست نداشته است. پیشنهادهایی که برای تشکیل یک ارتش بین المللی مطرح شده هیچ گاه گوش شنوایی پیدا نکرده است. ولی در دوره هایی که قدرت های بزرگ با هم روابط خوب و اهداف مشترکی داشته اند گاهی بر دولت های متخاصم فشارهای دستجمعی وارد کرده اند. قدرت های بزرگ در دهه 1830 در مواجهه با شورش بلژیکی ها بر ضد هلند، طی بخش اعظم این درگیری سیاست های خود را هماهنگ ساختند زیرا همه آنها دلایل خوبی برای تمایل به پرهیز از بروز جنگ میان خودشان داشتند. در دهه 1990 سازمان ملل متحد بر ضد لیبی، عراق و ته مانده یوگسلاوی مجازات های اقتصادی وضع کرد. در حالی که به طور کلی دولت ها بیش تر تمایل به توافق درباره فشارهای اقتصادی دارند تا توسل به زور نظامی، در سال 1950 غیبت موقت نماینده شوروی به شورای امنیت ملل متحد امکان داد تا اجازه توسل به زور بر ضد کره شمالی را صادر کند. در سال 1991 بهبود بارز روابط شرق و غرب شورای امنیت را قادر ساخت تا درباره بیرون راندن عراق از کویت به توافق رسد و در 1994 هم اجازه مداخله بر ضد رهبران نظامی هائیتی را صادر کرد.
ولی حتی در موفق ترین دوره ها هم هرگز امنیت دستجمعی از حد صدور جواز مشترک برای مداخله فراتر نرفته است. هم در کره و هم در عراق، تعداد اندکی از قدرت ها تحت رهبری ایالات متحده عملاً وارد جنگ شدند. دولت ها غالباً از توافق درباره اقدام جمعی سرباز زده اند. جامعه ملل نتوانست در دهه 1930 تجاوز ژاپن به منچوری یا حمله ایتالیا به حبشه را دفع کند. رقابت های شرق و غرب در طول جنگ سرد شورای امنیت را فلج کرد و در 1994 سازمان ملل به شکل فضاحت باری نتوانست جلوی نسل کشی در رواندا را بگیرد. حتی زمانی که اتفاق اروپا و پس از جنگ سرد هم ناتو دست به مداخلات چند جانبه زدند گاهی هدف انتقادات یک یا چند قدرت بزرگ قرار گرفتند. در 1999 اتحاد دولت های غربی به رغم اعتراضات چین و روسیه یوگسلاوی را بمباران کردند و در هنگام حمله انگلستان و ایالات متحده به عراق در سال 2003 هم ظاهراً امنیت دستجمعی رؤیایی بود که به سرعت رنگ باخت.
ـــ اتفاق قدرت ها؛ امنیت مشترک؛ تنفیذ صلح؛ جامعه ملل؛ سازمان ملل متحد؛ مجازات ها؛ مداخله بشر دوستانه
خواندنی های پیشنهادی
-1993 Beenete,A.and Lepgold,J.Reinventing Collective Security after the Cold War and Gulf Conflict,political Science Quarterly 108,2:213-37.-1992 Betts,R.k.Systems for peace or causes of war? Collective Security,Arms Control,and the New Europe international Security 17,1:5-43.
-1962 Calude,I.L.Jr,power and International Relations,New York:Random House.
-1994 Downs,G.w.(ed) Collective Security Beyond the Cold War,Ann Arbor:University of Michigan press
-1962 Wolfers,Arnold Collective Defense Versus Collective Security in A.Wolfers,Discord and Collaboration,Baltimore:John Hopkins Universtiy,181-204
مَتیو رِندال
منبع مقاله :
گریفیتس، مارتین؛ (1388)، دانشنامه روابط بین الملل و سیاست جهان، ترجمه ی علیرضا طیب، تهران: نشر نی، چاپ دوم1390