پسافوردگرایی post-Fordism

اصطلاحی کلی که برای اشاره به طیف کامل دگرگونی هایی به کار می رود که از اوایل دهه 1970 در سازمان فعالیت تجاری و در دولت پدید آمده است. سال های میان 1945 و 1970 که اغلب دوران زرین فوردگرایی خوانده می شود
پنجشنبه، 22 خرداد 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پسافوردگرایی post-Fordism
 پسافوردگرایی post-Fordism

 

نویسنده: مارتین گریفیتس
مترجم: علیرضا طیب



 
اصطلاحی کلی که برای اشاره به طیف کامل دگرگونی هایی به کار می رود که از اوایل دهه 1970 در سازمان فعالیت تجاری و در دولت پدید آمده است. سال های میان 1945 و 1970 که اغلب دوران زرین فوردگرایی خوانده می شود شاهد میزان بی سابقه ای از رشد اقتصادی مستمر در اقتصادهای سرمایه داری اصلی امریکای شمالی، اروپای غربی و ژاپن بود. بسیاری افراد علت اصلی آهنگ سریع رشد اقتصادی مستمر در این دوره را بالابودن نرخ رشد بهره وری در پی به کارگیری و انتشار روش های تولید و توزیع انبوه توسط شرکت های چند ملیتی می دانند. این شرکت ها روش های پرحجم خط تولید و توزیع انبوه محصولات هم شکل ر اتوسعه دادند و تکمیل کردند. آن ها از مدلی برای سازمان فعالیت اقتصادی پیروی می کردند که نخستین بار هنری فورد آن را برای تولید خودروی فورد تی به کار برده بود. غلبه یافتن روش های تولید انبوه به نوبه خود محرک فنون جدید مصرف انبوه شد. اصطلاح فورگرایی بیانگر تلفیق این مدل تجاری با فنون مصرف انبوه است.
اما در اواخر دهه 1960 شرکت ها برای حفظ این نرخ بالای رشد بهره وری با دشواری های فزایندهای روبه رو شدند. در عین حال، دوره طولانی رشد مستمر اقتصادهای محوری سرمایه داری موجب شد که تعداد به حد کافی بزرگی از مصرف کنندگان، خواهان محصولات و خدماتی شوند که با محصولات یک شکل تولیدشده تفاوت داشته و خاص فرد خودشان باشند. تلفیق این دو روند موجب افت بارز نرخ های سود شرکت ها و بحران زدگی عمومی فوردگرایی شد. بحران اوایل دهه 1970 که از جمله در سیمای فروپاشی توافق برتون وودز و بحران نفتی 1973 خود را نشان داد موجب تشدید جست و جو به دنبال مدل جایگزینی برای تولید و تزیع کالاها شد که به پسافوردگرایی معروف گردید.
در دوران پسافوردگرایی هیچ گونه مدل واحدی برای سازمان فعالیت تجاری حاکم نبوده است. از همین رو، پسافوردگرایی حداکثر اشاره به چند مدلی دارد که تک تک آن ها از دهه 1970 به بعد سربرآورده اند. در واقع، گوناگونی آن ها، از دهه 1970 به بعد سربرآورده اند. در واقع، گوناگونی قابل ملاحظه و سر برآوردن مدل های مختلف تجاری و سازمانی، مفهوم پسافوردگرایی را کم تر فایده سازمانی، مفهوم پسافوردگرایی را کم تر مفید فایده می سازد. با این حال،، به منزله یک مقوله کلی، می سازد. با این حال، به منزله یک مقوله کلی، پسافوردگرایی بر غلبه الگویی انعطاف پذیر و همواره نوآورانه برای انباشت پایه می گیرد که وجه مشخصه اش پدیده «تولید کم محصول» است.
مفهوم «تولید کم محصول» در برگیرنده دو روش «درست به موقع» و «کنترل کیفیت کامل» است که از اواخر دهه 1960 صنعت خودروسازی ژاپن به شکل گسترده از آن ها بهره می گرفته است. این صنعت از تولید برای بازار انبوه به تقسیم بندی بازار و راهبردهای بازاریابی مناسب روی آورد که به نیروی کار فوق العاده ماهر نیاز و به جای کمیت بر کیفیت و خدمات تأکید دارد. خیلی پیش از آن شرکت آی بی ام مدیریت کیفیت کامل را با تولید صنعتی کم محصول، تحویل به موقع محصول و تعیین هزینه ها بر اساس قیمت محصول درهم آمیخته بود. اما تولید کم محصول اصطلاحی بود که برای تشریح فلسفه عمومی تجار ژاپنی دایر بر کاهش مستمر ضایعات در همه زمینه ها و به هر صورت به کار می رفت. تولید کم محصول از روش های درست به موقع تشکیل می شود که خود اشاره به زمان بندی تولید و روش کنترل سیاهه دارد که ایجاب می کند هر یک از اقلام مورد نیاز عملیات تولید-اعم از مواد خام، کالاهای تکمیل شده، یا اقلام بینابین این دو-دقیقاً در زمانی که بدان نیاز است تولید می شود و در اختیار قرار گیرد. روش «درست به موقع» را شرکت تویوتا مشخصاً برای کاستن از ضایعات تولید ابداع کرد. تولید کم محصول با روش کنترل کیفیت کامل نیز همراه است که اشاره به فعالیت مدیران و کارگران در تلاش کاملاً یک پارچه ای برای بهبود کار نمود در تمامی سطوح دارد. تویوتا برای رسیدن به اهدافش روش تازه ای برای کنترل مواد (موسوم به نظام کانبان) و روش درست به موقع را ابداع کرد. در نتیجه، زمان برپا کردن خطوط تولید جدید به میزان بارزی کاهش یافت. در اوایل دهه 1970 تویوتا قادر بود خطوط پرس خود را ظرف سه دقیقه از نو به راه اندازد در حالی که این زمان برای تولیدکنندگان مشابه غربی تقریباً چهارساعت بود. روند تولید نسبت به آشفتگی ها هر چه حساس تر شد و کیفیت تولید نسبت به آشفتگی ها هر چه حساس تر شد و کیفیت تولید در پی رسیدن به حذف کامل معایب بود. تولید با استفاده از دسته های کوچک نیروی تولید، نیاز به نیروی کار فوق العاده انعطاف پذیری را پیش آورد که نفرات آن بتوانند بسته به نیازهای وقت تولید، به سرعت و پی در پی جای خود را تغییر دهند.
در حالی که شیوه های تولید کم محصول ژاپنی ها در صنایع خودروسازی و الکترونیک به کار گرفته شد شواهدی وجود داشت که این شیوه در اروپا و ایالات متحده در جهتی که به «تولید انعطاف پذیر» معروف و مبتنی بر پیدایش مناطق صنعتی تخصصی در اروپا و ایالات متحده بود تکامل می یافت. در این مناطق، رشته کوتاهی از محصولات که مطابق سلیقه مصرف کننده قواره بندی شده بود تولید می شد. برای نوسازی سنت های دیرپای افزارمندی و بهبودبخشیدن به کیفیت محصول در محیط کاری که بر مشارکت بیش تر پایه می گرفت فناوری های تازه ای به کار گرفته شد.
در همین حال در بخش ارتباطات دوربرد و رایانه، گونه متفاوتی از سازمان صنعتی سربرآورد. این شکل رقابتی جدید «وین تلیسم» خوانده می شد زیرا سلطه شرکت هایی چون اینتل (در زمینه ریزپردازشگرها) و مایکروسافت (در زمینه سیستم های عامل ویندوز) بر بازار، اهمیت دانش را در رقابت پذیری و دسترسی به بازار، اهمیت دانش را در رقابت پذیری و دسترسی به بازار در دوران جدی نشان می داد. افزایش اهمیت استانداردها و طراحی نیز با تجدید ساختار شکل های اهمیت استانداردها و طراحی نیز با تجدید ساختار شکل های سازمان تجاری و صنعتی بی ارتباط نبود. شرکت های برجسته یا «با نام تجاری معروف» ضمن پیوند گسستن از فعالیت «تولید بَر» که «بر تولید تکیه و تأکید داشت» پیگیر فعالیتی شدند که «بر نوآوری تکیه و تأکید داشت». آن ها ظرفیت تولیدی خود را از طریق عقد قرارداد پیمانکاری با عرضه کنندگان بیرونی تأمین کردند و منابع را به گونه ای متمرکز ساختند که به پیگیری نوآوری در سطح تولید کمک کند و ویژگی های تعیین کننده محصولات و نحوه تعامل شان با دیگر محصولات را مشخص و تقویت کردند. بر این اساس، شرکت های مسلط، ظرفیت نوآوری و بازارآفرینی را هر چه بیش تر «در داخل» اندوخته ساختند و اجازه دادند ظرفیت عرضه به بازار به اقتصاد بیرونی مهاجرت کند.
الگوی کلی هر چه بیش تر در جهت آن چه ریچارد دانینگ (Dunning 1997) سرمایه داری اتحادی می خواند تکامل یافت. دانینگ معتقد است شرکت سنتی سلسله مراتبی که با دیگر شرکت های موجود در جهان درگیر روابطی خصمانه بود جای خود را به تشریک اطلاعات و ایجاد اتحادهای راهبردی می دهد. شرکت ها برای کمینه ساختن بلاتکلیفی و هزینه های تعامل، هر چه بیش تر به ترتیبات مبتنی بر تشریک مساعی رو می آورند.
مانند خود فوردگرایی، انواع بی شمار دگرگونی های پدید آمده در سازمان تجاری بسیار فراتر از فرایند مهندسی دامن می گسترد و موجب پیدایش «دولت رقابت» می شود. دولت ها با تلاش برای عرضه ترکیب درستی از پشتیبانی زیرساختی و سیاست های کلان و خرده اقتصادی که برای تشویق شرکت ها به استقرار زنجیره های تولید پرارزش خودشان در قلمرو آن دولت ها در انداخته می شود به پویایی پرشتاب سرمایه، تنوع رو به رشد عملیات تولید صنعتی، و بُن نگره های سازمانی و مدل های کسب و کار پاسخ می گویند (palan and Abbott 1996).
ـــ برون بوم؛ کشور نوصنعتی؛ واسطه زدایی

خواندنی های پیشنهادی

-1994 Amin,A.(ed) post-Fordism:A Reader,Oxford Blackwell.
-1997 Dunning,J.H Alliance Capitalism and Global Business,London:Routledge.
-1987 Lipietz A.Mirages and Miracles: The Crisis of Global Fordism,London: Verso.
-1996 Palan,R.and Abbott,J.State Strategies in the Global Political Economy,london,pinter.
-2000 Palan,R.(ed).Global political Economy:Contemporary,London:Routledge.
رونن پَلان
منبع مقاله :
گریفیتس، مارتین؛ (1388)، دانشنامه روابط بین الملل و سیاست جهان، ترجمه ی علیرضا طیب، تهران: نشر نی، چاپ دوم1390



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط