جماعت باوری Communitarinism

نوعی موضع گیری سیاسی، فلسفی و اخلاقی که بر ریشه های همبایی یا جماعتی قوانین اخلاقی و هویت فردی تأکید دارد. گرچه غالباً جماعت باوری را واکنشی در برابر تفسیرهای فردباورانه لیبرال از عدالت به ویژه کارهای جان رالز
شنبه، 24 خرداد 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جماعت باوری Communitarinism
جماعت باوری Communitarinism

 

نویسنده: مارتین گریفیتس
مترجم: علیرضا طیب



 
نوعی موضع گیری سیاسی، فلسفی و اخلاقی که بر ریشه های همبایی یا جماعتی قوانین اخلاقی و هویت فردی تأکید دارد. گرچه غالباً جماعت باوری را واکنشی در برابر تفسیرهای فردباورانه لیبرال از عدالت به ویژه کارهای جان رالز (2004-1921) می دانند، می توان ریشه های آن را به سنت رومانتیک آلمان و فیلسوف سیاسی آلمانی گئورک هگل (1831-1770) رساند. در روابط بین الملل، اصطلاح جماعت باوری برخی رویکردهای ملت گرایانه و ضد جهان میهن در قبال عدالت توزیعی جهانی و اخلاق بین الملل مشخص می سازد و اغلب برحسب شکاف جهان میهنی/جماعت باوری از آن سخن به میان رفته است.
جماعت باوران می گویند لیبرالیسم به ناحق خود را همچون تفسیری بی طرفانه از زندگی سیاسی جا زده است. لیبرالیسم نه تنها تفسیر بی طرفانه ای از زندگی سیاسی نیست بلکه در واقع نماینده نوع بسیار خاصی از رویکرد به سیاست و فردیت است. لیبرالیسم عملاً بر فرهنگ تاریخی نسبتاً ستبری از ارزش های مشترکی چون فردیت، خودمختاری و تمایز عمومی/خصوصی پایه می گیرد. همچنین برداشتی گوهری درباره فردیت و خرد را دستمایه تفسیر خودش از عدالت قرار می دهد. به گفته جماعت باوران، این برداشت بیش از آن که بسیاری از لیبرال ها معترف اند مشکل ساز و متعلق به فرهنگی خاص است و از همین رو نظریه لیبرالی عدالت به آن اندازه که گاه ادعا می شود بی طرفانه نیست. وانگهی، لیبرالیسم بر ارزش های دیگری مانند ملت گرایی و احساس وظیفه عمومی یا مدنی در قبال دیگر اعضای جماعت خود متکی است که از تعلق به جماعت یا همبودی خاص نشئت می گیرند. بنابراین لیبرالیسم چارچوب چندان بی طرفانه ای نیست که حقیقتی اساسی و عینی را درباره نحوه اداره سیاست بازگو کند بلکه خودش یکی از ساخته های فرهنگی جاندار و پرشاخ و برگ بشر است. لیبرالیسم به جای آن که از موضع حق بین برداشت های مختلف از امر خوب میان داری کند حاوی و برخاسته از برداشت های بسیار مشخص تاریخی و فرهنگی درباره زندگی خوب است.
وقتی این ویژگی به حوزه روابط بین الملل انتقال می یابد رنگ و بویی متفاوت پیدا می کند. بحث های آغازین حول سرشت و سرچشمه برداشت های سیاسی از امر خوب و ساخت و پرداخت های اجتماعی از هویت فردی و نیز سرشت آگاهی ما از این ارزش ها دور می زند. بین آنان که آگاهی اخلاقی را برخاسته از فرایندهای جهان روای خرد می دانستند و آن ها که می گفتند این آگاهی تماماً از زبان ها و معناهای به وجود آمده در فرهنگ های مشخص ریشه می گیرد شکافی اساسی وجود داشت. جماعت باوری از این جهت با تأویل شناسی بی ارتباط نیست.
این موضع گیری در قلمرو روابط بین الملل به صورت توجه به اهمیت اخلاقی مرزهای ملی و فرهنگی جلوه گر شد. لیبرالیسم با جهان میهنی پیوند دارد و جماعت باوری با ملت گرایی یا اندیشه جامعه بین الملل متکثر ــ (کثرت گرایی). به گفته جهان میهنان لیبرال) انسان ها را هیچ گونه مرز اخلاقی مهمی از هم جدا نمی کند حال آن که جماعت باوران، دولت ملی را کانون اصلی تکالیف اخلاقی و مرز اصلی محدود کننده دامنه همبستگی اخلاقی می شناسد. نویسندگانی چون والرز (Walzer 1996) می گویند فراسوی دولت ملی کم ترین تکالیف اخلاقی به گردن ماست زیرا در این قلمرو کم ترین همبستگی اخلاقی وجود دارد. بین ارزش ها و فرهنگ «ستبر»ی که در مقام اعضای یک ملت داریم و ارزش هایی که شاید در آن ها با غیرهم میهنان مان شریک باشیم تفاوتی اساسی وجود دارد. وانگهی جماعت باوران فقدان یک فرهنگ اخلاقی جهانی واحد را مانعی اساسی در راه دستیابی به عدالت جهانی می دانند.
در این چارچوب، جماعت باوران می گویند که جهان باوری به زیان گوناگونی فرهنگی و عضویت در جماعت های خاص، از عدالت جهان شمول و عضویت در جامعه بشری دفاع می کند. جماعت باوری هرگونه تلاش برای بسط قاموس های اخلاقی جهان روا را لزوماً برای جماعت ها و همبودهای خاصی که مردم عملاً در دل آن ها زندگی می کنند زیان بار می داند. یک نمونه از این موضع گیری را می توان در بحث موسوم به «ارزش های آسیایی» دید. چهره های اصلی این بحث کوشش داشتند جهان روا بودن برداشت های غربی از حقوق بشر را زیر سؤال ببرند.
روی هم رفته جماعت باوری تلویحاً به معنی تصدیق این اندیشه است که انسان ها بیرون از مرزهای جوامع ملی شان تکالیف اخلاقی محدودی دارند. همیشه روشن نیست که آیا این وضع نتیجه دشواری هایی عملی است که از روایت های ناهمساز از عدالت برمی خیزد یا ناشی از پای بندی هنجاری به حفظ تفاوت فرهنگی.
گذشته از این ها، جماعت باوری یا با تفسیرهای کثرت گرایانه از جامعه بین الملل در پیوند است (ـــ کثرت گرایی). اگر همه ارزش های اخلاقی محصول آن چه والرز فرهنگ های «ستبر» می خواند هستند و جهان در بردارنده انواع فرهنگ های ناهمساز است پس در شرایطی که توافق عمیق تری درباره مقصود مشترک مان وجود ندارد باید در این خصوص که چگونه کنار هم زندگی کنیم با هم به توافق برسیم. قواعد جامعه بین الملل از جمله قواعد جنگ عادلانه، حاکمیت و عدم مداخله همین نقش را بازی می کند.
جماعت باوری و جهان میهنی را عموماً به صورت دو دیدگاه مخالف و مقابل هم معرفی می کنند. اما به دلایلی بهتر است این دوگانگی را مبالغه آمیز بدانیم. اولاً تنها تعداد بسیار اندکی از جهان میهنانه یا تفاوت فرهنگی دشمنی اصولی دارند و تعداد بسیار کمی از جماعت باوران به کلی منکر ارزش های جهان شمول اند. بنابراین بهتر است این دو دیدگاه را دو سر یک طیف بدانیم. در یک سر این طیف، اخلاق جهان روایی جهانی را داریم که فرهنگ همگون نحیفی دارد، و در سر دیگرش، جهان نسبی گرای جماعت های متعدد و جداگانه ستبر که با جهانی که واقع گرایان به تصویر می کشند بی شباهت نیست (ـــ واقع گرایی) تنها معدودی از هواداران معاصر جهان میهنی یا جماعت باوری دقیقاً در یک سر این طیف قرار می گیرند.
استدلال بسیاری از جماعت باوران حاوی برخی عناصر جهان میهنی یا جهان شمول انگاری است. برای نمونه، مایکل والرز (Walzer 1996) و مروین فراست (Frost 1996) اذعان دارند که حقوق بشر، نوعی معیار حداقل است که همه دولت ها باید آن را رعایت کنند. وانگهی، خارجیان برای مداخله به منظور جلوگیری از جنایاتی چون نسل کشی مسئولیت دارند. از این گذشته، دفاع از تفاوت فرهنگی در قالبی جهان روا بیان می شود: این گونه برای همگان خوب است که به جماعتی تعلق داشته باشد. می توان گفت که چنین اعترافی، جماعت باوری را فاقد انسجام می سازد مگر این که بتواند برای این استدلال هنجاری توجیه رسایی ارائه کند.
با وجود این تفاوت ها، می توان گفت که هم جهان میهنی و هم جماعت باوری هر دوبه طور اساسی به ارزش برابری انسان ها پای بندند. وجه تمایز واقعی این دو دیدگاه در تفسیری است که از معنای برابری و چگونگی تجلی سیاسی و اخلاقی آن دارند. جهان میهنان می گویند برابری تنها در نظمی جهانی قابل حصول است که بر اصولی جهان روا که در مورد افراد صدق می کنند مبتنی باشد حال آن که جماعت باوران دولت و جامعه دولت ها را تجسم مناسب این نظم می شناسند. اگر چنین باشد پس همبستگی جهانی میهن «ستبر» در کل جهان، نامطلوب است و جهان میهنان نیز باید در تفسیر خودشان از جهان روایی جایی هم برای شناسایی تفاوت فرهنگی در نظر بگیرند.
ـــ ارزش های آسیایی؛ جهان میهنی؛ شالوده باوری/شالوده ستیزی؛ کثرت گرایی؛ همبستگی خواهی

خواندنی های پیشنهادی

-1992 Brown,c.International Relations, Theory:New Normative Approaches,New York:Columbia University Press.
-1996 Forst,M.Ethics and International Relations,Cambridge:Cambridge University Press.
-1992 Milhall, S.and Swife.A,Liberals and Communitarians, Oxford:Blakwell.
-1982 Sandel,M.Liberalism and the Limits of Justice,Cambridge:Cambridgee University Press.
-1996 Walzer,M.Thick and Thin:Moral Arguments at home and Abroad,Notre Dame:University of Notre Dame Press.
ریچارد شاپکات
منبع مقاله :
گریفیتس، مارتین؛ (1388)، دانشنامه روابط بین الملل و سیاست جهان، ترجمه ی علیرضا طیب، تهران: نشر نی، چاپ دوم1390



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط