بررسی روابط سیاسی میان فاطمیان مصر و عباسیان

خلافت فاطمیان اسماعیلی در سال 297 ه.ق توسط عبیدالله مهدی در شمال آفریقا غرب سرزمین های خلافت عباسی بنیان گردید، خلافت آنان از این لحاظ مورد توجه است که آنان به عنوان مدعیان قدرت در جهان اسلام در برابر خلافت
شنبه، 24 خرداد 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بررسی روابط سیاسی میان فاطمیان مصر و عباسیان
بررسی روابط سیاسی میان فاطمیان مصر و عباسیان

 

نویسنده:بهناز قائد شرفی (1)
منبع:راسخون




 

چکیده

خلافت فاطمیان اسماعیلی در سال 297 ه.ق توسط عبیدالله مهدی در شمال آفریقا غرب سرزمین های خلافت عباسی بنیان گردید، خلافت آنان از این لحاظ مورد توجه است که آنان به عنوان مدعیان قدرت در جهان اسلام در برابر خلافت عباسی قرار داشتند. رقابت آنان در سرپرستی بر جهان اسلام بود، فاطمیان داعیان شیعی بر این محدوده بودند و عباسیان قدرتمند، به عنوان سنیانی که بر این نواحی حکم می راندند. همین تقابل باعث می شد که دو داعی خلافت جهان اسلام، همواره با هم در تضاد و چالش باشند. این رقابت بین ایشان، گاه با زور و گاهی با دیپلماسی به پیش رانده می شد. فاطمیان سعی می کردند با حکومت های در ایران مانند آل بویه و غزنویان و سلاجقه ارتباط برقرار سازند و با همراه ساختن آنان، اهداف خصمانه شان علیه عباسیان را به نتیجه رسانند. این مقاله بر آن است تا با استفاده از منابع کتابخانه ای، روند روابط فاطمیان و خلفای عباسی و تاثیر پذیرفتن این روابط از عملکرد حکام ایرانی را مورد بررسی قرار دهد.
کلید واژگان: عباسیان، فاطمیان، اسماعیلی، ایران، مصر

مقدمه

فاطمیان 274 سال در مغرب و مصر خلافت کردند. تعداد آنها چهارده تن بود و ابتدای دولتشان از فرزندان اسماعیل بن امام جعفر صادق بود. موسس دولت فاطمیان عبیدالله مهدی بود. در دوران او تلاش برای فتح مصر آغاز شد و در دوران خلفای بعد از او ادامه یافت تا اینکه در زمان المعز الدین الله نفوذ فاطمیان در مغرب به بالاترین حد خود رسید و نهایتا در دوره‌ی او فتح مصر صورت یافت. فاطمیان تصرف افریقیه و مغرب را مقدمه ای بر فتح مصر می دانستند و فتح مصر به معنای استقرار حکومت فاطمیان در شام و راهی به سوی بغداد و برچیدن خلافت عباسیان بود. تصرف مصر یکی از آرزوهای دیرینه‌ی فاطمیان بود که تا زمان معز محقق نشد. در زمان الحاکم فاطمیان تلاش کردند تا حکام مناطق شرقی را که زیر نفوذ عباسیان بودند را به سمت خود جلب کنند و از طرف دیگر عباسیان هم دست به اقدامات متقابل زدند. عباسیان چون قدرت مقابله با فاطمیان را در خود نمی دیدند، ادعای جعلی بودن نسب آنان را مطرح ساختند.
سالهای پایانی خلافت فاطمیان آشفته ترین دوره‌ی تاریخ آنان بود در این زمان فاطمیان گرفتار نزاع های داخلی بین والیان مصر بودند که برای تصاحب وزارت تلاش می کردند. در آخر صلاح الدین ایوبی به وزارت رسید و قدرتش مستحکم شد و آخرین قدم را برای ریشه کنی خلافت فاطمی برداشت. در سال 567 رسما با تغییر خطبه به نام خلیفه عباسی، المستضئ، به خلافت فاطمیان پایان داد و با این اقدام مذهب اسماعیلی به عنوان مذهب رسمی مصر کنار گذاشته شد. تشکیلات فاطمیان در مصر بزرگترین لطمه را به اقتدار عباسیان وارد ساخت و عباسیان نیز برای بدنام ساختن فاطمیان تلاش زیادی کردند که اوج این تنش ها در قرن پنجم هجری بود.
فعالیت سیاسی فاطمیان، از سال 297 که عبد اللّه به نام مهدی بر اریکه خلافت نشست، آغاز گردید. پس از وی عده‌ای به خلافت نشستند تا نوبت به مستنصر رسید. در دوران خلافت شصت ساله این مرد فعالیت تبلیغاتی اسماعیلیه در کشورهای اسلامی وسعت گرفت، و داعی و مبلغ افکار او حسن صباح، به شرحی که در تاریخ ایران خواهیم دید، دست به فعالیت دامنه‌داری زد. نفوذ فکری حسن صباح و جانشینان او قرنها در خاورمیانه دوام یافت تا سرانجام به دست مغول بساط فرمانروایی آنان برچیده شد. علاوه بر این ناصر خسرو قبادیانی، شاعر گرانقدر و با مسلک ایرانی، از دعاه همین مستنصر است که با داشتن عنوان حجت سالها با تحمل انواع مصائب و محرومیتها، در خراسان و ماوراء النهر به تبلیغ آرا و افکار خود در بین خلق مشغول بوده است. پس از آنکه مستنصر در سال 487 درگذشت، مستعلی فرزند کوچک او، در پناه حمایت امیر الجیوش، به مقام خلافت رسید. از وقایع جالب این دوران، اینکه اسماعیلیه ایران از دستگاه خلافت مصر جدا شدند؛ چه آنها پس از مستنصر فرزند بزرگ او نزار را شایسته احراز این مقام می‌دانستند. پس از مستعلی فرزندش الآمر به تخت نشست. او پس از کشتن امیر الجیوش خود نیز به دست یکی از فداییان نزاری از پا درآمد. پس از مستعلی سالها قدرت دست به دست می‌گشت تا با مرگ عاضد بساط خلافت فاطمیان برچیده شد و صلاح الدین ایوبی که مردی سیاستمدار بود، سلسله ایوبی را بنیان گذاشت، و این خاندان سالها بر مصر و شام حکومت راندند. اکنون سیاست کلی خلفای عباسی را، مورد مطالعه قرار می‌دهیم (راوندی، ، 1382، 145)
نام این سلسله بدین مناسبت است که خلفای فاطمی مدعی بودند که از نسل علی علیه السّلام و فاطمه (س) هستند. بر طبق روایات فاطمیان، مؤسس این سلسله عبید الله المهدی پسر حسین بن احمد بن عبد الله ... جعفر صادق علیه السّلام بود اما دشمنان فاطمیان منکر انتساب آنان به علی علیه السّلام و فاطمه (س) بودند و بعضی عبید الله را از اعقاب عبد الله میمون قداح شمرده و حتی برخی او را فرزند مردی یهودی گفته‌اند. (چلپی، 1376، 367) حضور حدوداً 65 ساله ایشان در آن دیار عمدتاً به جنگ و نزاع با مخالفان و پاره ای از آن به تحکیم قدرت و بقای خود سپری شد. دولت مردان فاطمی با آگاهی از اوضاع آشفته مصر بعد از مرگ کافور اِخشیدی (357 ـ 355 ه)، جوهر صِقلی (سیسیلی)، سردار معروف خود را مأمور فتح مصر نمودند و او در 358 ه وارد مصر گردید. وی چهار سال والی مصر بود تا اینکه در 362 ه المُعزّ فاطمی (365 ـ 341 ه) رسماً پا به مصر گزارد و مرحله دوم دولت ایشان آغاز شد. (فقیهی، 1365، 390)
با سقوط اغلبیان به دست فاطمیان مهم‌ترین و تنها پایگاه عباسیان در مغرب از دست رفت. تلاش عباسیان از این به بعد، به‌دست آوردن نفوذ مجدد در این ناحیه بود. آنان چون نمی‌توانستند دخالت آشکاری در آن منطقه بکنند و هم‌چنین از آن‌جا که امیدی نداشتند که بتوانند از طریق گروه‌های نظامی خارج از مغرب یا داخل مجددا پایگاهی به دست آورند، تلاش می‌کردند تا با حمایت از مذهب اهل‌سنت و احیای حکومت‌های سنی به تضعیف موقعیت فاطمیان اسماعیلی مذهب اقدام کنند و پایگاه معنوی مجددی به دست آورند. تنها راه ممکن برای عباسیان آن بود که از طریق مصر که تحت نفوذ آنان و نزدیک‌ترین منطقه به افریقیه بود و حالا مرکز فاطمیان گردیده بود، با گروه‌های اهل‌سنت و علما سنی و بعضی از سران قبلی دولت اغلبیان، ارتباط برقرار کنند. (چلونگر، روابط و مناسبات فاطمیان مغرب و عباسیان، 4، 1386) هم چنین، افزایش نارضایتی‌ها از عملکرد فاطمیان در مغرب این زمینه را برای عباسیان فراهم کرد تا بر آنجا سلطه یابند. نارضایتی‌ها ناشی از فشار عبیداللّه مهدی برای تحمیل عقاید اسماعیلی و میدان دادن به بعضی از قبایل بربر هوادار فاطمیان و محروم کردن بقیه قبایل از صحنه سیاسی‌ـ اجتماعی مغرب بود. با افزایش نارضایتی‌ها، اهل‌سنت هوادار عباسیان و خوارج که آنان هم از عملکرد فاطمیان ناراضی بودند، به هم نزدیک شدند. افزایش نارضایتی‌ها زمینه را برای نفوذ عباسیان فراهم کرده، عباسیان در این موقعیت، از راه دور به حمایت معنوی اهل‌سنت می‌پرداختند، بدون آن‌که وارد صحنه عملی مقابله با فاطمیان شوند. آنان به سبب ضعف گسترده و گرفتاری‌هایی که در بغداد و مناطق دیگر دست به گریبان آن بودند، نتوانستند از نارضایتی‌های موجود علیه فاطمیان استفاده گسترده‌ای کنند. (همدانی، 1356، 13)
بنیان دولت عباسی نیز به دست ابو جعفر المنصور، از خلفای آل عباس استواری گرفت و آشوب خوارج و داعیان شیعه که از هر سو سر برداشته بودند فرو نشست، تا آنگاه که هارون الرشید به هلاکت رسید و میان فرزندانش فتنه‌ها برخاست و امین به دست طاهر بن الحسین کشته شد و به هنگام محاصره بغداد بسیاری از مردم و اموال تلف گردید. مأمون درخراسان مانده بود تا مردم آن دیار آتش فتنه برنینگیزند و حسن بن سهل را امارت عراق داده بود. در این روزگاران اوضاع عراق سخت نابسامان بود و چنین شهرت یافته بود که حسن بن سهل زمام اختیار مأمون را در دست دارد و او را از همه جا بی‌خبر گذاشته است شیعه نیز از این امر ناخشنود بود. علویان آهنگ آن کردند که فرصت غنیمت شمارند و حکومت را به دست گیرند. (ابن‌خلدون، 1363، 10)
در دوره‌ی الحاکم بر اثر تلاش های داعیان برخی از حکام عراق برای مدتی به تابعیت فاطمیان گردن نهادند. القادر بالله خلیفه عباسی که از موفقیت دعوت فاطمی در درون قلمرو خود به وحشت و هراس افتاده بود به سرعت دست به اقدامات تلافی جویانه زد او با تهدید استفاده از نیروی نظامی، قراوش را بر آن داشت تا به اطاعت از عباسیان بازگردد و موج تبلیغات ضد فاطمی خود را که به دقتت طراحی شده بود، به راه انداخت در این سال به رهبری القادر در بغداد برای بی اعتبار ساختن نسب فاطمیان اعلامیه ای صادر شد. القادر عده ای از علمای شیعه و سنی از جمله شریف رضی و برادرش شریف مرتضی را به بغداد فراخواند و از آنان خواست تا مکتوبی بنویسند و در آن الحاکم و خلفای پیشین فاطمی را دروغزن و شیاد معرفی کنند و نسب آنها را انکار کنند این اقدامات نشانگر وحشت او از حمایت حکومت های عراق و شام از فاطمیان بود. (چلونگر، تاریخ فاطمیان و حمدانیان، 91، 1390)
روابط فاطمیان و عباسیان در قرن پنجم هجری با تنش شدیدی همراه بود از دوره القادر بالله و جانشین او القائم بامر بالله تغییرات آشکاری در سیاست عباسیان در مقابل فاطمیان بوجود آمد عباسیان برای برخورد با فاطمیان بر سلجوقیان تکیه داشتند زیرا آنان موفق شدند غزنویان را شکست دهند و پس از آن بخش بزرگی از ایران را تصرف کنند آنها خود را حامیان مذهب تسنن نامیدند و به بهانه‌ی رهایی خلیفه عباسی از آل بویه شیعی و آزادی جهان اسلام از فاطمیان اسماعیلی مذهب قصد نفوذ در بغداد و خلافت را داشتند چنانچه بعد از تحکیم قدرت خود در خراسان و فارس به سوی عراق حرکت کردند وضعیت داخلی بغداد، شورش های لشکریان، اختلافات داخلی آل بویه از همه مهمتر شورش ارسلان بساسیری زمینه ورود آنان را مهیا کرد (چلونگر، همان، 107)
از طرف عباسیان که دشمن فاطمیان بودند تحمل دیدن پیشرفت علویان و فاطمیان را نداشتند با تشکیلات و قدرت زیادی که در همه جا داشتند از هیچ تهمت ناروا و دروغ پردازیها در مجامع برای بدنام کردن فاطمیان و علویان نداشتند و برای تکذیب انتساب خلفای فاطمی به خاندان رسالت کوشش می کردند (سیف آزاد، 111، 1368)

مصر و روابط فاطمیان و عباسیان

در اداره مصر از اواسط قرن سوم تحولی صورت گرفت و آن ایجاد حکومت طولونیان بود. (دفتری، ، 1357، 193) در دوران آنان مصر مستقیما زیر سلطه خلفای عباسی نبود، بلکه در برخی مظاهر با خلافت پیوند داشت، از جمله دعا برای خلیفه در خطبه‌ها، ضرب سکه به نام خلیفه و ارسال بخشی از خراج به دارالخلافه. (طقوش، 1383، 249) با آشکار شدن ضعف طولونیان، خلافت عباسی بر آن شد که سرزمین مصر را مجددا به سلطه مستقیم خود در آورد. مکتفی، خلیفه عباسی در سال 292 ق به مصر حمله کرد و آن‌جا را تصرف نمود و تحت مستقیم خلافت در آورد. با تعیین والی از سوی خلیفه، اداره مصر توسط بغداد انجام می‌گرفت. (ابن‌اثیر، ، 1382، 616)
مهم‌ترین تنش در روابط فاطمیان مغرب و عباسیان، به تلاش فاطمیان برای فتح مصر ارتباط داشت. در دوره خلافت عبیداللّه مهدی دوبار در سال‌های 301 و 307 ق به فرماندهی ابوالقاسم محمد، ملقب به قائم، پسر و جانشینش به مصر حمله شد. عباسیان در هر دو حمله، واکنش نشان دادند و براثر مقاومت عباسیان، فاطمیان ناکام از مصر بازگشتند. در حمله اول، مقتدر، خلیفه عباسی لشکری به فرماندهی مونس خادم به مصر فرستاد که قائم توان مقاومت در برابر لشکریان عباسی را نداشت و از روی ناچاری عقب نشینی کرد (همان، 46) و به افریقیه بازگشت.
قائم در دومین حمله، با لشکری عظیم‌تر از قبل به مصر لشکر کشید و اسکندریه را تصرف کرد. در مقابل، مقتدر لشکری که تعداد آن را تا شصت هزار نفر بیان کرده‌اند، به مصر فرستاد و قائم مجبور به عقب نشینی شد. اگر چه قائم شکست خورد و نتوانست مصر را تصرف کند، اما حملات او آثار قابل توجهی بر اوضاع سیاسی ـ اقتصادی و مذهبی مصر به جای گذاشت، از جمله ترس و رعب در قلوب مصریان حاکم شد و قائم بر بخش عظیمی از خراج مصر دست یافت. دستاورد مهم دیگر، انتشار مذهب اسماعیلیان در بین مصریان بود که در استیلای فاطمیان بر مصر در آینده، بسیار مؤثر بود. به هر حال، این حمله‌ها راه خلفای بعدی را برای تصرف مصر هموار کرد. (چلونگر، روابط و مناسبات فاطمیان مغرب و عباسیان، 8)

مصر در دوران معز (341-365 ق)

معز در سال 364 هجری وارد قاهره شد و در حقیقت مرکز قدرت فاطمیان به مصر منتقل گردید. بعد از درگذشت معز، پسرش ابو منصور نزار ملقب به عزیز جانشین او شد (365 ه. ق.) (975 م.) در مدت زمامداری وی، دولت فاطمی به اوج قدرت خود رسید. عزیز رقیب خطرناکی برای خلفای عباسی بغداد محسوب می‌شد و قدرت خلافت بغداد در مقابل او کوچک شد. (بیات، 1384، 134)

تلاش های فرهنگی فاطمیان برای نفوذ در قلمرو عباسیان

قدرت و شوکت فاطمیان در دوره خلافت المستنصر (1035- 1094 م- 427- 487 ه) به اوج خود رسیده بود. فاطمیان در بیرون از حدود اقتدار خود نیز به تبلیغ پرداخته بودند و خاصه در ایران این باطنیان شیعی از طریق داعیان خود، تأثیرات عظیم و عمیق بجا گذاردند. (براون، 1367، 248) یکی از اقدامات مهم فاطمیان برای گسترش نفوذ خویش در مناطق تحت نفوذ عباسیان، استفاده از تشکیلات گسترده و سازمان‌دهی شده بود. آنان تشکیلات سری وسیعی ایجاد کرده بودند که از اهداف مهم این تشکیلات، زمینه‌سازی برای براندازی خلافت عباسیان بود. بر این اساس، آنان پس از استقرار در مغرب، داعیان خود را به ایالات عباسی اعزام می‌کردند. داعیان وضعیت خلافت عباسی را در مناطق و ایالات به دقت بررسی و با توجه به ضعف خلافت در مناطق مختلف و نیز شعارهای قابل قبول برای گروه‌ها و جوامع مختلف، اهداف خود را دنبال می‌کردند. تبلیغات داعیان در حقیقت به وضعیت اجتماعی ـ اقتصادی و سیاسی جامعه برمی‌گشت. (چلونگر، زمینه‌های پیدایش خلافت فاطمیان، 1385، 178)
فاطمیان تشکیلات منظم تبلیغاتی ترتیب دادند و داعیان و مبلغان به اطراف عالم فرستادند و جنایات و فجایع برخی از خلفای عباسی را به مردم نمایاندند و بنیاد روحانیت و معنویت آنان را متزلزل کردند. خلفای عباسی برای جبران این شکست ناچار شدند که نخست نسبت آنان را به پیغمبر انکار کنند و به مردی مجوسی اهوازی برسانند و دیگر آنکه اعمال زشت و نکوهیده به آنان نسبت دادند و پیروان آنان را به کفر و زندقه و الحاد متهم کردند، تا آنکه مقام خلیفة الهی آنان بدون رقیب و مزاحم باشد (راوندی، 1382، 114)
پس از آنکه فاطمیان (از سال 969 میلادی برابر 358 هجری) در مصر کاملا پایدار گشتند، و بخصوص از زمان الحاکم، خلیفه فاطمی (996 تا 1021 میلادی برابر با 386، تا 412 هجری) دایره تبلیغات آنان از حدود سوریه نیز تجاوز نمود و با علم و عمد به رقابت و مقابله با توسعه و پیشرفت سلجوقیان پرداخت؛ ایران نیز دوباره یکی از نواحی فعالیت تبلیغاتی اسماعیلیّه گشت. در این بین عقاید اسماعیلیّه ارتباط نزدیکی با افکار عرفانی آسیای نزدیک پیدا نموده بود، و به پیروی ادیان دیگر مثلا به دنباله فرقه «عیسویه‏» نو یهودیان نظریه غیبت امام حیّ را مدّعی گشته از آن دفاع می‌نمودند، و در نبرد با اصحاب سنّت معاصر خود، در مقابل روش اجتهاد، طریقه «تعلیم‏ سرّى مستفاد از اشارات و عبارات امام» را تبلیغ می‌کردند و برخلاف عقیده معتبر در آن زمان، تفسیر تحت اللفظی و ظاهری قران را ردّ و از تفسیر و تأویل باطنی آن پشتیبانی می‌نمودند (اشپولر، 1373، 317)
فعالیت‌های دعوت از شهر مهدیه اداره می‌شد. آنان مستقیما داعی به مناطق عباسی اعزام می‌کردند یا از افراد بومیِ صاحب نام اسماعیلی برای تبلیغ اهداف خویش بهره می‌بردند. محل فعالیت داعیان در این دوران علاوه بر مناطق مغرب، مصر و مناطق شرقی خلافت، مثل عراق و ایران بود. فعالیت داعیان در ایالات شرقی خلافت بعد از فتح مصر بسیار گسترده شد. در این دوران، تمرکز دعوت بیشتر در مصر بود، زیرا احساس می‌کردند نفوذ عباسیان در این ایالت شدیدا رو به کاهش و زمینه تبلیغ در این ایالت بیشتر است. دعوت فاطمیان در مصر با فعالیت‌های ابوجعفر احمد بن نصر که بازرگانی ثروت‌مند بودو ابوعیسی عبدالعزیز بن احمد و دیگر داعیان اسماعیلی تشدید شد. اینان دعوت فاطمیان را در فسطاط پایتخت اخشیدیان، پراکنده ساختند. علاوه بر آنان، بسیاری از عوامل مخفی دعوت فاطمیان وعده می‌دادند و می‌گفتند که مصر با آمدن فاطمیان از وضعیت فلاکت بار موجود نجات می‌یابد. داعیان بشارت دادند که ورود لشکریان فاطمی نزدیک است و در آن وقت سنگ سیاه (کافور) برود.
در مورد روش مبلّغین اسماعیلیان باید گفت، در میان دعاه و مبلغین فرقه اسماعیلیّه برخی اصول شریعت را نادیده گرفته‌اند، از جمله ابو حاتم رازی (متوّفی به سال 322) دارای نفوذ کلامی فوق العاده بود «و داعیانی از سوی خود، از ری به طبرستان و گرگان و اصفهان و آذربایجان فرستاد و بزرگانی مانند احمد بن علی امیر ری، و اسفار بن شیرویه و مرداویج به سوی مذهب او گرائیدند: «مخالفان او گفته‏اند که او در اباحت گشاده گردانیده و مناکحت و تزویج برخلاف شریعت نهاده است، از ابو حاتم آثارى به جاى مانده است.»(راوندی، 103) این دعاه مردانی هوشیار بودند که از زوایای دل و روح انسانی خبر داشتند و شیوه‌هائی به کار می‌بردند که عقاید غریب و خاصشان بخوبی در اذهان مردم گوناگون جای می‌گرفت. اگر بخواهیم که برای این مبلغین اسماعیلی در اروپا نظیری بیابیم، باید یسوعیان را ذکر کنیم، و رؤسای اسماعیلی در این مقایسه به منزله پاپهای سیاه خواهند بود. دعاه و مبلغین اسماعیلی دعوت خود را، که اساس آن تفسیر آیات قرآنی به طریق تأویل بود، به هروسیله‌ای که مناسب به نظر می‌رسید نشر می‌کردند، و می‌گفتند که فقط امامان‌اند که وارث و حافظ این تأویلات می‌باشند؛ از این لحاظ گاهی نام تعلیمی به ایشان داده می‌شود، و نیز چون تعالیمشان به معانی باطنی آیات قرآن مربوط بود، گاهی باطنیه خوانده می‌شوند؛ و مخصوصا پس از آنکه دعوت جدید تأسیس گردید، ملاحده نیز نامیده شده‌اند. (براون، 289-288)
در مناطق تحت نفوذ عباسیان ترکیب جمعیتی اسماعیلیان متفاوت بود و بر همین اساس، دعوت فاطمیان در هر منطقه‌ای بین گروه‌های جمعیتی خاصی انجام می‌گرفت. دعوت اسماعیلی در عراق، مرکز عباسیان، عمدتا برای ساکنان روستایی سواد کوفه و تا حدی قبایل بدوی مجاور، صورت می‌گرفت. در بحرین و شام قبایل بدوی ستون فقرات نهضت را تشکیل می‌دادند، و در یمن قبایل کوهستانی از جنبش اسماعیلی پشتیبانی می‌کردند. داعیان اسماعیلی موجود در مناطق تحت نفوذ عباسیان، به خصوص ایران به دو گروه تقسیم می‌شدند؛ بخشی که دعوتشان مستقل از فاطمیان بود و بخشی نیز از طرف فاطمیان در مناطق تحت نفوذ عباسیان دعوت می‌کردند. (چلونگر، روابط و مناسبات فاطمیان مغرب و عباسیان، 11) یکی از داعیان فاطمیان در خراسان ابوعبداللّه شعرانی بود. او درسال 307 ق به عنوان داعی عبیداللّه مهدی وارد خراسان شد. (ابن‌ندیم، ، 1381، 324) شعرانی بر اساس روشی که به تازگی در ری اتخاذ شده بود؛ یعنی دعوت صاحب منصبان دربار و طبقه روشنفکران، به خصوص اعضای طبقه کاتبان و وزیران به آیین اسماعیلی، دعوت خود را آغاز کرد. وی موفق شد بعضی از افراد صاحب منصب را به آیین اسماعیلی در آورد. (طقوش، 307) حسین مرورودی، از جمله صاحب منصبان ورجال معروف دربار سامانیان بود که در این دوران به آیین اسماعیلی درآمد. مرورودی بعد از ابوعبداللّه شعرانی، ریاست دعوت اسماعیلیه را در خراسان و ماوراءالنهر به عهده گرفت.
مهم‌ترین شخصیت این دوره که بر اثر فعالیت داعیان به کیش اسماعیلیه متمایل شد، امیر نصر بن احمد سامانی است. بنا به نقل رشید الدین فضل اللّه در دوره حسین مرورودی، وی به آیین اسماعیلی روی آورد و به تقویت آن پرداخت. گرایش امیر نصر سامانی و بعضی دیگر از رجال، رهبران سنی مذهب و سران ترک‌نژاد را شدیدا ناراضی کرد. از جانب خلفای عباسی نیز مراکز دینی زمان برای ابطال عقاید اسماعیلیه و جلوگیری از پیشرفت خلفای فاطمی ایجاد شد علاوه بر مجاهدتهای نظامی و کشتارها و سختگیریهای عجیب، اقدامات مختلفی از قبیل تألیف کتب و استفاده از منابر و امثال آنها نیز صورت می‌گرفت و برای انکار نسب فاطمیان هم کوشش بسیار می کردند و از وارد کردن انواع اتهامات بدانان خودداری نداشتند (صفا، 1378، 176)

قرامطه بحرین و روابط عباسیان و فاطمیان

قرامطه بحرین یکی از عوامل مهم تأثیرگذار در روابط فاطمیان مغرب و عباسیان بودند. با تأسیس دولت فاطمیان در مغرب، به سبب نزدیکی اعتقادی قرامطه و فاطمیان، بین آنان رابطه بر قرار شد و قرامطه از این به بعد عامل تأثیرگذاری در روابط فاطمیان و عباسیان بودند. قدرت روز افزون قرامطه در چند مورد به آن‌ها این توانایی را داد که بغداد پایتخت عباسیان را با نیروی نظامی خود تهدید کنند. اگر در آغاز امامت عبیداللّه بین فاطمیان و قرامطه اختلاف مذهبی به وجود نیامده بود، ترکیب متحد قوای فاطمی ـ قرمطی یقیناً می‌توانست انتظار برانداختن دشمن مشترک آن‌ها را در شرق، یعنی عباسیان برآورده سازد. قرامطه در خصوص فاطمیان و عباسیان موضع ثابتی نداشتند. بعضی از مستشرقان مدعی‌اند که قرامطه به‌رغم برخی از اختلافات، در تمام کارهای مهم بر اساس فرمان خلیفه فاطمی عمل نموده و تا زمان تسخیر مصر به دست فاطمیان با اندک نوساناتی، همکاری نزدیک خویش را با فاطمیان حفظ کردند و تنها در این زمان بود که آشکارا از فاطمیان بریدند. (دفتری، 192-193)
اما در واقع قرامطه در دوران استقرار فاطمیان در مغرب، موضع ثابت و واحدی نداشتند؛ گاهی در کنار فاطمیان بودند و گاهی در کنار عباسیان و در مقابل فاطمیان. در واقع، این قرامطه بودند که نوع روابط را تعیین می‌کردند. اگرچه آغاز تشکیل دولت فاطمیان در مغرب مصادف با دوران حکومت ابوسعید جنابی در بحرین و تنش و درگیری قرامطه و عباسیان بود و نیز حملات گسترده قرامطه به مناطق تحت نفوذ عباسیان در خلیج فارس و عراق بود، اما این مسئله موجب همکاری فاطمیان و قرامطه بر ضد عباسیان نشد، زیرا فاطمیان نیز آغاز دولتشان بود و خود درگیر مسائل خاص خودشان در مغرب بودند. در دوران ابوالقاسم سعید، جانشین و بزرگ‌ترین فرزند ابو سعید که فاقد توان و قدرت لازم بود، قرامطه هرگونه فعالیت ظاهری و آشکار را تعطیل و با حکومت عباسیان روابطی دوستانه برقرار کردند. در این دوره خاموشی و آرامش، در حقیقت قرامطه مشغول مذاکرات وسیع با وزیر معروف عباسیان علی بن عیسی (م 334 ق) بودند که به آنان پیشنهاد صلح کرده بود. وزیر عباسی امتیازاتی از قبیل دسترسی داشتن قرامطه بر بندرگاه معتبر سیراف واقع در ساحل شمالی خلیج فارس را به آنان اعطا کرده بود. (ابن‌اثیر، 34-35)

نقش حکام ایران در روابط فاطمیان و عباسیان

روز بروز نفوذ قدرت فاطمیان گسترش می یافت تا آنکه فاطمیان مصر و شام و حجاز را متصرف شدند و ممالک اسلامی میان ایشان و عباسیان بطور تساوی تقسیم گردید. (ابن‌خلدون، 1363، 301)
سه سلسله و سه قدرت بزرگ یعنی عباسیان، سلجوقیان و فاطمیان در خاورمیانه با هم رقابت می‌کردند، شیعیان و مخصوصاً فاطمیان قاهره با استفاده از ضعف عباسیان، بغداد را تهدید، و سعی می‌کردند رقیب سیاسی و مذهبی خود یعنی خلفای عباسی را براندازند، از طرف دیگر سلجوقیان که از 429 پس از غلبه بر غزنویان قدم در میدان سیاست گذاشته و به سرعت پیشرفت می‌کردند، در سال 446 در انبار و موصل خطبه به اسم طغرل بیک خواندند و خود را به دروازه‌های عراق رسانیدند. در چنین شرایطی بعید به نظر می‌رسد که قائم خلیفه عباسی، سپاهیان غارتگر سلجوقی را به بغداد خوانده باشد با این حال بعضی از مورخان با توجه به خطر فاطمیان، معتقدند که خلیفه ناتوان، سلطان طغرل را به یاری خود طلبیده است. در چنین وضع بحرانی خلیفه «قائم» می‌کوشید مقام خلافت بغداد را، جانشین پیامبر و منبع قدرت مذهبی به ملل و زمام‌داران خاورمیانه معرفی نماید، و نقش داور را در بین حکمرانان این منطقه ایفا نماید ولی ظاهرا سلاطین سلجوقی چون سلطان محمود و مسعود غزنوی برای خلیفه بغداد ارزش و احترامی قایل نبودند. عاقبت چون کار عمال فاطمیان در بغداد بالا گرفت، بساسیری در صدد برانداختن خلافت فاسد عباسیان و الحاق این منطقه به حوزه قدرت فاطمیان برآمد و بالاخره بغداد را گرفت و به نام مستنصر خطبه خواند. ابن مسلمه وزیر زیرک خلیفه، که ظاهرا محرمانه با سلجوقیان مربوط بود، آنان را برای نجات خلافت، به بغداد فراخواند «در دوم شوال طغرل در دار الملک مستقر شد، خلیفه گرچه برای او خلعت فرستاد و عناوین رکن الدین و شاهنشاه به وی اعطا کرد ولی به او اجازه حضور نداد، سلطان مدت 13 ماه در بغداد به سر برد بی‌آنکه بتواند به حضور خلیفه شرفیاب شود، به حضور نپذیرفتن سلطان، خالی از معنی سیاسی نبود، در سال 448 هنگامی که سلطان موصل و بصره را اشغال کرده بود و خلیفه وی را به سبب چپاول‌گری‌های جدیدش نکوهش نمود و دستورهای دین را به وی گوشزد کرد. عاقبت در سال 449 پس از آنکه سلطان به بساسیری چیره گردید و به طور شکوهمندی به بغداد وارد شد، خلیفه اجازه شرفیابی عطا کرد، در پیشگاه خلیفه، طغرل مجددا مراقب خدمتگزاری و اطاعت خود را از مقام خلافت ابراز داشت (راوندی، 524)
تقریباً با شکل گیری دولت فاطمیان در شمال آفریقا، دولت آل بویه نیز در حال تکوین بود. آل بویه هنگامی به قدرت رسیدند که خلافت عباسی دست خوش تجزیه و از هم پاشیدگی شده بود؛ خراسان و ماوراءالنهر در اختیار سامانیان (389 ـ 261 ه)؛ بحرین و یمامه در حاکمیت قرامطه؛ مصر و شام تحت تسلط محمد بن طغج اخشیدی (334 ـ 323 ه)؛ مغرب و افریقیه در سلطه فاطمیان (567 ـ 297 ه)؛ موصل در اختیار آل حمدان (394 ـ 317 ه)؛ اندلس زیر فرمان امویان اندلس (422 ـ 138 ه) و طبرستان و گرگان (جرجان) در حاکمیت دیلمیان قرار گرفته بود (آدام متز، 1362، 37). خاندان بویه و دیلمیان کم کم دم از استقلال زدند و از دولت اسلامی جدا شدند و خلفا را تحت قیمومیت قرار دادند و سامانیان در ما وراء النهر همچنان در وضع مستقلی که داشتند باقی ماندند و فاطمیان از مغرب بسوی مصر و شام تاختند و آن کشورها را متصرف شدند سپس دولت سلجوقیان که از اقوام ترک بودند تشکیل گردید و بر ممالک اسلامی استیلا یافتند و خلفا را بر همان وضع محجوریت باقی گذاشتند و کار بجایی کشید که دولتهای آنها متلاشی گردید و از روزگار الناصر دایره مرزهای ایشان بسیار تنگ‌تر شد یعنی قلمرو فرمانروایی ایشان عبارت بود از عراق عرب تا اصفهان و فارس و بحرین. و دولت ایشان تا اندک زمانی بر همین وضع بود تا آنکه فرمانروایی خلفا بدست هولاکو پسر تولی بن توشی خان پادشاه تاتار و مغول منقرض گردید. (ابن‌خلدون، 579)
خلفای فاطمی که در سال 297 هجری در حدود تونس دولتی تشکیل داده و در 356 بر وادی نیل دست یافته و شهر قاهره را بیادگار فتح آن سرزمین ساخته و پایتخت خود قرار داده بودند بخاطر اسماعیلی بودن مدعی خلفای عبباسی و همین طور امرائی که تحت حمایت این خلفا می زیستند بودند و چون این داعیان اسماعیلی از ایران برخاسته ولی در وطن اصلی بر اثر قدرت سامانیان و غزنویان نتوانسته بودند دولتی عظیم تشکیل دهند جانشینان ایشان مایل بودند که دامنه استیلای خود را بر مشرق نیز بسط دهند و خلافت عباسی را براندازند. (پیرنیا، 1380، 316)
دوره خلافت المستنصر بالله فاطمی (427- 487) بغداد و قائم عباسی سخت در مورد خطر فاطمیان قرار داشت. پس از مراجعت طغرل از بغداد و حرکت او به همدان بساسیری فرصتی مناسب بدست آورد و به بغداد حمله برد. قائم خلیفه چون تاب مقاومت نداشت دار الخلافه را ترک کرد و بساسیری در هشتم ذی القعده 450 به نام المستنصر باللّه فاطمی خطبه خواند و نام عباسیان در بغداد از خطبه حذف شد. در اواسط قرن پنجم ه. ق، قدرت آل بویه به پایان رسید و یکی از امرای ترک به‌نام بساسیری، بغداد را گرفت و به نام خلیفه فاطمی خطبه خواند. این حادثه قدرت فاطمیان را در آن دوره نشان می‌دهد. در 447 ه. ق، طغرل بیک وارد بغداد شد و خود را سلطان خواند. (مستوفی قزوینی، 26، 1380) او در ششم ذی القعده 451 یعنی درست پس از یک سال اقامت دار الخلافه را از ترس طغرل و مردم شورشی رها نمود و قائم خلیفه و طغرل به بغداد آمدند و طغرل بعد از آنکه قائم را بر خلافت مستقر کرد به عزم بساسیری عازم کوفه شد تا مانع حرکت بساسیری به سمت شام شود. در نتیجه یک جنگ، بساسیری به قتل رسید و سر او را به دستور طغرل به بغداد نزد قائم خلیفه فرستادند و شر بساسیری و دوره استیلای فاطمیان بر بغداد به پایان رسید. (پیرنیا، 319) وقتی مژده زوال دولت فاطمیان و خطبه خواندن به نام عباسیان در مصر به بغداد رسید، تا چند روز شهر را آذین بستند و شادمانی و سرور کردند. (ابن اثیر، 52) در نهایت صلاح الدین ایوبی به سلطه فاطمیان پایان دادودر این زمان به وسیله عماد الدین صندل که از خواص خدمتگزاران المقتفی و از سرکردگان دولت عباسیان بود، خلعت‌هائی برای نور الدین و صلاح الدین فرستاده شد. صندل به خدمت نور الدین رسید و خلعت خلیفه را بر او پوشاند. همچنین خلعت‌های مخصوص صلاح الدین و خطیبان سرزمین مصر را، با پرچم‌های سیاه که شعار عباسیان بود برای ایشان فرستاد. این صندل، بعد، در بغداد به پیشکاری خلیفه المستضی‌ء بامر الله منصوب گردید.(ابن اثیر، 8)

نتیجه گیری

خلافت فاطمیان اسماعیلی در شمال آفریقا در سال 297 توسط عبیدالله مهدی بنیان نهاده شد، آنان برای تسلط بر جهان اسلام که تحت حاکمیت خلافت عباسی قرار داشت از دو ابزار زور و جنگ و دیپلماسی استفاده می کردندکه البته اقدامات فاطمیان پس از تصرف مصر بیشتر به سوی دیپلماسی پیش رفت. فاطمیان از شیوه‌ی تبلیغات برای جذب حکومت های شرقی خلافت عباسی استفاده می کردند، آنان برای جذب آل بویه از شیوه‌ی همسانی مذهبیشان بهره بردند، نمونه ای از آن، شورش بساسیری، سردار آل بویه در بغداد بود که منجر به تسلط فاطمیان بر این شهر شد و در آنجا خطبه به نام فاطمیان خوانده شد. ولی هنگامی که سلاجقه به نفع عباسیان وارد عمل شدند اوضاع تغییر کرد. فاطمیان نفوذ دینی خود را بعد از مصر و افریقیه، در سرزمین های شام، ماوراءالنهر، هند، یمن و حجاز گسترش دادند، اما هرگز به فتح سرزمین های شرقی جهان اسلام در آن سوی شام موفق نشدند؛ لذا نتوانستند به هدف اساسی خود که اتحاد دنیای اسلام تحت یک خلافت شیعی به پیشوایی خلیفه فاطمی بود، برسند.

پی‌نوشت‌ها:

1- دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ ایران دوره اسلامی

فهرست منابع
1-ابن الاثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، جلد ششم و بیست و هشتم، حمیدرضا آژیر، تهران، نشر اساطیر، 1382.
2-ابن‌ندیم، الفهرست، رضا تجدد، تهران، نشر اساطیر، 1381.
3-اشپولر، برتولد، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، جلد اول، ترجمه‌ی جواد فلاطوری و مریم میر احمدی، تهران، 1373، انتشارات علمی و فرهنگی، 1373، چاپ چهارم.
4-آدام متز، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو، انتشارات امیرکبیر، 1362.
5-ابن خلدون، تاریخ‌ابن‌خلدون (العبر)، آیتی، عبدالمحمد، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، بی جا، 1363.
6-براون، ادوارد، تاریخ ادبیات ایران از فردوسی تا سعدی، ترجمه‌ی فتح الله مجتبائی و غلام حسین صدری افشار، جلد اول، تهران، مروارید، 1367، چاپ چهارم.
7-بیات، عزیز الله، تاریخ تطبیقی ایران با کشورهای جهان، تهران، امیر کبیر، 1384، چاپ دوم.
8-پیرنیا، حسن و اقبال آشتیانی، عباس، تاریخ ایران از آغاز تا انقراض سلسله قاجاریه، تهران، 1380، چاپ نهم.9- چلپی، مصطفی بن عبدالله، ترجمه تقویم التواریخ، حاجی خلیفه، مترجم ناشناخته، تصحیح میر هاشم محدث، تهران، 1376.
10-چلونگر، محمدعلی، زمینه‌های پیدایش خلافت فاطمیان، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1385، چاپ دوم.
11-چلونگر، محمد علی، مقاله‌ی روابط و مناسبات فاطمیان مغرب و عباسیان (297 - 362 ق)، نامه تاریخ پژوهان، 1386، ش 11
12-چلونگر، محمدعلی، تاریخ فاطمیان و حمدانیان، تهران، انتشارات سمت، 1390.
13-دفتری، فرهاد، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ترجمه فریدون بدره‌ای، تهران، نشر فروزان روز، 1357.
14-راوندی، مرتضی، تاریخ اجتماعی ایران، جلد دوم، تهران، انتشارات نگاه، 1382، چاپ دوم.
15-سیف آزاد، عبدالرحمن، تاریخ خلفای فاطمی، بی جا، دنیای کتاب، 1368، چاپ دوم.
16-صفا، ذبیح الله، تاریخ ادبیات در ایران، جلد دوم، تهران، فردوس، 1378، چاپ هشتم.
17-طقوش، محمد سهیل، دولت عباسیان، ترجمه حجت‌اللّه جودکی، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، 1383
18-فقیهی، علی اصغر، آل بویه نخستین سلسله قدرتمند شیعه، انتشارات صبا، 1365.
19-مستوفی قزوینی حمد الله، ظفرنامه قسم الاسلامیه، جلد سوم، تصحیح مهدی مداینی و پروین باقری و منصور شریف زاده، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1380.
20-همدانی، خواجه رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع التواریخ، محمدتقی دانش پژوه و محمد مدرسی زنجانی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1356.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.