جنگ داخلی Civil war

جنگ های داخلی رایج ترین نوع درگیری خشونت بار در جهان اند و از جنگ جهانی دوم به این سو شمار آن ها به مراتب بیش از جنگ های بین المللی بوده است. از اصطلاح «جنگ داخلی» تعاریف متعددی به دست داده شده است.
يکشنبه، 25 خرداد 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جنگ داخلی Civil war
 جنگ داخلی Civil war

 

نویسنده: مارتین گریفیتس
مترجم: علیرضا طیب



 
جنگ های داخلی رایج ترین نوع درگیری خشونت بار در جهان اند و از جنگ جهانی دوم به این سو شمار آن ها به مراتب بیش از جنگ های بین المللی بوده است. از اصطلاح «جنگ داخلی» تعاریف متعددی به دست داده شده است. برخی آن را به درگیری های مسلحانه بزرگ محدود می سازند، حال آن که دیگران تعریف بسیار فراخ تری را مبنا قرار می دهند که تقریباً هر درگیری در داخل کشوری واحد را در برمی گیرد. برای مقصودی که در این مدخل داریم جنگ داخلی را به معنی هرگونه درگیری مسلحانه در داخل کشوری واحد می گیریم که هدف از آن کسب غنیمت یا هدفی سیاسی از جمله ولی نه منحصراً به دست آوردن حاکمیت باشد. مزیت این تعریف در آن است که بیش تر درگیری های مسلحانه را در بر می گیرد ولی برخی انواع آن مانند مبارزه حکومت ها با عناصر جنایتکار را کنار می گذارد مگر این که آن جنایتکاران چنان قدرتمند باشند که بتوانند با حاکمیت دولت به معارضه برخیزند.
اکثر جنگ های داخلی به یکی از این دو صورت هستند: ستیز قومی یا جنگ انقلابی (ـــ انقلاب). ستیز قومی متضمن معارضه جویی گروه های قومی، معمولاً اقلیت ها، با دستگاه یک دولت هاست که تحت کنترل گروه قومی دیگری قرار دارد. همه ستیزهای قومی تا سطح درگیری مسلحانه بالا نمی گیرند و بر این اساس، همگی آن ها جنگ نیستند. آن دسته از ستیزهای قومی که به جنگ داخلی مبدل می شوند به طور کلی حول مسائل جدایی طلبی دور می زنند که در چارچوب آن، اقلیت قومی برای تشکیل دولت خاص خودش، پیوستن به کشور همسایه یا کسب نوعی حق تعیین سرنوشت خود مانند خودمختاری منطقه ای تلاش می کند. دولت ها در برابر این معارضه جویی ها تنها سه گزینه پیش رو دارند: کنترل، اظهارنظر یا خروج. منظور از کنترل، کاربرد زور برای سرکوب چالش قومی است. اظهارنظر یعنی این که به معارضه جویان قومی به شکلی حق اظهارنظر در داخل حکومت موجود داده شود. خروج هم یعنی به گروه اجازه داده شود تا کلاً یا نسبتاً کشور را ترک کند. به دیگر سخن، خروج به معنی تسلیم شدن به خواست های جدایی طلبان است. گاه دولت ها حاضرند درباره سطوحی از تعیین سرنوشت خود که کم تر از حد خواست های اولیه جدایی طلبان باشد مذاکره کنند. اما بیش تر دولت ها تمایلی به پذیرش خواست های جدایی طلبان ندارند و گزینه کنترل را در پیش می گیرند (ـــ ملت گرایی). نمونه های معروف اقلیت های جدای طلب، کاتولیک های ایرلند شمالی و فلسطینیان اسرائیل هستند.
تفاوت جنگ های انقلابی با ستیزهای قومی در این است که انقلابیون خواهان خروج از دولت موجود نیستند بلکه می خواهند حکومت دیگری را به جای حکومت موجود روی کار آورند. گاه این امر متضمن تغییر فرمانروایان و نه نوع رژیم است. نام صحیح تر این کار شورش است. انقلاب ها به طور کلی متضمن تغییر نوع رژیم هستند. گلدستون و همکارانش (1991) سه عامل را مشخص می سازند که در تمامی انقلاب ها وجود دارند: بحران دولت، بیگانگی نخبگان و بسیج توده ها. بحران دولت به بحران زدگی مشروعیت دولت به ویژه در چشم نخبگان باز می گردد. علت این امر می تواند شکست های اقتصادی، ایدئولوژی های سیاسی تازه یا این باور باشد که دولت بر ضد اصلی ترین منافع مردم عمل می کند. بیگانگی نخبگان یعنی نخبگان آن اندازه از رژیم احساس بیگانگی کنند که به جای تلاش برای اصلاح دستگاه دولت موجود در پی جایگزین های انقلابی باشند. بسیج یعنی مشارکت توده ها در جنبش مخالف دولت. بر این اساس، برای آن که نخبگان بتوانند مردم را بسیج کنند باید پیش تر گلایه های چشمگیر و گسترده ای در میان آنان وجود داشته باشد.
باید به دو جنبه دیگر از جنگ داخلی هم اشاره کنیم. نخست، به طور کلی دولت یکی از شرکت کنندگان چنین جنگ هایی است. جنگ های داخلی صرفاً درگیری هایی برای به چنگ آوردن دولت نیستند بلکه خود دستگاه دولت از جمله دیوان سالاری، رهبران و ارتش آن نیز غالباً به صورت بازیگرانی مستقل در آن شرکت دارند. دوم، با این که جنگ های داخلی در کشورها رخ می دهند در عین حال چارچوب بین المللی نیز در آن ها اهمیت دارد. گاه جنگ های داخلی علت های بین المللی هم دارند. ایدئولوژی های بین المللی می توانند در نظام بین الملل اهمیت پیدا کنند و بازیگران موجود در تک تک دولت ها را تحت تأثیر قرار دهند. جنبش کمونیسم در بخش اعظم سده بیستم چنین تأثیری بر جنگ های داخلی داشت. تازه تر از این ها اسلام سیاسی به منزله یک پدیده بین المللی دیگر، بر جنگ های داخلی در کشورهایی چون مصر و الجزایر تأثیر گذاشته یا سبب به راه افتادن آن ها شده است. از این گذشته، جنگ های داخلی تأثیری بین المللی هم دارند. آن ها می توانند با افزایش تنش ها در دولت های هم مرز، ثبات یک منطقه را به هم بزنند. غالباً جنگ های داخلی سبب به راه افتادن سیل به پناهندگان نیز می شوند (ـــ پناهنده). انقلاب های موفق مانند انقلاب اسلامی ایران و افغانستان غالباً الهام بخش انقلابیون دیگر کشورها می شوند؛ و اغلب به دیگر کشورها صادر نیز می شوند. از جنگ جهانی دوم تا اوایل دهه 1990 شمار جنگ های داخلی پیوسته رو به افزایش داشت. اما طی دهه گذشته، تا سال 2002 که آخرین سالی است که اطلاعاتی از آن در دست داریم تعداد آن ها رو به کاهش گذاشته است. جنگ های قومی که رایج ترین و خشونت بارترین نوع درگیری در دهه 1990 بودند به پایین ترین حد خود از دهه 1960 به این سو کاهش یافته اند. در واقع، گرایش اخیر به سمت مهار و مدیریت 1990 جنگ های داخلی به شکل کمابیش یکنواختی در سراسر جهان پراکنده بودند در سده بیست و یکم در جنوب آسیای مرکزی و آفریقای جنوب صحرا تمرکز یافته اند.
ـــ جنگ، دولت درمانده؛ ستیز قومی

خواندنی های پیشنهادی

-2003 s)Ballantine,K.and Sherman,J.(ed) The Political Economy of Armed Conflict:Beyond Greed and Grivance,Boulder,CO:Lynne,Rienner.
-1991 Goldstone,J.A.Gurr,T.R.and Moshiri,F.(eds)Revolutions of the Late Twentieth Century,Boulder,CO:Westview.
-1985 Horowitz,D.L.Ethnic Groups in Conflict Berkeley:University of California Press.
-1999 Kaldor,M.New and Old Wars:Organized Violence in a Global Era,Cambridge:Polity
-1988 Rule,J.B.Theories of Civil Violence,Berkeley,CA:University of California Press.
جاناتان فاکس
منبع مقاله :
گریفیتس، مارتین؛ (1388)، دانشنامه روابط بین الملل و سیاست جهان، ترجمه ی علیرضا طیب، تهران: نشر نی، چاپ دوم1390



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط