منبع:راسخون
چکیده
ارتباط بین انسان شناسی و اخلاق از جمله مباحثی است که کمتر اندیشمندی در حوزهی اخلاق به آن پرداخته یا دست کم، به صورت روشن در باب آن سخن گفته است. از آنجا که اخلاق و انسان شناسی به عنوان دو دانش بسیار وسیع، مربوط به نفس انسان هستند، طبعاً می توان ارتباط زیادی را بین آنها یافت. بررسی انسان شناسی اخلاقی در اندیشه کانت و علامه طباطبایی، منوط به واکاوی اخلاق و انسان شناسی است. هر دو اندیشمند مورد نظر، ابعاد وجودی انسان؛ از آن جهت که مربوط به اخلاق و اخلاقی زیستن می شوند؛ را مورد بررسی ویژه قرار داده اند. در این تحقیق، سعی بر ان است که، جهت هایی که هر دو اندیشمند، به صورت همسان و نزدیک به هم، اندیشه کرده اند، ذکر شده است. این جهت ها به طور مشخص؛ کرامت انسان، آزادی انسان؛ سرشت اخلاقی انسان و جایگاه نیت در عمل اخلاقی هستند.کلید واژه ها
کانت، علامه طباطبایی، انسان شناسی اخلاقی، کرامت، آزادی، نیت، سرشت
مقایسه میان دو متفکری که در دو سنت فکری متفاوت و در دو زمان متفاوت؛ اندیشه کرده اند، و با دغدغه های متفاوت درگیر بوده اند، دشوار است.
تحلیل و بررسی اخلاق در اندیشهی متفکران و اندیشمندان مختلف، مستلزم آگاهی دقیق از انسان شناسی آنهاست. زیرا که وجود اخلاق، جهت ترفیع و بهتر زندگی کردن انسان است. نمی شود که پیرو نظام اخلاقی فیلسوفی باشیم، امّا ندانیم که انسان چه جایگاهی در اندیشهی او دارد. در اندیشهی اخلاقی علامه طباطبایی و کانت نیز روند به همین منوال است، باید نگریست که چه پیش فرضی از انسان مد نظر آنها بوده که این سیستم اخلاقی را طرحی کرده اند؟
هنگامی که در اخلاق کانت و علامه طباطبایی به ساحتهای وجودی انسان نظر میکنیم، متوجه می شویم که هر کدام مبانی و نگرش خاص خویش به انسان را داشته اند. در فلسفهی کانت، انسانیت انسان ارزش مطلق دارد و اخلاق مورد نظر او اجازه نمی دهد ذره ای از آزادی و کرامت انسان سلب شود. در اخلاق علامه طباطبایی نیز خداوند، انسان را بزرگ داشته و به تبع آن، دیگران باید این بزرگی را حفظ نمایند. توجه هر دو فیلسوف به استقلال وجودی انسان از دیگران، به خودی خود امری مبارک است و می تواند منشأ خود باوری، اعتماد به نفس و عزت آدمی گردد. به انسان فرصت داده می شود به خویشتن بازگردد، درخود تآمل کند، و توانمندیهای خود را ارزیابی نماید.
نگاه کانت به انسان در اخلاق، سکولار است، و نشان می دهد که انسان اگر با عقلانیت کامل و بدون در نظر گرفتن امیال، به درون خویش مراجعه کند، میتواند اخلاقی زندگی کند، و علامه طباطبایی نمی گذارد که انسان از خداوند فاصله بگیرد، زیرا که ضعف اخلاق را در پی دارد.
بیشترین تأکید اندیشمندان مورد نظر ما در وجود انسان، برسرشت، نیّت، کرامت و آزادی انسان بود. در این مباحث گرچه مبانی آنها متفاوت بود، امّا گاها به نتایج مشترک نیز رسیده اند.
نتایج حاصله از این تحقیق بر ما روشن می سازد که، اخلاق سکولار کانت به خودی خود می تواند جهت آرمانی زیستن انسان، کافی باشد و نه اخلاق دینی علامه طباطبایی. هیچ کدام از دو اندیشمند مورد نظر، ما را از دیگری بی نیاز نمی سازد. در این راستا، مطالعهی دیدگاه های هر دو اندیشمند مفید است. در فلسفهی کانت ما در کنار توجه ویژه به انسان و جایگاه او، به یافتن پاسخ برای دغدغه های ماورای طبیعی انسان، و سر منشأ وجود اخلاق در انسان نیازمندیم. که این مهم از طریق اندیشهی وجود گرایانهی علامه طباطبایی تا حدی پاسخ داده میشود. و همچنین در کنار اخلاق دینی علامه طباطبایی، که مبتنی بر منشأ وجودی انسان است؛ به اخلاق و اندیشهی کانت نیازمندیم که راه ورود به درون انسان، معرفت شناسی و ارزیابی عقلانی انسان را به ما نشان دهد.
پس با هیچ کدام از اندیشه های فیلسوفان مورد بحث، ما به غنای کامل نمیرسیم؛ و با کنار هم قرار دادن آنها می توانیم به نیازهای اساسی بشرامروز، هم در زمینه های اخلاق و انسان شناسی و هم در زمینهی منشأ وجودی انسان، یعنی وجود شناسی پاسخ بگویییم.
کانت در سنت فکری آلمانی زیسته و دغدغه های معرفت شناسانه و تحدید عقل انسانی به جهت نقص آن در شناخت مسائل متافیزیکی و احیای اخلاق، کرامت و آزادی انسانی، بدون وابستگی به دین را داشته است. و علامه طباطبایی به قصد نزدیک کردن انسان به معبود خویش؛ هم تفسیر قرآن نوشته و هم تدریس فلسفه کرده.
کانت در تفکر اخلاقی خویش نتیجه گرا نبوده، اما علامه طباطبایی رستگاری و سعادت دنیوی و اخروی را مد نظر داشته است؛ از نظر کانت انسان بدون خدا هم میتواند اخلاقی و خوب زندگی کند، اما در تفکر علامه؛ اگر انسان از واجب الوجود خویش فاصله بگیرد به تبع آن، اخلاق نیز تضعیف می گردد. پس دیده میشود که هر دو اندیشمند اختلافهای مبنایی دارند؛ زیرا که بستر فکریشان متفاوت بوده و هر کدام مسائل نظری خاص خویش رو داشته اند. در اینجا سعی بر این است که ضمن ارزیابی دیدگاه هر دو اندیشمند در موضوعات مشترک؛، تلاش شود که نظرات آنها ضمن تطبیق، مقایسه دقیقی نیز صورت گیرد.
الف: عقل؛ به عنوان شاخصهی وجودی انسان
هردو متفکر به عقل به عنوان ممیز انسان از سایر موجودات؛ نظر دارند و وجود عقل را یک هدیهی ارزشمند در وجود انسان میدانند. نظر هر دو فیلسوف؛ از دو بعد متفاوت، در دو قالب یکسان میگنجد:1- از جهت ارزش فی نفسه عقل در وجود انسان و 2- از جهت کارکرد عقل در وجود انسان.از نظر کانت انسان به واسطهی عقل است که میتواند قانون اخلاقی وضع کند، میتواند خود آیین باشد، و همچنین صاحب کرامت و منزلت گردد. به واسطهی عقل صاحب وجدان میباشد و به تبع آن صاحب ارادهی نیک شود. این بنیاد استوار کانت برای اخلاق فقط عقل است که آن را از سیطرهی دینی وامی رهاند.(2)
علامه طباطبایی، هم به عقل به عنوان یک عطیه الهی می نگرد، که امکان شناخت خوب از بد را فراهم می آورد؛ و مفتخر است پیرو دینی است که تمامی احکام خود را بر پایهی عقل بنا کرده و مکررا دعوت به عقل مینماید. (3)علامه تصریح میکند که قرار گرفتن جنبه های وجودی انسان، تحت نظارت عقل؛ مایهی آرامش و رهایی انسان به سعادت است. از بین قوای نفس، عقل شریف ترین نیرو در وجود انسان است: فأن العقل اعز القوی الانسانیه التی یجب تربیتها بتربیت الانسان. (4)
علامه وجه اصیل انسان را مرجعیت عقل میداند و معتقد است که، کیفیت حیات بشری وابسته به حیات عقل در برابر احساس است. انسانهای کمال طلب با به کارگیری عقل، قوای دیگر را در جهت صحیح هدایت کرده و از آن برای کسب سعادت بهره میبرند. در عقل نیرویی است که باعث روشن شدن حق از باطل میشودو در اثر هوای نفس و آرزوهای طولانی ممکن است به انحراف کشیده شود...خداوند عقل را به نیرویی تعریف کرده که انسان در دینش از آن بهره می گیرد و به وسیلهی آن راه را به سوی حقیقت معارف و اعمال صالح پیدا کرده و آن مسیر را در پیش می گیرد.
کانت نیز مقولات فرهنگی و اخلاقی از قبیل آزادی، عدالت، فضیلت و برابری؛ «را از اصول پیشینی عقل می داند و به اصطلاح دکارت آنها را جزء فطرت عقل معرفی می کند،اما تحقق عینی و اجرای عملی آنها را در جامعه ی بشری، به نحو تدریجی و زمانمند می داند».(5)
از نظرهر دو اندیشمند، این عقل، به خودی خود، حس احترام به همدیگر را در ما به وجود می آورد، به همین جهت هر دو در صدد هستند که چتر قلانیت، برهمه چبز بپوشانند. اهمیت کارکردی عقل در اخلاق، از این جهت مد نظر هر دو فیلسوف است که، انسان را از تبعیت از امیال و شهوات آزاد میکند. علامه معتقد است که: ِ «انسان در مواردی که یک یا چند از امیال درونی اش طغیان کرده و دچار خشم یا ترس زیاد از حد یا امید بی حاصل یا بخل یا تکبر شده؛در این صورت به حق حکم نمیکند،ولو اینکه خود حکمش را بر مبنای عقل بداند»(6). پس عقل انسان میتواند انسان را از شهوات مد نظر علامه، دور نگه دارد. و در فلسفهی کانت نیز به همین صورت است که عقل را باعث آزادی انسان دانسته، و همچنین مایهی کرامت انسان، که در مقایسهی آزادی خواهد آمد.
پس عقلانیت به عنوان سرچشمهی اخلاق و انسانیت و وجه ممیّز انسان از سایر موجودات از نظر هر دو اندیشمند ا ست.
ب: سرشت انسانی
علامه طباطبایی و کانت هر دو به بحث سرشت انسانی توجه داشته اند، و آن را چیزی میدانند که از قبل در وجود انسان به ودیعه گذاشته شده. در اندیشه علامه طباطبایی، بحث سرشت و فطرت بسیار گسترده تر از کانت است. در اخلاق کانت، فقط به خوی و گرایش انسان به سمت اخلاقی بودن, توجه شده است, اما در تفکر علامه طباطبایی با توجه به پیش فرضهای دینی؛ فطرت چیزی است که از طرف خداوند به انسان الهام شده است، و فجور و تقواهای انسان در آن نهفته است. (7) مرحوم علامه جهت تبیین این بحث، به آیات قرانی استناد میکند، که در فصل مربوط به، سرشت از نظر علامه طباطبایی، به تفصیل آمد. انسانها بر حسب طبع اولیه، دارای «حب شدید»، «ظلوم جهول»، «طغیانگر» هستند, که این نیز خدادادیست. در مبحث استخدام نیز علامه، انسان را به عنوان موجودی مطرح میکند، که بر به کارگیری نوع خود تمایل دارد؛ و این با عقلانیت و تربیت میتواند به جهت صحیح هدایت شود.اما در اندیشه کانت، دید محدود است به خودخواهانه بودن یا نبودن، و به تمایل به اخلاقی بودن یا نبودن انسان. کانت در جواب این سوال که؛ چرا به حکومت احتیاج داریم؟ میگوید که: «زیرا مردم همیشه متمایلند به اینکه خودخواهانه عمل کنند،و همیشه چیزی را میخواهند که به سود خودشان است... تاریخ بارها نشان داده است که آدمیان میتوانند به نکوهیده ترین شیوه با هم رفتار کنند و میکنند،و به دیگران صرفا به عنوان وسیله برای ارضای تمایلات خویش مینگرند».(8) و همچنین انسان، «تمایلی ریشه کن نشدنی به بدی» وجود دارد. (9)
کانت به سستی و ضعف اخلاقی سرشت انسان واقف بود و معتقد بود که: «هرگز در فضیلت آنچنان پا برجا نیستیم که مطمئن شویم در آینده از نظر اخلاقی قصور نخواهیم داشت».(10) کانت، ریشهی امیال را از سرشت و طبع گناهکاران می داند، که ممکن است موانعی باشند در برابر قانون اخلاق. او می گوید، نباید بگذاریم میل به لذایذ، ما را به اطاعت از قانون اخلاقی برانگیزد و یا مانع شود، زیرا چنین کاری ارزش اخلاقی اعمالمان را نابود خواهد کرد. پس همیشه تا آخر عمر باید جانب احتیاط را رعایت کرد.
به اعتقاد علامه نیز؛ آدمی بر حسب سرشت اوّلیه، موجودی منفعت جوست و تمام اعمال و حرکتهایش در جهت منافع و مصالحش است. انسان بر حسب طبع اولیه سعادت و کمال خود را در آزادی مطلق می بیند، ولی نظر به اینکه سازمان وجودیش اجتماعی است و نیازمندیهای بی شماری دارد که هرگز به تنهایی، توانایی رفع آنها را ندارد، ناچار است مقداری از آزادی خود را و در این راه از دست بدهد، در برابر سودی که از دیگران می برد، سودی بدهد و معادل آنچه از رنج دیگران بهره بدهد. و عامل وقوع تجاوزها به حقوق دیگران معمولا همان حکومت غریزهی خودخواخی بر وجود انسان است. (11)
دیده می شود که علامه طباطبایی، سرشت (یا فطرت به معنا ی دینی) را به عنوان یک ودیعه از طرف خداوند معرفی میکند که هر دو جهت حسن و قبح را در خود دارد. اما دید کانت محدود تر و اندکی تاریک است و به سرشت اخلاقی انسان خوشبین نیست.
ج: جایگاه نیت در عمل فاعل اخلاقی
در اندیشهی کانت و علامه طباطبایی، نیت، بالاترین جایگاه را در ارزش افعال دارد. اگر انسان به صورت تصادفی، نتیجه ای مطلوب از فعلش حاصل آید، جهت اخلاقی بودن فعل کفایت نمی کند.علامه طباطبایی در مورد اهمیت نیت فاعل در عمل، میگوید که: عمل آدمی هر طور باشد؛ تنها آن نتیجه ای راکه منظور آدمی از عمل است به او میدهد. اگر منطورش نتیجه ای دنیوی باشد، نتیجه ای که شأنی از شؤون زندگی دنیوی او را او را اصلاح میکند، از مال جمال و جمال، و یا بهتر شدن وضعش به او می دهند...و صرف اینکه عملی ممکن است و صلاحیت دارد که در طریق آخرت واقع شود کافی نیست و رستگاری و نعیم آنرا نتیجه نمی دهدکانت و علامه طباطبایی؛ هر دو معیار حسن یا قبیح بودن افعال را، در نیت و هدف فاعل جستجو میکنند
حسن نیت در حوزهی اخلاق کانت، برترین جایگاه را دارد و بدون قید وشرط نیک و حسن است. به طوری که حتی اگر منشا رنج بسیار باشد یا به هدف نرسد، از ارزش اخلاقی آن کاسته نمی شود. یعنی «حسن نیت هم شرافت است و هم کمال او».(12)
نیت انسان کاملا نیک و خیر است، به شرطی که از هر انگیزه ای چشم بشوید و تنها موظف به وظیفه باشد. «نباید به دنبال هیچ انگیزه ای باشیم که به نایده گرفتن انگیزه ی اخلاق کمک می کند،زیرا چنین چیزی نفاق صرف و بی آسایشی به بار می آورد. و حتی خطرناک است که بگذاریم انگیزه های دیگر در کنار قانون اخلاق همکاری کنند».(13)
به همین دلیل است که کانت در پاسخ به این سوال که: چه قسم نیتی باعث می شود که شخص اخلاقاً خوب باشد؟«فرق مهمی میگذارد بین دو انگیزه ی از بیخ و بن متفاوت یکی میل به سعادت و خوشبختی و دیگری انگیزه ی وظیفه شناسی .یعنی عمل به انچه اخلاقاً بایسته است، به دلیل با یسته بودن آن».(14)
کسی که اخلاقا نیت خیر و نیک دارد؛ حتماً باید بر طبق انگیزهی تکلیف عمل کند. در تایید این مدعا کانت می نویسد که: «تفاوتی عادی وجود دارد میان خوشبخت بودن یا اخلاقا خوب بودن؛ مردم معتقد نیستند که کسی که در طلب خوشبختی است یا به آن دست می یابد همچنین در جست و جوی امری غیر اخلاقی است یا به آن رسیده است.عکس قضیه نیز صادق است.معنای این سخن آن است که اگر امیال ما سبب شوند که اخلاقا بحق عمل کنیم،این نشانه ی برخورداری ما از منش نیک اخلاقی است».(15)
در فلسفهی کانت، معیار ارزش اخلاقی افعال، عمل از سر تکلیف است. و پایه و مبنای تکلیف هم، نیت انسان میباشد. یعنی انسان اخلاقی، به نیت وظیفه، افعال را انجام میدهد. کانت می گوید که: «پروراندن نیت نیک، از تشخیص رویهی اخلاقی درست، نیز سخت تر است».(16)
همجنین در اخلاق کانت، یک فعل زمانی اخلاقی خواهد بود، که صرف نظر از نتیجه، به نیت تکلیف صورت بگیرد.
در اخلاق علامه طباطبایی، «افعال انسان از جهت ثبوت و تحقق، نه دارای حسن اند و نه قبح؛ اما بدون شک،از جهت انتساب به فاعل مختار؛ یا دارای حسن اند و یا قبح».(17) و در جای دیگر میگوید: «عملی که انسان انجام میدهد؛در صورتی آن عمل را خوب یا بد می نامیم که از روی آگاهی انجام شده باشد».(18)
میبینیم که هر دو فیلسوف، نیّت فاعل را به عنوان شاخصهی اخلاقی عمل مد نظر دارند، و معیار اصلی حسن و قبح عمل را، نیت معرفی میکنند. اما در عرصهی نظارت بر نیت در افعال، کانت، نظارت خود بر خود، را عنوان میکند، ولی علامه طباطبایی از منظر بیرون به مسئله می نگرد.
د: کرامت انسانی
جدی ترین موضوعی که در انسان شناسی اخلاقی کانت طرح میگردد، موضوع کرامت انسانی است. و در اندیشه علامه طباطبایی نیز به همان قدرت اما به صورت محدود تر بحث میشود. در فلسفهی کانت، انسان کرامت فی نفسه دارد؛ چون انسان است. و در اندیشهی علامه طباطبایی چون خداوند انسان را بزرگ داشته، پس انسان دارای کرامت است. تکیهی علامه در این باب نیز بیشتر به دین و مستندات قرآنی است.از نظر علامه طباطبایی، انسان با کرامت و احترام آفریده شده است. این نگاهی دینی به احترام و کرامت انسان است. زیرا او بیشتر تکیه اش بر آیات و مستندات قرآنی است. کرامت: امری خارق العاده است که به واسطهی تقرب در پیشگاه خداوند و لطافت روح و صفای باطن در انسان حاصل می شود. (19) هم وجود کرامت از طرف خداوند است و هم بقای کرامت منوط به اتصال همیشگی به درگاه خداوند است. وجود کرامت از طرف خداوند در خیلی از آیات قرآن مورد تأکید است.
در بحث کرامت انسانی، تاکید کانت بیشتر بر مفهوم شخص بودن انسان است و اینکه نباید به هیچ عنوان او را حتی به عنوان ابزار تصور کرد. او عقیده داردکه: «انسان را در اصل یک «شخص» بدانیم که باید همواره با او همچون موجودی برخورد کنیم که خود غایت خویش است».(20)
کانت، موجودات عقلانی را، غایتی نفسی می داند که از دیگر موجودات متمایز هستند. یعنی به عنوان چیزهایی که نباید صرفاً همچون یک وسیله به کار روند».(21)
در فلسفه کانت انسان موجودی ماورایی نیست، از این رو بحث کرامت انسان هم، امری بشری است، نه الهی. عقل نیز شأن انسانی دارد، به همین دلیل استقلال انسان، برترین اصل اخلاقی است که باید از طرف تمام انسانها مراعات شود، و اساس کرامت انسانها به شمار میرود.
از برکات این نگرش، توجه به درون انسان است که از ثمرات آن، استقلال فردی و اجتماعی است، که در برخی جوامع مشاهده میگردد. اینکه در دوران جدید، فرصت تأمل در انسان، حقوق انسان و اخلاق و رفتارهای انسان، حاصل شده است؛ تا حدودی مدیون اندیشهی کانت است. اما این پایان گام نیست. به تعبیر یاسپرس: «این پرسش بزرگ انسانیت است؛ آدمی از کجا،از هدایت برخوردار است؟».
شاید بتوان جواب این سوال را در اندیشهی علامه طباطبایی، به عنوان مکمل کانت پیدا کرد که، هدایت انسان از طرف خداوند است. نگاه انسان محور کانت نباید ما را از شأن ماورای طبیعی و الهی انسان، غافل کند.
علامه طباطبایی و کانت، هم آوا هستند که به انسان، جایگاه در خورش را عطا کنند. اما هر کدام به طریقی و با مبنای جداگانه ای این کار را انجام میدهند. کانت به توانایی بشر در تعقل ورزیدن توجه دارد و آن را بنیادی ترین ویژگی طبیعت انسان لحاظ میکند، و هم قدرت استقلال و قانونگذاری را از آن میداند. اما علامه به منشا این تعقل توجه میکند. یعنی خداوند است که به انسان، عقل عطا میکند و او را در خشکی و دریا حمل می کند، و طبیعت را رام او میسازد.
در اندیشه علامه طباطبایی علاوه بر اینکه انسان کرامت دارد؛ مفهوم «تفضیل» را نیز در درون خود دارد. در نگرش کانت به انسان، به این معنا انسان دارای کرامت است که نباید «منحصراً کارمندی اداری دانسته شود، و یا وام دهنده ای که از او وام میگیریم.... او موجودی است که زندگانیش اعتبار دارد».(22)
اما در اندیشه علامه طباطبایی علاوه بر مفهوم تکریم که از طرف خداوند به انسان عطا شده، مفهوم برتری نیز هست. برتری انسانها بر هم، نه به این معنا که در خلقت نابرابرند، بلکه در اخلاقی زندگی کردن است که این مفهوم رخ مینمایاند. این در صورتی است که در فلسفه کانت مفهوم برتری بر دیگری، حتی در اخلاقی بودن هم وجود ندارد و همه انسانها یکسانند و باید یکسان احترام شوند. اما در اخلاق علامه مفهوم تفضیل؛ صرفا محدود به ما بین انسانها نمی شود، بلکه انسان میتواند بر دیگر کائنات و فرشتگان نیز برتر باشد.
در پایان نیز؛ هر دو اندیشمند، کرامت را صرفا برای انسان می دانند. زیرا مبنای کرامت که عقلانیت است، فقط در انسان وجود دارد. در اندیشهی علامه طباطبایی به کرامت ذاتی «خود شخص» آن چنان توجه نشده است، اما در اخلاق کانت این مبحث بسیار قوی و پر رنگ است.
ز: کانت و علامه و مقایسه آزادی
در عقاید هر دو فیلسوف مورد بحث ما، آزادی انسان به واسطهی عقلانیت و کرامت ذاتی اوست. هم در اخلاق مد نظر علامه و هم در اخلاق کانت، کرامت و آزادی ارتباط تنگاتنکی با هم دارند. از یک طرف انسان چون دارای عقلانیت و کرامت است، باید آزاد باشد؛ و از طرف دیگر، آزاد بودن خود برای انسان کرامت می آورد. در فلسفهی کانت، بیشتر از اینکه به جهت بیرونی آزادی انسان، توجه شده باشد، به جهت درونی آن نظر شده است. یعنی پیرو شهوات و امیال نبودن.آزادی یک مفهوم اساسی در فلسفهی اخلاق کانت است که هر دو بخشی نظری و عملی فلسفهی او نقش دارد و هر چند در فلسفهی عمل بسیار مهم تر است. کانت در فلسفه اخلاق خود آزادی را مبنای اخلاق قرار می دهد، و اساس اصول بر آمده از این آزادی که انسان را ملزم به اخلاقی بودن می کند هم چیزی جز عقلانیت نیست. به همین دلیل او قائل است که قوانین اخلاق نه تنها در مورد انسانها، بلکه در مورد جمیع موجودات متعقل صادقند و صدق آنها در مورد آدمیان صرفا به دلیل متعقل بودن ایشان است. کانت جهت تعمیم پذیری اخلاق را مد نظر دارد، و این تعمیم، فقط از طریق عقل صورت می پذیرد. زیرا احساسات صرفاً بعد شخصی دارند و از فردی به فرد دیگر متفاوت اند. این آزادی هم مربوط به، رها بودن از هر عامل فشاری چه در درون و چه بیرون، میشود و هم به آزادی انسان در ارتباطهایش مربوط میشود. زیرا که باعث بروز خلاقیت در وجود انسان میشود.
به نظر کانت انسان موجودی مستقل است. استقلال اراده در فلسفهی اخلاق کانت، برترین اصل اخلاق محصوب می شود چون مبدا کرامت طبیعت انسان و هر موجود عاقلی به شمار می آید، و در مقابل؛ «وابستگی یا دگر آیینی، انسان را تا حد «شی» پایین می آورد و برخلاف کرامت انسانی و ذاتی اوست».(23)
هر دو اندیشمند بالاخص کانت، به تقلید و پیروی از دیگران هشدار میدهند، زیرا انسان به تعقل تعریف میشود؛ و تقلید مانع انسان از رشد و سعادت حقیقی است. در نظر علامه تقلید در مسائل عقلی، خلاف شان و کرامت انسان است. و در نظر کانت نیز تقلید در اخلاق جایگاهی ندارد.
یکی از پیش فرضهای مهم اخلاق در قرآن، اختیار و آزادی عمل فاعل است که مورد توجه علامه طباطبایی نیز واقع شده است. و این اصلی انکار ناپذیر است که در تمام مراتب راه یابی انسانها به سوی کمال وجود دارد. علامه طباطبایی نیز در شرح آیات قرآن بر اختیار آدمی تاکید کرده و نظر خود را در این باره در ضمن شرح آیات قرآن بیان نموده اند. از جمله اینکه در شرح آیهی 88 سورهی هود (24) می گویند که :صنع الهی انسان را مختار در کار خود آفریده به او آزادی عمل داده است،به طوری که در هنگام انجام هر عملی بتواند به طرف فعل و انجام و ترک آن متمایل شود.اگر خواست آنرا انجام دهد و اگر نخواست ندهد...و احدی حق ندارد به هوای دل خود بر دیگران تحکم کند. (25)
بنا بر این انسان موجودی است که به واسطهی خلقتش دارای علم و اختیار اوست، و میتواند مصالح را از مفاسد تشخیص دهد و با آزادی و اختیار انتخاب کند و به واسطهی همین آفرینش ویژه اش بار سنگین تکالیف الهی را تحمل میکند.
مبنای آزادی در هر دو اندیشمند، عقلانیت انسان است. اما در اخلاق کانت منظور از آزادی، بیشتر آزادی درونی است، یعنی آزادی از تمام امیال و احساسات که مانع اخلاقی زیستن انسان می باشند. اما علامه طباطبایی در تأملات خویش بیشتر بعد فلسفی قضیه را مد نظر داشته و در مورد سر منشأ وجودی آزادی بحث میکند.
پس منظور دو فیلسوف از آزادی یکسان نیست. ولی هر دو طرف مورد بحث بر این مسأله تأکید دارند که اگر انسان فعلی را از سر اجبار انجام بدهد، وجه اخلاقی ندارد.
در نظر علامه آزادی به غیر از خدا؛ برای انسان وجود دارد. و در نظر کانت، انسان مطلقاً آزاد است و فقط خود؛ خویشتن را محدود میسازد. هر چند مبانی کانت و علامه طباطبایی در بحث آزادی یکسان نیست، اما هر دو به اینکه انسان باید با اختیار کامل هم از نظر بیرونی و هم درونی آزاد باشد، متفق القولند.
نتیجه
هنگامی که در اخلاق کانت و علامه طباطبایی به ساحتهای وجودی انسان نظر میکنیم، متوجه می شویم که هر کدام مبانی و نگرش خاص خویش به انسان را داشته اند. در فلسفهی کانت، انسانیت انسان ارزش مطلق دارد و اخلاق مورد نظر او اجازه نمی دهد ذره ای از آزادی و کرامت انسان سلب شود. در اخلاق علامه طباطبایی نیز خداوند، انسان را بزرگ داشته و به تبع آن، دیگران باید این بزرگی را حفظ نمایند. توجه هر دو فیلسوف به استقلال وجودی انسان از دیگران، به خودی خود امری مبارک است و می تواند منشأ خود باوری، اعتماد به نفس و عزت آدمی گردد. در اندیشهی هر کدام از فلاسفه مورد بجث، به انسان فرصت داده می شود به خویشتن بازگردد، درخود تآمل کند، و توانمندیهای خود را ارزیابی نماید.پینوشتها:
1- کارشناس ارشد فلسفه غرب
2-سید حسن اسلامی،"کانت و صداقت مجرمانه"(،کتاب ماه فلسفه شماره 31،1389)،ص 130
3 - محمد حسین طباطبایی، تفسیر المیزان،ج 2،ص 193
4-همان؛ج 1،ص 371
5-کانت،درسهای فلسفه اخلاق؛ترجمه صانعی.مقدمه مترجم.
6-طباطبایی،المیزان؛ج 2،ص 250
7-شمس 7
8- راجر سالیوان، اخلاق در فلسفه اخلاق کانت. ترجمه عزت اله فولادوند.ص 27
9-همان ، ص 38
10- همان 77
11-طباطبایی،مجموعه رسائل،(قم بوستان کتاب،1378)ج 1 ،ص171
12- سیما محمد پور ، ،کرامت انسان ،ص 162 .
13- کانت ،نقد عفل عملی ، ترجمه رحمتی ،ص 122 .
14- سالیوان ،اخلاق در اندیشه ی کانت ،ص 95.
15- همان ،ص 65.
16-سالیوان،اخلاق در اندیشه ی کانت،ص 64
17-طباطبایی،المیزان، ج 12، ص 17
18-همان، ج 7، ص 38
19-طباطبایی،مجموعه رسائل،ج 1،ص 248
20- هانس دیرکس، انسان شناسی فلسفی، ترجمه بهشتی، ص 11-10
21- همان، ص 140
22-لئو راوچ ، فلسفه کانت،ترجمع عبد العلی دستغیب،(نشر پرسش)؛ص 119
23- دهکردی ،کرامت انسان ،ص 130.
24-...و ما ارید أن اخالفکم الی ما انهاکم انه....و من نمیخواستم با شما مخالفت کنم و خود به انچه شمارا از آن باز میدارم روی بیاورم...
25- طباطبایی،ترجمه تفسیر المیزان،ج 20،ص 388.
اسلامی، حسن."کانت و صداقت مجرمانه. کتاب ماه فلسفه". شماره 113. فروردین 89
سالیوان، راجر. اخلاق در فلسفه کانت. ترجمه عزت الله فولادوند، طرح نو، تهران 1380
طباطبایی، محمد حسین، تفسیرالمیزان. ج 1،2،. ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، قم: دفتر انتشارات اسلامی (بی تا).
.........مجموعه رسائل. ج 1 و 2. به کوشش: سید هادی خسرو شاهی، قم: بوستان کتاب،1387
کانت، امانوئل. نقد عقل عملی. ترجمه انشاء الله رحمتی، تهران، انتشارات ثقلین، چاپ دوم،1385
.----------. درسهای فلسفه اخلاق. ترجمه منوچهر صانعی دره بیدی. انتشارات نقش و نگار، تهران 1378
. محمد پور دهکردی، سیما. کرامت انسان از دیدگاه ملاصدرا، بوستان کتاب،1391
/ج