بهداشت رواني از نظر اسلام (1)

روش اسلام در ايجاد بهداشت و سلامت رواني

اسلام در تربيت انسان روش تربيتي هدفمندي را دنبال مي کند که ميان جنبه ي مادي و روحي آدمي تعادل برقرار مي سازد و اين تعادل، خود، به تحقق شخصيت بهنجارِ برخوردار از بهداشت و سلامت رواني مي انجامد. از آن جا که بيش
دوشنبه، 2 تير 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
روش اسلام در ايجاد بهداشت و سلامت رواني
 روش اسلام در ايجاد بهداشت و سلامت رواني

 

نويسنده: محمدعثمان نجاتي
مترجم: حميدرضا شيخي



 

بهداشت رواني از نظر اسلام (1)

اسلام در تربيت انسان روش تربيتي هدفمندي را دنبال مي کند که ميان جنبه ي مادي و روحي آدمي تعادل برقرار مي سازد و اين تعادل، خود، به تحقق شخصيت بهنجارِ برخوردار از بهداشت و سلامت رواني مي انجامد. از آن جا که بيش تر مردم گرايش دارند به تحصيل سعادت در همين زندگي دنيا بپردازند و از کار و تلاش براي تحصيل سعادت در زندگي اخروي غافلند، انسان نيازمند روش تربيتي خاصي است که سه شيوه ي تربيتي زير را در خود جاي داده باشد:

اول:

توجه به تقويت جنبه روحي انسان از رهگذر ايمان به خدا و تقواي الهي و به جا آوردن عبادت هاي گوناگون.

دوم:

توجه به تسلط بر جنبه بدني از طريق کنترل انگيزه ها و عواطف و چيره آمدن بر هوس ها و خواهش هاي نفساني.

سوم:

توجه به آموختن مجموعه اي از خصلت ها و عادت ها به انسان که براي نضج عاطفي و اجتماعي و رشد شخصيت او ضروري هستند و انسان را براي پذيرفتن مسؤوليت هايش در زندگي و ايفاي نقش فعال و مؤثر در پيشرفت و آباداني جامعه و داشتن زندگي بهنجار و برخوردار از بهداشت و سلامت رواني آماده مي سازند.

يکم: شيوه تقويت جنبه ي روحي

1- ايمان به خداي يکتا و پرستش او

اسلام، انسان را به ايمان به خداي يگانه و پرستش او فرا مي خواند. پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) سيزده سال نخست دعوت خود را در فرا خواندن به عقيده ي توحيد و تثبيت ريشه هاي ايمان در دل هاي يارانش و تصفيه و تزکيه نفوس آن ها، از طريق نزديک شدن به خدا و پرستش او، سپري کرد. ايمان به خداي بزرگ تأثير شگرفي در دگرگون ساختن شخصيت عرب ها داشت، چه، بسياري از عادات جاهلي خود را به کنار نهادند و افکارشان از بند جهل و خرافات آزاد شد و روان هايشان نيز از بسياري ترس ها که اغلب مردم دچار آن هستند، رهايي يافت. آن ها از ترس از مرگ، ترس از فقر، ترس از مصايب روزگار و ترس از مردم آزاد شدند(1) و در امنيت رواني به زندگي پرداختند.
پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) ياران خود را به چنگ زدن در رشته ي ايمان به خدا، سعي براي نزديک شدن به او، پيروي از هر آنچه مايه ي خشنودي خداوند است، تکيه کردن به او و کمک جستن از او و لاغير دعوت مي کرد. آن بزرگوار به ياران خود مي آموخت که جز از خداي تعالي نترسند و جز از خداي يگانه چيزي نخواهند. اندرزهاي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به ابن عباس زماني که در ترک آن حضرت سوار بود، و ما داستان آن را پيش تر نقل کرديم، خود گواه روشني بر درستي اين سخن است. در آن حديث آمده بود:
«... هر گاه چيزي خواستي از خدا بخواه و هرگاه کمک طلبيدي از خدا بطلب و بدان که اگر همه ي امت همداستان شوند که نفعي به تو برسانند جز آنچه خداوند برايت رقم زده است نفعي به تو نرسانند و اگر همداستان شوند که زياني به تو زنند جز آنچه خداوند برايت رقم زده است زياني به تو نرسانند...». (2)
ايمان به خداي بزرگ جان را آکنده از سُرور و خرسندي و احساس خوشبختي مي کند. و باعث مي شود که انسان غرق در آرامش و امنيت رواني زندگي کند؛ زيرا مؤمني که حقيقتاً به خدا باور دارد و با تمام وجود او را مي پرستد مي داند که خداوند متعال با اوست و از او حمايت و نگهداري مي کند و در زندگي اش او را موفق مي دارد و محبتش را در دل هاي مردم مي افکند:
( الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ). (3)
« کساني که ايمان آورده و ايمانشان را به شرک نيالوده اند، آنان راست ايمني و ايشان رهيافتگانند».
( الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ). (4)
« همان کساني که ايمان آورده اند دل هايشان به ياد خدا آرام مي گيرد، آگاه باش که با ياد خدا دل ها آرامش مي يابد».
(مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيينَّهُ حَياةً طَيبَةً وَلَنَجْزِينَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يعْمَلُونَ). (5)
« هر کس، از مرد يا زن، کار شايسته کند و مؤمن هم باشد، قطعاً او را با زندگي پاکيزه اي، حيات [حقيقي] بخشيم، و مسلماً به آنان بهتر از آنچه انجام مي دادند پاداش خواهيم داد».
اَنَس از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) روايت کرده است که فرمود:
« هرکس آخرت همّ و غم او باشد خداوند دلش را بي نياز گرداند و پريشاني او را به سامان آورد و دنيا علي رغم ميل خود به او رو مي آورد، و هر کس دنيا همّ و غمش باشد خداوند فقرش را در برابر ديدگانش قرار دهد و جمعيتش را پريشان سازد و از دنيا جز به اندازه اي که برايش مقدر شده است به او نرسد، پس، شب و روز خود را با فقر سپري کند.
هرگاه بنده به خدا روي کند خداوند دل هاي مؤمنان را با مهر و محبت فرمانبردار او سازد، و خدا تمام خير و خوبي ها را در اسرع وقت به او برساند». (6)

2- تقوا

ايمان راستين به خداي تعالي با تقواي الهي همراه است. تقوا به اين معناست که انسان با دوري کردن از گناهان و در پيش گرفتن راه خدا يا به عبارت ديگر، انجام دادن فرامين خداوند و خودداري از نواهي او، خويشتن را از خشم و عذاب خداي بزرگ حفظ کند.
«تقوا به اين معناست که انسان رد کارهاي خود همواره بايد در جستجوي حق و عدالت و امانت و صداقت باشد و با مردم به خوبي رفتار کند و از تجاوز و ستم بپرهيزد. ديگر اين که انسان تمام کارهايي را که به او محول مي شود به نيکوترين شکل انجام دهد؛ چرا که او در هر کاري که انجام مي دهد هميشه به خداوند متعال توجه دارد و خشنودي و پاداش او را مي جويد. و اين، خود، موجب مي شود که انسان پيوسته در جهت اصلاح خود و رشد توانايي ها و اطلاعاتش بکوشد تا اين که بتواند کار خود را به بهترين شکل انجام دهد. تقوا، به اين معنا، نيرويي مي شود که انسان را به سوي رفتار بهتر و برتر و رشد و ارتقاي نفس و اجتناب از رفتار زشت و انحرافي و نابهنجار سوق مي دهد». (7) بنابراين، تقوا از عوامل اصلي نضج و تکامل و تعادل شخصيت و رسيدن به کمال انساني و تحقق سعادت و بهداشت و سلامت رواني است.

3- عبادات

به جا آوردن عبادات گوناگون، نظير نماز و روزه و زکات و حج، در پرورش شخصيت انسان و تزکيه نفس او تأثير مي گذارد و بسياري از خصلت هاي پسنديده و سودمند را به انسان در تحمل سختي هاي زندگي و شکل گيري شخصيت بهنجار کمک مي کنند، به او مي آموزد. انجام دادن اين عبادت هاي مختلف، شکيبايي در برابر مشقت ها، مبارزه با نفس و تسلط بر هوس ها و خواهش هاي آن، قدرت و صلابت عزم و اراده و دوست داشتن مردم و نيکي کردن به آن ها را به انسان مي آموزد و روحيه مشارکت اجتماعي را در او رشد مي دهد. نگارنده، موضوع اهميت عبادات در زمينه ي سلامت و بهداشت رواني را در کتاب قرآن و روان شناسي با تفصيل بيش تري بحث کرده است. (8)
نزديک شدن به خداوند از طريق عبادات، احساس خوشبختي و امنيت رواني را در انسان بر مي انگيزد و نيروي روحي و رواني شگرفي را در او پديد مي آورد؛ زيرا مي داند که تحت مراقبت و حمايت خداوند قرار دارد و خداي بزرگ او را کمک و پشتيباني مي کند. در روايتي از پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) آمده است:
« خداي تعالي فرمود: هر کس با دوست من دشمني کند با او اعلان جنگ دهم. بنده ام به چيزي محبوب تر از انجام دادن آنچه بر او واجب ساخته ام خود را به من نزديک نگرداند. بنده ام از طريق نافله ها [نمازهاي مستحبي] پيوسته خود را به من نزديک سازد تا جايي که دوستدار او شوم، و چون دوستدار او شدم، آن گاه گوش او شوم که با آن بشنود، چشم او که با آن ببيند، دست او که با آن کار کند، پاي او که با آن راه رود، و اگر از من بخواهد به او دهم و اگر از من پناه خواهد پناهش دهم، من در هيچ کاري به اندازه، گرفتن جان بنده مؤمنم دو دل نمي شوم: او مردن را ناخوش مي دارد و من ناراحتي او را خوش نمي دارم». (9)

دوم: شيوه ي تسلط بر جنبه بدني انسان:

1- تسلط بر انگيزه ها

اسلام به تسلط بر انگيزه ها و مهار کردن آن ها فرا مي خواند. اسلام هرگز به سرکوب انگيزه هاي فطري دعوت نمي کند، بلکه به ارضاي حساب شده اين انگيزه ها و کنترل و هدايت درست آن ها به گونه اي که مصلحت فرد و جامعه رعايت شود، دعوت مي کند. قرآن کريم و سنت شريف نبوي به دو روش براي ارضاي حساب شده ي انگيزه هاي فطري فرا مي خواند:
الف- ارضاي انگيزه ها از راه حلال و مشروع. نمونه اش اجازه ارضاي انگيزه ي جنسي از طريق ازدواج و تحريم ارضاي آن از راه زناست.
( وَلْيسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يغْنِيهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ). (10)
« و کساني که راهي براي ازدواج نمي يابند بايد پاکدامني ورزند تا اين که خداوند آنان را از فضل خويش توانگر سازد».
ب- افراط نکردن در ارضاي انگيزه ها؛ چرا که افراط در اين زمينه به سلامت جسم و روان آسيب هاي زيادي مي رساند. پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نيز هم چنان که در هنگام سخن از مهار انگيزه ها گفتيم، به خودداري از افراط در ارضاي انگيزه هاي فطري توصيه فرموده است.
قرآن کريم انسان را تنها به کنترل انگيزه هاي فيزيولوژيکي فطري سفارش نکرده بلکه به کنترل انگيزه هاي رواني مانند انگيزه ي پرخاشگري، انگيزه ي مالکيت و خواهش هاي گوناگون نفساني نيز توصيه کرده است. پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) نيز مردم را به تسلط بر انگيزه ها و خواهش هاي نفساني شان ستايش کرده است.

2- تسلط بر هيجان ها

قرآن کريم مردم را به تسلط بر هيجان هايشان و مهار آن ها دعوت مي کند. تحقيقات پزشکي و روان شناختي جديد حکمت اين امر را روشن ساخته است؛ زيرا، ثابت شده است که تشويش در حيات هيجاني انسان به بروز بيماريهاي جسمي و رواني فراواني مي انجامد. نگارنده، در کتاب قرآن و روان شناسي به موضوع تسلط بر هيجانها از ديدگاه قرآن کريم پرداخته است.
رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) نيز مردم را به چيره آمدن بر هيجان خشم و ديگر هيجان ها دعوت کرده است.

سوم: شيوه ي آموختن خصلت هاي ضرور براي بهداشت و سلامت رواني

پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در سال هاي اوليه دعوت اسلام در مکه، ساختن انسان و تربيت او و آماده ساختنش براي به دوش کشيدن بار مسؤوليت هاي نشر دعوت اسلام و برقراري دولت اسلامي را مورد توجه قرار داد. آن حضرت در کنار آموختن اصول و مباني اعتقادي دين اسلام و انجام عبادات به مسلمانان و تقويت ريشه هاي ايمان و تقوا در جان هايشان، رفتار درست و خوي هاي پسنديده و عادت هاي نيکو در فعاليت هاي گوناگون زندگي روزانه شان و در تعاملشان با ديگران را نيز به آنان مي آموخت. حس مردم دوستي و همکاري و ياري دادن به ديگران، اعتماد به نفس و راضي بودن به آنچه خداوند متعال براي آنان مقدر فرموده است، از جمله مواردي بود که پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به مردم آموزش مي داد. بذر امنيت و آرامش و رهايي از ترس و اضطراب را در وجود آنان مي افشاند و به کار و توليد و تحصيل علم و معرفت و دوري از جهل و اوهام و خرافات تشويقشان مي کرد. همچنين توجه به سلامت و توانايي جسم و فرا گرفتن سوارکاري و تيراندازي را توصيه مي فرمود. کوته سخن اين که، پيامبر خدا (ص) تمام خوي و منش هاي خوب و زيبا را که روان شناسان جديد آن ها را از شاخصه هاي بهداشت و سلامت رواني مي شمارند، به يارانش مي آموخت. بنابراين، تعجبي ندارد اگر ياران آن حضرت را که در مکتب پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) تربيت شدند، انسان هايي وارسته، آزادانديش، خوش اخلاق و برخوردار از رفتار درست و شخصيت کامل مي يابيم، به طوري که از ميان آنان قهرماناني ظهور کردند که سپاهيان ايران و روم را در هم شکستند و کشورها را فتح کردند و بر جهان حاکم شدند و دولت هاي جديد به وجود آوردند و از نسل آن ها نيز دانشمندان و انديشمنداني پديد آمدند که در عرصه هاي گوناگون علم و معرفت به کند و کاو پرداختند، چندان که کتاب هاي آنان، با اندکي پيش از عصر نوزايي اروپا، در دانشگاه هاي اروپايي خوانده مي شد و در روشنگري افکار اروپاييان و پيدايش جنبش علمي در ميان آنان نقش بسزا داشت.
آموزه هاي قرآن کريم و تعاليم پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) بيش ترين تأثير را در دگرگون سازي شخصيت مسلمانان داشت. در پرتو اين تعاليم بود که از ضعف به قدرت و از پراکندگي به هم بستگي گراييدند و عادت هاي بد را رها کرده به عادت هاي خوب روي آوردند. کساني که به اسلام گرويدند از افرادي گرفتار و مبتلا به خوي هاي ناپسند به انسان هايي با رفتار درست و خوي و منش هاي پسنديده تبديل شدند، و به طور خلاصه، شخصيت هاي آنان بهنجار و برخوردار از صفاتي شد که از شاخص هاي خوب بهداشت و سلامت رواني به شمار مي آيند. در اين جا هرگز قصد آن ندارم کليه خصلت ها و منش ها و عادت هاي رفتاري را که از نشانه هاي بهداشت رواني محسوب مي شوند و صحابه آن ها را از مکتب نبوي آموختند، برشمارم بلکه تنها به ذکر پاره اي که توانسته ام احاديثي درباره ي آنها جمع آوري کنم، مي پردازم شايد بررسي بيش تر احاديث پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) خصلت هاي ديگري را که ارتباط نزديکي با بهداشت و سلامت رواني دارند بر ما مکشوف سازد.

1- احساس امنيت رواني

پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) مدام يارانش را به ايمان به خداي يگانه فرا مي خواند و پيوسته آنان را به تقواي الهي سفارش مي کرد بدان اميد که به آمرزش و خشنودي خدا و پاداش بزرگ او، يعني نعمت جاويدان بهشت، دست يابند. اين اميد، خود، انگيزه نيرومندي براي خلوص ورزيدن در عبادت خدا، در پيش گرفتن رفتار درست و دوري کردن از همه ي مظاهر انحراف بود و تأثير شگرفي در احساس آرامش و امنيت رواني آنان داشت.
پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) روح برادري و همکاري و همبستگي و يکپارچگي اجتماعي را در ياران خود مي دميد و روحيه تعلق به گروه را در آن ها تقويت مي کرد و رشته هاي روابط اجتماعي را در ميانشان استحکام مي بخشيد و به مردم دوستي و کمک و ياري به يکديگر دعوتشان مي نمود. مجموع اين عوامل باعث شد که جامعه اسلامي در عصر پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به نمونه اي از يک جامعه انسان بهنجار تبديل شود، جامعه اي که اعضاي آن همانند خشت هاي يک بناي به هم پيوسته اند، يا به سان اعضاي هماهنگ و هميار پيکر يک انسانند. احساس تعلق به گروه و مشارکت فعال در خدمت به آن، تلاش بي شائبه در راه پيشرفت و تعالي گروه، احساس علاقه و محبت به ديگر اعضا و اين احساس که او نيز متقابلاً، مقبول و محبوب گروه است، همگي از عوامل مهم پيدايش احساس آرامش و امنيت رواني در فرد هستند. پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) خاطر نشان ساخته است که احساس امنيت فرد در گروه يکي از عوامل مهم احساس خوشبختي است. عبيدالله بن مُحَصَّن خِطمي روايت کرده است که پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
« هر کس روز خود را در حالي آغاز کند که در گروه خود احساس امنيت و آرامش داشته باشد و از جسمي سالم برخوردار بوده، خوراک روزانه را داشته باشد، چنان است که همه ي دنيا را به او داده اند». (11)
در اين حديث، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به سه عامل اصلي خوشبختي اشاره کرده است: احساس امنيت در گروه، تندرستي و داشتن قوت روزانه، شکي نيست که موارد فوق و ارضاي نيازهاي فطري ضروري براي ادامه زندگي از شاخصه هاي مهم بهداشت و سلامت رواني هستند.

2- خود اتکايي

پيامبر گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) به يارانش مي آموخت که به خود متکي باشند و کارهايشان را خودشان انجام دهند و در رفع نيازهايشان به ديگري اتکا نکنند. ابوعبد الرحمن بن عوف بن مالک اشجعي مي گويد:
ما نُه يا هشت يا هفت نفري نزد رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) بوديم، فرمود: « با رسول خدا بيعت نمي کنيد؟» ما که تازه بيعت کرده بوديم، عرض کرديم: ما که با شما بيعت کرده ايم اي رسول خدا.
مجدداً فرمود: « با رسول خدا بيعت نمي کنيد؟». ما دست هايمان را گشوديم و عرض کرديم: با شما بيعت کرديم اي رسول خدا، بر چه بيعت کنيم؟ فرمود: « بر اين که خدا را بپرستيد و چيزي را شريک او قرار ندهيد و بر به جا آوردن نمازهاي پنجگانه و اطاعت کردن از خدا» و آهسته فرمود: « و از مردم چيزي نخواهيد». پس از آن، مي ديدم که هر يک از آن تعداد اگر تازيانه اش مي افتاد از هيچ کس نمي خواست که آن را به دست او دهد. (12)
ثوبان نيز مي گويد که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
« چه کسي به من تضمين مي دهد که از مردم چيزي نخواهد تا من بهشت را برايش تضمين کنم؟» ثوبان گفت: من. و از آن پس از احدي چيزي درخواست نکرد. (13)
پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ياران خود را تشويق مي فرمود که در تحصيل رزق و روزي روي پاي خود بايستند و آنان را از گدايي و تقاضا از مردم نهي مي کرد. ابو هريره مي گويد که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
« سوگند به آن که جانم در دست اوست اگر هر يک از شما ريسمان خود را بر دارد و با آن بر پشت خود هيزم حمل کند برايش بهتر از آن است که نزد کسي رود و از او چيزي بخواهد، چه به او بدهد يا ندهد». (14)
از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) عطا خواستم و به من عطا فرمود. دوباره خواستم و باز به من عطا فرمود. سه بار خواستم و باز عطا کرد، سپس فرمود: « اي حکيم، اين مال خواستني و شيرين است، پس هر که آن را با بلند طبعي بگيرد در آن به او برکت داده شود و هر که آن را طمعکارانه بگيرد در آن مال به او برکت داده نشود، همانند کسي که مي خورد و سير نمي شود. دستِ دهنده بهتر از دستِ گيرنده است». حکيم گفت: من عرض کردم: اي رسول خدا، سوگند به آن خدايي که تو را بر حق برانگيخت، بعد از شما تا زنده باشم هرگز از کسي چيزي نخواهم خواست. در زمان ابوبکر و عمر، وقتي آن دو مي خواستند حق او را از بيت المال بدهند، نمي پذيرفت، تا آن که از دنيا رفت. (15)

3- اعتماد به نفس

تعليم و تربيت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) بر اعتماد به نفس مسلمانان افزود و آن ها را از احساس کمبود و ضعف و ترس رهانيد و به خود باوري و شجاعت در اظهار نظر و بيان افکار و احساسات بدون ترس و واهمه از مردم، تشويقشان کرد.
سعيد خدري از قول رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) روايت کرده است که فرمود:
« هيچ يک از شما نبايد خودش را کوچک انگارد». اصحاب عرض کردند: اي رسول خدا، يعني چه خودش را کوچک انگارد؟ فرمود: « اين که وظيفه الهي خود بداند که چيزي را بگويد اما نگويد. خداوند عزوجل در روز قيامت به او فرمايد: چرا درباره من فلان و بهمان چيز را نگفتي؟
و او گويد: از ترس مردم. خداوند فرمايد: من سزاوارت بودم که از من بترسي». (16)
يکي از عواملي که به انسان در داشتن اعتماد به نفس کمک مي کند اين است که تصور او از خودش خوب و مثبت باشد. اگر انسان از خودش اين تصور را داشته باشد که شخصي شايسته محبت و تقدير از سوي مردم و انساني موفق و با کفايت و کارآمد است، معمولاً رفتارش با اين مفهوم هماهنگ خواهد بود، اما اگر تصور او از خودش اين باشد که شايستگي محبت و احترام از جانب مردم را ندارد و انسان شکست خورده و بي کفايتي است رفتارش نيز با اين تصور هماهنگ خواهد بود. در نتيجه، اعتماد به نفس را از دست مي دهد و احساس مي کند که توانايي جلب توجه و احترام مردم را ندارد. هم چنين غالباً در انجام دادن کارهاي مهم دچار ترديد مي شود، چون مي ترسد در آن کار شکست بخورد.
خود پنداره ي انسان حاصل رفتار والدين و خانواده در فرايند اجتماعي شدن و نتيجه ي تجارب شخصي او در بسياري از موقعيت هايي است که شخص در آن موقعيت ها با شکست يا کيفر يا انتقاد مواجه مي شود.
پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نمونه اعلاي خوشرفتاري با فرزندان و نوادگانش بود. پيش تر به علاقه پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و توجه فوق العاده ي آن حضرت به حسن و حسين (عليهما السّلام) و خوشرفتاري او با آن دو اشاره کرديم. آن بزرگوار از اين جهت براي يارانش الگويي بود که به او اقتدا مي کردند. علاوه بر اين، ياران خود را به خوشرفتاري با فرزندان ترغيب و تشويق نيز مي کرد. از اَنَس روايت شده است که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
« به فرزندانتان احترام نهيد و آن ها را نيکو تربيت کنيد». (17)
پيامبر فرزانه ي اسلام اهميت نام در ايجاد خود پنداره را مي دانست. نام زيبا و نيکو يکي از عوامل پيدايش مفهوم خوب و مثبت از خود است. آن حضرت نام هاي زشت را خوش نمي داشت و آن ها را به نام هاي خوب و زيبا تغيير مي داد. سعيد بن مُسَيِّب از قول پدرش از جدش نقل کرده است که وي نزد پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) از او پرسيد:
« نامت چيست؟» گفت: حَزن. حضرت فرمود: « تو سهل هستي». او گفت: من نامي را که پدرم بر من نهاده است تغيير نمي دهم. ابن مسيب گفت: از آن پس همواره حزونت در ميان ما بود. (18)
در روايت ديگري آمده است که «دختري نامش عاصيه [سرکش و نافرمان] بود. پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) نامش را به جميله تغيير داد». (19)
از اسامة بن اَخدري نيز روايت شده است که جمعي خدمت پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) رسيدند. در بين آن ها مردي اَصرم نام بود. پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) از او پرسيد:
« نامت چيست؟». گفت: اصرم هستم. حضرت فرمود: « نه، تو زرعه هستي». (20)
از ديگر نام هايي که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) آن هارا تغيير داد يکي «شهاب» بود که او را «هشام» ناميد، ديگري «حرب» نام داشت که به «مسلم» تغييرش داد، هم چنين نام هاي «عاص» و «شيطان» و «غراب» و ديگر نام هاي نازيبا را به نام هاي زيبا تغيير داد.

4- احساس مسؤوليت

فرد در جامعه به مثابه ي سلول در بدن است و زماني سالم خواهد بود که همه ي سلول هاي بدن صحيح و سالم باشند و وظايف خود را به بهترين وجه انجام دهند. جامعه نيز زماني از سلامت و بهداشت رواني برخوردار خواهد بود که همه ي افراد آن سالم باشند و مسؤوليت ها و وظايف خود را به بهترين شکل انجام دهند. از ويژگي هاي مهم شخصيت بهنجار اين است که فرد از هر جهت احساس مسؤوليت کند: در برابر خانواده، در قبال مؤسسه اي که در آن کار مي کند، در قبال همکاران و دوستان و همسايگان خود و به طور کلي در برابر تمام انسان ها و هرگاه فرد در جامعه نسبت به ديگراني که مکلف به مراقبت و حمايت از آن هاست و در قبال کاري که موظف به انجام دادن آن است و در برابر مصلحت عمومي کل جامعه احساس مسؤوليت کند، جامعه پيشرفت مي کند و خير و برکت تمام افراد جامعه را در بر مي گيرد. شخص بهنجار همواره در برابر ديگر مردمان احساس مسؤوليت اخلاقي و اجتماعي مي کند. از اين رو، مايل است به ديگران کمک کند و دست آن ها را بگيرد. آلفرد آدلر [Alfred Adler]، دانشمند روانکاو، براي درمان بيماران رواني خود مي کوشيد آن ها را به اين سمت سوق دهد که به ديگر انسان ها اهميت بدهند و سعي کنند به آن ها کمک نمايند و رابطه شان را با افراد جامعه تقويت کنند. (21) آلفرد آدلر در اين باره گفته است: «... هدف من از همه اين کارها اين است که توجه بيمارانم را به ديگران معطوف سازم؛ زيرا زماني که بيمار در جمعي جذب شد و با افراد آن در يک سطح قرار گرفت و به همکاري و مساعدت با آن ها پرداخت، در واقع بهبود يافته است. به نظر من، مهمترين چيزي که دين به آن توصيه کرده دوست داشتن همسايه و کمک کردن به اوست و شخصي که از کمک به ديگران خودداري کند سزاوار است که آماج سختي ها و مشکلات واقع شود. تمام آنچه زندگي از فرد مي خواهد اين است که فعال و مولد و مردم دوست و در عشق و ازدواج تأثيرگذار باشد». (22)
پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) به مسؤوليت پذير بار آوردن يارانش اهتمام مي ورزيد و سعي داشت آنان را با احساس مسؤوليت تربيت کند. در روايتي از آن حضرت آمده است که فرمود:
« هر يک از شما يک سرپرست است و در برابر زير دستش مسؤول است: پيشواي مردم سرپرست آن هاست و در برابر زيردستانش مسؤول است؛ مرد سرپرست خانواده خود است و در برابر زيردستانش مسؤول است. زن سرپرست خانواده ي شوهر خود است و در برابر آن ها مسؤول است. غلام مرد سرپرست اموال سَرَور خويش است و در برابر آن ها مسؤول است. پس، هر يک از شما يک سرپرست است و در برابر زير دستش مسؤول است». (23)
در اين حديث، پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) توضيح مي دهد که هر انساني در برابر افرادي که مکلّف به حمايت و مراقبت از آن هاست، يا در برابر کارها و وظايفي که بر عهده اش نهاده شده است، مسؤوليت دارد. عبارت: « هر يک از شما يک سرپرست است و در برابر زير دستش مسؤول است» عبارتي عام است و همه ي افراد جامعه را در برمي گيرد.
پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در اين حديث نمونه هاي فراگيري از مسؤوليت اجتماعي را بر شمرده است: پيشوا يا حاکمي که متولي امور مردم است مسؤول است که در امور آنان با حق و عدالت و مساوات رفتار کند و به گونه اي عمل نمايد که براي همگان خير و پيشرفت و رفاه و آسايش فراهم آورد. هم چنين مرد در برابر همه ي اعضاي خانواده اش و مراقبت از آن ها و تأمين مخارجشان و درست تربيت کردن فرزندانش و بار آوردن فرزندان شايسته مسؤول است تا اين که به شهرونداني مفيد تبديل شوند و بتوانند در پيشرفت و ترقي جامعه مشارکت فعال داشته باشند. زن نيز در قبال خانه شوهرش و فرزندان و اموال او مسؤول است. بايد فرزندانش را درست تربيت کند، از اموالش محافظت نمايد و از کليه امور و شؤون خانه اش به بهترين شکل مراقبت به عمل آورد. کسي هم که خدمتکار ديگري است نسبت به اموال مخدومش مسؤول است. بايد در آن ها درست دخل و تصرف کند و آن ها را از سرقت يا گم شدن و يا تلف گشتن محافظت نمايد.
فردي که در قبال اعضاي خانواده اش و کارش و مردم و به طور کلي، جامعه احساس مسؤوليت کند يک شخص بهنجار است و احساس خشنودي و آرامش رواني دارد؛ چرا که عضوي سودمند در جامعه است و در پيشرفت و ترقي آن مشارکت فعال دارد.

5- خود باوري و استقلال رأي

پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) خود باوري و استقلال رأي را در يارانش رشد مي داد و آنان را از تقليد و پيروي کورکورانه در انديشه ها و رفتارهايشان از ديگران برحذر مي داشت. حُذيفه مي گويد که رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
« هيچ يک از شما اهل هم رنگي با جماعت نباشد، بگويد: من دنباله رو مردم هستم، اگر آن ها خوب عمل کردند من هم خوب عمل مي کتم و اگر بد عمل کردند من نيز بد عمل مي کنم، بلکه خود را عادت دهيد که اگر مردم خوب عمل کردند شما هم خوب عمل کنيد و اگر آن ها بد رفتار کردند شما از کردارهاي بد آنان دوري کنيد». (24)
در اين حديث و مانند آن، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) ياران خود را به خود باوري و استقلال رأي فرا مي خواند و آن ها را از اين که دنباله رو ديگران باشند و به تقليد کورکورانه از افکار و رفتارهاي آن ها بپردازند نهي مي کند.

6- قناعت و خرسندي به قضا و قدر الهي

يکي از مهم ترين عوامل آسايش خاطر و خوشبختي انسان اين است که به رزق و روزيي که خداوند متعال قسمت او کرده و به نعمت هايي که به وي ارزاني داشته است قانع باشد، و به کساني که از او ثروتمندتر و برخوردارترند چشم ندوزد. قانع نبودن و ناخرسندي به نارضايتي و آزردگي مي انجامد و باعث رنج و بدبختي او مي شوند. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) براي ايجاد آسودگي خاطر و آرامش رواني در يارانش، آنان را به قناعت و خرسندي توصيه مي کرد. او به پيروانش مي آموخت که توانگري به داشتن مال و ثروت زياد نيست بلکه توانگري واقعي در قناعت و رضايت نفس و استغناء و مناعت طبع است. در روايتي فرموده است:
« توانگري به بسياري دارايي نيست بلکه توانگري و بي نيازي نفس است». (25)
رسول گرامي اسلام به ياران خود توصيه مي کرد که به بالاتر از خود ننگرند؛ زيرا اين امر ممکن است به نارضايتي منجر شود، بلکه به آنان توصيه مي کرد که به پايين تر از خود بنگرند، زريا، در اين صورت وجود نعمت هايي را که خداوند به آنان داده است بيشتر احساس مي کنند و اين احساس، خود، باعث مي گردد که بيش تر شکرگزار خداوند باشند. در روايتي از آن بزرگوار آمده است:
« به کسي که از شما پايين تر است بنگريد و به آن که از شما بالاتر است منگريد؛ اين کار باعث مي شود تا نعمت هايي را که خدا به شما داده است ناچيز نشماريد». (26)
در حديثي ديگر فرمود:
« هرگاه يکي از شما شخصي ثروتمندتر و زيباتر از خودش را ديد به کم تر از خود بنگرد؛ اين موجب مي شود تا نعمت هايي را که خدا به او داده است حقير نشمارد». (27)
در روايتي، بعد از نقل اين حديث، از قول عون بن عبدالله بن عتبه نقل شده است که گفت:
« من با ثروتمندان هم نشيني داشتم و هميشه پرغم و غصه ترين مردم بودم؛ چون مي ديدم ديگري مرکوبي بهتر از من دارد و جامه اش بهتر از جامه ي من است. چون اين حديث را شنيدم با فقرا مصاحبت اختيار کردم و از آن پس آسوده گشتم». (28)
در يک حديث طولاني از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) آمده است:
« ... و به آنچه خدا قسمتت کرده است راضي باش تا بي نيازترين مردم باشي...». ( 29)
سعد بن ابي وقّاص از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) روايت کرده است که فرمود:
« از سعادت آدمي اين است که به قضا و قدر خداوند راضي باشد و از بدبختي آدمي اين است که طلب خير از خداوند را کنار بگذارد و از بدبختي آدمي اين است که از آنچه خداوند متعال بر اين مقدر کرده است ناراضي باشد». (30)
آري، قانع بودن انسان به روزي و رزقي که خداوند قسمت او کرده ورضايتش از اوضاع و شرايط زندگي اش که خداي تعالي برايش مقدر ساخته است، يعني همان چيزي که پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ما را به آن توصيه مي کند، از عوامل خوشبختي انسان و بهداشت و سلامت رواني او هستند.

7- شکيبايي

از جمله شاخص هاي مهم بهداشت و سلامت رواني قدرت تحمل سختي هاي زندگي و پايداري در برابر مشکلات و بحران ها و شکيبا بودن در مقابل بلايا و مصايب است، به طوري که در برابر آن ها سست نشود و از هم نپاشد و دچار يأس نگردد.
خداوند بزرگ در بسياري از آيات قرآن کريم ما را به صبر و شکيبايي سفارش فرموده است، از جمله در آيات زير:
( وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ). (31)
« از شکيبايي و نماز ياري جوييد و به راستي اين کارگران است مگر بر فروتنان».
( يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ). (32)
« اي کساني که ايمان آورده ايد از شکيبايي و نماز ياري جوييد، که خدا با شکيبايان است».
( لَتُبْلَوُنَّ فِي أَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا أَذًى كَثِيرًا وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ). (33)
« قطعاً در مال ها و جان هايتان آزموده خواهيد شد و از کساني که پيش از شما به آنان کتاب داده شده و [نيز] از کساني که شرک ورزيده اند [سخنان دل] آزار بسياري خواهيد شنيد، [ولي] اگر شکيبايي ورزيد و پرهيزگاري نماييد اين [ايستادگي] حاکي از عزم استوار [شما] در کارهاست».
پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به يارانش مي آموخت که بيماري ها يا صدماتي که به آنان مي رسد، در واقع آزمايش الهي است تا از اين رهگذر بر درجات آن ها بيفزايد و گناهانشان را بزدايد و برايشان ثواب بنويسد. اين آموزه ي نبوي، عادت صبر و پايداري در برابر سختي هاي زندگي و تحمل مصايب آن را، با رضايت خاطر و روحيه تسليم در برابر قضاي الهي، در آنان تقويت مي کرد. اينک به ذکر چند حديث از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در اين خصوص مي پردازيم:
« هيچ ناراحتي، رنج، بيماري، اندوه و حتي تشويشي به مؤمن نمي رسد مگر آن که خداوند به سبب آن از گناهانش مي بخشد». (34)
« هرگاه خداوند براي بنده اي خيري اراده کند در همين دنيا او را مجازات مي کند و هرگاه براي بنده اي بدي بخواهد [در دنيا] او را به سبب گناهانش مجازاتي نمي کند تا اين که در روز قيامت کيفرش دهد». (35)
« بزرگي پاداش متناسب با بزرگي بلاست. خداي تعالي هرگاه مردي را دوست داشته باشد آن ها را مبتلا مي کند، پس هر که به آن بلا رضايت دهد رضايت خدا شامل حال او شود و هر کس ناخرسندي نمايد ناخرسندي خدا را از آن خودگرداند». (36)
« بلا پيوسته دامن گير جان و فرزند و مال مرد و زن مؤمن باشد تا اين که وقتي خدا را ديدار کند گناهي بر او نباشد». (37)
«خداوند عز وجل فرمود: به عزّت و جلالم سوگند چنانچه بخواهم کسي را بياموزم او را از دنيا نبرم تا آن که هر گناهي را که بر گردن اوست، به وسيله بيماري در بدنش و تنگ کردن روزي اش، بزدايم». (38)
اين گونه احاديث نبوي به مسلمانان مي آموخت که در برابر سختي ها و حوادث روزگار صبور باشند و آن ها را به جان و دل و از سر خشنودي و قضا و قدر الهي بپذيرند و باور داشته باشند که در اين سختي ها و مصايبي که به آن ها مي رسد نفع بسياري برايشان نهفته است؛ چه گناهانشان را از بين مي برد، و بر ثوابهايشان مي افزايد. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرموده است:
« عجبا از کار مؤمن همه چيز براي او خير و نفع است و چنين چيزي براي احدي جز مؤمن وجود ندارد. اگر نعمتي به او رسد، او شکر مي کند و اين براي او خير است و اگر سختي به او رسد صبر مي کند و اين نيز براي او خير است». (39)

8- انجام دادن کار با علاقه و درستي

شخص بهنجار شخصي است که کار خود را با نشاط و علاقه مندي و با درستي انجام مي دهد. او در انجام کارش، نسبت به خودش و خانواده اش و به طور کل، جامعه احساس مسؤوليت مي کند.
او انجام دادن ماهرانه و درست کارش را بيان صادقانه اي از آرزويش به پيشرفت و ترقي و کمال روحي و علاقه بي شائبه اش به ايفاي نقش فعال در خدمت به جامعه و مشارکت صميمانه در رشد و پيشرفت و شکوفايي آن مي داند.
اسلام دين زندگي و کار است. انسان را به کار و تلاش تشويق مي کند و از سستي و تنبلي باز مي دارد. اسلام به تکاپو در زمين براي به دست آوردن روزي خداوند فرا مي خواند. خداي بزرگ مي فرمايد:
( فَإِذَا قُضِيتِ الصَّلَاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ... ). (40)
« و چون نماز تمام شد در زمين پراکنده شويد و فضل خدا را بجوييد...».
پيامبر اکرم نيز يارانش را به کار کردن تشويق مي کرد. مِقداد بن مَعد يکَرِب مي گويد پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
« هيچ کس هرگز خوراکي بهتر از دسترنج خود نخورده است. پيامبر خدا داود(عليه السّلام) از دسترنج خودش مي خورد». (41)
در حديث ديگري از آن حضرت که اَنَس روايت کرده، آمده است:
« اگر قيامت برپا شود و در دست يکي از شما نهالي باشد، چنانچه توانست بلند نشود تا آن را بنشاند، اين کار را بکند». (42)
هم چنين فرموده است:
«خداوند مؤمن شاغل را دوست دارد». (43)
آن حضرت ياران خود را به انجام دادن درست و متقن کارهايشان تشويق مي کرد و مي فرمود:
« خداوند هر يک از شما را که چون کاري انجام دهد آن را درست و استوار انجام دهد دوست مي دارد». (44)
کارکردن انسان و درست انجام دادن کاري که مي کند، موفقيت او در آن کار، خود اتکايي اش در کسب روزي خود و خانواده اش و ايفاي نقش فعال در خدمت به جامعه عواملي هستند که بر اعتماد به نفس انسان مي افزايند و باعث مي شوند که شخص به ارزش خود به عنوان انساني فعال و مفيد و داراي نقش فعال و مهم در جامعه پي ببرد و احساس رضايت و خوش بختي کند.

9- توجه به سلامت جسم

يکي از شاخص هاي سلامت و بهداشت رواني سلامت و بهداشت جسم است. از قديم گفته اند: عقل سالم در بدن سالم است. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به پرورش شخصيت يارانش در تمام ابعاد رواني و جسمي و اجتماعي عنايت داشت و آن ها را تشويق مي کرد که به سلامت و قوي داشتن جسمشان اهميت بدهند تا توانايي تحمل مسؤوليت هاي جهاد در راه نشر دعوت و پيام اسلام را داشته باشند. در حديثي مي فرمايد:
« مؤمن نيرومند در نزد خداوند بهتر و محبوب تر از مؤمن ناتوان است». (45)
پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) اهميت بهداشت و سلامت را به يارانش مي آموخت و آن را بالاتر از ثروت بر مي شمرد و مي فرمود:
« ثروت براي کسي که تقوا دارد بد نيست اما سلامت براي کسي که تقوا دارد بهتر از ثروت است و رضايت خاطر، خود، نعمتي است». (46)
پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) سلامت جسم و بي گزندي تن را از عناصر اصلي خوشبختي و سعادت انسان مي دانست. پيش تر حديثي از آن بزرگوار نقل کرديم که در آن فرموده بود:
« هر کس صبح کند در حالي که خاطرش آسوده و جسمش سالم باشد و خوارک روز خود را داشته باشد، چنان است که همه ي دنيا را به او داده باشند». (47)
پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) براي عافيت و سلامت زياد دعا مي کرد و مي فرمود:
« بار خدايا، بدنم را سالم بدار، گوشم را سالم بدار، چشمم را سالم بدار، معبودي جز تو نيست». (48)
آن بزرگوار خويشان و يارانش را به درخواست عافيت و سلامت از خداوند بزرگ دعوت مي کرد. در مُسند احمد بن حنبل آمده است که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به عباس فرمود:
« اي عباس، اي عموي رسول خدا، از خداوند عافيت در دنيا و آخرت درخواست کن». (49)
نيز در همين کتاب آمده است که آن حضرت فرمود:
« از خدا يقين و عافيت طلب کنيد؛ زيرا، بعد از يقين، چيزي بهتر از عافيت به کسي داده نشده است». (50)
آن بزرگوار، در اين حديث، عافيت و سلامت دين و دنيا را گرد آورده است.
سعات انسان در سراي دنيا و آخرت در گرو دو چيز است: يقين و عافيت؛ زيرا، تعيين کيفرهاي آخرت را از او دور مي کند و عافيت، او را از بيماري هاي روحي و جسمي در دنيا دور مي دارد. (51)
در حديث ديگري از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) آمده است:
« از خداوند گذشت و بهبودي و عافيت طلب کنيد، زيرا، بعد از يقين چيزي بهتر از عافيت و به کسي داده نشده است».
به گفته ي ابن قيّم جوزي، اين سه چيز متضمن زدودن بدي ها از انسان است. با گذشت بدي هاي گذشته ي انسان زدوده مي شود، با بهبودي انسان در حال حاضر از گزند و بدي مصون مي ماند و با عافيت در آينده از گزند و بدي [و مجازات الهي] در امان مي ماند. پس اين سه عنصر در بردارنده ي مداومت و استمرار عافيت است. (52)
از ابن عباس نقل شده است که عربي باديه نشين نزد پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) آمد و گفت: در تعقيبات نمازهاي پنجگانه، از خداوند چه بخواهم؟ حضرت فرمود: « عافيت بخواه». باديه نشين دوباره پرسيد و حضرت همان پاسخ را داد. بار سوم همين سؤال را پرسيد، حضرت فرمود: « عافيت در دنيا و آخرت را از خداوند بخواه». (53)
رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) ياران خود را به تربيت بدني و سلحشوري بر مي انگيخت، براي مال آن ها را به تيراندازي و سوارکاري تشويق مي کرد. عقبة بن عامر مي گويد: پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) بر منبر بود و اين آيه را خواند:
« آنچه نيرو داريد در برابر آنان آماده کنيد» [و فرمود]: بدانيد که مقصود از نيرو تيراندازي است، بدانيد که مقصود از نيرو تيراندازي است، بدانيد که مقصود از نيرو تيراندازي است». (54)
بدين سان، ملاحظه مي کنيم که پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) در ساختن انسان و تربيت يارانش به کليه ي عوامل تأمين کننده ي بهداشت و سلامت رواني و جسمي که از آنان اشخاصي کامل، نيرومند، فعال، خوش بخت و برخوردار از آرامش رواني مي ساخت توجه داشته است.

پي نوشت ها :

1. در اين باره رجوع کنيد به قرآن و روان شناسي، ص 106-109.
2. ترمذي، ج9، ص 319، 320؛ احمد، ج1، ص 293، 303، 307. متن کامل حديث را در ص 145-146 ببينيد.
3. انعام/ 82.
4. رعد/ 28.
5. نحل/ 97.
6. شيباني، ج4، ص 184.
7. محمدعثمان نجاتي، قرآن و روان شناسي، ص 353.
8. قرآن و روان شناسي، ص 354-357.
9. شيباني، ج3، ص 335؛ نَوَوي، ج1، ح 95/1.
10 نور/ 33.
11. شيباني، ج4، ص 45. [واژة «سرب» که در حديث آمده به معناي قلب و باطن نيز هست. بنابراين، معناي حديث چنين است: هر کس رواني آرام و جسمي سالم و ... داشته باشد...- م].
12. نَوَوي، ج1، ص 463، ح 529/8؛ ابوداود، ج2، ح 1642.
13. ابوداود، ج2، ص 121.
14. ناصف، ج2، ص 35.
15. ناصف، ج2، ص 35.
16. ابن ماجه، درالفتن، ج2، ح4008؛ احمد، ج3، 47، 73، 91.
17. ابن ماجه، در الادب، ج2، ح 3671.
18. ناصف، ج5، ص 275، «حَزن» ضد «سَهل» است به معناي زمين درشت و ناهموار.
19. ناصف، ج5، ص 275، «حَزن» ضد «سَهل» است به معناي زمين درشت و ناهموار.
20. ناصف، ج5، ص 267. «زرعه» از زراعت است به خلاف «اصرم» که از «صرم» است به معناي بريدن، و نام نازيبايي است چون حکايت از بريده شدن خير و برکت دارد.
21. Alferd Adler: understanding Human nature. New York: Greenberg publishers Inc,. 1927, p. 239.
22. ديل کارينجي، دع القلق و ابدأ الحياة، ترجمه عبدالمنعم الزيادي، ص 262-264.
23. ناصف، ج3، ص 47-48.
24. شيباني، ج4، ص 306-307.
25. ناصف، ج5، ص 166.
26. ناصف، ج5، ص 166.
27. شيباني، ج4، ص 46-47.
28. شيباني، ج4، ص 46-47.
29. ناصف، ج5، ص 166-167.
30. شيباني، ج4، ص 41.
31. بقره/ 45.
32. بقره/153.
33. آل عمران/ 186.
34. شيباني، ج3، ص 343.
35. شيباني، ج3، ص 344.
36. شيباني، ج3، ص 344.
37. شيباني، ج3، ص 344.
38. شيباني، ج3، ص 345.
39. ونسنک، ج1، ص 115.
40. جمعه/ 10.
41. نَوَوي، ج1، ص 471، ح 543/5.
42. احمد، ج3، ص 183-184، 191.
43. تخريج زين الدين ابي الفضل العراقي لاحاديث کتاب احياء علوم الدين للغزالي، ج2، ص 61، پ6.
44. بيهقي، شعب الايمان؛ طبراني.
45. نَوَوي، ج1، ح 100/6.
46. ابن ماجه، ج2، ح 2141؛ احمد، ج5، ص 381.
47. شيباني، ج4، ص 45.
48. تخريج زين الدين ابي الفضل العراقي، ج1، ص 319، پ4.
49. ابن قيم الجوزية، الطب النبوي، ص 202.
50.ابن قيم الجوزية، الطب النبوي، ص 202.
51. ابن قيم الجوزية، الطب النبوي، ص 202.
52. ابن قيم الجوزية، الطب النبوي، ص 203.
53. ابن قيم الجوزية، الطب النبوي، ص 203.
54. منذري، ح 1102.
نگارنده در اين قسمت پاره اي از آنچه را در جستار پيش گفته اش، «مفهوم الصحة النفسية في القرآن الکريم و الحديث الشريف» آمده، وام گرفته است.

منبع مقاله :
نجاتي، محمدعثمان؛ (1387)، حديث و روان شناسي، ترجمه ي حميدرضا شيخي، مشهد: بنياد پژوهشهاي اسلامي، چاپ دوم



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط