مترجم: حميدرضا شيخي
با تکيه بر احاديث نبوي (صلي الله عليه و آله و سلم)
برخي افراد دستخوش فشارها و تجربه هاي هيجاني و تعارض رواني زيادي مي شوند و در نتيجه، به بيماري رواني دچار مي گردند. شخصي را که از بيماري رواني رنج مي برد مي توان با سه نشانه تشخيص داد:1- ادراک آشفته از خود و ديگران
2- رفتار ناسازگار
3- احساس بدبختي
شخصي که به بيماري رواني مبتلاست از خودش و واقعيت، ادراک آشفته و تحريف شده اي دارد و از اين رو، رفتارش در نظر مردم ناسازگار و نابهنجار جلوه مي کند. او، هم چنين به سبب ابتلا به اضطرابِ ناشي از تعارضات رواني ناهشيار، از آلام رواني و درماندگي احساس رنج مي کند. بيماري رواني به ناتواني بيمار در ابراز نظر و داوري کردن و انجام مسؤوليت هايش به نحو جدي و کارآمد و برقراري روابط درست و سالم با واقعيت و با مردم منجر مي شود. (1)
بيماري رواني را مي توان حاصل يادگيري نادرستي دانست که بر اثر فشارهاي معين و شرايط رنج آوري که فرد قبلاً در معرض آن ها بوده رخ داده است. اين يادگيري نادرست به اختلال ادراک فرد از خودش و جهان پيرامونش، و به آموختن راه هاي معيني از رفتار نابهنجار در تعامل با واقعيت و با مردم انجاميده است. اين امکان وجود دارد که تحت شرايطي سالم و سازگار يادگيري جديدي صورت بپذيرد، به طوري که فرد از خودش و واقعيت و مردم ادراک درستي به دست آورد، و راههاي رفتاري جديدي را که سازگارتر و رضايت بخش تر باشد فرا گيرد. « روان درماني» به فعاليت هدايت شده اي- اساساً مبتني بر روش هاي روان شناختي- اطلاق مي شود که روان شناس يا روان پزشک براي ايجاد اين تغيير در شخصيت و رفتار فرد انجام مي دهد تا زندگي او را سعادتمندانه تر و سازنده تر گرداند. (2)
اسلام براي هدايت و ارشاد انسان و رهانيدن او از جهل و گمراهي و عادت هاي ناپسند و خلق و خوهاي پست آمد و دگرگوني ژرفي در وجود مردم: در عقيده و افکار و عادات و رفتار و اخلاقشان، پديد آورد. اسلام درک و دريافت انسان از خودش را تغيير داد و معناي جديدي از حيات و از رسالت واقعي او در زندگي به وي بخشيد. افکار نادرست و عادت هاي زشت را تغيير داد و به انسان شيوه ي نويني در زندگي و در انديشيدن و در نگاه به خودش و به مردم و کل هستي آموخت. در عرصه رفتار و اخلاق و تعامل اجتماعي نيز روش هاي تازه اي به او تعليم داد. هم چنين اسلام بسياري از ارزش هاي انساني و خصلت هاي مهم براي کاميابي در زندگي را که براي تحقق امنيت رواني و سلامت و بهداشت رواني ضروري به شمار مي آيند، به او آموخت.
پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) همواره سعي داشت يارانش را به هر آنچه بهداشت و سلامت جسمي و رواني آن ها را تأمين مي کرد، رهنمون شود. هم چنين به درمان بيماري هاي جسمي و رواني آن ها اهتمام مي ورزيد. در اينجا، روش هايي را که آن حضرت در اصلاح رفتار يارانش و درمان رواني اختلالات رفتاري آن ها به کار مي گرفت بررسي مي کنيم:
روان درماني با ايمان
ايمان به خداي يگانه و پرستش او نه تنها عامل اساسي و مهم در سلامت و بهداشت رواني است بلکه يک عامل اساسي و مهم در درمان بيماري رواني نيز به شمار مي آيد؛ زيرا ايمان به خداي يکتا و نزديک شدن به او از طريق عبادات و طاعات و در پيش گرفتن تقوا و انجام دادن آنچه مورد رضايت خدا و رسول اوست و دوري کردن از آنچه خدا و پيامبرش از آن نهي کرده اند، جنبه ي روحي انسان را تقويت مي کند و انرژي هاي روحي شگرفي را که در کليه کارکردهاي بدني و رواني انسان تأثير مي گذارد، در او آزاد مي سازد. اين انرژي ها نيروي خارق العاده اي را در اختيار شخص مي نهد که در جسم و روان او تأثير زيادي مي گذارد و به طوري که مي تواند بر بيماري هاي جسمي و رواني اش چيره آيد. دليل بر ميزان تأثير نيروي روحي و رواني در بدن رواياتي است که کتاب هاي حديثي از پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) نقل کرده اند و گفته اند آن حضرت چند روز پياپي روزه ي متصل مي گرفت اما يارانش را از اين گونه روزه- روزه ي وصال- نهي مي کرد و به آن ها مي فرمود: « من همانند شما نيستم، مرا پروردگارم آب و غذا مي دهد». (3)از اين حديث فهميده مي شود که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) از خداوند متعال غذاي روحي دريافت مي کرده و اين غذا نيروي فوق العاده اي به او مي بخشيده است، به طوري که مي توانست چند روز پياپي گرسنگي و تشنگي را تحمل کند بدون آن که جسمش ناتوان يا بيمار شود. اين مطلب دليل آشکاري است بر تأثير نيروي روحي در بدن.
يکي ديگر از دلايل تأثير انرژي روحي بر بدن و کارکردهاي آن سخن پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به حنظله اُسيدي، در پاسخ به اين گفته اوست که به پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) عرض کرد: «اي رسول خدا، وقتي در محضر شما هستيم و شما از دوزخ و بهشت سخن مي گوييد چنان حالتي به ما دست مي دهد که گويا آن ها را مي بينيم، و زماني که از نزد شما مي رويم سرگرم زن و فرزند و املاک خود مي شويم و خيلي چيزها را از ياد مي بريم» و حضرت به او فرمود:
« سوگند به آن که جانم در دست اوست اگر بر آن حالي که نزد من مي يابيد و بر ياد خدا پيوسته بمانيد فرشتگان در بسترهايتان و در کوچه و بازار با شما دست مي دهند اما اي حنظله، آدمي را هر ساعتي حالتي است. حضرت سه بار اين جمله را فرمود». (4)
اين حديث نشان مي دهد که نزديک شدن به خداوند متعال از طريق عبادت و ذکر، حالتي از زلالي و شفافيت در انسان پديد مي اورد و انرژي روحي او را از قيد و بندهاي بدني و مادي آزاد مي سازد؛ در اين هنگام انسان مي تواند اموري را ادراک کند که وقتي سرگرم امور زندگي مادي و دنيوي اش هست از ادراک آن ها عاجز است.
قرآن کريم و پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در تربيت انسان به تقويت بعد روحي او، از طريق دميدن ايمان در وجودش، اهتمام ورزيده اند؛ زيرا وقتي ايمان انسان و رابطه او با پروردگارش قوي شد انرژي روحي او آزاد مي شود و نيروي شگرفي در اختيارش مي نهد که در جسم و روان او تأثير عظيمي مي گذارد و ضعف يا بيماري او را بهبود مي بخشد. نعمان بن بشير حديثي از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل کرده که در آن آمده است:
« در بدن پاره اي است که اگر آن سالم باشد همه بدن سالم مي ماند و اگر آن فاسد شود همه بدن فاسد مي شود. آن پاره، دل است». (5)
بر اساس اين حديث، اصلاح انسان با اصلاح خود از درون، يعني همان اصلاح دل، آغاز مي شود، و راه آن هم ايمان به خداي يکتا و تقرب به او از طريق تقوا و عبادات و طاعات است. بنابراين، هرگاه دل انسان درست شد و از ايمان به خداي يکتا و عشق به پرستش او آکنده گشت، انسان درست مي شود و رفتارش بهنجار و اخلاقش زيبا مي گردد.
بهداشت و سلامت رواني، اساساً، متکي بر پايبندي به فطرت الهي، يعني همان عقيده توحيد و پرستش خداي بزرگ و پيمودن راه و روشي است که خداوند براي زندگي انسان تعيين کرده، و پيامبرش با راه و رسم و زندگي خود آن را نشان داده است. مادام که دل انسان با فطرت سليم و تکميل شده با شريعت آسماني مطابقت و موافقت داشته باشد انسان هنجارمند و برخوردار از بهداشت و سلامت رواني خواهد بود اما هرگاه انسان تحت تأثير عوامل نامناسب محيطي که دل را از فطرت سليم و مستقيم منحرف مي سازند، قرار گيرد، به بيماري دل، يعني همان بيماري رواني، دچار مي شود. حذيفه بن يمان از پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) روايت کرده است که فرمود:
« فتنه ها حصيرگونه دل ها را مي پوشانند. هر دلي که آن ها را نپذيرفت نقطه ي سفيدي در آن ظاهر مي شود و هر دلي که آن را پذيرفت نقطه اي سياه در آن پديد مي آيد. بدين سان دل ها دو گونه مي شوند: يکي سفيد و صاف چون سنگ صاف و تا زمين و آسمان هست هيچ فتنه اي به او گزند نرساند و ديگري سياه و قيرگون و همانند کوزه ي واژگون که نه معروفي مي شناسد و نه منکري را انکار مي کند و تنها در پي هوس خويش است». (6)
پس، انسان هنجارمندِ برخوردارِ از سلامت رواني همان انسان داراي قلب سفيد و سالم است که فتنه ها در او کارگر نمي افتند و وي را از فطرت سليم الهي اش، يعني پرستش خداي يگانه، منحرف نمي سازند. اما انسان مبتلا به بيماري رواني داراي قلب سياه است و فتنه ها در او اثر مي کنند و وي را از فطرت سليمش منحرف مي سازند.
بنابراين، ايمان به خداي يگانه و پرستش او، به درستي رفتار مي انجامد و موجب پيش گيري از انحراف و نابهنجاري و بيماري رواني و هم چنين درمان آن ها مي شود، زيرا مؤمني که به دين خود پايبند است در کليه گفتارها و کردارهايش خدا را در نظر دارد و ايمانش او را از انحراف و ناهنجاري حفظ مي کند و از بيماري رواني نگاهش مي دارد. در حديثي از پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) آمده است:
« هيچ دزدي هنگامي که دزدي مي کند مؤمن نيست. هيچ زناکاري هنگامي که زنا مي کند مؤمن نيست. هيچ شرابخواري در آن حال که شراب مي خورد مؤمن نيست. سوگند به آن که جان محمد در دست اوست، هيچ يک از شما هنگامي که شيء ارزشمندي را که چشم مؤمنان در آن است، غارت مي کند مؤمن نيست، و هيچ يک از شما هنگامي که در غنايم خيانت مي کند مؤمن نيست؛ پس، زنهار! زنهار!». (7)
ايمان راستين به خداوند متعال انسان را از اين قبيل انحرافات رفتاري نجات مي بخشد.
در حديث ديگري از رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) آمده است:
« ... ايمان و حسد در دل هيچ بنده اي با هم جمع نمي شوند». (8)
پس، دل آکنده از ايمان به خداوند بزرگ نمي تواند به بيماري حسادت و يا ديگر بيماري هاي رواني دچار گردد.
ايمان به خدا و اخلاص در عبادت او و تکيه و توکل بر او و خرسند بودن به قضا و قدر الهي مؤمن را از اضطراب ناشي از احساس گناه مي رهاند و آرامش و امنيت رواني در او ايجاد مي کند.
( الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ). (9)
« آنان که ايمان آورده اند و دل هايشان با ياد خدا آرام مي گيرد، آگاه باشيد که دل ها به ياد خدا آرام مي گيرد».
پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) به کسي که به خدا و دين اسلام و نبوت و پيامبري حضرت محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) اعتقاد داشته باشد وعده رفتن به بهشت داده است و اين اميد رفتن به بهشت، خود، در جان هاي مؤمنان آرامش و امنيت رواني ايجاد مي کند. از ابو سعيد خدري روايت شده است که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
« هر کس به پروردگاري خدا و دين اسلام و نبوت محمد رضايت دهد بهشت بر او واجب گردد». (10)
ايمان به خداي تعالي، پايبندي به تقوا و رفتار درست، احساس امنيت رواني و رضايت و سرور و خوش بختي در انسان بر مي انگيزد؛ چرا که خداوند به مؤمنان وعده زندگي در دنيا و پاداش بزرگ در آخرت داده است، و مي فرمايد: (مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيينَّهُ حَياةً طَيبَةً وَلَنَجْزِينَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يعْمَلُونَ). (11)
« هر کس، از مرد و زن، کار شايسته کند و مؤمن [هم] باشد قطعاً او را با زندگي پاکيزه اي، حيات بخشيم، و مسلماً به آنان بهتر از آنچه انجام مي دادند پاداش خواهيم داد».
( ... لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هَذِهِ الدُّنْيا حَسَنَةٌ وَلَدَارُ الْآخِرَةِ خَيرٌ وَلَنِعْمَ دَارُ الْمُتَّقِينَ). (12)
«... و براي کساني که در اين دنيا نيکي کردند [پاداش] نيکويي است، و قطعاً سراي آخرت بهتر است، و چه نيکوست سراي پرهيزگاران».
ايمان نداشتن به خدا و عدم پايبندي به تقوا و انجام دادن عبادات و فرو رفتن در لذت هاي دنيوي و پيروي از هوس ها و خواهش هاي نفساني، به زندگي فلاکت بار و احساس بدبختي مي انجامد. خداوند در اين باره مي فرمايد:
( وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمَى). (13)
« و هر که از ياد من روي گرداند او را زندگي سختي باشد و روز قيامت کور محشورش کنيم».
از اَنَس بن مالک روايت شده است که رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
« هر کس آخرت همّ و غمّ او باشد خداوند دلش را بي نياز گرداند و پراکندگي اش را به سامان آورد و دنيا، علي رغم ميل خود، به او روي آورد، و هر کس دنيا همّ و غمش باشد خداوند فقر را در پيش چشم او نهد و جمعيت خاطرش را از هم بپاشد و از دنيا جز همان اندازه که برايش مقدر شده است به او نرسد». (14)
روان درماني با عبادات
انجام دادن عباداتي مانند نماز و روزه و حج و زکات که خداوند متعالي بر عهده ي ما نهاده است، نفس را تزکيه و پاک مي سازد، و دل را صيقل مي دهد و آن را براي دريافت نور و هدايت و حکمت از جانب خداوند آماده مي کند.(أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ). (15)
« ايا کسي که خداوند سينه اش را براي اسلام گشاده و بر نوري از جانب پروردگار خويش است».
انجام دادن عبادات گناهان را پاک مي کند، اميد به آمرزش و بخشايش الهي را در انسان بر مي انگيزد، آرزوي رفتن به بهشت را در او تقويت مي کند. و احساس آرامش و امنيت را در روان او به وجود مي آورد. از حُذَيفة بن يمان روايت شده است که پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
« گناهاني که مرد در رابطه با همسرش و اموالش و فرزندش و خودش و همسايه اش مرتکب مي شود به وسيله روزه و نماز و صدقه [يا: زکات] و امر به معروف و نهي از منکر کردن زدوده مي شود». (16)
در روايتي ديگر آمده است که مردي نزد پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد و گفت:
« مرا به عملي راهنمايي فرمايد که هرگاه آن را انجام دهم به بهشت روم. حضرت فرمود: خدا را مي پرستي و چيزي را شريک او نمي گرداني، نماز واجب را به جا مي آوري، زکات واجب را مي پردازي و روزه ماه رمضان را مي گيري ... مرد گفت: سوگند به آن که جانم در دست اوست بيش از اين ها کاري انجام نخواهم داد. چون رفت، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: هر که دوست دارد به مردي از اهل بهشت بنگرد به اين مرد بنگرد». (17)
در حديثي ديگر از آن حضرت آمده است:
« هر کس به خدا و پيامبرش ايمان آورد و نماز بخواند و رمضان روزه بگيرد بر خداست که او را به بهشت برد، چه در راه خدا جهاد کند يا در سرزميني که در آن جا به دنيا آمده است بنشيند...». (18)
از ابو درداء روايت شده است که پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
« پنج چيز است که هر کس بر آن ها پايداري ورزد و ايمان هم داشته باشد به بهشت رود: کسي که نمازهاي پنجگانه را با وضو و رکوع و سجودشان و در اوقات خودشان به جا آورد، رمضان روز بگيرد، حج خانه خدا را، در صورت استطاعت، به جا آورد، زکات را با رضايت خاطر بپردازد و امانت را ادا کند. از ابو درداء پرسيدند: اي ابو درداء، منظور از امانت چيست؟ گفت: غسل جنابت». (19)
خلوص در عبادت، بنده را به خدايش نزديک مي سازد و باعث مي شود که محبت و خشنودي او را به دست آورد و هرگاه خداوند بنده اي را دوست داشته باشد او را مورد عنايت و حمايت خود قرار مي دهد و در همه کارهايش او را کمک مي کند. در حديثي از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) آمده است:
« خداي تعالي فرمود: هر کس با دوست من دشمني کند به او اعلان جنگ دهم، بنده ام به چيزي که نزد من محبوب تر از واجبات باشد به من نزديک نشود. بنده ام به وسيله نمازهاي مستحب پيوسته به من نزديک گردد تا جايي که دوستدار او شوم و چون دوستدارش شدم گوش او شوم که با آن مي شنود، چشم او که با آن مي بيند، دست او که با آن کار مي کند و پاي او که با آن راه مي رود. اگر از من بخواهد عطايش کنم و اگر از من پناه بخواهد پناهش دهم». (20)
اين احاديث بيانگر آن است که ايمان به خداوند بزرگ و نزديک شدن به او از رهگذر عبادات و تمسک به تقوا انسان را تحت عنايت و حمايت خدا در مي آورد و اميد دستيابي به آمرزش الهي و نيل به بهشت را در او زنده مي کند. اين، خود، اضطراب ناشي از احساس گناه را از بين مي برد و به روان انسان احساس آرامش و امنيت مي دهد.
انجام دادن عبادات بسياري از خصلت هاي نيک را به انسان مي آموزد، خصلت هايي چون شکيبايي و تحمل سختي ها، مبارزه با نفس و تسلط بر هوس ها و خواهش هاي آن، فرمانبرداري، و نظم، مردم دوستي و نيکي کردن به آن ها و کمک به نيازمندان، همکاري و همبستگي اجتماعي و ديگر خصلت هايي که از شاخص هاي مهم سلامت و بهداشت روان محسوب مي شوند.
الف- روان درماني با نماز
نماز تأثير شگرفي در درمان نگراني و اضطراب انسان دارد؛ زيرا، ايستادن در برابر پروردگار با حالت خشوع و فرمانبري و فارغ از مشغله ها و مشکلات زندگي، آرامش و اطمينان را در روان انسان بر مي انگيزد و به اضطراب و تنش عصبي که بر اثر فشارها و مشکلات زندگي به وجود آمده است، پايان مي دهد. (21) پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هرگاه مسأله مهمي برايش پيش مي آمد به نماز پناه مي برد. حُذَيفه مي گويد: « پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) هرگاه مشکلي برايش پيش مي آمد نماز مي خواند». (22) يا وقت نماز که مي شد به بلال مي فرمود:« اي بلال، با نماز ما را آسوده گردان». (23)
اين حديث و حديث پيش گفته ي حذيفه به اهميت نماز در ايجاد آرامش و سکون رواني اشاره دارند، بنابراين، نماز تأثير درمان مهمي در رهايي از نگراني و اضطراب دارد. خداوند متعال به ما دستور داده است که هرگاه مشکلات ما را احاطه کند و غم ها و نگراني ها بر ما فشار آورد از نماز کمک بگيريم:
(وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ ). (24)
« و از صبر و نماز کمک بگيريد».
ارتباط انسان با پروردگارش در هنگام نماز نيروي روحي فوق العاده اي به انسان مي بخشد. اين نيروي روحي تأثير زيادي در ايجاد تغييرات مهم در بدن و روان انسان مي گذارد: تنش هاي او را از بين مي برد، ضعفش را برطرف مي کند و بيماري هايش را بهبود مي بخشد. برخي از پزشکان از شفاي سريع برخي بيماران در اماکن حج و عبادات ياد کرده اند. (25)
ابو هريره مي گويد که از دردي در معده اش رنج مي برد. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به او نگاهي کرد و فرمود: « شکمت درد مي کند؟». عرض کردم: بله، يا رسول الله. فرمود: « برخيز و نماز بخوان؛ زيرا نماز شفابخش است». (26)
اين حديث به تأثير نماز در بهبود بيماري هاي جسمي اشاره دارد. انرژي روحي که نماز آزاد مي کند در روان نيز تأثير دارد: اميد را در شخص بر مي انگيزد، عزم و اراده را تقويت مي کند، همت را بلندي مي بخشد و توانايي هاي شگرفي در روان آزاد مي سازد که آن را براي پذيرش علم و معرفت و حکمت آماده تر و در انجام دادن کارهاي قهرمانانه تواناتر مي گرداند. (27)
نماز، در درمان احساس گناه که، خود، سبب اضطراب مي شود و اضطراب منشأ بيماري رواني به شمار مي آيد. تأثير مهمي دارد؛ چرا که نماز باعث آمرزش گناهان مي شود، روان را از آلودگي خطاها پاک مي گرداند، و اميد به آمرزش الهي را در آن بر مي انگيزد. در حديثي از پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) آمده است:
« به نظر شما اگر جوي آبي از جلو خانه يکي از شما بگذرد و آن شخص روزي پنج مرتبه خود را در آن شستشو دهد ديگر چرکي بر بدنش باقي مي ماند؟ عرض کردند: هيچ چرکي بر بدنش نمي ماند.
حضرت فرمود: نمازهاي پنجگانه هم چنين اند. خداوند به وسيله آن ها گناهان را پاک مي کند». (28)
در حديثي ديگر آمده است:
« کسي که وضو گيرد و نيکو وضو گيرد گناهان از بدنش، حتي از زير ناخنهايش خارج مي شوند». (29)
در حديي ديگر آمده است:
« هرگاه بنده ي مسلمان يا مؤمن شروع به گرفتن وضو کند؛ صورتش را که شست تمام گناهاني که با چشمش مرتکب شده است همراه با آب يا با آخرين قطره آب از صورتش خارج شود. دستانش را که شست هر گناهي که با دستانش مرتکب شده است همراه با آب يا با آخرين قطره آب از دست هايش خارج شود. پاهايش را که شست هر گناهي که با پاهايش مرتکب شده است همراه با آب يا با آخرين قطره آب خارج شود و از گناهان به کلي پاک گردد». (30)
در حديثي ديگر آمده است:
« هيچ بنده اي نيست که گناهي مرتکب شود و وضويي نيکو بگيرد و برخيزد و دو رکعت نماز بخواند سپس از خدا آمرزش بطلبد مگر آن که آمرزيده شود. سپس اين آيه را خواند:
« و کساني که هرگاه کاري زشت کنند يا به خود ستم نمايند خدا را ياد کنند...». (31)
در حديثي ديگر آمده است:
« نمازهاي پنجگانه و نماز جمعه تا جمعه گناهاني را که در اين فاصله صورت پذيرفته اند پاک مي کند مادام که گناهان کبيره را مرتکب نشده باشد». (32)
در حديثي ديگر امده است:
« اگر مرد مسلماني وقت نماز واجب نيکو وضو گيرد و نمازش را با خشوع و رکوعي نيکو به جا آورد، گناهانش قبل از آن آمرزيده شود، مگر آن که گناه کبيره اي مرتکب شده باشد. اين تمام عمر را در بر مي گيرد». (33)
ابو قتاده از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) روايت کرده است که فرمود: « خداوند عزو جل فرمود: من بر امت تو پنج نماز واجب کردم و با خود عهد بستم که هر کس آن ها را به وقتشان انجام دهد او را به بهشت برم و هر کس بر خواندن به موقع آن ها مواظبت نکند نسبت به او تعهدي ندارم». (34)
و احاديث بسيار ديگري از اين قبيل که در آن ها، پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) اوقات خاصي را مشخص کرده است که نماز خواندن در آن اوقات موجب آمرزش گناهان و رفتن به بهشت مي شود؛ از جمله: پيش از طلوع آفتاب (فجر)، پيش از غروب آفتاب (عصر)، نيمروز، جمعه، شب قدر، شب هاي رمضان، و شب نيمه ي شعبان.
پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به يارانش مي آموخت که براي برآورده شدن حاجت، حل مشکلات و رفع گرفتاريهايي که با آن ها مواجه مي شوند و براي رسيدن به گزينه ي درست در مواردي که شخص در انتخاب راه درست متحير مي ماند، از نماز کمک بگيرند (نماز حاجت، نماز باران، نماز استخاره).
پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) عمويش عباس را به خواندن نماز تسابيح سفارش فرمود و تأثير بزرگ آن در آمرزش همه ي گناهان را به او يادآور شد. از ابن عباس روايت شده است که پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) به عباس بن عبدالمطلب فرمود:
« اي عباس، اي عموجان، نمي خواهي چيزي به تو عطا کنم؟ نمي خواهي به تو بخششي کنم؟ نمي خواهي به تو هديه اي دهم؟ آيا ده کار يا تو نکنم که هرگاه آن ها را انجام دهي خداوند گناهان تو را، اول و آخرش، قديم و جديدش، خطا و عمدش، کوچک و بزرگش و نهان و آشکارش را بيامرزد». (35)
پيامبر، سپس، نحوه ي خواندن نماز تسابيح را برايش توضيح داد و او را تشويق کرد که هر اندازه توانست آن را بخواند: در هر روز، يا هر جمعه، يا هر ماه، يا هر سال، يا در تمام عمر يک بار هم که شده آن را بخواند. در حديثي ديگر آمده است که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) درباره ي نماز تسابيح فرمود:
« اگر گنهکارترين مردم روي زمين باشي با اين نماز گناهانت بخشوده مي شود». (36)
به هر حال، نماز آثار بزرگ و فراواني دارد: به روان آدمي آرامش و طمأنينه مي بخشد. انسان را از احساس گناه مي رهاند، ترس و اضطراب را از بين مي برد، انرژي روحي شگرفي در اختيار انسان مي گذارد که به بهبود بيماري هاي جسمي و رواني اش کمک مي کند و سر زندگي و نشاط و توانايي زيادي به او مي دهد به طوري که مي تواند دست به کارهاي بزرگ بزند، و نماز دل را نوراني و آن را براي دريافت نفحات الهي آماده مي سازد.
ب- روان درماني با روزه
روزه، فايده هاي بزرگ بسياري دارد، از جمله اين که اراده را تقويت مي کند، و قدرت تسلط بر خواهش ها و هوس هاي نفس را در انسان افزايش مي دهد. خداوند متعال مي فرمايد:( يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيكُمُ الصِّيامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ). (37)
« اي کساني که ايمان آورده ايد روز بر شما نوشته شده است چنان که بر مردمان پيش از شما نوشته شده بود، باشد که پرهيزگار شويد».
يعني، نسبت به گناهان پرهيزگار شويد؛ چه، روزه شهوت را، که منشأ گناهان است، در هم مي شکند. (38)
در حديثي از رسول گرامي اسلام آمده است:
« خداوند عزو جل فرمود: هر عمل آدمي از آن اوست مگر روزه که مال من است و من خودم پاداشش را مي دهم. روزه سپر است. پس، هرگاه يکي از شما روزه داشت، از ناسزاگويي و جار و جنجال پرهيز کند و اگر کسي او را دشنام داد يا با او جنگيد، بگويد: من روزه ام...». (39)
و در روايت بخاري آمده است: « به خاطر من ترک خوردن و آشاميدن و شهوت کند. روزه متعلق به من است و من، خود، پاداش آن را مي دهم و کار نيک را ده برابر پاداش مي دهم». (40)
بنابراين، روزه يک سپر است؛ يعني موجب نگهداري از شهوات مي شود. روزه دار بر شهوات و خواست هايش فرامانروايي دارد: آب و غذا نمي خورد، از فعاليت جنسي خودداري مي ورزد، رفتارش را کنترل مي کند، ناسزاگويي نمي کند، جار و جنجال راه نمي اندازد، دشنام نمي دهد، و به کاري که خشم خدا را بر مي انگيزد دست نمي زند، روزه داراي نوعي تمرين تسلط بر انگيزه ها و هيجان هاست و اراده را در مبارزه با هوس ها و خواست هاي نفس تقويت مي کند. پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) جواناني را که نمي توانستند ازدواج کنند به روزه گرفتن توصيه مي کرد تا به کمک آن انگيزه جنسي خود را مهار کنند.
روزه داري، تمريني است براي تحمل محروميت و شکيبايي بر آن و اين، خود، او را آماده مي سازد تا انواع محروميت هاي گوناگون را که ممکن است در زندگي برايش پيش آيد تحمل کند. احساس محروميتي که به روزه دار دست مي دهد باعث مي شود دردهاي محروميت را که فقرا و مستمندان از آن رنج مي برند احساس کند و همين او را به همدردي با آن ها و دستگيري از ايشان و کمک به نيازمندانشان وا مي دارد. بدين ترتيب، ارتباطش با مردم بيش تر و احساس تعلق به جماعت در او تقويت مي شود و احساس مسؤوليت اجتماعي بيش تري مي کند.
اين ها، همه، اين احساس را در شخص به وجود مي آورد که عضو مفيدي براي جامعه است و در نتيجه، احساس رضايت و آسودگي رواني در او پديد مي آيد.
روزه، درمان مؤثري براي احساس گناه و اضطراب ناشي از آن است، چرا که پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) پاداش روزه را آمرزش گناهان و دستيابي به بهشت معرفي کرده و فرموده است:
« هر کس از روي ايمان و براي رضاي خدا ماه رمضان را روزه بگيرد گناهان گذشته اش آمرزيده شود». (41)
در حديث ديگري که ابو سعيد خُدري آن را از پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) روايت کرده آمده است:
« هيچ بنده اي نيست که يک روز در راه خدا روزه بگيرد مگر اين که خداوند به ازاي آن روز چهره او را [به مسافت] هفتاد سال [راه] از آتش دور مي سازد». (42)
نضربن شيبان نيز از پدرش نقل کرده است که پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
« خداوند تبارک و تعالي روزه رمضان را بر شما واجب و شب زنده داري در اين ماه را برايتان مستحب قرار داد، پس، هر کس از روي ايمان و براي رضاي خدا در اين ماه روزه بگيرد و شب زنده داري کند گناهانش پاک شود همانند روزي که از مادرش متولد شده است». (43)
در برخي احاديث، ايام خاصي مشخص شده است که روزه گرفتن در آن ها آمرزش گناهان را در پي دارد. از جمله روز عرفه که روزه گرفتن در اين روز گناهان سال قبل و بعد از آن را مي آمرزد. (44) ديگري، شش روز از ماه شوال است که هر کس در اين روزها روزه بگيرد چنان است که همه عمرش را روزه گرفته باشد،(45) و هم چنين است کسي که سه روز از هر ماه را روزه بگيرد. (46)
ج- روان درماني با حج:
حج به مردم مي آموزد که در برابر سختي ها صبور و بردبار باشند، و به آن تمرين مبارزه با نفس و تسلط بر خواهش ها و هوس هاي آن مي دهد، چرا که انسان در حال حج گزاردن با زنان مباشرت نمي کند، مشاجره و فحاشي نمي کند، کسي را نمي آزارد و کاري که خداوند را به خشم مي آورد انجام نمي دهد، حج بيماري هايي چون کبر و غرور و خودپسندي و برتري جويي بر مردم را درمان مي کند؛ چرا که در حج همه ي مردم يکسانند، همگي جامه هاي يکدست مي پوشند، فرقي ميان دارا و نادار و شاه و گدا نيست. احساس برابري در ميان آنان حاکم است، همگي در خانه خدا با حالتي از خشوع و زاري مي ايستند و به ضعف و عجز و عبوديت خويش نسبت به خداوند يکتا اعتراف مي کنند و چشم اميد به عفو و آمرزش او مي دوزند.در اين مکان آکنده از روحانيت و معنويت و احساسات سرشار عاطفي، رابطه ي انسان با پروردگارش افزايش مي يابد و نزديکي اش به او بيش تر مي شود و در نتيجه، انسان از حالت هاي عرفاني و نفحات روحاني سرشار مي شود و اين حالات وجود او را از شادي و خوشبختي مي آکند.
در حج، انسان از نفرت يا کينه يا حسادت نسبت به مردم رهايي مي يابد و پيوندهاي دوستي و محبت و برادري نسبت به برادران حج گزارش، خصوصاً آخاد مردم، عموماً، در او تقويت مي شود.
حج احساس گناه را درمان مي کند، زيرا حج گزار مي داند که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) ثواب حج پذيرفته شده را آمرزش گناهان معرفي کرده است، آن جا که مي فرمايد:
« از عمره تا عمره کفّاره گناهاني است که در فاصله آن دو صورت گرفته است و حج پذيرفته شده پاداشي جز بهشت ندارد». (47)
در حديثي ديگر از آن بزرگوار آمده است:
« هر کس براي خدا حج بگزارد و [در حين حج گزاري] آميزش و نافرماني نکند چون از حج باز گردد همانند روزي باشد که از مادرش متولد شده است». (48)
در حديث ديگري از عبدالله بن مسعود آمده است که رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
« حج و عمره را پياپي انجام دهيد؛ زيرا، اين دو، فقر و گناهان را از بين مي برند. چنان که کوره ي آهنگري ناخالصي هاي آهن و طلا و نقره را از بين مي برد و پاداش حج پذيرفته چيزي جز بهشت نيست». (49)
حج گزار، اميدوار است که خداوند حج او را بپذيرد و دعايش را مستجاب کند و گناهانش را بيامرزد. بنابراين، در حالي از حج باز مي گردد که احساس گناه و رنج هاي اضطراب خلاصي يافته و غرق در احساس آرامش و طمأنينه و شادماني و مسرّت و سعادت است.
پي نوشت ها :
1. محمدعثمان نجاتي، علم النفس في حياتنا اليومية، ص 388.
2. جوليان روتر، علم النفس الاکلينيکي، ترجمه عطيه محمود هنا، ويراسته ي محمدعثمان نجاتي، ص 137.
3. الطب النبوي، ص 92.
4. شيباني، ج1، ص 32.
5. نووي، ج1، ح 589/8.
6. ونسنک، ج5، ص 455.
7. ونسنک، ج1، ص 112.
8. شيباني، ج1، ص 223، 224.
9. رعد/ 28.
10. ناصف، ج4، ص 328.
11. نحل/ 97.
12. نحل/ 30.
13. طه/ 124.
14. ترمذي، ج9، ص 288.
15. زمر/ 22.
16. ونسنک، ج5، ص 62.
17. ناصف، ج1، ص 4.
18. ناصف، ج4، ص 326.
19. ابو داود، ج11، ح 429.
20. نَوَوي، ج1، ص 129، ح 1/99.
21. القرآن و علم النفس، ص 272-964.
22. ابو داود، ج2، ح 1319.
23. مسند، احمد، ج5، ص 364-371.
24. بقره/ 45.
25. الکسيس کاريل، الانسان ذلک المجهول (انسان، موجود ناشناخته)، ص 170-171.
26. ابن ماجه، ج2، ح 3458.
27. محمدعثمان نجاتي، قرآن و روان شناسي، ص 269.
28. ناصف، ج1، ص 134.
29. نَوَوي، ج2، ح 1062/3.
30. المنذري، ح 121.
31. ابو داود، ج2، ح 1521.
32. ناصف، ج1، ص 135.
33. ناصف، ج1، ص 135.
34. ناصف، ج1، ص 134.
35. ابوداود، ج2، ح 1297.
36. ابوداود، ج2، ح 1298.
37. بقره/ 183.
38. تفسير الجلالين، ص 25.
39. نَوَوي، ج2، ح 1216/1.
40. نَوَوي، ج2، ح 1216/1.
41. ناصف، ج2، ص 48.
42. نَوَوي، ج2، ص 868، ح 1220/4.
43. نَوَوي، ج2، ص 46، ح 1220/4.
44. نَوَوي، ج2، ص 95، ح 1220/4.
45. ابوداود، ج2، ح 2433.
46. شيباني، ج2، ص 330.
47. ناصف، ج2، ص 106.
48. ناصف، ج2، ص 106.
49. ناصف، ج2، ص 107.
نجاتي، محمدعثمان؛ (1387)، حديث و روان شناسي، ترجمه ي حميدرضا شيخي، مشهد: بنياد پژوهشهاي اسلامي، چاپ دوم