درآمدى بر نشانه شناسى خوراك: بررسى نمونه اى از گفتمان سينمايى

در اين مقاله پس از قائل شدن تمايزى ميان مفاهيم «تغذيه» و «خوردن»، مى كوشيم نشان دهيم كه خوراك چونان يك نظام نشانه اى و در حكم يك رمزگان ثانويه ى فرهنگى، در كار توليد معنا و ارزش عمل مى كند و كاركردهاى
چهارشنبه، 4 تير 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
درآمدى بر نشانه شناسى خوراك: بررسى نمونه اى از گفتمان سينمايى
درآمدى بر نشانه شناسى خوراك: بررسى نمونه اى از گفتمان سينمايى

 

نويسنده: فرزان سجودى (1)




 
در اين مقاله پس از قائل شدن تمايزى ميان مفاهيم «تغذيه» و «خوردن»، مى كوشيم نشان دهيم كه خوراك چونان يك نظام نشانه اى و در حكم يك رمزگان ثانويه ى فرهنگى، در كار توليد معنا و ارزش عمل مى كند و كاركردهاى معناسازش تابع ساز و كارهايى است كه هر چند مشتركاتى با ديگر نظام هاى نشانه اى دارد، داراى ويژگى هاى منحصر به فردى نيز هست. سپس با بررسى نمونه اى از گفتمان سينمايى شواهدى بر ادعاهاى فوق ارائه خواهد شد.

مقدمه

وقتى كلمه ى نشانه شناسى را در پس مفهومى قرار مى دهيم. مثلا مى گوييم نشانه شناسى نقاشى، نشانه شناسى سينما، نشانه شناسى تئاتر، نشانه شناسى خوراك و... به نظر مى رسد پيشاپيش اعلام كرده ايم كه آن حوزه را چونان يك نظام فرهنگى تلقى كرده ايم كه امكان توليد متونى را فراهم مى كند و آن متون «قابل خواندن اند» و ما با اتخاذ منظر نشانه شناختى مى خواهيم سازوكارها، نظام ها، رمزگان ها و ويژگى هاى متنى آن حوزه را بشناسيم و به عبارت ديگر به «خوانش» متون آن حوزه بپردازيم. حال وقتى مى گوييم نشانه شناسى خوراك، يعنى آنكه خوردن را فعاليتى فرهنگى مى دانيم كه تابع سازوكارهاى رمزگان هاى اصلى و ثانويه ى فرهنگى است و هر مورد عينى آن چون متن عمل مى كند و معنا و ارزش توليد مى كند. آنگاه به مثابه ى يك رمزگان ثانويه ى فرهنگى در رابطه با رمزگان هاى ديگر در روابط بين رمزگانى و بين متنى شركت مى كند و نقش خود را در متون چندرسانه اى و چند وجهى بازى مى كند. به اين طريق به حوزه هاى گفتمان روزمره؛ گفتمان هاى ادبى و هنرى متفاوت نيز راه مى يابد.

تغذيه و خوردن

براى شروع بحث در اين زمينه اجازه بدهيد ابتدا بين دو مفهوم تمايز قائل شويم. پيشاپيش ذكر اين نكته را لازم مى دانم كه واژگانى كه براى تمايز اين دو مفهوم به كار مى رود، چندان مهم نيستند، بلكه هدف ايجاد تمايز بين دو مفهوم است. درست همان طور كه بين شنيدن و گوش دادن يا ديدن و نگاه كردن تمايز قائل مى شوند، مى خواهيم بين «تغذيه» و «خوردن» تفاوتى قائل شويم و البته همان طور كه گفتيم اين تمايز با ريشه شناسى اين دو واژه ارتباطى ندارد. «تغذيه» فعاليتى است براى پاسخ دادن به يك نياز زيستى، غذا مى خوريم تا گرسنه نمانيم و انرژى كافى براى فعاليت هاى جسمانى مان تأمين كنيم. اما خوردن يك فعاليت فرهنگى است، اينكه چه بخوريم، چگونه بخوريم، در چه موقعيتى چه چيزى را بخوريم و در چه موقعيتى نخوريم، سفره يا ميز غذا را در موقعيت هاى متفاوت چگونه بچينيم، چه غذا يا غذاهايى، شأن و منزلت اجتماعى توليد مى كنند و... همه وجود يك فعاليت فرهنگى معناساز و ارزش آفرين و هويت ساز، مركزآفرين، حاشيه آفرين و متمايزكننده خود از ديگرى اند. ناگفته نماند كه در هر حال «تغذيه» هميشه به مثابه ى كاركرد اوليه ى فعاليت «خوردن» وجود دارد، اما خوردن بسى پيچيده تر از تغذيه است. به واقع همسو با تمايز عمومى بين حيوان و انسان كه همانا تمايز بين رفتار غريزى و فرهنگى باشد، در اينجا نيز تغذيه و خوردن يكى از حوزه هاى تمايزبخش بين حيوان و انسان است. بديهى است كه انسان نيز در شرايط اضطرار ممكن است براى پاسخگويى به همان نياز اوليه ى زيستى تن به تغذيه از موادى بدهد كه در شرايط زندگى فرهنگى و بر اساس معيارهاى رمزگان ثانويه ى خوراك، ناخوراك تلقى مى شوند.
با طرح مسئله ى نشاندارى و ارتباط آن با خوراك، كوشش مى كنيم تصوير روشن ترى از اين نظام نشانه اى به دست دهيم. همان طور كه گفته شد، كم وبيش هميشه «تغذيه» در حكم يك كاركرد اوليه با «خوردن» همراه است. به نظر مى رسد رابطه ى تغذيه و خوردن در شرايط متعارف - به جز شرايط اضطرارى كه در آن انسان ممكن است با تغذيه از موادى كه در شرايط متعارف خوردنى محسوب نمى شوند، پاسخ يك نياز زيستى را بدهد - رابطه اى قلبى نيست، تغذيه هميشه همراه با فعاليت خوردن اتفاق مى افتد، ولى خوردن به مثابه ى يك فعاليت فرهنگى جايگاه ويژه اى در مناسبات اجتماعى و بين فردى دارد. با توجه به اينكه فرض ما بر اين است كه تغذيه و خوردن نسبت به هم وضعيتى قطبى ندارند، مى توانيم با بهره گيرى از مفهوم نشاندارى اهميت دلالتى نسبى و ناهمسان خوراك در وضعيت هاى متفاوت را نشان دهيم.در واقع به نظر مى رسد فعاليت خوردن به مثابه ى يك رفتار فرهنگى نيز مانند عملكرد ديگر نظام هاى نشانه اى از درجات متفاوت نشاندارى و اهميت دلالى برخوردار باشد. طبق يك اصل اوليه ى ارتباطات هر چه نشانه اى كمتر قابل پيش بينى باشد، ارزش دلالى بيشترى دارد و به عبارتى نشاندار است. براى مثال، اگر بپذيريم كه لباس متعارف قشر كارمند در جامعه ى شهر كنونى ما كت و شلوار و پيراهن مردانه است، اين مجموعه پوشاك متعارف و قابل پيش بينى تلقى مى شود. حال اگر فردى پيراهن يقه ايستاده بپوشد يا متقابلا كراوات بزند، از نظر پوشاك متنى نشاندار توليد كرده است و دامنه ى معانى اى كه از طريق انتخاب اين پوشاك به مخاطب ابلاغ مى كند، طبق همان اصل اوليه ى ارتباطات كه گفته شد، بسيار گسترده تر است. در مورد خوراك نيز ما با پيوستارى از بى نشانى تا بيشترين حد نشاندارى در موقعيت هاى مختلف روبه رو هستيم و در همين انتخاب هاى نشاندار است كه خوراك بيشترين كاركرد دلالتگر فرهنگى را پيدا مى كند.

خوراك به مثابه يك نظام نشانه اى

اگر بحث فوق را بپذيريم و قبول كنيم كه خوراك، انتخاب آن، آيين آماده كردن، خوردن و... فعاليت هايى معنادار و فرهنگى هستند و چنانچه رويكرد نشانه شناختى اى در مطالعه ى اين رفتار فرهنگى اتخاذ كنيم، بايد بتوانيم تصويرى از چگونگى كاركرد اين نظام نشانه اى، رمزگان ناظر بر كاركردهاى آن، و متون ناشى از عملكرد آن ارائه دهيم. بارت در عناصر نشانه شناسى ([1964] 28 - 27: 1973) درباره ى خوراك به مثابه ى نظامى دلالتگر مى نويسد:
در نظام غذا بى هيچ دشوارى شاهد تمايز سوسور هستيم. زبان خوراك تشكيل شده از 1) قواعد منع (تابلوهاى غذايى)؛ 2) تقابل هاى دلالتگر واحدها، كه نوع آن بايد تعيين شود (براى مثال نوع تند / شيرين)؛ 3) قواعد متداعى، چه همزمان (در سطح يك خوراك) و چه متوالى (در سطح صورت غذا)؛ 4) آيين هاى كاربرد كه شايد در حكم نوعى «بلاغت» خوراك عمل كند و اما در مورد «گفتار» در خوراك، كه بسيار غنى است، تشكيل شده است از كليه ى تنوع هاى فردى (يا خانوادگى) تهيه و تداعى (شايد بتوان روش پخت وپز در يك خانواده را كه با مجموعه اى از عادات سروكار دارد، يك جور لهجه ى فردى درنظر گرفت). براى مثال، فهرست غذا خيلى خوب نشان دهنده ى روابط بين زبان و گفتار است: هر فهرست غذا با ارجاع به يك ساختار - كه هم ملى يا منطقه اى و هم اجتماعى است - انسجام مى يابد؛ اما اين ساختار بسته به روزهاى متفاوت و كاربران مختلف به گونه هاى متفاوتى پر مى شود، درست همان طور كه يك «صورت» زبانى با تركيب هاى گوناگون و متنوع آزاد كه يك گويشور براى پيامى مشخص نياز دارد، پر مى شود. در اينجا رابطه ى بين زبان و گفتار كم وبيش مشابه با زبان كلامى است: به طور كلى اين كاربرد، يعنى نوعى رسوب شدن گفتار بسيار مردم است كه زبان خوراك را مى سازد؛ هر چند نوآورى هاى فردى ممكن است ارزشى نهادى در درون آن بيابند. در هر حال آنچه در اينجا برخلاف نظام پوشاك وجود ندارد، عمل يك گروه تصميم گيرى است: زبان خوراك فقط از درون يك كاربرد جمعى گسترده يا از دل يك گفتار كاملا فردى شكل گرفته است.
همان طور كه ملاحظه مى كنيد، بارت الگويى كاملا زبان شناختى را در مورد نظام خوراك به كار مى برد و از اصطلاحاتى چون «زبان» و «گفتار» تداعى، لهجه ى فردى و مشابه آن استفاده مى كند. به نظر نگارنده آنچه همه ى نظام هاى نشانه اى را به هم شبيه مى كند، اين است كه از نشانه ها بهره مى گيرند و اين است كه ما پيوسته در حال «خواندن» اين نشانه ها هستيم، اما هيچ دليلى ندارد كه جز در اصولى كلى، اين نظام ها الزاماً از الگوهاى زبانى بهره بگيرند. براى مثال، در مورد خوراك به نظر مى رسد - و قطعا پژوهشى همه جانبه تر ضرورت دارد - امكان قياس ساختارهاى بيانى آن با زبان - جز در همان اصول كلى كه هر دو نظام هايى نشانه اى اند - وجود ندارد و قواعد نحوى و همچنين معنايى بسيار پيچيده ى ناظر بر قيد و آزادى در تركيب پذيرى هاى زبانى در نظام خوراك شكل كاملا متفاوتى دارد و خوراك بيشتر در قالب كليت هاى كه چونان نشانه هاى كلان داراى دلالت هاى فرهنگى هستند، متجلى مى شوند. آرى اينجا نيز يك رمزگان ثانويه ى (subcode) فرهنگى كه البته اجتماعى است و جامعه اى آن را درونى كرده است وجود دارد و عينيت خوراك در مناسبات بين فردى و اجتماعى نيز «متونى» هستند كه به واسطه ى آن رمزگان توليد معنا مى كنند، اما بى ترديد به لحاظ ساختار درونى، تركيبات نحوى و... متون خوراك كه آيين هاى فرهنگى هستند تابع نعل به نعل اصول ساختارى زبان نيستند، لذا نگارنده ترجيح مى دهد به جاى اصطلاحاتى چون زبان و گفتار از رمزگان فرهنگى - رمزگان خوراك يك رمزگان فرعى فرهنگى است - و متن - در كاركرد كلان متنى اش و نه الزاما در ساختار نحوى تركيبات اجزايش - استفاده كند و يك رويكرد كلان فرهنگى را در نشانه شناسى خوراك اتخاذ كند تا يك رويكرد ساختارى را. از طرف ديگر همان طور كه بارت نيز اشاره مى كند، اشخاص در ابداع خوراك هاى جديد چندان محلى ندارند و از اين جهت كم وبيش تابع رمزگان ثانويه ى فرهنگى خوراك يا روابط بين فرهنگى هستند. اما در چينش يك وعده ى غذا هر چند در آيين هاى اجتماعى رسوب شده تر و داراى انعطاف كمتر (مانند مهمانى هاى عروسى) آزادى عمل ندارند، اما در شرايط ديگر به طور نسبى آزادند. براى مثال، ممكن است كسى در يك وعده غذا ابتدا يك كاسه آش رشته و سپس الويه بخورد. نظام قيد و آزادى در زبان به خصوص در سطح تركيب پذيرى نحوى و معنايى به كلى متفاوت است.
اگر بپذيريم كه خوراك چنين يك نظام نشانه اى عمل مى كند، آن گاه بايد ببينيم كه نشانه هاى خوراك چه نقش هاى فرهنگى و اجتماعى بازى مى كنند. به نظر مى رسد نشانه هاى خوراك، در هر رسانه اى كه بيان شوند، نقش متمايزكننده ى موقعيت، مليت، قوم، جنسيت، طبقه ى اجتماعى، سن و شأن اجتماعى را دارند، و تعيين كننده ى جايگاه قدرت و همگرايى يا واگرايى اجتماعى اند. ادبيات كهن و معاصر، سينما، تلويزيون و خود ميز غذا و موقعيت هايى كه خوراك به خصوص در قالب متنى نشاندار مطرح مى شود، سرشار است از كاركردهاى دلالتى فوق الذكر. بى ترديد ارائه ى نمونه هاى مشخص از اين كاركردهاى نشانه اى خوراك، مستلزم پژوهش گسترده در حوزه هاى مختلف زبان، ادبيات، آيين ها و مناسبات فرهنگى است كه خارج از حوصله ى اين مقاله است. در ادامه به بررسى چگونگى تحقق متنى نشانه هاى خوراك خواهيم پرداخت و يك نمونه ى سينمايى را با تفصيل بيشتر بررسى خواهيم كرد.

خوراك به مثابه ى متن و خوراك در متن

در اين بخش به بررسى چگونگى تحقق متنى رمزگان خوراك خواهيم پرداخت. همان گونه كه در بخش هاى قبلى اين مقاله ديديم، خوراك به واسطه ى يك رمزگان فرعى فرهنگى در كار توليد معنا و ارزش در روابط بين فردى و اجتماعى و همچنين بين فرهنگى عمل مى كند. حال مى خواهيم ببينيم اين رمزگان چگونه تجلى متنى پيدا مى كند و چه حالات متفاوتى براى بيان متنى رمزگان خوراك وجود دارد. نخستين حالت وقتى است كه خوراك در قالب نشانه هاى نمادين زبانى و در متن زبانى فرصت بيان پيدا مى كند. در اين حالت نشانه هاى زبانى مربوط به خوراك در يك ارتباط بين رمزگانى با رمزگان فرهنگى خوراك در درون متن زبانى عمل مى كنند. اينجا به واقع خوراكى در كار نيست و نشانه هاى نمادين زبانى مرتبط با خوراك در متنى كلامى عمل مى كنند. اين نشانه هاى زبانى خوراك كاركردهاى متفاوتى دارند. گاه از طريق ارجاع به خوراك و به واسطه ى رمزگان فرهنگى خوراك، تمايزهاى دلالتگر بين خود و ديگرى، قدرت، جنسيت، هويت و.. اتفاق خواهد افتاد. براى مثال، به نمونه ى زير از شاهنامه ى فردوسى توجه كنيد:

ز شير شتر خوردن و سوسمار
عرب را به جايى رسيدست كار

كه تاج كيانى كند آرزو
تفو بر تو اى چرخ گردون تفو

«ما» چه مى خوريم و ديگرى چه مى خورد. آنچه مى خورديم ما را از ديگرى متمايز مى كند و كاركرد طبيعى ساز نظام زبان كه كاركردى ايدئولوژيكى است، طبق معمول «ما» را طبيعى و البته بر حق و «ديگرى» را غيرطبيعى و ناحق نشان مى دهد اينجا اين فرآيند طبيعى سازى به واسطه ى تمايز ناشى از آنچه اين «ما» و آن «ديگرى» مى خورد، عمل مى كند.
به نمونه اى ديگر از شاهنامه ى فردوسى توجه كنيد:

به تير و كمان و به گرز و كمند
بيفگند بر دشت نخچير چند

زخاشاك و از خار و شاخ درخت
يكى آتشى برفروزيد سخت

چو آتش پراكنده شد پيلتن
درختى بجست از در بابزن

يكى نره گورى بزد بر درخت
كه در چنگ او پر مرغى نسخت

چون بريان شد از هم بكند و بخورد
ز مغز استخوانش برآورد گرد

بخفت و برآسود از روزگار
چمان و چران رخش در مزغزار

همان طور كه ملاحظه مى شود، اين بيانى زبانى آيين تهيه، پخت و خوردن خوراك است كه قهرمان اسطوره اى چون رستم را از ديگران متمايز مى كند و در اين قطعه او به واسطه ى همين چگونگى تهيه و پخت و خوردن خوراك است كه متمايز مى شود و ابهت قهرمانانه و مردانه اش شكل مى گيرد و كليت اين شيوه ى متمايزكردن رستم البته در جهت متمايز كردن «خودى» از «ديگرى» است اين قهرمان خودى است كه چنين «مردانه» شكار مى كند. چنين غريب و عظيم مى پزد و چنان باور نكردنى مى خورد.
در سينما، تلويزيون و مشابه آن يا به عبارت ديگر در متون چندرسانه اى خوراك در متن چندرسانه اى در قالب نشانه هاى نمادين زبانى و همچنين در قالب نشانه هاى شمايلى تصويرى نمايان مى شود و در كنار لايه هاى ديگر متنى و در جهت اهداف كلى متن دلالت مى كند. در ادامه به بررسى اجمالى كاركردهاى نظام نشانه اى خوراك در فيلم «مهمان مامان» مهرجويى (1383) خواهيم پرداخت.
در زبان و همچنين در متون چندرسانه اى نشانه هاى خوراك در شكل نظام شمايلى تصوير يا نمادين زبان فرصت بيان و دلالت پيدا مى كنند و از قواعد كلى دستگاه هاى نشانه اى صورى زبان و تصوير پيروى مى كنند. اما حالت سومى نيز براى خوراك وجود دارد كه خوراك در شكل مادى اش بيان صورى پيدا مى كند؛ يعنى خوراك خود متن مى شود؛ اين موردى است كه در بافت اجتماعى آيين هاى خوردن، مهمانى، تفريح، سفر، رستوران، پيك نيك و... خوراك در ماديت خود كاركرد نشانه هاى صورى را به عهده مى گيرد و ميز يا سفره ى غذا در كنار لايه هاى ديگر، موقعيت، اشخاص و... چونان متن عمل مى كند. البته به نظر نگارنده همين كاركرد صورى نشانه اى مواد خوراكى، تابعى از نظام زبانى اى است كه به خوراك نظم نشانه اى نظام بنياد مى دهد و مقوله هاى مدلولى دال هاى خوراك را در نظامى تمايزى شناخت پذير مى كند.

«مهمان مامان» و نظام نشانه اى خوراك

خوراك در «مهمان مامان» محورى است كه همه ى وقايع بعدى فيلم، روابط بين اشخاص، موقعيت هاى اجتماعى، تمايز قومى و طبقاتى حول آن شكل مى گيرد و نظام نشانه اى خوراك فعالانه به كار گرفته مى شود تا امكان بيان كنش، مناسبات، موقعيت در سطح خرد و كلان فراهم شود.
براى خانواده اى كه در يك خانه ى بزرگ در جنوب شهر زندگى مى كنند كه هر اتاقش در اجاره كسى است، مهمانى مى رسد. اين خانواده، به خصوص زن اين خانواده (يعنى مامان) با اين مهمان ها كه از اقوام خودش هستند رودربايستى دارد و در نتيجه آبرويش را در خطر مى بيند كه نمى تواند چيز مناسبى براى خوردن تهيه كند و جلوى آبروريزى را بگيرد. همه ى همسايه ها دست به كار مى شوند و آخرين بقاياى چيزهاى خوراكى را كه در منزل دارند و شايد بتوان با آنها آبروى اين همسايه ى شريف را حفظ كرد، در طبق اخلاص مى گذارند. سرانجام در اين تلاش ها (به طور معجزه آسايى!!) موفق مى شوند و سفره اى بسيار پر و پيمان مى چينند و همه دور آن مى نشينند و همه چيز به خير و خوشى تمام مى شود. در اين فيلم نظام نشانه اى خوراك، كه هم بيان تصويرى دارد و هم بيان كلامى، به شكل بسيار پيچيده اى هم دلالت هاى گسترده اى دارد و هم پرده از ويژگى هاى خود برمى دارد. براى نمونه به مواردى در زير اشاره خواهم كرد.
1. نقش نظام خوراك در ايجاد همگرايى اجتماعى براى حفظ موقعيت اجتماعى يكى از اعضاى گروه از طريق حمايت از او در برگزارى يك آيين فرهنگى، كه همانا آيين فرهنگى پذيرايى از مهمان با خوراك شايسته و در خور باشد، مشاهده مى شود. در تلاش همسايه هايى كه خود نيز كم وبيش ذخيره ى غذايى درخورى ندارند، شاهد اين نقش هستيم. ناگفته نماند كه اين همسايه ها نه تنها در هديه ى مواد خام خوراكى كه در منزل دارند كمك مى كنند، بلكه با حضور فعال در آيين پخت وپز و سرانجام با دعوت شدن به سفره ى شام در همه ى مراحل تحقق اين باور و رفتار فرهنگى شركت دارند.
2. نقش نظام خوراك در تأكيد بر واگرايى اجتماعى. با به تصوير كشيدن خانه ى خانواده ى يوسف كه در شمال شهر واقع است و همه چيز دلالت بر ثروتمند بودن ايشان دارد و وارد كردن اين ماجرا در كنش محورى تهيه ى مواد غذايى، نظام نشانه اى خوراك نقش عامل بيان واگرايى اجتماعى را بازى مى كند. در حالى كه در خانه ى مامان على رغم فقر، شور و تلاش گرمابخشى جريان دارد، فضاى خانواده ى يوسف سرد و بى روح است. سردى و بى روحى خانه ى خانواده ى يوسف به بهترين شكل در انجماد انبوه مواد غذايى در فريزر نشان داده مى شود. مواد غذايى خام و منجمد است و فقط انباشته شده است. همين مواد غذايى به خانه ى مامان كه مى رسد، وارد يك كنش پرشور گرم فرهنگى مى شود. چراغ خوراك پزى، و گاز پيك نيكى و تابه هاى روغن داغ، در برابر فريزر سرد و مواد غذايى خام و منجمد، امكان بيان اين واگرايى اجتماعى را فراهم مى كند.
نمونه ى ديگرى از نمايش واگرايى اجتماعى كه به همگرايى منتهى مى شود، ماجراى رفتن پسر مامان به مغازه ى دوستش و آوردن مقدارى مرغ و ماهى از آن مغازه است. صاحب مغازه متوجه مى شود، مرغ و ماهى ها را مى گيرد و پسر را تنبيه مى كند، اما بعد اين رفتار واگرايانه تغيير جهت مى دهد و مرغ و ماهى ها را به در خانه ى مامان مى برد. نكته ى مورد نظر ما در اين بخش از فيلم، نقش هاى متفاوتى است كه خوراك و همچنين مواد غذايى لازم براى خوراك مى توانند در مناسبات بين فردى و اجتماعى بازى كنند. مرغ ها و ماهى هاى مغازه قبل از هر چيز كالا هستند. با تأكيد بر ويترين، ترازو و حساب و كتاب قيمت بر كالا بودن آنها تأكيد مى شود. همين كالاها كه بردنشان بدون پرداخت پول زمينه ى درگيرى و دعوا را به وجود مى آورد، در مرحله اى ديگر به هديه تغيير نقش مى دهند و به عامل همگرايى اجتماعى تبديل مى شوند.
3. نقش تمايزآفرين بين خود و ديگرى، نظام خوراك در تمايزآفرينى بين خود و ديگرى در سطوح متفاوت شكل دهى به خود و به ديگرى نقش مهمى بازى مى كند. حال اين تمايز ممكن است سطوح متفاوتى داشته باشد؛ تمايز خود و ديگرى در سطح ملى، قومى، طبقاتى، جنسيتى، سنى و... كاركرد رستوران هاى ايرانى، چينى، هندى، تايلندى و... در سراسر دنيا و نقش آنها و خوراكى كه ارائه مى كنند به عنوان نشانه هاى صورى تمايزآفرين در سطح ملى، نمونه هاى خوبى از اين نقش تمايزى خوراكى هستند، در سطح قومى، منطقه اى و... نيز نظام نشانه اى خوراك همين كاركرد را به طور گسترده دارد كه البته ورود به بحر آن از حوصله ى اين مقاله خارج است. اجازه بدهيد به فيلم بازگرديم. نمونه ى بارز تمايز ناشى از خوراك را در رابطه ى بين همه ى همسايه ها و مهمان ها از يك سو و مش مريم ايلامى از سوى ديگر مى بينيم. در تهيه ى خوراك و آماده كردن آن و همچنين در نوع خوراك و البته در لباس و رفتار و.. مش مريم يك غيرخودى متمايز است كه البته جريان غالب فرهنگى خودى يا فيلم مى كوشد او را با تلاش به پذيرش معيارهاى جمع وارد كند. مش مريم سر سفره مى گويد:
- شما از اين شامى هاى من مى خورين؟ خيلى تميز درست كردم.
و سپس وقتى ديگران با اكراه شامى ها را برمى دارند و كنار بشقاب هايشان مى گذارند، قهر مى كند و مى رود. سپس در گفتگويى با مامان مى گويد:
- نه از شامى هاى من مى خورن، نه لب به ترشى هاى من مى زنن؛ مگه من چمه؟ و وقتى بالاخره به جمع برگردانده مى شود، مامان مى گويد:
- تو رو خدا از اين چيزايى كه مش مريم آورده بخوريد؛ دلخور شده شما گذاشتين گوشه ى بشقاباتون.
مورد ديگرى از اين نقش تمايز بين خودى و ديگرى را در تقابل بين خانه ى پدر و مادر يوسف و خانه ى مامان، تقابل بين دو طبقه ى اجتماعى و نقش خوراك در تأكيد بر اين تقابل مشاهده مى كنيم كه قبلاً درباره اش بحث شد.
4. در اين فيلم شواهدى نيز وجود دارد كه بر خوراك و كاركردهايش در حكم نظام نشانه اى صورى فرهنگى تأكيد مى كند. در شرايطى كه همسايه ها كوشش مى كنند از موجودى مواد غذايى خود چيزى براى كمك بياورند، همسر يوسف كمى گوشت و لپه مى آورد. گوشت كم است و كفاف نمى دهد. او پيشنهاد مى كند كه آن را ريزريز و با سويا هم مخلوط كنند. مامان در واكنش به اين پيشنهاد مى گويد:
- نه، معلوم مى شه! از خجالت مى ميرم.
سويا فقط در يك نظام ارزش گذارى نشانه اى صورى فرهنگى مى تواند مايه ى خجالت باشد، زيرا از نظر ماده ى غذايى پيوسته شاهديم كه متخصصان علوم غذايى از ارزش غذايى سويا به عنوان جايگزين مناسبى براى گوشت سخن مى گويند. مشاهده مى كنيم كه خوراك چگونه چونان نشانه هايى صورى در نظامى نشانه اى فرهنگى و نه در واقعيت مادى خود عمل مى كند.
در همين نظام ارزش گذارى صورى است كه مرغ و جوجه جايگاهى فراتر از گوشت و خورش يافته و مامان مى گويد:
-اى كاش يه مرغى، جوجه اى، چيزى داشتم مى ذاشتم وسط سفره يه رونقى مى گرفت.
مورد ديگر را مى توان در گفتگوى پسر با مامان مشاهده كرد كه انسان را به ياد مراسم پاگشايى مى اندازد. گفتگوى زير بين پسر و مادر رخ مى دهد:
- مامان حالا چى مى شه مرغ سر سفره نباشه.
- تو نمى فهمى؛ هنوز خيلى زوده كه بفهمى.
نظام هاى فرهنگى، نظام هايى اكتسابى هستند و با زندگى اجتماعى در بسترهاى فرهنگى ما با آن نظام ها و كاركردهايشان آشنا مى شويم و به اصطلاح سواد آنها را به دست مى آوريم. همين نكته در مورد نظام نشانه اى خوراك هم صادق است. گفتگوى فوق به خوبى بر اين وجه نظام خوراك در حكم نظامى فرهنگى كه هنوز پسر نوجوان به خوبى با كاركردهاى دلالتى آن آشنا نيست و دارد درس آشنايى با آن را فرامى گيرد، تأكيد مى شود.

جمع بندى

در اين نوشته ى مختصر، نخست بين دو مفهوم تغذيه و خوراك تمايز قائل شديم. تغذيه را فعاليتى زيستى و غريزى و خوراك را فعاليتى فرهنگى دانستيم. سپس اشاره شد كه نظام نشانه اى خوراك دربرگيرنده ى يك رمزگان ثانويه ى فرهنگى (رمزگان خوراك) و متون خاص خود است. از طرفى خوراك در يك رابطه ى بين رمزگانى، بين يك رمزگان فرهنگى و رمزگان زبان، در متون زبانى امكان بيان پيدا مى كند و يك نظام فرهنگى از طريق دستگاه نشانه اى زبان و در متون زبانى به بيان كاركردها و تمايزهايش مى پردازد. در اينجا نظام صورى خوراك با نظام نشانه اى زبان در تعامل قرار مى گيرد و در قالب نشانه هاى نمادين زبانى بيان مى شود. در سينما، تلويزيون به متون چندرسانه اى از اين قبيل نشانه هاى شمايلى نيز در شكل دادن به متون چندوجهى كه يكى از وجوه آنها را رمزگان فرهنگى خوراك ممكن كرده است، فرصت عمل پيدا مى كنند. سرانجام با خوراك كه نه به واسطه ى رسانه اى ديگر، بلكه به واسطه ى خود بيان مى شود در سفره يا ميز غذا در حكم يك متن روبه رو هستيم. متنى كه جالب است بدانيم برخلاف متون ديگر، همه ى وجوه صورى و بيانگرى فرهنگى اش فقط در نابودى اش به كمال مى رسد. سفره ى غذا را نمى توان چيد و در حكم يك متن (مثل كتاب) حفظش كرد. اما در آيين هايى چون جشن هاى عروسى شاهديم كه به واسطه ى يك امكان ديگر توليد متن، مثلا عكاسى يا فيلمبردارى همين سفره را از طريق يك ابزار ديگر ثبت و به متنى ماندگار تبديل مى كنيم.
سرانجام با تكيه بر فيلم «مهمان مامان» ساخته ى مهرجويى (1383) بر نقش هاى متفاوت نشانه هاى خوراك تأكيد كرديم و مسائلى چون همگرايى و واگرايى اجتماعى، نقش تمايزى ملى، قومى، سنى، جنسيتى و غيره را با ذكر نمونه هايى برشمرديم.

پي‌نوشت‌:

1- عضو هيئت علمى دانشگاه هنر.

منبع تحقیق:
1.Barthes, Roland (1967), Elements of Semiotics, Hill and Wang: New york.

منبع مقاله:
مجموعه مقالات دومين هم انديشي نشانه شناسي هنر (به اهتمام دکتر حميدرضا شعيري)



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.