جايگاه زنان در ايران اسلامي

با همه توجهي که زن ايراني به ويژه به عنوان مادر در داخل خانه از آن بهره مند بود، به ندرت در انظار عمومي ظاهر مي شد. در نظام حقوقي ساسانيان با زن در همه موارد نه به عنوان عامل، بلکه به عنوان موضوع حقوقي رفتار شده
جمعه، 6 تير 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جايگاه زنان در ايران اسلامي
 جايگاه زنان در ايران اسلامي

 

نويسنده: برتولد اشپولر
مترجم: مريم اميراحمدي



 

با همه توجهي که زن ايراني به ويژه به عنوان مادر در داخل خانه از آن بهره مند بود، به ندرت در انظار عمومي ظاهر مي شد. در نظام حقوقي ساسانيان با زن در همه موارد نه به عنوان عامل، بلکه به عنوان موضوع حقوقي رفتار شده است. البتّه توجه معطوف به وي به تدريج، حتي اگر شرايط قديمي به صورت صوري هم حفظ مي شد، افزايش مي يافت. اين پيشرفت که به موازات افزايش تضمين حقوق بردگان در عصر ساساني ادامه داشت)، (1) در داستان عاشقانه روابط خسرو دوّم با سوگلي(مسيحي) وي شيرين نيز انعکاس مي يابد. در اغتشاشات قبل از بر تخت نشستن يزدگرد سوّم حتي براي مدت کوتاهي شاهزاده خانم آذرميدخت حکومت را در دست داشت.
معهذا در سراسر آسياي غربي(به علاوه بيزانس) نظريات تندي درباره موقعيت زن در انظار عمومي انتشار يافت و اين، خود دليل آن بود که اصولاً عقايد در اساس ملايمتر اعراب به تدريج از بين مي رفت و معجّب کردن زنان و محدود کردن آنان در حرم جايگزين آن مي شد. در نواحي دور دست ايران سنتهاي قديمي ساسانيان نيز به هر حال برقرار بود و بنابراين، زن در آزادي عمل خود بسيار محدود ماند. در ديلم در پايان قرن چهارم هجري قمري/ دهم ميلادي زنان اجازه داشتند فقط شبها و در لباس سياه از خانه خارج شوند. (2) و از طبس در کوير نمک گزارش شده است که هنوز در سال 444هـ/1052 م هر زني که با مردي غير از خويشاوندان خود صحبت مي کرد مجازاتش مرگ بود(3) در گيلان- مانند اغلب فرهنگهاي ابتدايي- کارهاي مشکل کشت و زرع به زنان واگذار مي شد.(4) اين موقعيت سخت و غيرعادلانه زن منتج بدان شد که اعراب تصور کنند که قرآن(5) نيز زنان را به مثابه وسيله اي در نظر مي گيرد و اجازه مي دهد که با زنان اسير، بدرفتاري شود.(6) اين امر گهگاه مجدداً بدين نتيجه مي رسيد که هر اميري- مانند برادر معروف و زورگوي حاکم خوارزمشاهي- تصور کند که مي تواند رعايايش را به تسليم زنان و دختران زيباي خود مجبور سازد، (7) و يا اينکه به اين نتيجه مي رسيد که فرقه المقنع، رسم زنان مشترک(زناشويي گروهي؟) را بين خود معمول کنند.(8)
اين نوع محدوديت و در تنگنا قراردادن زن برخلاف برداشت ديگر نواحي مانند طبرستان بود، که هر 14 روز يک بار بازار هفتگي در پريم تشکيل مي شد و به پسران و دختران جوان اين فرصت را مي داد که با يکديگر آشنا شوند. اين بدان معني بود که در بين اين جمعيت روستايي- و هنوز بيشتر زردشتي- حجاب هنوز به مرحله ي عمل درنيامده بود.(9) نظريات قديمي اعراب نيز گوياي چنين امري است، به طوري که زن حاکم خراسان در هنگام بازگشت پيروزمندانه حارث(پسرعمويش؟) از جنگ با ترکان، در انظار عمومي هديه اي به وي تقديم کرد.(10)- البته در تمام اين موارد گزارشهاي موجود بسيار مختصرتر از آنست که بتواند اين مسأله را روشن کند که تا چه حد آنچه راجع به رابطه مرد با جنس مخالف در بين اسکان يافتگان، کوچ نشينان، مهاجران به شکل پراکنده و مجتمع، متأهلان، مجردان، نجيب زادگان و غيره مي دانيم، جنبه ي عمومي داشته است.
امّا به ويژه توجه قديمي و موروثي در مقابل مادر، زمينه را آشکارا در جهت ايجاد موقعيت احترام آميزي براي زن هموار کرد. مادر مرزپانِ اسير باعث شد که تجّار، پسرش را با لباس مبدّل آزاد کنند(43-342هـ/54-953م)، (11) مادر صمصام الدوله آل بويه فرزند را به هنگام شکستش در لشکرکشي خوزستان تسلّي مي داد(384هـ/994م)، (12) و مادر مجدالدّوله آل بويه که بخاطر او، حکومت را در ري موقتاً اداره مي کرد، و پس از قيام پسر ديگرش شمس الدوله به او کمک کرد و او را به جاي مجدالدوله، برتخت نشانيد(97-396هـ/7-1006م)، (13) همچنين از پيرزناني گزارش شده است که آنها واهمه اي نداشتند که شخصاً به حاکم مراجعه کنند، تا مجازات مأموران خاطي را طلب کنند (در نزد محمود غزنوي).(14)
تحول شديد براي رسيدن به آزادي بيشتر، و تا حدي رهايي کامل از قيود را نفوذ ملل ترک با خود به ايران و به طور کلي به آسياي مقدم آورد. ترکان تا آن زمان، به ويژه قبل از تماس با اسلام، محدوديتهاي کمتري براي زنان قايل بودند، و همينکه خود را به سرعت با تمدن آسياي مقدم همآهنگ ساختند، به زنان نيز به طور کلي ميدان وسيعتري براي حضور در انظار عمومي داده شد. اکنون نه فقط زنان مي توانستند خود را به وسيله فعاليتهاي نيکوکارانه مشهور سازند و مساجد و مدارس وقف کنند، (15) بلکه پيوسته به شکلي فزاينده، اگرچه سياست نامه خطري در اين امر مي بيند، نقشي سياسي نيز ايفاء مي کردند.(16) ترکان خاتون، يکي از بيوه هاي ملکشاه به برادر شوهر خود اسماعيل(حدود سال 486هـ/1093م) پيشنهاد ازدواج داد تا بدين وسله بتواند کوشش کند که در تحولات سياسي، در جهت منافع پسرش محمود، تأثير بگذارد.(17) زن محمد حاکم سلجوقي(512-498 هـ/1118-1105م) وزير حاکم نيز بود(18)، و مادر ارسلان سلطان سلجوقي، که در سال 570هـ/1174م درگذشت، در تشکيلات اداري دولتي نفوذ يادي داشت؛ او حتي احتياجات سپاه را برآورده مي کرد و در لشکرکشيها شرکت داشت.(19) اين جسارتها طبيعتاً بي خطر هم نبود، چنانکه همسر بر کيارق طي نبردي کشته شد(488هـ/1095م)(20). به طبع آزادي بيشتر، امکان، به وجود آمدن روابط غيرمجاز را به همراه نيز آورد.(21) وزير برکيارق حتي اين حق را به خود داد که پس از شکست در نبردي به حرم سلطان پناه ببرد و چنين کرد (بدون اينکه با عاقبت اسفناکي روبرو شود.)(22) البتّه بر طبق اسامي حکام عصر سلجوقي، هيچ زني در دوره فرمانروايي اين سلسله به حکومت نرسيده است. اين امر نکته اي است که ابتدا نزد قراختائيهايي که از آسياي شرقي آمدند (566هـ/1170 م)(23) و به شدت تحت تأثير فرهنگ چيني قرار داشتند، و سپس نزد مغولان نيز کاملاً قابل مطالعه است.

پي نوشت ها :
 

1. Bartholomae,Die Frau im sassanidischen Recht,(Heidelberg 1924). S.7, Christensen 317f.
محتوي اثر:
D. pesle: La femme musulmane dans le droit, la religion et lesmoeurs,(Rabāt,1946).
و نيز مانند: (اسلام و زن) Sa 'id Al-Afgūni: Al-Islām wa' l-mar,a که براي من ناشناخته است. Damaskus). (1945 که موضوع را در چهارچوب تئوري حقوق اسلام بررسي کرده است. Levy' Soc.I 131-191
2. مقدسي: احسن التقاسيم، ص 370.
3. ناصرخسرو، سفرنامه، ص 94 وسط صفحه.
4. حدودالعالم، ص 137.
5. قران کريم، سوره4، ص 36.
6. طبري: تاريخ2، ص 1181(برادر قتيبه در مقابل سوگلي زنداني برمک کشيش نوبهار).
7. طبري: تاريخ 2، ص 1237(سال 93هـ/12-711م).
8. نرشخي: تاريخ بخارا، ص 73.
9. حدودالعالم، ص 136(سال 372هـ/982م).
10. طبري: تاريخ 2، ص 1889.
11. ابن اثير: الکامل، ج8، ص 166.
12. روذراوري: ذيل تجارب الامم، ص 260.
13. ابن اثير: الکامل، ج9، ص 70.
14. قابوس نامه/ چاپ ديتز، ص 801 و بعد (در يک حکايت).
15. حدود سال 493هـ/1100 م همسر اتابک شيراز: زرکوب، شيرازنامه، ص 45 و بعد. درحدود سال 560 هـ/1165 م دختر اسپاهبذ (مقتول) طبرستان: ابن اسفنديار: تاريخ طبرستان، ص 250 و بعد.
16. سياست نامه، ص 156.
17. راوندي: راحة الصدور، ص 141: Matth.208
18. بنداري، زبدة النصرة، ص 100-UZ.47
19. راوندي: راحة الصدور، ص 300-290.
20. حسيني: اخبار دولة السلجوقيه، ص 53.
21. مادر برکيارق با اتابک وي: حسيني: اخبار دولة السلجوقيه، ص 52(سال 486هـ/1093م)، (سال 492هـ/1099م)
22. Urāda/ türk II.263.
23. جويني: تاريخ جهانگشا، ج2، ص 17 و نيز: Wittfogel-Menges

منبع مقاله :
اشپولر، برتولد؛ (1386)، تاريخ ايران در قرون نخستين اسلامي(جلد دوم)، ترجمه ي مريم ميراحمدي، تهران: شرکت انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ پنجم



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط