مؤلف: كيتي فرگوسن
مترجم: رضا خزانه
مترجم: رضا خزانه
دركمبريج انگلستان، خيابان قديمي و تنگي وجود دارد كه خيابان فري اسكول (1) ناميده مي شود. اين خيابان از كليساي سنت بِنِت (2) كه در قرن يازدهم ساخته شده است شروع مي شود، در محلي كه دوچرخه ها به نرده هاي حياط كليسا مهار شده و گُلها و شاخه ها از نرده ها آويزان اند، پيچ مي خورد و در كنار ديواري سياه با سنگهاي زُمُخت وپنجره هاي باريك كه پشت بناي قرن چهاردهم كورپوس كريستي (3) قرار دارد، عريض مي شود. در نزديكي اين محل در آن طرف خيابان، لوحه اي در كنار يك در ورودي به سبك گوتيك قرار دارد كه روي آن عبارت «آزمايشگاه كاونديش» (4) را مي توان خواند.
درهاي ورودي ديگر كمبريج به حياطهاي باشكوه و بسيار قديمي راه پيدا مي كنند. حياطي كه در آن طرف در «كاونديش قديمي» قرار دارد، شبيه به اين حياطها نيست. از صومعه اي كه در قرن دوازدهم در اينجا برپا بوده، يا باغچه هايي كه پس از آن روي خرابيها ايجاد شده، چيزي باقي نمانده است. به جاي آن سنگفرشهاي پوشيده از آسفالت خاكستري و ساختمانهاي شبيه كارخانه ديده مي شود كه بيشتر به زندان مي مانند. با وجود اين، در طول يك قرن، پيش از آنکه دانشگاه كمبريج آزمايشگاههاي «جديد» كاونديش را در سال 1974 بسازد، اينجا يكي از مهمترين مراكز تحقيقات فيزيك دنيا بود. در اين بناها بود كه، ج.ج.تامسون (5) الكترون را كشف كرد، ارنست رادرفورد (6)تحقيقات خود را درباره ي ساختار اتم انجام داد و كارهاي ديگري از اين قبيل به سامان رسيد.
در 29 آوريل 1980 در اينجا در سالن كنفرانس كوكرافت (7) دانشمندان و مقامات دانشگاه روي صندليهاي رديف شده بر كف شيب دار سالن كه مقابل ديواري پوشيده از تخته سفيد و پرده اسلايد بود، گرد هم آمدند. اين جلسه به مناسبت اولين خطابه ي يك پروفسور جديد كرسي لوكاشين (8) رياضي برقرار مي شد. اين پروفسور اِستيون ويليام هاوكينگ (9) رياضيدان و فيزيكدان سي و هشت ساله بود.
عنوان خطابه به يك سؤال بود: « آيا دورنماي پايان فيزيك نظري (10) ديده مي شود؟» و هاوكينگ با اعلام اينكه پاسخ او به اين سؤال مثبت است شنوندگان را شگفت زده كرد. او از آنان دعوت كرد كه به او بپيوندند و با گريزي شورانگيز از ميان زمان و مكان جام مقدس (11) علم را بيابند: نظريه اي را بيابند كه جهان و هرچه را كه در آن روي مي دهد، تبيين كند.
اِستيون هاوكينگ، در حالي كه يكي از شاگردانش خطابه ي او را براي جمعيت گردآمده در سالن، قرائت مي كرد روي يك صندلي چرخدار نشسته بود. با يك قضاوت ظاهري، به نظر نمي آمد كه هاوكينگ انتخاب مناسبي براي رهبري يك كار خطير باشد. فيزيك نظري براي او گريز بزرگي از يك زندان بود، زنداني بسيار بدتر از آنچه درباره ي آزمايشگاههاي قديمي كاونديش گفته مي شد. از اوايل بيست سالگي او با بيماري از كار افتادگي روزافزون كه از مرگ زودرس او خبر مي داد، مي ساخت. هاوكينگ مبتلا به بيماري اسكلروز جانبي آميوتروفيك (12) است. اين بيماري، در آمريكا، لوگريك (13) ناميده مي شود، لوگريك يك بازيكن بيسبال بود كه به اين بيماري مبتلا شد و در اثر آن درگذشت. پيشرفت اين بيماري، در مورد هاوكينگ، كُند بود ولي زماني كه او كرسي لوكاشين را عهده دار شد، ديگر توانايي راه رفتن، نوشتن، غذا خوردن را نداشت و اگر سرش به پايين مي افتاد، نمي توانست آن را بلند كند. صحبت كردن او غير مفهوم و تنها براي كساني كه او را خيلي خوب مي شناختند، قابل درك بود. براي خطابه ي لوكاشين، او با زحمت زياد متن موردنظر خود را قبلاً ديكته كرده بود تا شاگردش بتواند آن را در جلسه بخواند. اما هاوكينگ معلول نبوده و نيست. او يك رياضيدان و فيزيكدان فعال و برجسته است و بعضي ها او را برجسته ترين فيزيكدان پس از اينشتين مي دانند. كرسي لوكاشين يك مقام آكادميك ممتاز است كه زماني سِر ايزاك نيوتن (14) عهده دار آن بود.
اين يك شجاعت ناشي از خصوصيت هاوكينگ بود كه مقام استادي ممتاز را با پيشگويي پايان رشته ي كار خودش آغاز كند. او گفت كه شانس زيادي وجود دارد كه آنچه به نظريه ي همه چيز (15) معروف است، تا قبل از پايان قرن پيدا شود و در اين صورت كار چنداني براي امثال او در زمينه ي فيزيك نظري باقي نخواهد ماند.
پس از اين كنفرانس، خيلي اشخاص فكر مي كردند كه استيون هاوكينگ پرچمدار كنكاش براي يك نظريه ي توجيه كننده ي جهان خواهد بود. اما او نزديكترين نظريه به نظريه ي همه چيز را، نه يكي از نظريه هاي خود، بلكه نظريه ي «اَبَر گرانش N=8»دانست. نظريه اي كه بسياري از فيزيكدانان اميد داشتند بتواند به يگانگي كليه ي ذرات و نيروهاي طبيعت بينجامد. هاوكينگ از همان ابتدا به اين موضوع اشاره مي كند كه كار او تنها قسمتي از تصوير بسيار گسترده تري است كه به همكاري فيزيكدانان همه ي دنيا نياز دارد؛ همچنين جزئي از يك تصوير ذهني بسيار كُهن است: اشتياق درك جهان تقريباً به قدمت هوشياري انسان است. از همان ابتدا كه متوجه شده ايم طبيعت طرح و نقشي دارد، كوشيده ايم تا آن طرح را با اسطوره ها، مذهب و سپس با رياضيات و علم، توضيح دهيم. شايد ما خيلي بيشتر از اجداد دورمان نسبت به درك كامل اين طرح نزديك نشده باشيم، ولي بيشتر ما، مانند استيون هاوكينگ به اين فكر تمايل داريم كه نزديكتر شده ايم.
استيون هاوكينگ مي گويد كه نمي خواهد هيچ كس سرگذشت زندگي او را بنويسد. مطمئناً سرگذشت زندگي او به معناي معمول نخواهد بود. در حقيقت نمي توان از«سرگذشت زندگي» هاوكينگ چيز زيادي درباره ي او دانست. براي اينكه وجود او را آن طور كه هست درك كنيم دست كم بايد اندكي درباره ي علم او پُرس و جو كنيم و در شور و شوقي كه او نسبت به علم دارد سهيم شويم. در دسامبر سال 1989 و ژوئن سال 1990 كه من مصاحبه اي با او داشتم بيشترين وقت ما مصروف بحث درباره ي جنبه ي علمي شد. آنچه هاوكينگ مي خواهد ما درباره ي او بدانيم، همين علم است.
سرگذشت هاوكينگ پر از مطالب ضد و نقيض است. در زمينه ي علم و مردم، اشيا اغلب آنچه به نظر مي رسند، نيستند و قطعاتي كه مي بايست با هم جفت و جور شوند از اين امر اجتناب مي كنند. مي آموزيم كه آغازها مي تواند پايانها باشد؛ شرايط دردناك مي تواند به خوشبختي ختم شود، گرچه شهرت و موفقيت ممكن است اين عاقبت را نداشته باشند؛ اگر دو نظريه ي علمي بزرگ را با هم قياس كنيم، به نظر مي آيد كه چيز بي معنايي به ما مي دهند؛ فضاي خالي، خالي نيست؛ سياهچاله ها سياه نيستند؛ و مردي كه ظاهر او در انسان وحشت و دلسوزي ايجاد مي كند، با خنده ما را به جايي مي برد كه بايد مرزهاي زمان و مكان باشند ولي نيستند.
به هر طرف از دنيا كه نظر مي افكنيم، پي مي بريم كه واقعيت به طرزي شگفت آور، پيچيده و گريزان و گاهي بيگانه است. دستيابي به واقعيت، هميشه آسان نيست. پيشگويي آن غيرممكن است. آيا به راستي هيچ نظريه ي علمي مي تواند همه چيز جهان را توضيح دهد؟
پي نوشت ها :
1.Free School
2.St.Bene`t
3.Corpus Christi
4.Cavendish Laboratory
5.J.J.Thomson
6.Ernest Rutherford
7.Cockcroft
8.Lucasian
9.Stephen William Hawking
10.Theoretical Physics
11.Holy Grail جامي كه مسيح در شام آخر از آن نوشيد- م.
12.Amyotrophic lateral sclerosis
13.Lou Gehrig
14.Sir Isaac Newton
15.Theory of Everything
نظريه ي همه چيز يا نظريه ي جامع، نظريه اي است كه بتواند همه چيز جهان را توضيح دهد.
فرگوسن، كيتي(1379)، داستان زندگي و پژوهشهاي استيون هاوكينگ، رضا خزانه، ترجمه دکتر رضا خزانه، تهران: انتشارات فاطمي، چاپ ششم