نويسنده: سيد حسين نصر
مترجم: سيد محمد صادق خرازي
مترجم: سيد محمد صادق خرازي
پيش از پرداختن به واقعيت هاي روز قيامت بر اساس تعاليم اسلامي بايد نکته اي را در مورد نشانه ي کليدي قرآن در اشاره به عدالت و داوري نهايي خداوند نسبت به اعمال ما ذکر کنيم. اين نشانه «ميزان» است که بارها در قرآن به کار رفته و در متون قديمي مختلف در زمينه ي اخلاق و ديگر موضوعات تکرار شده است. خداوند همه چيز را به اندازه ي صحيح و با هماهنگي آفريده است و اين هماهنگي بر دنيا حاکم است، که خود نشانه اي از وحدت در کثرت مي باشد. چنان چه قرآن مي فرمايد: «و زمين را گسترديم و در آن کوه هاي عظيم افکنديم. و از هر چيز به شيوه اي سنجيده در آن رويانديم» (حجر، 19).
اين توازن در هر سطح از وجود از واقعيات فيزيکي تا شيميايي، روحي و رواني را در برمي گيرد. در عناصر جسم و جان ما توازن وجود دارد که کل اين وجود متعادل گشته است. براي مسلماناني که از لحاظ روحي به تعالي رسيده اند، توازني بين جان و جسم و ميزان رضايت هر يک از اين بخش ها به وجود آمده است. براي اداي حق آنچه خداوند در سرشت هر چيزي نهاده، بايد در تعادل زندگي کرد و توازن بين همه چيز را تشخيص داد؛ درنتيجه بايد در عدالت به سر برد. توازن، اعمال انساني را نيز در برمي گيرد. اين حکم قرآني: «پيمانه و وزن را از روي عدل تمام کنيد» (انعام، 152)، نه تنها به فروش عادلانه ي کالا در بازار بر مي گردد بلکه نشان دهنده ي اين است که در هر موردي در زندگي بايد عدالت را رعايت کرد. به طور کلي اعمال ما از سوي خداوند با ميزان سنجيده مي شود و در روز حساب بر اين اساس داوري خواهيم شد: «روز قيامت ترازوهاي عدل را تعبيه مي کنيم» (انبياء، 47). ميزان چنان نشانه ي روشني از عدالت و هماهنگي و برابري در جهان است که قرآن تأکيد مي کند: «... و با آن ها کتاب و ترازو را نيز نازل کرديم تا مردم به عدالت عمل کنند» (حديد، 25). لازمه ي حفظ تعادل در همه چيز، زندگي عادلانه است. در هنرهاي سنتي اسلامي، هيچ مجسمه اي وجود ندارد؛ اما مي توان گفت مجسمه ي غربي انساني با چشمان بسته که ترازويي را به دست گرفته است و نشانه ي عدالت است و در بسياري از دادگاه ها و مجامع قضايي ديده مي شود، نمودي از اين ايده ي اسلامي درباره ي عدالت است که به وسيله ي ترازو نشان داده شده و برابري در پيشگاه خداوند به شکل انساني با چشم بند در هنر غرب نمود پيدا کرده است. به مسلمانان همواره يادآوري شده است که: «وزن کردن را به عدالت رعايت کنيد و کم فروشي نکنيد» (الرحمن، 9)، زيرا انسان سرانجام روزي در برابر داوري قرار مي گيرد که عدالتش بي پايان است و گرچه مهر و بخشش او بي پايان است، اما داوري اش نيز در حد کمال مي باشد.
تعاليم اسلام در مورد معاد
تمامي مسلمانان به هر مذهبي که وابسته باشند به زندگي بعد از مرگ، بهشت و جهنم، روز داوري و ديگر واقعيت هاي رستاخيزي معتقدند که از بسياري جهات شبيه باورهاي سنتي مسيحيت است. باور به معاد از لحاظ لفظي به معناي بازگشت به سوي خداوند است و از لحاظ اعتقادي رستاخيز است. اگر اين مسئله را بررسي مي کنيم، به اين دليل است که باور به زندگي بعد از مرگ به باور به عدالت الهي وابستگي نزديکي دارد. انسان در جهاني مملو از عدالت زندگي مي کند و بنابراين اگر عدالت الهي را بپذيرد، پذيرش واقعيت جهان ديگر و تجاربي که بعد از مرگ براي روح انسان پيش مي آيد نيز ضرورت مي يابد. حتي امانوئل کانت که به متافيزيک باور نداشت، در فلسفه ي عملي و اخلاقي خود در مورد موضوع عدالت به خداوند رجعت کرد. در هر حال، مسلمانان به حدي واقعيت زندگي بعد از مرگ را باور دارند که حتي امروز نسبت به اين معضل اخلاقي که در غرب مطرح شده که چگونه خدايي عادل مي تواند جهاني چنين عاري از عدل بيافريند، بي اعتنا هستند. مسلمانان بر اين نکته آگاه اند که قضاوت ما از زندگي روي زمين تنها بخشي کوچکي از حلقه ي زندگي را دربر مي گيرد که کل آن براي ما قابل مشاهده نيست.فلسفه ي علمي برخاسته از علوم نوين بخش اعظم طبقه ي تحصيل کرده و در غرب و به ويژه اروپا را از باور جدي به زندگي بعد از مرگ محروم کرده است و اخيراً بر اساس اين شک گرايي، حتي باور اسلام از زندگي بعد از مرگ بر اساس قرآن و حديث را به سخره مي گيرند. جالب اين جاست که همين شک گرايان درباره ي معادشناسي مطرح شده در آيين هاي هندو و بودايي چندان مطلبي ابراز نمي کنند و برجسته ترين اثر ادبي مسيحيت غربي، يعني کمدي الهي دانته را نيز از خاطر دور مي دارند. به همين دليل، بيان مختصري از موضوع پيچيده ي معاد اسلامي که يکي از موضوعات اصلي در قرآن است و حديث هاي بسياري از پيامبر در اين مورد نقل شده است، ضروري مي نمايد.
برداشت مسلمانان از معاد بر اساس دو ديدگاه است: نخست زندگي فردي و ديگري تاريخ انساني. تا آن جا که به ديدگاه دوم مربوط مي شود، مسلمانان هم مثل مسيحيان بر اين باورند که تاريخ انسان روزي پايان مي گيرد و اين نقطه ي پايان با مداخله ي الهي در تاريخ و ظهور مهدي و حکومت او که به دنبال ظهور دوم مسيح - و نه پيامبر - در بيت المقدس است، رخ مي دهد که همراه با ويراني جهان، تجديد حيات و داوري نهايي از سوي خداوند است. در مورد زندگي فردي، تعاليم مربوط به معاد به ما مي آموزد که در لحظه ي مرگ، ملک الموت براي گرفتن زندگي انسان ظاهر مي شود و بعد از آن فرد وارد مراحل بهشتي، برزخي يا دوزخي مي شود که بر پايه ي اعمال اين جهاني انسان است. عميق ترين حس از اين برداشت نشان مي دهد که ما زندگي بعد از مرگ خود را با اعمالمان در اين جهان مي سازيم. مسلمانان هم مثل مسيحيان علاوه بر جاودانگي روح به دوباره زنده شدن بدن نيز معتقدند.
حال، مي توان گفت که پيچيدگي واقعيت هاي مربوط به معاد را نمي توان براي بيش تر مردم به زبان ساده ي انساني بيان کرد. به همين دليل نوعي ساده سازي در اسلام و مسيحيت ديده مي شود که طي آن ايمان آورندگان معمولي در مقابل بهشت و جهنم و شرايط برزخي بين اين دو مرحله قرار مي گيرند. در تعاليم خاص اسلامي همچون نوشته هاي ابن عربي و ملاصدرا تصويري با تفاوت هاي ظريف ديده مي شود که مربوط به سفر روح از مراحل مختلف در زندگي بعد از مرگ است و در آن درجات مختلف بهشت، دوزخ و جهنم به شيوه ي دانته توضيح داده شده است. در واقع، کتاب هايي به زبان هاي عربي و فارسي نگاشته شده که همتاي اسلامي کتاب مردگان تبتيان است.
به علاوه، بايد گفت که توصيف واقعيات بعد از مرگ، استفاده از نشانه و نماد را ضروري مي سازد، حال چه به صورت اورشليم بلورين ملکوتي در مکاشفه ي يوحناي رسول و چه به شکل باغ ها، حوري ها يا جويبارهاي بهشتي در قرآن باشد. تا قرون در غرب بعضي از منتقدان اسلام درصدد تحقير بهشت اسلامي بودند و آن را چيزي جز قلمرو لذت هاي جسماني نمي دانستند؛ درست مانند بهشت بوميان آمريکا که به طرز توهين آميزي «منطقه ي شادشکار» توصيف شده بود. اين انتقاد بي اساس و بچگانه اکنون که بمب گذاران انتحاري را هوادارانشان شهيد مي خوانند، بار ديگر در رسانه هاي غرب مطرح شده است. اين مسئله واقعيت دارد که اسلام زبان بسيار عيني را در توصيف جهنم و بهشت به کار برده است. اگر در اين زبان نشانه هاي خاصي به کار نرفته بود، عيني بودن واژگانش براي کساني که با کتاب هاي مکاشفه و کمدي الهي آشنا هستند، عجيب نمي نمود. با اين همه، زبان قرآن زباني نمادين است وآن را نبايد تنها به طور تحت اللفظي معنا نمود؛ هر چند که معني لفظي آن نيز اهميت خاص خود را دارد. به اين ترتيب، توصيف بهشت در نگاه اول تنها تصعيد لذت هاي زميني از جمله تمايلات جنسي است؛ در حالي که در واقع عکس آن صدق مي کند. هر تجربه ي مجازي از لذت هاي طبيعي در اين جهان، سايه و بازتابي از حقيقت بهشتي آن است. عميق ترين تجربه ي جسماني انسان که پيوند جنسي است، بازتابي از پيوستن جان انسان با خداوند است که به صورت شادي فوق العاده و انبساط روح نمودار مي شود. ميوه هايي که در زمين داريم و از نعمت هاي خداست، نشانگر ميوه هاي بهشتي است. حتي باغ هاي روي زمين بازتابي از کهن الگوي بهشتي آن است. واژه ي پارادايس (1) انگليسي از کلمه ي پرديس در فارسي ميانه گرفته شده، و ريشه ي واژه ي عربي فردوس نيز هست، به معناي بهشت است. اگر تصور کنيم فردوس تنها تجربه ي تعالي يافته ي باغي خنک در گرماي کوير است اما همين واژه در زبان انگليسي بيانگر واقعيت هايي روحاني است، برداشت صحيحي نيست، بلکه هر باغ و بوستاني در روي زمين بازتابي از فردوس است و بهشت براي مسلمانان هم مثل مسيحيان، واقعيتي روحاني است. برداشت مسلمانان و از جمله شهيدان از بهشت با برداشت تعداد بي شماري از مسيحيان معتقد از جمله شهيدان و قديسان، تفاوت اساسي ندارد.
چيزي که در حال حاضر فرق کرده اين است که بسياري از افراد در اروپا و تا حدودي نيز در آمريکا، تمامي باور خود را به زندگي پس از مرگ از دست داده اند و زندگي انساني براي آنان به سال هايي محدود مي شود که بر زمين سپري مي کنند. اما تقريباً براي تمامي مسلمانان و مسيحيان راستين، زندگي زميني تنها بخشي از کل زندگي ما را تشکيل مي دهد. خداوند زندگي انسان را فراتر از چند روز زودگذر بر زمين آفريده است. فراز و نشيب هاي اين زندگي آزمون هايي است که به تأکيد قرآن، خداوند براي انسان مقدر کرده است. آنچه اهميت دارد، زندگي توأم با عدالت و انجام اعمال خير است، همان طور که قرآن مي فرمايد: «پس هر کس به وزن ذره اي نيکي کرده باشد، آن را مي بيند و هرکس به وزن ذره اي بدي کرده باشد، آن را مي بيند» (زلزال، 7- 8). مسلمانان با علم به عدالت خداوند و بخشش بي پايان او و با آگاهي کامل از وقايع جهان آخرت زندگي مي کنند و حتي امروزه نيز رفتار آنان به گونه اي است که نشانگر ارتباط و درک بهتري از واقعيت هاي ماوراي زندگي اين جهان است؛ ولي چنين چيزي را در اغلب غربيان امروزي نمي توان مشاهده کرد. اين آگاهي بر جنبه هاي بسياري از زندگي مسلمانان از جمله درک عدالت خداوند، اهميت اعمال ما در هدف نهايي روح انسان و معناي زندگي انساني تأثير مي گذارد.
پي نوشت :
1- Paradise.
منبع مقاله :نصر، سيد حسين، (1385)، قلب اسلام، ترجمه ي سيد محمد صادق خرازي، تهران: نشرني، چاپ چهارم