يثرب در صدر اسلام

يثرب از شهرهاي باستاني است که در کتيبه هاي معيني از آن نام برده شده است. اين شهر از جمله محلهايي بود که گروهي از نيروهاي معيني در آن اقامت داشتند. پس از آنکه روزگار دولت معينيان سپري گرديد، سبائيان حکومت آنجا را
شنبه، 21 تير 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
يثرب در صدر اسلام
يثرب در صدر اسلام

 

نويسنده: عبدالعزيز سالم
مترجم: باقرصدري نيا



 

الف. نامهاي يثرب

يثرب از شهرهاي باستاني است که در کتيبه هاي معيني از آن نام برده شده است. اين شهر از جمله محلهايي بود که گروهي از نيروهاي معيني در آن اقامت داشتند. پس از آنکه روزگار دولت معينيان سپري گرديد، سبائيان حکومت آنجا را در دست گرفتند. معروف است که حکومتهاي معين و سبأ همواره در پي بسط سلطه و نفوذ خود در سرزمينهاي شمال عربستان بودند. همچنين در جغرافياي بطلميوس دوبار از اين شهر نام برده شده است، يک بار به نام اياتريپه (1) و بار ديگر به نام اياتريپا (2). استفان بيزانسي از اين شهر به نام اياتريپا پوليس (3) ياد کرده است.(4)
اين شهر در نزد راويان اخبار گذشته به نام «اثرب» و «يثرب» معروف است.(5) به نوشته ي آنان يثرب مرکز مدينه است، که از قناة تا جرف و از المال، که بدان «برناوي» مي گويند، تا زباله امتداد مي يابد.(6) برخي از راويان اخبار گمان برده اند که اين شهر به دليل انتساب به يثرب بن قانية بن مهلائيل بن ارم بن عبيل بن عوص بن ارم بن سام بن نوح، بدين نام خوانده شده است؛ و او نخستين کسي بود که هنگام پراکنده شدن خاندان نوح در اين سرزمين فرود آمد.(7) ديگران گمان کرده اند که نام يثرب مأخوذ از «ثرب» به معني «فساد» يا از«تثريب» يعني «مؤاخذه به علت گناه» است و نوشته اند که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به دليل کراهت از تثريب از ناميدن اين شهر به اسم يثرب نهي کرد و آن را «طيبه» و «طابه» ناميد.(8) بلاذري مي نويسد که يثرب به نام رئيس گروهي از عمالقه ناميده شده است که پس از بيرون راندن بني عيل بن عوص بن إرم بن سام، از فرزندان نوح، از آنجا در آن فرود آمدند.(9)
در قرآن کريم هنگامي که به گفتار منافقان مي پردازد، نام يثرب ذکر شده است: وَ اِذا يَقوُلُ المُنافِقُون و الَّذينَ في قُلُوبِهِم مَرَضٌ ما وَعَدَنا اللهُ وَ رَسُولُه اِلاّ غُرُوراً. وَ اِذ قالَت طائِفهٌ مِنهُم يا اَهلَ يَثرِبَ لا مُقامَ لَکُم فَارجِعُوا وَ يَستَئذِنُ فَريقٌ مِنهُمُ الَّنبِيَّ يَقُولُونَ اِنَّ بُيُوتَنا عَورَةٌ وَ ما هِيَ بِعَورَةٍ، إن يُريدُونَ اِلّا فراراً.(احزاب/ 12-13)
« و هنگامي که منافقان و کساني که در دلهايشان بيماري است مي گفتند وعده اي که خدا و پيامبر او به ما دادند جز فريب نبود. و هنگامي که گروهي از آنان گفتند اي مردم يثرب جايگاهي براي شما نيست پس باز گرديد، و گروهي از آنان از پيامبر دستور مي خواستند و مي گفتند که خانه هاي ما برهنه است، در حالي که خانه هاي آنان برهنه نبود، و آنها مقصودي جز فرار نداشتند.»
سمهودي اشاره مي کند که علت ذکر نام يثرب در قرآن کريم از آن رو است که اين نامگذاري از قول منافقان نقل شده است.(10)
بدين ترتيب نام پيشين «مدينة الرسول» يثرب بود. اما در اينکه آيا يثرب نام خود شهر، يا محل خاصي از زمين آن و يا نام ناحيه اي بوده است که شهر پيامبر در آن قرار داشت اختلاف نظر وجود دارد.(11) نام مدينه که پس از هجرت پيامبر، به يثرب اطلاق شده است مأخوذ از کلمه ي آرامي مدينتا (12) به معني قرق و شهر، و خلاصه شده ي مدينة الرسول است. به اعتقاد من در هر دو حال اين نام پس از هجرت بدان شهر اطلاق شده است و پيش از آن درباره ي اين شهر به کار نرفته است. هر چند که برخي از مستشرقين بر اين عقيده اند که يهوديان متأثر از فرهنگ آرامي و يا بعضي از افراد بني ارم، که به آيين يهود گرويده و در يثرب فرود آمده بودند، آنجا را «مدينتا» مي ناميدند و کلمه ي «مدينه» نيز از همين کلمه گرفته شده است و بنابراين مدينه پيش از ظهور اسلام نيز به يثرب اطلاق مي گرديد.(13)
راويان اخبار در اين نکته اتفاق نظر دارند که يثرب به سبب فرود آمدن پيامبر در آن و نفرت ايشان از نام قديم اين شهر (14) اعم از اينکه کلمه ي يثرب به معني «تثريب» يا افساد باشد يا نام رئيس عمالقه اي باشد که در اعصار گذشته در حدود سال 600 ق م، بنا به گفته برخي از پژوهشگران معاصر در آنجا فرود آمدند، «مدينه ي الرسول» ناميده شده است.(15)
راويان اخبار نوشته اند که يثرب يا مدينه 29 اسم دارد که عبارتند از: مدينه، طيبه، طابه، مسکينه، عذرا، جابره، محببه، مجبوره، يثرب، ناجيه، موفيه، أکالة البلدان، محفوفه، مسلمه، مجنه، قدسيه، عاصمه، مرزوقه، شافيه، خيره، محبوبه، مرحومه، جابره، مختاره، محرمه، قاصمه، طباطبا (16) برخي ديگر از راويان اخبار اين نامها را نيز بر نامهاي پيشين افزوده اند: بحره، باره، بره، تندر، حسيبه، دارالأبرار، حسنه، دارالأخيار، دارالايمان، دارالسنه، دار الهجره، مختاره، غلبه، قبلة الاسلام، محفوظه، مدخل صدق، و مقدسه (17) سمهودي اين نامها را به 96 اسم رسانده است.(18) اما ابن زباله آنها را به 11 اسم محدود کرده است که عبارتند از: مدينه، طيبه، طابه، مسکينه، جابره، مجبوره، مرحومه، عذراء، محبه، محبوبه، قاصمه.(19)
همه ي اين نام ها پس از هجرت پيامبر، يعني در دوره ي اسلامي به اعتبار اينکه آنجا «دارالهجره» و مرکز حکومت اسلامي در عصر پيامبر و خلفاي راشدين بوده، به شهر مدينه اطلاق شده است.(20) اسم ديگري نيز هست که مدينه به سبب موقعيت جغرافيايي و قرار گرفتن در ميان حره ي واقم و وبره بدان خوانده شده است و آن «ذات الحرار» يا «ذات الأحرين» است.(21) اغلب اين نامها صفتهايي است که جهت تعظيم و اظهار فضايل و محاسن، مدينه را با آنها توصيف کرده اند.

ب.جغرافياي يثرب: موقعيت و آب و هوا

شهر يثرب در فاصله ي 500 کيلومتري شمال مکه و در دشتي وسيع و باز، و در زمين شوره زار و نمناک و داراي درخت و باغ واقع شده است.(22) نزديکترين کوه به شهر، کوه احد است، که در شمال يثرب واقع شده است و کوه عير در جنوب غربي آن قرار دارد.(23) کوه عير متشکل از دو کوه سرخ رنگ است که به داخل وادي العقيق نزديکترند. نام يکي از آنها «عير الوارد» و ديگري «عير الصادر» است.(24) در شرق يثرب بقيع الغرقد و در جنوب آن، روستاي قبا قرار دارد که حدود 3 کيلومتر از شهر يثرب فاصله دارد و در سمت قبله مي باشد و جنوب آن روستاي فرع است که بر سر راه ارتباطي مکه واقع شده است.
وادي العقيق از مناطق سر سبز و پر نعمت يثرب است و در حدود 4/5 کيلومتري غرب شهر قرار دارد و بنا به قولي فاصله ي آنجا تا شهر حدود 9 کيلومتر است. عقيق متشکل از چند درّه است که بر اثر جريان سيل به وجود آمده اند. يکي از آنها عقيق المدينه است که در نتيجه ي جريان سيل و ايجاد شيار در حره ي شهر پديد آمده، و آن درّه ي کوچکي است که چاه رومه در آن قرار دارد.(25) چاه رومه در شمال غربي شهر يثرب و در نزديکي محل تلاقي سيلابها، در زميني سخت و بدون زراعت واقع شده و از شهر تا آنجا يک ساعت راه است. اين چاه در جاهليت در تملک يک يهودي بود. عثمان بن عفان آن را با مال خويش خريد، و در زمان پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) به عنوان صدقه در اختيار مسلمانان قرار داد.(26) وادي العقيق از سمت جنوب غربي نيز يثرب را در ميان گرفته است، اما از اين سو فاصله آن از شهر بسيار است و بعد از قبا و در شمال وادي النقيع واقع شده و جنگلهاي متراکم آن را پوشانده است. اما از طرف غرب تا آن سوي ذي الحليفه، نزديک چاههاي علي، امتداد مي يابد. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) آن را به بلال بن حارث مزني داده بود، سپس عمر آنجا را به مردم واگذار کرد.
درّه هاي ديگر مدينه عبارتند از: درّه ي بطحان که در غرب يثرب واقع شده است. درّه ي رانون که از کوه عير واقع در سمت قبله ي شهر آغاز مي شود و از قبا مي گذرد سپس به درّه ي بطحان مي پيوندد. درّه ي مذينيب واقع در جنوب شرقي که از شعبه هاي بطحان است و وادي قناة که در شمال شرقي يثرب قرار دارد، و وادي مهزور در جنوب شرقي شهر که از حره ي شرقي حره ي واقم مي گذرد.(27) در عقيق دو «عرصه» وجود دارد که عبارتند از: عرصه ي گياه و عرصه ي آب؛ و سه «جماء» به نامهاي «جماء تضارع» و «جماء ام خالد» و «جماءِ عاقر» که در آن واقع شده است. عرصه، زمين گسترده و فراخي است که بنا و عمارتي در آن نباشد، و «جماء» فلات هموار و فاقد کوه و قلّه است. دو عرصه ي ياد شده از بهترين مناطق شهرند.
مدينه سه حره دارد که عبارتند از: حره ي واقم در شرق، حره ي وبره در غرب، و حره ي قبا در جنوب. در نزديکي شهر، سه حره ي ديگر وجود دارد که عبارتند از: حره ي شوران که در سمت چپ کساني قرار گرفته است که در داخل عقيق عازم مکه مي باشند (28) و حره ي ليلي که از آنِ بني مرة بن عوف بن ذبيان بود و حاجيان در سر راه خود به مدينه از آن عبور مي کردند، و حره ي نار که نزديک حره ي ليلي واقع شده است.(29)
حره ي واقم که در طرف شرقي يثرب واقع است از مشهورترين حره هاي سرزمين عرب است و خاک آن از حاصلخيزترين مناطق يثرب به شمار مي آيد. نوشته اند که واقم نام مردي از عماليق بود و اين حره به نام او ناميده شده است. برخي گفته اند که واقم نام يکي از قلعه هاي بني اشهل بود و اين حره بدان منسوب است.(30) در اين حره برخي از خاندانهاي اوس از جمله بني عبد اشهل، بني ظفر، و بني معاويه سکونت گزيده اند. همچنين قبايل يهودي بني قريظه و نضير در آن اقامت داشتند. واقعه ي معروف حره ي در زمان يزيدبن معاويه به سال 63 هجري در همين حره رخ داده است.(31) حره ي واقم به حره ي قريظه نيز معروف است؛ زيرا طايفه ي بني قريظه در سمت جنوب آن سکونت داشتند. همچنين اين حره به دليل قرار گرفتن در مجاورت روستاي زهره به حره ي زهره نيز شهرت داشت. روستاي زهره از بزرگترين روستاهاي يثرب ميان حره ي واقم و سافله است و در آن 300 زرگر اقامت دارند.(32)
اما حره ي غربي به حره ي «بني بياضه» يا «وبر» معروف است و در 4/5 کيلومتري يثرب واقع است. اين حره به وادي العقيق مشرف است که در غرب آن قرار دارد.(33) راه مکه از همين حره آغاز مي شود.(34) هواي يثرب مانند مکه در تابستان گرم و در زمستان سرد است.(35) در اغلب مواقع بر اثر بارش باران، سيل جاري مي شود. يک بار در زمان خلافت عثمان از ابتداي وادي مهزور، نزديک حره ي شوران تا آنجا که اين درّه در محل به هم پيوستن سيلابها به وادي بطحان متصل مي شود، سيل جاري شد و مدينه در معرض ويراني قرار گرفت. عثمان جهت برگرداندن سيل از مسجد پيامبر و مدينه، در نزديکي چاه مدري، سدّي بنا کرد. بار ديگر در دوره ي خلافت ابي جعفر منصور به سال 156 هجري از همين درّه سيلي به راه افتاد و حاکم مدينه جهت بازگرداندن سيل به درّه ي بطحان از مردم استمداد طلبيد.(36) به طور معمول، مدتِ بارش بارانها کوتاه است؛ اما در همين زمان کوتاه قطرات درشت باران چنان شديد بر زمين مي ريزد که منجر به جريان سيلهايي نظير سيل مهزور مي شود. يک بار چنان شد که باران نيامد و خشکسالي بر مدينه چيره گرديد. اما پس از آنکه پيامبر نماز استسقاء به جاي آورد، بيدرنگ باران آمد و بارش آن يک هفته به طول انجاميد؛ به طوري که برخي از خانه هاي شهر در معرض ويراني قرار گرفت و آب باران چنان زياد شد که حيوانات از چريدن بازماندند، و پيامبر ناگزير از خدا طلب رحمت و لطف کرد، و دست به آسمان برداشت و گفت: الَّهُمَّ حوالينا يعني «باران را بر سرزمينهاي پيرامون ما بباران و بر ما نباران». مقصود پيامبر از اين درخواست برگرداندن باران از خانه هاي شهر بود.(37) باران سبب تشکيل برکه ها، آبگيرها، و گودالهاي پر از آبر مي شود. برکه هاي معروف «وادي العقيق» عبارتند از: غدير سدر، غديرخم، غدير سلافه، غدير بيوت، غدير حصير، غدير مجاز، و غدير مرسي.(38) هنگامي که اين برکه ها در معرض عوامل بدبوکننده قرار مي گيرد که منجر به گنديدن آن مي شود، شوري آبها و آلودگيهاي حاصل از رکود آنها، سبب افزايش بيماريها و تبها مي گردد. مدينه از ديرباز با وباها و بيماريهايي آشنا بوده است که از طريق آبگيرهاي اطراف در آن شيوع مي يافت. زماني که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و ياران او به مدينه هجرت کردند، وبا در شهر شايع شده بود. ابوبکر و بلال زبان به شکوه گشودند و چون پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) شکوه ي ياران خود را ديد دست به دعا برداشت و گفت: «پروردگارا مدينه را همانند مکه، و بيشتر از آن، بر ما محبوب گردان، آن را نيکو و دلپذير نما، و فراز و نشيب آن را بر ما مبارک ساز و تب و وباي آن را به سوي حجفه بازگردان.»(39)
مدينه بر اساس گفته ي بلال «زمين وباخيز » بود.(40) آنچه موجب شيوع وبا در شهر مي شد آلودگي آبهاي بطحان بود. ابن اسحاق روايت کرده است که چون پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) به مدينه وارد شد، آنجا وباخيزترين سرزمينهاي خدا بود. ياران پيامبر به سبب شيوع وبا گرفتار رنج و بيماري شدند و خداوند وبا را از پيامبر خويش (صلي الله عليه و آله و سلم) باز گرداند. عايشه گفته است که ابوبکر و عامربن فهيره و بلال، موالي ابوبکر، با وي در يک خانه زندگي مي کردند، آنان به بيماري وبا مبتلا شدند. جهت عيادت بر آنها وارد شدم، و اين پيش از لزوم رعايت حجاب براي زنان بود، آنان از شدت تب در حالتي بودند که تنها خدا بر آن آگاه بود. به ابوبکر نزديک شدم و گفتم: پدر در چه حالي هستي؟ گفت:
کل امري مصبح في أهله*** و الموت أدني من شراک نعله
«هر مردي بامداد در ميان افراد خاندان خود به سر مي برد، حال آنکه مرگ از بند کفش وي به او نزديکتر است.»
گفتم به خدا سوگند پدرم هذيان مي گويد. سپس به عامربن فهيره نزديک شدم و پرسيدم اي عامر حال خود را چگونه مي يابي؟ پاسخ داد:
لقد وجدت الموت قبل ذوقه*** اِنّ الجبان حتفه من فوقه
کل امري مجاهد بطوقه *** کالثور يحمي جلده بروقه
«پيش از چشيدن شرنگ مرگ، آن را دريافتم، مرگِ ترسو برفراز سر اوست؛
هر کسي با اتکا به نيروي خويش مي جنگد، چون گاو است که با شاخ خود از پوستش مراقبت مي کند.»
عايشه گفت: گفتم که عامر نمي داند که چه مي گويد و هذيان مي بافد و گفت: چون تب بلال فرو نشست در صحن خانه بر پهلو خفت و صداي خويش را بلند کرد و گفت:
ألا ليت شعري هل أبيتن ليله *** بفخ و حولي أذخر و جليل
و هل أَردن يوماً مياه مجنة *** و هل يبدون لي شامة و طفيل (41)
«اي کاش مي دانستم آيا شبي را در «فخ» به روز خواهم رساند که «اذخر» و «جليل» در اطراف من باشد؟
آيا روزي به آبهاي «مجنه» وارد خواهم شد؟ و آيا کوههاي شامه و طفيل در برابرم نمايان خواهد شد؟.»
راويان اخبار در اين باره اتفاق نظر دارند که به هنگام ورود پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به يثرب، وبا در اين شهر بشدت شيوع داشت. ابن اسحاق از هشام بن عروه نقل مي کند که گفت: «وباي يثرب در دوره ي جاهليت معروف بود.(42)» اما به طور کلي هواي يثرب معتدل بود. (43) اعتدال هوا، فراواني آب، و حاصلخيزي خاک زمينه ي مناسبي را جهت اشتغال ساکنان شهر به امر زراعت فراهم آورده بود. زراعت يثرب عمدتاً متکي بر درختان خرما، جو، گندم، و انواع ميوه ها نظير انگور، انار، موز، ليمو، هندوانه و سبزيجات بود.(44) بسياري از مردم يثرب از راه زراعت ثروت زيادي اندوخته بودند. مخيريق يهودي از جمله ساکنان يثرب بود که از طريق زراعت درختان خرما به ثروت بسياري دست يافته بود.(45)

پي نوشت ها :

1-lathrippe
2-lathrippa
3-lathrippa polis
4-جوادعلي، تاريخ العرب قبل الاسلام، ج3، ص 395؛ منبع پيشين، ج4، ص 181.
5-محمدبن محمود بن نجّار، الدرة الثمينة في تاريخ المدينة، قاهره، 1956، ص 323؛ ابوالحسن بن عبدالله سمهودي، کتاب وفاء بأخبار دار المصظفي قاهره، 1326هـ، ج1، ص 7؛ ياقوت، معجم البلدان، ج5، « ماده ي يثرب»، ص 430؛ احمد بن عبدالحميد عباسي، کتاب عمدة الأخبار في مدينة المختار، ص 41.
6-محمد بن نجّار، منبع پيشين، ص 323.
7-مسعودي، مروج الذهب، ج2، ص 148؛ ياقوت، منبع پيشين، ص 430؛ احمد بن عباسي، منبع پيشين، ص 41.
8-ياقوت، منبع پيشين؛ سمهودي، منبع پيشين، ج1، ص 8؛ احمد بن عباسي، منبع پيشين، ص42.
9-بلاذري، أنساب الأَشراف، ص6؛ مسعودي، منبع پيشين، ج1، ص 42.
10-سمهودي، منبع پيشين، ج1، ص8.
11-منبع پيشين، ص7.
12-Medinta
13-جوادعلي، منبع پيشين، ج4، ص 181.
14-ياقوت، منبع پيشين، «ماده ي يثرب»، ص430؛ منبع پيشين، ج5، «ماده ي مدينه يثرب»، ص82.
15-مولاي محمدعلي، محمد رسول الله، ترجمه ي استاد مصطفي فهمي، قاهره، 1945، ص8.
16-ياقوت، منبع پيشين، «ماده ي مدينه يثرب»، ص 83.
17-احمدبن عباسي، منبع پيشين، ص41.
18-سمهودي، منبع پيشين، ج1، ص 19.
19-محمدبن نجّار، منبع پيشين، ص 323.
20-احمد ابراهيم شريف، مکه و مدينة في الجاهلية و عصر الرسول، ص 292.
21-سمهودي، منبع پيشين، ج1، ص 11.
22-ابراهيم رفعت، مرأة الحرمين، ج1، ص 407.
23-ياقوت، منبع پيشين، «ماده ي مدينه يثرب»، ص 82.
24-منبع پيشين، ج4، «ماده ي عير»، ص 172.
25-منبع پيشين، «ماده ي عقيق»، ص 139؛ محمد بن نجّار، منبع پيشين، ص 344.
26-ابراهيم رفعت، منبع پيشين، ج1، ص 430.
27-سمهودي، منبع پيشين، ج2، ص 210 و ادامه ي آن: احمد بن عباسي، منبع پيشين، ص 380 و ادامه ي آن؛ ابراهيم رفعت، منبع پيشين، ج1، ص 434.
28-ياقوت، منبع پيشين، ج2، «ماده ي حره»، ص 247؛ منبع پيشين، ص 381.
29-منبع پيشين، ص 248؛ احمد بن عباسي، منبع پيشين، ص 262 و ادامه ي آن.
30-سمهودي، منبع پيشين، ج2، ص 289.
31-ياقوت، منبع پيشين، «ماده ي حره»، احمد بن عباسي، منبع پيشين، ص 266.
32-سمهودي، منبع پيشين، ج2، ص 320.
33-منبع پيشين، ج2، ص 290.
34-احمد ابراهيم شريف، منبع پيشين، ص 288.
35-در اين مورد ابوهريره از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) روايت کرده است که آن حضرت فرمود:«هر کس بر سوزش آفتاب مدينه و گرماي آن شهر صبر کند در روز قيامت من شفيع و شاهد او خواهم بود.»(نک: ياقوت، منبع پيشين، «ماده ي يثرب»، ص 83).
36-سمهودي، منبع پيشين، ج2، ص 217-218.
37-احمد بن محمد قسطاني، کتاب ارشاد الساري لشرح صحيح البخاري، قاهره، 1288ه، ج2، ص 272 و ادامه ي آن .lammens,Le berceau de L'Islam,t.i.p.23
38-سمهودي، منبع پيشين، ج2، ص 211.
39-ابن هشام، السيرة، ج2، ص 239، سمهودي، منبع پيشين، ج1، ص 39.
40-منبع پيشين.
41-ابن هشام، منبع پيشين، ج1، ص 248؛ محمد بن نجّار، منبع پيشين، ص 331؛ سهودي، منبع پيشين، ج1، ص 39-40؛ احمد بن عباسي، منبع پيشين، ص 384. شامه و طفيل نام دو کوه در مکه است، و مجنه نام بازاري در پايين شهر مکه است.
42-سمهودي، منبع پيشين، ص 41.
43-ياقوت مي نويسد که :«باد آن عطرآگين است» (نک: منبع پيشين، «ماده ي مدينه يثرب » ص 87).
44-احمد ابراهيم شريف، منبع پيشين، ص 356 و ادامه ي آن.
45-ابن هشام، منبع پيشين، ج2، ص 164.

منبع مقاله :
سالم، عبدالعزيز، (1391)، تاريخ عرب قبل از اسلام، ترجمه ي باقر صدري نيا، تهران: شرکت انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ چهارم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.