معرفي نسخه ي خطي منحصر به فرد «عقد جيد الدرر»

نسخه ي خطي منحصر به فرد عقد جيد الدرر في معرفه حساب نوروز اهل البحر، از نظر زماني، دوران اوايل قاجار تا نيمه ي سده ي سيزدهم هجري را شامل مي شود. کتاب در اصل يادداشت هاي روزانه ي ناخدا جابر عباسي بوشهري
چهارشنبه، 25 تير 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
معرفي نسخه ي خطي منحصر به فرد «عقد جيد الدرر»
 معرفي اجمالي نسخه ي خطي منحصر به فرد

 

نويسنده: عليرضا خليفه زاده (1)




 

- عقد جيد الدرر في معرفه حساب نوروز اهل البحر
- مؤلف: جابر پسر عبدالخضر پس هلال پسر يحيي پسر محمد پسر بدر عباسي ( ناخداي بوشهري)
- برگزيده و تصحيح: دکتر علي اباحسين ( مدير مرکز اسناد ملي بحرين)
- محل نگهداري: مرکز اسناد ملي بحرين
- زبان: عربي
- تاريخ نگارش: 1217-1213 هـ ق

چکيده

نسخه ي خطي منحصر به فرد عقد جيد الدرر في معرفه حساب نوروز اهل البحر، از نظر زماني، دوران اوايل قاجار تا نيمه ي سده ي سيزدهم هجري را شامل مي شود. کتاب در اصل يادداشت هاي روزانه ي ناخدا جابر عباسي بوشهري در سفرهاي دريايي به بنادر خليج فارس و سرزمين هاي ديگر از جمله هندوستان، يمن، عمان و حجاز ( جده) در دو دوره ي زماني شوال 1213 هـ ق تا جمادي الاخر 1217 هـ ق و شعبان 1259 تا رمضان 1260 هـ ق است.
از آن جا که آثار مربوط به خليج فارس در دوره ي فتحعلي شاه بسيار اندک است، اين کتاب از اين نظر ارزشمند مي باشد و مي تواند زواياي تاريکي از تاريخ خليج فارس، ارتباطات بنادر و حوادث نواحي ساحلي آن را روشن کند. از روابط خاندان هاي محلي حکومت گر در خليج فارس، به ويژه خاندان « آل مذکور» ( ابومهير بوشهري)، خاندان « خليفات» ( حاکم بندر ديلم) و خاندان « زعابي» بندر ريگ و اتفاقات مرتبط با مناطق بندر کنگان، گاوبندي ( پارسيان)، جزيره ي خارک، جزيره ي بحرين، بصره، مسقط، بندر حديده ( يمن)، بندر جده ( حجاز)، اطلاعات تاريخي و اقتصادي مفيدي ارايه مي کند.
کليدواژه ها: بحرين، بوشهر، خليج فارس، نسخه ي خطي، دوره ي قاجار، حکومت هاي محلي.

درآمد

نسخه ي خطي عقد جيدالدرر في معرفه حساب نوروز اهل البحر، توسط دکتر علي اباحسين، مدير مرکز اسناد دولت بحرين تصحيح و در دو شماره ي مجله ي « الوثيقه» (2) منتشر شده است. هر چند دسترسي به اين مجله براي نويسنده ي اين مقاله ممکن نشد، ولي خلاصه ي اين دست نوشت ها در برخي از تارنماهاي عربي (3) منتشر شده که بنا به اهميت آن در اين فرصت، ترجمه مي شود و در اختيار علاقه مندان پژوهش هاي خليج فارس قرار مي گيرد. البته روشن است پژوهندگان مي توانند با مراجعه به اصل نسخه، مطالب آن را از زوايايي ديگر نيز بررسي کنند. فهرست موضوعي برخي مطالب مهم که در اين نسخه ي خطي منحصر به فرد ديده مي شود، به شرح زير است:
- ورود حسين قلي خان، حاکم فارس و برادر فتحلي شاه به بوشهر که با هم دستي شيخ غانم، آل مذکور موفق به تصرف بوشهر شد. بر اثر اين درگيري، شيخ نصر آل مذکور (1222-1203 هـ ق) پسر شيخ ناصر به همراه خانواده اش از بوشهر گريخت.
- چگونگي ارتباطات قبيله ي زعاب بندر ريگ و وصلت هاي خانوادگي آن ها با خاندان آل مذکور بوشهر.
- چگونگي ارتباط و پيوند خانوادگي خاندان خليفات بندر ديلم با خاندان آل مذکور، از آنجا که همسر نويسنده، دختر يکي از شيوخ خليفات بوده، به همين دليل اطلاعات آن در اين خصوص دست اول است، ضمن اينکه يک شجره نامه ي جالب از آن خاندان ارايه مي کند.
- چگونگي قرارداد صلح 1217 هـ ق و تبعيت ساکنان بحرين از حکومت بوشهر و رضايت به پرداخت ماليات سالانه 1500 تومان رايج در بحرين.
- شرح ماجراي قتل شيخ عبدالله مبارک تميمي در منطقه ي « صروباش» (؟)
- جنگ و زد و خورد بين يکي از پسران شيخ جباره نصوري با شخصي به نام حسن خان و چگونگي مشارکت آن ها در قتل بني مالک.
- ماجراي جنگ و درگيري ميان شيخ حسن، پسر شيخ جباره نصوري و گروهي از ساکنان گله دار، دشتي، جم و ديگران در منطقه ي کنگان.
از اين نسخه ي خطي علاوه بر اطلاعات تاريخي، شايد بتوان اطلاعات دريانوردي زيادي نيز به دست آورد. زيرا « عقد جيد الدرر في معرفه حساب نوروز اهل البحر» به معني « رشته مرواريدهاي زيبا در شناخت حساب نوروز اهل دريا» است. نوروز اهل دريا چگونگي سال شمار دريايي را مشخص مي کند که تاکنون مطالب عمده اي راجع به آن ثبت نشده، تنها پيش از اين دکتر عبدالرسول خيرانديش به صورت تحليلي و مفصل در مقاله اي به نام « نوروز دريا» به آن پرداخته است. (4)
همانگونه که گفته شد، خلاصه اي در مورد نسخه ي ياد شده در برخي سايت هاي اينترنتي عربي به دست آمد که مروري بر آن ها در اينجا ارايه مي شود (5)؛
17 شوال 1213 هـ ق/23 مارچ 1799 م
« ناخدا جابر عباسي به شرح تصرف بوشهر، توسط حسين قلي خان (6) قاجار، حاکم فارس مي پردازد. اين شخص برادر فتحعلي شاه قاجار معرفي شده که با هم دستي شيخ غانم آل مذکور وارد بوشهر مي شود. شيخ نصر، پسر شيخ ناصر آل مذکور، حاکم وقت بوشهر که در برابر اين لشکر قدرت مقاومت ندارد، به اتفاق گروه زيادي از مردم، بوشهر را ترک مي کند. در اين حال جابر عباسي به همراه شيخ نصر و وابستگانشان، بوشهر را ترک کردند و به بصره رفتند. شيخ نصر از آن جا به کويت به نزد بني عتبه ( خاندان آل صباح)، رفت و بعدها با کمک آن ها بوشهر را از دست عموزاده اش، شيخ غانم بيرون آورد (7). جابر عباسي نيز هشت ماه در بصره، در قريه ي « ابوالخصيب» در منزل سيد علي، پسر محمود رديني اقامت گزيد.
12 رجب 1214 هـ ق/9 دسامبر 1799 م
نويسنده در بصره سوار بر کشتي حاج ابراهيم ملاعلي شده، به بوشهر مي آيد. سپس به مسقط رفته و در ضيافت امام سلطان بن احمد بوسعيدي ( امام عمان)، شرکت کرده و از آن جا به بمبئي نزد حسن، پسر عبدالله و محمد، پسر توبه احسايي مي رود.
2 صفر 1215 هـ ق/24 جون 1800 م
در چنين روزي جابر عباسي وارد بوشهر شده است. او پس از ترک بمبئي، به بندر مسقط آمد و به همراه حاج شبيب، سوار بر کشتي شد و به بوشهر آمد.
2 صفر 1215 هـ ق/24 جون 1800 م
نخدا جابر در يادداشت اين روز مي نويسد: « روز چهارشنبه دوم صفر 1215 هـ ق به بوشهر رسيديم با کشتي تک دکلي ( داو) به سلامتي و مبارکي. روز شنبه 12 صفر ازدواج کرم با دختر حجي بن سبت بن محمد [بن] حجي و حجي نامبرده از شيوخ خليفات بندر ديلم است». نويسنده در ادامه خانواده ي همسرش را اين گونه معرفي مي کند و اطلاعات نسبي مهمي را در اختيارمان قرار مي دهد: « آل بوحماد عمر بن علي حماد» پس شکل صحيح شجره نامه ي اين شاخه از خاندان خليفات اين گونه است: « حجي بن سبت بن محمد بن حجي بن عمر ( بوحماد) بن علي بن [ شيخ] حماد [ خليفات]». او شرح مي دهد که: محمد بن حجي [ خليفات] هنگامي که به بوشهر آمد با زمزم، دختر شيخ رحمه آل مذکور، خواهر شيخ غلوم علي ( به نظر مي رسد برادر ناتني اش بوده) ازدواج کرد. ازاين پيوند سبت ( شنبه) بن محمد به دنيا آمد. سبت نيز همسرش از خاندان بومهير بود که فرزند آن دو نيز حجي بن سبت بود. حجي با دختر محمد بن قاسم ( از آل مذکور) ازدواج کرد و دخترشان به عقد جابر بن عبدالخضر عباسي، نويسنده ي اين نسخه ي با ارزش درآمد.
18 صفر 1215 هـ ق/10 جولاي 1800 م
در اين روز حاج هلال [ برادر نويسنده]، به سمت بصره، بادبان برافراشت. نسخت در روز 20 صفر به نزد شيخ نصر، پسر شيخ ناصر آل مذکور در جزيره ي خارگ رفت. شيخ نصر طي عهد نامه اي جزيره ي خارگ را به پسر عموهايش شيخ خميس، پسر شيخ سعدون آل مذکور و شيخ رحمه بن غيث بن ناصر آل مذکور واگذار کرده است. درآمد آن را، آن ها مي خوردند و محافظت از آن جا بر عهده ي غيث، پسر رحمه آل مذکور [؟] مي باشد که 30 تفنگچي از اهالي بوشهر و از سوي شيخ نصر بن ناصر آل مذکور در خدمت غيث، پسر رحمه آل مذکور [؟] است. ( توضيح اينکه چون غيث بن رحمه را بدون عنوان شيخ آورده به نظر مي رسد غيث نامبرده فرزند جوان شيخ رحمه بن غيث بوده و احتمال هم دارد که در اين متن جاي نام پدر و پسر به اشتباه جا به جا باشد و منظور صحيح، شيخ رحمه بن غيث بن ناصر باشد و نه غيث بن رحمه بن غيث بن ناصر آل مذکور [؟](8))
26 صفر 1215 هـ ق/18 جولاي 1800 م
ناخدا جابر ( کاتب) از بندر [ چاه؟] بهار براي به دست آوردن کشتي ( داو) که آن را نزد شيخ محمد، از اهالي بوشهر اجاره کرده بود، روز 29 صفر به بوشهر بازگشت و سپس با همان کشتي به بصره رفت. در اين کشتي خميس بن هشيمي بود و در اين روز شيخ نصر بن ناصر آل مذکور از بوشهر بازگشت که همراهش شيخ خميس آل مذکور و شيخ رحمه آل مذکور بودند.
18 جمادي الاول 1215 هـ ق/7 اکتبر 1800 م
کشتي برادرش هلال، از سفر بصره به بوشهر آمد. در همين ايام شخصي از کنگان به نام جاسم با کشتي اش، جابر عباسي، شيخ رحمه آل مذکور و شيخ خميس آل مذکور را به بوشهر رساند. در تاريخ 20 جمادي الاول و در 26 جمادي الاول، جابر عباسي و برادرش حاج هلال در کشتي بزرگي و شيخ غيث بن نصر در کشتي کوچکي سوار شدند و در روز بعد به منطقه ي « حليله» [ در نقطه ي جنوبي شبه جزيره ي بوشهر] و به بوشهر بازگشتند، در خور ديره.
2 جمادي الاخر 1215 هـ ق/20 اکتبر 1800 م
آن ها حرکت کردند و در ميانه ي راه با شيخ نصر ديدار کردند که از سفر بحرين باز مي گشت؛ سپس راه را به سوي مسقط ادامه دادند. در 12 جمادي الاخر 1215 هـ ق/30 نوامبر 1800 م به جزيره ي هنگام رسيدند. بعد از يک روز عبور از آن جا به منطقه اي رسيدند که اسم آن « کرموه» [ جزيره کرامه؟] بود. به مدت چهار روز به خاطر وزش شديد باد متوقف شدند و کشتي ديگري که در کنار آن ها بود به شخصي به نام ولدالساس تعلق داشت.
« مبارک» [ نام کشتي] ساحل « جاش»[ جاسک] را ترک کرد و در 23 جمادي الاخر 1215 هـ ق 1800/11/10 م به مسقط رسيد. آن ها در پنجم رجب، کشتي کوچکي از ملاعبدالله چارکي خريدند و مبلغ خريد را تقسيم کردند و حواله به شخصي کردند که اسمش سعدون محبس و ضامن هم، عبدالله احمد زراقي بود.
7 رجب 1215 هـ ق/24 نوامبر 1800 م
دو قاصد از بمبئي که همراه آن ها غيث بن نصر بود، سوار کشتي شدند و بعد از آنکه به هند رسيدند، کشتي شان را به واسطه ي آغامحمد [ نبي] به انگليسي ها اجاره دادند.
15 شعبان 1215 هـ ق/1 ژانويه 1801 م
جابر عباسي، بعد از نوشتن تاريخ فوق مي افزايد: « روز ولادت پيامبر عيسي (ع))
3 رمضان 1215 هـ ق/18 ژانويه 1801 م
غيث بن نصر از بمبئي مسافرت کرد و به او حواله اي داد تا پول آن را از آغامحمد نبي در بصره دريافت دارد. در روز جمعه ( تاريخ آن را مشخص نکرده است) با مهدي علي خان، نماينده ي انگليس در بوشهر قراردادي بست براي سفر با ژنرال ( يکي از کارگزاران انگليس) به جده در مقابل دستمزد روزانه.
7 ذوالقعده 1215 هـ ق/22 مارچ 1801 م
نويسنده در يادداشت هاي اين روز مي نويسد که او حساب برادرش حاج هلال و حاج حسن عبدالله را معين کرد که در آن مورد حاج حسن عبدالله، مبلغ پولي به حاج سرور بن ياقوت عبدالله، حواله کرده بود تا آن را حاج هلال و هم چنين جابر عباسي به او بدهند و آن ها سند خريداري کشتي را تحويل بگيرند [ به نظر مي رسد ذيل مطلب نويسنده حساب و کتابشان را به خط سياق نوشته باشد، زيرا مصحح عربي توضيح مي دهد: « به امور مالي و مطالبي خاص در ميان آن ها اشاره مي کند که مفهوم نيست»].
13 ذوالقعده 1215 هـ ق/28 مارچ 1801 م
از بندر بمبئي با ژنرال انگليسي [ اجاره کننده ي کشتي]، سوار کشتي شدند و همراه آن ها مهدي علي خان، نماينده ي انگليس در بوشهر بود که مي خواستند به جده بروند.
14 ذوالقعده 1215 هـ ق/29 مارچ 1801 م
حاج هلال، با کشتي « مبارکي» ( نام کشتي است) از بمبئي به سوي مسقط، بوشهر و بصره حرکت کرد.
16 ذي الحجه 1215 هـ ق/29 آوريل 1801 م
به بندر حديده رسيدند و نويسنده با شخصي به نام ملاقنبر، ديدار کرد. سپس سوار بر مرکبي شد، در اين هنگام حاج سعود بن عيسي، به او اطلاع داد که قبضي از سوي حاج محمد بن خلف دارد که حاوي مبلغي از حواله ي پول عبدالله چارکي از قيمت کشتي خريداري شده مي باشد که بايد او آن را بپردازد.
3 محرم 1216 هـ ق/16 مي 1801 م
آن ها رو به روي جده بودند و در ششم محرم، نويسنده با عبدالله شيب، عبدالله ملاحسن و عبدالله حماد به طرف مکه رفت و در آن جا او با شريف غالب، از اشراف حاکم بر حجاز ديدار کرد و سپس سوار بر شتر به جده بازگشت.
14 محرم 1216 هـ ق/27 مي 1801 م
شيخ خميس ( که احتمالاً از آل مذکور بوده است) در جده بر کشتي مسلم عتبي ( عتوب طايفه ساکن کويت است) سوار شد و به سوي يمن حرکت کرد. نويسنده اشاره مي کند که لباس هايي به او داد تا به دست برادرش، حاج هلال، برساند. آن ها در 20 ربيع الاول 1216 هـ ق/29 آگوست 1801 م از جده خارج شدند و به سوي بوشهر حرکت کردند.
25 شعبان 1216 هـ ق/ برابر 1 ژانويه 1802 م
جابر عباسي مي نويسد: امروز جمعه آغاز سال 1802 م و روز تولد حضرت عيسي (ع) است (9)
12 صفر 1217 هـ ق/14 جون 1802 م
ملاحسن، پسر حاج طهماس، خالوي نويسنده به رحمت خدا رفت.
2 جمادي الاول 1217 هـ ق/31 آگوست 1802 م
مي نويسد: جشن عروسي محمد علي با دختر ثاني بن مجرن ( به نظر مي رسيد محمد علي يا يکي از بستگانش بوده يا پسر [؟] نويسنده بوده است).
مصحح مي افزايد که جابر در نسخه ي خطي اش اشاره مي کند که يکم جمادي الاول 1217 هـ ق برابر اول سپتامبر 1802 م مي باشد، ولي جداول تقويمي به روشني نشان مي دهند که سوم جمادي الاول 1217 مطابق با اول سپتامبر 1802 م است.
17 جمادي الاول 1217 هـ ق/15 سپتامبر 1802 م
جابر عباسي به همراه شيخ رحمه نجل مرحوم شيخ غيث ( آل مذکور) در کشتي بزرگي سوار شد و به همراه آن ها کشتي بزرگ ديگري متعلق به حاج شريف، پسر عموي نويسنده، کشتي حاج حسين، بتيل آغا محمد نبي، بتيل بندرون و بتيل عبدالله ملاعيسي دو قاصد بحرين، از کارگزاران امام سلطان بن احمد بوسعيدي ( امام عمان) بود.
زيرا بحرين توسط مشايخ هوله محاصره شده بود (10). همراه آن ها يک کشتي حامل اسب هاي زيادي بود که مي خواستند به بمبئي [ براي فروش] ببرند ولي با آن اسب ها تصرف بحرين را به پايان رساندند. (11)
پنجشنبه 24 جمادي الاول 1217 هـ ق/22 سپتامبر 1802 م
صبح اين روز به بندر بحرين رسيدند و ظهر وارد خور « جليعه» شدند و با سيد سلطان بن احمد بوسعيدي ديدار کردند و بعد از آن يکي از کشتي ها را به « قطيع» ( احتمالاً اسم منطقه اي است) [ قطيف ؟]، فرستادند و در يکم جمادي الاخر 1217 هـ ق/29 سپتامبر 1802 م برگشت. بحث و بررسي سطان بن احمد بوسعيدي ( امام عمان) و شيخ رحمه بن غيث آل مذکور و جابر عباسي پيرامون سکونت بني عتبه انجام گرفت و سه گزينه ي مقاتله، محاصره و مصالحه را بررسي کردند. شيخ رحمه بن غيث آل مذکور و ناخدا جابر عباسي گفتند: اگر اطلاعت کردند صلح مي کنيم تا خون ريزي نشود و اگر اطاعت ما را نپذيرفتند مي جنگيم تا ببينند چه کسي در جنگ پيروز مي شود.
جمعه 2 جمادي الاخر 1217 هـ ق/30 سپتامبر 1802 م
[ نويسنده شاهد عقد يک قرارداد دريايي مهمي بوده است که با ابتکار حکام بوشهر براي برقراري صلح و آرامش بر هر دو ساحل شمالي و جنوبي خليج فارس بسته شد].
حاج ابراهيم ملاعلي، در اين روز به عنوان قاصد ( جهت ابلاغ اين تصميم آل مذکور) به سوي بني عتبه ( آل خليفه ساکن در بحرين) رفت و شيخ فاضل بن مجرن آل خليفه و ديگر بزرگان عتوب را فراخواند و پيام [ حکام بوشهر] را به آن ها رساند و آنان نيز بنا را بر صلح گذاشتند و اين قرارداد را منعقد کردند: « بزرگان آل خليفه سالانه مبلغ هزار و پانصد تومان رايج در بحرين به سيد سلطان بن احمد [ که تابع و هم پيمان با آل مذکور مي باشد] بپردازند و اموال سيد ماجد و سيد شرف و تمامي حاميان سيد سلطان از [ طوايف] « بحارنه»[ شيعيان بحراني بحرين، قطيف و احسا] و « ميمنه» ( طايفه اي که در عمان زندگي مي کنند و ريشه ي آن ها از پاکستان است) از نخل ها و املاک و غيره را به آن ها باز گردانند و تمامي جماعت اهل فارس؛ از زعابي هاي اهل بندر ريگ و گاوبندي تا قشم و آن هايي که در سواحل هم پيمان با سيدسطان مي باشند، به جز اهل لنگه و از اهالي کويت تا رأس الخيمه که هم پيمان با سليمان بن احمد آل خليفه هستند، به منظور شکل گيري حالتي واحد و براي راحتي تمام اشياء اموال و مردان از طرفين، اين قرارداد را مي پذيرند؛ پس اگر کسي وفا و پايداري و صحت اين عهد را شکست، يا اگر گروهي از وهابي ها از جانب « زياره» [ قطر] به مخالفت به آن ها برخاستند و از پرداخت ماليات سرپيچي کردند و در بحرين به مقاومت پرداختند، سيد سلطان از آن ها با مال و مردان جنگي، دفاع خوهد کرد و خداوند نيکو شاهدي بر تمامي کارها است».
4 جمادي الاخر 1217 هـ ق/2 اکتبر 1802 م
[ کساني که به منظور عقد قرارداد دريايي از بوشهر به بحرين رفته بودند]، با کشتي حاج شريف و شيخ رحمه بن غيث و ديگر کشتي ها از بحرين خارج و وارد « دير» ( جنوب بندرعباس) شدند سيد سلطان بن احمد آل بوسعيد ( نيز از بحرين) رو به سوي عمان نهاد (12).
آن ها در تاريخ 6 جمادي الاخر به بندر « کنگون» ( کنگان) رسيدند و در 14 جمادي الاخر به بوشهر وارد شدند.
[ بخش دوم يادداشت هاي ناخدا جابر عباسي بوشهري که مربوط به 42 سال بعد مي باشد، در اين جا ارايه مي شود].
سوم شعبان 1259 هـ ق/29 آگوست 1843 م
در « عدال» ( در نزديکي) بندر لنگه، در کشتي اي به اسم عباسي بودند که ناخدايي اش را احمد بن ناصر بر عهده داشت.
در پانزدهم شعبان در « خان» ( منطقه اي در شارجه از امارات متحده ي عربي) بودند و در 29 شعبان به « عشار» از بندر بصره رسيدند؛ سپس به فاو رفتند و از آن جا نيز به سمت مسقط بادبان برافراشتند.
5 ذي القعده 1259 هـ ق/27 نوامبر 1843 م
از بمبئي با کشتي عباسي سفرش را شروع کرد و هم صحبتش ناخدا احمد بن ناصر و در حال سفر به بندر « منقرور» بود ( احتمالاً منظور بندر « منقلور» در هند است). در آن حين خبر فوت شيخ خلفان بن صقر ( غيرمشهور) در بمبئي در شوال 1254 هـ ق به آن ها رسيد.
9- ذوالقعهده 1259 هـ ق/1 دسامبر 1843 م
به « منقرور» رسيدند و از آن جا به بندر مسقط رفتند و از آن جا به « خور فکان» رفتند. در تاريخ 20 ربيع الاول [ ذوالقعده؟] در پشت جزيره ي قشم و سپس در جزيره ي « هنگام» لنگر انداختند و روز بعد آن جا را ترک کردند.
10 ذي الحجه 1259 هـ ق/ برابر 1 ژانويه 1844 م
جابر عباسي در يادداشت هايش تاريخ فوق را به درستي نوشته و افزوده است : روز ولادت حضرت عيسي (ع)
27 ربيع الاول 1260 هـ ق/16 آوريل 1844 م
در نزديکي قلعه ي « جرزه» حوالي نخل عربي لنگر انداختند و روز بعد در بندر « چيرو» لنگر انداختند و در تاريخ 30 ربيع الاول نزد جزيره ي « لاوان» بودند و در چهارم ربيع الثاني به بندر « ناي بند» رسيدند و ملاحسين به نزد آن ها آمد.
10ربيع الثاني 1260 هـ ق/29 آوريل 1844 م
عبدالله مبارک، در ضروباش ( صروباش) به قتل رسيد ( احتمالاً مقصود نويسنده، عبدالله بن مبارک تميمي است)
16 جمادي الاول 1260 هـ ق/ جون 1844 م
به واقعه ي حسن خان و اهالي گاوبندي اشاره مي کند که بني مالک از ايشان به نزد پسر جباره ( ايباره) در گاوبندي رفتند و بعضي به نزد حسن خان. درگيري ميان آن ها باعث به قتل رسيدن حسن خان و برادرانش و شکست قشونش شد.
4 شعبان 1260 هـ ق/19 آگوست 1844 م
گروه هايي از اهالي گله دار، دشتي و جم در اطراف سرزمين شيخ جباره در بندر کنگان جمع شدند و اهالي کنگان و پسر شيخ جباره؛ حسن بن جباره و لشکر او را احضار کردند. به ميزان هزار نفر وارد آن بندر شدند و از صبح تا شب به جنگ پرداختند. آن شهر را تصرف کردند و پسر شيخ جباره و لشکرش کشته شدند و او دل به اموج دريا زد و شناکنان خودش را به وسيله ي يک تکه چوب به بندر طاهري رساند.
13 شعبان 1260 هـ ق/28 آگوست 1844 م
در مقابل بندر « دير» بودند. در 16 شعبان 1260 هـ ق/31 آگوست 1844 م به بندر « خاريم» يا خاري [ خارک؟] رسيدند و روز بعد از بندر خاري [؟] مسافرت کردند و در 20 شعبان داخل خور بوشهر شدند.
17 رمضان 1260 هـ ق/30 سپتامبر 1844 م
عصر اين روز از خور بصره خارج شدند با کشتي مرد بزرگواري به نام جاسم بن نصف بن عصفور ناصري، ديگر همراهان آن ها؛ محمد رسيبي و عبدالمحسن ابن مهيدب و يوسف بن معيضد همه از اعراب شوشتري و بغدادي، عبدالمعبود و عمويش و تعدادي ديگر بودند.»

برآمد

در اين نوشتار يکي از منابع دست اول تاريخ خليج فارس در دوره ي آغازين قاجار معرفي شد. گزارش ها و اخبار و اطلاعات ناخدا جابر عباسي بوشهري، که خود شاهد و ناظر نيم قرن اتفاقات و تحولات مهم خليج فارس بوده يا با برخي نيز هم عصر بوده، علاوه بر اينکه موثق است، هم چنين از اين نظر که به خردادهاي پيرامونش از نگاه يک ايراني نگريسته است اهميت زيادي دارد، زيرا در برخي موارد، ما گزارش هايي از نماينگان سياسي انگليس در دست داريم که آميخته با اغراض و مقاصد استعماري آن ها است. از اين رو ترجمه ي کامل اين يادداشت ها اگر در آينده انجام گيرد مي تواند خلاء ناشي از کمبود منابع ايراني و اصيل مرتبط با خليج فارس را در دوره ي زماني (1260-1213 هـ ق/1844-1798 م ) پر کند، از سوي ديگر در اواخر اين دوره شاهد سقوط و انقراض چند حکومت محلي ( آل مذکور در بوشهر، خليفات در بندر ديلم، زعاب در بندر ريگ) مي باشيم که دقت در يادداشت هاي روزانه ي اين دريانورد، شايد بتواند برخي علل اين فروپاشي ها و اتفاقات تاريخي را روشن نمايد.
کتابنامه :
1- استفان، راي، گرومون: چالش براي قدرت و ثروت در جنوب ايران، ترجمه ي حسن زنگنه، قم: نشر همسايه، 1378.
2- تمدني، قدرت الله: جداول تاريخ هاي ايراني، هجري قمري و ميلادي، به کوشش روح الله تمدني، تهران: نشر ورجاوند، 1383.
3- خيرانديش، عبدالرسول: « نوروز دريا» در: خليج فارس، فرهنگ و تمدن ( مجموعه مقالات)، به کوشش محمد باقر وثوقي، تهران: دانشگاه تهران، مؤسسه ي مطالعات فرهنگ و تمدن ايران زمين و دانشگاه تهران، 1386.
4- عباسي، جابر: « عقد جيدالدرر في معرفه حساب نوروز اهل البحر»، مصحح علي اباحسين، الوثيقه، بحرين: العدد الاول، السنه اولي، رمضان 1402 هـ ق/ جولاي 1982 م.
5- عباسي، جابر: « عقد جيدالدرر في معرفه حساب نورزو اهل البحر»، مصحح علي اباحسين الوثيقه، بحرين: العدد الثاني، السنه اولي، ربيع الاول العام 1403 هـ ق/ ژانويه 1983 م.
6- www.arabfars.net ( شهريور 1390).
7- Lorimer: gazetteer of Persian gulf, 1986, Vol 1, part 2.
8- Saldanha, J.A.: The Persian Gulf Precis, Vol.1 I. 1986, Calcutta.

پي نوشت :

1- پژوهشگر در حوزه مطالعات خليج فارس، Khalifehzadeh111@Yahoo.com.
2- عباسي، جابر: « عقد جيدالدرر في معرفه حساب نوروز اهل البحر»، تصحيح علي اباحسين، بحرين: الوثيقه، العدد الاول، السنه اولي، رمضان 1402 هـ ق/ جولاي 1982 م؛ العدد الثاني، السنه اولي، ربيع الاول العام 1403 هـ ق/ ژانويه 1983 م.
3- www.arabfars.net ( شهريور 1390)
4- خيرانديش، عبدالرسول: « نوروز دريا»، در خليج فارس، فرهنگ و تمدن ( مجموعه مقالات)، به کوشش محمد باقر وثوقي، تهران: دانشگاه تهران، مؤسسه ي مطالعات فرهنگي و تمدن ايران زمين و دانشگاه تهران، 1386، صص 259-247.
5- آنچه در متن به صورت () آمده از تصحيح عربي است. ترديدها و توضيحات مترجمه به صورت [] نوشته شده است. توضيحات مندرج در پاورقي همه از مترجم مي باشد.
6- هر چند ساير منابع مانند علي اصغر شميم، سالدان ها و لوريمر نيز نام اين شاهزاده ي قاجاري را حسين قلي خان ( فوت 1217 هـ ق) ثبت کرده اند، ولي شکل صحيح آن به نظر من حسين علي ميرزا است.
(Saldanha. J. A.: The Persian Gulf Precis, Vol. 1. 1986 Calcutta. pp. 342-344).
7- شيخ غانم پس از اين که مغلوب شد به نزد متحدش در شيراز اقامت گزيد ( استفان راي، گرومون: چالش براي قدرت و ثروت در جنوب ايران، ترجمه ي حسن زنگنه، قم: نشر همسايه، 1378، صص 95-99؛ آن جا شيخ خنوم ترجمه شده).
8- نکته اي که متن فوق نشان مي دهد اين است که بعد از آن که آل مذکور در سال 1206 هـ ق جزيره ي خارگ را از دست اميران زعابي بندر ريگ بيرون آوردند، هم چنان تا سال 1215 هـ ق اين جزيره را در دست داشته اند. البته بندر ريگ در اين برهه شايد سرنوشتي ديگر داشته و زير نظر خاندان زعابي بوده است؟
9- مصحح عربي به اشتباه مي نويسد: « جداول تقويم نشان مي دهد که 25 شعبان 1216 برابر با روز پنجشنبه 31 دسامبر 1801 م مي باشد». ولي با دقت در کتاب جداول تاريخ هاي ايراني، هجري قمري و ميلادي نوشته ي ديکتر قدرت الله تمدني مشخص مي شود نوشته ي « عقد جيد الدرر..» صحيح است.
10- قبيله هوله در بندر لنگه سکونت داشتند ولي تبعيت شيوخ آل مذکور بوشهر نمي کردند و همواره در رقابت با آن ها به فکر توسعه ي تسلط دريايي خود بودند.
11- مقايسه کنيد با: استفان راي، پيشين، صص 97-96؛ ( آنجا زوايايي ديگر از اين لشکرکشي دريايي روشن شده است).
12- استفان راي، پيشين، ص 97؛ براساس منابع آن زمان از قول لوريمر، اين جمله را نقل مي کند که: « سلطان مي پنداشت ايرانيان او را فريب داده اند».
(Lorimer: Gazetteer of Persian gulf, 1986. Vol.1, Part 2, p.1911).

منبع مقاله :
خيرانديش و تبريزنيا، عبدالرسول و مجتبي؛ (1391)، پژوهشنامه خليج فارس، تهران: خانه کتاب، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط