نويسنده: بهروز محمودي بختياري
1- مقدمه
در اين مقاله سعي بر آن است تا در قالب ساخت واژه زبان فارسي به ويژگيهاي معنايي عملکرد تکواژ « خانه» در قياس با ساير تکواژهاي مکان ساز (مثل « ستان») پرداخته شود. (1) معمولاً در بررسي هاي ساخت واژه، چه در زبان فارسي و چه در متون غير فارسي، عملکرد ساخت واژه درمحدوده خاص خود مورد بررسي قرار مي گيرد و کوشش مي شود تا به ويژگيهاي ساختي- نحوي تکواژها در همنشيني با يکديگر توجه گردد. مختصر حاضر با ديدي معنايي به عملکرد تکواژ « خانه» در ساخت واژه زبان فارسي مي پردازد و تلاشي مي کند تا ضمن معرفي و توصيف آن به عنوان يک پسوند، مشخص سازد که انتخاب تکواژها از روي محور جانشيني و فکندن آنها بر روي محور همنشيني زبان، به مجموعه اي از ملاکهاي معنايي نيز وابسته است. به بيان ديگر، گاه مي توان از طريق جانشيني برخي تکواژها، به صورتهايي با معاني نزديک ولي با بارهاي معنايي متفاوت دست يافت. براي دست يازيدن به اين مهم، ابتدا به مطالعاتي که در اين زمينه خاص صورت گرفته است پرداخته خواهد شد. سپس ويژگيهاي کاربردي تکواژ « خانه» در مقايسه با تکواژ مکان ساز « ستان» بررسي خواهد شد و درنهايت، سعي بر آن است تا به عملکرد اين تکواژ و پديد آوردن اختلاف در بار عاطفي واژه هاي ساخته شده پرداخته شود. رويکرد برگزيده براي اين پژوهش، بررسي همزماني است و بطور مشخص، گونه گفتاري زبان فارسي را شامل مي شود.2- مختصري پيرامون مطالعات گذشته
در مورد پسوند بودن تکواژ « خانه» ميان دستور زبان سنتي توافق يکپارچه اي وجود ندارد. خانلري در تعريف پسوند گفته است: « اجزايي را که خود داراي معني مستقلي نيستند و جداگانه بکار نمي روند، اما کلمه تازه اي از کلمه ديگر مي سازند، جزء پيوند ناميم. جزء پيوند اگر پيش از کلمه ديگر واقع شود، « پيشوند» و اگر پس از کلمه ديگر واقع شود، « پسوند» است.» ( ک 2 ص 163)کشاني (ک 6ص2) نيز پس از ارائه تعريفهاي گوناگون از پسوند، آن را واجد چهار ويژگي بنيادي مي داند: 1- نداشتن معني 2- اتصال به آخر کلمه اي ديگر ( ريشه) 3- تصرف در معني ريشه 4- تغيير شکل يا حالت دستوري ريشه.
با قبول چنين معيارهايي، پذيرش « خانه» به عنوان يک پسوند عملاً منتفي است، کما اينکه حسابي ( ک1)، وزين پور( ک10)، خانلري (ک2)، همايونفرخ ( ک 11)، و صادقي (ک4) نيز در نوشته هايشان آن را به عنوان پسوند نپذيرفته اند. از سوي ديگر افرادي چون شريعت ( ک3 ص425) « خانه» را به صورت « پساوند مکان که خودش هم مستقلاً معني دارد» معرفي کرده اند. مشکور ( ک8 ص298) نيز « خانه» را « پساوند» ي مي داند « که خود کلمه اي مستقل است که به آخر نامها افزايند.» در اين ميان به نظرات بينابيني هم بر مي خوريم. کشاني (ک6 ص 62)« خانه» را به عنوان يک « پسوند واره» پذيرفته است که « با اتصال به اسم اشخاص، اسم مصدر، اسم اشياء و گاهي نيز به کمک صفت، اسم مکانهاي گوناگون مي سازد.» او سپس به پنج مورد از کاربردهاي اين تکواژ اشاره مي کند، ولي از تغيير بار معنايي سخني به ميان نمي آورد. صمصامي ( ک 5ص 300) با احتياط به اين تکواژ پرداخته است. او در ذيل توضيحات خود از پسوند « خان»، به « خانه» مي پردازد و آن را از ريشه پهلوي xanak و از ريشه پارسي باستان Ahana به معناي « جا و محل» مشتق مي داند و مي گويد:« درکتاب دستور فارسي ذوالنور، « خانه» بنان پسوند مکان آورده شده، اما بهتر است که جزو پسوندها به شمار نيايد و تنها اسم شمرده شود.» آنچه در اين ميان مشترک است، عدم توجه اين نويسندگان به ويژگيهاي معنايي اين تکواژ است. به عبارت ديگر، هيچ تمايز معنايي خاصي ميان اين تکواژ و ساير تکواژهاي مکان ساز تاکنون مطرح نشده است. آنچه از اين پس خواهد آمد، به تعيين مقوله « خانه» و بررسي مشخصات معنايي آن مي پردازد.
3- تکواژ « خانه» و محصولات واژگاني آن
نگارنده با جستجو در فرهنگ معين (ک9) به 209 مورد از واژگاني برخورده است که از همنشيني با تکواژ « خانه» پديد آمده اند. البته آنچه دراين پژوهش کانون توجهات ما را تشکيل مي دهد، بررسي ترکيباتي است که در آن واژه پايه داراي مشخصه معنايي [+ انسان] باشد. به جفت واژه هاي زير توجه فرمائيد:( فهرست شماره 1)
نکته جالب توجه آن است که وقوع اين رخداد زباني، پديده جديدي نيست. بررسي هاي در زماني نيز صحت فرضيه ما را تاييد مي کنند. فهرست شماره 2 از واژگاني تشکيل شده است که در فارسي امروز ديگر به کار نمي روند و صورت تغيير يافته آنها امروزه رواج دارد. واژگان از فرهنگ معين استخراج شده اند.
( فهرست شماره 2)
تکواژ « ي» در زبان فارسي، تکواژي دستوري و پسوندي مکان ساز است. در واژگان فهرست شماره 2، اين تکواژ جانشين تکواژ « خانه» شده است. مي دانيم که بر روي محور جانشيني، عناصري جايگزين يکديگر مي شوند که از نظر واژگاني به مقوله واحدي متعلق باشند.
لذا با مشاهده جايگزيني تکواژ « خانه» با « ي» ، منطقي به نظر مي رسد که اين دو تکواژ را متعلق به يک مقوله و داراي ويژگيهاي نسبتاً يکسان بدانيم. يعني « خانه» تکواژي است که در شرايط مذکور، از حالت واژگاني خود خارج شده و حالت دستوري مي يابد. اين فرايند را در زبانشناسي « دستوري شدگي» يا GRAMMATICALIZATION مي نامند. دستوري شدگي در زبان فارسي سابقه ديرينه دارد و مي توان وجود پسوندهايي چون « سرا» (به معناي خانه» و « گاه» ( به معناي هنگام) را نتيجه عملکرد اين فرايند در زبان فارسي دانست.
وجود صورتهاي فوق، نشانه اي از نارسايي تعاريف سنتي از مفهوم پسوند است. دستور سنتي پسوند را فاقد معناي مشخص مي داند، معذلک صورتهاي فوق را هم مي پذيرد. قطع نظر ازاين مطلب، « خانه» ساير ويژگيهاي يک پسوند را داراست: به انتهاي کلمه اي ديگر متصل مي شود، در معني ريشه تصرف مي کند( هم کاربرد واژه را تغيير مي دهد و هم بار عاطفي را دگرگون مي کند) و طبيعي است که باعث تغيير حالت دستوري ريشه هم مي شود.
با پذيرش مطالب فوق، مي توان نتيجه گرفت که پسوند ( يا به گفته آقاي کشاني، « پسوند واره ي») « خانه» علاوه بر مکان سازي، ويژگي ممتاز ديگري دارد که آن را از ساير پسوندهاي مکان ساز جدا مي کند: مسئله بار عاطفي؛ که نشان دهنده اهميت ملاکهاي معنايي در همنشين کردن پاره اي از تکواژها مي باشد. پژوهشي در زماني هم نشان مي دهد که پسوند « لاخ» نيز در زمان زايايي خود، واژه حاصل را دچار افت بار عاطفي مي کرده است (ک 11ص 153-4).
در اينجا ذکر نکته اي ضروري به نظر مي رسد. مسئله بار عاطفي مطرح شده در اين پژوهش، نتيجه يک قانونمندي کلي و همه جانبه نيست. آنچه در اينجا مطرح شده است، نمايانگر يکي از گرايشهاي معنايي و ساخت واژي زبان فارسي است، نه يکي از قوانين اساسي حاکم بر آن. مثلاً با کنکاشي در لغت نامه ها، به مواردي برمي خوريم که ويژگي واژه [+انسان]+ « خانه» را دارند و از نظر بار عاطفي هم دچار افت نشده اند. اين واژه ها ( در فارسي امروز) عبارتند از:
« آبدارخانه»، « آشپزخانه»، « زرادانه»، « دبيرخانه»، « سقاخانه» و « مهمان خانه»، که به نظر مي رسد صورت « زرادخانه» نيز درگونه گفتاري فارسي امروز به کار نمي رود. اما نگاهي اجمالي به اين واژگان و مقايسه آنها با ساير نمونه هاي ارائه شده در اين مقاله نشان مي دهد که عليرغم وجود مثالهاي نقض، فارسي گفتاري امروز به سويي گرايش دارد که در بالا بدان اشاره کرديم. اين مثالهاي نقض در دوره هاي قديمي تر زبان فارسي بيشتر بوده اند. مثلاً:
« يساولخانه»، « ملاخانه»، « معلم خانه»، « فخارخانه»، « شيره پز خانه»، « زرگرخانه»، « پزشک خانه» و « منشي خانه». اما بد نيست براي اثبات اين نکته درمورد گرايش عمومي زبان فارسي در اين زمينه، مروري هم بر واژگان منسوخ شده فارسي داشته باشيم. بدون شک حضور همين واژگان زمينه را براي گرايش مورد نظر ما فراهم کرده است. شماره هاي داخل پرانتزها نشانه شماره صفحه مدخل واژه در فرهنگ معين است:
« اخته چي خانه» (169)، « بندي خانه»(588)، « خسته خانه» (1420)، « شاطرخانه» (1998)، « عزب خانه» (2298)،« عصارخانه» (2315)، « غريب خانه» (1998)، « غلامخانه» (2424)، « فراش خانه» (2503)، « فرد خانه» (2514)، « قلندر خانه» (2723)، « گلداخانه» (3198)، « لولي خانه» (3658)، « مسکين خانه» (4115)، « نخاس خانه» (4684) و « نوانخانه» (4830).
شواهد بالا تا حد مطلوبي مرادها ما را از اين بحث بر آورده مي کنند، اما نمود عملکرد تکواژ « خانه» در مقايسه با ساير تکواژهاي مکان ساز، عينيت بيشتري مي يابد. لذا در قسمت بعدي مقاله به معرفي و مقايسه تکواژ « ستان»- به عنوان زاياترين تکواژ صرفاً مکان ساز - با تکواژ « خانه» مي پردازيم و در نهايت نتيجه گيري بحث ارائه خواهد شد.
4- مقايسه تکواژهاي « ستان» و « خانه»
تکواژ مکان ساز « ستان» بر خلاف تکواژ « خانه»، از سوي تمامي دستوريان به عنوان يک پسوند پذيرفته شده است. در کتاب حسابي (ک 1 ص 26)، نمونه هايي هم ذکر شده اند. به گفته همايونفرخ (ک 11 ص 153): « پساوند « ستان» در آخر اسمها مي آيد و معني تخصيص موضع به مدخول خود مي دهد». لوايي ( ک7 ص66) آن را يک « پسوند نامي» مي داند و مي گويد: « اين پسوند براي ساختن نامهاي جا و کشور به کار رفته و از پارسي ديرينه stan= (جاي) آمده». او سپس واژه هاي « اسپوستان» و « اشترستان» را از زند، و واژه هاي « ديبير- يستان» (دبيرستان) و « فرهنگ -ئيستان» ( فرهنگستان) را از پهلوي به عنوان نمونه ذکر مي کند. مشکور ( ک 9 ص 299) معتقد است که « ستاد پساوند مکان است و به معني جاي و کشور باشد». کشاني ( ک 2ص 68) « ستان» را پسوند مکان سازي مي دند که پيش از اسم روييدني، اسم عناصر طبيعي، اسم معني، اسم ساکنان يک منطقه و صفت قرار مي گيرد. از سوي ديگر صادقي (ک 4) نيز « ستان» را پسوندي مي داند که « به اسمها ملحق مي شود و نشان دهنده مکاني است که مصداق کلمه پايه در آن به فراواني يافت مي شود». در اينجا مي توان مشاهده کرد که اين تعريف به مفهوم مورد نظر ما از تکواژ « خانه» نزديک است. اما در اين ميان نبايد از تنوع معنايي ايجاد شده توسط « خانه» در مقايسه با « ستان» غافل شد. البته کلاً مي توان واژه هاي [+انسان]+ « خانه» را ناظر بر ساخت واژگاني دانست که بر مفهوم « محل گرد آمدن افراد مشخص» دلالت مي کنند.اين ساختار، زايا و قابل پيش بيني است. مثلاً واژه عاميانه « لات خونه» که به معناي پاتوق اوباش است، نمونه اي از اين زايايي است. اين پيش بيني درمورد « ستان» به سادگي « خانه» امکان پذير نيست، ضمن آنکه بحث مطروحه ما پيرامون بار عاطفي واژگان در اينجا محلي از اعراب ندارد.
ديگر تفاوت اساسي موجود، مقوله اين دو تکواژ است. تکواژ « ستان» ، همانگونه که ديديم، از ديرباز تکواژي دستوري و پسوندي مکان ساز بوده است. حال آنکه تکواژ « خانه» هنوز سير تحول دستوري خود را به سوي تبديل به پسوند طي مي کند.
5- نتيجه گيري
اگر تکواژهاي ملحق به کلمات گوناگون بر نظامي پيوستاري قرار داشته باشند که در يک سوي آن، تکواژه هاي واژگاني و در سوي ديگر تکواژهاي دستوري مثل پسوندها را داشته باشيم، « خانه» تکواژي است که ميل بسيار به سمت پسوند شدن دارد. اين اتفاق که به نظر مي رسد نتيجه فرآيند « دستوري شدگي» باشد، علاوه بر ويژگيهاي ساخت واژي، ويژگيهاي معنايي خاصي را نيز در همنشيني با واژه پايه، به کل ساخت حاصل تحميل مي کند: يعني آنکه در مقايسه با ساختهاي هم معناي آن کلمه، از بار عاطفي آن مي کاهد و طبعاً کاربرد اجتماعي آن را تغيير مي دهد. اين گرايش به ما امکان مي دهد که در مورد ساير واژگاني که با « خانه» ساخته مي شوند، پيش بيني هاي معنايي داشته باشيم و به عبارت ديگر، بار عاطفي آنها را پيشاپيش تعيين مي کنيم. براي مثال، پديد آمدن واژه اي چون « معتادخانه» در مقابل « باز پروري»، اتفاق غير قابل تصوري نيست و به لحاظ بار عاطفي اش، احتمال وقوع دارد.پينوشتها:
1- استادم جناب آقاي دکتر صفوي دست نويس اين مقاله را خوانده اند و اظهار نظرهاي ارزشمندي ارائه نموده اند. از ايشان سپاسگزارم.
کتابنامه1- حسابي، محمود. (1368). وندها و گهواژه هاي زبان فارسي. تهران: جاويدان.
2- خانلري، پرويز ناتل. (1373، چاپ سيزدهم). دستور زبان فارسي. تهران: طوس.
3- شريعت، محمدجواد. (1364). دستور زبان فارسي. تهران: اساطير.
4- صادقي، علي اشرف. (1372). « شيوه ها و امکانات واژه سازي در زبان فارسي معاصر (1-4)». نشر دانش.
5- صمصمامي، محمد. (1346). پيشوندها و پسوندهاي زبان فارسي. اصفهان: مشعل.
6- کشاني، خسرو. (1371). اشتقاق پسوندي در زبان فارسي امروز. تهران: مرکز نشر دانشگاهي.
7- لوايي، محمد علي. (1316). وندهاي پارسي. تهران: بي نا.
8- مشکور، محمد جواد. (1368، چاپ سيزدهم)/. دستور نامه در صرف و نحو زبان فارسي. تهران: بنگاه مطبوعاتي شرق.
9- معين، محمد. (1363، چاپ ششم). فرهنگ فارسي. تهران: امير کبير
10- وزين پور، نادر. (1356). دستور زبان فارسي آموزشي. تهران: دانشگاه سپاهيان انقلاب ايران.
11- همايونفرخ، عبدالرحيم. (1377). دستور جامع زبان فارسي. تهران: علمي.
منبع مقاله :
مير عمادي، دکتر سيد علي ؛(1379)، مجموعه مقالات چهارمين کنفرانس زبانشناسي نظري و کاربردي، تهران: سازمان مرکزي، چاپ دوم.
/ج