مقدمه:
چشم زخم، بدچشمی، چشم نظر، چشم شور، چشم زدن، و چشم خوردن، تنگ نظر اصطلاحات هم معنایی هستند که در عرف عامیانه از آنها استفاده می شود.چشم زخم یا «چشم زدن» و مفاهیم نامبرده در این معنا باور هایی هستند که در کشور ما در بین مردم ریشه دیرینه دارند، و میتوان گفت در بین عامه مردم نهادینه شده است .
و باورمندان به این موضوع برای دفع اثرات منفی چشم بد یا چشم زخم به آیه وان یکاد یا نمادهای دیگر متوسل میشوند.
چشمزخم آسیبی است که گمان میرود از اثر نگریستن برخی افراد شورچشم به انسان یا دیگر جانوران و اشیا وارد میشود.[۱]
شورچشمی حالتی غیر اختیاری است که از حس حسادت در مواقع بروز خوشحالی، موفقیت، زیبایی، تحسین و... دیگری نشأت میگیرد.
برخی معتقدند چشمزخم تأثیر قوای نفسانی(مخصوصا نفوس ناپاک وخبیث) است. [2]چشمزخم با حسادت پیوند نزدیکی دارد[۳]
و در برخی روایات، منشأ آن را حسد دانستهاند.[۴] علامه مجلسی گفته است برخی از مفسران، آیه ۵ سوره فلق را که در آن از حسادتِ حسودان یاد شده، در اینباره میدانند.[۵]
در مطلب حاضر ابتدا دو مطلب درباره چشم زخم وآیه ی (ان یکاد)، و دو تفسیردرمورد همین آیه از منظر آیتالله شهید مطهری بیان می کنیم و در ادامه هم به مباحث علمی روایی چشم زخم اشاره حواهیم داشت.
آیا چشم زخم ( چشم شور) حقیقت دارد؟
1- معنای رایج چشم زخم
مطلب اول این است که چشم زخم اگر هم حقیقت باشد، به این معنای رایج امروز در میان ما- بالاخص در میان طبقه ی نسوان که فکر می کنند همه ی مردم چشمشان شور است- قطعاً نیست.همان کفار جاهلیت هم به چنین چیزی قائل نبودند، بلکه معتقد بودند که یک نفر وجود دارد و احیاناً در یک شهر ممکن است یک نفر یا دو نفر وجود داشته باشند که چنین خاصیتی در نگاه و نظر آنها باشد.
پس قطعاً به این شکل که همه ی مردم دارای چشم شور هستند و همه ی مردم به اصطلاح نظر می کنند، نیست.
2- آیا آیه ی ( وَ إِنْ یَکادُ) خاصیت جلوگیری از چشم زخم را دارد؟
مطلب دوم این است که اگر بعضی مردم دارای چنین خصلت و خاصیتی باشند، آیا آیه ی «وَ إِنْ یَکادُ اَلَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصارِهِمْ» خاصیت جلوگیری از چشم زخم دارد؟ما تا حالا به مدرکی (حدیثی، جمله ای) برخورد نکرده ایم که دلالت کند و بگوید از این آیه برای چشم زخم استفاده کنید. اینکه چشم زخم حقیقت است یا نه، یک مسأله است (فرضاً حقیقت است ولو در بعضی از افراد) و اینکه این آیه برای دفع چشم زخم باشد مسأله ی دیگری است.
چیزی که از طرف پیغمبر یا ائمه به ما نرسیده باشد، از پیش خود نباید بتراشیم. نظر به اینکه روح مردم برای چنین چیزی آمادگی دارد [آن را از پیش خود ساخته اند. ]
از شعارهایی که مردم انتخاب می کنند روحیه ی مردم را می شود شناخت. ما در قرآن آیه زیاد داریم، آیاتی که برای شعار قراردادن فوق العاده عالی است،.
جمله های زیادی داریم از پیغمبر و ائمه؛ ولی هیچ آیه ای به اندازه ی آیه ی «وَ إِنْ یَکادُ اَلَّذِینَ کَفَرُوا» در میان مردم برای شعار رایج نشده است.
در هر خانه ای که بروی می بینی یک «اِن یَکاد» آنجا زده اند، یعنی چشم تو کور که خانه و زندگی من را می بینی، این تابلو را اینجا نصب کرده ام برای اینکه چشم تو کور باشد.
این امر یک حالت خودخواهی در مردم از یک طرف و یک حالت بدبینی به دیگران از طرف دیگر را نشان می دهد. شما همه ی شهر تهران را بگردید،.
به ندرت دیده می شود که در خانه ای مثلاً آیه ی «هَلْ یَسْتَوِی اَلَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ اَلَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ» [6] تابلو شده باشد. برای شعار چه از این بهتر:
«هَلْ یَسْتَوِی اَلَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ اَلَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ» ؟ [7] برای شعار چه از این بهتر: «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اَللّهِ أَتْقاکُمْ» [8]؟
اینقدر هست الی ماشاءاللّه، آیاتی که انسان هر وقت یکی از آنها را نگاه کند برای او یک درس و آموزش است. اینها را انسان نمی بیند ولی در هر خانه ای که بروید آیه ی «وَ إِنْ یَکادُ اَلَّذِینَ کَفَرُوا» را می بینید،
یعنی منم که خداوند چنین نعمتهایی به من داده و تویی که چشم شور داری و می خواهی چشم زخم به ما بزنی؛ برای اینکه جلوی چشم شور تو را گرفته باشم این تابلو را در اینجا نصب کرده ام؛ و شاید کمتر خانه ای است که چنین چیزی در آن نباشد.
آیا چشم زخم می تواند حقیقت داشته باشد یا نه؟
حال منطقاً چگونه است؟ آیا چشم زخم می تواند حقیقت باشد یا نه؟ و اگر حقیقت است آیا امر جسمانی است یا امر روحی و نفسانی؟در اینکه اجمالاً چنین حقیقتی هست نمی شود تردید کرد، منتها بعضی از علمای جدید معتقدند که در برخی از چشمها چنین خاصیتی هست،.
یعنی بعضی از چشمها نوعی اشعه از خود بیرون می دهند که این اشعه یک اثر سوئی در اشیاء وارد می کند، مخصوصاً اگر با یک نگاه و نظر مخصوص باشد.
قبول کردن این حرفها در قدیم خیلی مشکل بود که انسان بگوید یک نفر وقتی که نگاه می کند، از چشمِ او شعاعی بیرون می آید که مثلاً می تواند یک سنگ را بترکاند؛ اصلاً قابل باورکردن نبود.
ولی امروز که میدان عمل این شعاعها و امثال اینها پیدا شده که چقدر در طبیعت امواج وجود دارد و این امواج چه کارهای خارق العاده ای را انجام می دهند، .
دیگر این امر تعجبی ندارد که شعاعی از چشم یک انسان بیرون بیاید و واقعاً یک شتر را به زمین بزند.
دو نظریه تفسیری درمورد آیه ی(وَ إِنْ یَکادُ)
تفسیر اوّل : (وَ إِنْ یَکادُ) و اثبات خشم و کینه و تهمتبیشتر مفسرین- که شاید قدما این طور بودند- این آیه را فقط به این معنی گرفته اند که قرآن می خواهد بفرماید که این کافران یک عناد و غیظ و حسادتی با تو دارند.
دشمن وقتی که در مقابل دشمن قرار می گیرد، اگر در برنامه ی خودش فاتح و پیروز بشود و اگر احساس شکست در طرف بکند از غیظ و خشمش کاسته می شود.
از کلمات امام حسین علیه السلام است که: «القدرة تذهب الحفیظة» یعنی قدرت و توانایی و نیرومندی، خشم و کینه و حقد را از بین می برد؛
1- فرق عقده و حسادت افراد قوی وضعیف
و لهذا انسانها به هر اندازه از نظر روحی قویتر باشند عقده ی کمتری دارند، و هر چه انسان از نظر روحی ضعیفتر باشد و در خودش در مقابل دیگران بیشتر احساس ضعف کند عقده ی بیشتری در روحش هست.
آدم قوی، بی عقده است و آدم ضعیف است که دچار عقده های زیاد می شود.همچنین هر آدمی هر قدر عقده و غیظ و خشم داشته باشد، وقتی که در مقابل طرف قرار می گیرد،.
به هر اندازه که احساس پیروزی در خود و ضعف در طرف مقابل کند از عقده اش کاسته می شود. [9]
چون احساس قدرت در خودش می کند و احساس ضعف در طرف دیگر، و این از عقده می کاهد؛ و به هر اندازه که در خودش احساس ضعف کند و در طرف احساس پیروزی، مرتب بر عقده و خشمش افزوده می شود.
2- تیر تیز چشمان شور کفار
کفار در مقابل پیغمبر اکرم دچار چنین حالتی بودند. هر روز می دیدند نسبت به روز قبل یک چیزی به اصطلاح باختند و پیغمبر برده است، یعنی می دیدند که مردم به سوی پیغمبر گرایش دارند و از گروه اینها دور می شوند.
بعلاوه وقتی در مقابل یگانه ابزار پیغمبر اکرم که قرآن مجید بود قرار می گرفتند دنبال یک عیب و عیبجویی بودند، ببینند آیا می توانند جایی از آن را عیب بگیرند، بگویند فلان آیه اگر خیلی زیباست استثنائی است؟
می دیدند هر آیه ای که نازل می شود از آیه ی قبل جذابتر و شیرین تر و زیباتر است. این بود که وقتی آیات قرآن را می شنیدند، همان احساس لطافت و فصاحت و زیبایی و علوّ، مساوی بود با بالا رفتن درجه ی خشم آنها.
در همان حالی که آیات قرآن را گوش می کردند و چشمهایشان به پیغمبر بود (گوشهایشان آواز پیغمبر را می شنید که آیات قرآن را می خواند و چشمهایشان به صورت پیغمبر نگاه می کرد) .
آنچنان خشم بر خشم اینها افزوده می شد که می خواستند با چشمهایشان پیغمبر را بکوبند؛ مثل اینکه می گوییم فلان کس با چشمهایش می خواهد من را تیر بزند.
اغلب مفسرین آیه را این طور تفسیر کرده اند، گفته اند کنایه است. «وَ إِنْ یَکادُ اَلَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصارِهِمْ لَمّا سَمِعُوا اَلذِّکْرَ»:
یعنی اینها وقتی که چشمشان به صورت توست و گوشهایشان به آواز تو، و تو داری قرآن را می خوانی، آنچنان خشم بر خشمشان می افزاید که با چشمهایشان می خواهند تو را تیر بزنند.
3- تهمت نتیجه شدت خشم
آن وقت مفاد آیه صرفاً کنایه است از کمال و شدت خشمی که مخالفین دارند. انسان وقتی که چنین خشمی گرفت و هیچ توجیه و منطقی برای خودش پیدا نکرد، دست به یک تهمتهای احمقانه می زند که رهایش کنید،.
یک آدم جن زده و دیوانه است؛ آدمهای جن زده و دیوانه گاهی یک کارهای خارق العاده ای انجام می دهند: وَ یَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ.
4- تهمت و شدت خشم کار جن و شیطان است
حال جواب قرآن چیست؟ می گوید: کار جن و شیطان که نمی تواند اثرش بیداری جهان باشد. (جواب را ببینید، عجیب است! ). [10]
قرآن نمی گوید: «وَ ما هُوَ اِلّا مِنْ رَبِّ الْعالَمینَ» چون در این صورت صرفاً یک مدعا بود (آنها می گفتند که آنچه این می گوید القاء شیاطین است، قرآن ممکن بود جواب بدهد خیر، القاء خداست).
بلکه معیار را ذکر می کند برای آن چیزی که از ناحیه ی خداست یا از ناحیه ی جن و شیطان باشد. آنچه که از ناحیه ی خداست آن چیزی است که در جهت خیر و صلاح و هدایت مردم و در جهت ذکر یعنی یادآوری و تنبه و بیداری مردم آنهم بیداری جهانیان است نه بیداری یک قوم خاص..
تو می گویی از ناحیه ی شیطان و جن است؛ مگر می تواند یک چیزی از ناحیه ی جن و شیطان باشد ولی اثرش بیداری بشر و بیداری همه ی جهان باشد؟
پس به این «ما هُوَ إِلاّ ذِکْرٌ لِلْعالَمِینَ» ضمناً برهان اقامه شده است بر اینکه ادعای شما چگونه باطل است.
تفسیر دوم:(وَ إِنْ یَکادُ) و اثبات چشم زخم و شور چسمی
ولی بعضی دیگر از مفسرین- که این نظر اخیراً خیلی رایج شده است- گفته اند آیه کنایه نیست، بلکه یک جمله ی صریح است؛ کنایه از شدت خشم نیست، بلکه بیان یک واقعیت است.و آن واقعیت این است که در میان آنها افرادی بودند که به اصطلاح شورچشم بودند و چشم زخم می زدند؛ و شخصی بود که در میان آنها به این جهت معروف بود.
که به اصطلاح چشمهایش شور است و هر چه را که ببیند و نگاه کند، بالخصوص اگر به نظر اعجاب نگاه کند، آفتی به آن شئ یا شخص می رسد.
اینها فکر کردند که بهترین راه مبارزه ی با پیغمبر این است که ما پیغمبر را از بین ببریم بدون آنکه مسؤولیتی در مقابل بنی هاشم متوجه ما بشود.
چون می دانستند بنی هاشم- اعم از آنها که مسلمان بودند یا نبودند و به طورکلی عرب برای مسأله ی خونخواهی قبیله ای به اعتبار وحدت قبیله اهمیت قائل است؛ یعنی اگر اینها می خواستند پیغمبر را بکشند،
همان ابولهب که دشمن پیغمبر بود ممکن بود که بعد به خونخواهی برخیزد به اعتبار اینکه او فردی از قبیله است. گفتند: یک کار ما می توانیم درباره ی پیغمبر بکنیم؛
پیغمبر را از بین ببریم بدون اینکه قاتل شناخته بشود، و آن این است که از وجود آن شخص استفاده کنیم، غافل از اینکه یک پیغمبر خدا را که دیگر نمی شود با چنین کارها از بین برد.
«وَ إِنْ یَکادُ اَلَّذِینَ کَفَرُوا» نزدیک بود که اینها چنین کاری بکنند؛ یعنی اگر نبود عنایت الهی، اینها با این وسیله تو را از بین برده بودند.
حال اگر [مقصود آیه ] این مطلبِ دوم باشد، آن وقت معنایش این است که قرآن تلویحاً مسأله ی چشم زخم را تأیید کرده است، و این خود یک مسأله ای است که آیا چشم زخم حقیقت است یا حقیقت نیست؟[11]
تأثیر اعمال روحی در چشم زخم
از این بالاتر مسأله ی نفوس است، و این قضیه بیشتر به نفوس برمی گردد تا به شعاع چشم. آن وقت این مسأله داخل مسأله ی دیگری می شود:مسأله ی تأثیر اعمال روحی، که یک بحث بسیار وسیعی است و از قدیم فلاسفه ای از قبیل بوعلی سینا، ملاصدرا و دیگران این مسأله را طرح کرده اند و در عصر جدید هم این مسأله به شدت بیشتری مطرح است. [12]
مرحوم حسین کاظم زاده ی ایرانشهر- که شاید اسمش را شنیده باشید- پیرمردی بود که در زمان ما فوت کرد. یک مرد ایرانی بود و تحصیلات قدیمه هم داشت.
در حدود پنجاه سال پیش به اروپا رفت و ظاهراً در سوئیس مانند یک درویش و یک قطب سکنا کرد و به ایران نیامد ولی در عین حال فکرش فکر شرقی و اسلامی بود.
همه ی کتابهایی که نوشته در این زمینه است. کتاب کوچکی نوشته است به نام تداوی روحی. او در آنجا یک بحث خیلی عالی کرده است.
و نظریات علمای جدید را راجع به تأثیرات روحی و روانی بیان کرده است. البته دایره ی تأثیرات روحی و روانی، یک وقت در منطقه ی وجود خود انسان است.
هیچ جای شک و شبهه در این نیست که افکار و نیّات و اندیشه های انسان می تواند در بدن انسان مؤثر واقع شود، و به هر اندازه که روح قویتر باشد بدن را بیشتر تحت تأثیر قرار می دهد.
حتی در معالجه شدن بیماریهای بدنی [این مطلب هست. ] او در تداوی روحی بیماریهای خیلی شدیدی را نشان می دهد که از راه تداوی روحی خوب شده است.
از نظر طب امروز یک امر مسلّمی است که برای شخص بیمار از نظر روحی باید وضع مساعدی به وجود آورد؛ یعنی اگر یک نفر بیمار خودش معتقد باشد که من خوب می شوم.
و دائماً به خودش تلقین کند که من خوب می شوم، این امر به خوب شدنش کمک می کند؛ برعکس، اگر بیمار روح خودش را ببازد و فکر کند که من خوب نمی شوم، اگر خوب شدنی هم باشد خوب نمی شود.
هیپنوتیزم و چشم زخم
از این بالاتر این است که روان انسان نه تنها در بدن او مؤثر باشد، فکر و روح انسان نه تنها در خود او مؤثر باشد، بلکه در یک انسان دیگر مؤثر باشد.؛ آنچه این انسان فکر می کند، در بدن آن انسان (انسانی که وجود او غیر از وجود خودش است) مؤثر باشد. این هم وجود دارد. تنویمهای [13]
مغناطیسی و هیپنوتیزم که امروز خیلی مطرح است چنین چیزی است. یک انسان، انسان دیگری را می تواند تحت تأثیر قرار بدهد و آن انسان دیگر هر مقدار که فکرش ساده تر باشد یعنی قدرت مقاومتش کمتر باشد و این طرف هر مقدار قویتر باشد بیشتر می تواند او را تحت تأثیر قرار بدهد.
در تنویمهای مغناطیسی، شخص به طرف فرمان می دهد بخواب، او می خوابد، با اینکه می دانیم خواب یک مکانیزم دیگری دارد. [14]
و به حالت طبیعی یک احتیاجی است که بعد از یک خستگی برای بدن پیدا می شود و تا این خستگی نباشد انسان خوابش نمی برد.
ولی این به او فرمان می دهد که بخواب، می خوابد، و در حالی که خوابیده است به او فرمانها می دهد و او فرمان او را در حال خواب اطاعت می کند.
به هر حال دنیای روح و روان انسان دنیای خیلی وسیعی است و به این سادگیها که ابتدا افراد خیال می کنند نیست.
حال یکی از خصوصیات آن این است (البته چیز خوبی نیست؛ روحهای پاک هرگز اینچنین نخواهند بود) : ممکن است در بعضی از روحها و روانها چنین حالت و خاصیتی باشد که اگر درباره ی دیگری به گونه ای فکر کند فوراً روی او اثر بگذارد.
در بعضی از احادیث هم از پیغمبر اکرم وارد شده که فرموده است (در سند آن احادیث دقت نکرده ام) «العین حق» چشم حق است، یعنی دروغ مطلق نیست، بعضی از چشمها اثر دارد.
و یا حدیثی از پیغمبر نقل کرده اند که «العین یجعل الرجل فی القبر و الجمل فی القدر» یعنی چشم چنین قدرتی را دارد که انسانی را به گور بفرستد و شتری را در دیگ. تجربه ها و آزمایشها هم نشان داده که درباره ی بعضی از افراد مطلب چنین است. . . [15] [16]
دلیل قرآنی بر چشم زخم
1. در آیه 67 سوره «یوسف» که از زبان یعقوب(علیه السلام) حکایت مىکند: «فرزندان من! از یک در وارد نشوید؛ بلکه از درهاى مختلف وارد شوید و من از جانب خدا بىنیازتان نمىکنم .[و دفع شر نمىتوانم بکنم] حکم تنها از آن اوست؛ بر او تکیه دارم و همگان باید چنین باشند».[17] گویند: این سخن را بدان جهت گفت که مىترسید چشم زخم به ایشان برسد، زیرا پسرانش صاحب جمال، کمال و هیبت و شوکتى چشمگیر بودند آن هم ده برادر. [18]
2. آیه معروف به «إن یکاد» «وَ إن یَکادُ الَّذینَ کَفَروا لَیُزلِقونَکَ بِأبصارِهِم...» [19] که ترجمه آن چنین است:
«نزدیک بود که کافران با نگاه خود تو را هدف قرار دهند، آن گاه که آیات قران را مىشنیدند و مىگفتند: او دیوانه است؛
ولى قرآن جز ذکرى براى جهانیان نیست». گفتهاند «لیزلقونک» یعنى تو را با چشم زخم مورد اصابت قرار مىدهند. طبرسى گوید: «مفسّران همه بر این باورند که مراد از آیه همین معنى است».[20]
3. آیه «وَ مِن شَرِّ حاسِدٍ إذا حَسَدَ».[21] گفتهاند یعنى از شر دو چشمانش. [22] ابن ابى عمیر نیز روایت کرده که امام فرمود: آیا ندیدى که با چشمان باز نگاه مىکند؟ این همان چشم زخم است. [23]
شأن نزول آیه «وَ إِنْ یَکادُ »
کلبى گوید: کفار خواستند رسول خدا صلی الله علیه و آله را به وسیله چشم زخم آسیب رسانند لذا قومى از قریش آمدند و در مقابل او ایستادند و گفتند:ما مثل این مرد از حیث فصاحت و بلاغت و هم از لحاظ اظهار بینه و دلائل کسى را ندیده ایم و اینان قوم بنىاسد بودند که معروف به بدچشمى شده بودند و به هر چیزى اگر چشم مى انداختند.
و از آن تعریف زیاد میکردند به آن آسیبى میرسید لذا به یکى از آنها گفته بودند از تو میخواهیم که به محمد چشمزخم بزنى.
این مرد چنین کرد و چشم خود را به پیامبر افکند و شروع به تعریف و توصیف رسول خدا صلی الله علیه و آله نمود و سخت، چشم خود را به پیامبر دوخت در حالتى که رسول خدا صلی الله علیه و آله به قرائت قرآن مشغول بودو
و این نگاه و نظاره قریب یک ساعت به طول انجامید و پیش خود تصور میکرد که چشم او تأثیرى در رسول خدا صلی الله علیه و آله خواهد نمود سپس این آیات به رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شد.[24]
آیه بیانگر شدّت غضب کفّار است که به هنگام شنیدن آیات قرآن مىخواهند با چشمانشان تو را نابود کنند
و مراد از آن، یا نابود کردن طریق چشم زخم است و یا کنایه است، همان طور که مىگوییم فلانى بانگاهش مىخواست مرا بخورد.
بغض و کینه انسان را به تضادگویى وادار مىکند. از یک سو قرآن را عظیم مىداند به نحوى که حسادتش مىخواهد پیامبر را نابود کندو
و از سویى دیگر او را به پریشان گویى و دیوانگى متّهم مىکند.دشمن با دست مىجنگد، با زبان تهمت مىزند، و با چشم قصد نابودى دارد. [25]
دلیل روایی چشم زخم
1- پیامبر فرمود: «ان العین حق و انها تدخل الجمل و الثور التنور» چشم زخم حق است و به قدرى کارساز است که شتر و گاو را داخل تنور مىکند. [26]2- چشم زخم لازم نیست از دشمن باشد. گاهى دوست از دوست خودش به خاطر داشتن کمالى تعجب مىکند و لذا در حدیث داریم:
که اگر از دوست خود چیزى دیدید که تعجب کردید، خدا را یاد کنید تا بلاى چشم زخم دفع شود و چه بسیارند کسانى که به وسیله چشم زخم هلاک شده و جان دادهاند. [27]
3- الصّادق (علیه السلام)- عَنِ الْحُسَیْنِ الْجَمَّالِ قَال حَمَلْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) مِنَ الْمَدِینَهًْ إِلَی مَکَّهًْ، فَلَمَّا بَلَغَ غَدِیرَ خُمٍّ نَظَرَ إِلَیَّ وَ قَالَ هَذَا مَوْضِعُ قَدَمِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) حِینَ أَخَذَ بِیَدِ عَلِیٍّ (علیه السلام)، وَ قَالَ مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ، وَ کَانَ عَنْ یَمِینِ الْفُسْطَاطِ أَرْبَعَهًْ نَفَرٍ مِنْ قُرَیْشٍ سَمَّاهُمْ لِی، فَلَمَّا نَظَرُوا إِلَیْهِ وَ قَدْ رَفَعَ یَدَهُ حَتَّی بَانَ بَیَاضُ إِبْتَیْهِ، قَالَ انْظُرُوا إِلَی عَیْنَیْهِ قَدِ انْقَلَبَتَا کَأَنَّهُمَا عَیْنَا مَجْنُونٍ، فَأَتَاهُ جَبْرَئِیلُ (علیه السلام) فَقَالَ اقْرَأْ وَ إِنْ یَکادُ الَّذِینَ کَفَرُوا ... الْآیَهًَْ، وَ الذِّکْرُ عَلِیُّبْنأَبِیطَالِبٍ (علیه السلام). فَقُلْتُ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَسْمَعَنِی هَذَا مِنْکَ. فَقَالَ لَوْ لَا أَنَّکَ جَمَّالِی لَمَا حَدَّثْتُکَ بِهَذَا، لِأَنَّکَ لَا تُصَدَّقَ إِذَا رَوَیْتَ عَنِّی.
امام صادق (علیه السلام)- حسین جمّال گوید: امام صادق (علیه السلام) را سوار بر شتر از مدینه به مکّه رساندم و هنگامیکه به غدیر خم رسید، به من نگاه کرد و فرمود:
«اینجا، جای پای رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است، هنگامیکه دست علی (علیه السلام) را گرفت و فرمود: هرکس من مولای اویم، علی (علیه السلام) مولای اوست؛ و در سمت راست، خیمه چهار نفر از قریش بود که نام آنها را برای من ذکر کرد.
هنگامیکه به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نگاه کردند که دست علی (علیه السلام) را تا اندازهای بلند کرده است که سفیدی زیر بغلش نمایان شده است، گفتند:
به چشمان وی نگاه کنید که چگونه مانند چشمان دیوانه میچرخد. پس جبرئیل نزد آن حضرت فرود آمد و فرمود:
بخوان وَ إِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَ یَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ؛ وَ مَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ و ذِکْرٌ همان علیّبنابیطالب (علیه السلام) است».
عرض کردم: «خدا را شکر میکنم که این سخن را از زبان شما شنیدم». فرمود: «اگر تو شتربان نبودی، این سخنان را به تو نمیگفتم. به این دلیل که تو شتربان هستی، اگر از من روایت کنی، مردم به حرفهای تو اعتماد نمیکنند».[28]
4- الصّادق (علیه السلام)- وَ أَمَّا الْجَانِبُ الْآخَرُ فَذَلِکَ مَوْضِعُ فُسْطَاطِ الْمُنَافِقِینَ الَّذِینَ لَمَّا رَأَوْهُ رَافِعاً یَدَهُ قَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ انْظُرُوا إِلَی عَیْنَیْهِ تَدُورَانِ کَأَنَّهُمَا عَیْنَا مَجْنُونٍ فَنَزَلَ جَبْرَئِیلُ (علیه السلام) بِهَذِهِ الْآیَهًِْ وَ إِنْ یَکادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَ یَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَ ما هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِلْعالَمِینَ أَخْبَرَ الصَّادِقُ (علیه السلام) بِذَلِکَ حَسَّانَ الْجَمَّالَ لَمَّا حَمَلَهُ مِنَ الْمَدِینَهًِْ إِلَی مَکَّهًَْ فَقَالَ لَهُ یَا حَسَّانُ لَوْ لَا أَنَّکَ جَمَّالِی مَا حَدَّثْتُکَ بِهَذَا الْحَدِیثِ.
امام صادق (علیه السلام)- و امّا آن جانب دیگر مسجد محلّ چادر و خیمه منافقان بود که چون دیدند رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دست به دعا برداشته، و یا دست علی (علیه السلام) را با دست خویش بلند کرده بعضی به بعض دیگر گفتند:
به چشمان او بنگرید چگونه در حدقه میگردد گویا چشمان دیوانه ایست، پس جبرئیل با این آیه نازل شد: وَ إِنْ یَکادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصارِهِمْ لَمَا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَ یَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَ ما هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِلْعالَمِینَ:
یعنی: و نزدیک بود کافران با بد چشمی خویش یا با چشمان بدیشان تو را آسیب رسانند و از پا درآورند آنگاه که قرآن را شنیدند و گویند که البتّه او دیوانه است و حال آنکه این قرآن نیست مگر پندی برای عالمیان.
و هنگامیکه حسّان شتربان، امام صادق (علیه السلام) را از مدینهی منوّره به مکّهی معظّمه میبرد آن حضرت او را از این خبر آگاه ساخت و به او فرمود:
«ای حسّان اگر تو شتربان من نمیبودی و به تو اعتماد نمیداشتم این حدیث را به تو نمیگفتم».[29]
5- علیّبنابراهیم (رحمة الله علیه)- وَ إِنْ یَکادُ الَّذِینَ کَفَرُوا قَالَ لَمَّا أَخْبَرَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) بِفَضْلِ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) قَالُوا هُوَ مَجْنُونٌ فَقَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ وَ ما هُوَ یَعْنِی أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِلَّا ذِکْرٌ لِلْعالَمِینَ.
علیّبنابراهیم (رحمة الله علیه)- وَ إِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ، هنگامیکه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از مقام و منزلت امیرالمؤمنین (علیه السلام) برای آنها صحبت کرد، گفتند:
او دیوانه است. پس خداوند تعالی فرمود: وَ مَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ که منظور امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. [30]
6- ابنعبّاس (رحمة الله علیه)- لَیُزْلِقُونَکَ أی یقتلونک و یهلکونک. ابنعبّاس (رحمة الله علیه)- لَیُزْلِقُونَکَ یعنی البته نزدیک است آنان که کافر شدند تو را بکشند و نابود سازند. [31]
7- الرّسول (صلی الله علیه و آله)- عَنْ أَبِیعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) قَالَ قَالَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) رَقَا النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) حَسَناً (علیه السلام) وَ حُسَیْناً (علیه السلام)
فَقَالَ أُعِیذُکُمَا بِکَلِمَاتِ اللَّهِ التَّامَّهْ وَ أَسْمَائِهِ الْحُسْنَی کُلِّهَا عَامَّهْ مِنْ شَرِّ السَّامَّهْ وَ الْهَامَّهْ وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ عَیْنٍ لَامَّهْ وَ مِنْ شَرِّ کُلِ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ ثُمَّ الْتَفَتَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) إِلَیْنَا فَقَالَ هَکَذَا کَانَ یُعَوِّذُ إِبْرَاهِیمُ إِسْمَاعِیلَ وَ إِسْحَاقَ (علیهم السلام).
پیامبر (صلی الله علیه و آله)- امام علی (علیه السلام) فرمود: پیامبر (صلی الله علیه و آله) این تعویذ و دعا را برای حضرت حسنین (علیها السلام) خواند:
أُعِیذُکُمَا بِکَلِمَاتِ اللهِ التَّامَّةِ وَ أَسْمَائِهِ الحُسْنَی کُلِّهَا عَامَّةً مِنْ شَرِّ السَّامَّةِ وَ الهَامَّةِ وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ عَیْنٍ لَامَّة وَ مِنْ شَرِّ کُلِ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ. [32]
در حدیثى مى خوانیم: «اسماء بنت عمیس» خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) عرض کرد: گاه به فرزندان «جعفر» چشم مى زنند، آیا «رُقْیَه»اى براى آنها بگیرم
(منظور از «رقیه» دعاهائى است که مى نویسند و افراد براى جلوگیرى از چشم زخم با خود نگه مى دارند و آن را «تعویذ» نیز مى گویند).
8- پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «نَعَمْ، فَلَوْ کانَ شَىْءٌ یَسْبِقُ الْقَدَرَ لَسَبَقَهُ الْعَیْنُ»؛ (آرى، مانعى ندارد، اگر چیزى مى توانست بر قضا و قدر پیشى گیرد، چشم زدن بود)!. [33]
9- حدیث دیگرى آمده است: امیر مؤمنان(علیه السلام) فرمود: پیامبر براى امام حسن و امام حسین «رُقْیَه» گرفت، و این دعا را خواند:
«أُعِیذُکُما بِکَلِماتِ التّامَّةِ وَ أَسْماءِ اللّهِ الْحُسْنَى کُلِّها عامَّةً، مِنْ شَرِّ السّامَّةِ وَ الْهامَّةِ، وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ عَیْن لامَّة، وَ مِنْ شَرِّ حاسِد إِذا حَسَدَ»؛
(شما را به تمام کلمات و اسماء حسناى خداوند، از شرّ مرگ، حیوانات موذى، و هر چشم بد، و حسود، آنگاه که حسد ورزد مى سپارم،.
سپس، پیامبر(صلى الله علیه وآله) نگاهى به ما کرد و فرمود: این چنین حضرت ابراهیم(علیه السلام) براى اسماعیل و اسحاق تعویذ نمود). [34]
10- در «نهج البلاغه» نیز آمده است: «أَلْعَیْنُ حَقٌّ وَ الرَّقْىُ حَقٌّ»؛ (چشم زخم حق است و توسل به دعا براى دفع آن نیز حق است). [35]
ذکر این نکته لازم است که هیچ مانعى ندارد، این دعاها و توسل ها به فرمان خداوند جلوى تأثیر نیروى مرموز مغناطیسى چشم ها را بگیرد، همان گونه که دعاها در بسیارى از عوامل مخرب دیگر اثر مى گذارد و آنها را به فرمان خدا خنثى مى کند.
چشم زخم و اعمال عوامانه و خرافی
قبول تأثیر چشم زخم به طور اجمال، به این معنى نیست که، به کارهاى خرافى و اعمال عوامانه در این گونه موارد پناه برده شود، که هم بر خلاف دستورات شرع است،.و هم سبب شک و تردید افراد ناآگاه در اصل موضوع، همان گونه که آلوده شدن بسیارى از حقایق با خرافات، این تأثیر نامطلوب را در اذهان گذارده است. [36]
پس حق بودن شورى چشم به این معنا نیست که ما به بعضى افراد سوءظن داشته باشیم و آنان را متهم به چشم شورى کنیم.
و یا کوتاهىهاى خودمان را در موارد مختلف بهحساب چشم زخم بگذاریم. در روایات مىخوانیم: صدقه، دعا، خواندن سورههاى ناس و فلق و امثال آن مىتواند مانع تأثیر چشم زخم شود که بحث مستقلی می طلبد
دلیل علمی چشم زخم
در دنیائى که «اشعه لیزر» که شعاعى است نامرئى مىتواند کارى کند که از هیچ سلاح مخربى ساخته نیست پذیرش وجود نیروئى در بعضى از چشمها که از طریق امواج مخصوص در طرف مقابل اثر بگذارد چیز عجیبى نخواهد بود.بسیارى نقل مىکنند که با چشم خود افرادى را دیدهاند که داراى این نیروى مرموز چشم بودهاند و افراد یا حیوانات یا اشیائى را از طریق چشم زدن از کار انداختهاند.
لذا نه تنها نباید اصرارى در انکار این امور داشت؛ بلکه باید امکان وجود آن را از نظر عقل و علم پذیرفت.
دلیل علمی چشم زخم مربوط به اشعه و فرکانسی است که از سوی چشمان ما انسان ها یه اطراف ساطع می شود. البته شدت این انرژی در انسان ها متفاوت است.
طبق تحقیقاتی که دانشمندان انجام داده اند مشخص شده است که همه انسان ها هاله ای از انرژی را در اطراف خود دارند که همانند یک حباب حفاظتی به کار می رود.
هنگامی که انرژی منفی از سوی یک انسان ساطع می شود، امکان دارد به فرد دیگری آسیب برساند و انرژی درونی او را تحت تاثیر قرار دهد و باعث بروز بیماری شود.
توانمندی انسان چشم زخم
وجود نیرو چشمزخم حکایت از توانمندی بالای انسان دارد چرا که بدون دخالت دست و پا و دیگر اعضای فیزیکی، میتواند در این جهان اثر بگذارد؛بنابراین انسان اگر توجه کند میتواند به جای بکارگیری (تعمق و تمرکز) این نیرو در جهت تخریب و جنبههای منفی، جهت فکر و روح را عوض کرده و از آن در راه آبادانی و ترقّی استفاده کند.
شاید به همین دلیل در احادیث و روایات توصیه شده تا بعد از هر شگفتی، به جای آنکه جهت روح را به سمت چشمزخم روانه کند، یاد و ذکر خدا را پیشه کند؛
از این رو باید گفت که «قوت تمرکز روح بر یک چیز» قدرتی است که به انسان هدیه داده شده و وجه مثبت آن غرقشدن در یاد خدا است و وجه منفی آن نیز چشم زخم است.
با توجه به مطالب بالا استناد میکنیم که خدای متعال هیچ کاری را بیهوده و به ضرر انسان انجام نمیدهد حتی چشمزخم. (زیرا از نیروی چشمزخم میتوان در جهت رشد و ترقی استفاده کرد)
نتیجه:
«چشم زدن» از نظر عقلى، امر محالى نیست و پزشکان معتقدند در بعضى از چشمها نیروى مغناطیسى خاصى نهفته شده که کارائى زیادى دارد.و با تمرین مىتوان آن را پرورش داد. روایات اسلامى نیز به طور اجمال وجود چنین چیزی را تأیید مىکند؛
بسیارى از مردم معتقدند در بعضى از چشم ها، اثر مخصوصى است که، وقتى از روى اعجاب به چیزى بنگرند، ممکن است آن را از بین ببرد، یا درهم بشکند، و اگر انسان است، بیمار یا دیوانه کند.
این مسأله، از نظر عقلى امر محالى نیست، چه این که بسیارى از دانشمندان امروز معتقدند در بعضى از چشم ها، نیروى مغناطیسى خاصى نهفته شده، که کارائى زیادى دارد، حتى با تمرین و ممارست مى توان آن را پرورش داد، خواب مغناطیسى از طریق همین نیروى مغناطیسى چشم ها است.
در دنیائى که «اشعه لیزر» ـ که شعاعى است نامرئى ـ مى تواند کارى کند که از هیچ سلاح مخربى ساخته نیست، پذیرش وجود نیروئى در بعضى از چشم ها که از طریق امواج مخصوص، در طرف مقابل اثر بگذارد، چیز عجیبى نخواهد بود.
بسیارى نقل مى کنند با چشم خود افرادى را دیده اند که داراى این نیروى مرموز چشم بوده اند، و افراد یا حیوانات یا اشیائى را از طریق چشم زدن از کار انداخته اند.
لذا، نه تنها نباید اصرارى در انکار این امور داشت، باید امکان وجود آن را از نظر قرآن و روایات و عقل و علم پذیرفت.
پی نوشت:
1.دانشنامه جهان اسلام، مدخل چشمزخم.2.ملاصدرا، شرح اصول کافی،۱۳۸۳ش، ج۲، ص۴۴۲.
3.بوی، ص۲۳۸.
4.مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۷۰، ص۲۴۸.
5.مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۷۰، ص۲۴۸.
6 . زمر / 9.
7.مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 632
8.حجرات / 13.
9.مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 629
10.مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 630
11.مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 631
12.مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 633
13. [تنویم یعنی خواب کردن ]
14.مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 634
15. چند جمله ای از آخر این جلسه روی نوار ضبط نشده است.
16. مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 635
17. سوره یوسف، آیه 67.
18. مجمع البیان، 5 / 249.
19. سوره قلم، آیات 51 ـ 52.
20. مجمع البیان، 10 / 341.
21. سوره فلق، آیه 5.
22. مجمع البیان، 10 / 569.
23. معانى الاخبار صدوق، ص 216.
24.تفسیر روض الجنان یا روح الجنان.
25.جلد 10 - صفحه 192
26.بحار الانوار ج 63 ص 17
27. بحار الانوار ج 95 ص 127
28.تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۶، ص۵۰۸ بحارالأنوار، ج۳۰، ص۲۵۹/ بحارالأنوار، ج۳۷، ص۲۲۱/ تأویل الآیات الظاهرهًْ، ص۶۸۸/ البرهان
29.تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۶، ص۵۰۸ من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۲۳۰/ الصراط المستقیم، ج۱، ص۳۱۴؛ «بتفاوت»
30.تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۶، ص۵۱۰ بحارالأنوار، ج۲۲، ص۷۳/ بحارالأنوار، ج۳۵، ص۳۹۴/ القمی، ج۲، ص۳۸۳/ نورالثقلین
31.تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۶، ص۵۱۰ بحارالأنوار، ج۶۰، ص۱۱
32.تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۶، ص۵۱۰ نورالثقلین
33. «مجمع البیان»، جلد 10، صفحه 341.
34. «نور الثقلین»، جلد 5، صفحه 400.
35. « نهج البلاغه»، کلمات قصار، جمله 400( این حدیث در« صحیح بخارى»، جلد 7، صفحه 171، باب« العین حق» نیز به این صورت نقل شده است: العین حق) در« المعجم المفهرس لالفاظ الحدیث النبوى» همین معنى از منابع مختلفى نقل شده است( جلد 4، صفحه 451).
36. گرد آوری از کتاب: تفسیر نمونه، آیت الله العظمی مکارم شیرازی، دار الکتب الإسلامیه، چاپ بیست و ششم، ج 24، ص 431.
منابع:
http://www.mortezamotahari.com/fa/bookview.html?BookId=440&BookArticleID=131955&Change=Prevhttps://makarem.ir/maaref/fa/article/index/420181
https://wiki.ahlolbait.comآیه 51 سوره قلم
http://alvahy.com تفسیر اهل بیت علیهم السلام
https://www.pasokhgoo.ir/node/89089
https://fa.shafaqna.com/news/69952
https://fa.wikishia.net/viewچشمزخم
http://fa.wikifeqh.irچشم زخم (قرآن)
https://tehrannlp.com