صنايع دستي ايران

از هنر کاشيکاري

با گسترش دين اسلام و رواج آن در سرزمين هاي شرقي شيوه معماري در اين ساحات خصوصاً در بخش تزئيناتي تغييرکرد. دانشمندان و متفکران اسلامي اگر چه در مواجهه با آثار هنري که حاوي نماد انساني و حيواني بود و از آداب و
يکشنبه، 5 مرداد 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
از هنر کاشيکاري
 از هنر کاشيکاري

 

نويسنده: پريسا سيد اخلاقي




 

صنايع دستي ايران

با گسترش دين اسلام و رواج آن در سرزمين هاي شرقي شيوه معماري در اين ساحات خصوصاً در بخش تزئيناتي تغييرکرد. دانشمندان و متفکران اسلامي اگر چه در مواجهه با آثار هنري که حاوي نماد انساني و حيواني بود و از آداب و رسوم اسلامي خارج بود به تخريب آنها پرداختند و چنين نظر داشتند که هنر بايد در خدمت علم و دانش باشد نه به منظور پرستش.
در عهد اسلامي هنرهاي تزئيني و صورتگري را فقط در صحنه هاي يادگاري و حماسي که شکل انحرافي را قطعاً با خود نداشت و نقاشي مشجر،خطوط هندسي و نوشته هاي کوفي مزين و آميخته با گل و برگ و غيره مي توان ديد که اين روش تزئين بر بناها از قرن سوم هجري به بعد رواج يافت. اکثر نمونه هاي آن در بخش تزئيني و مهندسي در خشت هاي آرامگاه اسمعيل ساماني در بخارا؛ حدود سالهاي 300 هجري قمري(960 ميلادي)، مقبره پسر علمدار 418 هجري قمري (1027 ميلادي)، نقاشي گل و برگ لوحه سنگي مرمر سلطان محمود غزنوي حدود 400 هجري قمري(1009ميلادي)، آثار نقاشي روي سنگ گچ ديوارهاي ابنيه عصر سامانيان و اوايل دوره غزنويان ديده مي شود. بعد از آن در آسياي ميانه در دوره پيشرفت نقاشي عصر سلجوقي که نمونه هاي زيبا و دلکش آن محراب مسجد جامع اوليا در حدود 460ه.ق(1067م)،منارهاي غزنه حدود 500 هجري قمري(1106م)، بقاياي بناهاي چشت شريف، مسج جامع هرات(567 هجري قمري،1200ميلادي)، نقاشي هاي بناي مرقد امام خورد (امام يحيي) در سرپل حدود 430 هجري قمري(1135ميلادي) و مدرسه چونه بادغيس 570 هجري قمري ( 1175 ميلادي) است را مي توانيم مشاهده کنيم.
قابل ذکر است که شيوه تزئيناتي بناهاي اسلامي در دوره تيموري در هرات نفوذ بيشتر کسب کرده و به اوج تکامل خود رسيد که نمونه هاي بسيار جالب و زيباي تزئيناتي و ساختماني اسلامي را در افغانستان عصر تيموري مي توان ذکر کرد. روکش هاي تزئيني به وسيله کاشي در مسجد جامع هرات، مقبره گوهر شاد، کاشي هاي مناره هاي مصلي، کاش هاي منار قلعه اختيارالدين، کاشيکاري مقبره شاه ولايت مآب که به عقيده بعضي از پژوهشگران هفتصد نوع کاشي در آن به کار رفته است، کاشيکاري مقبره پير هرات خواجه عبدالله انصاري و تعدادي آثار تاريخي ديگر از قبيل مناره هاي مساجد، زيارتگاه ها و مقابر در نقاط مختلف کشور چون بلخ، لشکرگاه، هرات، قندز، غور، غزنه، کابل و ساير گوشه و کنار افغانستان که تا اکنون موجود است هر کدام داراي انوع شيوه هاي تزئيني رايج در کشور بوده است.

کاشي و کاربرد آن

کاشي از لحاظ تاريخي پنجمين شيوه اساسي و بنيادي در تزئينات ساختمان ها است. استفاده از اين شيوه و مواد تزئيني در معماري اسلامي به مقدار زياد و ديزاين هاي جالب، جلوي رشد تزئينات خشتي و گچي را گرفت و همه علاقه مند تزئينات با کاشي شدند. از تزئينات کاشي براي بار اول به طوري که روي ديوار به کلي بپوشاند در ابنيه قرن 13 ه.ق قونيه به کار رفته است. کاشيکاري به صورت هنر تزئيني در کشورهاي اسلامي به اوج شکوفايي خود رسيد و يکي از ويژگي هاي برجسته معماري اسلامي به شمار مي رود. کاشي هايي که براي تزئين عمارات به کار مي رود عموماً سه نوع بوده که در زير بررسي مي شود.
الف. کاشي معرق: با تلفيق تکه هاي کوچک گوناگون ساخته مي شود که بر اساس طرح اصلي يکايک تراشيده مي شود و در جاي معين آن نصب مي گردد.
ب. کاشي بنايي: داراي طرح هاي هندسي است و از تلفيق اشکال هندسي سا خته مي شود، که مساحت هر يک از آنها بين 4 تا 8 سانتيمتر مربع است.
ج.کاشي خشتي: از تلفيق خشت هاي ظريف لعابدار که هر يک از آنها بخشي از طرح کلي را در بر دارد ساخته مي شود و از قرن پنج هجري قمري با گسترش و پيشرفت ساير شاخه هاي هنر اسلامي کاشيکاري نيز ترقي بيشتري کرد.
به منظور جلوگيري از اتلاف وقت با در نظر داشتن اقتصاد ضعيف کشور اکثراً در ترميم بناهاي تاريخي و ساختمان هاي جديد به جاي کاشي هاي معرق از کاشي هاي هفت رنگ استفاده مي کنند. اين نوع کاشي مرکب از رنگ سبز و کمي سفيد است.

کاشي معرق

معرق کاري عبارت است از قطعه هاي بريده شده کاشي که نقوش مختلف را از رنگ هاي متفاوت تراشيده و در کنار يکديگر قرار مي دهند و به شکل قطعاتي بزرگ در آورده و روي ديوار نصب مي کنند تا زينت بخش بنا گردد.
اين نقوش گاهي از نقش هاي گره کشي و گاهي از نقشهاي مختلف مانند گل و بوته سازي اسليمي ها که هرکدام جداگانه مي توانند بنايي را زينت بخشد، تشکيل مي شود.
ساختن يا نصب کاشي ها را به طريق فوق معرق مي گويند. معرق کاري کاشي در دروره سلجوقيان يعني در قرن 4 هجري به سمت کمال رفت و بسيار متداول گرديد. در قرن هشتم هجري هنرمندان معرق کار به مراتب از هنرمندان عهد سلجوقي جلو افتادند. در اين قرن موفق شدند اجزايي را که اشکال معرق از آنها تشکيل مي يابد کوچکتر کنند و لطيف ترين و زيباترين بنايي و هندسي را در مجموعه اي از رنگ هاي زيبا و براق که در هنر شرق خصوصاً ايراني ديده مي شود نمايش دهند. مخصوصاً ارزاني موجب رواج بيشتر آن گرديد. هنر معرق کاري در قرن هاي 9 و 10 هجري به روش هاي شرقي خود رسيد. در اين دوره مراکز مهم معرق سازي در شهرهاي اصفهان، يزد، هرات و سمرقند ايجاد گرديد.
کاشي معرق اين حسن را دارد که بر سطوح غير همسطح همچون بدنه گنبدها و گلدسته هاي کوچک و حتي مقرنس هاي ظريف قرار مي گيرد و چنانچه نياز به مرمت پيدا کند کمتر دچار عدم هماهنگي با بقاياي کاشي هاي سالم مانده مي شود.

کاشي هفت رنگ

نوعي کاشي است که اکثراً در مساجد، عبادتگاه ها و مقبره هاي و همچنين منازل شخصي به کار مي رود که از شهرت بسيار خوبي برخوردار است.اين نوع کاشي از کاشي هاي خشت يعني چهارگوش تشکيل شده و معمولاً از قطعاتي به ابعاد 15×15 و 20×20 و براي مناره و گنبد 15×7/5 يا 20×10 سانتيمتر به رنگ سفيد تهيه شده، در کنار هم چيده مي شود و با طرح يا خط روي کاغذ سمبه شده، با گرده زغال بر روي کاشي کپي مي شود و به وسيله اکسيد منگنز قلم گيري مي شود و با رنگ هاي مختلف امّا حرارت پايين تر از رنگ اول کاشي رنگ آميزي مي گردد و دوباره به کوره رفته و آماده نصب مي شود.
هفت رنگ متداول و رايج عبارت است از سياه، سفيد، لاجوردي، فيروزه اي، قرمز، زرد و حنايي که در بناهاي تاريخي و اماکن متبرکه از اين نوع کاشي ها زياد استفاده شده است.

خط بنايي وسيله تزئيني در کاشي

خط بنايي که الهام گرفته از خط کوفي است در کاشيکاري و معماري اسلامي جايگاه ويژه دارد، داخل محراب ها و بالاي مناره ها و پشت و پهلوي قوس به کار مي رود. اين نوع خط در کاشي ها و کاشيکاري به دليل برش آسان آن بسيار رايج است، مانند ساير خطوط کنج وکنار و پيچ و تاب زياد ندارد، به همين سبب است که اين خط را خط بنايي نام گذاشته اند که اکثراً در بناهاي تاريخي از آن استفاده مي شود.
در کاشيکاري شيوه هاي تزئيني ديگري هم وجود دارد که شامل اسليمي، گره کاري، خطوط بنايي، مقرنس کاري، رسم بندي و غيره است که هر يک در جايش از ارزش خاصي برخوردار است و در هر کدام هنر ويژه و خلاقيت و ابتکار لازم به کار رفته است.

کَپو

کپو يکي از صنايع دستي جنوب ايران است که با برگ درخت خرما (نخل)بافته مي شود.
کپوبافي بافتن سبدهاي حصيري با برگ درخت خرما و تزئين آنها با کامواهاي رنگي است. دو روش براي تزئين اين سبد ها وجود دارد.
1.کپوها زمينه ساده حصيري دارند و با کاموا به رنگهاي شاد روي آنها نقش هاي هندسي ايجاد مي کنند.
2.تمام سطح کپوها را با کامواي رنگي مي پوشانند و حصير ديده نمي شود.
معمولاً براي زيبايي به درب کپو منگوله اي نيز متصل مي کنند. باز کردن درب کپو با اين منگوله آسان تر هم مي شود.
کاربرد سبدهاي کپو مواردي چون جاي نان، جاي لوازم خياطي و...است. کپوبافي در استان خوزستان و دزفول بيشتر رواج دارد.
منبع مقاله :
سيد اخلاقي؛ پريسا، (1389)، دانشنامه کوچک صنايع دستي ايران، تهران: قصيده، چاپ دوم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.