عدالت مهدوي؛ تداوم رسالت انبيا (2)

چيستي اهداف و کار ويژه هاي نظام سياسي، مورد توجه دانشمندان گرايش هاي مختلف علوم سياسي و نيز دانشمندان علوم هنجاري و فرهنگي بوده است. مع الوصف مي توانيم بگوييم که تأثير گذاري برخي حوزه ها در تعيين اهداف و
چهارشنبه، 5 شهريور 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عدالت مهدوي؛ تداوم رسالت انبيا (2)
 عدالت مهدوي؛ تداوم رسالت انبيا (2)

 

نويسنده: دکتر نجف لک زايي




 

5) اهداف نظام سياسي اسلامي

چيستي اهداف و کار ويژه هاي نظام سياسي، مورد توجه دانشمندان گرايش هاي مختلف علوم سياسي و نيز دانشمندان علوم هنجاري و فرهنگي بوده است. مع الوصف مي توانيم بگوييم که تأثير گذاري برخي حوزه ها در تعيين اهداف و کار ويژه ها بيشتر بوده است. مؤثرترين حوزه از ديرباز تاکنون فلسفه سياسي بوده است، زيرا فلسفه سياسي، رسالتِ تعيين خير و شرّ در عرصه نظام سياسي را براي خود قائل است. در جهان اسلام علاوه بر فيلسوفان، نقش متکلمان و فقها نيز در اين عرصه تعيين کننده بوده است و بلکه فقها نقش بيش تري داشته اند. در جهان معاصر، جامعه شناسان سياسي نيز به صورت فعالي وارد اين عرصه شده اند. به نظر مي رسد دو گرايش عمده در ميان کساني که دست به تعيين هدف براي نظام هاي سياسي زده اند وجود دارد: گرايشي که دغدغه هاي ارزشي و هنجاري دارد و گرايش ديگري که عمدتاً حالت توصيفي و غير هنجاري دارد. نوع فيلسوفان سياسي، فقها و متکلمان درگروه اول و اغلب جامعه شناسان در گروه دوم قرار مي گيرند. روشن است که بحث ما از سنخ اول است، در عين حال اشاره اي به نظريه هاي گرايش دوم مي تواند از جهاتي به ايضاح مباحث دسته اول کمک کند.
از ديدگاه جامعه شناسان کار کردگرا، به ويژه پارسونز، عوامل هم بستگي و استمرار نظام اجتماعي چهار چيز است: ارزش ها، هنجارها، نهادها و نقش ها. ارزش ها غايات زندگي را تعيين و رفتار و عمل افراد جامعه را به آن سمت و سو هدايت مي کنند.
چنان که خواهيم گفت اين بحث در ميان فلاسفه و فقها مورد تأکيد است. جامعه شناسان کار کرد گرا به محتواي اين ارزش ها کاري ندارند. بلکه براي آنها کار کرد ارزش ها، يعني ايجاد هم بستگي، مهم است. هنجارها در سايه ارزش ها به وجود مي آيند. و قواعد و روش هاي عمل اجتماعي را به دست مي آورند. هنجارها در قالب نظام حقوقي هر جامعه خود را نشان مي دهند. در حالي که حقوق دانان از محتواي هنجارها بحث مي کنند، جامعه شناسانِ کار کردگرا از کارکرد اجتماعي هنجارها گفت و گو مي کنند. نهادها تبلور ارزش ها و هنجارها هستند و نقش ها مجموعه ي کار ويژه ها در درون هر حوزه از نظام اجتماعي هستند که ارزش ها و هنجارها را در درون نهادها اعمال مي کنند.
هر نظام اجتماعي جهت حفظ، تداوم و استمرار خود چهار کار ويژه اصلي را بايد انجام دهد که عبارتند از: حفظ نظم و هم بستگي اجتماعي؛ ايجاد هم بستگي و حل منازعه؛ نيل به اهداف و انطباق با شرايط. نظام سياسي هر جامعه اي همين چهار وظيفه را انجام مي دهد. ايدئولوژي و قانون اساسي عهده دار انسجام بخشي و هم بستگي اجتماعي هستند. دستگاه قضايي و قوه قضائيه حل منازعات را بر عهده دارد. نظام اداري عهده دار تحقق اهداف است و قوه مقننه به کمک قواي ديگر از منظرِ به روز کردن قواعد و قوانين، کار ويژه انطباق با شرايط متغير و جديد را انجام مي دهد. چنان که دستگاه ديپلوماسي کشور عهده دار انطباق با محيط بيروني است.(1)
از منظر جامعه شناسان کار ويژه ي هر نهاد چيزي است که از عهده ي ساير نهادها بر نمي آيد. بر همين اساس است که جامعه شناسان نهادهايي مانند نهاد حکومت، خانواده، تعليم و تربيت، اقتصاد و دين را از نهادهاي اساسي و ضروري زندگي انسان مي دانند.(2)
فيلسوفان سياسي درباره ي اهداف، متفق القول نيستند، در حالي که فلاسفه ي ليبرال بر «آزادي» به عنوان هدف غايي و نهايي زندگي سياسي تأکيد دارند؛(3) فلاسفه سياسي مارکسيست و سوسياليست بر «عدالت» و جامعه ي بي طبقه اصرار مي ورزند.(4) فلاسفه ي سياسي مسلمان «قرب به خدا» و «لقاء الله» را مقصد نهايي و هدف اساسي مي دانند.(5)
هدف نظام سياسي از منظر فيلسوفان سياسي چيزي است که تمام ارکان و نهادهاي اجتماعي سياسي را جهت مي دهد و همه در جهت رسيدن به آن تلاش مي کنند، نه يکي از نهادهاي اجتماعي مثل نهاد حکومت.
کار ويژه نظام سياسي اسلامي آن گونه خدمت و وظيفه اي است که اگر نظام سياسي «اسلامي» نباشد انجام نخواهد شد. از منظر علماي شيعه، کار ويژه اساسي نظام سياسي اسلام زمينه سازي براي تقرب به خداوند است. در واقع تمام تصميمات و برنامه ها در نظام سياسي اسلام در جهت تحقق همين هدف است. اهداف ديگري مثل اجراي احکام اسلام و تحقق عدالت از اهداف مياني به حساب مي آيند. به خاطر همين کار ويژه است که دولت اسلامي، درمقايسه با دولت هاي سکولار و غير ديني بايد واجد ويژگي هاي خاصي باشد؛ در اين جا به مهم ترين اين مميزات اشاره مي کنيم:
1. گفته شد که در دولت ديني، رئيس دولت به اسم (مثل پيامبر و ائمه) يا به وصف (مثل فقيه جامعه شرايط) از جانب خدا تعيين مي شود ولي در دولت هاي غير ديني چنين نيست. رئيس دولت در اين نظام از طريق زور، وراثت، کودتا، انقلاب، نظر بعضي از گروه هاي قدرت مند و يا رأي اکثريت مردم انتخاب مي شود. البته دولت ديني نيز رضايت مردم را به همراه دارد.
2. منشأ مشروعيت الهيِ رهبر و رئيس دولت ديني ايجاب مي کند که دولت ديني در چارچوب احکام الهي مستقر شود و عمل کند.
دولت هاي غير ديني يا بر عقل و خرد بشري استوارند و يا بر خواسته ها و تمايلات حاکمان و يا هر دو.
3. اطاعت از حاکمان در دولت ديني واجب شرعي است. (فَلاَ وَ رَبِّکَ لاَ يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَکِّمُوکَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لاَ يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيما)؛(6) نه چنين است! قسم به خداي تو که اينان به حقيقت اهل ايمان نيستند مگر آن که در خصومت و نزاعشان تنها تو را حاکم کنند و آن گاه به هر حکمي که (به سود و زيان آنها) کني هيچ گونه اعتراضي در دل نداشته و کاملاً از جان و دل تسليم فرمان تو باشند.
در حالي که اطاعت از حاکمان غير ديني بر مؤمنان واجب نيست؛ بلکه در فرض اولي حرام است.
4. معارضه با رئيس دولت ديني عنوان «بغي»، «محاربه»، «نفاق» و... را به خود مي گيرد و موجب عقوبت هاي شرعي و اخروي خواهد شد؛ بر خلاف معارضه با دولت هاي سکولار و غير ديني. از منظر ديني معارضه با دولت هاي ضد ديني مستلزم پاداش است.
5. قوانين دولت ديني، چون برخاسته از قرآن و احاديث است، ضامن سعادت دنيوي و اخروي انسان ها است، بر خلاف قوانين دولت هاي غير ديني. کتاب خدا و سنت معصومين (عليه السلام) اساس قوانين دولت اسلامي است.
6. مهم ترين دغدغه دولت ديني اجراي شريعت و اطمينان از رضايت خداوند متعال است.(7)
تفاوت ديگري نيز مي توان بين نظام سياسي مبتني بر دين و نظام هاي غير ديني برشمرد، اما مهم ترين تمايز و تفاوت در باب رهبران، قانون و اهداف قانون است. در واقع مشروعيت الهيِ دولت ديني به تمام اجزا، ارکان، عناصر و محتويات دولت ديني سرايت مي کند.
با توجه به آن چه گفتيم، برخي از وظايف، جزو وظايف و کار ويژه هاي «نهاد حکومت» است و ديني بودن يا غير ديني بودن نظام سياسي در آنها تأثير مستقيم نمي گذارد، از قبيل: تأمين امنيت، حفظ نظم، تأمين رفاه، آموزش و پرورش، حل منازعه و امثال آن. به عبارت ديگر وظايف حکومت ها دو بُعد دارد: يکي مربوط به وظايف مادي، دنيايي، اقتصادي و معيشتي حکومت ها است که اين بين تمام دولت ها مشترک است و نگارنده در اين پژوهش به اين بخش از وظايف و اهداف نمي پردازد. بخش ديگر مربوط به مسائل ارزشي و معنوي است، که به اعتقاد نگارنده همين اهداف معنوي به اهداف مادي نيز رنگ و جهت مي بخشد و آنها را تحت تأثير قرار مي دهد، اين قسمت در انديشه علماي شيعه مورد بررسي قرار خواهد گرفت. در اين جا برخي از مستندات قرآني آنها به عنوان مباني مشترک ميان علماي شيعه بيان خواهد شد. اهم اين اهداف به قرار زير است:

5- 1) هدايت انسان در جهت قرب به خدا

در اين باره آيات زيادي وجود دارد که برخي از آنها را ذکر مي کنيم:
(کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ)؛(8) قرآن کتابي است که ما آن را به سوي تو فرو فرستاديم تا مردم را از هر تيرگي و تاريکي برهاني و آنان را به نور برساني؛ البته اين رهانيدن از ظلمت ها و رساندن به نور، به دستور و اجازه ي پروردگار آنان مي باشد.
(اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ)؛(9) خدا ولّي کساني است که ايمان آورده اند، آنها را از تاريکي ها به سوي مي برد.
در آيه اول نوراني ساختن مردم را به رسول اکرم (صلي الله عليه وآله) نسبت داد و در اين آيه به خدا؛ زيرا انسان کامل، خليفه ي خدا است و به اذن و اراده ي خدا عمل مي کند، نه به اصالت.(10)
(هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَ يُزَکِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلاَلٍ مُبِينٍ‌)؛(11) اوست خدايي که ميان عرب اُمّي پيغمبري بزرگوار از همان مردم بر انگيخت تا بر آنان آيات الهي را تلاوت کند و آنها را پاک سازد و شريعت و احکام کتاب آسماني و حکمت الهي بياموزد با آن که پيش از اين همه در ورطه ي جهالت و گمراهي بودند.
(الَّذِينَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلاَةَ وَ آتَوُا الزَّکَاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ)؛(12) آنها (مؤمنان و ياوران الهي) کساني هستند که هر گاه در زمين به آنها قدرت بخشيده ايم نماز را به پا مي دارند و زکات را ادا مي کنند و امر به معروف و نهي از منکر مي نمايند.
جمله ي (مَکَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ) به معناي قدرت بخشيدن به مؤمنان در روي زمين است و به تشکيل دولت و هدف و رسالت دولت و نظام سياسي در نزد مؤمنان اشاره دارد.(13)
(وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لاَ يُشْرِکُونَ بِي شَيْئاً )؛(14) و خدا به کساني که از شما بندگان ايمان آورد و نيکوکار گردد وعده فرمود که در زمين خلافت دهد (و به جاي امت هاي گذشته اقتدار بخشد) چنان که امم صالح پيامبران سلف، جانشين پيشينيان خود شدند و علاوه بر خلافت دين پسنديده ي آنان را (که اسلام واقعي است) بر همه ي اديان تمکين و تسلّط عطا کند و به همه ي مؤمنان پس از خوف و انديشه از دشمنان، ايمني کامل دهد که مرا به يگانگي بي هيچ شائبه شرک و ريا پرستش کنند.
همان طور که ملاحظه مي نماييد آيه شريفه به صراحت، يکي از ثمرات تشکيل حکومت صالح را عبادت خداوند و حذف شرک دانسته است: (وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ‌)؛(15) جن و انس را نيافريدم مگر براي عبادت.
اگر عبادت، فلسفه آفرينش انسان است، نمي تواند فلسفه تأسيس نظام سياسي اسلام نباشد.
هم چنين خداوند متعال در آياتي که سرگذشت پيامبران را متذکر شده و سخنان آنان را خطاب به مردمشان نقل کرده، اين پيام را از زبان همه ي آنها به مردمشان آورده است:
( يَقَومِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَ رَبَّکُمْ).(16)
بنابراين نظام اسلامي موظف است تا در جهت تقرب مردم به سوي خدا و نفي موانع عبوديت تلاش کند.

5- 2) خدمت به مردم، اجراي احکام اسلام و به ويژه تلاش براي تحقق عدالت

در اين زمينه نيز آيات فراواني در قرآن کريم آمده است که ناگزير به بخشي از آنها اشاره مي کنيم:
(لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَ أَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَ الْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ)؛(17) رسولان خود را با دلايل روشن ارسال کرديم و با آنان کتاب و ميزان را فرو فرستاديم تا مردم قسط و دادگري به پا دارند.
(قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ)؛(18) (خداوند به پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) دستور داده است که) بگو پروردگارم مرا به قسط امر کرده است.
(فَإِذَا جَاءَ رَسُولُهُمْ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لاَ يُظْلَمُونَ‌ )؛(19) هنگامي که پيامبرشان آمد بين آنان به قسط قضاوت کرده و بدان ها ظلمي نشد.
(الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلاَلَ الَّتِي کَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ)؛(20) آنان که پيروي از رسول و پيغمبر اُمّي که در تورات و انجيلي که در دست آنهاست (نام و نشانش را) نگاشته مي يابند (که آن رسول) آنها را امر به هر نيکويي و نهي از هر زشتي خواهد کرد و بر آنان هر طعام پاکيزه و مطبوع را حلال و هر پليدِ منفور را حرام مي گرداند و احکام پر رنج و مشقتي را که (از جهل و ناداني) چون زنجير به گردن خود نهاده اند همه را بر مي دارد. پس آنان که به او گرويدند و حرمت و عزت او را نگاه داشتند و او را ياري کردند و نوري را که با او نازل شد پيروي نمودند آن گروه به حقيقت رستگاران عالم اند.
اين آيه، عمده ي آن چيزي را که مي خواستيم ارائه کنيم در بر دارد. وقتي وظايف پيامبر امر به تمامي نيکي ها و نهي از تمام بدي ها است، وظايف جانشينان او و وظيفه نظام اسلامي منتسب به پيامبر نيز همين موارد خواهد بود. هم چنين بزرگ ترين خدمت به مردم باز کردن غل و زنجيرهاي جهل و گمراهي از افکار آنهاست.
(إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسَانِ وَ إِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَ يَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْيِ)؛(21) همانا خدا خلق را فرمان به عدل و احسان مي دهد و به بذل و عطاي به خويشاوندان امر مي کند و از افعال زشت و منکر و ظلم نهي مي کند.
بديهي است که اين دستور، دستوري عام است که شامل نظام سياسي اسلامي و رهبران و کارگزاران حکومتي نيز مي شود.

5- 3) مبارزه با موانع راه خدا و تهديدات موجود بر سر راه جامعه اسلامي

در آيات قرآن عناصري چون طاغوت، ملأ، مترفين، احبار و رهبان از عوامل سدّ راه خدا به حساب آمده اند. نام هايي چون فرعون، هامان و قارون در کنار ابليس و حميّت جاهلي و هواهاي نفساني براي هر کسي که با قرآن آشنا باشد آشنا است.(22) جنگ موسي و فرعون، همان جنگ هابيل و قابيل است و جنگ ابوسفيان و پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) همان جنگ يزيد و امام حسين (عليه السلام) است. چنان که جنگ يزيد و حسينيان در تاريخ معاصر مي شود همان جنگ محمد رضا پهلوي و امام خميني (رحمه الله) و صدام و امام، آمريکا و امام:
(وَ کَذلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِيٍّ عَدُوّاً شَيَاطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورا)؛(23) و همانند تو براي همه ي پيامبران دشمنان و مخاصماني از شياطين انس و جن قرار داديم که بعضي از آنها به سخناني فريبنده و خوش ظاهر و جهالت انگيز به بعضي ديگر الهام مي دهند.
محتواي آيه همان طور که تاريخ، گذشته را توضيح مي دهد بر وضعيت امروز جهان ما نيز صدق مي کند که رسانه هاي تبليغاتي جهاني در شکل ها و قالب ها و با ابزارهاي مختلف و با شعارهاي زيبايي چون دفاع از حقوق بشر، مبارزه با تروريسم و امثال آن سعي مي کنند تا مردم دنيا را فريب دهند.
(وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا وَ سُلْطَانٍ مُبِينٍ‌ إِلَى فِرْعَوْنَ وَ هَامَانَ وَ قَارُونَ فَقَالُوا سَاحِرٌ کَذَّابٌ‌ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْحَقِّ مِنْ عِنْدِنَا قَالُوا اقْتُلُوا أَبْنَاءَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ وَ اسْتَحْيُوا نِسَاءَهُمْ وَ مَا کَيْدُ الْکَافِرِينَ إِلاَّ فِي ضَلاَلٍ)؛(24) همانا موسي را همراه با آيت هايمان و با حجتي آشکار، به سوي فرعون و هامان و قارون فرستاديم؛ پس گفتند که جادوگري دروغ پرداز است. چون حق را از جانب ما به آنان ارائه داد، گفتند: پسران آن کساني را که بدو ايمان آورده اند بکشيد و زنانشان را زنده نگه داريد. دشمني و نقشه چيني کافران، گمراه و بي اثر است.
اگر موسي هايي نباشند که در برابر فرعون ها بايستند، مردم نمي توانند ايمان بياورند و اگر ايمان هم بياورند، نمي توانند آن را حفظ کنند. بنابراين يکي از وظايف حکومت ديني و اسلامي ، که ادامه دهنده ي راه انبيا است، مبارزه با اهريمناني است که مي خواهند سدّ راه خدا باشند.
مبارزه با شرک از ديگر اقدامات دولت اسلامي و متدينان است:
(کَانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَ الَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْکُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ کَفَرْنَا بِکُمْ وَ بَدَا بَيْنَنَا وَ بَيْنَکُمُ الْعَدَاوَةُ وَ الْبَغْضَاءُ أَبَداً حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ)؛(25) براي شما مؤمنان بسيار پسنديده و نکوست که به ابراهيم و اصحابش اقتدا کنيد که آنها به قوم مشرک خود گفتند: ما از شما و بت هاي شما که به جاي خدا مي پرستيد به کلي بيزاريم. ما مخالف و منکر شماييم و هميشه ميان ما و شما کينه و دشمني خواهد بود تا وقتي که تنها به خداي يگانه ايمان آوريد.
تمام آياتي که پيش از اين درباره ي امر به معروف و نهي از منکر آورديم و نيز تمام آيات جهاد و آيات مبارزه با شرک و ظلم و بت پرستي در اين جا قابل استناد است که از ذکر آنها صرف نظر مي کنيم. فقط يکي از آيات مهم را در حوزه ي داخلي و يک آيه را که محور روابط خارجي امت اسلامي است ذکر مي کنيم:
در بخش داخلي و مربوط به امت مسلمانان اين آيه است که:
(قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَ فُرَادَى)؛(26) اي رسول ما، بگو به امت که من با يک سخن شما را پند مي دهم (که اگر بشنويد و عمل کنيد البته هدايت مي شويد) و آن اين است که شما خالص براي خدا دو نفر دو نفر باهم يا هر يک تنها در امر دينتان قيام کنيد.
خطاب اين آيه عام است، هم شامل رهبران و کارگزاران حکومتي مي شود و هم شامل آحاد مردم مسلمان. اما آيه اي که مبناي برخورد دولت و امت اسلامي با جهان غير اسلامي است اصل «نفي سبيل» است:
(وَ لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلاً)؛(27) و خدا هيچ گاه براي کافران نسبت به اهل ايمان راه تسلط قرار نداده است.
بنابراين مهم ترين هدفي که نظام سياسي اسلامي آن را پيش رو دارد و در جهت تحقق آن حرکت مي کند تکامل انسان و سير الي الله است. نتيجه، قرب به خدا است: (انّا لِلّهِ وَ اِنّا اِلَيهِ راجِعُونَ). ساير اهداف از قبيل حاکميت دين و قوانين الهي بر اجتماع، اجراي مقررات شريعت، استقرار و تحقق امنيت فردي، سياسي، اجتماعي، اقتصادي و اخلاقي، عبادت پروردگار و نفي شرک و جهالت و هواهاي نفساني و خدمت به هم نوعان همه و همه کمک کننده ي آن هدف مهم است، زيرا هدف از ارسال انبيا و رهبري الهي و تحقق نظام ديني تربيت و تهذيب انسان براي نائل شدن به مقام قرب است:
(يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَى رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاَقِيهِ)؛(28)
اي انسان تو با کوشش و تلاش پي گيرت در عبادت و خدمت سرانجام به ملاقات با پروردگارت نايل خواهي شد.

سوم) شيوه ي انتقال از وضع موجود به وضع مطلوب

هر چند انبيا، ائمه و اولياي الهي از آغاز تاريخ تاکنون، جز در مقاطع کوتاه، توفيق بر پايي نظام عادلانه نيافته اند، اما در پايان تاريخ، با پيروزي حق بر باطل و تشکيل حکومت صالحان به رهبري حضرت بقية الله الاعظم (ارواحنا فداه)، نظام عادلانه محقق خواهد شد. به نظر مي رسد مهم ترين ساز و کار تحقق عدالت، در تمام وجوه آن، از ديدگاه و منظر الهي آگاه کردن مردم به حق و حقيقت و رهبري الهي است تا انتظار ظهور امام زمان و تشکيل حکومت جهاني آن حضرت در سطح جهان محقق شود.
با توجه به چارچوب نظريِ ارائه شده در مقدمه اين پژوهش، که برگرفته از سوره ي حمد بود، مي توانيم بگوييم که نظام هاي سياسي اجتماعي اي که توسط انسان ساخته شده و يا ساخته خواهد شد، در سه مدل کلان قابل تصورند:
1. نظام هايي که در شکل گيري و استمرار خود هيچ گونه تقيّدي به رضايت خداوند متعال و نيز رضايت مردم ندارند. طبق تعريف به اين دسته از نظام ها، نظام هاي استبدادي، ديکتاتوري، توتاليتر و... گفته مي شود. طبيعي و بديهي است که نظام هاي طاغوتي، فرعوني و استبدادي، متناسب با مقتضيات زمان و مکان، مي توانند در اشکال مختلف و متنوعي جلوه کنند.
2. نظام هايي که در شکل گيري و استمرار خود سعي مي کنند تا رأي اکثريت مردم را به خود جلب کنند، ولي مقيد به رضايت الهي نيستند و يا مقيدند که بر اساس آموزه هاي ديني کاري را انجام ندهند. طبق تعريف اين دسته از نظام ها، نظام هاي دمکراتيک خوانده مي شوند.
3. نظام هايي که در شکل گيري و استمرار خود سعي مي کنند رضايت الهي و رضايت مردمي را با خود داشته باشند. اين دسته از نظام ها، نظام هاي سياسي مردم سالار ديني ناميده مي شوند. بر اساس آموزه هاي شيعي تحقق نظام سياسي ديني سه مرحله دارد:
مرحله اول: شايستگي و لياقت کساني که قرار است از سوي خدا به رهبري انتخاب شوند. هيچ فردي تا شايستگي نداشته باشد، حکم الهي نصيب او نمي شود. اين همان پاسخي است که خداوند متعال به ابراهيم فرمود: (لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ‌).(29)
مرحله دوم: مشروعيت الهي است. مشروعيت مرتبه صدور حکم امامت جامعه از سوي خداوند متعال است.
مرحله سوم: مقبوليت مردمي است. انتخاب و بيعت مردم باعث مي شود تا رهبر، مبسوط اليد شود و بتواند نظام الهي را مستقر سازد. استقرار نظام سياسي، اجتماعي و ديني، به معناي استقرار عدالت نيز خواهد بود، زيرا رهبر الهي ساختارها، قوانين و کارکردهاي عادلانه را مي شناسد.
براي مثال مراحل سه گانه را بر حکومت نبوي تطبيق مي کنيم: پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) که در چهل سالگي به پيامبر مبعوث شد، قبل از چهل سالگي از لياقت و شايستگي خوبي برخوردار بود، در چهل سالگي مشروعيت يافت، اما پس از سيزده سال فعاليت در مکه و با پيوستن جمعي از مردم يثرب، بسط يد يافت و توانست نظام اجتماعي و سياسيِ ديني تشکيل دهد. حکومت مهدوي نيز چنين است. امام مهدي (عج) به عنوان رهبر الهي از سوي خدا به امامت منصوب شده است. ظهور او زماني است که انتظار مردم براي آمدن او در سطح جهاني تحقق پيدا کند و اين به معناي تأييد و بيعت مردم با او است.
علاوه بر آن چه گفته شد، به طور خاص تحقق عدالت، به عنوان هدف مياني دولت اسلامي و مهدوي و نيز تقرب به خدا، به عنوان هدف نهايي دولت ديني، در حکومت حضرت مهدي (عج) از طرق زير تسهيل و تسريع خواهد شد:

1) تأسيس حکومت واحد جهاني به عنوان مجري عدالت اجتماعي

حکومت جهاني امام مهدي (عج)، با کانون هدايت رسمي عهده دار رتق و فتق امور بشر، در سطح جهان است. تعارض قدرت هاي مختلف و نيز تشديد کانون هاي محلي گرايي و نيز رقابت بر سر منافع ملي، که اکنون وجود دارد، در حکومت جهاني امام مهدي (عج) يافت نمي شود. بر تشکيل حکومت جهاني امام مهدي (عج) در روايات اسلامي تأکيد و تصريح شده است. از پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) نقل شده است که فرمود:
«سوگند به آن کس که مرا مژده آورِ راستين قرار داد، اگر از عمر جهان، جز يک روز نماند، خداوند همان يک روز را بس دراز دامن کند، تا فرزندم مهدي خروج کند... و حکومت مهدي به شرق و غرب گيتي برسد».(30) (و يَبلُغُ سُلطانُهُ المشرقَ والمغربَ)
همان طور که در بخش پاياني فرمايش حضرت ختمي مرتبت (صلي الله عليه و آله) آمده، حکومت جهاني امام مهدي (عج) حکومتي است فراگير.

2) ارزش هاي مشترک جهان شمول (دين واحد) زمينه ساز تحقق عدالت

در حکومت جهاني امام مهدي (عج) دين اسلام، به عنوان ديني فراگير، ارزش هاي مشترک و جهان شمولي را در اختيار تمام انسان ها قرار مي دهد. حکومت جهاني امام زمان واجد دين جهاني و ارزش هاي مشترک جهان شمول است. از امام باقر(عليه السلام) چنين نقل شده است:
«خداوند به دست مهدي، دين خويش را بر همه ي دين ها پيروز سازد، اگر چه اين را بي دينان نخواهند».(31)
همان طور که در قرآن کريم نيز بر همين معنا تأکيد شده است:
(لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ).(32)

3) حاکميت معنويت و ارزش هاي اخلاقي

در حالي که دنياي کنوني از بحران عدم معنويت رنج مي برد و براي ارزش هاي اخلاقي جايگاه شايسته ي آن را قائل نيست و چه بسا در برخي اوقات تصميماتي مغاير ارزش هاي اخلاقي مي گيرند و حتي در عرصه هايي هم چون سياست و اقتصاد ارزش هاي اخلاقي را مداخله نمي دهند، حکومت جهاني امام مهدي (عج) حکومتي است مبتني بر معنويت، ترويج فضايل اخلاقي و نفي رذايل اخلاقي. اين مسئله از آن رو است که امام زمان تنها فرمان روا نيست، بلکه راهنما، تربيت کننده و هدايتگر مردم به سوي راستي ها و درستي ها نيز مي باشد. از امام باقر(عليه السلام) نقل شده است که: «به هنگام رستاخيز قائم، آن چه هست دوستي و يگانگي است».(33)

4) عدالت اقتصادي فراگير:

در حالي که براي «عدالت» در جهان امروز جايگاهي ديده نمي شود، حکومت جهاني امام مهدي (عج) مبتني بر عدالت فردي، سياسي، اقتصادي و اجتماعي خواهد بود. در روايات آمده است که در حکومت مهدي (عج) فقر و فقير وجود نخواهد داشت و اين از آن رو است که اموال و امکانات به درستي در ميان مردم توزيع مي شود.
ابوسعيد خدري مي گويد: پيامبر فرمود: «به مهدي بشارتتان مي دهم. او به هنگام اختلاف مردمان، از ميان امت من بر انگيخته مي شود. ساکنان از آسمان و زمين از او خشنود خواهند بود. او مال را درستِ درست تقسيم مي کند. مردي پرسيد: «درستِ درست» چيست؟
فرمود: ميان همه، مساوي».(34)
در حديثي ديگر آمده است:
«وَ يُسوّي بَينَ النّاسِ حَتَّي لا تَري مُحتاجاَّ اِلَي الزّکوةِ»؛ مهدي، ميان مردم، در تقسيم اموال، به مساوات رفتار مي کند، به طوري که ديگر نيازمند و محتاجي يافت نمي شود.(35)

5) عدالت امنيتي و سياسي فراگير

در حالي که دنياي کنوني، درگير جنگ و نزاع و ناامني است و درحالي که در جوامع امروزي امنيت متاعي است که همگاني نيست، در حکومت جهاني امام مهدي (عج) امنيت در تمامي ابعاد آن، امنيت فردي، سياسي، اقتصادي، اجتماعي، اخلاقي و رواني براي همه وجود خواهد داشت؛ چنان که از امام علي (عليه السلام) نقل شده است:
«اگر قائم، رستاخيز کند، آسمان، چنان که بايد، باران ببارد و زمين گياه بروياند. کينه ها از سينه ها بيرون رود. حتي حيوانات نيز با هم سازگاري کنند. در آن روزگار، زن، با همه ي زيب و زيور خويش، از عراق در آيد و تا شام برود، نه جايي زميني بي سبزه بيند ونه درنده اي او را نگران سازد».(36)

6) عدالت فرهنگي فراگير

دانش بشر امروز از جهات متعدد محدود است:
اوّلاً: اين دانش يک بعدي است، به اين معنا که توجه خود را عمدتاً صرف ماديات کرده است و از توجه به امور معنوي غافل است.
ثانياً: اين دانش در اختيار قدرت هاي سلطه گر و توليد کنندگان آن است و از انتشار و عمومي شدن آن به شدت ممانعت مي شود، مرگ آن گاه که خود دانش پيش رفته تري را در اختيار بگيرند، فرمول هاي از رده خارج شده را به کشورهاي ديگر و با قيمت هاي گزاف، مي فروشند. اما در حکومت جهاني امام مهدي (عج) عقل و دانش بشر شکوفا مي گردد و بدون هيچ محدوديتي در دست رس همه انسان ها قرار داده مي شود. از امام باقر(عليه السلام) نقل شده است:
«قائم ما، به هنگام رستاخيز خويش، نيروهاي عقلانيِ توده ها را تمرکز دهد و خردها و دريافت هاي خلق را به کمال رساند».(37)
«در زمان مهدي به همه ي شما حکمت و علم بياموزند تا آن جا که زنان، در خانه ها، با کتاب خدا و سنت پيامبر قضاوت کنند».(38)
بنابراين مي توانيم بر دستاوردهاي ذيل تأکيد کنيم:
1. عدالت در آموزه هاي اسلامي و قرآني امري حقيقي است که در نظام تکوين و تشريع الهي جريان دارد و خداوند انسان را مکلّف کرده است که در نظام اجتماعي و سياسي نيز آن را بر پا دارد.
2. تحقق عدالت در جامعه ي انساني مشروط و منوط به اين است که انسان مسير الهي را انتخاب کند. رهبران الهي؛ يعني انبيا، ائمه و اوليا، براي هدايت انسان از مبدأ تا مقصد از سوي خداوند متعال و بر اساس لطف حضرت حق مأموريت دارند.
3. حضرت مهدي (عج)، به عنوان بقية الله و خاتم اوصيا، در تداوم رسالت انبياي الهي و در پايان يک مرحله از تاريخ، يعني زماني که انتظار بشر براي آمدن او در سطح جهان محقق شود، ظهور خواهد کرد و عدالت را در سراسر گيتي محقق خواهد نمود.
رهبري نظام دين و دنيا توسط حضرت مهدي (عج) باعث تحقق عدالت در سطح قانون گذاري، ساختارها و نهادها، کارگزاران و عمل کردها و به طور کلي تمام نظام اجتماعي خواهد شد. تعادل و تعالي همه جانبه ويژگي نظام و جامعه و تمام کساني است که رهبري معصوم و در واقع فرامين الله را مي پذيرند.

پي نوشت ها :

1- نک . به: حسين بشيريه، جامعه شناسي سياسي (نقش نيروهاي اجتماعي در زندگي سياسي)، تهران، نشر ني، چاپ دوم، 1374، ص 84- 88.
2- نک . به: کوئن بروس، در آمدي به جامعه شناسي، ترجمه محسن ثلاثي، چاپ سوم، تهران، فرهنگ معاصر، 1372.
3- نک. به: حسين بشيريه، تاريخ انديشه هاي سياسي در قرن بيستم، ليبراليسم و محافظه کاري، تهران، نشر ني، 1380.
4- نک. به: حسين بشريه، تاريخ انديشه هاي سياسي در قرن بيستم، انديشه هاي سياسي مارکسيستي، جلد اول، تهران، نشر ني، 1376.
5- سيد محمد باقر صدر، سنّت هاي تاريخ در قرآن، قم، انتشارات اسلامي، بي تا، ص 226- 246. امام خميني، آيين انقلاب اسلامي، (گزيده اي از انديشه و آراء امام خميني (رحمه الله)، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، تهران، 1373، ص 41.
6- نساء (4) آيه ي 65.
7- براي تفصيل اين بحث نک. به: داود فيرحي، نظام سياسي و دولت در اسلام، ص 20- 31.
8- ابراهيم (14) آيه ي 1.
9- بقره (2) آيه ي 257.
10- عبدالله جوادي آملي، ولايت فقيه، ولايت فقاهت و عدالت، قم، نشر إسراء، 1378، ص 101.
11- جمعه (62) آيه ي 2.
12- حج (22) آيه ي 41.
13- آية الله ناصر مکارم شيرازي، پيام قرآن، قم، مدرسه ي الامام علي بن ابي طالب (عليه السلام)، چاپ دوم، 1375، ج 10، ص 35.
14- نور(24) آيه ي 55.
15- ذاريات (51) آيه ي 56.
16- در سوره ي اعراف آيات 59، 65، 73 و 85 اين پيام به ترتيب از زبان هود، صالح و شعيب آمده است. هم چنين در سوره ي مائده آيه ي 72 از زبان مسيح خطاب به قومش آمده است. در سوره ي هود، آيه ي 50، 61 و 84 از زبان هود، صالح و شعيب مجدداً تکرار شده است و در سوره ي نحل، آيه ي 36 خداوند متعال اين پيام را پيام همه انبيا معرفي کرده است: (وَ لَقَدْ بَعَثْنَا فِي کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ).
17- حديد (57) آيه ي 25.
18- اعراف (7) آيه ي 29.
19- يونس (10) آيه ي 47.
20- اعراف (7) آيه ي 157.
21- نحل (16) آيه ي 90.
22- نک . به: آية الله سيد علي خامنه اي، طرح کلي انديشه اسلامي در قرآن، ص 79- 86 در اين صفحات نيروهاي معارض حرکت انبيا از منظر قرآن بررسي شده است.
23- انعام (6) آيه ي 112.
24- غافر(40) آيه ي 25.
25- ممتحنه (60) آيه ي 4.
26- سبا (34) آيه ي 46.
27- نساء (4) آيه ي 141.
28- انشقاق (84) آيه ي 6.
29- بقره (2) آيه ي 124.
30- اکمال الدين، جامع الأحاديث، نور 2 (برنامه نرم افزاري)، ج1، ص 331. نيز بحار الانوار، ج 52، ص 191.
31- همان.
32- توبه (9) آيه ي 33.
33- الاختصاص، ص 24.
34- بحار الانوار، ج51، ص 78.
35- همان، ص 88.
36- بحار الانوار، ج 10، ص 104.
37- همان، ج 52، ص 336.
38- همان، ص 352.

منبع مقاله :
صافي گلپايگاني، جوادي آملي، فاضل هرندي؛ مقاله ها جواد منصوري- [و ديگران]؛ چکيده ها محمد تقي رکني لموکي... [و ديگران]؛ (1386)، گفتمان مهدويّت، قم: مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبليغات اسلامي حوزه ي علميّه ي قم)، چاپ دوم



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط