نهضت هاي سياسي و مذهبي ايرانيان

اعمال تعصبات نژادي و ديني اعراب پس از فتوحات خصوصاً در دوره ي بني اميه و تحقير ايرانيان به عنوان قوم مغلوب که به آنان موالي ( برده ) مي گفتند، منجر به بروز اعتراضات و واکنش هايي از سوي ايرانيان گرديد که نهضت هاي
دوشنبه، 31 شهريور 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نهضت هاي سياسي و مذهبي ايرانيان
 نهضت هاي سياسي و مذهبي ايرانيان

 

نويسنده: حميرا زمّردي




 

1. سقوط بني اميه و روي کار آمدن عباسيان با قيام ابومسلم خراساني

اعمال تعصبات نژادي و ديني اعراب پس از فتوحات خصوصاً در دوره ي بني اميه و تحقير ايرانيان به عنوان قوم مغلوب که به آنان موالي ( برده ) مي گفتند، منجر به بروز اعتراضات و واکنش هايي از سوي ايرانيان گرديد که نهضت هاي سياسي و فرهنگي و يا موضع گيري هاي ديني در راستاي هواخواهي از اهل بيت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و علويان را رقم مي زد.
از نخستين قيام هاي سياسي- مذهبي که ايرانيان در آن شرکت داشتند قيام « مختار بن ابوعبيده ي ثقفي » در سال 65 هجري است. بنا به گفته ي مسعودي با خدعه اي که اهل کوفه نسبت به امام حسين (عليه السلام) و سپس زيد بن علي بن حسين (عليه السلام) روا داشتند و او را به دشمن تسليم کردند، مختار درصدد انتقام جويي از قاتلان واقعه ي کربلا برآمد اما از حمايت امام علي بن حسين (عليه السلام) مأيوس گرديد و در دوستي خاندان علي (عليه السلام) به او ترديد روا داشته شد. (1)
از اين رو مختار حدود بيست هزار تن از موالي را تحت عنوان « اَلحمرا » که در کوفه مي زيستند براي خونخواهي حسين بن علي (عليه السلام) دعوت کرد. تعداد موالي در سپاه مختار چندين برابر تازيان بود. و موالي که در سپاه بني اميه بودند که سهمي از غنايم نداشتند و مورد اهانت اعراب قرار مي گرفتند با قاتلان امام حسين (عليه السلام) جنگيدند، آنها را کشتند و غنايم در ميان آنان تقسيم شد. دينوري (م 283 هـ) مي گويد مختار به اعراب گفته بود: « اين ايرانيان نسبت به من از شما مطيع تر و وفادارترند و هرچه بخواهم بي درنگ انجام مي دهند. »
هم چنين مي نويسد يک نفر از سرداران شامي که براي مذاکره با سپهسالار مختار داخل اردوي آنان شد اظهار کرده است که يک کلمه ي عربي از زبان سپاهيان نشنيده است. اهل کوفه نيز به دليل اِعزاز موالي از سوي مختار رنجيدند و به او اعتراض کردند و گفتند او ايرانيان را بر ما مسلط نموده و اموال ما را بر آن طايفه حلال کرده است. (2)
ايرانيان در ميان سال هاي 85-86 هجري که مصادف با دوره ي حکومت حجاج بن يوسف ثقفي عامل ستم پيشه ي عبدالملک بن مروان بود بسيار از سوي خلفاي بني اميه تحت فشار بودند. ازينرو آنان نخست هوادار علويان بودند و براي سادات و علويان احترام و اعتبار بسياري قائل بودند. در قيام زيد بن علي (عليه السلام) نيز جماعت کثيري از ايرانيان مداين، بصره، واسط، موصل و ري و جرجان و خراسان در بيعت با او درآمدند و اين از ديگر مبارزات ايرانيان عليه خلفا در حمايت از آل علي (عليه السلام) بود زيرا علويان خلافت را حق خود مي دانستند. برخي از محققان، کشته شدن زيد را مبداء نهضت عباسيان شمرده اند. (3)
در سال 250 هجري که داعي کبير « حسن بن زيد علوي » در مازندران خروج کرد « وهسودان » پادشاه ديلمان بيعت او را پذيرفت و ديلمان او را ياري کردند. ديالمه با اين همکاري توانستند ايران را از جور و ستم فرمانروايان عرب درآورند و از اوساط قرن چهارم هجري خاندان بويهي و زياري و ديلمي توانستند با استقلال حکومت کنند. (4)
شورش هاي ديني و مذهبي ايرانيان در همراهي با آل علي (عليه السلام) (122 هـ. ق) و خوارج (118/ 119 هـ. ق) و نيز خونخواهي ايرانيان از قاتلان واقعه کربلا، مايه ي کينه وري بيشتر بني اميه و افراط در خوارداشتِ غيراعراب بود.
حوزه ي سيستان نيز به عنوان يکي از مراکز افسانه هاي ملي ايران باستان و جايگاه حماسه هاي رستم پهلوان يکي از صحنه ها و مظاهر مقاومت ايرانيان در برابر اعراب بود که در نشان دادن افتخارات نژادي و کهن خود در برابر قوم عرب طغيان و پافشاري مي کردند و همواره به عنوان سرزميني دور از خلافت، آشيانه ي مردم ناراضي از اعراب بود و شورش خوارج از آنجا سرچشمه مي گرفت زيرا مايه ي شکست لشکريان حجاج و مهاجمان او بودند و در پرتو اين شورش روحي تازه در ايرانيان دميده شد. (5)
در نتيجه ي قيام ها و هواخواهي هاي سياسي و مذهبي که در ايران عليه برتري طلبي ها و تعصبات نژادي بني اميه که حکومت عربي را جانشين حکومت اسلامي مي کردند به وقوع پيوست، دسته اي به وجود آمدند که به « شعوبيه » شهرت يافتند که در مقابل تعصبات عربي، از افتخارات تاريخي و سوابق درخشان فرهنگي خود سخن مي گفتند و برتري ايرانيان را در علم و دانش و مملکت داري و ... به رخ آن مي کشيدند. آنان در راستاي اين نهضت در حفظ آثار فرهنگي ايران و ترجمه ي اين آثار به زبان عربي مي کوشيدند تا آن را در ميان اعراب منتشر سازند. و اعتقاد داشتند که اسلام و قرآن کريم به عرب اختصاص ندارد. (6)
به نظر بسياري از محققان، بسياري از قيام هاي سياسي ايرانيان بر ضد اعراب، در پرتو گرايش پنهان به مذهب شيعه بوده است زيرا ايرانيان مشترکاتي ميان عناصر عقايد ايراني پيش از اسلام با مذهب شيعه احساس مي کردند که اين امر منجر به همزيستي ثمربخش ميان عقايد ايراني و اسلامي شد (7) و نيز به دليل عشق و حُبي که نسبت به آل علي (عليه السلام) و اهل بيت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) داشتند و هم چنين به خاطر همدستي با دشمنان بني اميه مي خواستند يک حکومت عدالت خواهانه ي شيعي تشکيل دهند.
ظهور خاندان هاي ايراني شيعي چون خاندان نوبختي، ديالمه و برامکه و... در تاريخ ايران، علاوه بر گرايشات قلبي آنان نسبت به تشيع، نمودار چهره ي سياسي تشيع در ايران است تا جايي که به گفته ي برخي از صاحب نظران، شيعه گري« واکنش روح ايراني در برابر اعراب » بوده است. (8)
در اين دوره از نهضت هاي ايراني، ولايات مرو، نيشابور، سيستان، سند، هرات، بلخ و تخارستان زيرنظر مستقيم اعراب اداره مي شد و ولايات سيستان و خراسان و ماوراء النهر آماده بودند تا پس از دويست سال از سلطه ي اعراب به درآيند. (9)
علاوه بر شورش هاي ملي ايران خصوصاً در قلمرو بزرگ خراسان که مقدمات ضعفِ اعراب را فراهم مي آورد، نزاع و اختلاف ميان قبايل يماني و مُضري از اعراب نيز به اين امر دامن مي زد. (10)
شدت انگيزه ي ايرانيان در مخالفت با اعراب و نفاق ميان قبايل مهاجر، با قيام « بهزادان » ملقب به « ابومسلم خراساني » بالا گرفت و قبايل عرب که به سرکردگي نصربن سيار مورد حمايت واقع شده بودند از هم پاشيدند و ابومسلم با نيروي تدبير و قدرت شمشير و با دستياري گروهي از شيعيان موسوم به مسوده که اکثراً از دهقانان و نجيب زادگان ايراني خراساني بودند در سال 132 هـ دولت بني اميه را برانداخت و حکومت بني عباس را جانشين آنان کرد. (11)
مسعودي در مروج الذهب، اقبال دولت عباسي را از خراسان مي داند. (12)
از سوي ديگر دستگاه دولت عباسي در بغداد، نزديکي تيسفون که پايتخت و مرکز قدرت دولت ساساني بود گسترده شد و جامعه ي جديد اسلامي که ايرانيان با تکيه بر سوابق تاريخي خود و با دلبستگي به دين جديد به اداره ي امور آن پرداختند به عصر طلائي اسلام معروف گرديد. ازينرو جاحظ بيروني، دولتِ بني مروان را عربيِ اَعرابي و دولتِ بني عباس را اعجمي خراساني و شرقي ناميده اند. (13)
دامن زدن به نقل و نشر احاديث نبوي يا احاديث منسوب به پيامبراکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در خصوص پيشي گرفتن ايرانيان ( عجم ) و خصوصاً خراسانيان در پاس داري از دين اسلام نيز از مواردي بود که در اين دوره و پس از آن رواج يافت و چنانکه از قول جغرافي نويسان و علماي بزرگ ايراني و عرب پيداست خوشبختي و برگزيده بودن ايرانيان که از مضامين احاديث مزبور بوده است در گزارشات آنها آمده است. ابن فقيه همداني از قول انس بن مالک نقل مي کند: « خداي عز و جل از ميان خلق خود گزين کرد. گزيدگان خداي از عرب قريش اند و از عجم پارسيان ». (14)
و مقدسي به نقل از ابن قتيبه درباره خراسانيان مي گويد: « سمت خراسان زودتر به دست مسلمانان افتاد و به سرزمين تازيان نزديک تر است و مردم خراسان داعيان و پشتيبانان دولت عباسي هستند و زودتر از ملل ديگر اسلام را پذيرفتند با آن که در توانايي و شماره و نيرو سخت تر و بسيارتر بودند و چون خداوند ستم بني اميه را بر خاندان پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) ديد لشکري از خراسانيان به سياهي شب تاريک بر سر ايشان فرستاد و به هنگام خروج مهدي (عج) نيز از مردم خراسان همين توقع بيشتر هست » (15)
هم چنين ابن فقيه به نقل از علي (عليه السلام) مي گويد: « از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) شنيدم که گفت: ديگر بار پارسيان در راه دين بر سر شما فروکوبند چنانکه در آغاز براي دين، شما بر سر آنان فرو کوفتيد » (16)
با تأثيرگذاري و نفوذ عنصر ايراني، خلافت عربي، رنگ ايراني به خود گرفت و عباسيان بر روي کار آمدند. عباسيان از آزردگي خاطر ايرانيان از بني اميه استفاده کرده، از حمايت آنان برخوردار شدند. سپاه عباسيان متشکل بود از « دسته ي عرب که آنان را حربيه مي ناميدند و دسته ي غير عرب که به آنان جُنديه مي گفتند ». (17)
دو شعبه ي عمده ي شيعه در ايران که يکي طرفداران عباسيان بودند و شعار و بيرق و لباسشان سياه رنگ بود و شعبه ي ديگر طرفدار آل علي (عليه السلام) يا علويان زيدي [ پيروان زيدبن علي (عليه السلام)] که به امامت علي بن الحسين زين العابدين (عليه السلام) و امام محمدباقر (عليه السلام) معتقد بودند.
به همين دليل عباسيان در دعوت خود در خراسان و نواحي ديگر ايران به عنوان عام بني هاشم دعوت مي کردند و از پشتيباني شعب مختلف شيعه برخوردار بودند. (18)
عباسيان در کليه ي امور فرهنگي، سياسي و اجتماعي و اداري به شدت تحت تأثير ايرانيان بودند و به گفته ي کريستن سن، سابقه ي سياسي و روح بزرگ منشي ايرانيان بنيان دولت بني عباس شد و پاک ترين نمونه ي اين اوصاف در دودمان برامکه جلوه کرد. تا جايي که ايرانيان دوباره نيروي خلقي و سياسي خود را پس از سقوط حکومت شاهنشاهي پيش از اسلام بازيافتند. (19)
عباسيان از آداب و رسوم ايراني تقليد مي کردند و در تشکيلات حکومتي و کاربرد اصطلاحات اداري ايراني مانند بريد در امور ديواني از آنان پيروي مي کردند. زيرا غالباً مادرانشان ايراني و زبانشان فارسي بود ازينرو مانند ايرانيان لباس مي پوشيدند و نوروز و مهرگان را جشن مي گرفتند. (20)
ابن خلدون نيز در شرح انتقال تمدن از يک ملت به ملت ديگر تأييد مي کند که تمدن ايرانيان به اعراب بني اميه و بني عباس منتقل گرديده است. (21) انتقال سنت حکومت ايراني به لحاظ فرهنگي، اداري و ... به عباسيان موجب استيلاي اين سنت در شرق عالم اسلامي در قرن پنجم هجري شد. ابوريحان بيروني در تأييد پيشگويي هاي منجمان زردشتي در بازگشت دولت به ايرانيان مي گويد: « دولت ديلم اميدوار بود که سلطنت به پارسيان برگردد اگرچه دين و سيرت ايشان چون پارسيان قديم نباشد اما دلالت انتقال حکومت به دولت بني عباس که دولت خراساني و شرقي است ظاهرتر است ». (22)
از سوي ديگر تغيير مرکز سلطنت اسلامي از دمشق به کوفه و هاشميه و بغداد که در حوالي مداين پايتخت قديم ايران بود باعث گرديد ارکان سلطنت به دست خراسانيان افتاده و خلافت کاملاً تحت نفوذ ايرانيان باشد. (23) گزارش ابن خلدون از استيلاي علويان بر ديلم و طبرستان و عراق و بغداد و سپس غلبه ي سلاجقه بر خليفه و لشکرکشي آنان به بغداد انحطاط عباسيان را پررنگ تر نشان مي دهد. (24)
دوران خلافت عباسي دو دوره ي مختلف را دربرمي گيرد: 1- عصر طلايي عباسيان از آغاز پيدايش 132 (هـ ق) تا مرگ مأمون عباسي (218 هـ ق) که دوره ي عظمت و حيات تمدن و ثروت عباسيان است. 2- عصر انحطاط و تنزل عباسيان از خلافت معتصم (218 هـ) تا سقوط بغداد به دست مغول (618 هـ) که ثروت عباسيان اندک گشت و دولت عباسي رو به ضعف و اُفول گذاشت. (25) عباسيان با تدبير ابومسلم به قدرت رسيدند اما منصور عباسي عليرغم خدمات فراوان ابومسلم با او از در خيانت درآمد و در سال 137 ق، با حيله او به دارالخلافه کشانده به محبت خود دلگرم ساخت و پس از چهار روز نيکوداشت او دستور داد تيغ داراني بر او کمين گشايند و او را مُثله سازند. (26)

2. قيام هاي ديگر ( قيام سنباد، استاذسيس، مقنع و ... )

سپهبد فيروز خراساني ملقب به « سنباد زرتشتي » در سال 142 هـ با سپاهي ايراني متشکل از مسلمان و زرتشتي پس از چندين قيام مکرر عليه اعراب در نيشابور و همدان و ري به پيروزي رسيد اما با خدعه ي حکمران محلي طبرستان که به او پناهنده شده بود کشته شد.
استاذسيس بادغيسي نيز براي استقلال خراسان دست به شورش زد اما قيام او نيز سرکوب شد. (27) پس از او حکيم بن عطاء معروف به مقنع در سال 158 هـ در مرو خود را جانشين ابومسلم شمرد و گروهي از خراسانيان مسلمان به نام « سپيدجامگان » گرد او برآمدند و قصه ي ماه نخشب که از چاه نخشب برمي آورد و تا دو فرسخي نور مي پاشيد هم منسوب به همين شخص است. او پس از چندين جنگ با قواي بني عباس به بدعت و کفر منسوب شده، به دليل محروميت از حمايت اهل خراسان، خود و خانواده اش را کشت. قيام جاويدان و بابک در آذربايجان و سپهبد خورشيد و مازيار در طبرستان نيز قيام هاي ناکامي بودند که گرچه با شکست هاي موقت مواجه شدند اما به همراه قيام هاي ديگر ملي که بدان اشاره شد، سيادت عرب رفته رفته از ميان رفت. (28) زيرا فکر استقلال کشور از سلطه ي اعراب مجال تأثير تفرقه هاي مذهبي داخلي و نفوذ تعصبات خشک عربي را مي گرفت و جاي خود را به آزادي گفتار و عقيده داد. به قدرت رسيدن مأمون عباسي که مادرش ايراني بود منشاء اقتدار هميشگي ايرانيان و مايه ي تأسيس حکومت ها و سلسله هاي نيم مستقل پادشاهي در ايران شد. زيرا با پيروزي مأمون به پشتيباني دايي هاي ايراني خود بر برادرش اَمين که مادرش عرب بود. « عباسيان به طريقي خطرناک خود را وابسته ي خراسانيان علي الخصوص وزيران برمکي يافتند. » (29) و رويکرد خلافت عباسي نسبت به موالي ايراني و اعزاز آنان مايه ي ضعف بيشتر اعراب شد. با افول امپراتوري عباسيان، معتصم برادر مأمون که مادرش ترک بود به خلافت رسيد و ترکان جانشين ايرانيان شدند و به قول مسعودي همين ترکان طماع و حريص موجبات سقوط دولت عباسي را فراهم کردند. ابن خلدون نيز تصريح دارد که فساد عصبيت عرب از روزگار معتصم حتمي شد زيرا اتکاي آنان به موالي که آن را مرحله ي پيري و پژمردگي دولت عرب مي شمارد، معلول اتکاء به موالي ايراني و ترک ديلم بوده است. (30)

پي نوشت ها :
 

1- مسعودي، مروج الذهب، ج2، ص 304 و 79؛ دينوري، اخبارالطوال، ص 335
2- دينوري، اخبارالطوال، ص 348، 336، 333؛ ممتحن، حسين علي، شعوبيه، ص 155؛ زيدان، جرجي، همان، ص 111 و 110
3- مقدسي، احسن التقاسيم، ج2، ص 323، ذيل خراسان؛ اقبال، عباس، خاندان نوبختي، ص 64 و 63؛ کسروي، احمد، شهرياران گمنام، ص 218 و 217؛ قول مؤلف تاريخ بخارا در دعوت ايرانيان به هواخواهي آل علي (عليه السلام) در بخارا نيز مؤيد اين مطلب است: « مردي بود از عرب به بخارا باشيد و مردي مبارز بود و مذهب شيعه داشتي و مردمان را دعوتي کردي، خلافت فرزندان اميرالمؤمنين علي (رضي الله عنه... فرزندان پيغمبر بايد که خليفه ي پيغامبر بود اما مغلوب و برادر شدند. (نرشخي، تاريخ بخارا، ص 89-88) همچنين وجود موضعي به نام « کارک علويان » در ماوراء النهر که ضياعي بود که در زمان سامانيان بنا شد تأييدي ديگر بر اين مطلب است. (همان، ص 40؛ ر.ک. دهخدا، لغت نامه، ذيل کارک علويان)
4- کسروي، احمد، شهرياران گمنام، ص 44، 39- 37؛ کيلفورد باسورث، سادات علوي را اقليت کوچکي در خراسان مي داند که مستقل از عوامل سياسي بودند اما ديالمه را گروهي مي داند که تشيع را به عنوان چهره ي مستقل سياسي خود برگزيده اند. (باسورث، تاريخ غزنويان، ص 196)
5- باستاني پاريزي، محمد ابراهيم، تاريخ و زندگي يعقوب، ص 29-27؛ يغمايي، حسن، تاريخ دولت صفاريان، ص 14 و 13؛ اصل نهضت خوارج به جنگ صفين و مسئله حکميت برمي گردد که بر مبناي آن عمروعاص دست به حيله زد و عده اي از ياران علي (عليه السلام) با او مخالفت کردند و وقتي دو لشکر علي (عليه السلام) و معاويه روبروي هم قرار گرفتند و پيروزي علي (عليه السلام) مسلم شد، عمروعاص دستور داد قرآن بر سر نيزه کنند و گفتند کار ميان ما و مسلمانان بايد با حکميت فيصله يابد، خوارج با ستمگري حجاج به نواحي شرق خصوصاً سيستان رانده شدند و شکست سنگيني به لشکر حجاج و مهاجمانش وارد کردند.
6- محمدي، محمد، فرهنگ ايران پيش از اسلام، ص 61؛ ممتحن، حسين علي، نهضت شعوبيه، ص 161؛ زيدان، جرجي، ص 239، 761، 750، 751.
7- از ميان اين عناصر مشترک مي توان به اعتقاداتي نظير عقيده به خداي يکتا (الله، اهورامزدا، اهريمن (ابليس)، ملائکه (امشاسپندان و ...)، روز جزا، پل صراط (چينودپل)، دوزخ و بهشت، گزاردن نمازهاي پنج گانه در شبانه روز، الهي و ارثي دانستن حق خلافت براي شيعه (فره ي ايزدي شاهان) و ... اشاره کرد. (مطهري، مرتضي، خدمات متقابل ايران و اسلام، ص 101 و 100؛ تاريخ ايران کمبريج، ج4، ص 33؛ اشپولر، برتولد، تاريخ ادبيات ايران در قرون نخستين اسلامي، ج2،ص 297 و 296 و 250 و 249؛ پطروشفسکي، اسلام در ايران، ص 291-275) اما با روي کار آمدن و وزارت خواجه نظام الملک طوسي در دولت سلاجقه مدارس نظاميه تشکيلاتي پديد آمد که در سايه ي آن فرهيختگاني به شيوه ي تفکر اهل سنت در مکتب شافعي، حنفي و ... پرورش يافتند و اين امر در تنفيذ مذهب تسنن در مقابل موج تشيع در ايران مؤثر افتاد. (چلبي، احمد، تاريخ آموزش در ايران، ص 100 و 99)
8- پطروشفسکي، اسلام در ايران، ص 51 و 50؛ اقبال، عباس، خاندان نوبختي، ص يا، يب، يد؛ افسانه ي ازدواج امام حسين (عليه السلام) با شهربانو دختر يزدگرد ساساني که محققاني چون « کنت گوبينو » در اصالت آن ترديد روا داشته اند يکي ديگر از مصاديق اين اشتراک است و استاد مطهري حفظ و تطبيق اين گونه عقايد کهن ايراني را با صبغه ي اسلامي آن عکس العمل ناخودآگاه ملتي مي داند که در برخورد با تفکرات نوين ابراز داشته اند. هم چنين اين که ايرانيان پس از گذشت دو قرن که استقلال سياسي خود را به دست آوردند از اسلام دور نشدند را نيز پاسخي در جهت گيري هاي مربوط به اين امر مي داند. (مطهري، همان، ص 110-101)
9- زرين کوب، دو قرن سکوت، ص 355؛ غبار، محمد و ...، تاريخ افغانستان، ص 100؛ اُرانسکي، يوسف، مقدمه ي فقه اللغه ي ايراني، ص 150
10- تقي زاده، سيدحسن، از پرويز تا چنگيز، ص 220
11- زرين کوب، تاريخ ايران بعد از اسلام، ص 390؛ اقبال آشتياني، عباس، خاندان نوبختي، ص 65
12- مسعودي، مروج الذهب، ج2، ص 290؛ اهميت خراسان تا حدي بود که يکي از چهار دروازه شهر نوبنياد بغداد را دروازه ي خراسان مي ناميدند. (همان)
13- بيروني، آثارالباقيه، ص 303؛ محمدي، محمد، همان، ص 87 و 85.
14- ابن فقيه همداني، البلدان، ص 8؛ و نيز پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: « پارسيان را دشنام مدهيد چه آنان از گروه مايند. همانا خداي را لشکري است در ميان پارسيان هرگاه بر مردم خشم گيرد با آن پارسيان انتقام ستاند. » (همان، ص 9)؛ « خوشبخت ترين مردم در پرتو اسلام پارسيان اند و بدبخت ترين عرب بهراء و تغلب » (همان، ص 8)
15- مقدسي، احسن التقاسيم، ج2، ص 426؛ گويند: « محمد بن عبدالله بن عباس به داعيان خود مي گفت: « کوفه و پيرامنش شيعه ي علي هستند...مردم مکه و مدينه نيز به ابوبکر و عمر چسبيده اند پس بر شماست که بر خراسان روي آوريد که شماره ي ايشان بسيار، استواري ايشان آشکار، سينه هايشان باز، دل هايشان پاک است... فساد در ايشان رخنه نکرده است. ايشان سربازاني هستند روئين تن، شانه دار، با پيشاني و چانه و ريش و سبيل با صداي زير و زبان رسا از درون هاي ايشان بهترين رابطه را با خلفا برقرار کرده و فرمانبردارترين رعيت مي بودند و خلفا نيز نيکوترين رفتار را با ايشان مي داشتند که با خوبي ها آراسته و از بدي ها به دور بودند » (همان ص 428) « مردم طوس در دو جهان پيش هستند در دنيا از آن روي که پيش از ديگر مردم خراسان به اسلام گرويدند در آخرت نيز از آن روي که خدا مي گويد: « يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ » (الاسراء/ 71) علي بن موسي رضا (عليه السلام) يکي از فاضل ترين امامان بود که نزد ايشان است ». (همان، ص 468)؛ « خراسانيان پي گيرترين مردم در فقه آموزي و پاي بندترين مردم به راستي هستند. از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) آمده است که گفت: در آينده شما را براي بازگردانيدن دين ياري خواهند کرد. چنانکه شما آن را زده باشيد و اين سخن با قيام ابومسلم درست درآمد. » (همان، ص 428)؛ برتولد اشپولر نيز علت زياده روي ايرانيان در اهميت دادن به سلمان فارسي را براي سهيم دانستن عنصر ايراني در تشکيل ملت اسلام مي داند. (اشپولر، برتولد، تاريخ ايران در قرون نخستين اسلامي، ص 412 و 411)
16- ابن فقيه، همان، ص 166؛ و نيز به نقل از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) گويد: « همانا پس از من خاندان من دچار گرفتاري شوند و از حق خود دورشان کنند تا آن که مردمي با درفش هاي سياه از مشرق بيايند و حق را بجويند » (همان)
17- زيدان، جرجي، همان، ص 129
18- مسعودي، التنبيه و الاشراف، ص 319 به بعد؛ تقي زاده، حسن، از پرويز تا چنگيز، ص 223 و 224.
19- کريستن سن، آرتور، ايران در زمان ساسانيان، ص 537؛ به عنوان مثال منصب وزارت که در عصر خلفاي عباسي براي نخستين بار در اسلام به وجود آمده به تقليد از مقام « وزرگفر مدار » دولت ساساني بود (محمدي، همان، ص 91).
20- تقي زاده، همان، ص 220؛ محمدي، محمد، همان، ص 90 و 89؛ تاريخ ايران کمبريج، ص 77؛ اشپولر، همان، ج2، ص 413.
21- ابن خلدون، همان، ج1؛ ص 174.
22- بيروني، آثارالباقيه، ص 303.
23- ابن خلدون، مقدمه، ج1، ص 585و 565.
24- زيدان، همان، ص 239.
25- مسعودي، مروج الذهب، ج2، ص 295 و 294؛ زيدان، همان، ص 129.
26- يوسفي، غلام حسين، ابومسلم سردار خراسان، ص 150-145؛ مرجيله که همسر خليفه هارون و مادر مأمون عباسي است، فرزند استادسيس بود (زرين کوب، همان)؛ هم چنين مقدسي با ذکر حديث پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) که به ياري خراسانيان در بازگرداندن دين اشاره دارد مي گويد: اين سخن با قيام ابومسلم درست درآمده (مقدسي، همان، ج2، ص 428).
27- نرشخي، تاريخ بخارا، ص 91 و 90؛ مسعودي، التنبيه و الاشراف، ص 338؛ معين، محمد، مزديسنا و ادب پارسي، ص 20-18؛ زرين کوب، دو قرن سکوت، ص 356؛ تاريخ ايران بعد از اسلام؛ ص 407؛ غبار، محمد، همان، ص 76.
28- تاريخ ايران کمبريج، ج4، ص 77؛ تقسيم امپراطوري هارون الرشيد در سال 193 ق ميان دو فرزندش اَمين و مأمون منجر به آن شد که سپاهيان مأمون در سال 198 ق امين را کشته سرش را از بغداد براي مأمون به خراسان بفرستند برامکه وزارت عباسيان را برعهده داشتند و خالد و يحيي و جعفر يکي پس از ديگري به وزارت رسيدند آنان به دليل گرايش پنهاني و قلبي خود نسبت به آل علي (عليه السلام) و تشيع و خدمات ميهن پرستانه اي که انجام دادند متهم به زندقه و شعوبي گري شدند و سعايت اعراب از آنان نزد خلفا مؤثر واقع شد و از پاي درآمدند. روزگار برميکان همواره مثل « مروت و انسانيت » بود. ابن خلدون نيز خاندان برمکي و خاندان نوبخت را خدمتگزاران و موالي دولت بني عباس دانسته اما شرف و بزرگي آنان را مرهون انتساب به بني عباس دانسته است به دليل انتساب آنان به نژاد ايراني. و جهشياري انتخاب رنگ سبز از سوي فضل پسر سهل از آن رو مي داند که سبز لباس کسري و مجوسان بوده است. (جهشياري، الوزراء و الکتاب، ص 396؛ ابن خلدون، همان، ص 259 و 258؛ معين، همان، ص 20-18؛ محمدي، همان، ص 125 و 124)؛ زرين کوب، تاريخ ايران بعد از اسلام، ص 446؛ زيدان، همان؛ ص 794-792 و 764). تصميم مأمون مبني بر انتقال خلافت به علويان که در نتيجه ي تأثيرات برامکه و مسائل داخلي ايران به وقوع پيوست منجر به آن شد که علي بن موسي الرضا (عليه السلام) را که مريدان بسياري در خراسان داشت به ولي عهدي خود برساند اما از ترس مخالفت حکام بغداد با امام رضا (عليه السلام) او را به شهادت رسانيد. (زيدان، همان، ص 797).
29- مسعودي، التنبيه و الاشراف، ص 335- 333.
30- ابن خلدون، همان، ص 299 و 296؛ در اين خصوص زيدان، ضعف دولت اسلامي را منجر به تقسيم جهان اسلام به سه طايفه غيرعرب مي شمارد: 1- ترکان سلجوقي و سرداران آنها در مشرق 2- کردان ايوبي در مصر و شام، بربرها در آفريقا و اندلس و در نتيجه ايجاد هرج و مرج در ميان مسلمانان که اين امر به دشمنان اسلام فرصت داد که از هر طرف به ممالک اسلامي حمله ور شوند. (زيدان، همان، ص 852 و 853).

منبع مقاله :
زمردي، حميرا؛ (1393)، تاريخ تحليلي زبان فارسي، تهران: مؤسسه ي انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
بررسی مرقع و قطاع در خوشنویسی
بررسی مرقع و قطاع در خوشنویسی
خیابانی: آقای بیرانوند! من بخواهم از نام بردن تو معروف بشوم؟ خاک بر سر من!
play_arrow
خیابانی: آقای بیرانوند! من بخواهم از نام بردن تو معروف بشوم؟ خاک بر سر من!
توضیحات وزیر رفاه در خصوص عدم پرداخت یارانه
play_arrow
توضیحات وزیر رفاه در خصوص عدم پرداخت یارانه
حمله پهپادی حزب‌ الله به ساختمانی در نهاریا
play_arrow
حمله پهپادی حزب‌ الله به ساختمانی در نهاریا
مراسم تشییع شهید امنیت وحید اکبریان در گرگان
play_arrow
مراسم تشییع شهید امنیت وحید اکبریان در گرگان
به رگبار بستن اتوبوس توسط اشرار در محور زاهدان به چابهار
play_arrow
به رگبار بستن اتوبوس توسط اشرار در محور زاهدان به چابهار
دبیرکل حزب‌الله: هزینۀ حمله به بیروت هدف قراردادن تل‌آویو است
play_arrow
دبیرکل حزب‌الله: هزینۀ حمله به بیروت هدف قراردادن تل‌آویو است
گروسی: فردو جای خطرناکی نیست
play_arrow
گروسی: فردو جای خطرناکی نیست
گروسی: گفتگوها با ایران بسیار سازنده بود و باید ادامه پیدا کند
play_arrow
گروسی: گفتگوها با ایران بسیار سازنده بود و باید ادامه پیدا کند
گروسی: در پارچین و طالقان سایت‌های هسته‌ای نیست
play_arrow
گروسی: در پارچین و طالقان سایت‌های هسته‌ای نیست
گروسی: ایران توقف افزایش ذخایر ۶۰ درصد را پذیرفته است
play_arrow
گروسی: ایران توقف افزایش ذخایر ۶۰ درصد را پذیرفته است
سورپرایز سردار آزمون برای تولد امیر قلعه‌نویی
play_arrow
سورپرایز سردار آزمون برای تولد امیر قلعه‌نویی
رهبر انقلاب: حوزه‌ علمیه باید در مورد نحوه حکمرانی و پدیده‌های جدید نظر بدهد
play_arrow
رهبر انقلاب: حوزه‌ علمیه باید در مورد نحوه حکمرانی و پدیده‌های جدید نظر بدهد
حملات خمپاره‌ای سرایاالقدس علیه مواضع دشمن در جبالیا
play_arrow
حملات خمپاره‌ای سرایاالقدس علیه مواضع دشمن در جبالیا
کنایه علی لاریجانی به حملات تهدیدآمیز صهیونیست‌ها
play_arrow
کنایه علی لاریجانی به حملات تهدیدآمیز صهیونیست‌ها