نويسنده: دکتر ارسيا تقوا
به منظور شناسايي معتادين به کار، علاوه بر چک ليست شخصي و پرسش نامه هايي که در اين زمينه وجود دارد، مي توان به علايم و سرنخ هايي اشاره کرد که امکان تشخيص را هم براي افراد معتاد به کار و هم براي متخصصان فراهم مي کند.
نشانه هاي اعتياد به کار:
- زود از خواب بيدار شدن ( بدون توجه به اين که چه وقت به رختخواب رفته ايد ).- پس از بيداري، دغدغه ي اصلي شان مسائل کاري است.
- تهيه ي فهرستي بلند بالا از کارهايي که بايد انجام دهند.
- صرف غذا به همراه مطالعه ي گزارش ها يا انجام دادن کارهاي مختلف يا مطالعه ي پرونده ها.
- احساس ناراحتي در زمان استراحت ( زماني که کاري براي انجام دادن وجود ندارد. )
- بلند پروازي هاي مختلف و انرژي زياد براي انجام دادن کارهاي مختلف.
- برنامه ريزي براي کارهاي مختلف، حتي در روزهاي تعطيل.
- احساس عذاب در زمان تعطيلات.
- وحشت از بي کاري و بازنشستگي.
- وسواس در انجام دادن کار، حتي به قيمت عدم لذت بردن از آن.
به نظر مي رسد برخي از کارکنان و مديران سازمان ها تا دير وقت کار مي کنند و صبح زود از بقيه سرکار حاضر مي شوند. اين افراد حتي در موقع غذا خوردن نمي توانند کار نکنند و ترجيح مي دهند جايي غذا بخورند که امکان مطالعه ي گزارش ها يا انجام دادن کارهاي ديگر وجود داشته باشد. براي اين افراد زندگي فهرستي است از خريد کالاهاي مختلف، يادداشت برداري از مسائل مختلف، ثبت وقايع، قرار ملاقات ها، جلسات و غيره. به همين دليل وقتي کاري براي انجام دادن ندارند، کلافه اند و دچار مشکل مي شوند. آن ها براي پيدا کردن معنا و امنيتي که در زندگي مي خواهند، وسواس گونه در هر زمان، کاري براي انجام دادن پيدا مي کنند. اين افراد در مقايسه با ديگران بلند پروازي هاي بيش تري دارند و کم تر مي خوابند و براي کسب موفقيت به هر کاري در حوزه ي فعاليت خود تن مي دهند. اين مديران و کارکنان، در آخر هفته و ايام تعطيل، کوله باري از کتاب هاي مختلف، ترازنامه هاي مالياتي يا حساب رسي هاي بي شمار را جلو خود مي گذارند تا بي کار نباشند. آن ها آن قدر در کار خود غرق مي شوند که حتي در مهماني ها هم براي انجام دادن کارهاي شان نقشه مي کشند و با وجود شلوغي و سروصداي محيط به انجا دادن بعضي از کارهاي خود مي پردازند. جالب اين است که وقتي از برخي مسئولان پرسيده مي شود تعطيلات خود را چگونه گذرانده اند، آن ها ياد ايام نوجواني يا کودکي خود مي افتند. زيرا آن ايام تنها زماني بوده است که به تعطيلات درست و حسابي رفته اند. برخي از يافته ها نيز حکايت از اين دارند که يکي از دلايل بازگشت بازنشسته ها به محيط کار را مي توان وحشت آن ها از بي کار ماندن دانست. اين افراد تا وقتي به کار خود مشغول هستند، گذشت زمان را درک نمي کنند. اين مسئله مي تواند حتي تمايل به خوردن را نيز تا حد قابل توجهي در آن ها از بين ببرد.
در مصاحبه با چند تن از مديران و کارکنان، نکات جالب توجهي مطرح شد که به برخي از آن ها اشاره مي شود:
- مسئوليت ها و فرصت هاي کاري براي آن ها ضرورت هاي نزديک به هم اند و جدي تر از هر مسئله اي در زندگي شان قلمداد مي شوند.
- کار براي آن ها به صورت يک سرگرمي نيست، بلکه مهم ترين مسئله ي زندگي آن هاست.
- کار براي شان يک عادت غير قابل تغيير است و صدمه اي که از اين عادت مي بينند قابل توجه است و به رغم مشکلات آن، نمي توانند کار ديگري بکنند.
- براي آن ها موفق شدن با حيثيت و شرف شان آميخته شده است.
- ارزش وجودي خود را در کار جست وجو مي کنند و موفق شدن، احساس ارزشمندي آن ها را معنا مي کند و تداوم مي بخشد.
- انجام دادن کارهاي سرگرم کننده براي شان نوعي کار کودکانه است و نمي توانند آن ها را بخش جدايي ناپذيري از زندگي قلمداد کنند.
- شغل شان را مخل و مانع سلامتي خود مي دانند، اما حاضر نيستند آن را کنار بگذارند.
- بيش از توان شان برنامه ريزي مي کنند و به همين دليل نمي توانند به مسائل خانوادگي خود برسند.
- معمولاً تعطيلات در ذهن آن ها امري اجباري است از سوي خانواده که نمي توانند از آن لذت ببرند.
- اغلب ذهن شان مشغول است و به دنبال کارهاي جديدي هستند. از ديد « آيزاک آديزاس »، معتادين به کار، يکه تازهايي هستند که در انجام دادن امور کم تر مي توانند به ديگران اعتماد کنند. آن ها علاقه مندند که هر کار را خود انجام دهند و انجام دادن کار توسط ديگران را قبول ندارند. بر اين اساس فشار زيادي را در کارها و امور محوله متحمل مي شوند و به انواع بيماري ها ابتلا پيدا مي کنند.
منبع مقاله :
آتش پور، سيد حميد؛ (1388)، اعتياد به کار( روان شناسي معتادين به کار )، تهران: نشر قطره، چاپ اول