نويسنده: شيخ محمد سند
مترجم: احمد خوانساري
مترجم: احمد خوانساري
حکايت اول
شيخ طوسي نقل مي کند که شيخ حسين بن روح (رحمه الله) کتاب تأديب را به قم ( مرکز محدثان ) فرستاد و به عده اي از فقيهان قم نامه نوشت: « اين کتاب را مطالعه کنيد و در مورد آن نظر خود را بگوييد. ايشان در جواب نوشتند: تمامي آن صحيح است مگر يک مورد که درباره زکات فطره آمده که نصف صاع را طعام بايد پرداخت شود، در حالي که به نظر ما بايد يک صاع طعام مانند جو پرداخت شود. »(1)حکايت دوم
هم چنين شيخ طوسي از ابونصر هبة الله، نوه ي نائب دوم امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، از ام کلثوم دختر نائب سوم نقل مي کند که مي گفت: « جناب ابوالقاسم حسين بن روح سال هاي زيادي نماينده امام حسن عسکري (عليه السلام) بود و بر املاک آن حضرت نظارت مي کرد و اسرار آن حضرت را به رؤساي شيعه منتقل مي نمود و از ياران خاص امام بود، تا آن حد که امام مسائل خانوادگي خود را نيز به دليل انس و نزديکي که او با امام (عليه السلام) داشت به او مي گفتند... و غير از اموالي که از سوي وزيران و رؤساي شيعه مثل آل فرات به دليل موقعيت اجتماعي اش به او مي رسيد، هر ماه سي دينار نيز براي هزينه هاي شخصيِ امام مي فرستاد؛ لذا به جايگاهي بلند نزد شيعيان رسيد؛ زيرا نزديکي پدرم به امام و امانت و وثاقتش نزد امام و فضيلت و دينش را همه مي دانستند و زمينه آماده گشت تا وصايت و نيابت امام ( حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف)) کتباً به او رسيد... بنابراين هيچ کس در وصايت او شک نکرد مگر کسي که او را نمي شناخت و هيچ شيعه اي در نيابت او ترديد نداشت و من اين را از چندين نفر از آل نوبخت (2) مانند ابوالحسن بن کرياء و ... شنيده ام ».(3)حکايت سوم
شيخ طوسي از برادر شيخ صدوق که هر دو برادر، به دعاي امام عسکري (عليه السلام) به دنيا آمدند و پدرشان وکيل آن امام بود، نقل مي کند که جماعتي از اهالي قم مانند عمران صفار و ديگران نقل کردند که در سال وفات پدرم علي بن بابويه در بغداد بوديم. علي بن محمد سمري نائب چهارم امام زمان در مورد او سؤال کرد. گفتيم: کتابي روايي نوشته است. حتي روزي که به سوي بغداد مي آمديم از او ( محمد سمري ) سؤالي پرسيديم و جواب داد (4) و فرمود: خداوند به شما در مورد علي بن بابويه اجر دهد که الآن از دنيا رفت. جماعت قمي ها تاريخ ساعت و روز و ماه را يادداشت کردند. پس از هفده يا هجده روز خبر رسيد که علي بن بابويه در همان تاريخي که شيخ ابوالحسن سمري فرموده بود از دنيا رفته است.(5)همين کرامت را نيز شيخ صدوق ( فرزند علي بن بابويه ) از عده اي ديگر نقل کرده است.(6)
حکايت چهارم
شيخ صدوق از ابوعلي بغدادي نقل مي کند: « در بخارا بودم. شخصي به نام معروف بن جاوشبر ده کيسه طلا به من داد تا به دست شيخ ابوالقاسم حسين بن روح ( نائب امام زمان) برسانم. در بين راه در شهر آمل يکي از آن کيسه ها گم شد و من متوجه نشدم، تا اين که به بغداد رسيدم. آن جا متوجه شدم يک کيسه طلا گم شده است. هم وزن آن، کيسه اي تهيه کردم و نزد جناب حسين بن روح رفتم و کيسه هاي طلا را جلوي او گذاردم. فرمود: آن کيسه اي که خريدي بردار که به دست ما رسيده است. سپس همان کيسه را نشان داد که در آمل گم شده بود. نگاه کردم ديدم دقيقاً همان است. »(7)حکايت پنجم
ابوعلي بغدادي مي گويد: همان سال در بغداد زني در مورد وکيل مولايمان سؤال کرد؟ برخي از قمي ها جناب حسين بن روح را معرفي کرده بودند. نزد جناب حسين بن روح بودم که آن زن وارد شد و به او گفت: اي شيخ، چه چيزي در دست من است؟ فرمود: هر چه همراهت است در دجله بينداز و بيا تا بگويم چه بوده است. مي گويد: زن رفت و آن را در رود دجله انداخت و برگشت، جناب حسين بن روح به کنيزش فرمود: آن کيسه را بياور و بعد رو به زن کرد و فرمود: اين همان کيسه است که در دجله انداختي، بگو: چه چيزهايي درون آن بود؟ زن گفت: شما بفرماييد. فرمود: در اين کيسه يک جفت دستبند طلا و حلقه ي بزرگ جواهر نشان و دو حلقه ي کوچک و دو انگشتر يکي فيروزه و ديگري عقيق مي باشد. بعد کيسه را باز کرد و دقيقاً همان چيزها درون کيسه بود. بسيار خوشحال شديم که به حقيقت رسيده بوديم.حکايت ششم
شيخ طوسي از ابوالحسن دلال قمي نقل مي کند: « روزي خدمت جناب محمد بن عثمان نايب دوم (رحمه الله) رسيدم. چوبي در دستش ديدم که برخي آيات قرآن و اسامي ائمه را بر حواشي آن مي نويسد. گفتم: آقاي من اين تختّه چوب چيست؟ فرمود: براي قبرم آماده کردم تا در آن قرار داده شود و من در هر روز يک جزءقرآن درون آن مي خوانم. تاريخ و روز و ماه و سال را نيز نوشته بود که من يادداشت کردم. بعد از مدتي در همان تاريخ فوت کرد و در همان مکان دفن شد. »(8)شيخ طوسي بعد از بيان اين قضايا مي گويد: اين قضاياي اندکي است از آنچه در مورد نواب اربعه در غيبت صغري ( 239-260ه.ق) رخ داده است... و از نايب دوم امام دلايل واضح و معجزاتي رخ داد که بصيرت شيعه را در اين امر زياد کرد و آن قضايا در نزد شيعيان مشهور است.(9)
طبرسي مي گويد: نواب اربعه به تصريح صاحب الامر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) و نصب نايب قبلي امور را بر عهده مي گرفتند و شيعيان تنها پس از مشاهده ي معجزاتي از هر کدام که دلالت بر راست گويي و صحت بابيت آن ها داشت، گفتارشان را مي پذيرفتند.(10)
گفتني است نايب اول، وکيل خاص امام هادي (عليه السلام) و سپس امام عسکري (عليه السلام) بوده است که بعد به نيابت امام زمان (عليه السلام) نيز مفتخر مي گردد و نايب دوم نيز چنان که گذشت روايتي صريح در مورد نيابتش از امام عسکري وجود دارد؛ بنابراين روشن شد که اثبات نيابت نواب اربعه چگونه بوده و ابتدا و انتهاي آن نزد شيعيان و بزرگان شيعه به چه کيفيتي بوده است.
پي نوشت ها :
1.شيخ طوسي، الغيبة، ص 240
2.آل نوبخت، خاندان جليل القدري بودند که نايب سوم امام زمان يعني ابوالقاسم حسين بن روح نوبختي در آن رشد نمود و از اين خاندان دانشمندان زيادي در رشته هاي مختلف علمي به خصوص در علم کلام بيرون آمده اند. اين خاندان، ساليان متمادي رياست کلام، ستاره شناسي و ... را ميان شيعيان بر عهده داشت.
3. شيخ طوسي، همان، ص 227
4.مراد اين است که با همه کهولت سن هنوز مشغول کار علمي است.
5.شيخ طوسي، الغيبة، ص 243
6.شيخ صدوق، کمال الدين و تمام النعمة، ص 518
7.نعماني، الغيبة، ص 242
8.شيخ طوسي، الغيبة، ص 222
9.همان، ص 221
10.طبرسي، احتجاج، ص 297
سند، شيخ محمد؛ (1391) نيابت امام زمان (عج) در دوران غيبت، ترجمه احمد خوانساري، قم: مؤسسه بوستان کتاب، چاپ اول