عدد ابجدی: 18 الحی به معنی زنده ای است که مردن و فنا بر او راه نیافته و راه نخواهد یافت و زندگی او از خود اوست و مُدرِک است به ذات خود و تمامی مُدرَکات، تحت ادراک اوست و این اسم منسوب به «ادریس» پیامبر است و آن بزرگوار بر مداومت بر این اسم به مقام مکان بلند ارتقاء یافت و به حیات جاوید فایز گشت. «شیخ بُرسی»(ره) فرموده است: هر کس نوزده مرتبه این اسم را بر مریض بخواند شفا یابد و اگر بر صاحب درد چشم بخواند دردش برطرف گردد و در بعضی از رسایل است که اگر کسی این اسم را تا هفت روز روزی صد و یک مرتبه بر سر نماز بخواند صحّت یابد و اگر بر باغ یا کشت خوانند از آفات آسمانی ایمن گردد و حاصلش با برکت شود و در بعضی کتب است که مداومت بر این نام به خصوص در عقب هر نمازی هجده مرتبه، باعث طول عمر و رفع مفاجات(ناگهانی مردن) و توسعه ی معاش است. و نیز مداومت بر اسم «الحَیُّ القَیُّوم» در زیادتی معاش اثری عظیم دارد و برای حصول مراد و مطلوب غلبه بر دشمنان و تصرّف دلها فایده ی بسیار دارد و هر کس در روز جمعه هنگام طلوع آفتاب رو به قبله این دو اسم را نقش کند در حالی که با طهارت باشد و همراه خود نگاه دارد نامش در میان مردمان به خوبی معروف می گردد اگرچه هیچ کس او را نشناسد و روزی او وسیع شود اگرچه قلیل المال باشد و صورت نقش این است:
حی |
ق |
ی |
و |
م |
58 |
14 |
11 |
39 |
52 |
48 |
17 |
الله |
41 |
2 |
49 |
20 |
15 |
43 |
47 |
1 |
23 |
74 |
45 |
33 |
شکل شماره(1)
ح |
ی |
ق |
ی |
و |
و |
م |
ح |
و |
ی |
ی |
ق |
ق |
م |
ی |
ح |
ی |
و |
و |
ق |
ی |
م |
ح |
ی |
ق |
و |
ح |
ق |
و |
ی |
ی |
ی |
م |
و |
ق |
ح |
شکل شماره(2)
یا |
حی |
یا |
قیوم |
||||
ح |
ی |
ق |
ی |
و |
م |
||
قیوم |
م |
ح |
ی |
ق |
ی |
و |
قیوم |
یا |
و |
م |
ح |
ی |
ق |
ی |
یا |
حی |
ی |
و |
م |
ح |
ی |
ق |
حی |
یا |
ق |
ی |
و |
م |
ح |
ی |
یا |
ی |
ق |
ی |
و |
م |
ح |
||
یا |
حی |
یا |
قیوم |
شکل شماره(3)
ل ف م ح ی |
||||||
ا |
ا |
ل |
ف |
م |
ح |
ی |
ل |
ل |
ا |
ل |
ف |
م |
ح |
ف |
ف |
ل |
ا |
ل |
ف |
م |
م |
م |
ف |
ل |
ا |
ل |
ف |
ق |
ق |
م |
ف |
ل |
ا |
ل |
ی |
ی |
ق |
م |
ف |
ل |
ا |
و |
و |
ی |
ق |
م |
ف |
ل |
شکل شماره(4)
ح |
ی |
ق |
ی |
و |
م |
م |
ح |
و |
ی |
ی |
ق |
ق |
م |
ی |
ح |
ی |
و |
و |
ق |
ی |
م |
ح |
ی |
ی |
و |
ح |
ق |
م |
ی |
ی |
ی |
م |
و |
ق |
ح |
شکل شماره(5)
ق |
ی |
و |
م |
و |
م |
ق |
ی |
م |
و |
ی |
ق |
ی |
ق |
م |
و |
شکل شماره(6)
946 |
960 |
957 |
953 |
958 |
952 |
947 |
959 |
951 |
955 |
962 |
948 |
961 |
949 |
950 |
956 |
شکل شماره(7)
ا ح م د م ح م و د ح ی ق ی و م |
م ا و ح ی م ق د ی م ح ح د م و |
و م م ا د و ح ح ح ی م ی ق د |
د و ق م ی م م ا م د ی و ح ح ح |
شکل شماره (8)
اگر بخواهد کسی را منقاد خود گرداند هفتاد مرتبه بگوید: «وَ عَنَتِ الوُجُوهُ لِلحَیِّ القَیُّومِ» و برای برآورده شدن حوائج روز شنبه هزار مرتبه بگوید: «یا حیُّ یا قَیُّومُ» و روز یکشنبه هزار مرتبه: «اِیَّاکَ نَعبُدُ» و روز دوشنبه هزار مرتبه: «وَ اِیَّاکَ نَستَعینَ» و روز سه شنبه هزار مرتبه: «سُبحانَ اللهِ وَالحَمدُللهِ» و روز چهارشنبه هزارمرتبه: «یااللهُ یا رَحمنُ» و روز پنجشنبه هزار مرتبه: «حَسبِیَ اللهُ وَ نِعمَ الوَکیلُ» و در روز جمعه هزار مرتبه : «یا ذَالجَلالِ و الاِکرامِ».
پژوهه در مفهوم الحیّ از مترجم
این واژه از اسمای خداوند به معنی «زنده» می باشد و پنج بار در قرآن کریم ذکر شده که سه بار آن با صفت قیوم است. (بقره/255؛ آل عمران/2 و طه/111). اهل کلام بر این باورند که حقیقت حیات فرع بر علم و قدرت است، یعنی در هر جا که علم و قدرت محقّق باشد، حیات وجود دارد و از همین حیث چون جمادات فاقد حرکتند فاقد حیات قلمداد شده اند. در باب اتّصاف خداوند به این اسم علاوه بر بحث توقیفیت اسما، ادله ی گوناگونی ذکر شده که دو برهان آن مصون از ایرادات منطقی است:
1 ) برهان اِنّی:
بنابه قاعده ی امکان اشرف چون حیات از کمال های عارض بر اشیا می باشد ثبوت آن در مراتب عِلّی و بالتبع واجب الوجود، ضروری است2 ) برهان لِمّی:
بنا به ادلّه ی اثبات واجب الوجود و بساطت آن چون خداوند مجرّد علی الاطلاق است، بالتبع به میزان تجرّدش- چون موجودی مجرّدتر از او نیست- عالِم است؛ چه «کُل مجرّدٍ عاقل»- هر مجرّدی عاقل است- او "قادر محض"، "زوال ناپذیر" محض و در نتیجه "حی مطلق" است؛ لذت صفت حیات الهی در مرتبه ی ذات او و غیر عارض بر ذاتش اعتبار می گردد، از همین رو برخی آن را "اسم اعظم" می دانند، چه حیات را منشاء قدرت و علم فرض نموده اند نه بالعکس. همچنین بنا به گفته ی اهل تحقیق و به خصوص با اعتقاد به توقیفیت اسما، اطلاق لفظ «حیوان» با این که از حیات مشتق شده بر خداوند متعال جایز نیست."این خالق توانای جهان است که پیوسته موجودات زنده را از عناصری مرده ی عالم بیرون می کشد و از پیکر موجودات زنده، عناصر مرده خارج می سازد". «سوره روم/19»
"هرچه هست فانی است و فقط ذات پروردگارت ماندنی است که صاحب جلال و ارجمندی می باشد." « سوره الرحمن، 27»
گفتیم که حیّ به معنی «زنده، زنده بودن»(نقیض میت) است و نیز به معنی «حیات نباتی و قوه ی نامیه و حیات حیوانی و حیات عقلانی» آمده است و به «اَحیاء» جمع بسته شده.
«حیّ»، به معنی زنده، مانند هر صفت مشبهه ی دیگر دلالت بر دوام دارد و با توجه به آغاز کریمه ی آیةالکرسی، حیات خداوند حیات حقیقی است، زیرا حیات او عین ذات اوست نه این که عارضی و از دیگری گرفته شده باشد. در آیه ی 58 سوره ی فرقان آمده است: «بر ذات زنده ای که هرگز نمی میرد توکّل کن...» حیات کامل، حیاتی است که آمیخته با مرگ نباشد بنابراین حیات حقیقی حیات اوست که از ازل تا ابد ادامه دارد.
در تعبیرات معمولی، موجود زنده به چیزی می گویند که دارای نمو، تغذیه، تولید مثل و جذب و دفع و احیاناً دارای حسّ و حرکت باشد، ولی باید به این نکته توجه داشت که: ممکن است افراد کوته بین، حیات را در مورد "خداوند" نیز چنین فرض کنند، با این که می دانیم او هیچ یک از این صفات را ندارد و این همان قیاسی است که بشر را درباره ی خداشناسی به اشتباه می اندازد، زیرا "صفات خدا" را با صفات خود مقایسه می کند، ولی حیات به معنی وسیع و واقعی کلمه، عبارت است «علم» و «قدرت» بنابراین وجودی که دارای علم و قدرت بی پایان است حیات کامل را دارد، "حیات خداوند" مجموعه ی علم و قدرت اوست و در حقیقت به واسطه ی علم و قدرت موجود زنده از غیر تشخیص داده می شود، اما نمو و حرکت و تغذیه و تولیدمثل از آثار موجوداتی است که ناقص و محدودند و دارای کمبودهایی هستند که به وسیله ی تغذیه و تولیدمثل و حرکت آن را تأمین می کنند، ولی آن کس که کمبودی ندارد این امور هم درباره ی او مطرح نیست.
مترجم و شارح: استاد محمد رسول دریایی
منبع: شریف کاشانی، ملاحبیب الله؛ (1383)، خواص و مفاهیم اسماء الله الحُسنی(نامهای زیبای خداوند)، ترجمه ی محمدرسول دریایی، تهران: نشر صائب، چاپ ششم.