مقدمه
روانشناسي که بر اساس نظر روان شناسان به مطالعه ي علمي رفتار جانداران از جمله انسان مي پردازد، روش مطالعات و تحقيقات خود را بر پايه ي « مشاهده و آزمايش » قرار مي دهد(1).روش مشاهده و آزمايش غالباً به تجزيه و تخليل رفتارهاي محسوس مي پردازد. در روانشناسي علي رغم عنوان آن، به مسئله روح و روان چندان توجهي نمي شود، زيرا با روش مطالعاتي اين علم، قابل اندازه گيري و مشاهده نيست. بنابراين بسياري از آثار آن در رفتار هاي فردي و اجتماعي ناديده گرفته مي شود. اما در مطالعات روانشناسي اسلامي به ويژه بر اساس تعاليم امام صادق ( عليه السلام ) که برگرفته از وحي و با الهام از آيات نوراني قرآن کريم و سيره رسول خدا ( صل الله عليه و آله و سلم ) و عترت او است، روش مطالعات روانشناسي، روشي جامع است، که به همه ابعاد انسان نظر دارد. انسان در مکتب سعادت بخش امام صادق ( عليه السلام ) از جهات گوناگون جسمي، روحي، شناختي، عاطفي و رفتاري و ابعاد فردي و اجتماعي و با نگاه به زندگي دنيوي و اخروي مورد مطالعه ي جامع قرار مي گيرد. روانشناسي يعني مطالعه علمي رفتار و فرآيندهاي رواني ( اتکينسون، 1371، ج1، ص 35 ) از تعريف ياد شده، پيداست که روانشناسي، هم به مطالعه عيني رفتار قابل مشاهده توجه دارد و هم به فهم و درک فرآيندهاي ذهني که مستقيماً قابل مشاهده نبوده ولي بر اساس داده هاي رفتاري قابل استنباط است. بر اين اساس روش هاي پژوهش در روانشناسي بيشتر بر پايه ي مشاهده، آزمايش، زمينه يابي، آزمون ها و شرح حال نگاري استوار مي باشد. ( اتکينسون، 1371، ج1، صص 48-42 ) تعريف ياد شده همچنين به اين مطلب اشاره دارد که در روانشناسي بر خلاف نام آن، از روح و روان سخني به ميان نمي آيد زيرا قابل مشاهده و اندازه گيري نيست.
در اين مطالعه به مسائل روح و روان آن گونه که مورد نظر قدما و فلاسفه بوده توجهي نمي شود و چه بهتر بود که در ازاي واژه روانشناسي، کلمه رفتار شناسي براي اين دانش به کار مي رفت تا هيچ گونه ابهامي در موضوع باقي نماند، ضمناً واژه اي مانند روانشناسي همواره حاوي کيفيات و حالات ماوراء طبيعت و آن چه سابقاً علم النفس مي ناميدند، مي باشد و از اين جهت نمي توان در راه اثبات مبادي علمي آن کوشش لازم را به عمل آورد، با اين وجود تا زماني که کلمه ي سايکولوژي رايج مي باشد، لاجرم مجبور به حفظ و رعايت واژه مشابه فارسي آن يعني روانشناسي هستيم. ( ارفع، 1384، صص 8-7 )
برخي مؤلفين کتب روانشناسي اعتقاد به روح را يک امر صرفاً باستاني و تاريخي مي دانند. زماني که بشر قدرت تفکر منطقي پيدا کرد، به منظور شناخت خود و کيفيت زندگي خود به فعاليت پرداخت ولي از آن جا که دانش او محدود بوده، توصيف وابستگي حوادث و رويدادها را در قالب عوامل و علل مرموز و ماوراء طبيعت توجيه نمود. مثلاً تصور مي کرد خدايان فعاليت هاي طبيعي ( رعد و برق و طوفان و باران و ... ) را هدايت مي کنند و به همين ترتيب نيروها و قدرت هاي دروني بشر را از طريق تأثير قدرت ( ارواح ) تفسيرمي کرد.
اين ارواح نيز از جانب خدايان به درون کالبدها حلول مي کردند و پديده ي حيات و زندگي و تحرک و به طور خلاصه آن چه بستگي به زيستن داشت به وجود مي آوردند. مفارقت و جدايي از کالبد سبب مرگ و نيستي مي گرديد، اين طرز تلقي و توجيه همان اعتقاد به عالم روح بود که قرون متمادي، تفکر آدمي را به خود انحصار ( اختصاص ) داد. تنها در يک زمان اين گونه تفکرات، جنبه منطقي و تا حدودي علمي به خود گرفت و آن نيز در زمان نوابغ يوناني مانند افلاطون و ارسطو بود که با گذشت دوره ي آنها اين جهش علمي نيز به زوال گراييد. ( ارفع، 1384، ص8 ) برخي ديگر از مؤلفين از روح به عنوان نام يکي از خدايان افسانه اي يونان قديم ياد مي کنند که در ابتدا زندگي بشري و فناپذير داشته و بعداً در زمره ي خدايان درآمده و جاودان گرديده است. ( عظيمي، 1356، ص17 ) با اين ديدگاه، انکار روح الهي در انسان علوم انساني و از جمله علم روانشناسي، به علوم حيواني و زيستي تنزل مي يابد. در اين تصوير انسان ها يا حيواني پيچيده ترند که با توسعه همان علوم حيواني و زيستي مي توان به شناخت قوانين حاکم بر رفتارها و روابطشان نايل آمد و يا هر انساني، دنيايي جداگانه و منحصر به فرد است که نمي توان با بررسي نمونه يا نمونه هايي از آن و کشف مکانيسم و قوانين حاکم بر هر يک به قانوني فراگير نسبت به ديگر انسان ها دست يافت. نگاه صرفاً علمي و بر اساس مشاهده و تجربه به انسان و رفتارهاي او، روانشناسي و به تبع، انسان شناسي را با بحران مواجه ساخته است. به گفته ماکس شلر « هيچ وقت در عرصه تاريخ انسان آن قدر براي خود مسئله نبوده که امروز هست. علوم تخصصي که پيوسته تعداشان رو به افزايش است و با مسائل انسان سروکار دارند، بيشتر پنهان گر ذات انسان در پرده حجابند. » ( کاسيرر، 1360، صص 47-46 )
ظهور مکاتب روانشناسي، حاصل نگرش هاي خاص انساني به ( حقيقت انسان ) بوده است. رفتارگرايان، روانشناسي را به عنوان مطالعه رفتار و فرآيندهاي ذهني قبول ندارند، بلکه ترجيح مي دهند آن را به مطالعه رفتارهاي قابل مشاهده محدود کنند شناخت گرايان علاقه دارند برداشت هاي ذهني ما درباره خاطرات خود، راهبردهاي خود براي حل مسائل و حتي پيش داروري هاي ما درباره خود را مطالعه کنند. ( گنجي، 1375، صص 20-21 ) برخي از روان شناسان مکتب تجزيه و تحليل رواني را بنيان نهادند و برخي مکتب تداعي گري، برخي مکتب ساخت گرايي و برخي ديگر مکتب کنش گرايي را پايه گذاري کردند. ( نويسندگان، 1369، ص 25 ) بديهي است، که با وجود تعاريف گوناگون از انسان و اختلاف در منشأ رفتارها و تصميم هاي وي، روانشناسي نتوانسته است تصوير معيني از انسان يا تصويرهاي مختلفي که قابل جمع با يکديگر باشند، ارائه دهد. به عنوان مثال کافي است که به سير تحول تاريخي سطح نگرش علم روانشناسي رشد به « کودک » توجه شود تا اختلاف برداشت ها از نوع نگرش به کودک و نتايج تربيتي ناشي از ديدگاه هاي مختلف به خوبي مشاهده شود. ( شرفي، 1368، ص 19 )
مفهوم تاريخ |
نتايج تربيتي ناشي از ديدگاه هاي مختلف |
کودک به عنوان مينياتور بزرگسال ( اوج اشرافيت ) |
گروه سني مطرح نيست. |
کودک به عنوان گناه کار ذاتي ( دوري مسيحيت قرون وسطي ) |
کنترل رفتار اخلاقي را هر چه سريعتر خواستار شدن. |
کودک به عنوان يک لوح سفيد ( حدود قرن 18 ) |
تأکيد بر تجارب مثبت به جاي تنبيه. |
کودک به عنوان دارايي و مايملک ( استفاده از نيروي بدني کودکان در معادن در قرن 19 ) |
سرنوشت کودک وابسته به اراده و خواست بزرگ خانواده است. |
کودک به عنوان فرد در حال رشد ( از روسو به اين طرف ) |
تحقيق درباره استعدادهاي کودکان و فرآيندهاي تغيير آغاز مي گردد. |
علاوه بر اين علم روانشناسي نقش و تأثير عوامل مافوق مادي در سرنوشت انسان و پديده هاي انساني را به کلي نفي نموده، از آنها به عنوان نيروهاي مرموز و پنهاني ياد مي کنند. همچنين هيچ گونه توضيحي درباره مرگ و زندگي پس از مرگ ندارد.
در روانشناسي مبتني بر پايه ي وحي و برگرفته از تعاليم اهل بيت عصمت و طهارت ( عليه السلام ) به ويژه آموزه هاي گرانمايه ي امام جعفر صادق ( عليه السلام )، يکي از مهم ترين نشانه هاي آفريدگار جهان يعني ( روح و روان ) به عنوان عامل اصلي حيات و آثار حياتي- مورد تفسير و بررسي قرار مي گيرد. در عين حال هر يافته علمي قطعي در علم روانشناسي نوين نيز مورد پذيرش خواهد بود. قرآن کريم به انسان به صورت يکپارچه و به تمام ابعاد وجودي وي نظر دارد.
در قرآن مي خوانيم: « کَيْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ کُنْتُمْ أَمْوَاتاً فَأَحْيَاکُمْ ثُمَّ يُمِيتُکُمْ ثُمَّ يُحْيِيکُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ » ( بقره/ 28 )
اين آيه و ساير آيات مربوط به احيائ و اماته در قرآن کريم ( انعام / 95؛ يونس /56؛ نحل /65 ) به انضمام آياتي مانند: « إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ کُنْ فَيَکُونُ » ( يس /82 ) و آيه « إِنَّمَا قَوْلُنَا لِشَيْءٍ إِذَا أَرَدْنَاهُ أَنْ نَقُولَ لَهُ کُنْ فَيَکُونُ » ( نحل/ 40 ) مسئله حيات و مرگ و آفرينش جهان هستي و حيات و مرگ انسان و ساير موجودات ( جانداران، گياهان ) را به خداوند استناد مي دهد و از آن به عنوان يکي از آيات بزرگ الهي و نشانه هاي ذات پاک پروردگار ياد مي کند. ( طباطبايي، 1372، ج1، ص 141؛ مکارم شيرازي، 1374، ج2، صص 99-96 )
امام جعفر صادق ( عليه السلام ) درباره آفرينش موجودات از جمله انسان و اعضاء و جوارحش در پاسخ سؤال مفضل بن عمر که گفت: سرور من! گروهي چنين مي پندارند که اين آفرينش از افعال طبيعت است، فرمودند: از آنها سؤال کن که اين طبيعت چيست؟ آيا وجودي هست داراي علم و قدرت براي اين گونه افعال يا چنين نيست؟ اگر علم و قدرت براي او قائلند چرا وجود خدا را نمي پذيرند چرا که اين آفرينش اوست و اگرگمان مي کنند که طبيعت، اين افعال را بدون علم و اراده انجام مي دهد و در عين حال اعمالش کاملاً بر طبق صواب و حکمت است، معلوم مي شود اين همان فعل آفريدگار حکيمي است و آن چه را آنها طبيعت نام نهاده اند، همان قوانين و سنت هاي الهي در خلقت اوست که بر طبق اراده اش جريان دارد. ( مجلسي، 1365، ج3، ص 167 )
در قرآن کريم و بيانات اهل بيت عصمت و طهارت ( عليه السلام ) به ويژه امام صادق ( عليه السلام ) شواهد فراواني وجود دارد، مبني بر اين که روح انسان، موجودي مستقل از بدن و مجرد است و همچنين هويت واقعي انسان را روح او تشکيل مي دهد. آيات مربوط به آفرينش انسان پس از بيان مراحل جسماني آفرينش انسان، از خلقت ديگر و يا دميدن روح در او سخن به ميان آورده است. ( سجده/ 9-6؛ حجر/ 29-28؛ مومنون/14 ) همچنين بقاي انسان پس از متلاشي شدن جسم و تداوم زندگي وي در عالم برزخ و به تمام و کمال دريافت شدن آن، نشانه غير مادي و غير جسماني بودن روح است. ( زمر/ 42 ) علامه مجلسي هفده دليل عقلي و نقلي براي اثبات اين مطلب که حقيقت انسان چيزي جز جسم و بدن اوست، اقامه کرده است. ( مجلسي، 1365، ج61، صص 10-6 ) امام جعفر صادق( عليه السلام ) در تفسير آيه شريفه « فاذا سويته و نفخت من روحي » ( حجر/ 29 ) ضمن بيان تفکيک مراحل آفرينش جسم و روح توسط خداوند متعال، مي فرمايد: خداوند فرشته اي را مأمور کرد تا در آدم بدمد نه اين که از قدرت خداوند چيزي کم شود بلکه روح از قدرت خداوند است. ( مجلسي، 1365، ج61، ص 32 ) امام ( عليه السلام ) دربيان مبسوطي ضمن رد سخنان معتقدان به تناسخ درباره « ارواح » مي فرمايد: در حالي که بدن پس از مرگ به خاک تبديل مي شود همان طور که از آن آفريده شده، روح افراد نيکوکار در روشنايي و گشايش و روح بدکاران در تنگنا و تاريکي است. ( مجلسي، 1365، ج61، ص 35 ) در حالي که روان شناسان ضمن بيان مراحل رشد انسان، به نيازهاي او به ترتيب: بدني، اجتماعي و فردي اشاره مي کنند، بدون آن که به نحوه برخورد و کنترل تظاهرات و رفتارهاي ناشي از هر مرحله توجهي کنند. در تعاليم و آموزه هاي امام جعفر صادق ( عليه السلام ) که برگرفته از کتاب خداست، تمام مراحل رشد مورد توجه قرار گرفته و هشدارهاي لازم و راه کارهاي مراقبت از هر مرحله ارائه شده است.
به عنوان مثال: امام صادق ( عليه السلام ) ضمن تفسير « بلوغ اشد » به 18 سالگي و تفسير « استوي » به روييدن مو در آيه « فلما بلغ اشده و استوي آيتناه حکما و علما »، در زمينه تحولات بدني، به تغييرات ظاهري که در رخسار و اندام نوجوان پديدار مي گردد اشاره نموده، به مفضل فرمودند: « موقعي که طفل بالغ مي شود اگر پسر باشد در صورتش موي مي رويد و اين نشانه جنس مرد است و به علاوه مايه عزت و شخصيت اوست چه به اين وسيله از سرحد کودکي و شباهت زنان خارج مي شود و اگر دختر باشد، رخسارش همچنان پاک و بدون مو باقي مي ماند تا طراوت و جذابيت که عامل محرک مردان و مايه دوام نسل انسان است، دروي محفوظ باشد ». ( مجلسي، 1365، ج2، ص19 )
سپس در خصوص مراقبت هاي دروه بلوغ و کنترل رفتارهاي جنسي با الهام از آيه 58 سوره مبارکه نور « اجازه گرفتن کودکاني که به سن بلوغ نرسيده و به مراحله تمييز خوب از بد هستند در سه نوبت براي ورود به اتاق والدين: قبل از نماز صبح، هنگام استراحت ظهرگاهي و بعد از نماز عشا » مي فرمايند: « بايد رختخواب کودکان را از سن 10 سالگي چه دختر چه پسر جدا نمود » ( طبرسي، 1392ق، ص 223 ) البته در برخي روايات وارد شده است که در سن 6 سالگي بايد رختخواب کودکان را جدا کرد. ( طبرسي؛ 1392ق، ص 223 ) ظاهراً اختلاف روايات ناظر به مراتب اهميت موضوع است. در روايت ديگر از امام صادق ( عليه السلام ) درباره مراقبت هاي ياد شده مي خوانيم: وقتي دختر به سن 6 سالگي رسيد، مرد او را نبوسد و پسر وقتي به سن 7 سالگي رسيد، زن او را نبوسد. ( طبرسي، 1392ق، ص 115 )
از روايات ياد شده پيداست که امام صادق ( عليه السلام ) والدين را به مراقبت از رفتارهاي جسمي کودکان و بلوغ زودرس توجه داده و هشدار داده اند که والدين مراقب باشند فرزندانشان در اثر عدم توازن بلوغ جنسي و بلوغ عقلي به انحراف کشيده نشوند. همچنين در مکتب تربيتي امام صادق ( عليه السلام ) به همه نيازهاي کودک در هريک از مراحل رشد وي از جمله نياز کودک به بازي، آموزش توجه شده است. فرزند خود را 7 سال رها کن تا بازي کند و 7 سال دوم به تاديب او بپرداز و 7 سال سوم تحت مراقبتش بدار ( حرعاملي، 1365، ج15، ص124 ) تدريجي بودن آموزش مذهبي و زمينه سازي به منظور آشنايي و عمل به تکاليف ديني نيز در مکتب تربيتي امام صادق ( عليه السلام ) مورد توجه و تأکيد قرار گرفته است. وقتي کودک به سن 3 سالگي رسيد به وي امر کن 7 بار « لا اله الا الله » بگويد در اين وقت کودک را به حال خود واگذار تا به سن 3 سال و 7 ماه و 20 روز برسد. در چنين مرحله اي بايد به او تعليم نمود که 7 بار بگويد محمد رسول الله » و تا 4 سالگي بايد او را واگذاشت پس از آن به او بگو که 7 مرتبه « صلي الله عليه و اله » را تکرار کند و تا 5 سالگي بايد درنگ نمود و در اين وقت اگر کودک راست و چپ خود را تشخيص داد او را در برابر قبله قرار داده و به او سجده را بياموزد، در 6 سالگي به وي بگو که نماز بخواند و بالاخره رکوع و سجود و مراتب ديگر نماز را به وي تعليم ده، وقتي 7 سال او تمام شد، به او بگو دست و صورت خود را بشويد و زمينه را براي گرفتن وضو آماده ساز و پس از شستن دست و صورت و فرا گرفتن وضو به او بگو نماز بخواند. سپس بايد کودک را به حال خود واگذاشت تا 9 سال او تمام شود، در اينوقت وضو گرفتن صحيح را به او بياموز، اگر تخلف کرد او را تنبيه کن و او را وادار تا نماز بخواند. وقتي کودک وضو ساختن و نماز خواندن را کاملاً فرا گرفت، خداوند پدر و مادر او را مشمول رحمت خويش قرار خواهد داد. ( طبرسي، 1392ق، ص 222 )
چنان که پيداست در مکتب سعادت بخش امام صادق ( عليه السلام ) به مراحل رشد و تحول شخصيت انسان اهميت زيادي داده شده و رشد جسمي همراه با رشد روحي، رواني و مذهبي مورد توجه قرار گرفته است. ايشان با توجه به سخن جدشان اميرالمومنين امام علي ( عليه السلام ) که فرمودند: « انما قلب الحدث کالارض الخاليه ما القي فيها من شيئي قبلته » ( رضي، 1365، ص 563 ) به نقس تعليمان قرآني و آموزش هاي صحيح مذهبي در بيداري احساسات و ارزش هاي معنوي نوجوانان و جوانان اشاره نموده، مي فرمايند: « من قرا القرآن و هو شاب مومن اختلط القرآن بلحمه و دمه » ( حرعاملي، 1403ق، ج2، ص 140 ) انسان به تدريج مراحل رشد خود را طي مي کند از کودکي تا نوجواني و بلوغ که در روانشناسي نقطه عطف آدمي به شمار مي رود. اميال، گرايش ها و غرايز گوناگوني انسان را همراهي مي کند. از اميال جنسي گرفته تا ميل به غذا و ديگر امور جسماني تا ميل به محبت، تشويق، شخصيت و استقلال طلبي و جاودانگي. اميال هر کدام انسان را به سويي فرا مي خواند و غالباً ميان آنها تعارض و ناسازگاري به وجود مي آيد. آن طور که روان شناسان گفته اند در چنين شرايطي انسان ها به دنبال ميلي مي روند که به مرحله هيجان رسيده باشد يا در اثر تکرار اشباع آن، به صورت عادت درآمده باشد يا در اثر تبليغات فراوان توجه فرد به آن جلب شده باشد و نسبت به ساير ميل ها نوعي غفلت و بي توجهي يا کم اهميتي پديد آورده باشد. ( نويسندگان، 1377، ص 115 )
در مطالعات روانشناسي بر اساس مکتب علمي امام صادق ( عليه السلام ) اين نتيجه حاصل مي شود، که معيارهاي ياد شده توسط روان شناسان در مورد انسان هاي منفعل مصداق مي يابد، اما در خصوص انسان هاي فعال معيارهاي ترجيح متفاوت است. اميال در نظر آنان تنها نقش ابزاري دارند. اميال و غرايز در خدمت انسان هستند تا زمينه رشد و تکامل وي را با اراده و آگاهي فراهم نمايند. پاسخ مثبت دادن به هر نوع خواهش نفساني و تثبيت شخصيت در مرحله نيازهاي بدني، موجب تباهي شخصيت فردي و مانع تکامل انسان مي گردد.
امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمايند: « لا تدع النفس و هواها فان هواها ( في ) رداها و ترک النفس و ما تهوي اذاها و کف النفس عما تهوي دواها »(2) ( کليني، 1391ق، ج2، ص 336 ) در قرآن کريم نيز به اميال و خواهش هاي نفساني به چشم ابزاري توجه شده و به عنوان کالاي کم ارزش دنيوي در نظر گرفته شده است: « زين للناس حب الشهوات من النساء و البنين و القناطير المقنطره من الذهب و الفضه و الخيل المسومه و الانعام و الحرث ذلک متاع الحيوه الدنيا و الله عنده حسن المآب ». ( آل عمران/ 14 )
جلوه اي از نفس انسان که به نفس اماره موسوم است، پيوسته آدمي را به ارتکاب کارهاي ناشايست فرمان مي دهد « و ما ابري نفسي ان النفس الاماره السوء الا ما رحم ربي ان ربي غفور رحيم » ( يوسف/ 53 ) پاسخ به هر يک از خواهش هاي نفساني و گزينش يکي از آنها به هنگام تعارض با يکديگر يا چشم پوشي از آنها به هنگام مواجه شدن با فضايل اخلاقي، اجتماعي و معنوي که سعادت و تکامل انسان در گروه آنها است ( مانند ايثار، فداکاري و شهادت در راه خدا ) به اندازه اي دشوار است که امام صادق ( عليه السلام ) به اصحاب و شيعيان خود آموخته اند خود را پيوسته از خواهش هاي نفساني در پناه خدا قرار دهند: « اذا فرغت من صلاتک فقل: اللهم ... اسالک ان تعصمني من معاصيک و لا تکلني الي نفسي طرفه عين ابدا ما احييتني لا اقل من ذلک و لا اکثر ان النفس لاماره بالسوء الا ما رحمت يا ارحم الراحمين » ( کليني، 1391ق، ج3، ص 345 ) در حالي که روان شناسان ( چنان که پيش تر گفته شد ) معيار مطالعات و تحقيقات خود را، شواهد تجربي و مشاهدات رفتاري مي دانند، در مطالعات روانشناسي بر اساس تعاليم امام صادق ( عليه السلام ) نيت، اخلاص و قصد و انگيزه الهي در پاکيزگي نهاد و جهت دهي اعمال و رفتار آمي نقش دارد.
امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمايد: « نيت برتر از عمل است بدانيد که نيت همان عمل است. سپس آيه ي « قل کل يعملا علي شاکلته » را قرائت کرد و فرمود: يعني بر پايه نيت خود. » ( حرعاملي، 1412ق، ج1، ص 36 )
نقش نيت در سعادت و شقاوت انسان به اندازه اي داراي اهميت است که در کلام امام صادق ( عليه السلام ) نيت پاک، عامل جاودانگي بهشتيان در بهشت و نيت ناپاک، عامل خلود جهنميان در جهنم دانسته شده است:
« دوزخيان در حقيقت به آن سبب در آتش جاويدان مي شوند که نيت آنها در دنيا اين بوده که اگر در آن جاويدان باشند براي هميشه خدا را نافرماني کنند و بهشتيان در حقيقت به آن سبب در بهشت جاويدان مي مانند که نيت آنها در دنيا اين بوده که اگر در آن باقي بمانند براي ابد خدا را اطاعت کنند. پس جاودانگي هر دو گروه به سبب نيت ها است. حضرت سپس آيه ي « قل کل يعمل عمل شاکلته » را تلاوت کرد و فرمود: يعني بر پايه نيت خود. » ( کليني، 1391ق، ج2، ص 85 ) از امام صادق ( عليه السلام ) درباره علت برتر بودن نيت انسان مؤمن از عملش سؤال شد، ايشان فرمودند: چون عمل گاه ممکن است براي ريا و خودنمايي به مخلوقين صورت گيرد اما نيت به طور خالص از آن پروردگار جهانيان است. بنابراين خدا متعال براي نيت آن عطا مي کند که براي عمل عطا نمي کند. ( محمدي ري شهري، 1381، ج13، حديث 6576 ) از نظر امام صادق ( عليه السلام ) عبادت و پرستش خداوند چيزي جز نيت خالص و پاک داشتن در عبادت نيست. « از امام ( عليه السلام ) سؤال شد: اندازه عبادتي که چون کسي انجام دهد وظيفه خود را انجام داده است، چيست؟ حضرت فرمود: حسن نيت داشتن در طاعت » ( کليني، 1363، ج2، ص 85 )
نيت راست و درست، نشانه قلب پاک و سالم است: « کسي که نيت صادق داشته باشد دل سالم و پاک دارد: زيرا سالم داشتن دل از وسوسه هاي شيطاني به سبب خالص گردانيدن نيت در همه کارها براي خداوند است. » ( مجلسي، 1365، ج70، ص 210 ) از نظر امام صادق ( عليه السلام ) نيت خوب در افزايش رزق و روزي و نيت بد در کاهش و محروميت رزق تأثيردارد: « من حسنت نيته زاد الله في رزقه » ( محمدي ري شهري، 1381، ج13، حديث 6580 ) « ان المومن لينوي الذنب فيحرم رزقه » ( مجلسي، 1365، ج71، ص 247 ) امام صادق ( عليه السلام ) درباره نيت، سخن ديگري دارند که در آن به نقش نيت در انجام کارها و توفيق در امور اشاره مي فرمايند: « ما ضعف بدن عما قويت عليه النيه » ( محمدي ري شهري، 1381، ج13، حديث 6560 ) نيت در حديث ياد شده يا به معناي اراده و انگيزه است يا به معناي قصد الهي در انجام کارها يا معنايي جامع هر دو که در اين صورت نشان مي دهد امام ( عليه السلام ) هم به آن بخش از مسائل روحي- رواني انسان که آثار مشهود دارد، توجه داشته و هم بعدي از شخصيت انسان که براي روان شناسان ناشناخته مانده يا حداقل به آن توجهي نشان نمي دهند، مورد نظر قررا داده اند. نيت و اخلاص در آن و جلب رضايت الهي که با هيچ يک از ابزار آزمايشگاهي قابل مشاهده و اندازه گيري نيست، به اندازه اي اهميت دارد که عمل انجام نشده در صورت آرزوي انجامش، در نظر خداوند انجام شده تلقي مي شود. امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمايند: بنده مؤمن فقر مي گويد: پروردگارا به من ( مال و ثروت ) روزي کن تا فلان احسان و به همان کار خير را انجام دهم، پس اگر خداوند عزوجل بداند که اين سخن را از صدق نيت مي گويد، همان اجر و پاداشي را براي او مي نويسد که اگر آن کارهاي خير را انجام مي داد برايش مي نوشت، خداوند گشاينده و بخشنده است. ( کليني، 1363، ج2، ص 85 )
نتيجه گيري
در حالي که روان شناسان اساس مطالعات خود را پيرامون انسان بر پايه ي مشاهده و رفتار بنيان نهادند و بر همين اساس رفتار آدميان را مورد مطالعه قرار داده اند و به انکار روح و آثار آن مي پردازند، در مکتب علمي امام صادق ( عليه السلام ) به همه ابعاد وجودي انسان اعم از جسم و روح، نيازها و تمايلات فردي، اجتماعي، شخصيتي و معنوي وي مورد توجه بوده، نقش اثرگذار عوامل مافوق مادي همچنين نيت و انگيزه الهي در موفقيت انسان در نظرگرفته شده است.پي نوشت ها :
1- استاديار دانشگاه آزاد اسلامي، واحد کرج Dr. Tavanaie @ Gmail. com.
2- ترجمه: نفس را با هوس هايش رها مکن که هواي نفس موجب هلاکت آن مي گردد واگذاشتن نفس با هوسش مايه ي درد و رنج آن است و بازداشتن نفس از هوا و هوسش باعث درمان آن مي باشد.
قرآن کريم.
نهج البلاغه
اتکينسون، رتيال و ديگران( 1371 )، زمينه روانشناسي، تهران: انتشارات رشد.
ارفع، سيد مصطفي ( 1384 )، بيماري هاي اعصاب و روان، شيراز: انتشارات نويد.
جمعي از نويسندگان ( 1369 )، مکتب هاي روانشناسي و نقد آن، دفتر همکاري حوزه و دانشگاه، تهران: سمت.
جمعي از نويسندگان( 1377 )، انسان شناسي، چاپ دوم، تهران: انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني ( رحمة الله ).
حسيني، ابوالقاسم ( 1364 )، بررسي مقدماتي اصول روانشناسي اسلامي، مشهد: آستان قدس رضوي.
راتوس، اسپنسر ( 1375 )، روانشناسي عمومي، ترجمه حمزه گنجي، تهران: مؤسسه نشر ويرايش.
شرفي، محمد رضا ( 1368 )، مراحل رشد و تحول انسان، تهران: انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.
شيخ حرعاملي، محمد بن حسن ( 1412ق )، وسائل الشيعه في تحصيل مسائل الشريعه، قم: مؤسسه آل البيت ( عليه السلام ).
طباطبايي، محمد حسين ( 1372 )، الميزان في التفسير القرآن، تهران: انتشارات دار الکتب الاسلاميه.
طبرسي، حسن ( 1392ق )، مکارم الاخلاق، چاپ ششم، قم: منشورات شريف رضي.
عظيمي، سيروس ( 1356 )، اصول روانشناسي عمومي، تهران: دانشگاه تهران.
کاسيرر، ارنست ( 1360 )، فلسفه و فرهنگ، ترجمه بزرگ نادرزاده، تهران: مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي.
کليني، محمد بن يعقوب ( 1391ق )، الکافي، تهران: انتشارات دار الکتب الاسلاميه.
مجلسي، محمد باقر ( 1365 )، بحار الانوار، تهران: دار الکتب الاسلاميه.
محمدي ري شهري، محمد ( 1381 )، منتخب ميزان الحکمه، قم: انتشارات دار الحديث.
مکارم شيرازي، ناصر ( 1374 )، پيام قرآن، جلد 2، قم: انتشارات نسل جوان.
منبع مقاله :
پاکتچي، احمد؛ (1391)، مباني و روش انديشه ي امام صادق (ع)، تهران: دانشگاه امام صادق (ع)، چاپ اول