نويسنده: محمود قنّادان
شولتز در سال 1979 به همراه آرتور لوئيس (1) به خاطر " فعاليّت هاي پژوهشي در زمينه توسعه و خصوصاً مسائل کشورهاي در حال توسعه "، جايزه نوبل اقتصاد را دريافت کرد.
وي در سال 1902 در شهر آرلينگتون در ايالت داکوتاي جنوبي، ايالات متحده آمريکا و در يک خانواده آلماني الاصل به دنيا آمد.
شولتز در سال 1927 از کالج داکوتاي جنوبي فارغ التحصيل شد و براي ادامه تحصيل در مقطع دکتري به دانشگاه ويسکانسين رفت؛ جايي که وي تحت تأثير عقايد جان راجرز کامنز (2) و ديگر متفکران اصلاح طلب قرار گرفت سپس در سال هاي 1943-1930 در دانشگاه آيووا و 1972-1943 در دانشگاه شيکاگو به تدريس پرداخت هم چنين در طول سال هاي 1961- 1946 مدير دپارتمان اقتصاد اين دانشگاه بود.
شولتز اولين دانشمندي بود که تحليل در مورد تأثير سرمايه داري در آموزش بهره وري کشاورزي و نيز بهره وري در کل اقتصاد را نظام مند نمود. شولتز با اطمينان از محدوديت هاي اين روش، ميزان سرمايه آموزشي را به عنوان جمع مرکبي از سرمايه گذاري ها در بخش آموزشي تعريف و اندازه گيري نموده است. تحقيقات پروفسور لوئيس و پروفسور شولتز داراي ويژگي هاي مشترک زيادي هستند. به عنوان نمونه هر دو ميزان وسيعي تجربيات عملي در رابطه با مشکلات توسعه که در کار تحقيق آنان وجود دارد را دارا مي باشند. هر دوي آنان تمايل تاريخي عميقي به طبيعت توسعه در زمان هاي مختلف و در کشورهاي مختلف داشته اند. ( Lindbeck,P.376 )
شولتز در مسافرت هاي خود براي فعّاليت در کميته ها يا حضور در کنفرانس ها، بازديدهايي نيز از اراضي کشاورزي انجام مي داد. بازديدهاي شولتز از زمين هاي کشاورزي و آشنايي با ديدگاه هاي کشاورزان منجر به ارائه ي نظرات جديدي در زمينه سرمايه انساني شد اما نه آن نظراتي که قبلاً بکر (3) و مينسر (4) در سرمايه انساني مطرح کرده بودند.
کار اصلي پنج تن از برندگان جايزه نوبل اقتصاد در زمينه توسعه بوده و فقط تجربيات تحقيقاتي يکي از آنها يعني شولتز، اقتصاد کشاورزي است. وي به علت آشنايي تنگاتنگي که با کشاورزي آمريکا، شوروي سابق و کشورهاي در حال توسعه داشت بدون واسطه، تجربيات عملي قابل توجهي کسب کرده بود. او تعطيلات دانشگاهي خود را در جوامع روستايي و در ميان کشاورزان کشورهاي توسعه نيافته مي گذراند. به علت اين ارتباط مستقيم او احترام خاصي به هوشمندي، اعتماد به نفس و کارآمدي کشاورزان اين کشورها قائل بود. به ويژه که توانايي واکنش صحيح آنها در مواجهه با مسائل و تنظيم سطح زندگي متعارف براي او قابل توجه بود.
شولتز در سخنراني مهم خود با عنوان " سرمايه گذاري در سرمايه انساني " در سال 1960 توجه کليّه صاحب نظران را به سرمايه انساني جلب کرد. شولتز معتقد است رشد اقتصادي پيش فرض مهم و لازم الاجرايي براي صنعتي شدن است. شولتز به فقير و در عين حال کارا بودن کشاورزان صنعتي جهان سوم معتقد بود. به نظر شولتز، کشاورزان سنتي، " انسانهاي اقتصادي " منطقي اي هستند و عدم اشتياق ظاهري آنها به نوآوري ناشي از نامشخص بودن بازده در کشاورزي است که با فقدان خدمات دولتي به کشاورزان، قيمت هاي تبعيضي و سياست هاي مالياتي دولت ها در کشورهاي جهان سوم تشديد مي شود. وي معتقد است مهم ترين علّت وجود فقر روستايي در کشورهاي جهان سوم، برنامه ريزي هايي است که بيشتر به شهرها توجه دارد. ( بلاگ، ص 222 ) شولتز به تحليل نقش کشاورزان را در نظام اقتصادي مي پردازد. عقايد وي کاربردهاي بسياري در سياست هاي صنعت گرايي در کشورهاي در حال توسعه و نيز در کشورهاي توسعه يافته را دربرمي گيرد.
پس از پايان جنگ جهاني دوم، ماجراي احياشدن آلمان و تجهيز منابع انساني در آنجا، شولتز را مجذوب کرد. وي به تعريف و بيان اهميت تجهيز نيروي انساني، خصوصاً در کشاورزي، همت گماشت. ( پورهمايون، ص 418 )
در اواخر سال 1950، شولتز تحت تأثير معجزه اقتصادي آلمان خصوصاً پس از بازسازي جنگ به اين نتيجه رسيد که پيشرفت هاي آلمان را از طريق عوامل کيفي نظير اراده ملّي، خواستن، دانش و مواردي نظير سرمايه هاي انساني توجيه کند لذا از آن پس به نظريه سرمايه انساني به ويژه نقش تعليم و تربيت توجه کرد. ( قديري اصل، 1376، ص 729 )
اهميّت ديگر ديدگاه شولتز در اين است که وي همزمان با ادوارد دنيسون (5) تلاش نمود تا تحليلي براي رشد اقتصادي ايالات متحده آمريکا در سال هاي قبل ارائه نمايد و عوامل مؤثر در رشد اقتصادي را به اجزاء متشکل آن تقسيم و براي هر يک توضيح مناسبي بيان کند. او با به کارگيري تابع توليد کاب- دوگلاس موفق شد تا نشان دهد که علاوه بر عوامل توليد مورد استفاده، عوامل ديگري از قبيل بهبود در کيفيت نيروي کار و سطح تکنولوژي و صرفه جويي هاي ناشي از مقياس در روند رشد اقتصادي مشارکت عمده اي داشته اند. ( عمادزاده، 1377، ص 17 )
شولتز در سال 1932 قانون بازدهي نزولي زمين را زير سؤال برد و از آن پس به شکل عميق به مسائل کشاورزي پرداخت. در سال هاي آغاز دهه 1960 به مطالعه مسائل آموزش و پرورش و سرمايه انساني پرداخت. اين دو قلمرو تخصصي او را به مطالعه مسائل توسعه جهاني سوم کشاند و به اين نتيجه رسيد که جهان کشاورزي تحت سلطه سياست است و بيشتر با قواعد سياسي اداره مي شود تا بر اثر عملکرد مکانيسم اقتصاد. ( قديري اصل، 1376، ص 727 )
براي شولتز، تنها وسيله ي خروج از اين دور تباهي و رابطه مفسده، همانا ورود به بازار جهاني کشاورزي است زيرا کشاورز آفريقايي و آمريکاي جنوبي عقل و منطق متفاوت با آمريکاي شمالي ندارد؛ اگر در آفريقا و آمريکاي جنوبي کود و ماشين بيشتري براي توليدبه کار نمي گيرند نه به اين خاطر است که آنها شعور استفاده از کود شيميايي و ماشين را ندارند بلکه به اين لحاظ است در شرايطي که آنها زندگي مي کنند. به کارگيري ماشين و اين گونه وسايل نفعي براي آنها ندارد. براي تغيير اين وضعيت، شولتز
معتقد است که بايد ابتکار به کار بُرد، نوآوري هاي خاص مسابقه اي به کار برد؛ تعادل ناپايدار فعلي را بايد قبول کرد و نبايد آن را بر هم زد. در هر صورت، هر کشفي که بشود و هر راه حلي که ارائه گردد بايد با مرحله سرمايه گذاري هاي انساني به ويژه در قلمرو آموزش صورت گيرد تا جريان درآمد دائمي بدست آيد. ( قديري اصل، 1376، ص 728 )
اهميّت نظريه شولتز در بيان اين مطلب است که وي برخلاف اقتصاددانان کلاسيک و نئوکلاسيک، نيروي کار را به هيچ وجه به عنوان يک عامل همگن و متجانس قلمداد نمي کند. او معتقد است که نيروي کار بر اساس آموزشي که دريافت مي دارد، از کيفيت، مهارت و تخصص متفاوتي برخوردار مي شود که او را از سايرين متمايز مي کند. شولتز تلاش نمود تا با به کارگيري تابع توليد Y=f (K,L,ecs ) که در آن Y,L,k به ترتيب نشان دهنده سرمايه فيزيکي، نيروي کار و توليد و ecs نيز نشان دهنده موجودي سرمايه آموزشي در اقتصاد است، نشان دهد که علاوه بر دو عامل نيروي کار و سرمايه فيزيکي، عوامل ديگري نظير بهبود در کيفيت نيروي کار و سطح دانش فني و صرفه جويي هاي ناشي از مقياس، در روند رشد اقتصادي مشارکت عمده اي دارند. او در بررسي خود طي سال هاي 1956-1929 نشان داد که 20 الي 40 درصد رشد درآمد ملي در ايالات متحده آمريکا به علت سرمايه گذاري هاي آموزشي است. ( متوسلي و آهنچيان، ص 76 )
وي علت عقب ماندگي و توسعه نيافتگي کشورها را عدم توجه به سرمايه گذاري در نيروي انساني مي داند. به عقيده او سرمايه گذاري در آموزش هاي مناسب و هدف دار مهم ترين بعد سرمايه گذاري در نيروي انساني است. وي توجه به سرمايه انساني و خلق ارزش هاي مادي و معنوي والا را براي آموزش ديده ها و صاحبان تفکر و فن، اساس و زيربناي توسعه اقتصادي مي داند، به طوري که به نظر وي " کليد توسعه اقتصادي، خود انسان است نه منابع مادي ". ( منبع پيشين، صص 76-75 )
تلاش هاي او در مورد اقتصاد خانواده که موضوعي گره خورده با نام گَري بکر و ديگر اقتصاددانان دانشگاه شيکاگو مي باشد، شايان ذکر است. اولين کار تدريس او در کالج دولتي آيووا بود که توانست تعداد قابل ملاحظه اي از اقتصاددانان جوان را در اين کالج که اقتصاد کشاورزي را با جامعه شناسي روستايي ترکيب کرده بود، گرد آورد. پس از آنکه در سال 1943 به استادي دانشگاه شيکاگو رسيد در يک دوره ده ساله کتاب انتقادي در مورد برنامه هاي کشاورزي آمريکا منتشر کرد که آخرين آن کتاب درسي مهمي است تحت عنوان " تشکيلات اقتصادي کشاورزي " که در سال 1953 منتشر شد. کتاب مهم ديگري که شولتز در اقتصاد آموزش و پرورش تأليف کرد، " ارزش اقتصادي آموزش و پرورش " نام دارد که در سال 1963 انتشار يافت. او سپس " گذار از کشاورزي سنتي " را در سال 1966 منتشر کرد که اثر اصلي او در زمينه بخش روستايي و کشاورزي جهان سوم است.
جايزه نوبل به وي عمدتاً به واسطه تأليف اين کتاب که حاصل تجربيات گران قيمت او از اقامت طولاني در ميان کشورهاي جهان سوم به ويژه هند مي باشد، اهدا گرديد. کتاب " رشد اقتصادي و کشاورزي " که شولتز در سال 1968 تأليف کرد و کتاب " اختلال در انگيزه هاي کشاورزي " که در سال 1978 ويراستاري کرد، توجه وي را به مسائل اقتصادي ممالک فقير نشان مي دهد.
موضوعي که تقريباً در همه آثار او به چشم مي خورد اين است که فقر روستايي در جهان سوم تا حدود زيادي ناشي از برنامه ريزي صنعتي شدن و سياست جايگزيني واردات مي باشد که الزاماً جامعه روستايي را محکوم به توليد در حد گذران معيشت مي کند.
کتاب " سرمايه گذاري در سرمايه انساني: نقش آموزش و پرورش و تحقيقات " که شولتز در سال 1971 نوشت، او را مجدداً به موضوع سرمايه انساني متوجه ساخت، ليکن اين بار موضوع با مسائل اقتصادي تحقيقات محض و کاربردي تلفيق شده بود. علاقه او به تشکيل کنفرانس هاي علمي را مي توان در ويراستاري آثاري نظير: " سرمايه گذاري در آموزش و پرورش: در ميان کارآيي و برابري " 1937، " راه کارهاي تازه اقتصادي براي باروري " 1973، و " اقتصاد خانواده: ازدواج، خانواده، سرمايه انساني و باروري " 1974 مشاهده کرد.
وي در بخشي از اتوبيوگرافي خويش به هنگام دريافت جايزه نوبل مي گويد: " در سال هاي متمادي اقامت در کشورهاي در حال توسعه، از سخنراني و يا عضويت در دانشگاه ها خودداري نمودم، براي آموختن آنچه مي خواستم، بدون واسطه به جوامع روستايي و به ميان مزارع کشاورزان مي رفتم زيرا گفتگو با دانشگاهيان، دولتيان و اشخاص در کشور خودم- آمريکا- جذابيت کمتري براي من داشت. "
نامبرده مدارج افتخاري بسياري از دانشگاه هاي شمال و جنوب آمريکا دريافت داشته است. وي در سال 1972 مدال فرانسيس واکر را از انجمن اقتصاددانان آمريکا و در سال 1976 مدال لئونار الميراست را از انجمن بين المللي اقتصاد کشاورزي دريافت کرد.
براي استفاده بيشتر از افکار و انديشه هاي شولتز مي توان به برخي از کتاب ها و مقالات ايشان به شرح زير مراجعه نمود:
A. Books:
1. Redirecting Farm Policy 1943.
2. Agriculture in a Unstable Economy 1945.
3. Measures for Economic Development Underdeveloped Countries, 1951.
4. The Economic Organization of Agricultwre 1953.
5. The Economic Value of Education, 1963.
6. Transforming Traditional Agriculutre, 1964.
7. Economic Growth and Agriculture 1968.
8. Investment in Human Capital: The role of education and of research. 1971.
9. Human Resources, Human Capital: Policy issues and research opportunities, 1972.
10. Investing in People: The Economics of Population Quality, 1981.
B. Articles:
1. Capital Rationing, Uncertainty, and Farm - Tenaney REform 1934.
2. Scope and Method in Agricultural Economic Research 1934.
3. Supporting Agricultural Priees by Coneealed Dumping 1948.
4. Reflections on Poverty Within Agriculture 1950.
5. 'Human Wealth and Eocnomic Growth", 1959, Humanist.
6. "Capital Formation by Education", 1960, JPE.
7. "Investment in Human Capital", 1961, AER.
8. 'Reflections on Investment in Man", 1962, JPE.
9. Resources for Higher Education: An Economist’s View 1968.
10. Teoria del Crecimiento Economico y REntabilidad de la Agricultura Lationamericana 1971.
11. Optimal Investment in Colleaeg Instruction: Equity and Efficiency 1972.
12. The Value of Children: An Economi Perspective 1973.
13. The High value of Human Time: Population Equilibrium 1974.
14. "The Value of the Ability to Deal with Disequilibria", JEL, 1975.
15. 'Migration: An economists view", 1978, in McNeil and Adams, editors, Human Migration.
پينوشتها:
1. William Arthur Lewis ( 1915-1991 )
2. John Rogers Commons ( 1862-1945 )
3. Gray Becker ( متولّد 1930 )
4. Jacob Mincer ( 1922-2006 )
5. Edward Fulton Denison ( 1915-1992 )
قنّادان، محمود؛ (1391)، جوايز نوبل اقتصاد، تهران: مؤسسه ي انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول.
/ج