Amartya Sen ( متولّد 1933 )
آمارتيا سِن در سال 1998 به خاطر " مشارکت هاي بسيار در زمينه اقتصاد رفاه "، جايزه نوبل اقتصاد را دريافت کرد.وي در شهر سانتيني کِتان (1) در ايالت بنگال هند به دنيا آمد. پدرش آشوتاش سِن (2) استاد شيمي دانشگاه داکا بود. در سال 1953 از دانشگاه پرزيدنسي (3) شهر کلکته ليسانس گرفت سپس براي ادامه تحصيل به انگلستان رفت و در سال 1959 از کالج ترينيتي (4) در مقطع دکتري فارغ التحصيل شد.
موضوع اصلي کار سِن، اهميّت و توسعه توانايي هاي بشري و چگونگي مواردي است که منجر به رفاه بيشتر در جوامع و بين خانواده ها مي شود. وي توسعه توانايي هاي بشر را به عنوان سرانجام واقعي رشد اقتصاد مطرح مي کند. ( Pressman,PP.190-192 )
سِن از معدود اقتصاددانان جديدي است که نظريه هاي قابل توجه و برجسته اي در زمينه رفاه ارائه نموده است. وي توانايي هاي خود را براي توسعه اقتصادي به کار برد. اين فعاليت با ارزيابي رشد اقتصادي از توسعه اقتصادي آغاز شد. ( Pressman,P.191 ) شايد اين ادعا که نظريه اقتصاد رفاه در کنار نام سِن قرار مي گيرد، کمي اغراق آميز باشد اما تعداد کمي از اقتصاددانان از گذشته هاي دور نظير سِن از اين نظريه با جديت و تبحّر پيروي کرده اند. سِن از شاگردان جوان رابينسون (5) در دانشگاه کمبريج بود و به صورت همزمان نظريه ي انتخاب اجتماعي و توسعه اقتصادي را دنبال مي کرد.
وي مرز ميان نظريه ي سنجش رياضي و اقتصاد دنياي واقعي را در هم شکست. اين فعّاليت براي سِن يک ترکيب معقول محسوب مي گرديد. کشاورزان و روستايياني که مورد مطالعه قرار گرفته بودند گاهي از نظر اقتصادي در رفتارشان تناقضاتي ديده مي شد که با فرضيه لذت عقلاني که بر نظريه اقتصادي تسلط دارد، منافات داشت. در اين ميان، سِن از عقايد نظريه بازي براي برآورد رفتار گروهي استفاده نمود. به اين ترتيب مشکلي که سِن در طول اين تحقيقات با آن مواجه شد، پذيرش عموم از نظريه هاي اقتصادي رفاه در مورد منافع شخصي غير قابل قياس با يکديگر بود. در فاصله کوتاهي پس از ارائه نظريه ي اَرو (6) با عنوان شکست مسير مطالعه انتخاب اجتماعي، در سال 1951 نظريه انتخاب اجتماعي و ارزش هاي فردي در نيويورک به چاپ رسيد و يکي از شاگردان برجسته سِن توجه وي را به اين کتاب و نظريه پيچيده اَرو با نام " عدم امکان برهان " جلب نمود. اين موضوع که احتمالاً به اوايل سال 1952 برمي گردد آن دو را به بررسي اثبات استنباطي از اَرو نزديک کرد که مي گفت: " هيچ مکانيسمي از انتخاب اجتماعي غير ديکتاتوري منجر به تصميمات اجتماعي هم رأي و موافق نخواهد شد ". علاقه وي به تدريج از نظريه ي خام انتخاب اجتماعي به سمت مشکلات واقعي گرايش پيدا کرد. (7)
نظريه هاي مشهور او در سال 1970 با عنوان انتخاب گروهي و رفاه اجتماعي، حاکي از اين مطلب است که يک زيربناي کليدي در نظريه مشهور اَرو به نام برهان امکان ناپذيري رفاه مورد نياز، وجود دارد که فقدان آن به گفته سِن، اين برهان را نقض و حضورش، برهان را خالي از مفهوم مي سازد.
سِن در کار مشهور ديگري که در سال 1970، ديدگاه متدولوژي خود را درباره عوامل بهينه گي پارتو تغيير داد، بدين معني که: " پذيرش نظريه ي جديد در نظريه ي رفاه علاوه بر آنکه بي طرف نبود در عين حال با نظريه ي قديمي جان استوارت ميل (8) به نام آزادي اقتصادي نيز در تضاد بود به طوري که عوامل پارتويي حفاظتي در برابر مهلت شخصي افراد ندارد ".
آنچه از تحقيقات سِن آشکار است ميزان، قابليت و دامنه تحقيقات اوست. وي علاوه بر اقتصاد در فلسفه نيز فعاليت داشت و در محدوده ي منظم کاري خود يک روند خاص، آرام و پيوسته اي را حفظ مي کرد که به طور طبيعي باعث کاهش علايق مي شد.
در زمينه فلسفه، تحقيقات بسياري در مورد عدالت، نابرابري، اخلاق، آزادي، منطق و عينيّات انجام داده است. علاوه بر اين تحقيقات سِن در مورد فقر که شامل ديدگاه هاي نظري متعددي است از لحاظ کاربردي بسيار ارزشمند هستند. (9) سولو (10) وي را وجدان حرفه اقتصاد ناميده است چرا که فلسفه را با اقتصاد درهم آميخت. ( پورهمايون، ص 435 )
مطلب چشمگيري که در روش کار سِن وجود دارد توانايي وي در پيش بيني مسائل و موضوعات مربوط به آينده است به طوري که به نظر مي رسد دو فعاليت ناهمگون در طول زمان با رشته اي به يکديگر متصل شده و بخشي از يک طرح مهم را تشکيل داده است، پيش بيني و اطلاع سِن در مورد وقايع در حال انجام و پايان و آغاز، به گفته اليوت (11) هميشه در کنار يکديگر بوده اند.
سِن پس از مطالعه چندين حادثه وخيم در هند، بنگلادش و ساهاراي، به اين نتيجه رسيد که حادثه هامبروناس (12) زماني به وقوع پيوست که وضع آذوقه و غذا با سال قبل تفاوتي نداشت اما در مکان هايي که مردم از گرسنگي رنج مي بردند مواد و مايحتاج غذا را قبلاً صادر کرده بودند. براي سِن عناصر اقتصادي و اجتماعي در پديده هايي قابل تعريف هستند که گروه هايي از جامعه را تحت تأثير قرار مي دهند و با آنها تحت تأثير انتخاب يک فرصت مي باشند. اين موضوع ثابت مي کند که حادثه وخيم بنگلادش در سال 1974 تا حدي مربوط به سيل همان سال بود که باعث افزايش قيمت مواد خوراکي شده بود، در حالي که کارگران بخش کشاورزي فرصت هاي شغلي خود را از دست داده بودند و قدرت کار آنها نيز رو به تحليل مي رفت.
سِن قادر بود رابطه بين منحني لورنز (13) که نابرابري درآمد را اندازه گيري مي نمايد و توزيع دارايي هاي سرمايه اي در بخش هاي متفاوت جامعه را درک و تفهيم نمايد.
رايج ترين شيوه اندازه گيري رفاه يک جامعه، درصدد ساکنيني است که تحت شاخص ذکر شده مانند فقر مشخص مي شوند امّا اين نظريه درجه متفاوت بالا و پايين بودن فقر ميان انسان ها را ناديده مي گيرد. براي حلّ اين نقيصه، سِن شاخصي براي اندازه گيري فقر با توجّه به رفاه افراد و با استفاده از ارزيابي مواردي که از آن زمان تا به حال مورد استفاده قرار مي گرفته است، تهيه نمود. مشکلي که در مقايسه رفاه جوامع وجود دارد اين است که شاخص هاي معمول مانند نسبت درآمد به سرمايه هر شخص فقط متوسط موقعيّت فرد را در جامعه درنظر مي گيرد. به نظر سِن شاخص اخلاقي به خوبي برابري ميان افراد را در نظر مي گيرد اما توانايي بهره گيري از فرصت هاي برابر در هر شخص متفاوت مي باشد و مسئله ي توزيع رفاه به طور قطعي قابل حل نيست.
براي وي اقتصاد بايد درباره گسترش توانايي ذاتي افراد و افزايش اختيارات آنها کوشش کند نه فقط در مورد تلاش در جهت توليد کالاي بيشتر يا استفاده حداکثر از تسهيلات. سِن به تدريج منتقد برجسته نظريه ي قديمي اقتصاد رفاه شد. اين نظريه بيان مي دارد که تبادل رايگان، رفاه فردي را افزايش مي دهد. سِن فرضيه معقوليت بشر و هم چنين فرضيه بهينه گي پارتو براي ارزيابي رفاه بشر را نيز رد مي کند. ( Pressman,P.190 )
سِن در سال 1970 بيان داشت افزايش رفاه با آزادي در تضاد است بدين معني که مردم بايد توانايي انجام فعاليت مورد علاقه خود را در طولاني مدت داشته باشند، به شرطي که جلوي اختيار افراد ديگر براي انجام آن کار را نگيرند. اگر افراد زيادي بخواهند نمايش تصاوير برهنه محدود شود، به حداکثر رساندن سودمندي نيز بايد در آن جهت باشد. مشابه آن اگر افراد زيادي ترجيح دهند که هر کدام يک رمان هزل بخوانند، افزايش رفاه، افراد را وادار به آن هزليات مي کند. بنابراين نگراني مسئله ي آزادي به هر شخص اجازه تصميم گيري درباره آن را مي دهد. ( Ibid )
سِن با تحقيقات بيشتر به اين اعتقاد رسيد که اقتصاد سنتي ارتباط بين فعّاليت هاي قديمي و نوين بوده و اين خود نوع فعّاليت هاي بشر را تعيين نمي کند. مردمي که به بي سوادي اهميت نمي دهند به خواندن و نوشتن هم اقدام نمي کنند، نمي توانند ياد بگيرند و ارزش خواندن و باسوادي را نيز زير سئوال مي برند. بر اساس دکترين و استاندارد سودمندگرايي، چون اولويت با افراد باسواد است، حداکثر رفاه براي عاملان باسواد زماني به دست مي آيد که اکثر مردم بي سواد باشند اما براي آمارتيا سِن سواد بالاتر، تضمين کننده رفاه بيشتر است زيرا موقعيت ها و فرصت هاي در دسترس را براي انسان هاي با قابليّت افزايش مي دهد. ( Ibid )
فعّاليت سِن در مورد قحطي و گرسنگي به اقتصاددانان در فهم علل مشکلات واقعي و مهمّ دنيا کمک کرد و هم چنين روش بسياري از نهادهاي بين المللي را در رابطه با جلوگيري از قحطي تغيير داد. در کتاب " فقر و قحطي " به سال 1981 سِن اعلام مي دارد که قحطي در جوامع دموکراتيک حادث نمي شود. ( Ibid,p. 192 ) وي به خاطر مي آورد وقتي که در شهر سانتيني کِتان بود در سال 1943 در بنگال قحطي رخ داد که تعداد 2 تا 3 ميليون نفر جان باختند.
آمارتيا سِن در طول سال هاي 1953-1951 در کالج پرزيدنسي (14) به تدريس اشتغال داشت. مدتي نيز در کلکته به عنوان رييس اقتصاد دانشگاه تازه تأسيس جداوپور (15) فعاليت داشت (16) سپس در دانشگاه کمبريج و دانشگاه دهلي به فعّاليت خود ادامه داد. در زمان مرخصي از کالج ترينيتي در طول سال هاي 61-1960 طي بازديدي از انستيتوي فني ماساچوست گفتگوهاي بسياري با ساموئلسون (17)، سولو، (18) موديلياني (19) و نوربرت وينر (20) انجام داد.
سِن در سال 1971 به انگلستان بازگشت و در مدرسه اقتصاد لندن به تدريس پرداخت. در سال 1977 به کالج نوفيلد در آکسفورد رفت و 30 سال بعد مقام استادي اقتصاد سياسي کالج آل سلز (21) را کسب کرد که در گذشته اجورث (22) و هيکس (23) اين سمت را برعهده داشتند. در سال 1987 به آمريکا رفت و استاد فلسفه و اقتصاد دانشگاه هاروارد شد. در سال 1994 به عنوان رييس انجمن اقتصاددانان آمريکا انتخاب شد و در سال 1998 به انگلستان برگشت و اين بار با سمت رييس کالج ترينيتي کمبريج مشغول به کار شد.
افتخارات و جوايز دريافتي آمارتيا سِن عبارتست از:
- دريافت جايزه بهارات راتنا (24)، بالاترين جايزه کشوري هندوستان ( سال 1999 )؛
- دريافت جايزه لئون تيف به خاطر مشارکت بسيار عالي در نظريه اقتصادي از انستيتوي توسعه جهاني و محيط زيست ( سال 2000 )؛
- دريافت جايزه " انسان دوستان جهاني " از مؤسسه بين المللي انسان دوستي و اخلاق ( سال 2002 )؛
- دريافت مدال آيزنهاور به خاطر رهبري و خدمات، آمريکا ( سال 2000 )؛
- دريافت عنوان " همراه افتخارآميز " از ملکه انگلستان ( سال 2000 ).
براي استفاده بيشتر از افکار و انديشه هاي سِن مي توان به برخي از کتاب ها و مقالات نامبرده به شرح زير مراجعه نمود:
A.Books:
1. Collective Choice and Social Welfare. 19702. Guidelines for Project Evaluation with P. Dasgupta and S. Marglin. 1972.
3. On Economic Inequality. 1973.
4. Poverty and Famines: An essay on entitlement and depression. 1981.
5. Choice. Welfare and Measurement. 1982
6. Editor. Utilitarianism and Beyond, wigh B. Williams. 1982.
b. Articles:
1. 'On Optimizing the Rate of Saving". 1961.EJ2. "Distribution. Transitivity and I. Ittlles Welfare Criterion". 1963. EJ.
3. 'Prefernces. Votes and the Transitivity of Majority Decisions". 1964. RES.
4. "A Possibility Theorem on Majority Decisions:. 1966. Econometrica.
5. Labour Allocation in a Cooperative Enterprise". 1966. RES.
6. 'Peasants and Dualism with or without Surplus Labor". 1966 JPE.
پينوشتها:
1. سانتيني کِتان Santiniketan شهر کوچکي است واقع در غرب ايالت بنگال هند.
2. آشوتاش سِن Ashutosh Sen متولّد مانيکانج و استاد شيمي دانشگاه داکا.
3. کالج پرزيدنسي Presidency college يکي از دانشکده هاي دانشگاه کلکته که کالج هندو هم گفته مي شود و قديمي ترين کالج هند است.
4. کالج ترينيتي Trinity college يکي از دانشکده هاي دانشگاه کمبريج.
5. John Robinson ( 1903-1983 )
6. Kenneth Joseph Arrow ( متولّد 1921 )
7. Ibid.
8. John Stuart Mill ( 1806-1873 )
9. Ibid
10. Robert M. Solow ( متولّد 1924 )
11. Eliot ( 1888-1965 )
12. واقعه هامبروناس Hombrunas، قحطي شديد در دهه ي هفتاد در کشورهاي هند و بنگلادش.
13. Max O.Lorenz (1880-1962 )
14. Presidency college
15. دانشگاه جداوپور Jadavpur university يکي از بهترين مراکز فني، مهندسي، تحقيق و تدريس هند.
16. Ibid
17. Paul Samuelson ( 1915-2009 )
18. Robert M. Solow ( متولّد 1924 )
19. Franco Modigliani ( 1918-2003 )
20. Norbert Wiener ( 1894-1964 )
21. کالج آل سلز در آکسفورد انگلستان. در سال 1438 توسط هنري ششم تأسيس شد. امروزه اين کالج به عنوان مؤسسه تحقيقات آکادميک در دانشگاه آکسفورد داير است.
22. Francis Ysidro Edgeworth ( 1854-1926 )
23. John Richard Hicks ( 1904-1989 )
24. Bharat Ratna
قنادان، محمود؛ (1391)، جوايز نوبل اقتصاد، تهران: مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول