نويسنده: محمود قنّادان
Daniel Kahneman ( متولّد 1934)
کانمن در سال 2002 به همراه ورنون اسميت (1) به خاطر " کاربرد تجربيات آزمايشگاهي به عنوان ابزاري در بررسي مسائل اقتصادي خصوصاً بررسي مکانيسم هاي مختلف بازار "، جايزه نوبل اقتصاد را دريافت کرد.وي در سال 1934 در تل آويو به دنيا آمد. کانمن در بيوگرافي خود مي گويد: " سئوالاتي که در دوران نوجواني ذهن وي را مشغول به خود کرده بودند غالباً فلسفي بود نظير معني زندگي، وجود خدا و علت آنکه نبايد کارهاي ناپسنديده انجام داد ". اما وي متوجه شد بيشتر از موضوعاتي از قبيل وجود خدا، علاقه مند است که دريابد چه چيزهايي سبب مي شود مردم به خدا اعتقاد پيدا کنند هم چنين بيشتر از آنکه تمايل داشته باشد پيرامون ارزشهاي اخلاقي بداند کنجکاو بود علت استنباط شخصي افراد پيرامون خوب و بد را دريابد. وقتي براي مشاوره جهت انتخاب رشته مراجعه کرد، روانشناسي را در صدر ليست و نه چندان بعد از آن، اقتصاد را به وي پيشنهاد نمودند.
کانمن اوّلين مدرک تحصيلي را از دانشگاه عبري در شهر بيت المقدس با کسب نمراتي عالي در درس روانشناسي و نمراتي پايين در دروس رياضي اخذ کرد (2) و در سال 1954 در رشته روانشناسي و رياضيات ليسانس گرفت. او پس از اخذ مدرک فارغ التحصيلي، واحدي را با نام وزارت دفاع اسرائيل، پايه گذاري نمود که يکي از وظايف اين واحد ارزيابي داوطلبان پذيرش در دانشگاه افسران بود. در سال 1958 به آمريکا رفت و در سال 1961 از دانشگاه برکلي، کاليفرنيا مدرک دکتراي خود را اخذ کرد. کانمن، در ابتدا فعاليت دانشگاهي خود را با يک سخنراني پيرامون روانشناسي در دانشگاه عبري در سال 1961 آغاز نمود. اولين مقاله او در سال 1966 با نام " تراکم مردم و تأثير آن بر روي حافظه " در مجله معتبر علم منتشر شد.
سطح علمي کانمن در رياضيات متوسط بود به خصوص در مقايسه با ساير افرادي که با وي مشغول تحصيل بودند و برخي از آنها بعدها رياضي دانان مشهوري در سطح جهان شدند. کانمن به روانشناسي علاقه خاصي داشت، وي در واقع يک روانشناس است و هيچ دوره ي اقتصادي را نيز نگذرانده است. در اولين سال تحصيلي با مقالات اجتماعي روانشناساني نظير کرت لوين آشنا شد و شديداً تحت تأثير عقايد وي در زندگي قرار گرفت. بر اساس اين عقايد انگيزه ي خارجي به عنوان نيروي محرک، افراد را به جهات مختلف هدايت مي کند. کانمن اظهار مي دارد: " با آنکه ساليان طولاني از آن زمان مي گذرد اما هنوز از تجزيه و تحليل هاي لوين پيرامون آنکه چگونه مي توان در رفتار افراد تغيير ايجاد نمود، براي سخنراني در ميان فارغ التحصيلات مدرسه دولتي وودرو ويلسون (3) در پرينستون استفاده مي کنم. " کانمن
در طول اين کار مجدداً به مباحث روانشناسي عصب شناختي علاقه مند شد.
کانمن پيشرو در نظريه پردازي رفتار اقتصادي و مالي افراد است و با ترکيب و هم آميزي علوم روانشناختي و علوم اقتصادي به تشريح رفتارهاي نادرست مديريتي در جوامع بشري مي پردازد. وي به خاطر همکاري با آموس ورسکي (4) و ديگر دانشمندان در پايه گذاري مطالعات روانشناسي اشتباهات مشترک بشري با استفاده از تجربيات گذشته و نظريات آينده نگر و پيشرفته شهرت دارد.
بر اساس نظريه دانيل کانمن، ما در يک روز بيداري به طور تقريبي 20.000 لحظه ويژه را تجربه مي کنيم. " هر لحظه " چند ثانيه طول مي انجامد. اگر هر خاطره به يادماندني- منفي يا مثبت- را بررسي کنيد، متوجه خواهيد شد که در واقع خاطره اي از يک لحظه مشخص در زمان تصوير ذهني شما را ساخته است. لحظه هاي به يادماندني تقريباً هميشه مثبت يا منفي و به ندرت يک برخورد مي تواند زندگي شما را براي هميشه دگرگون سازد. او معتقد است که قضيّه " پول= خوشبختي "، کاملاً غيرواقعي است.
اولين مقاله مشترک کانمن و ورسکي با عنوان " اعتقاد به قانون اعداد کوچک " در سال 1971 منتشر شد. کانمن و ورسکي با همکاري يکديگر، موفق به چاپ هفت مقاله در مجلات معتبر در فاصله سال هاي 1979-1971 شدند. کانمن و ورسکي در مرکز مطالعات پيشرفته در علوم رفتاري در دانشگاه استانفورد با اقتصادداني جوان به نام ريچارد تالر آشنا شدند که به عنوان استاد مهمان در شعبه استانفورد مرکز ملي تحقيقات اقتصادي حضور داشت. بنا به اظهارات کانمن، تالر و او در مدت کوتاهي با هم صميمي شدند و از همان زمان، تفکرات آنها به شدت تحت تأثير همديگر واقع شد ( به طوري که تالر با استفاده از ساختار نظريه چشم انداز که توسط کانمن و ورسکي مطرح شده بود، در سال 1980 مقاله اي چاپ نمود که کانمن آن را مباني نظري اقتصاد رفتاري ناميد ).
نظريات کانمن و ورسکي منجر بروز انقلابي در علوم اقتصاد، روانشناسي و به طور کلي علوم اجتماعي شد. آنها با نظريات خود، پيش فرض و تفکر رايج در مورد عقلايي رفتار نمودن افراد ( رفتار نمودن افراد بر مبناي قواعد و اصول منطق، رياضيات و عقلانيت ) را بيشتر به اين جهت تغيير دادند که در عمل، افراد در تصميم گيري هاي خود عوامل ظاهري و شهودي موضوع را نيز مورد توجه قرار مي دهند.
کانمن و ورسکي، مطالعه خود را درباره نحوه مديريت افراد در شرايط ريسک و عدم اطمينان " نظريه چشم انداز " نام نهادند زيرا عنوان جذاب و جالب توجهي بود. نظريه آنها که بيش از سي سال به بسط و توسعه آن پرداخته شد، از اهميت ويژه اي در اقتصاد و به طور ويژه اقتصاد مالي برخوردار است.
کانمن و ورسکي، تحقيق خود را با پرداختن به ناهنجاري ها و تضادهاي ظاهري در رفتار بشر آغاز نمودند. هنگامي که گزينه اي معين براي انتخاب کردن پيش روي افراد باشد، آنها ريسک گريز خواهند بود اما اگر همان گزينه با شکلي متفاوت، پيش روي افراد باشد چه بسا آنها رفتاري ريسک پذير از خود نشان بدهند. به طور نمونه به نقل از کانمن، امکان دارد افراد براي آنکه 5 دلار از يک ماشين حساب 15 دلاري را پس انداز کنند، سراسر شهر را جستجو کنند در حالي که تمايل ندارند براي پس انداز همين 5 دلار از يک کت با قيمت 125 دلار، به خودشان زحمت جستجو در سراسر شهر را بدهند.
يکي از نتايج مهم تحقيق ، کانمن و ورسکي، ترسيم اين مطلب بود که نحوه برخورد افراد در قبال ريسک هاي مرتبط با سودآوري امکان دارد کاملاً از نحوه برخورد آنها در قبال ريسک هاي مرتبط با زيان دهي متفاوت باشد. به طور نمونه افراد در موقعيت انتخاب ميان دو گزينه (1) دريافت 1000 دلار سود به طور قطعي و (2) دريافت 2500 دلار سود با احتمال 50%، دريافت قطعي 1000 دلار را به دريافت محتمل 2500 دلار ترجيح مي دهند. ( هر چند که انتظار رياضي اين معامله احتمالي، بيشتر و معادل 1250 دلار باشد ) اين رفتار معقولانه، ريسک گريزي ناميده شد. اما کانمن و ورسکي نشان دادند که همين افراد در موقعيت انتخاب ميان دو گزينه (1) 1000 دلار زيان به طور قطعي و (2) زيان صفر با 2500 دلار زيان با احتمال 50% اغلب گزينه اي را که ريسک بالاتري دارد، انتخاب مي نمايند. اين رفتار، رفتار ريسک پذير ناميده شد که لزوماً، رفتاري غيرعقلايي نيست اما از ديدگاه تحليل گران حتي از شناختن عدم تقارن در انتخاب هاي فردي حائز اهميت است.
کانمن در طول سال هاي 1966-1965 به عنوان دانشمند مهمان در دانشگاه ميشيگان و در تابستان سال هاي 1968 و 1969 در واحد تحقيقات روانشناسي باليني دانشگاه کمبريج و در سال هاي 1966 و 1967 به عنوان عضو مرکز مطالعات شناختي و سخنران حوزه روانشناسي دانشگاه هاروارد مشغول به فعاليت بوده است.
او در طول سال هاي 1978-1970 در سمت استاد روانشناسي در دانشگاه عبري در شهر بيت المقدس، در طول سال هاي 1978 تا 1986 در دانشگاه بريتيش کلمبيا و در طول سال هاي 1994 تا 1986 در دانشگاه کاليفرنيا واقع در شهر برکلي، سابقه تدريس داشته است. کانمن، دانشگاه عبري را در سال 1978 به منظور تدريس در دانشگاه بريتيش کلمبيا ترک نمود اما اين امر تأثيري بر همکاري اش با ورسکي نگذاشت چرا که در همان سال، او نيز به دانشگاه استانفورد عازم شد.
او در زمينه هاي گوناگون روانشناسي مطالعاتي داشته و در دانشگاه هاي عبري، بريتيش کلمبيا، برکلي و پرينستون تدريس کرده است. کانمن در سال 1982 به همراه ورسکي، جايزه انجمن روانشناسان آمريکا را نيز دريافت کرده است.
کانمن علاوه بر آنکه جايزه همکاري علمي را از انجمن روانشناسان آمريکا دريافت داشته در سال 1995 نيز مدال افتخار وارن را از انجمن روانشناسان تجربي در سال 2007 جايزه همکاري مادام العمر را از طرف انجمن روانشناسي آمريکا دريافت داشته است.
براي اطلاع بيشتر از افکار و انديشه هاي کانمن مي توان به برخي از کتاب ها و مقالات نامبرده به شرح زير مراجعه نمود:
A.Books:
1. Gilovich T. Griffin, D, & Kahneman, D. (Eds). (2002). Heuristics and aiases: The psychology of intuitive judgment. New York: Cambridge University Press.2. Kahneman, D. (1973). Attention and effort. Englewood Cliffs, NJ: Prentive-Hally Kanheman, D., Diener, E., & Schwarz, N. (Eds). (1999). Well-being: Foundations of hedonic psychology. New York: Russell sage foundations press.
3. Kahneman, D., Siovic, P., & Tversky, A. (Eds). (1982). Judgment under: uncertainty:
Heuristics and biases. New York: Camberidge University press.
4. Kahneman, D., & Tversky, A. (Eds). (2000) Choices, Values, and frames. New York:
Cambridge University Press and the Russell Sage Foundation.
b. Articles:
1.Frdrickson, B.L., & Kahneman, D. (1993). Duration neglect in retrospective evaluations of affective episodes. Journal of personality and social psychology 65, 45 - 55.2. Gillovich, T., Medvec, V.H,. & Hahneman, D. (1998). Varieties of regret: A debate
and resolutin. psychological Review 105, 602-605.
3. Jacwitz, K. E., Kahneman D. (1995). Measures of anchoring in estimation task. Personality and Social Psychology Bulletin, 21, 1161-1166.
4. Kahneman, D. (2003). A perspective on judgment and choice: Mapping bounded rationality. American psychologist, 58 (9), 697-720.
پينوشتها:
1. Vernon L.Smith ( متولّد 1927 )
2. Ibid
3. وودرو ويلسون Woodrow Wilson Affairs يک مدرسه عمومي سياسي در دانشگاه پرينستون مي باشد.
4. Amos Nathan Tversky ( 1937-1996 )
قنادان، محمود؛ (1391)، جوايز نوبل اقتصاد، تهران: مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول