داستان‌های مادربزرگ من
داستان‌های مادربزرگ من/
| •پدید اورندگان : | مطهره منصور‌نژاد , |
| •ناشر : | جوان پویا |
| •سال نشر : | 1389 |
| • نوع کتاب : | تالیف |
| • رده سنی : | 6 |
| • تیراژ : | 300 |
| • نوع جلد : | شومیز |
| • شابک : | 978-600-5404-02-9 |
| • تاریخ نشر : | 1389/5/16 |
| • محل نشر : | تهران |
| • زبان : | فارسی |
| • زبان اصلی : | |
| • تعداد صفحات : | 28 |
| • قیمت : | 15000 |
| • نوبت چاپ : | 1 |
| • قطع : | رقعی |
| • شماره جلد : | 0 |
| • چکیده : | ,"خلاصة داستان «مرد طمعكار» از این قرار است: «ناصر» و «قاسم» دو دوست صمیمی بودند. قاسم در اصفهان زندگی می‌كرد و ناصر در شهر رینه به فروش نمك و شكر مشغول بود. روزی قاسم برای خرید نمك و شكر به نزد ناصر رفت. او در زد و شخصی با عبای بلند و چهره‌ای عجیب و غریب خود را فرشته معرفی كرد و گفت كه بچه تازه به دنیا آمدة ناصر، مال‌خور او خواهد شد. قاسم برای از بین بردن بچه، یك روز صبح او را برداشت و به كوهی اطراف شهر برد و زیر سنگ بزرگی گذاشت. چوپانی غروب‌ها گوسفندان خود را به آن منطقه و كوه می‌برد. یكی از بزهای چوپان هر روز به زیر همان سنگی كه بچه آن‌جا بود می‌رفت و بچه را شیر می‌داد. روزی چوپان برای یافتن علت كم‌شیر شدن بز به دنبال او راه افتاد و بچه را پیدا كرد. چوپان متوجه شد كه بچه مال ناصر است. او را برداشت و تحویل پدر و مادرش داد. آنها نام بچه را قربان گذشتند. قربان هر روز بزرگ‌تر می‌شد تا این که قاسم دوباره نزد ناصر رفت و قربان را زنده دید، و دوباره برای كشتن او نقشه كشید، اما هربار ناكام ماند. كتاب شامل سه داستان با نام‌های خواهر هفت برادر، آلی امزتا و مرد طمعكار است كه به یكی از آنها اشاره شد." |
ارسال نظر شما