تسلط شیطان بر افراد بى ایمان
پرسش :
چگونه خداوند دشمنى را بر انسان مسلط کرده که حتى حضورش را هم احساس نمى کند؟
شرح پرسش :
چگونه خداوند مهربان دشمنى را بر انسان مسلط ساخته که هیچ گونه موازنه قوا با او ندارد، به هر کجا بخواهد مى رود بدون این که کسى حضورش را احساس کند، حتى طبق بعضى روایات در درون وجود انسان همچون جریان خون در رگ ها حرکت مى کند آیا این با عدالت پروردگار سازگار است؟
چگونه خداوند مهربان دشمنى را بر انسان مسلط ساخته که هیچ گونه موازنه قوا با او ندارد، به هر کجا بخواهد مى رود بدون این که کسى حضورش را احساس کند، حتى طبق بعضى روایات در درون وجود انسان همچون جریان خون در رگ ها حرکت مى کند آیا این با عدالت پروردگار سازگار است؟
پاسخ :
پاسخ اجمالی:
پاسخ این سوال در آیه27 سوره اعراف بیان شده است که می فرماید: ما شیاطین را اولیاء و سرپرستان افراد بى ایمان قرار دادیم وهمینطور در آیه42 سوره حجر می فرماید: تو بر بندگان من تسلط نخواهى داشت، مگر بر گمراهانى که از تو پیروى مى کنند.
پاسخ تفصیلی:
پاسخ این سؤال در آیه 27 سوره «اعراف» بیان شده است، این آیه در حقیقت پاسخى است به یک ایراد مهم و آن اینکه: اگر کسى بگوید: چگونه خداوند دادگر و مهربان دشمنى را با این قدرت بر انسان مسلط ساخته دشمنى که هیچ گونه موازنه قوا با او ندارد به هر کجا بخواهد مى رود بدون این که کسى حضورش را احساس کند، حتى طبق بعضى روایات در درون وجود انسان همچون جریان خون در رگ ها حرکت مى کند(1)
آیا این با عدالت پروردگار سازگار است؟!
آیه در پاسخ این سؤال احتمالى مى فرماید: (ما شیاطین را اولیاء و سرپرستان افراد بى ایمان قرار دادیم) ؛ «إِنّا جَعَلْنَا الشَّیاطینَ أَوْلِیاءَ لِلَّذینَ لایُؤْمِنُون».
یعنى آنها هرگز اجازه ورود به منطقه روح و قلب افرادى که آمادگى خود را براى پذیرش آنان اعلام نداشته اند، ندارند، و به تعبیر دیگر گام هاى نخستین از طرف خود انسان برداشته مى شود، و اجازه ورود به کشور تن از طرف او داده مى شود، و تنها پس از موافقت خود انسان است که شیطان مى تواند از مرزهاى روح او بگذرد.
بنابراین، کسانى که دریچه هاى روح خود را به روى شیاطین ببندند، آنها قدرت عبور از آن را نخواهند داشت.
آیات دیگر قرآن نیز شاهد این حقیقت است، در سوره «نحل» آیه 100 مى خوانیم: «إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذینَ هُمْ بِهِ مُشْرِکُون».
(تسلط شیطان بر آنها است که به او عشق مىورزند و او را سرپرست خود انتخاب کرده اند و کسانى که او را پرستش مى کنند).
و در آیه 42 سوره «حجر» مى خوانیم: «إِنَّ عِبادی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ إِلاّ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغاوینَ».
(تو بر بندگان من تسلط نخواهى داشت، مگر بر گمراهانى که از تو پیروى مى کنند).
به تعبیر دیگر: درست است که ما شیطان و همکارانش را نمى بینیم، ولى به اصطلاح ردّ پاى آنها را مى توانیم مشاهده کنیم.
هر جا مجلس گناه است، در هر نقطه اى وسائل معصیت، آماده است، در هر موقع پاى زرق و برق دنیا و تجمل پرستى به میان مى آید، به هنگام طغیان غرائز، و در موقع برافروخته شدن آتش خشم و غضب، حضور شیطان قطعى است، و گویا در چنین مواردى، انسان صداى وسوسه او را با گوش دل مى شنود و ردپاى او را با چشم خود مى بیند.
در این زمینه حدیث جالبى از امام باقر(علیه السلام) نقل شده است که فرمود:
«هنگامى که نوح به قوم خود نفرین کرد (و هلاکت آنها را از خدا خواست و طوفان همه را در هم کوبید) ابلیس نزد او آمده گفت: تو حقى بر گردن من دارى که من مى خواهم آن را تلافى کنم!
نوح (در تعجب فرو رفت) گفت: بسیار بر من گران است که حقى بر تو داشته باشم، چه حقى؟!
گفت: همان نفرینى که درباره قومت کردى و آنها را غرق نمودى، و احدى باقى نماند که من او را گمراه سازم، بنابراین من تا مدتى راحتم، تا زمانى که نسل دیگرى به پاخیزند و من به گمراه ساختن آنها مشغول شوم.
نوح (با این که حداکثر کوشش را براى هدایت قوم خود کرده بود، در عین حال ناراحت شد و) به ابلیس گفت: حالا مى خواهى چه جبرانى بکنى؟
گفت: در سه موقع به یاد من باش(2) که من نزدیک ترین فاصله را به بندگان در این سه موقع دارم:
هنگامى که خشم، تو را فرا مى گیرد به یاد من باش!
هنگامى که میان دو نفر قضاوت مى کنى به یاد من باش!
و هنگامى که با زن بیگانه اى تنها هستى و هیچ کس در آنجا نیست باز به یاد من باش»!
پی نوشت:
(1). « کافى»، جلد 2، صفحه 440، حدیث 1، و جلد 8، صفحه 113، دار الکتب الاسلامیة-« بحار الانوار»، جلد 11، صفحه 212، و جلد 60، صفحه 268، حدیث 154-« وسائل الشیعه»، جلد 16، صفحه 88، چاپ آل البیت-« مستدرک الوسائل»، جلد 1، صفحه 95، و جلد 16، صفحه 220، چاپ آل البیت- تفسیر« عیاشى»، جلد 1، صفحات 276، 309 و 387، چاپخانه علمیه تهران، 1380 ه ق- تفسیر« قمى»، جلد 1، صفحه 42، دار الکتاب قم، 1404 ه ق.
(2). « بحار الانوار»، جلد 11، صفحه 318، و جلد 60، صفحه 222-« خصال صدوق»، جلد 1، صفحه 132، انتشارات جامعه مدرسین، 1403 ه ق-« درر الاخبار»، صفحه 122، دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامى، طبع اول، 1419 ه ق.
منبع: تفسیر نمونه، آیت الله العظمی مکارم شیرازی، دارالکتب الإسلامیه، چاپ سی و دوم، ج 6، ص 165.
پرسشهای مرتبط:
پاسخ این سوال در آیه27 سوره اعراف بیان شده است که می فرماید: ما شیاطین را اولیاء و سرپرستان افراد بى ایمان قرار دادیم وهمینطور در آیه42 سوره حجر می فرماید: تو بر بندگان من تسلط نخواهى داشت، مگر بر گمراهانى که از تو پیروى مى کنند.
پاسخ تفصیلی:
پاسخ این سؤال در آیه 27 سوره «اعراف» بیان شده است، این آیه در حقیقت پاسخى است به یک ایراد مهم و آن اینکه: اگر کسى بگوید: چگونه خداوند دادگر و مهربان دشمنى را با این قدرت بر انسان مسلط ساخته دشمنى که هیچ گونه موازنه قوا با او ندارد به هر کجا بخواهد مى رود بدون این که کسى حضورش را احساس کند، حتى طبق بعضى روایات در درون وجود انسان همچون جریان خون در رگ ها حرکت مى کند(1)
آیا این با عدالت پروردگار سازگار است؟!
آیه در پاسخ این سؤال احتمالى مى فرماید: (ما شیاطین را اولیاء و سرپرستان افراد بى ایمان قرار دادیم) ؛ «إِنّا جَعَلْنَا الشَّیاطینَ أَوْلِیاءَ لِلَّذینَ لایُؤْمِنُون».
یعنى آنها هرگز اجازه ورود به منطقه روح و قلب افرادى که آمادگى خود را براى پذیرش آنان اعلام نداشته اند، ندارند، و به تعبیر دیگر گام هاى نخستین از طرف خود انسان برداشته مى شود، و اجازه ورود به کشور تن از طرف او داده مى شود، و تنها پس از موافقت خود انسان است که شیطان مى تواند از مرزهاى روح او بگذرد.
بنابراین، کسانى که دریچه هاى روح خود را به روى شیاطین ببندند، آنها قدرت عبور از آن را نخواهند داشت.
آیات دیگر قرآن نیز شاهد این حقیقت است، در سوره «نحل» آیه 100 مى خوانیم: «إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذینَ هُمْ بِهِ مُشْرِکُون».
(تسلط شیطان بر آنها است که به او عشق مىورزند و او را سرپرست خود انتخاب کرده اند و کسانى که او را پرستش مى کنند).
و در آیه 42 سوره «حجر» مى خوانیم: «إِنَّ عِبادی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ إِلاّ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغاوینَ».
(تو بر بندگان من تسلط نخواهى داشت، مگر بر گمراهانى که از تو پیروى مى کنند).
به تعبیر دیگر: درست است که ما شیطان و همکارانش را نمى بینیم، ولى به اصطلاح ردّ پاى آنها را مى توانیم مشاهده کنیم.
هر جا مجلس گناه است، در هر نقطه اى وسائل معصیت، آماده است، در هر موقع پاى زرق و برق دنیا و تجمل پرستى به میان مى آید، به هنگام طغیان غرائز، و در موقع برافروخته شدن آتش خشم و غضب، حضور شیطان قطعى است، و گویا در چنین مواردى، انسان صداى وسوسه او را با گوش دل مى شنود و ردپاى او را با چشم خود مى بیند.
در این زمینه حدیث جالبى از امام باقر(علیه السلام) نقل شده است که فرمود:
«هنگامى که نوح به قوم خود نفرین کرد (و هلاکت آنها را از خدا خواست و طوفان همه را در هم کوبید) ابلیس نزد او آمده گفت: تو حقى بر گردن من دارى که من مى خواهم آن را تلافى کنم!
نوح (در تعجب فرو رفت) گفت: بسیار بر من گران است که حقى بر تو داشته باشم، چه حقى؟!
گفت: همان نفرینى که درباره قومت کردى و آنها را غرق نمودى، و احدى باقى نماند که من او را گمراه سازم، بنابراین من تا مدتى راحتم، تا زمانى که نسل دیگرى به پاخیزند و من به گمراه ساختن آنها مشغول شوم.
نوح (با این که حداکثر کوشش را براى هدایت قوم خود کرده بود، در عین حال ناراحت شد و) به ابلیس گفت: حالا مى خواهى چه جبرانى بکنى؟
گفت: در سه موقع به یاد من باش(2) که من نزدیک ترین فاصله را به بندگان در این سه موقع دارم:
هنگامى که خشم، تو را فرا مى گیرد به یاد من باش!
هنگامى که میان دو نفر قضاوت مى کنى به یاد من باش!
و هنگامى که با زن بیگانه اى تنها هستى و هیچ کس در آنجا نیست باز به یاد من باش»!
پی نوشت:
(1). « کافى»، جلد 2، صفحه 440، حدیث 1، و جلد 8، صفحه 113، دار الکتب الاسلامیة-« بحار الانوار»، جلد 11، صفحه 212، و جلد 60، صفحه 268، حدیث 154-« وسائل الشیعه»، جلد 16، صفحه 88، چاپ آل البیت-« مستدرک الوسائل»، جلد 1، صفحه 95، و جلد 16، صفحه 220، چاپ آل البیت- تفسیر« عیاشى»، جلد 1، صفحات 276، 309 و 387، چاپخانه علمیه تهران، 1380 ه ق- تفسیر« قمى»، جلد 1، صفحه 42، دار الکتاب قم، 1404 ه ق.
(2). « بحار الانوار»، جلد 11، صفحه 318، و جلد 60، صفحه 222-« خصال صدوق»، جلد 1، صفحه 132، انتشارات جامعه مدرسین، 1403 ه ق-« درر الاخبار»، صفحه 122، دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامى، طبع اول، 1419 ه ق.
منبع: تفسیر نمونه، آیت الله العظمی مکارم شیرازی، دارالکتب الإسلامیه، چاپ سی و دوم، ج 6، ص 165.
پرسشهای مرتبط: