نقش آمریکا و انگلیس در پیدایش رژیم صهیونیستی
پرسش :
نقش آمریکا و انگلیس در پیدایش و قوام رژیم صهیونیستی چیست؟
پاسخ :
با بررسی دقیق و تأمّل بیشتر در چگونگی ایجاد وتشکیل دولت صهیونیستی ردّ پای چند عامل اساسی به روشنی دیده میشود که از جمله آنها میتوان به دو عامل اساسی اشاره کرد که عبارتند از:
1ـ انگلیس: دولت انگلیس نقش بسیار اساسی در به وجود آمدن دولت صهیونیستی داشته است و میتوان گفت که در این زمینه نقش اوّل را بازی کرده است به عنوان نمونه تصویب نامه بالفور دریچهای تازه به روی صهیونیستها گشود تا با امیدواری به آینده طرحهای خود را پیگیری کنند و تلاش خود را افزایش دهند. وقتی که تصویب نامه بالفور در نوامبر 1917 منتشر شد، چرچیل سیاستمدار بزرگ انگلیس گفت: «من صددرصد صهیونیستی هستم.»[1] و این نشانگر حمایت قاطع دولت انگلستان در ایجاد یک دولت صهیونیستی در سرزمین فلسطین بود.
یکی از مصادیق نیرنگ بازیهای دولت انگلستان در تصویبنامه بالفور به روشنی نمایان میگردد، چرا که از یک طرف با اعراب وارد مذاکره میشود و وعدهها و پیمانها را با تأیید محکم میکند، به ویژه در خصوص سرزمین فلسطین که از طرف اعراب اظهار نگرانی شده بود به آنها اطمینان کامل میدهد که فلسطین جزء کشورهای عربی محسوب میشود و کسی جرأت دخالت در امور آن را ندارد.
از طرف دیگر باب مذاکره و گفتگو را با سران صهیونیسم باز میکند و وعده اعطای سرزمین فلسطین و تشکیل دولت صهیونیستی را به آنها میدهد که مصداق روشن این خدعه و نیرنگ از جانب دولت انگلیس نسبت به اعراب به ویژه فلسطینیان است. در واقع وعده بالفور وزیر امور خارجه انگلستان که ثمره مذاکرات بود، پرده را بالا زد و مطالب پشت پرده آفتابی گردید.[2]
دولت انگلستان در یاری رساندن به صهیونیستها جهت تصاحب سرزمین فلسطین از هیچ چیز دریغ نکرد، چنانچه در ماه اوت 1918 هیئتی صهیونیستی به ریاست دکتر «وایزمن» استاد دانشگاه منچستر و کاشف مادّه «استون» با اجازه و تحت نظارت انگلستان به همراهی «اورمسبی گور» کارمند عالی رتبه وزارت جنگ انگلستان که در سال 1936 وزیر مستعمرات شد به عنوان رابط سیاسی وارد فلسطین شد و با اینکه تمام جمعیت یهود در آن تاریخ از شش درصد مجموع اهالی بیشتر نبود، به بهانه اداره امور یهودیان خواستار شرکت در اداره فلسطین گردید. یهودیان این عمل را به عنوان یک حق قطعی و مسلم خود میدانستند. در همین اثنا یهودیان مشغول تهیه و تنظیم قوّه نظامی شدند و برای خود جداگانه دستگاه قضایی تشکیل دادند و اداره کلّ امنیت و اطلاعات به وجود آوردند. این اقدام یهودیان برای عرب زنگ خطر بود، زنگ خطری جدّی که بنا به رهبری انگلستان و با دست زعمای قوم یهود نواخته شد. امّا گوش رهبران عرب در آن زمان این زنگ را نشنید.[3]
بنابراین وقتی که ایجاد رژیم صهیونیستی و یا حتّی قوام و تداوم آن را مورد بررسی قرار میدهیم، کاملاً مشهود است که انگلیس در پیدایش و قوام رژیم صهیونیستی نقش بزرگی را ایفا کرده است و اگر از همان ابتدا دست استعمارگرانی چون انگلیس در کار نبود، ایجاد دولت صهیونیستی به همین سادگی امکانپذیر نبود.
2ـ آمریکا: دولت آمریکا که به سبب نفوذ صهیونیستها در آن دولت، نقش بسیار مهمی را در به وجود آمدن رژیم صهیونیستی داشتند به طوری که اولین کشوری که دولت صهیونیستها را به رسمیت شناخت دولت آمریکا بود، همین عمل آمریکا خیلی از سیاستمداران را به تعجّب وا داشته بود. برای نمونه وقتی که صهیونیسم در سازمان ملل به جرم نژادپرستی محکوم گردید، «گولد برگ» نماینده دائمی آمریکا در سازمان ملل متحد فریاد زد:
«سیاستمداران آمریکا باید مثل سیاستمدار بزرگ انگلیسی (چرچیل) اعلام کنند که صهیونیستی هستند، چون محکوم کردن صهیونیسم به منافع آمریکا لطمه میزند، هیچ کس نباید انتظار داشته باشد که از واشنگتن یا نیویورک صدائی علیه صهیونیسم بشنود.»[4]
اعلان صریح نماینده آمریکا در سازمان ملل متحد، دلیل بر حمایت همه جانبه دولت آمریکا از به وجود آمدن دولت صهیونیسم در سرزمین فلسطین بود که در این زمینه از هیچ تلاشی فروگذار نکردند. و قطعنامه ای صادر شد مبنی بر اینکه باید برای یهود یک ارتش مخصوص زیر پرچم صهیونی به وجود آید.[5]
آژانس یهود فلسطین و سایر دستهجات صهیونیسم به اتفاق و همگی این قطعنامه را پذیرفتند و آن را برنامه نهضت خود قرار دادند. این اولین باری است که یهود به طور رسمی خواستار دولت مستقل صهیونی میشوند.
به قدری نفوذ یهودیان در آمریکا زیاد شده بود که لایحهای جهت آزادی مطلق مهاجرت به فلسطین و تشکیل دولت یهودی برای تصویب به پارلمان آمریکا تقدیم شد، ولی طوفان شدید اعتراضات و تهدید دولتهای عرب ایجاب نمود که وزیر جنگ و رئیس ستاد ارتش آمریکا از پارلمان خواستند که بحث در پیرامون این لایحه متوقّف شود و از این روی لایحه مسکوت ماند و به آن پرداخته نشد.
دو حزب جمهوریخواه و دمکرات آمریکا برای انتخابات ریاست جمهوری سال 1944 میلادی تلاش پیگیر خود را جهت جلب آراء یهودیان که در سرنوشت انتخابات تأثیر زیادی داشت از راه خدمت به آنها به کار انداختند، در گرماگرم این مبارزات «ترومن» رئیس جمهور آمریکا در پانزدهم اکتبر 1944 طی بیانیهای که صادر نمود، خواستار آزادی مهاجرت به فلسطین و استعمار یهودی، تا سرحد تحصیل دولت مستقل دمکراسی یهودی در آن کشور گردید.[6] بنابراین عملکرد دولت آمریکا نسبت به صهیونیسم، او را به عنوان طرفداری صریح، یکجانبه به نفع یهود و همکاری جدّی و مستمر با آنها در آورد.
دولت آمریکا و سیاستمداران آن در زمینههای مختلف صهیونیستها را مورد حمایت و پشتیبانی شدید خود قرار دادند تا جایی که دردوم نوامبر 1942 میلادی عدّهای از سناتورها و نمایندگان پارلمان آمریکا به مناسبت سالگرد روز وعده بالفور، طی یادداشتی به «روزولت» رئیس جمهور آمریکا، تذکر دادند که هدف از این وعده این بوده است که درهای فلسطین به روی یهودیان بیخانمان، کاملاً باز شود و با مهاجرت آزاد، مقدمات ایجاد وطن نژادی یهود درست شود، بنابراین بعد از جنگ وظیفه دنیای متمدّن است که وسایل مراجعت یهود را به آن سرزمین فراهم نماید و در پایان از شخص «روزولت» خواستند که قضیه فلسطین را تحت نظر بگیرد و برای الغاء کتاب سفید فعالیت کند.
صهیونیستهای آمریکا در ماه مه 1942 میلادی در همان خانه «بالتیمور» نیویورک کنفرانسی تشکیل دادند و قطعنامهای با مواد ذیل صادر کردند:
1ـ وجود دمکراسی در دنیا نمیتواند بدون داشتن دولت مستقل یهودی واقعیت داشته باشد.
2ـ کتاب سفید سال 1939 انگلستان مطرود و مردود است.
3ـ باید مهاجرت به فلسطین کاملاً آزاد شود و یهود عالم بتوانند تحت نظارت آژانس یهود در فلسطین منزل گیرند.
2ـ ناهوم سوکولوف، تاریخ صهیونیسم، ترجمه داود حیدری، (تهران؛ مؤسسه مطالعات تاریخ اسلام، چ اوّل، 1377)، ج 1، ص 355 ـ 347 و ج 2، ص 147 ـ 125.
پی نوشت ها:
[1]. روزنامه جمهوری اسلامی، 25 / 1 / 1380، ص 9.
[2]. زعیتر، اکرم، سرگذشت فلسطین، ترجمه هاشمی رفسنجانی، اکبر، (بیجا؛ بینا، بیتا)، ص 91.
[3]. روزنامه جمهوری اسلامی، 25 / 1 / 1380، ص 9.
[4]. همان.
[5]. زعیتر، اکرم، همان، ص 251 ـ 249.
[6]. همان.
منبع: اندیشه قم
با بررسی دقیق و تأمّل بیشتر در چگونگی ایجاد وتشکیل دولت صهیونیستی ردّ پای چند عامل اساسی به روشنی دیده میشود که از جمله آنها میتوان به دو عامل اساسی اشاره کرد که عبارتند از:
1ـ انگلیس: دولت انگلیس نقش بسیار اساسی در به وجود آمدن دولت صهیونیستی داشته است و میتوان گفت که در این زمینه نقش اوّل را بازی کرده است به عنوان نمونه تصویب نامه بالفور دریچهای تازه به روی صهیونیستها گشود تا با امیدواری به آینده طرحهای خود را پیگیری کنند و تلاش خود را افزایش دهند. وقتی که تصویب نامه بالفور در نوامبر 1917 منتشر شد، چرچیل سیاستمدار بزرگ انگلیس گفت: «من صددرصد صهیونیستی هستم.»[1] و این نشانگر حمایت قاطع دولت انگلستان در ایجاد یک دولت صهیونیستی در سرزمین فلسطین بود.
یکی از مصادیق نیرنگ بازیهای دولت انگلستان در تصویبنامه بالفور به روشنی نمایان میگردد، چرا که از یک طرف با اعراب وارد مذاکره میشود و وعدهها و پیمانها را با تأیید محکم میکند، به ویژه در خصوص سرزمین فلسطین که از طرف اعراب اظهار نگرانی شده بود به آنها اطمینان کامل میدهد که فلسطین جزء کشورهای عربی محسوب میشود و کسی جرأت دخالت در امور آن را ندارد.
از طرف دیگر باب مذاکره و گفتگو را با سران صهیونیسم باز میکند و وعده اعطای سرزمین فلسطین و تشکیل دولت صهیونیستی را به آنها میدهد که مصداق روشن این خدعه و نیرنگ از جانب دولت انگلیس نسبت به اعراب به ویژه فلسطینیان است. در واقع وعده بالفور وزیر امور خارجه انگلستان که ثمره مذاکرات بود، پرده را بالا زد و مطالب پشت پرده آفتابی گردید.[2]
دولت انگلستان در یاری رساندن به صهیونیستها جهت تصاحب سرزمین فلسطین از هیچ چیز دریغ نکرد، چنانچه در ماه اوت 1918 هیئتی صهیونیستی به ریاست دکتر «وایزمن» استاد دانشگاه منچستر و کاشف مادّه «استون» با اجازه و تحت نظارت انگلستان به همراهی «اورمسبی گور» کارمند عالی رتبه وزارت جنگ انگلستان که در سال 1936 وزیر مستعمرات شد به عنوان رابط سیاسی وارد فلسطین شد و با اینکه تمام جمعیت یهود در آن تاریخ از شش درصد مجموع اهالی بیشتر نبود، به بهانه اداره امور یهودیان خواستار شرکت در اداره فلسطین گردید. یهودیان این عمل را به عنوان یک حق قطعی و مسلم خود میدانستند. در همین اثنا یهودیان مشغول تهیه و تنظیم قوّه نظامی شدند و برای خود جداگانه دستگاه قضایی تشکیل دادند و اداره کلّ امنیت و اطلاعات به وجود آوردند. این اقدام یهودیان برای عرب زنگ خطر بود، زنگ خطری جدّی که بنا به رهبری انگلستان و با دست زعمای قوم یهود نواخته شد. امّا گوش رهبران عرب در آن زمان این زنگ را نشنید.[3]
بنابراین وقتی که ایجاد رژیم صهیونیستی و یا حتّی قوام و تداوم آن را مورد بررسی قرار میدهیم، کاملاً مشهود است که انگلیس در پیدایش و قوام رژیم صهیونیستی نقش بزرگی را ایفا کرده است و اگر از همان ابتدا دست استعمارگرانی چون انگلیس در کار نبود، ایجاد دولت صهیونیستی به همین سادگی امکانپذیر نبود.
2ـ آمریکا: دولت آمریکا که به سبب نفوذ صهیونیستها در آن دولت، نقش بسیار مهمی را در به وجود آمدن رژیم صهیونیستی داشتند به طوری که اولین کشوری که دولت صهیونیستها را به رسمیت شناخت دولت آمریکا بود، همین عمل آمریکا خیلی از سیاستمداران را به تعجّب وا داشته بود. برای نمونه وقتی که صهیونیسم در سازمان ملل به جرم نژادپرستی محکوم گردید، «گولد برگ» نماینده دائمی آمریکا در سازمان ملل متحد فریاد زد:
«سیاستمداران آمریکا باید مثل سیاستمدار بزرگ انگلیسی (چرچیل) اعلام کنند که صهیونیستی هستند، چون محکوم کردن صهیونیسم به منافع آمریکا لطمه میزند، هیچ کس نباید انتظار داشته باشد که از واشنگتن یا نیویورک صدائی علیه صهیونیسم بشنود.»[4]
اعلان صریح نماینده آمریکا در سازمان ملل متحد، دلیل بر حمایت همه جانبه دولت آمریکا از به وجود آمدن دولت صهیونیسم در سرزمین فلسطین بود که در این زمینه از هیچ تلاشی فروگذار نکردند. و قطعنامه ای صادر شد مبنی بر اینکه باید برای یهود یک ارتش مخصوص زیر پرچم صهیونی به وجود آید.[5]
آژانس یهود فلسطین و سایر دستهجات صهیونیسم به اتفاق و همگی این قطعنامه را پذیرفتند و آن را برنامه نهضت خود قرار دادند. این اولین باری است که یهود به طور رسمی خواستار دولت مستقل صهیونی میشوند.
به قدری نفوذ یهودیان در آمریکا زیاد شده بود که لایحهای جهت آزادی مطلق مهاجرت به فلسطین و تشکیل دولت یهودی برای تصویب به پارلمان آمریکا تقدیم شد، ولی طوفان شدید اعتراضات و تهدید دولتهای عرب ایجاب نمود که وزیر جنگ و رئیس ستاد ارتش آمریکا از پارلمان خواستند که بحث در پیرامون این لایحه متوقّف شود و از این روی لایحه مسکوت ماند و به آن پرداخته نشد.
دو حزب جمهوریخواه و دمکرات آمریکا برای انتخابات ریاست جمهوری سال 1944 میلادی تلاش پیگیر خود را جهت جلب آراء یهودیان که در سرنوشت انتخابات تأثیر زیادی داشت از راه خدمت به آنها به کار انداختند، در گرماگرم این مبارزات «ترومن» رئیس جمهور آمریکا در پانزدهم اکتبر 1944 طی بیانیهای که صادر نمود، خواستار آزادی مهاجرت به فلسطین و استعمار یهودی، تا سرحد تحصیل دولت مستقل دمکراسی یهودی در آن کشور گردید.[6] بنابراین عملکرد دولت آمریکا نسبت به صهیونیسم، او را به عنوان طرفداری صریح، یکجانبه به نفع یهود و همکاری جدّی و مستمر با آنها در آورد.
دولت آمریکا و سیاستمداران آن در زمینههای مختلف صهیونیستها را مورد حمایت و پشتیبانی شدید خود قرار دادند تا جایی که دردوم نوامبر 1942 میلادی عدّهای از سناتورها و نمایندگان پارلمان آمریکا به مناسبت سالگرد روز وعده بالفور، طی یادداشتی به «روزولت» رئیس جمهور آمریکا، تذکر دادند که هدف از این وعده این بوده است که درهای فلسطین به روی یهودیان بیخانمان، کاملاً باز شود و با مهاجرت آزاد، مقدمات ایجاد وطن نژادی یهود درست شود، بنابراین بعد از جنگ وظیفه دنیای متمدّن است که وسایل مراجعت یهود را به آن سرزمین فراهم نماید و در پایان از شخص «روزولت» خواستند که قضیه فلسطین را تحت نظر بگیرد و برای الغاء کتاب سفید فعالیت کند.
صهیونیستهای آمریکا در ماه مه 1942 میلادی در همان خانه «بالتیمور» نیویورک کنفرانسی تشکیل دادند و قطعنامهای با مواد ذیل صادر کردند:
1ـ وجود دمکراسی در دنیا نمیتواند بدون داشتن دولت مستقل یهودی واقعیت داشته باشد.
2ـ کتاب سفید سال 1939 انگلستان مطرود و مردود است.
3ـ باید مهاجرت به فلسطین کاملاً آزاد شود و یهود عالم بتوانند تحت نظارت آژانس یهود در فلسطین منزل گیرند.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ یوری ایوانف، صهیونیسم، ترجمه ابراهیم یونسی (تهران؛ مؤسسه انتشارات امیرکبیر، چ سوّم، 2536).2ـ ناهوم سوکولوف، تاریخ صهیونیسم، ترجمه داود حیدری، (تهران؛ مؤسسه مطالعات تاریخ اسلام، چ اوّل، 1377)، ج 1، ص 355 ـ 347 و ج 2، ص 147 ـ 125.
پی نوشت ها:
[1]. روزنامه جمهوری اسلامی، 25 / 1 / 1380، ص 9.
[2]. زعیتر، اکرم، سرگذشت فلسطین، ترجمه هاشمی رفسنجانی، اکبر، (بیجا؛ بینا، بیتا)، ص 91.
[3]. روزنامه جمهوری اسلامی، 25 / 1 / 1380، ص 9.
[4]. همان.
[5]. زعیتر، اکرم، همان، ص 251 ـ 249.
[6]. همان.
منبع: اندیشه قم